در برابر واقعه

سیره معصومین(علیهم السلام) در شرایط خاص زندگی چکیده سیره معصومین(علیهم السلام) در شرایط خاص زندگی از نظر معیار چندان تفاوتی با شرایط عادی نداشته است

در برابر واقعه
سیره معصومین(علیهم السلام) در شرایط خاص زندگی
چکیده
سیره معصومین(علیهم السلام) در شرایط خاص زندگی از نظر معیار چندان تفاوتی با شرایط عادی نداشته است. بلکه اهل بیت(علیهم السلام) مانند همیشه به وظائف اساسی خود که همان نشر معارف اسلامی بود، می پرداختند، رفتار آنان در تبعید، زندان و اسارت، تبلیغ دین و پاسخ به شبهات مردم بوده است. مناظرات علمی با علمای ادیان و مذاهب، علم آموزی به زندانیان و مانند آن، گواه بر این مطلب هستند.
ابراز احساس پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) در فوت بستگان و به خصوص پدر، مادر، فرزند و همسر، همیشه با صبر و شکیبایی و تحمل مصائب همراه بوده است و دیگران را نیز بدان توصیه می کردند.
هر انسان بنابر ظرفیت وجودی که دارد، دارای مسئولیت در زندگی پرفراز و نشیب خویش است. هر فردی با توجه به مسئولیت های فردی و اجتماعی خویش، تحولات گوناگونی را تجربه می کند. معصومین(علیهم السلام) نیز در دوران حیات خود، مسئولیت های سنگینی داشتند که بیش از دیگران با دگرگونی های عجیب همراه بوده است. آن بزرگواران، زندگی یکسانی نداشته اند، بلکه هر کدام از آنها، تحولات زیادی را در مسیر زندگی خویش تجربه کرده است. طبیعی است که از زمان پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تا عصر امام مهدی (عج) دوره های متفاوتی سپری شده است. در این فصل به بررسی سیره معصومین(علیهم السلام) در شرایط غیرعادی مانند زندان و تبعید می پردازیم تا روشن شود که رفتار آن بزرگواران در زمان های خاص و اوضاع و شرایط گوناگون چه تفاوتی با هم داشته است.

انجام وظیفه در هر شرایط
 

از اصول مهم رفتاری در سیره معصومین(علیهم السلام) این بوده است که در هر زمان به آن چه وظیفه شان بود، عمل می کردند. جنگ و جهاد، صلح و آشتی، تبلیغ و ترویج دین، تعلیم و تربیت، انفاق و کمک رسانی و امثال آنها، کارهایی هستند که در زندگی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) فراوان مشاهده می شوند و همه ی آنها بر اساس انجام وظیفه بوده اند. اگر جنگ یا صلحی در دوران حیات آنها دیده می شود، مربوط به آن شرایط خاصی بوده که اگر هر امام معصومی در آن زمان حضور داشت، همان کار را انجام می داد. این مطلب، نیاز به دلیل ندارد و از اوصاف و ویژگی های پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) مانند عصمت، علم بی پایان، ارتباط مستقیم با منبع وحی و هم چنین از عملکرد آنان در دوره زندگی شان به خوبی قابل درک است. بنابراین، اصل مهم در سیره معصومین(علیهم السلام)، عمل به وظیفه و حکم خدای متعال است که در شرایط خاص زندگی نیز بدان متعهد بوده اند.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در تمام مدت رسالت و نبوت به وظیفه خویش عمل کرد. ایشان گاهی با تبلیغ و پیام رسانی به مردم که مهم ترین مسئولیت آن حضرت بود، تکلیف خویش را ادا می کردند که خداوند در این باره فرمود: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه وجادلهم بالتی هی احسن»؛(1) با اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوه ای] که نیکوتر است، مجادله نما.
گاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به صورت تعلیم و تربیت ایفای مسئولیت می نمود که در واقع، هدف بعثت آن حضرت نیز همین بود. خداوند تعلیم کتاب و تزکیه نفس را هدف بعثت معرفی می کند: «هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»؛(2) او کسی است که در میان اهل مکه رسولی از خودشان برانگیخت تا بخواند و بیاموزد به ایشان آیات کتاب الهی را و تعلیم کند به ایشان شیوه ی تزکیه را به حکمت و آداب سنت که کتاب الهی مشتمل بر آن است.
آن چه در منابع تاریخی و سیره اهل بیت(علیهم السلام) آمده است، حاکی از انجام وظیفه آن بزرگواران، در شرایط خاص است. امام سجاد(علیه السلام) پس از شهادت پدرش، حسین بن علی(علیه السلام) و یاران با وفای آن حضرت در سرزمین کربلا به سوی کوفه و شام برده شد و مدتی در آن دو شهر زندانی بود. هر چند تمام رفتار امام سجاد(علیه السلام) در زندان کوفه و شام در منابع تاریخی نیامده است، ولی می توان دریافت که علی بن حسین(علیه السلام) زمانی را در زندان ابن زیاد و یزید بن معاویه سپری کرده و بی تردید در این دوران هم به وظیفه خود عمل نموده است. با توجه به شرایط سخت خاندان امام حسین(علیه السلام) که از یک طرف مصیبت دیده، رنج سفر چشیده، طعنه های دشمن شنیده، ظلم و ستم فراوان بر جسم و جان وارد آمده و از طرف دیگر، مسئولیت بزرگ تبلیغ خون شهدا را به عهده داشتند، نشان می دهد که وظیفه سنگینی را به دوش دارند. امام سجاد(علیه السلام) چه در زندان و چه در مجلس یزید و ابن زیاد، به اجرای وظیفه اصلی خود که بیان حقانیت و مظلومیت پدرش بود، پرداخت. وی در مجلس کوفه و شام سخنرانی های افشاگرانه ای ایراد کرد که اوضاع آن دو شهر را دگرگون ساخت.(3)

امر به معروف و نهی از منکر
 

از وظایف مهم رهبران دینی، امر به معروف و نهی از منکر است که باید در هر شرایطی بدان عمل کنند. این کار اختصاص به عده خاصی ندارد و برای همگان لازم است، ولی وظیفه علما و بزرگان دین در این باره سنگین تر است. معصومین(علیهم السلام) به عنوان هدایت گران مسیر حق و مجریان دستورات الهی در میان مردم، بی شک مسئولیت بیشتری داشتند و همان گونه که از سیره ایشان برمی آید، امر به معروف و نهی از منکر را در هیچ شرایطی نادیده نگرفتند. آنان تا آخرین لحظه های حیات خود، به این وظیفه خود عمل کردند. امام حسین(علیه السلام) در قیام کربلا فرمود: «الا ترون ان الحق لایعمل به وان الباطل لایتناهی عنه، لیرغب المومن فی لقاء ربه محقا؛(4) آیا نمی بینید که به حق عمل نمی کنند و از باطل باز نمی دارند؟ در چنین شرایطی مومنان باید خواهان دیدار خدا و شیفته شهادت باشند».
امام جواد(علیه السلام) در مجلس پر زرق و برق مامون نیز امر به معروف و نهی از منکر کرد. مامون عباسی همه ی ترفندها را به کار می بست تا شخصیت امام جواد(علیه السلام) را خراب کند و ایشان را نزد مردم بی اعتبار سازد. وی در جشن عروسی امام جواد(علیه السلام) با دخترش ام الفضل، صد کنیز زیبا روی را انتخاب کرد و به دست هر کدام جامی پر از گوهر درخشان داد. هنگامی که امام جواد(علیه السلام) وارد شد، آنها به استقبال امام رفتند و خوش آمد گفتند، ولی امام(علیه السلام) کوچک ترین توجهی به آنان نکرد.(5) افزون بر این، مامون برای خدشه به شخصیت امام جواد(علیه السلام)، در مجلس عروسی امام(علیهم السلام) به فردی به نام «مخارق» که ریشی بلند و صدای خوشی داشت، دستور داد تا در جلو آن حضرت آواز بخواند، آن مرد در مقابل امام(علیه السلام) نشست و به آوازخوانی پرداخت. حاضرین دور وی گرد آمدند و از کار او استقبال کردند. امام جواد(علیه السلام) بر سر آن مرد بانگ زد و فرمود: ای ریش بلند، از خدا بترس. در این هنگام، ابزارِ آوازخوانی از دست مخارق به زمین افتاد و دستش از حرکت بازماند و دیگر نتوانست از آن بهره گیرد. مأمون از فلج شدن دست او پرسید. گفت: چون امام جواد(علیه السلام) بر سرم بانگ زد، از هیبت و شکوه وی، آن چنان ترسیدم که دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافتم.(6)

نشر معارف الهی
 

ائمه اطهار(علیهم السلام) چه در وطن و چه در تبعید از نشر معارف اسلامی غافل نبودند. از کارهای آنان، پاسخ گویی به پرسش ها و رفع شبهات گروه های مختلف مسلمان و غیرمسلمان بود که در سیره همه ی ایشان ثبت شده است. حتی معصومین(علیهم السلام) در سال های انزوای سیاسی نیز به طبقه محروم جامعه خدمت می کردند و از هیچ امداد مالی، اجتماعی و فرهنگی دریغ نداشتند. خدمت فکری و حل مشکلات دینی و اعتقادی مردم از خدمت های آنها به طبقه محروم بود. اگر کسی سؤال یا شبهه ای در ذهن داشت. پاسخ آن را از اهل بیت(علیهم السلام) دریافت می کرد. علی(علیه السلام) به حاضران می فرماید: «فاسألونی قبل ان تفقدونی فو الذی نفسی بیده لا تسئلونی عن شیء فیما بینکم و بین الساعه و لا عن فئه تهدی مثه و تضل مثه الا انباتکم بناعقها و قائدها و سائقها و مناخ و رکابها و محط رحالها؛(7) از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید. سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، نمی پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت می گذرد و نه از گروهی که صد نفر را هدایت یا گمراه می سازد، جز آن که شما را آگاه می سازم و پاسخ می دهم».
علی بن ابراهیم از پدرش روایت کرده است که طایفه ای از اطراف بغداد به دیدار امام جواد(علیه السلام) آمدند. وقتی خدمت آن حضرت شرفیاب شدند، در یک مجلس، سی هزار مسئله از ایشان سؤال کردند و حضرت در حالی که بیش از ده سال سن نداشت به همه ی آنها پاسخ داد.(8) مرحوم مجلسی در پاسخ به این پرسش که چگونه ممکن است در یک جلسه به سی هزار پرسش پاسخ داد، گفته است: احتمالاتی وجود دارند و از همه ی بهتر آن است که پاسخ های کوتاه امام جواد(علیه السلام) حاوی احکام زیادی بود که جواب بسیاری از سؤالات ناگفته آنها را نیز در بر داشت و آنها پاسخ خود را دریافت می کردند.(9)
از فعالیت های علمی امامان برای نشر معارف اسلامی در شرایط خاص و به خصوص زمان تبعید، گفت و گوهای چهره به چهره با علمای ادیان و مذاهب دیگر بود که در شهرهایی مانند بغداد و خراسان و سامرا انجام گرفته است. امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیه السلام) از امامانی است که مدت ها در تبعید بودند و ایشان را به مرو، سرخس و خراسان بردند و سرانجام در طوس به شهادت رساندند. هرچند آن امام بزرگوار همیشه تحت مراقبت بود، ولی زندگی سراسر خیر و برکتی برای مسلمانان و شیعیان داشت؛ به گونه ای که اینک سرمایه عظیمی از گفتار و سیره آن حضرت در اختیار است که از منابع مهم اسلامی به حساب می آید. برای امام رضا(علیه السلام) فرصتی پیش آمد که برای امامان دیگر پدید نیامد تا برای نشر معارف اسلامی، این گونه اقدام کنند. دیدارهای آن حضرت با علمای مسلمان و غیرمسلمان و مناظرات ایشان با آنها، کاری بود که علوم اهل بیت(علیهم السلام) را به همه ی دنیا منتشر کرد.(10)
در تحف العقول آمده است که چون امام رضا(علیه السلام) در مجلس مأمون حضور یافت، جمعی از دانشمندان عراق و خراسان در آن جا گرد آمده بودند. مأمون طبق برنامه ای از پیش تعیین شده، از معنای آیه سی و دوم سوره فاطر از دانشمندان جلسه سؤال کرد گفت: منظور از برگزیدگانی که خداوند به آنان کتاب را میراث داده است، چه کسانی هستند؟ دانشمندان حاضر در جلسه، جواب هایی گفتند. مأمون نظر امام(علیه السلام) را پرسید. حضرت فرمود: مراد خداوند تبارک و تعالی تنها «عترت» پیغمبر(صلی الله علیه وآله) است که وارث کتاب می باشند.(11)
مناظرات جواد الائمه(علیهم السلام) در منابع روایی و تاریخی به تفصیل ذکر شده است. آن حضرت با وجود کمی سن، به پرسش های علمی و دینی دانشمندان بزرگ آن روز مانند یحیی بن اکثم پاسخ داد و مسائل پیچیده فقهی را با احتمالات پیرامون آن به خوبی بیان کرد. در نهایت نیز همه ی علما به حقانیت و علم بی نهایت آن بزرگوار اعتراف نمودند و در برابر او عاجز و ناتوان شدند.(12)
معصومین(علیهم السلام) در حضر و سفر، در شرایط عادی و غیرعادی و همه ی جا به تعلیم و تربیت اهمیت می دادند و به نشر معارف اسلامی می پرداختند. ایشان حتی در زندان و تبعید نیز به مردم علم می آموختند. در سیره امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت در زندان هشام به زندانیان تعلیم می داد. وقتی امام باقر(علیه السلام) در شام زندانی شد، با زندانیان سخن می گفت و آنان را تعلیم می داد تا آن که کسی در زندان باقی نماند، مگر آن که به سوی امام می شتافت و از خرمن علم و دانش او بهره می برد.(13)

استقامت و پایداری
 

پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) با صبر و بردباری که در برابر مشکلات و عزم راسخ برای تحقق اهداف اسلامی داشتند، همواره با استقامت و پایداری می زیستند. هچ گاه به ذلت و خواری راضی نشدند و با جدیت با مشکلات کنار آمدند و همه ی سختی ها را برای نیل به هدف پذیرفتند. نمونه های زیادی از استقامت و پایداری امامان معصوم(علیهم السلام) در بحران های زندگی وجود دارند که توجه به آن مایه درس آموزی است.
امام سجاد(علیه السلام) پس از شهادت پدرش امام حسین(علیه السلام) مدتی را در کوفه و شام در زندان عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه سپری کرد و رنج فراوانی بر آن حضرت و اهل بیت ابا عبدالله(علیهم السلام) وارد. تحمل و پایداری او در برابر آن همه ظلم و ستم، دلیل روشنی بر روح بزرگ و صبر و استقامت وی در برابر ناروایی های حاکمان جور است. شیخ مفید می گوید: پس از ورود اهل بیت(علیهم السلام) در مجلس یزید و آن چه در آن گذشت، یزید دستور داد زنان و کودکان امام حسین(علیه السلام) را با علی بن الحسین(علیه السلام) در خانه ای که در کنار کاخ یزید قرار داشت ببرند و آنان چند روزی در آن جا اقامت کردند. این خانه، معروف به خرابه شام بود که زندان اختصاصی برای اهل بیت(علیهم السلام) شد و هیچ گونه امکاناتی در آن وجود نداشت. مدتی که اهل بیت(علیهم السلام) در آن خرابه به سر بردند، انواع مصیبت های جسمی و روحی بر آنان وارد آمد، ولی در اثر استقامت و پایداری امام سجاد(علیه السلام) سرانجام با شکست و زبونی دشمن، از زندان آزاد شدند.(14)
خطبه های امام سجاد(علیه السلام) در مجلس ابن زیاد در شهر کوفه و مجلس یزید در شهر شام، همه ی دستگاه ظالم بنی امیه بی آبرو کرد و این گواه عظیم بر روح بزرگ آن حضرت است که با وجود بیماری و ضعف جسمی، تمام حاضران را با سخنان زیبا و جذاب خویش تحت تأثیر قرار داد. صدای گریه مردم از هر سوی مجلس ظالمان را فرا گرفته بود. امام در هر دو مجلس خود را به حاضران معرفی کرد و حقانیت پدرش حسین(علیه السلام) را به مردم اثبات نمود.(15)
امام هفتم موسی بن جعفر(علیه السلام) بیشترین زمان را در زندان هارون الرشید عباسی سپری کرد تا سرانجام به شهادت رسید. استقامت امام کاظم(علیه السلام) در زندان های هارون عباسی بر کسی پوشیده نیست و روشن است که آن حضرت با تمام نیرنگ های هارون مبارزه کرد و لحظه ای کوتاه نیامد. هارون، یحیی بن خالد را در زندان نزد موسی بن جعفر(علیه السلام) فرستاد و به آن حضرت پیام داد که من پیش از این سوگند یاد کرده ام که تو را آزاد نکنم تا این که بر تقصیر خود اعتراف کنی یا خواهشی از من داشته باشی؛ گرچه می دانم بی گناهی و کار بدی انجام نداده ای، ولی برای آن که من به سوگند خود عمل کرده باشم، چیزی از من بخواه تا تو را ببخشم. قاصد هارون می گوید: وقتی درخواست هارون را مطرح کردم، موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمود: من چند روزی از مرگم باقی نمانده است و هیچ توقعی از کسی ندارم.(16)

استفاده از فرصت ها
 

انسان نباید فرصت ها را از دست بدهد. هرجا فرصتی پیش آمد، انسان باید بیشترین بهره را از آن ببرد، چرا که فرصت، به زودی از دست می رود و دوباره هم به دست نمی آید. از این رو، علی(علیه السلام) فرصت را به ابر تشبیه کرده است که پس از جلوه و نمودی به زودی ناپدید می شود. حضرت می فرماید:« والفرصه تمر مر السحاب، فانتهزوا فرص الخیر؛(17) فرصت ها چون ابرها می گذرند؛ پس فرصت های نیک را غنیمت شمارید». همان گونه که علی(علیه السلام) به استفاده از فرصت توصیه کرده اند، همه ی معصومین(علیهم السلام) در عمل و در تبلیغ دین و تربیت نفوس از هر فرصت ممکن بهره برده اند. امامانی که در زندان بوده اند، نیز از فرصت پیش آمده در عبادت و پرسش خدا بهره بردند. وقتی امام کاظم(علیه السلام) را در بصره زندانی کردند، عرض کرد: خداوند! من پیوسته می خواستم که کنج خلوتی و گوشه عزلتی و فراغ خاطری برای عبادت و بندگی خود روزی من کنی. اکنون شکر می کنم که دعای مرا مستجاب گردانیدی و آن چه می خواستم عنایت کردی.(18)

صلح در شرایط خاص
 

صلح پیامبر(صلی الله علیه وآله) با کفار و یهودیان و هم چنین مسئله حکمیت در جنگ صفین میان علی(علیه السلام) و معاویه در شرایط خاص صورت گرفت که ناگزیر به آن رضایت دادند. این امر، در سیره سایر معصومین(علیهم السلام) نیز مشاهده می شود؛ چرا که بی شک در آن شرایط، گزینه بهتری وجود نداشته است. برخورد امام حسن مجتبی(علیه السلام) با معاویه بر اساس شرایط حاکم بر محیط آن روز، به صلح انجامید، گرچه او از همان سیره پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه السلام) که حفظ اسلام و ارزش های دینی بود» تبعیت می کرد. در فضای حاکم بر جامعه آن روز و قدرت معاویه و ترفندهای وی، چاره ای جز آن نبود که امام حسن(علیه السلام) با دستگاه حکومت سازش کند.(19) ولی معاویه با استفاده از زر و زور و تزویر، مردم را فریب داد و به تدریج طرفداران امام مجتبی(علیه السلام) کاهش یافتند. اختلافات شدیدی که میان لشکریان امام(علیه السلام) وجود داشت و خیانت هایی که از ناحیه سرداران لشکر مانند عبیدالله بن عباس اتفاق افتاد، کار به جایی رساند که به شخص امام مجتبی(علیه السلام) حمله کردند و می خواستند آن حضرت را از بین ببرند. در چنین شرایطی امام ناگزیر به صلح شد و با معاویه پیمان صلح را امضا کرد.(20)

جهاد برای اصلاح جامعه
 

سیره معصومین(علیهم السلام) زمانی که در شرایط ویژه قرار می گرفتند، انقلاب و قیام مسلحانه بود. همان گونه که در سیره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امیرالمومنین علی(علیه السلام) می بینیم، برای دفاع از کیان اسلام و ترویج احکام قرآن می توان دست به جنگ و جهاد با دشمنان زد. جنگ های پیامبر(صلی الله علیه وآله) و نبردهای علی(علیه السلام) به خصوص جنگ صفین، جمل و نهروان این گونه بوده اند. هم چنین امام حسین(علیه السلام) در شرایط خاص زمان خود، برای احیای سیره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و سیره پدرش، علی(علیه السلام) انقلاب کرد. آن حضرت در وصیت نامه معروف به برادرش محمد بن حنفیه فرمود: «وانما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب(علیهم السلام)؛(21) تنها به انگیزه سامان بخشی در امت جدم برخاستم، می خواهم به نیکی ها فرمان دهم و از بدی ها بازدارم و سیره جد خودم و پدرم علی بن ابی طالب(علیهم السلام) را دنبال کنم». امام حسین(علیه السلام) در برابر افرادی قرار گرفتند که ادعای خلافت اسلامی داشتند و به صورت آشکار با احکام الهی مخالفت می کردند، در چنین شرایطی، قیام با شمشیر لازم بود و آن حضرت با تعداد اندکی از یارانش به خوبی آن را انجام دادند. امام حسین(علیه السلام) در پاسخ به کسانی که آن حضرت را بر بیعت با یزید تشویق می کردند، فرمود: ما اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، منبع وحی و رسالت هستیم و خاندان ما مرکز رفت و آمد فرشتگان است. خداوند ما را در آفرینش بر دیگران مقدم داشت و ختم نبوت را در خانواده ما قرار داد. در حالی که یزید مردی فاسق و شراب خوار و قاتل است و هرگز کسی مانند من، با یک چنین فردی بیعت نخواهد کرد.(22)

پی نوشت ها :
 

1. نحل، آیه ی 125.
2. جمعه، آیه ی2.
3. امام سجاد(علیه السلام) جمال نیایشگران، ص101-135.
4. فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیه السلام)، ص398.
5. نگاهی گذرا به زندگی امام جواد(علیه السلام)، ترجمه پرویز لولاور، ص125.
6. نگاهی گذرا به زندگی امام جواد(علیه السلام)، ترجمه پرویز لولاور، ص126.
7. نهج البلاغه، ترجمه دشتی، خطبه 93.
8. عن علی بن ابراهیم عن ابیه قال: استأذن علی ابی جعفر(علیه السلام) قوم من اهل النواحی فاذن لهم فدخلوا فسالوه فی مجلس واحد عن ثلاثین الف مساله فاجاب و له عشر سنین. (بحارالانوار، ج50، ص93).
9. همان.
10. همان، ج49، ص168.
11. تحف العقول، ترجمه جنتی، ص 680.
12. همان، ص 718-724.
13. لما حبسه هشام بن عبدالملک بالشام، تکلم(علیه السلام) فلم یبق فی الحبس رجل. الا ترشفه و حن علیه (سفینه البحار، ج2، ص 708).
14. الارشاد، ج2، ص122.
15. لهوف، ترجمه علی رضا رجالی، ص206-210.
16. منتهی الآمال، ص860.
17. نهج البلاغه، حکمت 21.
18. منتهی الآمال، ص858.
19. اعلام الهدایه، الامام الحسن المجتبی(علیه السلام)، ج4، ص124.
20. همان، ص133.
21. فرهنگ جامع سخنان امام حسین(علیه السلام)، ص329.
22. سیره معصومان(علیهم السلام)، ج5، ص81.

منبع: سیره اخلاقی و تربیتی معصومین (علیهم السلام)
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر