شهید آیت الله صدوقی و قانون اساسی (۲)

حجت الاسلام محمد سروش محلاتی ۲- مرحله تدوین قانون اساسی در مجلس خبرگان عناصر معدودی حضور داشتند که به بهانه های مختلف با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مخالفت و یا برای به حداقل رساندن نقش آن تلاش می کردند

شهید آیت الله صدوقی و قانون اساسی (2)
حجت الاسلام محمد سروش محلاتی
2- مرحله تدوین قانون اساسی
در مجلس خبرگان عناصر معدودی حضور داشتند که به بهانه های مختلف با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی مخالفت و یا برای به حداقل رساندن نقش آن تلاش می کردند. این افراد هر چند تعداد قابل توجهی نبودند، ولی با جرأت و جسارت، صدای خود را بلندتر از دیگران می کردند. در رأی گیری پنجم مشخص گردید که مخالفان هشت نفرند و در مورد اختیارات رهبری از قبیل فرماندهی کل قوا که در اصل یکصد و دهم آمده است، فقط سه نفر رأی مخالف دادند. به علاوه در این مجموعه، افرادی حضور داشتند که نه تنها از جنبه دینی، بلکه به لحاظ ملی نیز از حسن سابقه برخوردار نبودند. مثلاً مقدم مراغه ای که بیشترین مخالفت ها و اعتراض ها را ابراز می کرد، براساس اسنادی که بعداً منتشر شد، یکی از وابستگان به رژیم طاغوت و از یاران دکتر امینی بود. (24)
و در اسناد لانه جاسوسی، از وی به عنوان کسی که از سال 1332 با سازمان سیا همکاری دارد، نام برده شده است، (25) عزت الله سحابی و بنی صدر نیز در این مجموعه قرار داشتند و برخی از این روحانیون نیز همراه آنان بودند.
این جریانات چون نمی خواستند صراحتاً با رهبری امام خمینی مخالفتکنند و از سوی دیگر با تداوم و استمرار رهبری فقیه در کشور نیز موافق نبودند، لذا به این شعار روی آوردند که «امام یک شخصیت استثناییی است» تا زیر لوای عظمت امام، ولایت فقیه را به عنوان یک اصل و قاعده بکوبند. متأسفانه همه مخالفان با گرایش ها و انگیزه های متفاوت، در طرح این شعار مشترک بودند. مثلاً سازمان منافقین که هنوز به مقابله نظامی با نظام روی نیاورده بود، به مجلس خبرگان چنین تلگراف کرد:
«مبادا فراموش شود که در این میهن همیشه رهبری چون ایشان «امام خمینی» بر سر کار نخواهد بود و این نکته ای است که عنایت به آن، آینده این کشور را تا آنجا که به قوانین اساسی اش مربوط می شود، از بسیاری مخارات برحذر می دارد».
مقدم مراغه ای در مجلس خبرگان می گفت: «امام خمینی که استثناء است، پس رهبری مادام العمر امام را می پذیریم، ولی برای آینده، نمی توان ولایت فقیه را قبول کرد» (26)بنی صدر هم می گفت:«فقیهی با جامعیت امام نداریم،پس باید از نهاد رهبری صرف نظر کرد و قدرت را به نهاد های دیگر سپرد.»یکی از روحانیون هم اظهار کرد:«امام خمینی یک استثناءاست (28) و چون حساب او از دیگران جداست، لذا در قانون اساسی که یک مسئله کلی است نمی توان درت اصلی را به رهبری سپرد و رئیس جمهور باید در رأس تمام قدرت اجرایی کشور و مأذون از طرف فقیه باشد».
در بیرون مجلس هم مخالفانی مانند محمد مجتهد شبستری، بر «استثنائی بودن پدیده امام: تأکید داشتند (29) و به این بهانه که در آینده امام نخواهیم داشت، می گفتند ولایت فقیه باید تعطیل شود، ولی پاسخ منطقی این ایراد آن بود که حضرت امام هرچند از برجستگی¬ختی خاصی برخوردارند، ولی «اصل رهبری» در جامعه اسلامی تعطیل پذیر نیست، چه اینکه نمی توان گفت به دلیل امتیازات خاص پیامبر اسلام، رهبری پس از وی تعطیل می شود، از نظر ادله شرعی هم هیچ «دلیل خاص» و «نص ویژه ای» برای «ولایت امام خمینی» وجود ندارد، بلکه اساساً مسئله ولایت فقیه از قبیل «قضایای شخصیه» نیست. بلکه از قبیل قضایای حقیقیه است که موضوع آن «فقیه جامع الشرایط» است، از این رو امتیازات ویژه یک رهبر، هرگز به معنی انحصار رهبری در طول تاریخ به وی نیست، بلکه وجود شرایط عام رهبری که در قانون اساسی هم بر شمرده شده است برای آن کافی است.» (30)
هاشمی رفسنجانی در یک سمینار علمی در پاسخ به مجتهد شبستری چنین گفت: «اینکه ما امروز یک رهبری فوق العاده داریم که در گذشته چنین فردی نبوده یا در آینده به وجود نخواهد آمد، نمی تواند ما را وادار کند که از یک اصل اسلامی دست برداریم. طبق بحث هایی که در فقه داریم جای رهبری معصوم را فقهای با صلاحیت می گیرند و فقیه با صلاحیت کسی است که از نظر اسلام شناسی و جامعه شناسی و رهبری در حد عالی باشد، یعنی کسی که در جامعه بهترین نصاب را دارد. گاهی فردی مثل امام پیدا می شود یا بهتر از آن یا کمتر از آن، یا کمتر از آن، ولی بهرحال اصل سرجایش هست».
از سوی دیگر، مخالفان یکصدا، ولایت فقیه را در تضاد با حاکمیت ملی می دانستند، مقدم مراغه ای می گفت به این دلیل با ولایت فقیه مخالفم (31) و همان روحانی می گفت چون حاکمیت مردم را پذیرفته ایم، پس فرماندهی کل قوا را نباید به فقیه بدهیم! والا حاکمیت مردم یک شیر بی دم و سر و اشکم می شود. (32) قابل توجه است که این مخالفت، از بیرون مجلس هم مورد حمایت بود و بلکه هدایت می شد، لذا در عین همین تعبیرات در سخنان شریعتمداری هم دیده می شود. جملات بالا در جلسه 18 مهرماه 1358 ایراد شده است و اظهارات مشابه شریعتمداری در روز دوم مهرماه در جراید منتشر شده است و به طور کلی سیر مخالفت ها نشان می دهد که مواضع شریعتمداری در خط دهی به مخالفان، کاملاً موثر بوده است.
ولی این حضرات توضیح نمی دادند که اگر فرماندهی کل قوا با رئیس جمهور باشد، مخالف با حاکمیت ملت نیست، ولی اگر با رهبری باشد که او نیز منتخب مردم است، حاکمیت ملت مخدوش می گردد؟ مگر نه این است که در اصل پنجم، تصریح شده بود که رهبری باید از سوی اکثریت مردم پذیرفته شده باشد و این بدان معنی است که هیچ شخص واجد شرایط رهبری، حق ندارد خود را به مردم تحمیل کند. (33) چه اینکه مکانیزم انتخاب اختیارات در ریاست جمهوری با حاکمیت ملی سازگار است؟» (34)
در این فضای پرالتهاب که عناصر مخالف با هیاهو و جنجال، درصدد مرعوب ساختن اکثریت مجلس خبرگان بودند، شهید صدوقی در خط مقدم دفاع قرار داشت و به عنوان یک فقیه انقلابی، از اندیشه های حضرت امام دفاع می کرد.
نفوذ فوق العاده وی در میان مردم و به ویژه توجه خاص مردم یزد به او، موجب می شد تا ذهن ها متوجه او شود و در میان علاقمندان به انقلاب، نقش محوری داشته باشد، صدوقی در یک سخنرانی پیش از دستور در جلسه خبرگان، به تلگراف های فراوان اقشار مختلف اشاره نمودند که در زمینه ولایت فقیه، برای او ارسال شده است، مثلاً مضمون یکی از آنها که از سوی پزشکان فرستاده شود، چنین بود.
«چرا در مجلس درباره ولایت فقیه، این قدر سست آمدند تا برخی افراد با کمال جرأت با ولایت فقیه، یعنی با حقی که خدا و پیغمبر و امام زمان به فقها داده است، مخالفت کنند.»
آیت الله صدوقی به هیأت رئیسه خبرگان اعتراض می کند که چرا این تلگرافات را مطرح نمی کنند و به اطلاع عموم نمی رسانند و به آنها پاسخ نمی دهند؟ شهید صدوقی، طی پیامی به مردم استان یزد گفت:
«در این ایام طومارها و تلگرام های کثیری از شما فرزندان متعهد اسلام دریافت داشتم که مربوط به تقاضای تصویب قانون اساسی بود که در چهارچوب دین مبین اسلام و مذهب حقه جعفری تدوین شود. این مژده را می توانم به شما بدهم که نظر به شایستگی همه جانبه اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان مجلس خبرگان، این مجلس در تدوین و تصویب قانونی که به طور کامل منطبق با موازین اسلام عزیز و مترقی باشد، از هیچ کوششی دریغ نخواهد ورزید». (58/6/19)

شهید آیت الله صدوقی و قانون اساسی (2)

وی در مجلس خبرگان گفت:
«خیلی عجیب است که بعضی از ما نمایندگان بیاییم و بایستیم و با این حکم مسلم خدا و حکم مسلم امام زمان (عج) یعنی ولایت فقیه مخالف کنیم. مگر شما به امام زمان (عج) اعتقاد ندارید؟ مگر به پیغمبر اسلام اعتقاد ندارید؟ مگر می شود کسی اعتقاد به خدا و پیغمبر و امام داشته باشد و دستور آنها را زیر پا بگذارد؟ (35)
این نطق محکم صدوقی شهید، در پایان شهریور ماه در مجلس خبرگان، مضمون همان سخنرانی حضرت امام خمینی را دارد که دو هفته پس از آن، «انکار ولایت فقیه» را با توجه به لوازم آن، موجب «ارتداد» دانستند. (36)
نقش دیگر آیت الله صدوقی در این مرحله، مقابله با فتنه هایی است که در خارج از مجلس خبرگان علیه ولایت فقیه در جریان بود. مثلاً به بهانه تحلیل از آیت الله طالقانی، مراسمی در جنوب شهر تهران (خزانه) برگزار گردید. این مراسم ختم و ترحیم توسط عزت الله سحابی به یک همایش تبلیغاتی علیه ولایت فقیه تبدیل شد و سخنران در قالب دلسوزی از علمای دین خواست که از حکومت کناره گیری کنند تا مبادا به پایگاه مردمی شان لطمه و به نفوذشان در بین توده ها آسیبی وارد شود. (37)
آیت الله صدوقی در برابر این گونه جریان سازی ها، آرام نمی نشست. او به خوبی درک می کرد که چنین اظهاراتی در آن جمع، برای آشفته کردن فضای جامعه و تحت فشار قرار دادن مجلس خبرگان است، لذا از مسئولان کشور درخواست کرد که ماجراجویان را تحت تعقیب قرار دهند. البته او خود توجه داشت که از «دولت موقت» نمی توان انتظار برخورد با این جریانات انحرافی را داشت، زیرا ریشه این مفاسد در آنجاست:
مردم به دینشان عشق می ورزند، آنها عاشق مرجعیت و ولایت فقیه هستند، نمی شود آن را با ایستادن یکی دو نفر در اینجا و هتک حرکت و توهین و یا در خزانه مجلس درست کردن، از مردم گفت. به نام اینکه می خواهیم بیانات آیت الله امام را به شما برسانیم، مردم را جمع کنند و برخلاف آنچه که جمعشان کردند، یک صحبت هایی بکنند. باید از طرف مقامات مسئول نسبت به تعقیب آنها اقدام بشود، ولی چه فایده ای دارد؟ شاید غالب آنهایی که متصدی مقامات هستند، صدی نود و پنج با ولایت فقیه و روحانیت مخالف هستند و می گویند باید ریشه روحانیت کنده شود که آقایان آزاد باشند. گویا حرفشان هم این بوده که ما روحانیت را تا آنجایی می خواستیم که انقلاب ما به ثمر برسد، یعنی شاه برود و دستگاه سابق برچیده شود. نظر آنها این است که بعد از آنکه آن دستگاه ظلم رفت، یک دستگاه ظالم دیگری به وسیله این این چند قشر لا مذهب بی دین دو مرتبه روی کار بیاید! می گویند ما روحانیت را تا آنجا می خواستیم، حالا روحانیت برود کنار و همه چیز را بدهد به دست ما؛ مرگ جدیدت مبارک. (38)
و بالاخره پس از بحث های مفصل در مجلس خبرگان و اظهارات موافقان و مخالفان که غیر از بحث در کمیسیون خاص، به مدت سی ساعت به طول انجامید، برخی از اعضاء تیم داشتند که با طولانی نمودن مباحثات، تصویب اصل یکصد و دهم درباره اختیارات رهبری را به تأخیر بیندازد و با استفاده از این تأخیر، در تصویب آن اختلال به وجود آورند. شهید صدوقی که به این شیطنت پی برد، در مجلس خبرگان گفت:
«اظهار نظرها به حد کافی شده. همه گفتیم تا این اصل با تمام قیودش تصویب نشود، به اصول دیگر نمی پردازیم. باید این اصل را با تمام قیودش به طوری که دست فقیه در هیچ جا بسته نشود، بگذرانید و تصویب کنید تا ما وارد بحث در اصول بعدی شویم. این مطلب زبان حال اکثریت قریب به اتفاق برادران در اینجاست.» (39)

مرحله تثبیت قانون اساسی
 

پس از تصویب قانون اساسی در مجلس خبرگان، تصمیم حضرت امام بر آن بود که این متن مصوب به آرای عمومی گذاشته شود تا در برابر تبلیغات سوئی که انجام می گرفت، قانون اساسی از پشتوانه محکم مردمی برخوردار و از استحکام بیشتری در جامعه بهره مند شود.
علاوه بر گروه های ضد انقلاب که همه تلاش خود را برای تخطئه قانون اساسی به کار گرفته بودند، عده ای دیگر نیز عملاً همین جهت گیری را داشتند. آقای شریعتمداری از چهره هایی بود که مخالفت های خود را تا زمان همه پرسی برای قانون اساسی ادامه داد و مقدم مراغه ای هم در مجلس، زبان او به حساب می آمد که برخی از روحانیون مخالف نیز رابطه نزدیکی با وی داشتند. در هنگام رفراندوم قانون اساسی، شریعتمداری برخلاف مراجع تقلید، نه تنها مردم را به رأی مثبت به قانون اساسی فرا نخواند، بلکه حتی آنها را به شرکت در همه پرسی دعوت ننمود و صرفاً در اطلاعیه ای به جز تضاد «حاکمیت ملی» یا «ولایت فقیه» بقیه اصول را «بلامانع» اعلام نمود! (40)
در حالی که امام خمینی «رأی ندادن به قانون اساسی را هدر دادن خون شهیدان» دانسته بود. (41) و آیت الله گلپایگانی «رأی دادن به قانون اساسی را وظیفه شرعی» به حساب آورد و آیت الله اراکی از مردم خواست به دور از هرگونه وسوسه و تردیدی به قانون اساسی مصوب خبرگان رأی مثبت دهند. (42)
البته سازمان هایی چون منافقین، چریک های فدایی خلق و حزب خلق مسلمان، همه پرسی را تحریم کرده بودند.
شهید آیت الله صدوقی طی تلگرافی به آقای شریعتمداری، توطئه های حزب خلق مسلمان را بازگو و در ضمن آن تلاش کرد تا وی را برای مشارکت در این همه پرسی متقاعد سازد. بند سوم تلگرام آیت الله صدوقی چنین است:
«قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان ولو به نظر مبارک دارای مختصر نقصی باشد، لیکن یقیناً و قاطعانه خود آن حضرت هم وافقید که در نهایت بی نظری و صرفاً جهت اعتلای کلمه اسلام و تحقق جمهوری اسلامی و نجات مستضعفین تدوین گردیده است و در حال حاضر نزدیک ترین قانون به موازین اسلامی است و تصویب آن بنا بر شواهد موجود، خشم بیگانگان و کفار را به عنوان تحقق یکی از ارکان بزرگ حکومت اسلام برانگیخته است».
در نهایت در روزهای یازدهم و دوازدهم آذرماه 1358، مجاهدت های شهید صدوقی و همفکران او به ثمر نشست و ملت قهرمان و آگاه ایران با رأی قاطع خود به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی ثمبت داد. البته نباید فراموش کرد که مجلس خبرگان هرچند گام های بلندی برداشت و در زمینه ولایت فقیه، پیش نویس را به طور کلی، دگرگون کرد، ولی باز هم نتوانست آرمان حضرت امام را به شکل کامل در قانون اساسی متجلی سازد و اگر همراهی برخی از اعضای روحانی مجلس با اعضای دیگر تأمین می شد و همه به صورت یکپارچه در برابر غرب زدگان، موضع گیری می کردند، قانون اساسی، در مسئله ولایت فقیه «ناقص» نمی ماند. حضرت امام در این باره فرمودند:
«اینکه در این قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنند، یک مقداری کوتاه آمدند، اینکه در قانون اساسی هست، این بعض شئون ولایت فقیه هستند، نه همه شئون ولایت فقیه.» (43)
در پایان یادآوری می شود که نقش برجسته شهید صدوقی در قانون اساسی، منحصر به مسئله ولایت فقیه نیست، هرچند که بیشترین حساسیت او در این زمینه بوده است. شهید صدوقی در مسائل دیگر سرنوشت ساز برای انقلاب نیز با هوشیاری و تیزبینی فوق العاده ای در مجلس خبرگان موضع گیری کرده است. مثلاً وقتی یکی از همین حضرات روحانی، از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عنوان «پدیده ای موقت» نام برد که به عنوان یک نهاد مستقل و دائمی در قانون اساسی پیش بینی نمی شود، آیت الله صدوقی بلافاصله سخن او را قطع و اعتراض کرد که «خیر، دائمی است». (44) این گونه عکس العمل های بجا هر چند فقط در قالب یک «جمله کوتاه» ابراز می شدند، ولی با توجه به شخصیت والای آیت الله صدوقی، در جهت گیری قانون اساسی و حساس شدن خبرگان، نقش اساسی داشتند. نمونه های دیگری از این گونه موضع گیری ها را در لابلای مذاکرات مجلس خبرگان، می توان یافت.

پی‌نوشت‌ها:
 

24- اسناد لانه جاسوسی، ج 55، 119. "مشروح مذاکرات، ص357و 1067" "همان، ص 93" "همان، ص 1115" "جمهوری اسلامی، 5/8/1358" "متأسفانه در سال های بعد هم برخی به دلیل شخصیت استثنایی امام، با اختیارات رهبری، مخالفت کرده اند، در شورای بازنگری قانون اساسی همین موضوع را مطرح شده است. ن. ک: مشروح مذاکرات بازنگری، ص 653" مشروح مذاکرات، ص 375 و 1100.
25- همان، ص378 (آیت الله بهشتی).
26- حضرت امام خمینی در یک سخنرانی توضیح داده اند که طرح مسأله تضاد ولایت فقیه با حاکمیت ملی، برخاسته از «عقده ها» است! ر.ک: صحیفه امام ج11، ص 311.
27- مشروح مذاکرات، ص 659.
28- صحیفه امام، ج10، ص 223.
29- کیهان، 58/6/27.
30- مشروح مذاکرات، ص 659 و 660.
31- مشروح مذاکرات، ص 1168.
32- جمهوری اسلامی، 10/8/1358.
33- همان.
34- جمهوری اسلامی، 12/8/1358.
35- صحیفه امام، ج11، ص 646.
36- مشروح مذاکرات، ص 1171.
 

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 34
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر