حقیقت مرگ چیست؟
حقیقت مرگ در واقع جدا شدن روح از بدن است از آن جایی که ارتباط روح با بدن به دلیل مجرد بودن روح و مادی بودن جسم، مانند حلول و مخلوط شدن نمی باشد لذا علاقه و ارتباطی روح با جسم دارد بی آنکه آمیزش و تداخلی با جسم داشته باشد. روح مانند پوششی بدن را فرا گرفته است. لذا معنای مرگ، بریده شدن این علقه و جدا شدن این پوشش است.
روح چگونه از بدن انسان خارج می شود؟
خروج روح از بدن به دو صورت «دفعی» و «تدریجی» صورت می گیرد. حالت دفعی آن را که ما از آن به عنوان «سکته مغزی یا قلبی» یاد می کنیم و یا در اثر ضربات به سر و تصادف حاصل می شود، وقتی است که فرد بلافاصله مرگ بر تمام جسمش مستولی می شود. و تدریجی آن وقتی است که انسان در بستر افتاده و خودش نیز شاهد خروج تدریجی روح از بدنش می باشد که از ناحیه ی پا شروع شد و به سر ختم می شود، و در آن موقع سر به طرفی خم می شود و بدن بی حرکت می ماند و قلب و ریه و مغز از کار می افتد و مشخص می شود که مرگ جسم حاصل شده است.
شاهدی برای حالت تدریجی خروج روح از بدن، این است که از افراد محتضر زیاد شنیده شده که می گویند: «روح دیگر در دست و پاهای من نیست و به سمت بالا می آید.» یکی از دانشمندان معروف روح شناس بنام «سیر پاکس» می گوید: «من در بالین اشخاص زیادی که در حال احتضار بوده اند حضور داشتم و آخرین گفتار آنها را شنیده و معتقد شده ام که روح از قالب مادی محتضر از طرف سر خارج می شود و پس از خروج مانند یک ابر بخار بالای سر مرده تشکیل می شود که شکل همان شخص مرده است». (1)
سکرات مرگ چیست؟
«سَکَر» بر وزن «مَکر» در اصل به معنی مسدود کردن راه آب است و «سکر» بر وزن «فکر» به معنی محل مسدود آمده و از آن جا که در حال مستی گویی سدی بین انسان و عطش ایجاد می شود به آن «سُکر» بر وزن «شُکر» گفته شده است. و لذا «سَکره ی مرگ» حالتی است شبیه به «مستی» که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ به صورت هیجان و انقلاب فوق العاده ای به انسان دست می دهد و گاه بر عقل او چیره می گردد و او را در اضطراب و ناآرامی شدیدی فرو می برد و این حالت ناشی از همان انتقال انسان به جهان دیگر است و انسان که در لحظه ی مرگ تمام پیوندهای خود را با زندگی و دنیایی که سالیانی با آن مأنوس بوده قطع می بیند وارد عالمی می شود که تمام مواردش جدید و اسرارآمیز است و حوادث بعد از مرگ را تا حدودی با چشم خود می بیند. لذا وحشت عظیمی تمام وجود او را در بر می گیرد و یک حالت مستی به او دست می دهد در حالی که مست نمی باشد، و این همان سکرات مرگ است. این سکرات را حتی انبیاء و مردان خدا را در بر می گیرد چنان که در حالات پیامبر آمده است که در لحظات آخر عمر مبارکشان دست خود را در ظرف آبی می کرد و به صورت می کشید و «لااله لا الله» می گفت و می فرمود: «انَّ المَوت سَکراتٌ» (2) یعنی مرگ سکراتی دارد.
قبض روح و حالات مؤمن و کافر در هنگامه آن
علت سخت جان دادن و آسان جان دادن انسان ها چیست؟
جان کندن و قبض روح برای عده ای سهل و آسان و برای بعضی دیگر صعب و دشوار است و بدیهی است که این امر به اعمال و رفتار انسان منتهی می شود. با عنایت به آیات قرآن کریم، قبض روح و هنگامه جان دادن آدمیان، به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته اول: افراد با ایمان و فداکار هستند که در هنگام مرگ، غم و اندوه آنان پایان می پذیرد و نویدهای خوشحالی پی در پی به آنان داده می شود. چنانچه می فرماید: «اَلذینَ تَتَوفاهُم الملائکة طَیّبینَ یَقولونَ سلامٌ علیکم اُدخلوا الجَنَّة بما کُنتم تَعمَلُون» (3)
هنگامی که فرشتگان جان افراد پاکیزه را می گیرند، به آنان می گویند: درود بر شما، داخل شوید بر بهشت زیرا شما کار نیک انجام دادید. (4) و در آیه ای دیگر می فرماید: «الذین امنوا و کانوا یَتقون لهمُ البُشری فی الحیوة الدُّنیا و فی الاخرة» مرحوم طبرسی در تفسیر آیه شریفه می فرماید: این بشارت در دنیا، بشارت ملائکه به مؤمنین موقع مرگ است که «اَلا تَخافوا و لا تَحزَنوا و ابشرُوا بالجنّة». (5)
دسته دوم: افراد کافری که ایمان به خدا و پیامبران نیاوردند، قرآن نیز درباره ی نحوه ی جان دادن و قبض روح آنها می فرماید: «وَ لو تری اذ الظالمُونَ فی غَمراتِ المُوت و الملائکة باسطو ایدهم و اَخرجوا انفسکم الیومَ تُجزَونَ عَذابَ الهون بما کُنتم تَقولون عَلی الله غیرَ الحقَّ و کنتم عن آیاته تستکبرون»، اگر ببینی که ستمگران در گرداب های مرگ هستند و فرشتگان دستهای خویش را گشوده که جان آنها را بگیرند، به آنان می گویند: جانهای خویش را بر آرید، امروز به عذاب خفت بار سزا داده می شوید به خاطر آنچه به ناحق سخن گفتید و در برابر آیات او کبر ورزیدید». (6)
و در جای دیگر می فرماید: «و لو تری اذ یَتوفی الذین کفرُوا الملائکة یضربونَ وجوهَهم و ادبارهم و ذوقوا عذابَ الحَریق»، و اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان مرگ، جانشان را می گیرند بر صورت و پشت آنها می زنند و می گویند: بچشید عذاب سوزنده را. (7)
مرحوم طبرسی در تفسیر آیه شریفه می فرماید: «اذ یتوفَی الذینَ کفروا اَی: یَقبضونَ اَرواحهم عند الموت»، یعنی به هنگامه ی قبض روح ملائکه با کفّار چنین برخوردی دارند و بر سر و روی و پشت آنان می زنند. (8)
دسته سوم: این گروه افراد با ایمانی هستند که به وظایف خود عمل نکرده اند اینها هم وضع رقت باری دارند.
روایتی از امام علی (ع) که می فرمایند: «جان دادن سه دسته از مسلمانان مانند کفار است و آن سه طایفه عبارتند از؛
1-آنهایی که بر مردم ظالمانه حکومت می کنند. 2- آنهایی که مال یتیمان را به یغما می برند. 3- آنهایی که شهادت به دروغ می دهند.
اگر نحوه ی قبض روح به اعمال انسان بستگی دارد پس چگونه بعضی از کافران به راحتی و برخی از مؤمنین به سختی و با درد و الم شدید جان می دهند؟
روایتی از رسول اکرم (ص) است که می فرمایند: خداوند پاداش کفّاری که کار نیک کرده اند و خدمت به اجتماع نموده اند در این جهان مرحمت می کند تا در جهان دیگر استحقاق نعمتهای آخرتی را نداشته باشند از این جهت است که قبض روح آنان به آسانی واقع می شود. و به همین ترتیب مؤمنینی که قصور و کوتاهی نموده اند با سختی قبض روح، عذاب و کیفر خود را در همین دنیا می بینند تا مشمول عذاب آخرت نگردند: چنانکه امام حسین (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «الموتُ کَفّارة لذنوب المؤمنین». سختی مرگ، کفاره برای گناهان مؤمنین است. (9)
قبض روح برای مؤمن چگونه است؟
روایتی است از امام علی بن الحسین (ع) که ایشان در این باره فرمودند: مردن برای مؤمن «کنَزع ثیاب و غسلُ وَ سخه و قمله و فکُّ قیوده و اَغلال یقله و الاستبدال باَمخَز الثیاب و اطیبَها رَوایح و اوحی اَلمراکب»، قبض روح برای مؤمن مانند کندن جامه و شستن چرک و جانور از بدن و باز کردن بندها و غل های سنگین او و بدل کردن به نیکوترین جامه ها و خوشبو کردن اوست به بهترین بوها و سوار شدن بر مرکبها می باشد.
هنگام سکرات مرگ چه چیزهایی برای انسان آشکار می شود؟
طبق روایات بسیاری که از معصومین نقل شده است پنج موضوع در هنگام مرگ برای انسان آشکار می شود:
1- دیدن جایگاه خود در بهشت یا دوزخ، چنانچه در تفسیر آیه ی مبارکه ی «اذا بَلغت الحلقوم»(10) (به هنگامی که نفس به گلوی انسان می رسد)، امام صادق (ع) فرمودند: وقتی که نفس به گلوی انسان می رسد جایگاه خود را در بهشت می بیند و می گوید مرا به دنیا برگردانید تا به خانواده خود اطلاع دهم و به او می گویند: راهی برای بازگشت وجود ندارد. (11).
2- دیدن ملک الموت و ملائکه های دیگر: روایتی است که می فرماید: وقتی هنگام جان دادن فرا می رسد چهار ملک بر انسان وارد می شود و با او سخن می گویند، اولی می گوید: السلام علیک، من مُوَکِّل روزی تو هستم که باید روزی تو را جمع کنم و من سر تا سر زمین را گشتم، از مغرب تا مشرق، روزی برایت پیدا نکردم ولو یک لقمه تا آن که داخل این ساعت گردیدم و دومی می گوید: السلام علیک، من موکل بر آشامیدنی های تو هستم و سرتاسر زمین را گشتم آشامیدنی برای تو پیدا نکردم تا این که داخل در این ساعت شدم. و سومی می گوید: السلام علیک، من موکل نفس تو هستم از مشرق تا مغرب زمین را گشتم و نفسی برای تو پیدا نکردم و چهارمی می گوید: السلام علیک، من موکل اجل ها و عمر تو می باشم و تمام زمین را گشتم قوت زندگانی از برای تو نیافتم تا این که داخل در این ساعت شدم. و بعد از اینها «کرام الکاتبین» بر محتضر وارد می شود و می فرماید: من موکل زیان توأم، هرچه گفته ای ضبط کرده ام بعد از آن یک لوح سیاهی بیرون می آورد و به او نشان می دهد و به محتضر میگوید به این لوح نگاه کن آنگاه عرق محتضر جاری شده و به سمت راست و چپ می نگرد تا لوح خوانده نشود «کرام الکاتبین» این صحیفه را بر بالش محتضر می گذارد و می رود و بعد از آن «ملک الموت» داخل می شود و در حالیکه در طرف راست او «ملائکه رحمت» و در طرف چپ او «ملائکه عذاب» قرار دارند و هر کدام سعی می کنند، روح را به جانب خود بکشانند تا آنکه روح بنده به حلق می رسد و ملک الموت آن را میگیرد و بعد اگر اهل سعادت بود او را تسلیم ملائکه رحمت می کند و اگر اهل شقاوت بود رح میّت را به ملائکه عذاب می سپارند و سرانجام ملائکه روح میت را تحویل گرفته و به آسمان می برند. (12)
3- رؤیت پیامبر اکرم (ص) ائمه اطهار (ع)، در ذیل تفسیر آیه ی مبارکه «الا انَّ اولیاءَ الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یَحزَنُونَ امَنوا و کانوا یَتَّقون»، آگاه باشید دوستان و اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند همانها که ایمان آوردند و از مخالفت خداوند پرهیز می کردند. (13) از امام صادق (ع) منقول است که فرمودند: هیچ انسان با ایمانی چشم از جهان نمی پوشد مگر اینکه رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) را می بیند که به او بشارت می دهند. (14)
4- تجسّم شیطان بر او: روایتی است از امام صادق (ع) که می فرمایند: هیچ کس نیست در هنگام مرگ، مگر آنکه ابلیس، اعوان و یارانش را می فرستد که او را وادار به کفر کنند و در دینش تشکیک بیندازد تا آن که روح از بدنش مفارقت کند و اگر محتضر مؤمن باشد، شیطان قدرت ندارد که ایمان او را زایل کند.
5- پنجمین موردی که برای انسان در هنگام سکرات موت آشکار می شود، تجسّم اولاد و اموال است روایتی از امام علی (ع) است که می فرمایند: برای شخص محتضر مال و اولاد و عملش ممثّل میشود پس به مالش می گوید: تو برای من چه می کنی؟ می گوید: از من بیش از کفنت بهره نمی گیری، و به اولادش می گوید: شما برای من چه می کنید؟ تو را به گورت وارد می کنیم. آنگاه به عملش می گوید: تو با من چه می کنی؟ گوید: همه جا قرین و ملازم تو هستم. (15)
آیا مؤمنین می توانند اجل خویش را به تأخیر اندازند؟
روایتی از رسول اکرم (ص) منقول است که می فرمایند: اگر مؤمنی بر پروردگارش سوگند دهد که او را نمیراند، خداوند او را نمی میراند و لکن هرگاه اجلش برسد خدای عزّوجل دو نسیم به سوی او می فرستد یکی را «منسیّه» و دیگری را «مسخیّه» گویند. منسیّه او را از یاد اهل و مالش می برد و مسخیّه او را از دنیا بی رغبت می کند تا اینکه آن چه نزد خدای تعالی است اختیار می کند: «لو انَّ مُؤمناً اَقسَمُ علی رَبّه عَزّوجلَّ اَن لا یَمیتَه ما اماته ابَداً».
آیا مرگ مؤمنی بنا بر درخواست خودش به تعویق افتاده است؟
بلی، در روایتی از امام صادق (ع) نسبت به مرگ حضرت موسی بن عمران (ع) استفاده می شود که مرگ ایشان به مدتی بنا به درخواست خودشان به تعویق افتاده است. چنانچه فرموده است: چون اجل حضرت موسی بن عمران (ع) رسید و موتش سرآمد، ملک الموت آمد و گفت: السلام علیک یا کلیم الله، موسی (ع) فرمود: السلام، تو کیستی؟ گفت: ملک الموتم، فرمود: برای چه آمده ای؟ گفت: آمده ام قبض روحت کنم، فرمود: از کجای بدنم قبض روح می کنی؟ گفت: از دهانت، فرمود: با پرودگارم سخن گفتم، گفت: از دستت، فرمود: چگونه می شود؟ با آنها تورات را برداشتم. گفت: از پایت، فرمود: چگونه؟ با آنها به طور سینا رفتم، گفت: از چشمانت، فرمود: همواره به سوی پرودگارم به امیدواری نگاه کردم. گفت: از گوشت، فرمود: چگونه می شود؟ با آن دو، کلام خداوند را شنیدم. آنگاه به ملک الموت وحی آمد روحش را مگیر تا او خودش بخواهد. و ملک الموت بیرون آمد. موسی (ع) یوشع (ع) را خواست و به او وصیّت کرد، آن گاه در راه مردی را دید که قبری می کند، فرمود: تو را بر حفر آن کمک کنم؟ آن مرد گفت: آری، موسی (ع) کمک کرد تا قبر را کند و لحد را صاف نمود بعد موسی در آن خوابید تا ببیند چگونه است، پرده های مادی کنار رفت و جای خود را در بهشت دید، عرض کرد: پروردگارم مرا به سوی خودت قبض روح کن و ملک الموت قبض روحش نمود. و پس از غسل و کفن در همان قبر مدفون شد. (16)
توضیح اینکه این قبرکن فرشته ای بود و به صورت آدمی در آمده تا موسی را به زندگی دوم ترغیب نماید. لذا مؤمنین که جایگاه آخرت و سرای باقی را بهتر و بالاتر از این دنیا می دانند هرگز چنین درخواستی (تعویق مرگ) را از خداوند ندارند.
پی نوشت ها :
1- حقیقت روح (احمد زمردیان)، ص 492، 493.
2- تفسیر روح البیان، ج9، ص 118.
3- نحل 32.
4- نحل 32.
5- بحارالانوار، ج 6- باب سکرات الموت، ص 147، 148.
6- انعام 93.
7- انفال 50.
8- بحارالانوار، ج 6- باب سکرات الموت، ص 147.
9- بحارالانوار، ج 6- باب سکرات الموت، ص 151.
10- واقعه 51.
11- معاد یا آخرین سیر تکاملی انسان، ص 142.
12- انیس العارفین، ص 17، 18.
13- یونس 61، 62.
14- تفسیر نمونه، ج8، ص 240.
15- کلم الطیب، ص 660.
16- امالی شیخ صدوق، ص 112.
منبع کریمی، فاطمه؛ (1388) تصویر برزخ و برزخیان در قرآن، قم، جامعه القرآن الکریم، چاپ پنجم.