ماهان شبکه ایرانیان

گفتگوی نوروزی مهر با روزبه معین؛

«قهوه سرد آقای نویسنده» چطور بازار را گرم کرد؟/ در آرزوی کتاب دوم

روزبه معین می‌گوید: همیشه نوشتن داستان‌هایی که در سرم می‌گذرد، رویایم بوده اما واقعیت این است که من به این راحتی خودم را رسیده به آرزویم نمی‌دانم؛ هنوز از نوشتن سیر نشده‌ام.

«قهوه سرد آقای نویسنده» چطور بازار را گرم کرد؟/ در آرزوی کتاب دوم

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: روزبه معین بانزدیک به پنجاه نوبت تجدید چاپ رمان اولش در سال 96 یکی از پدیده‌های بازار کتاب بود. پدیده‌ای که فارغ از کیفیت اثر و ارزش ادبی و محتوایی رمانش نمی‌توان به راحتی از کنار آن گذشت و آن را نادیده گرفت.

«قهوه سرد آقای نویسنده» از سوی نشر نیماژ منتشر شد و نام روزبه معین را برسر زبان‌ها انداخت. نویسنده‌ای که با وجود اینکه بسیاری اقبال به او را ناشی از مهارتش در معرفی خود در فضای مجازی برشمرده‌اند، یکسالی هست که دیگر در فضای مجازی فعالیت ویژه‌ای ندارد و البته اذعان می‌کند که فعالیتش نسبت به بسیاری از چهره‌هامساله جدی و تاثیرگذاری نیست.

به بهانه اقبال قابل توجه به این اثر که در نوع خود بی‌نظیر است با او به گفتگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

* در سالی که گذشت بر رسانه‌ها شما را به عنوان چهره‌سال جوان کشور در حوزه کتاب و ادبیات معرفی کردند. این در حالی است که هنوز هم شاید خیلی‌ها فکر می‌کنند اتفاقی که برای کتاب شما رخ داده یک حباب است و زود می‌ترکد. جایی خواندم که گفته بودید نوشتن رمان «قهوه سرد آقای نویسنده» رویای شما بوده و محقق شده است. چرا نوشتن یک رمان باید رویای یک جوان باشد؟ و الان حس می‌کنید که به رویایتان رسیده‌اید؟

همیشه نوشتن داستان‌هایی که در سرم می‌گذرد، رویایم می‌شود. اما واقعیت این است که من به این راحتی خودم را رسیده به آرزویم نمی‌دانم. هنوز از نوشتن سیر نشده‌ام. درست است که رمان فروش داشته و خیلی­‌ها دوستش داشتند اما هنوز در نوشتن به آنچه می‌خواهم نرسیده‌ام. کسی نیستم که زود بخواهم از موفقیت سیر شوم. اتفاقی که می‌خواهم هنوز برایم رخ نداده است...

* دلتان می‌خواهد برایتان چه اتفاقی در ادبیات رخ دهد؟

رویای امروز من، یعنی کتاب‌های بعدیم، قابل وصف نیست. کتاب اولم در دست ترجمه است اما دوست دارم برای رمان بعدیم اتفاقات بزرگتری رخ دهد کما اینکه داستانش در فضای بزرگتری در حال رخ دادن است. یکسالی است برای نوشتن کار دوم در حال تحقیق هستم و این یعنی دنبال چه دنیای وسیع‌تری هستم. برای بهتر شدن هنوز خیلی جا هست. نه اعتماد به نفس کاذب دارم و نه اینکه فکر می­کنم دیگر بهتر از این نمی‌توانم باشم

* بیزینس شما جز نوشتن چیست؟

هیچ. من در حال حاضر کاری جز نوشتن و داستان‌پردازی ندارم اما ممکن است در آینده کار تازه‌ای را هم شروع کنم.

* دوست دارید در ادبیات به سرنوشت نویسنده‌ خاصی دست پیدا کنید؟

به طور طبیعی من هم دوست دارم و تلاش می‌کنم  به سطح نویسندگان بزرگ برسم  اما برخی از آنها همین حالا هم در حال تلاش برای بهتر شدن هستند. مثلا استیفن کینگ که بسیار او را دوست دارم و دنیای فانتزی او را می‌پسندم یا وودی آلن در حال تلاش برای بهتر شدن هستند. خود کینگ در مصاحبه‌ای اخیرا اعلام کرده بود که ترس از شکست دارد و نگران است که کتابی از او موفق نشود. این ترس مهم است. وقتی برای بهتر بودن تلاش نکنی به یکباره سقوط می‌کنی...

* از تحقیق یکساله‌برای رمان دومتان گفتید. چقدر نوشتنش طول خواهد کشید؟

الان مشغول نوشتنش هستم. تحقیق غذای خلاقیت است. دنیای داستانم  بسیار بزرگ است و لذا برای نوشتن از این دنیا باید خیلی تحقیق کرد. داستان دوم من داستانی جهانی است و نه سنتی ایرانی. با آرامش می‌نویسم و عجله ای ندارم. اما شاید در سال 97 منتشر شود.

* درباره فضای  رمان تازه‌تان می‌توانید اطلاعاتی بیشتری بدهید؟

این رمان در دنیای تازه‌ای رخ می‌دهد و کار نسبتا متفاوتی است. می‌دانم اینطور بودن و نوشتن در ایران برای نویسنده مشکلات زیادی ایجاد می‌کند اما به هر حال دارم این کار را می‌نویسم. شما در حال حاضر دست روی هر موضوعی بگذارید در دنیای سینمای‌هالیوود و ...روی آن دست گذاشته شده و داستان‌هایی درباره آن نوشته و ساخته شده است. این کار را سخت می‌کند.

به خصوص در جامعه ما که روشن فکر نماهایی که فقط چند فیلم دیده‌اند و چند کتاب خوانده‌اند مدام دنبال نسخه خارجی آثار می‌گردند و بقیه را کپی می‌دانند. من سعی دارم با وسواس و با دیدگاه متفاوت و دست نخورده‌ای کار جدید را بنویسم. در داستان جدیدم وارد دنیای متفاوتی شده ام. در دنیای این کتاب می‌توانم رها شوم، فکر می‌کنم مخاطب هم می‌تواند رها شود.

* برای نوشتن الگویی هم دارید؟ منظورم الگوی ادبی است...

نه. اهلش نیستم که مثل کسی باشم. دوست دارم سبک خاص خودم را داشته باشم و موافق و مخالف خاص خودم را. قبول کردم که اینگونه باشم و البته موافقان و مخالفانش را بپذیریم. البته بیشتر تمرکزم روی نوشتن داستان‌هایی متفاوت با ساختار و زمان متفاوت است و معمولا از ساختار کلاسیک استفاده نمی‌کنم. در «قهوه سرد آقای نویسنده» هم از ساختار و پایان‌بندی کلاسیک استفاده نکردم. ریسک بزرگی بود. برای همین عده‌ای این را دوست داشتند و عده‌ای هم نه.

* شما دنبال تفاوت تکنیکی در رمان هستید. درست متوجه می‌شوم؟

تکنیک و محتوا دو چیز متفاوت هستند. گاهی یک محتوا را نمی‌شود چندان متفاوت ارائه کرد و باید بروی سراغ نوع خاصی از تکنیک روایت و گاهی هم محتوا به تو این امکان را می‌دهد که به شکلی خاص روایتش کنی که در رمان دوم من وضعیت به همین منوال است.

در قهوه سرد...فضا میان رئالیسم و سورئالیسم در حال حرکت است اما در کار دوم نه. در ادامه جواب سوال قبلی باید بگویم نمی‌شود از این غافل شد که علاقه به یک نویسنده می‌تواند شما را در نوشتن شبیه او بکند. علاقه من هم رولینگ است، کینگ، مروژک، یونسکو. می‌خوانشمان. دنیایشان را دوست دارم. اما نمی‌خواهم الگو برداری کنم.

* و گم شده‌تان در ادبیات را در دنیای چنین نویسندگانی پیدا می‌کنید؟

من خودم سعی می‌کنم در ادبیات گم شوم تا اینکه بخواهم چیزی را پیدا کنم. گمشدگی را بیشتر دوست دارم.

* در یکسال گذشته درباره شما و کتابتان زیاد نوشته شد. هم مثبت و هم منفی. به عنوان یک نویسنده جوان این همه مورد توجه قرار گرفتن برای شما چه حس و حالی دارد؟

نمی‌توان گفت اصلا هیچ حس و حالی ندارد، گاهی لذت بخش است و گاهی آزار دهنده ولی سعی می‌کنم همیشه خودم را کنترل کنم و از حاشیه دور شوم. در حال حاضر خیلی از هنرمندان با حاشیه‌سازی در فضای مجازی و حقیقی حضور پررنگی دارند اما من دوست دارم در محیط خودم باشم. نقدها را می‌خوانم اما بیشترشان نظر شخصی است و سعی می‌کنم خیلی از آنها تاثیر نپذیرم.

* خود شما هم که از فعالان فضای مجازی هستید. این را برای خودتان حاشیه نمی‌دانید؟

به نظرم حضور در فضای مجازی اسمش استفاده از تکنولوژی برای ارتباط با مخاطب است نه حاشیه‌سازی. از تکنولوژی استفاده کردم اما بر این باورم که کتاب خودش توانسته باعث فروشش بشود. حضورم در فضای مجازی خیلی اتفاق عادی است.

من 60 هزار فالوئر دارم. این یعنی چقدر فروش کتاب؟ و کتاب چقدر فروخته است؟ کتاب خودش توانست راه خودش را باز کند. تعداد فالورهای من نسبت به فالورهای بقیه هنرمندان در فضای مجازی خیلی خیلی کمتر است. پس اگر مبنای  چاپ و فروش کتاب تعداد فالور باشد که باید خیلی‌ها جلوتر از من می‌بودند. هنرمندانی که سه چهار میلیون فالوئر دارند و از قضا مولف هم هستند چرا اینقدر فروش ندارند؟

* اگر فضای مجازی برای شما نقش تبلیغ نداشته پس چطور کتابتان فروخته است؟

به نظرم کتاب خودش توانسته خودش را ساپورت کند. فضای مجازی کاتالیزور بود اما آن هم در اندازه‌ای. اگر می‌شد از فضای مجازی استفاده‌ای کرد که کتابی اینقدر بفروشد باید من را وزیر اقتصاد کشور می‌کردند که توانستم با فضای مجازی چنین رونقی ایجاد کنم.

منطقی نیست که فکر کنیم فضای مجازی و من در آن فضا کتابم را به این وضعیت رسانده‌ایم. شاید باور نکنید اما گفتند که من 100 میلیون خرج کردم که کتابم در فضای مجازی مطرح شود. 100 میلیون خرج کنم که کتاب 50 چاپ بخورد؟ به نظرتان این حرف منطقی است؟ نمی‌دانم چرا برخی که از قضا خود را روشنفکر می‌دانند تلاش می‌کنند، همه تلاششان را هم می‌کنند که کسی که به یک موفق کوچک در صنفشان رسیده را زمین بزنند؟

* جرا باید چنین کاری کنند؟

نمی‌دانم. واقعیتش کتاب من فروشی نداشته. اتفاقی که برایش رخ داده در دنیا معمول است و ویژه نیست. وقتی می‌بینم برخی کتاب‌ها این روزها فروش دارند، خوشحال می‌شوم. چون بقیه خواهند دید که کتاب هم می‌تواند بفروشد و لازم نیست به نویسنده آن تهمت بزنیم و بگوییم دروغ میگوید. وقتی بقیه کتاب‌ها بفروشند این صحبت‌ها هم تمام می‌شود.

* هیچ وقت ندیدیم که در مجامع ادبی هم حضور ویژه‌ای‌ داشته باشید

اهلش نیستم. گاهی می‌رفتم اما آدم این طور مجامع نیستم. بارها شده که بگویند آن جا برو و با فلان گروه آشنا شو چون نیاز به حمایتشان داری ولی ترجیح می‌دم در دنیای خودم سیر کنم کما اینکه این محیط‌ها چندان آموزنده نیست و برای من باعث پیشرفت نمی‌شود. چیزی از این محیط‌ها عاید من نمی‌شود.

* و مخاطب برایتان کافی است؟

کتاب باید نقد شود و سنجیده شود اما اهل این طور جمع‌ها و جایزه دادن و گرفتن نیستم. البته می‌دانم که در همه جای دنیا بدون ارتباط هیچ جایزه ادبی به کسی تعلق نمی‌گیرد. تا در جمعشان نباشی و نشناسندت به تو جایزه نمی‌دهند ولی من نیازی به این موارد ندارم.

* دیده‌اید که مخاطبان درباره کتابتان چه می‌گویند؟

بله

* نظرتان چیست؟

نظرهای خوب و بد هست. سبک کتاب کمی‌ متفاوت بود و طبیعی است که بعضی‌ها دوست نداشته باشند. و البته به بعضی نظرات حس خوبی  ندارم.

* عصبانیتان می‌کند؟

نه. احساس می‌کنم واقعی نیستند. در بعضی از سایت‌ها این افراد واقعی نیستند. خیلی‌هایشان می‌نویسند کتاب را نخوانده‌اند  و بعد نقد می‌کنند. من کتابخانه بزرگی از پدربزرگم به ارث برده‌ام. وقتی کتابی از آن انتخاب می‌کنم و می‌خوانم اگر داستان جذبم کرد و تا انتها خواندمش درباره‌اش نظر می‌دهم. در جامعه ما اما هستند آدم‌هایی که کتاب نخوانده درباره آن نظر می‌دهند. منتقدهای اینطوری کم نداریم و نمی‌دانم چطور به خود اجازه می‌دهند که چنین کاری بکنند. من با این موارد زیاد برخورد کرده‌ام. خیلی از این منتقد نماها هم برای خودشان این روزها تیم درست کردند و نوعی مافیا دارند. دیده‌ام کامنتهایی روی آثارم را که در سایت‌های مختلف کپی پیست می‌َشود. نمی‌دانم این همه تلاش برای زدن یک کار برای چیست؟

حتما این هم هزینه‌ای است که باید برای جوانی و تنهایی‌ام بپردازم. حس می‌کنم افرادی هستند که از اینکه یک جوان عنوان پرفروش‌ترین نویسنده را دارد ناراحت هستند و به هر شکلی این را بروز می‌دهند. دوست می‌داشتم روی کار نقد جدی انجام شود و آن را رمزگشایی کنند اما چنین چیزی ندیدم.

* از رسانه‌ها هم گویا عصبانی هستید؟

کلا آدمی‌نیستم که از رفتار کسی عصبانی شوم، دنیا را خیلی ساده‌تر از این حرف‌ها می‌گیرم. واکنش خیلی از رسانه‌ها برایم طبیعی است و درکشان می‌کنم. به هر حال یک جوان بدون ارتباط با کسی و حامی‌ کتابش فروش کرده است، طبیعی است که برایم حرف در بیاورند و بر ضدش بنویسند. البته چندین رسانه‌ بی‌طرف و حرفه‌ای در این مدت سراغم آمدند و درباره کتاب و استقبالی که از آن شد نوشتند. رسانه ملی هم که سراغ نویسنده‌ها نمی‌رود. البته من هیچ انتظاری از کسی ندارم، تمرکزم بیشتر روی نوشتن است.

* شما با مخاطبانتان زیاد مواجهه مستقیم داشته‌اید. از این مواجهه چه تجربه‌ای کسب کرده‌اید؟

در جشن امضاها برای من اتفاقات باورنکردنی زیادی رخ داد. این صف و شلوغی باید مایه افتخار کشور باشد. در ایران خیلی به این مساله اهمیت داده نمی‌شود و حتی با آن برخورد می‌شود اما در خارج از ایران من را برای خلق این اتفاق خیلی حمایت و تشویق کردند. باورشان نمی‌شد در خاورمیانه مردم اینقدر اهل خواندن باشند. بارها از من پرسیده‌اند که این جمعیت چه احساسی به من می‌دهد و همیشه گفته‌ام که حس خوب در رفتن خستگی سه سال نوشتن.

دیدار با همه عزیزانی که می‌آمدند برایم دلپذیر بود، به چهره تک‌تک شان به دقت نگاه می‌کنم و انرژی می‌گیرم. حافظه تصویری خوبی دارم و اگر کسی را برای بار دوم ببینم حتما می‌شناسم. به باور من نویسنده‌ای که نتواند با مخاطب خود رابطه‌ای برقرار کند یعنی او را خوب نشناخته و شکست خورده است. این البته تضادی با متفاوت بودن سبک و ساختار یک کتاب ندارد. به نظرم هنرمند باید دیدگاه متفاوتی را ارائه دهد اما نمی‌تواند بگوید مشکل مخاطب است که نمی‌تواند با اثر هنری ارتباط برقرار کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان