پس از مدتها با مقالهای دیگر در سری مقالات پروندۀ سینمایی کارنامۀ کارگردانها، با ادامۀ نگاه به آثار کارگردان پیشرو آمریکایی کوئنتین تارانتینو پیش شما برگشتهایم. در سه مقالۀ گذشته از این پرونده، به مهمترین فیلمهای بلند این فیلمساز محبوب، سگهای انباری، قصۀ عامپسند و دوگانۀ بیل را بکش پرداختیم و این بار با ششمین فیلم بلند تارانتینو با نام حرامزادههای لعنتی با شما خواهیم بود. در این بررسی ما را همراهی کنید.
در قسمتهای گذشته، به مهمترین نکته در فیلمسازی کوئنتین تارانتینو اشاره کردیم که نگاه عاشقانهاش به امر خود سینماست و پلانهایش عموماً در مسیر ادای دین به کارگردانان پیشینش طراحی شدهاند. در حرامزادههای لعنتی این نکته بیشازپیش مشخص است. درواقع ششمین فیلم تارانتینو به یک شکل متفاوت و خیالی از وقایع جنگ جهانی دوم میپردازد که این روایت دروغین از تاریخ، در قالب ادای دینی به فیلمساز محبوب او و پدرخواندۀ سینمای وسترن اسپاگتی، سرجیو لئونه ساخته شده است.
چیزی که از حرامزادههای لعنتی اثری شاخص میسازد، ترکیب جریانات سینمایی در مسیر ساخت یک فیلم جنگی است. بدین معنا که رگههای سینمای جنایی، وسترن (وسترن اسپاگتی)، اکشن، کمدی و عاشقانه در دل فیلم جریان دارند و گویا اساساً مسئلۀ فیلم خود جنگ جهانی دوم نیست، بلکه نازیستها و یهودیانی که با نام دستۀ حرامزادهها به سرکردگی سروان آلدو رین یا آلدو آپاچی (به نقشآفرینی برد پیت) در این فیلم تصویر میشوند، به جای نشان دادن یهودیان و آلمانیهای جنگ، شخصیتهای نمادین سینمایی هستند.
روایت اپیزودیک اثر که دیگر به نوعی امضاء در فیلمسازی تارانتینو مبدل شده، در این فیلم به پنج برش از قصۀ خیالین مبارزهای زیرزمینی طی جنگ میان یهودیان و نازیسم میپردازد. در اپیزود نخست، ما با (هانس لاندا) آشنا میشویم که یک افسر گشتاپو در فرماندهی شکار یهودیان است. او با ورودش به خانهای، دست به کشتار خانوادۀ دختری یهودی به اسم شوشانا میزند تا در ادامۀ فیلم سرنوشت شوشانای بزرگسال و هانس لاندا به صحنۀ اساسی فیلم در پایان منجر شود. بازی شاهکار بازیگر آلمانی (کریستف والتس) در نقش هانس لاندا که اسکار را نیز برایش به ارمغان آورد، به یکی از نقش آفرینیهای ماندگار ضدقهرمان در تاریخ سینما مبدل شد.
در اپیزود دوم، گروه (حرامزادهها) معرفی میشوند که در منطقهای خارج از پاریس اشغالی توسط نازیها، کمپی برای غافلگیری و کشتار سربازان آلمانی تشکیل دادهاند. حرامزادهها، دستهای یهودی از نیروهای ارتش متفقین هستند که به سرکردگی آلدو به کشتار خشونتآمیز سربازان هیتلر میپردازند و بر پیشانی آنها با خنجر، نماد صلیب شکسته را حک میکنند. در سه اپیزود بعدی فیلم بهصورت موازی، روایت شوشانا، هانس لاندا و دستۀ حرامزادگان پیشروی میکند تا تاریخی دروغین از پایان جنگ جهانی دوم را برای مخاطب به تصویر بکشد.
تارانتینو با ساخت حرامزادههای لعنتی، یک ایدۀ شخصی دهساله را به ثمر میرساند که درآن به تجربۀ ساخت یکی از مشهورترین بسترهای تاریخ سینما یعنی جنگ جهانی دست میزند. هرچند هیچ شباهتی میان فیلم او و سایر فیلمهای ایندسته از سینمای جنگ نمیتوان یافت، اما تارانتینو یک بار برای همیشه پروندۀ ژانر جنگی را با ساخت این اثر بست.
در دو قسمت بعدی و پایانی از پروندۀ بررسی آثار کوئنتین تارانتینو به دو فیلم وسترن این کارگردان، با نامهای جنگوی زنجیرگسسته و هشت نفرتانگیز خواهیم پرداخت. پس در ادامه نیز مارا همراهی کنید.