نکات مهم سخنان حضرت فاطمه(س)
در سخنان صدیقه طاهر(س) نکات مهمى وجود دارد که با توجه به ارتباط با موضوع ما، به برخى از آنها اشاره مىگردد:
الف: اهمیت دادن به مسایل فرهنگى و بیان فلسفه احکام
گفته شد که حضرت در این خطبه به مسایل مهم دینى و معارف اسلامى پرداخته است که به مناسبت با بحث ما به برخى از این نکات مهم اشاره مىگردد، از نکات مهم که حضرت به آن پرداخته است، بیان فلسفه و انگیزهاى احکام و معارف اسلامى است. به نظر مىرسد پرداختن حضرت زهرا(س) به این مسأله بدین جهت است که بسیارى از مسلمانان که در زمان رسول خدا(ص) به اسلام گرویده بودند آشنایى عمیق و لازم با احکام و معارف اسلامى نداشتند و فقط با ظواهر اسلام و احکام آن آشنا بودند. در واقع زهرا(س) با ایراد این خطبه به این نکته توجه داد که براى تشکیل حکومت اسلامى و دینى نیاز به شناخت دین هست تا انسان تربیت دینى شود و بعداز تربیت انسان دینى است که زمینهاى حکومت اسلامى پدید مىآید و الاّ جامعه، پذیرش حکومت دینى را نخواهد داشت.رسول خدا(ص) نیز در حیات خویش توجه به تربیت انسان دینى داشت اما به وسیلهاى کارشکنىهاى که از ناحیهاى دشمنان اسلام مىشد چنین فرصتى کمتر مساعد میشد. از طرف دیگر رهبرى امت پس از رسول خدا(ص) از صحنهاى اجتماعى، سیاسى کنار گذاشته شد، او که بیش از همه به اسلام و احکام آن پس از رسول خدا(ص) آگاه بود و مىتوانست جرعه جرعه معارف اسلامى را به مردم بنوشاند خانه نشین شده بود. گزینش چنین مسألهاى از سوى حضرت زهرا(س) بینش عمیق و درک و درایت حضرت نسبت به خلاها و نیازهاى فرهنگى جامعه را مىرساند که مىتواند به عنوان الگو و نمونه براى متولیان امور فرهنگى جامعهى امروز باشد. صدیقه طاهره به فلسفه ایمان به خدا پرداخته و گفت: خداوند ایمان را به خاطر پاکى شما از شرک، و نماز را وسیله دورى از کبر و خود پرستى و زکات را براى پاکى نفس و نموّ در رزق قرار داد.(76)سپس به فلسفه وجوب هریک از روزه و حج پرداخته در ادامه سخن از ولایت وامامت به میان آورد.
ب - بیان جایگاه امامت و ولایت در اسلام
حضرت صدیقه طاهره در بخش از سخنان اش به تبیین جایگاه امامت پرداخته چنین فرمود: و طاعتنا نظاماً للملّْه و امامتنا اماناً من الفرقْه(77) یعنى خداوند پیروى نمودن از ما را موجب نظم ملت و جامعه اسلامى و امامت و رهبرى ما را به جهت ایمن ماندن از تشتت و پراکندگى واجب نمود در این بخش از سخنان حضرت زهرا(س) نکات چندى قابل توجه است که به آن اشاره مىگردد:
الف: حضرت، امامت و رهبرى را در زمره احکام مهم اسلام همانند نماز و روزه و.. قرار داد و بدین طریق اهمیت مسألهى امامت و ولایت را به مردم گوشزد نمود.
ب: حضرت، تصریح به انتصاب امام از جانب خداوند نموده مقام امام را همانند پیامبر انتصابى دانست.
ج: امامت پس از رسول خدا(ص) حق اهل بیت بوده و این حق به خاطر شایستگى و دانش و تقواى آنها و آگاهى آنان به دین و شریعت به آنها داده شده است.
د: امامت و رهبرى اهل بیت را که در رأس آنان امام على(ع) قرار داشت، موجب ایمن ماندن جامعه از تشتت و پراکندگى ذکر نموده و با تحلیل عمیق و شفاف از اوضاع اجتماعى سیاسى جامعهى اسلامى پس از رسول خدا(ص)، ریشهى همهى گرفتاریها را دورى از اهل بیت و عدم پذیرش رهبرى آنان دانست و در فضایى که بر خلاف سنت رسول خدا(ص) شعار :حسبنا کتاب الله سر داده مىشد و عملاً این تفکر پیاده مىگردید، شعار بازگشت به اهل بیت و تمسک به آنان را مطرح نمود. امام على(ع) در مورد نقش رهبرى در جامعه فرمود: موقعیت زمامدار در جامعه، همانند ریسمانى است که مهرهها را در نظام مىکشد و آنها را جمع کرده ارتباط مىبخشد، اگر ریسمان از هم بگسلد مهرهها پراکنده مىشوند و هر کدام به جایى خواهد افتاد و سپس هرگز نتوان همه را جمع آورى نمود و از نو نظام بخشید.(78)از نظر عقلى مسلم است که اگر فردى از جهات علم، تقوا، مدیریت، عدالت، بر دیگران رجحان داشته باشد بایست مردم دور او جمع گردند و او در رأس امور جامعه قرار گیرد و در نتیجه تشتت و پراکندگى به وجود نمىآید، آنگونه که در زمان رسول خدا(ص) چنین بود و با پذیرش رهبرى او نظم و وحدت در جامعه برقرار بود، اگر پس از او نیز اعلمترین و آگاهترین امت در رأس جامعه اسلامى قرار مىگرفت جلو هر گونه نفاق و پراکندگى گرفته مىشد.
ج. ذکر سوابق دینى و مبارزاتى امام على(ع(
در فصل قبل گفته شد که پس از درگذشت رسول خدا(ص) هر یک از مهاجر و انصار از جمله دلیلهاى که براى اولویت و حقانیت خویش نسبت به احراز خلافت ابراز داشتند و به آن استدلال نمودند سوابق دینى و خدمات شایستهاى گذشته شان در راه پیشرفت اسلام بود. آنان با این بینش نسبت به آیندهاى جامعهاى اسلامى خواستار امتیاز بودند. صدیقه طاهره(س) در برابر این بینش آنها به بیان سوابق درخشان مبارزاتى حضرت على(ع) و نقش آن حضرت در گسترش اسلام اشاره نموده از این طریق به دفاع از على(ع) برخواست.حضرت ابتدا وضعیت رقت بار و اسفناک آنان را پیش از اسلام گوشزد نمود که چگونه زندگى سخت و ذلت بار داشتند و پیش از طلوع اسلام در آتش ظلم و ستم و کینه و جنگ مىسوختند، او در این راستا فرمود :کنتم على شفا حفرْه من النار، مزقْ الشارب، و نهزْ الطامع، و قبسْالعجلان، و موطئ الاقدام، تشربون الطرق، وتفتاتون القد، اذلْ خاسئین، تخافون ان یتخطّفکم الناس من حولکم.شما در لب پرتگاه آتش قرار داشتید، محل چشیدن و آشامیدن تشنگان و جایگاه فرصت طمع کاران بودید، محل اقتباس افراد شتاب زده قرار داشتید، شما جایگاه قدمها بودید، )هر شخص ظالم و ستم کارى به شما ظلم نموده زیر پا قرار مىداد از آبهاى گندیده گودالها رفع تشنگى مىنمودید، با پوست دباغى نشده و یا برگ درختان خود را از گرسنگى نجات مىدادید. انسانهاى ضعیفى بودیدکه هر آن مىترسیدید مردم شما را بربایند(79) )آن چنان ضعیف بودید که قدرت دفاع از خویش را نداشتید. حضرت صدیقه طاهره(س) در قالب مثالهاى زیبا اوضاع مادى و معنوى آنان را بازگو نموده وضع دردناک آنان را به رخ شان کشید و آنگاه اشاره نمود که اینک در سایهاى اسلام به عزت و اقتدار رسیدهاید که حتى داعیهاى رهبرى انسانها را در سر مىپروانید.او فرمود: فانقذکم الله تبارک و تعالى بابى محمد(ص)... خداوند شما را به وسیلهاى پدرم محمد(ص) از بدبختىها نجات بخشید، ولى نه به این راحتى بلکه پس از آنکه حوادث ناگوار را پشت سر گذاشته و زحمات زیادى را به جان خرید زیرادر این راه با افراد بى منطق و گرگهاى درنده عرب و گردنکشان اهل کتاب روبرو گردید.(80) حضرت نقش ارزنده و درخشان امام على را در راه پیشرفت اسلام اینگونه بیان نمود:هرگاه مشرکان آتش جنگ را برمى افروختند خداوند آن را خاموش مىنمود، یا هر زمانى که شاخ شیطان ظاهر مىشد توطئهاى از سوى دشمنان صورت مىگرفت یا دهان بازکنندهاى از مشرکین دهان باز مىنمود، رسول خدا(ص) برادرش على(ع) را در کام آنها مىانداخت به وسیلهاى مبارزات و مجاهدتهاى او مشرکین را سرکوب مىنمود و آتش فتنهاى آنان را خاموش مىنموداو هیچگاه از میدان نبرد برنمى گشت مگر اینکه گوش دشمن را زیر پا له مىکرد و او را از پا در مىآورد.(81)تلاشها و مبارزات بى مانند امام على(ع) در آغازین روزهاى طلوع اسلام و پس از آن از اهمیت فراوان برخوردار است به گونهاى که دوست و دشمن بر آن اعتراف دارند خلیفهاى دوم گفته است اگر شمشیر کوبندهاى على نبود ستون خیمه اسلام بر پا نمىگشت.(82)خوابیدن امام على(ع) در جاى رسول خدا(ص) در لیلْه المبیت شبى که مشرکین قصد ترور رسول خدا(ص) را داشتند چنان اهمیت داشت که خداوند به وجود امام على(ع) و ایثار او، به فرشتگانش مباهات نمود، این آیه را به رسول خدا(ص) در شأن على(ع) نازل نمود(83) :وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَأَ مَرْضَاتِ اللّهِ(84)امام على خود درباره شجاعت و دلاورى اش فرموده: اگر تمام عرب پشت به پشت هم نموده به جنگ من آیند به آنها پشت ننموده و با آنان خواهم جنگید.(85)
صدیقه طاهره(س) درادامه، سیمایى شخصیتى على(ع) رااینگونه توصیف مىنمود:
او (على) در راه خدا در فشار و سختى و در راه انجام دستورات الهى سختکوش و تلاشگر بود، او نزدیک ترین فرد به رسول خدا(ص) بود، او سید و آقاى دوستان الهى مىباشد... او در راه خداى و مسیر حق از سرزنش هیچ سرزنش گر باک ندارد.(86)حضرت زهرا(س) با ترسیم و تبیین شخصیت امام و برشمردن فضایل او، آن حضرت را مستحق خلافت و رهبرى امت دانست و از این طریق از امام دفاع نمود، او در ادامه مقایسهاى زیبا میان خدمات و تلاشهاى امام و آنان انجام داده فرمود: آنگاه که امام در راه اسلام در تلاش و مبارزه بود شما در رفاه و آسایش و عیش و نوش به سرمىبردید، ساکت و آرام و در حال خوش گذرانى و در امنیت و آسایش زندگى مىنمودید، انتظار آن را مىکشیدید که براى ما اهل بیت حادثهاى ناگوار رخ دهد وشما منتظر چنین خبرى بودید. در مواقع بحرانى و خطرناک از صحنه کنار مىرفتید،تا خطرى متوجه شما نگردد و از صحنههاى جنگ فرار مىنمودید.(87)جالب اینکه صدیقه طاهره(س) یکى از اوصاف امام على(ع) را شجاعت و دلیرى و ثابت قدمى حضرت ذکر نموده و در مقابل فرار،از جنگ و پشت به دشمن نمودن رااز اوصاف آنان برشمرد! و از این طریق ضمن بر شمردن فضایل و شایستگىهاى امام علی ودفاع ازآ نحضرت استدلال آنان را که بخاطر سوابق درخشان و خدمت درراه اسلام خودها را شایستهاى خلافت مىدانستند رد نمود.
د: پرده بردارى حضرت زهرا از اسرار سقیفه
از نکات مهمى که صدیقه طاهره در این سخنرانى به آن اشاره نموده است، معرفى چهره و ماهیت سقیفه است، او اوصاف متعدد براى آن برشمرد و از این طریق ازاسرار آن پرده برداشت و ماهیت آن را براى مردم بر ملا ساخت:
د/الف - سقیفه و نفاق
حضرت سقیفه را نفاق و دورویى عدهاى دانست که پایههاى آن در حیات رسول خدا(ص) پى ریزى و پس از رحلت آن حضرت خود را بروز داد او در این زمینه فرمود: آنگاه که خداوند براى پیامبرش جایگاه برگزیدگانش را انتخاب نمود، خارهاى نفاق در شما ظاهر شد، جامههاى دین و ایمان در شما به کهنگى گرائید، گمراهان ساکت به سخن درآمدند و فرومایگان گمنام به صحنه ظاهر شدند.(88) مجلسى به نقل از ارشاد القلوب دیلمى حدیثى نقل نموده که عدهاى در کعبهپیمانى را با هم امضا نمودند که پس از درگذشت رسول خدا خلافت را به دستگیرند، امام على(ع) پس از سقیفه آن را یادآور شد و عدهاى بر تأیید امام على که آن را از رسول خدا شنیده است گواهى دادند.(89)
د/ ب - سقیفه و پیروى از شیطان
حضرت زهرا(س) سقیفه را پاسخ به نداى شیطان دانست که عدهاى روى مقاصد شیطانى راه افتاده آن را به وجود آوردند او فرمود: شیطان سرش را از مخفیگاهش بیرون آورده شما را ندا کرد و به سوى باطل دعوت نمود شما نیز نداى او را پاسخ داده دنبال او به راه افتادید، شما را آدمهاى سبک یافت آنگاه تحریک تان نمود.(90)
امام على(ع)هم در این زمینه به سلمان فرمود:
آیا مىدانى اول کسى که با ابى بکر بر منبر رسول خدا(ص) بیعت نمود که بود؟ گفت: نه. ولى او را در سقیفه دیدم چون انصار محکوم شدند و اولین کسانى که با اوبیعت نمودند مغیرْه بن شعبه و بشیر بن سعد و... بودند، فرمود در مورد اینان از توسؤال ننمودم، آیا دانستى هنگامى که از منبر بالا مىرفت اول کسى که با او بیعت نمود که بود؟ عرض نمودم: نه، ولى پیرمرد سالخوردهاى را که بر عصایش تکیه کرده بود دیدم که بین دو چشمانش جاى سجده پینه بسته بود. او به عنوان اولین نفر از منبربالا رفته تعظیم کرد و در حالی که مىگریست گفت: خداى را سپاس که مرا نمیراند تاتو را در این مکان دیدم، سپس با ابى بکر بیعت نمود... على(ع)فرمود مىدانى او که بود، عرض کردم نه، ولى گفتارش مرا ناراحت کرد گویى مرگ رسول خدا(ص) را باشماتت و مسخره یاد مىکرد. فرمود: او ابلیس بود خدا او را لعنت کند.(91)
د/ ج - سقیفه و فتنه
حضرت زهرا(س) سقیفه را فتنهاى دانست که عدهاى در آن سقوط نموده و به دنبال خود جامعه اسلامى را نیز به سقوط و انحطاط کشاندند، او فرمود: شما به بهانهاى جلوگیرى از فتنه، خود فتنهاى به وجود آوردید و در آن فرو افتادید.(92)ابوبکر پس از سقیفه گفته بود: بیعت من، ناگهانى بود... و من به خاطر ترس از وقوع فتنه آن را پذیرفتم.(93)دست اندر کاران سقیفه براى مشروعیت خویش اذهان توده و عامه مردم رااینگونه اغفال نموده بودند که آنها به خاطر مصلحت امت، با ابى بکر بیعت نمودند ولى صدیقه طاهره(س) با افشاگرىهاى خویش روشن ساخت که هدف آنان دست یافتن به خلافت و حکومت بود و آنها با این عمل خویش بزرگترین فتنه را به وجود آوردند.صدیقه طاهره(س) سقیفه را سرآغاز مبارزه با اهل بیت دانست که در آن روز حق اهل بیت به تاراج رفت و عدهاى به ناحق آن را بدست گرفتند، او فرمود: شما بر غیر شتر خویش داغ زدید بر محل شرب که مال کسى دیگر بود وارد شدید.(94) خلافت راکه حق امام بود بدون هیچ گونه لیاقت و شایستگى تصاحب نمودید.
د/د - سقیفه عمل عجولانه
صدیقه طاهره(س) سقیفه را عمل عجولانه و شتابزده دانست که عدهاى بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) آن را به وجود آوردند، او در مواردى به عجولانه بودن سقیفه اشاره نمود، از جمله آنگاه که مهاجمین به خانهاى او هجوم آورده بودندفرمود: جنازه رسول خدا(ص) را روى دست ما نهاده امر ولایت و خلافت را میان خویش قسمتنمودید.(95)در جاى دیگر فرمود: شما آنچنان عجله نمودید که جراحتى که بر قلبها به سبب درگذشت رسول خدا به وجود آمده بود وسیع و تازه و التیام نیافته و رسول خدا(ص)هنوز به خاک سپرده نشده بود.(96)و نیز فرمود( شما آنقدر درنگ نکردید که آتش فتنه فروکش کند و افسار آن آرام گردد )حضرت خلافت را به شتر تشبیه کردهاند که دست اندرکاران سقیفه پیش از رام کردن آن را سوار شدند( آنگاه شروع کردید آتش گیرهاش را روشن کنید و آتش آن رابه جاهاى دیگر هم سرایت مىدهید، دعوت شیطان را اجابت نموده و به خاموش کردن چراغ دین و سنت رسول خدا مشغول شدهاید به بهانه خوردن کف، شیر را زیر لب، پنهانى آشامیدید منافع خلافت را تصاحب کردید، و در ظاهر وانمود کردید که آنچه انجام مىدهید به خاطر مصالح اسلام و امت مىباشد.(97)صدیقه طاهره(س) با بینش عمیق و روشنگرانه حوادث پس از رسول خدا(ص)را تحلیل نموده توطئهها را براى مردم بازگو کرد و موجى از انقلاب و اعتراض در میان مردم ایجاد کرد به گونهاى که ابى بکر پس از شنیدن سخنان شورانگیز و حماسى حضرت زهرا(س) براى جلوگیرى از شورش و اعتراض مردم ابتدا سیاست نرمى وملایمت را در پیش گرفته به توصیف و تمجید زهرا(س) پرداخت و با توجیه عوام فریبانه گفت: به خدا سوگند من از رأى و نظر رسول خدا(ص) تجاوز ننمودهام و آنچه انجام دادهام به دستور او بوده است و سپس به حدیث خویش که از رسول خدا(ص)شنیده است استناد نمود.(98) ولى چون با استدلال متین و منطق محکم زهرا (س)روبرو گردید و دید که با افشاگریهاى زهرا(س) هر آن، احتمال شورش مىرود،سیاست خویش را تغییر داده بر منبر بالا رفت گفت: اى مردم! این چه فرومایگى است که در برابر هر سخنى که مىشنوید از شما مىبینم! این ادعا و آرزوها کَى درزمان رسول خدا(ص) مطرح بود، هر که شنیده بگوید و هر کس مشاهده نموده نقل نماید، آنکه سخن گفت: مانند روباهى است که گواه او دم اوست، مىخواهد فتنههاى کهنه را تازه کند، از ضعیفان استعانت مىجوید و از زنان یارى مىطلبد ام طحال زن بدکاره عرب را ماندکه محبوبترین چیز برایش بدکارى بود. بدانید اگر بخواهم مىگویم و اگر بگویم مطالب را به صورت صریح و آشکارمىگویم ولى اگر رهایم کنید و کارى به کارهاى من نداشته باشیدمن هم ساکت مىشوم.آنگاه رو به گروه انصار نموده و گفت: سخن نابخردان شما را شنیدم، سزاوار است شما بیشتر عهد رسول خدا(ص) را رعایت کنید، شما بودید که او را پناه دادید ویارى نمودید، بدانید که من دست و زبانم از کسى که سزاوار مجازات نباشد کوتاه است، انگاه از منبر پائین آمد و فاطمه(س) نیز به منزل خویش بازگشت.(99)
ابن ابى الحدید گوید، ابى بکر اینگونه سخنان و جسارت را در حضور حضرت زهرا بر زبان آوده است، حال اگر در نسبت این سخنان به ابى بکر تردید شود که چگونه ابى بکر چنین صریح و بى پروا بر علیه زهرا(س) سخن رانده است و بعید است که چنین سخن از او صادر شده باشد، موقعیت دینى و اجتماعى زهرا(س) در نزدمسلمانان اقتضا مىنمود که ابى بکر نسبت به حضرت زهرا(س) سیاست نرمى وملایمت را در پیش گیرد و از برخورد این چنینی بپرهیزد.
ولى این نکته را باید در نظر داشت که ابى بکر تا حد امکان و تا جاى که به کلى موقعیت او در خطر نمىافتاد، از سیاست مدارا و نرمش در برابر حضرت زهرا(س)استفاده مىنمود اما در موارد که به کلى جایگاه خویش را در خطر مىدید از سیاست خشونت و برخورد تند بهره مىجست و از حربه تهدید و ارعاب استفاده مىکرد.(100)به راستى ابى بکر که خود را خلیفهاى رسول خدا(ص) و پیرو سنت آن حضرت مىدانست چگونه به خود جرأت داد اینگونه سخنان موهن و جسارتآمیز را نسبت به کسى که رسول خدا(ص) او را سیده زنان عالمیان و خشم و غضب و رضایت او راملاک خشم و رضایت خداوند دانسته است، ابراز دارد. مگر نه این است که قرآن وپیامبر به عصمت و طهارت صدیقهاى طاهره فاطمهاى زهرا(س) شهادت وتصریحدارد.(101)عمروبن دینار از عایشه روایت مىکند که گفت: هرگز احدى را راستگوتر ازفاطمه(س) جز پدرش رسول خدا(ص) سراغ ندارم.(102)حال این سؤال به وجود مىآید که ابى بکر بر اساس چه مجوزى آن حضرت رامورد بى حرمتى قرار داده اینگونه با حضرت بر خورد نموده. مگر آن حضرت پس ازدر گذشت رسول خدا(ص) چه عملى را انجام داده بود که مستحق چنین اهانتى باشد جز اینکه آن حضرت بنابر نص صریح رسول خدا(ص)، امام على(ع) راجانشین رسول خدا(ص) دانسته و به دفاع از ولایت آن حضرت بر خواسته بود.سخنان موهن ابى بکر به قدرى شکننده بود که بانوى بزرگوارى چون ام سلمه لب به اعتراض گشوده گفت: آیا در باره شخصیت والایى چون فاطمه(س) چنین سخنى مىگویند؟! بخدا سوگند او حوریهاى است در میان انسانها.(103)ابن ابى الحدید گوید: سخنان ابى بکر را بر استادم نقیب ابى یحیى جعفر بن یحیى بصرى خواندم و به او گفتم ابى بکر با این سخنان کنایه آمیز مقصودش که بود، اوگفت سخنان ابى بکر کنایه نبود تصریح بود، گفتم اگر تصریح بود سوال نمىکردم، اوبا خنده گفت: مقصود او از این سخنان على ابن ابى طالب بود، گفتم همه این سخنان در مورد على(ع) بود گفت: آرى پسرم! عالم سیاست چنین است، گفتم انصار چه گفتند، گفت انصار با شنیدن سخنان زهرا(س) بر علیه خلیفه شوریدند و نام على را برزبان آوردند و یک صدا فریاد یا على سر دادند، و ابى بکر ترسید مردم بر علیه او قیام کنند، با ایراد سخنان جسارت آمیزش جلو شورش مردم را گرفت.(104)در اثر نطق آتشین زهرا(س) مدینه پایتخت خلافت اسلامى منقلب شده صداى اعتراض مردم و گریه و ناله آنها بلند شد، مردم به گونهاى گریستند که سابقه نداشت،ابوبکر به عمر گفت چرا نگذاشتى فدک را به فاطمه بدهم، اکنون نیز بجاست فدک رابرگردانیم، عمر مانع شد، گفت: احساسات تحریک شده مردم را چگونه بخوابانیم؟ گفت: اینها سطحى و زودگذر است و چون قطعه ابرى بیش نیست تو نماز و روزه و صله رحم بجا آر، خداوند گناهانت را مىآمرزد، زیرا خداوند در قرآن فرموده است:نیکىها و خوبیها، بدیها را پاک و از میان مىبرد آنگاه ابى بکر از عمر به خاطر راهنمائیهاى او سپاسگذارى نمود!!(105)اعتراضات حضرت فاطمه(س) تأثیر شگرف در میان مردم ایجاد نمود و مردم جرأت پیدا کردند بر علیه خلیفه لب به اعتراض گشایند، ام سلمه همسر رسول خدا(ص) بر سخنان خلیفه اعتراض نمود، و به دفاع از زهرا(س)پرداخت و از اینکه زهرا(س) را در ادعایش تکذیب نموده بود خلیفه را نکوهش نمود و خلیفه نیز او را به خاطر دفاع از زهرا(س) تا یک سال حقوقش را از بیت المال قطع نمود (106)
2- رفتن زهرا(س) به خانههاى انصار براى حمایت امام على(ع)
حضرت صدیقه طاهره مبارزهاى را که بر علیه خلیفه آغاز نموده بود، همچنان ادامه داد و از هیچ تلاشى در حمایت از امام على(ع) دست برنداشت، و از راههاى مختلف به مبارزه خویش ادامه داد.نکتهاى جالب اینکه حضرت هیچگاه در سخنان و موضعیگرىهاى خود در دفاع از امام على(ع) رنگ عاطفى نداده است و در هیچ جایى از سخنان حضرت زهرا(س) این نکته را نمىتوان یافت که حضرت، از امام على(ع) به این جهت که همسر او بود دفاع نموده باشد بلکه او علی(ع) را مستحق امامت و رهبرى مىدانست، و ازشایستگىهاى امام سخن به میان مىآورد. حضرت زهرا(س) در ادامهاى مبارزات خویش و در دفاع از امامت و ولایت حضرت على(ع) و براى اتمام حجت تصمیم گرفت به خانههاى انصار رفته براى امام بیعتگیرد.ابن قتیبه مىنویسد: حضرت على(ع) شبها زهرا(س) را بر چهار پایى سوار مىکرد و به در خانههایى انصار مىبرد و از آنان یارى مىطلبید، آنان در جواب مىگفتند: اى دختر رسول خدا(ص) کار از کار گذشته است، و ما با این مرد( ابى بکر) بیعت نمودهایم، اگر همسر و پسر عموى تو پیش از این مرد،نزد ما مىآمد و از ما بیعت مىخواست، ما کسى غیر او را انتخاب نمىکردیم. على(ع) در جواب آنان مىفرمود:آیا من جنازه رسول خدا(ص) را در خانهاش روى زمین مىگذاشتم و دفن نکرده به دنبال حکومت به نزاع و دعوا بر مىخاستم؟! صدیقه طاهره(س) در تأیید امام(ع) مىفرمود: ابوالحسن کارى غیر از آنچه سزاوار و مناسب او بود انجام نداد، آنان نیز کارى کردند که حسابشان با خداست و خداوند از آنان بازخواست خواهد نمود.(107)در جاى دیگر آنگاه که از آنهابراى امام على(ع) درخواست یارى و بیعت مىنمود، وآنها گفتند: اى دختر محمد! اگر بیش از آنکه با ابى بکر بیعت کنیم این مطلب را شنیده بودیم على را رها نکرده دنبال کسى دیگر نمىرفتیم، عذربى جاى آنان را اینگونه جواب داد: آیا پدرم رسول خدا(ص) در روز غدیر خم جاى عذر براى کسى باقى گذاشت.(108)حضرت با صراحت اعلام داشت که در غدیر خم پدرم، على(ع) را بعنوان خلیفه و جانشینش معرفى نمود و امروز که بیعت با ابى بکر را بهانه قرار مىدهید، عذر بدتر از گناه مىباشد و هرگز از شما پذیرفته نیست.او بیش از آن نیز از گروه انصار درخواست یارى نموده بود و در مورادى آنها را به خاطر بى تفاوتى و چشم پوشى آنان در دفاع از امام على(ع) مورد نکوهش قرار داده بود، و در سخنان خویش در مسجد رسول خدا خطاب به آنان فرموده بود:اى گروه جوان مردان و اى بازوان اسلام! این چشم پوشى چیست که در حق من روا مىدارید، چرا چنین خواب و بى خبرى نسبت به ستمى که بر من وارد شده از خود نشان مىدهید... شما توان آن را دارید که خواستهام را برآورده سازید و آنچه در نظر دارم انجام دهید... اى واى اى فرزندان قبله! آیا میراث پدرم به یغما رود در حالى که شما مرا مىبینید و صداى مرا مىشنوید آغاز و فرجام کار به شمار برمى گردد و زمام امور در دست شما مىباشد، شما از هر نوع توان رزمى برخودار هستید، اینک چرا فریاد ستمدیده را مىشنوید و پاسخ نمىگویید، و به داد او نمىرسید، شما که به جنگ جویى معروف بوده و به خیر و صلاح مشهور هستید.(109) حضرت زهرا(س) بى تفاوتى و سهل انگارى و چشم پوشى آنان را نسبت به یارى رساندن به اهل بیت اینگونه توبیخ نمود: آگاه باشید شما را مىبینم که به رفاهطلبى و زندگى راحت رو آوردهاید و کسى را که بیش از همه شایستگى رهبرى بر شما را داشت کنار نهادهاید به آسایش رو آورده از فقر رهایى جستهاید آنچه را فرا گرفته بودید کنار گذاشته، آنچه براى تان گوارا بود از گلو بیرون انداختید.(110)این نکته را باید گفت که چه چیز پس از درگذشت رسول خدا(ص) در جامعه اسلامى به وجود آمد که تنها یادگار رسول خدا(ص) اینگونه فریاد برآورد و از انحراف که در جامعه اسلامى به وجود آمده بود هشدار دهد و آن را مخالف قرآن دانسته مردم را به بازگشت به اسلام اصیل و سنت ناب نبوى فراخواند، آیا مىتوان فریادهاى حماسى زهرا(س) را ناشى از اختلاف مالى میان او و خلیفه دانست؟!!.
3-اعتراض در قالب حزن و اندوه
صدیقه طاهره در ادامه مبارزات خویش بر علیه خلیفه و به حمایت از امام على(ع)، این بار از طریق حزن و اندوه خواست بر علیه وضعیت موجود بشورد و از این طریق اهداف خویش را دنبال نماید، تا شاید با نالههاى جانکاه خویش روح و احساس مردهاى امت اسلامى را جان تازه بخشد و وجدان خفتهاى آنان را بیدارسازد. او آنچنان ناله از دل بر مىکشید و اشک مىریخت که او را یکى از بکائین (بسیار گریه کنندگان) شمردهاند.(111)مهمترین چیزى که روح حساس و غیور بانوى بزرگ اسلام را ناراحت مىساخت این بود که مىدید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقى و طریق مستقیم دیانت منحرف شده و در راهى افتاده که پراکندگى و بدبختى از نتایج حتمى آن است.حضرت زهرا(س) پیشرفتهاى سریع اسلام را دیده بود و انتظار داشت که به همان منوال پیشرفت کند و در مدت کوتاهى کفر و بت پرستى را از بین ببرد و دستگاه ظلم و بیدادگرى را بر چیند، ولى با پیش آمد غیر مترقبه غضب خلافت، کاخ امیدش درهم فرو ریخت. حضرت زهرا(س) آن چنان گریه مىکرد که مردم مدینه به علی(ع) شکایت کردند که گریهها و نالههاى زهرا(س) آرامش را از ما سلب نموده بدین جهت پیام دادند که امام على(ع) او را از گریه بازدارد و شبانه روز در نوبت گریه کند. (112)امام على(ع) پیام مردم را به زهرا رساند،((113)) ولى او گفت من به زودى از جمع اینان خواهم رفت، سوگند به خدا به ناله هایم ادامه خواهم داد تا به پدرم ملحق گردم.(114)تاریخ به روشنى بیان نکرده است که گریههاى زهرا(س) باعث آزار و اذیت چه کسانى شده است، ولى این مسأله را مىتوان گفت که در مرتبهاى اول نالههاى زهرا(س) باعث آزار آنان که خلافت و ولایت را غصب نموده بودند، شده بود زیرا آنان بودند که نمىتوانستند حرکات زهرا(س) را بر تابند به ویژه اینکه زهرا(س) دست به افشا گرى مىزد. سید جعفر عاملى گوید: حضور فاطمه(س) در چند مترى مسجد رسول خدا(ص) هیئت حاکمه را زجر مىداد بدین جهت حاکمان او را از گریه منع کردند.(115)محمود بن لبید گوید: زهرا(س) پس از مرگ رسول خدا(ص) بر مزار عمویش حضرت حمزه آمده گریه مىکرد، در یکى از روزها گذرم به مزار شهداى احد افتاد، فاطمه(س) را دیدم که به شدت گریه مىکرد صبر کردم تا آرام گیرد، پیش رفته ضمن سلام عرض نمودم: بانوى من گریههاى شما رگهاى قلبم را پاره مىسازد... سپس گفتم بانوى من دوست دارم مسألهاى را از شما سؤال نمایم، فرمود: بپرس، گفتم: آیا رسول خدا(ص) در زمان حیاتش بر امامت امام على(ع) تصریح نمود،؟ فرمود:واعجبا! آیا داستان غدیر خم، را فراموش نمودهاید، عرض کردم غدیر خم را مىدانم، ولى مىخواهم بدانم رسول خدا(ص) به شما در این باره چه فرموده است،فرمود:خداوند گواه است که رسول خدا(ص) به من فرمود: بعد از من على(ع) رهبر و امام شما و پس از او دو فرزندم حسن و حسین(ع) و نُه تن از صلب حسین امام و رهبر شما مىباشند، اگر از آنان پیروى نمائید هدایت مىشوید، و اگر با آنان مخالفت ورزید دامنه اختلاف تا روز قیامت در بین شما خواهد بود... و در ادامه حضرت زهرا(س) فرمودند: به خدا سوگند اگر مىگذاشتند که حق بر محور خود بچرخد و آن را براى اهلش باقى مىگذاشتند و از خاندان رسول خدا(ص) پیروى مىکردند، هیچ گاه دو نفر درباره خدا با یکدیگر مخالفت نمىکردند، آیندگان از گذشتگان آن را به ارث مىبردند و گذشتگان براى آیندگان خود مىگذاشتند، تا اینکه قائم ما (عج) که نهمین فرزند حسین است به پا خیزد، اما اینان آن کسى را که خداوند موخر دانسته مقدم داشته و آنکه را خداوند پیشوا قرار داده کنار زدهاند، آنگاه که رسول خدا(ص) از دنیا رفت، هوا و هوس را برگزیده به آرا و افکار خود عمل کردند، نفرین بر آنان.(116)کشاندن فاطمه(س) از خانهاش به بیت الاحزان، نه تنها به نفع خلیفه و دستیارانش نشد بلکه باعث و بال حکومت گردید، آنها خواستند زهرا(س) را از مسجد رسول خدا(ص) که محل تجمع مردم بود دور سازند، ولى با این کار سندى دیگر بر مظلومیت زهرا(س) افزودند زیرا مردم مىدیدند که عدهاى که خود را از پیروان دین مىدانند و به نبوت پدرش اعتراف دارند و باید او را تعظیم کنندوگرامى دارند،ستمگرى و ظلم شان به جاى رسیده که نزدیک ترین مردم به او یعنى دخترش را که عواطف زنانه خود را دارد، در فشار قرار دادند، و او را از اظهار حزن و اندوه در فراق پدرش بازداشتند،که مبادا زهرا(س) از ظلمى که بر اوروا داشتهاند با صداى بلند سخن بگوید.(117) ولى صدیقه طاهر(س) به رغم هیئت حاکمه به اعتراض خویش در قالب حزن و اندوه ادامه داده از خانهاش به بقیع در زیر درختچهاى مأوا گزید چون آن را قطع نمودند على(ع) سایبانى به نام بیت الاحزان ساخت، زهرا(س) در آنجا قرار گرفت، این خانه مزار همهاى نسلهاى امت بود.(118)
4سخنان حماسى زهرا(س) در جمع زنان مدینه
صدیقه طاهره همچنان به مبارزات و افشاگریهاى خویش ادامه داد و از هر فرصت و اجتماعى براى اهداف سیاسى خویش بهره جست. او از همه امکانات موجود براى بازگرداندن امامت و ولایت به جایگاه اصلى و واقعى آن تلاش نمود، تا اینکه بر اثر دردها و رنجهاى جسمى و روحى که بر او وارد آمده بود بیمار گردید و در بستر افتاد، ولى با آن هم دست از مبارزه بر نداشته و هر ازگاهى با فریاد اعتراض خود،خواب خوش هیئت حاکمه را به کابوس تبدیلمىنمود.خبر تشدید بیمارى زهرا(س) به گوش زنان مدینه رسید، خواستند از زهرا(س) عیادت نمایند. کاظم قزوینى مىگوید: به درستى روشن نیست که انگیزه زنان مدینه از عیادت زهرا(س) چه بوده است؛ آیا به اشاره مردان خویش به عیادت زهرا(س)آمده بودند؟ یا اینکه از ظلم که بر دختر رسول خدا(ص) رفته بود منزجر بودند وآمده بودند تا دردهاى دل خویش را تسکین دهند؟ یا فضاى سیاسى آنها را وادار ساخته بود که میان زهرا(س) و هیئت حاکم ارتباط به وجودآورند؟(119)صدیقه طاهره از فرصت به دست آمده استفاده نموده به افشاگرى پرداخت و در حال که بیمار بود خطبه غراى ایراد نمود، این خطبه از بهترین موضع گیرىهاى آن حضرت در دفاع از امام على(ع) مىباشد که اهداف و آرمانهاى سیاسى خویش را نسبت به آینده امت پس از رسول خدا(ص) بیان داشته است. این خطبه را تاریخ نویسان شیعه و اهل سنت از آن حضرت روایت نموده اند.(120)سوید بن غفله گوید: چون زهرا (س) بیمار گردید زنان مهاجر و انصار خدمت او رسیده از او عیادت نمودندواز بیمارى حضرت سوال نمودند، حضرت اعتراض خویش را نسبت به وضع موجود اینگونه ابراز داشت: به خدا سوگند شب را به صبح رساندم، در حالى که از دنیاى شما کراهت داشته و بیزارم، بر مردان شما خشمناکم، آنان را پس از آنکه امتحان نمودم به دور انداختم، پس چه زشت است کندى و سستى پس از تیزى و چه بد است بازى پس از جدیت(121).اینکه صدیقه طاهره به نکوهش مردان مهاجر و انصار پرداخت و آنان را سرزنش نمود بدین جهت بود که اولاً نقش آنان را در وضعیت موجود گوشزد نمود زیرا آنان به گونهاى خویش را در وضعیت موجود بى تقصیر مىدانستند و اظهار نموده بودند که اگر على پیش از ابى بکر به سراغ آنان مىآمد با او بیعت مىنمودند.(122) دوّماً حضرت به نقش تعیین کننده تودهها در صلاح و فساد دولتها اشاره نموده، اینکه اگر امروز امامت و رهبرى به وسیلهاى عده از مسیر و جایگاه اصلى خویش خارج و به انحراف کشیده شده است مردم نیز در آن سهیم هستند، سوماً بازگشت آن به جایگاه حقیقى و واقعى آن نیازمند یارى و تلاش مردم مىباشد و تا مردم نخواهند وضعیت موجود، ادامه خواهد داشت. حضرت در این خطبه به نکات مهم سیاسى اشاره نموده دیدگاه خویش را نسبت به آن بیان نمود، جالب اینکه گویا حضرت به این نکته توجه داشته است که مطالب راکه درسخنان پیشینش در مسجد رسول خدا اشاره نکرده است در این خطبه اشاره نماید و مطالب پیشینش را تکمیل کند.
نکات مهم سخنان حضرت زهرا(س)
1- بزرگترین انحراف پس از رسول خدا(ص)
انحراف از جانشین رسول خدا(ص) بزرگترین انحراف پس از رحلت آن حضرت بود که حضرت زهرا به این مهم توجه کرده در بخشى از این خطبه خود به آن اشاره و ابعاد آن را بیان نمود، او فرمود: و یحهم انّى زعزعوها عن رواسى الرسالْ، و قواعد النبوْ والدلالْ، و مهبط الروح الامین، والطبین بامور الدنیا و الدین، الا ذالک هو الخسران المبین.واى بر آنان مهاجر و انصار و گردانندگان سقیفه خلافت و امامت را به کجا حرکت و از مسیر اصلى آن منحرف و تغییر جهت دادند و از جایگاه استوار رسالت و پایگاه محکم نبوت و محل فرود آمدن فرشته وحى و از انسانی که بیش از همه به امور دینى و دنیایى مردم آگاهى دارد، دور ساختند، آگاه باشید و بدانید که این زیان آشکار و خسارت بزرگ و جبرانناپذیر است.(123)این بخش از سخنان حضرت به نکات مهمى اشاره دارد:
الف: مردم، امامت و رهبرى امت را پس از رسول خدا(ص) از مسیر و جایگاه اصلى و واقعى آن که حق طبیعى اهل بیت: بود دور ساختند، آنان پس از رسول خدا(ص) بیش از همه شایستگى این مقام را داشتند زیرا آنان بودند که بیش از دیگران به دین و شریعت آگاهى داشتند.خلیفه اول، بارها گفته بود: مرا رها کنید که من همانند شما بوده و از شما بهتر نیستم.(124) ولى در مقابل امام على(ع) در مورد دانش و آگاهى خویش فرمود: اى مردم پیش از آنکه مرا نیابید آنچه مىخواهید از من بپرسید که من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمین مىشناسم(125) و نیز فرمود: به خدا سوگند اگر خواهم مىتوانم هر کدام از شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگى اش آگاه سازم.(126)
ب: امامت و ولایت، ادامه دهنده رسالت و پایگاه محکم و شکستناپذیر براى صیانت از دستاوردهاى رسالت است، به گونهاى که هر نوع انحراف در آن، مبانى دین و رسالت را متزلزل مىسازد.
ج: خارج ساختن امامت و ولایت از جایگاه و مسیر اصلى و واقعى آن بزرگترین خسارت براى امت و جامعه اسلامى بود، زیرا: براى همیشه جامعه اسلامى از رهبرى شخص آگاه به امور دین و دنیاى مردم محروم گردید، علاوه بر این زمینهاى بروز اختلاف میان مسلمانان در همیشهاى تاریخ و به وجود آمدن فرقهها و نحلههاى مختلف گردید.درتایید سخنان حضرت زهرا(س) همین بس که سخنان به جا مانده از امام على(ع) در نهج البلاغه تقریبا همه در دوران خلافت و چهار سال واندى حاکمیت آن حضرت ایراد گردیده و به جا مانده است، اگر بر فرض به امام این فرصت داده مىشد که طى 25 سال به جاى خانه نشینى و دورى از مسایل سیاسى، در متن اجتماع و در رأس حکومت قرار مىگرفت، با علم و دانش بى کران خویش مسیر علمى بشر را تغییر مىداد و جامعه بشرى را روشن و کوههاى از علم و دانش را براى جامعه بشرى به ارمغان مىآورد.اگر تنها از این بعد، به این مسأله نگاه کنیم که بر اثر برکنارى امام از صحنه سیاسى و رهبرى، مردم در همه عصرها و نسلها از علم و دانش او محروم شدند، مىتوانیم به ابعاد ضرر جامعه اسلامى به سبب برکنارى امام پى ببریم.
2- بیان انگیزههاى برکنارى امام از صحنه سیاسى
حضرت زهرا(س) در بخشى از سخنان روشنگرانهاى خویش به انگیزههاى کنار گذارى امام از صحنههاى سیاسى اشاره کرد و اینکه هیچ دلیل معقول و مشروع براى این کار نداشتند، او خوى و خصلت جاهلى و عقدهها و کینههاى جمعى و شخصى را علت برکنارى امام دانست و آنچه را که با توجه به آموزههاى دین و مکتب مىتوان از فضایل امام به شمار آورد دلیل مخالفان، براى برکنارى امام ذکر نمود و فرمود:
اینان به چه مناسبت از ابى الحسن (امام على) انتقام گرفتند و او را از مقام خلافت کنار نهادند؟ به خدا سوگند ناخشنودى از شمشیرش، نترسى و بى باکى او از مرگ،ثابت قدمى او بر علیه باطل و عدم سازش با آن، شدت عقوبت او بر دشمنان در جنگ و مبارزه، شجاعت و دلیرى او در راه خدا، باعث شد از او انتقام بگیرند و او را از صحنه سیاست و رهبرى امت کنار گذارند.(127)او ضمن برشمردن فضایل امام و شایستگىهاى او و خدمات خالصانهاى او در راه خدا آن را وسیلهاى برکنارى امام دانست. امام خود در این مورد فرمود: استبداد خلفا در برابر ما نسبت به مقام خلافت، با اینکه از جهت نسب و ارتباط با رسول خدا(ص) از همه پیوندمان محکمتر بود، بدین جهت بود که عدهاى بخل ورزیده و با عدم شایستگى آن را تصاحب نمودند.(128) و نیز فرمود: به خدا سوگند قریش از ما انتقام نمىکشد جز به این خاطر که خداوند ما را از میان آنان برگزیده و بر آنان مقدم داشته است.(129)
3- تصویرى از حکومت امام در موضعگیرىهاى سیاسى زهرا(س)
صدیقه طاهره زهرا(س) در دفاع از امام از شایستگىها و فضایل او سخن گفت، خدمات او را در اسلام گوشزد کرد و در بخشى از سخنان خویش گوشههاى از حکومت عدالت گستر او را به تصویر کشید و از این طریق مردم را بر علیه وضعیت موجود تحریک نموده و آنها را به یارى امام دعوت نمود، او فرمود: به خدا سوگند اگر امام به حکومت مىرسید هرگاه مردم از راههاى آشکار و حقیقت روى بر مىتافتند او مردم را با دلایل روشن به راه حق و حقیقت بر مىگرداند، و آنان را به پیروى از حق وادار مىنمود، مردم را به آرامى در مسیر حق سیر مىداد به گونهاى که هیچ کسى صدمه نمىدید، وسیرکنندهء آن احساس خستگى و ملولى نمىنمود، آنان را بر محل آب گوارا و صافى که سیرابشان مىنمود وارد مىکرد.(130)در نسخهاى دیگر جملات اولى اینگونه آمده است: به خدا سوگند اگر از زمام امرى که رسول خدا به او(امام على)سپرده بود دست بر نمىداشتند و آن حضرت مهار شتر رهبرى و خلافت را کاملاً در دست مىگرفت، به راحتى و آسانى آنان را رهبرى مىکرد، به گونهاى که نه در بینى شتر خلافت جراحت ناشى از مهار، ایجاد و نه بر سوار کارش اضطراب مستولى مىشد.(131)بدین معنى که نه امام در مشقت بود و نه امت در رنج و گرفتارى، هر یک در کنار هم زندگى معقول را سپرى مىنمودند، صدیقه طاهره(س) مدارا در مدیریت را یکى از ویژگیهاى حکومت امام دانست و از این طریق حاکمیت حاکمان سقیفه را زیر سؤال برد زیرا آنان استفاده از ابزار خشونت و برخورد تند با مردم را جز اصول سیاسى اولیهاى خویش قرار داده بودند به گونهاى که خلیفه اول در ابتداى امر نسبت به مخالفان که در خانه زهرا(س) تجمع کرده بودند ، دستور داد در صورت مخالفت آنان، از ابزار خشونت بر علیه آنان استفاده نمایند.آنان نیز چنین کردند.(132)
4- پیش بینى ژرف نگرانه زهرا(س)
صدیقه طاهره در بخشى دیگر از موضع گیرىهاى خویش به نتایج و پیامدهاى انحراف امامت و رهبرى از مسیر اصلى آن پرداخته با تحلیل عمیق دورنمایی تاریک از آینده این حادثه ارائه نموده فرمود:آگاه باشید به جانم سوگند! شتر خلافت تازه آبستن شده، سپس در انتظار بمانید که به زودى خواهد زایید، آنگاه شما از آن به اندازهاى ظرف بزرگ بجاى شیرخون تازه و سم مهلک خواهید دوشید، در این هنگام است که یاوه سرایان و انسانهاى تبهکار زیان میبینندو آیندگان پیامد سنتهاى گذشتگان را خواهند دید.
اینک که به آرزوى خود رسیدهایدبراى دنیاى خود خوش باشید، ولى دلهاى خود را براى فتنهاى که در راه است آماده سازید و به شمشیرى بران و هرج و مرج فراگیر و ظلم متجاوز و خودکامگى ستمگران نوید دهید! سهمیه هایتان را اندک و محصولات کشاورزى تان را خود درو خواهید نمود؛ واى بر شما که در آن هنگام در چه شرایطى به سر مىبرید، دلهایتان کور گشته و حق و حقیقت را نمىبینید، آیا من شما را الزام و اجبار به پذیرش حق نمایم در حالى که خود از آن کراهت دارید!(133)صدیقه طاهره (س) با نگاهى عمیق و چشم انداز حق بین آیندهاى خطرناک این انحراف را گوشزد نموده و زنگ خطر را به صدا درآورد، تا ضمن اتمام حجت شاید بر قلب آنان تأثیر گذاشته به مسیر حق بازگردند.نگاهى به تاریخ دردناک جامعه اسلامى پس از سقیفه و تسلط یافتن خاندان اموى و عباسى بر سرنوشت امت اسلامى شاهد گویایى است بر پیش بینىها و پیش گویىهاى واقع بینانهاى زهرا(س) که یکى پس از دیگرى به واقعیت نشست و آیندگان چگونه طعم تلخ سنت گذشتگان را چشیدند، چگونه به نام خلیفهاى مسلمانان با اسلام و سرنوشت مسلمانان بازى نمودند.خالد بن ولید به عنوان مسئول جمع آورى زکات از جانب خلیفهاى اول، مالک بن نویره را به بهانهاى ارتداد و سرپیچى از دستور خلیفه و ممانعت از زکات شبانه سر برید و در همان شب با همسرش زنا نمود، ابى بکر نه تنها او را سرزنش نکرد که او را شمشیر برهنهاى خدا دانست.(134)تفسیر و تأویلهاى شخصى و سلیقهاى از قرآن و شریعت رونق یافت به گونهاى که خلیفه دوم صراحتاً ابراز داشت دو متعه در زمان رسول خدا(ص)حلال بود ولى من آن را حرام نمودم.(135) طرد و نفرین شدگان رسول خدا(ص)نه تنها به جمع مسلمانان که در پستهاى حساس حکومتى را یافتند؛ حکم بن عاص طرد شدهاى رسول خدا(ص)را که حضرت به طایف تبعید نموده بود، عثمان پس از رسیدن به خلافت به مدینه باز گردانید، مروان پسرش را مأمور جمع آورى زکات قبیلهاى خزاعه در یمن قرار داد و وجوه حاصله از آن قبیله را یکجا به او بخشید(136)؛ و نیز یک پنجم از غنایم که از آفریقا آورده بود که به مبلغ پنج صد هزار دینار بود به مروان بخشید(137)، علاوه برآن فدک را نیز به او بخشید(138) ولید بن عقبه که پدرش (عقبه) از مشرکان سرسخت و دشمن کینه توز رسول خدا(ص) بود در عهد خلیفهاى سوم بر سرنوشت مسلمانان تسلط یافت و از طرف خلیفه به عنوان فرماندار کوفه منصوب گردید؛او آشکا را شراب مىآشامید و زنا مىکرد، روزى صبحگاهان به مسجد آمد تا نماز گذارد، به جاى دو رکعت نماز چهار رکعت به جا آورد و گفت اگر میل دارید چند رکعت دیگر بر آن بیفزایم، آنگاه آنچه از شراب خورده بود بالا آورد.(139)ولید براى مردى مسیحى میگسارى به نام ابو زبیده که با او شبانه به میگسارى مشغول بود مستمرى ماهانه مقرر نموده بود،(140) و از یهودى شعبده باز دیگر به نام زراره رسما دعوت نموده بود و او بساط خویش را در مسجد کوفه پهن کرده بود.عثمان ابن مسعود صحابى معروف رسول خدا(ص)را که خزانه دار کوفه بود به خاطر اعتراض براسراف کاریهاى ولید، از مقامش برکنار و او را چنان کتک زد که دنده هایش شکست.(141)و نیز عثمان، صحابى بزرگوار و راست گفتارى چون ابى ذر غفارىرا به خاطر اعتراضات کوبندهاش بر اسراف کاریها و ولخرجی هاى خلیفه به صحراى خشک ربذه تعبید نمود و او تنها در آنجا مظلومانه جان داد.(142)همچنین او به ابى سفیان بن حرب، مبلغ دویست هزار دینار از بیت المال مسلمین بخشید، او روزى به خلیفه گفت: حکومت که پس از تیم و عدى به تو رسیده چون توپ به هم دیگر دست بدست بگردانید و نگذارید از بنى امیه خارج گردد، به جانم سوگند نه بهشتى وجود دارد و نه دوزخى.(143) و نیز او به بنى امیه گفت: خلافت را چون توپ دست به دست بگردایند به جان ابى سفیان سوگند، امیدوارم براى همیشه آن را در میان خویش نگهدارید و به فرزندان خویش وصیت کنید.اینها نمونهاى از دهها و صدها بدعتی است که به وسیلهاى خلفا و دستیارانش انجام گرفته و چگونه کسانى که در جایگاه رسول خدا(ص) خود را قرار دادند، به نام اسلام، شریعت و دین را به بازى گرفتند. صدیقه طاهره(س) در آن روز خطر را گوشزد نمود و از فتنههاى که در حال آبستن بود خبر داد سقیفه را فتنهاى دانست که فتنههاى دیگر را به دنبال دارد.
ادامه دارد
/ع