ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسی قسمت چهارم سریال گلشیفته

سه قسمت ابتدایی مجموعه «گلشیفته» همان‌طور که نوشته‌های قبلی گفتیم بیش از آنکه روی معرفی کاراکترها تکیه کند، تمرکز اصلی‌اش روی پیشبرد روایت بود. رویکردی که تا قبل از قسمت چهارم گرچه نقاط جذابیت خود را داشت اما به نظر می‌رسید که بیشتر از روی عدم جسارت و حاشیه رفتن است و به همین دلیل هم «گلشیفته» با همه قابلیت‌هایش بیشتر در حد یک مجموعه تلویزیونی می‌مانست تا یک مجموعه مستقل در شبکه نمایش خانگی.
واضح است که کارگردانی تلویزیونی با سینمایی بسیار متفاوت است. کارگردانی تلویزیونی با تمپو و ضرباهنگ کوتاه‌تر و تندتر و روایتی هماهنگ با این تمپو می‌طلبد. گرچه بهروز شعیبی، قبلاً هم سریال سازی را تجربه کرده است، اما «گلشیفته» تاکنون ساختاری شبیه یک اثر سینمایی را دارد که چند قسمت شده است. ساختاری که به نظر می‌رسد از قسمت چهارم این رویکرد به‌مرور در حال عوض شدن است و ساختار یک مجموعه تلویزیونی چندقسمتی کم‌کم در «گلشیفته» دارد به شکوفایی می‌رسد. با قسمت چهارم ابهاماتی در مورد شخصیت سعیده (بهاره کیان افشار) و برادرش وحید (امیرمهدی ژوله) مشخص شد که نشان می‌دهد آن محتاط اندیشی که در قسمت‌های قبل دیدیم به چه دلیل بوده است. به‌وضوح، شعیبی و گروه نویسندگانش در اینجا و به‌ویژه شخصیت سعیده که تغییر جنسیت داده است در حال بازی کردن با دم شیر هستند و اگر محتاطانه و با دوراندیشی زوایای مختلف این کاراکتر و زندگی‌اش را بررسی نکنند نه‌تنها ممکن است اسیر تیغ سانسور شوند که حتی در برقراری ارتباط با مخاطب هم به مشکل بربخورند و رویکرد صریح‌تری که زودتر این ابعاد قصه را برملا می‌کرد می‌توانست به رنجاندن طیف وسیعی از مخاطبان «گلشیفته» بیانجامد. به همین دلیل هم هست که هنوز «گلشیفته» این بعد از قصه و کاراکترهایش را به‌اندازه بقیه پرورش نداده است و نقش سعیده، وحید و هومن هنوز در کنار بقیه کاراکترها گنگ و ناپخته است و ارتباط بین این شخصیت‌ها با خانواده راحله گلشیفته و دیگر کاراکترهای دور و برش معلوم نیست. البته به همان دلیل تفاوت مدیوم سینما و تلویزیون باید هرچه زودتر این کاراکترها درجایی به هم پیوند بخورند و روایتشان در کنار یکدیگر ادامه پیدا کند، زیرا در یک مجموعه چندقسمتی اینکه کاراکترها هرکدام مسیر خودشان را بروند و شخصیت‌هایی کاملاً مستقل باشند جایی ندارد.
به‌هرحال باوجوداینکه پیشروی روایت «گلشیفته» کمی کند به نظر می‌رسد و علیرغم رویکرد محتاطانه این مجموعه، با تماشای قسمت چهارم، به‌صراحت می‌توان گفت با یک مجموعه انتقادی طرف هستیم که شاید حتی وجهه انتقادی آن به کمدی بودن و توانایی خنده گرفتن از مخاطبش بچربد. «گلشیفته» در سه قسمت اول، به زبانی شوخی و غیر جدی از حقوق زنان یا به عبارت بهتر، حقوق نداشته زنان می‌گفت؛ اما در قسمت چهارم، در ابعاد مختلف به انتقاد از جامعه‌ای می‌پردازد که زنان، دوجنسیتی‌ها و در پی آن‌ها خیلی اقلیت‌های دیگر، از حقوق اجتماعی محروم هستند و نادیده‌گیری‌شان محدود به اجتماع نیست و در فضاها و جوامع کوچک‌تری چون خانواده نیز باید با چنگ و دندان برای جایگاه خود بجنگند. دخترکی که رتبه یک کنکور سراسری را به دست آورده است، زنی که سال‌های زیادی از عمرش را صرف تمرین و مبارزه خستگی‌ناپذیر کرده است و استاد دانشگاهی که مدیریتش صرف جنسیت او زیر سؤال می‌رود، نماینده زنانی هستند که هرروزشان یک جنگ به تمام‌عیار است و حتی در مامن خانه و در کنار کسانی که باید پشتوانه و حامی‌شان باشند نیز نمی‌توانند لباس جنگ از تن دربیاورند. و آن‌سوی ماجرا دخترکی که کار خلاف قانونی انجام نداده است و تنها گناهش تولد در بدنی غیر از بدن خودش بوده است قرار دارد که از سوی خانواده‌اش طردشده است و گوشه‌گیری تعمدی‌اش اجازه هرگونه تضییع حقوقش را به خانواده‌اش می‌دهد.
نوک‌تیز انتقادهای «گلشیفته» دامن فؤاد افشار (سیامک انصاری) را می‌گیرد که مسئولیتی دولتی دارد و دم از برابری حقوق زن و مرد و ایجاد فرصت برای زنان در جهت پرورش استعدادهایشان میزند اما همین‌که مدیریت همسرش در دانشگاه ممکن است موقعیت او را به خطر بیندازد، او را وحشت‌زده می‌کند و دورویی و کلام دروغش با یک اشتباه سهوی و خنده‌دار رو می‌شود اما آب از آب تکان نمی‌خورد؛ حال‌آنکه راحله تمام تلاشش را می‌کند تا تفاوتی ایجاد کند و همه تلاش‌هایش به‌پای کار نابلدی‌اش نوشته می‌شود و رسماً از سمتش آن‌هم با وساطت همسر گرامی، تعلیق می‌شود.
درنهایت به نظر می‌رسد که «گلشیفته» کم‌کم دارد روایت اصلی‌اش را رو می‌کند و با دور زدن خط قرمزها آهسته‌آهسته و نرم نرمک پیامش را به گوش مخاطب می‌رساند. اگر شعیبی بتواند کاراکترهایش را به هم ارتباط بدهد و موتور محرکه این روایت را هرچه سریع‌تر به راه بیندازد می‌توان روی «گلشیفته» حساب باز کرد. فقط به نظر نمی‌رسد که با پیشروی روایت هم‌بار کمدی آن بیشتر شود و گویا مخاطبان باید انتظاراتشان را تعدیل کنند و به همین چند لبخند کوچک در طول یک قسمت اکتفا کنند.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان