چکیده
امامت شیعی، مبنا و معیار مشروعیت تمام اقدامات، تصمیمات و اعمال متدینان به شریعت است. امامان(ع)، سمبل های هدایت و شاخص حرکت در تمام زمینه ها و همه ی دوره های تاریخی اند. امامت، از تجلیات و نمودهای گسترده ای برخوردار است که یکی از آنها، بعد سیاسی جریان امامت است. امامان شیعه(ع) در هر دوره ی تاریخی، به تناسب قضا و شرایط حاکم و تکالیف سیاسی عمده ای که وجود داشت به رهبری سیاسی امت مبادرت ورزیدند.
رهبری سیاسی امامان(علیهم السلام)، رهبری روشمند و به قاعده ای بود که در نگاهی فرازین به جریان امامت، آن را بسان تابلویی زیبا در روح زمان و تاریخ مشاهده می کنیم؛ به گونه ای که در هر دوره ی تاریخی، تکلیف سیاسی شیعه را در موقف ها و موقعیت های مختلفی ترسیم فرموده اند، آن هم با روش هایی عقلانی و ملهم از حقیقت وحی و تعالیم ربانی. سیاست، در نظر امامان، به معنای تدبیر و هدایت قافله ی بشری به سوی خیر و فضیلت و سعادت است.
جهت گیری سیاست در نظر امامان(ع)، معطوف به حفظ مواریث و بالندگی فضای ایمان و زدودن ظلم و شرک و تباهی بوده است. آنان در راستای این هدف بلند و این مقصد معنوی، روش هایی را اعمال می کردند که این روش ها، در کلیت این نوشتار، البته به گونه ای اصطیاد شده از مجموع اقدامات سیاسی امامان(ع) مورد بحث و اشاره قرار گرفته است، که می توان در نگاهی کلی به این روش ها اشاره داشت. تکلیف مداری و تکیه بر عنصر تکلیف الهی و سیاسی هر امام، انعطاف ناپذیری در اجرای عدالت، به عنوان شاخص حرکت همه ی امامان(ع)، زنده نگهداشتن نهضت عاشورا، تبلور بخش تفکر سیاسی شیعه، صراحت و صداقت، در مواضع سیاسی، بدون توجه به فریب کاری ها و موقعیت آفرینی های شخصی، سیاست حفظ امت از نابودی تفرقه و تجزیه، سازش ناپذیری با ظالمان که به عنوان یک فرهنگ در کلیت تاریخ شیعه، جریان یافت، استتار و تقیه گرایی در راستای اصول، فتنه زدایی، و جلوگیری از پیدایش بحران های تاریخی، حرکت منسجم تشکیلاتی سوء استفاده نکردن از باورهای مردم، ایجاد همبستگی پیروان، حمایت از حرکت های آزادیبخش، بسترسازی قیاس ها، استفاده از ظرفیت های آماده اجتماعی و انسانی، ظرفیت بخش در حوزه ی دشمن شناسی، اثبات افضلیت و برتری خود اثبات غاصبانه بدون دستگاه خلافت، حفظ وحدت امت، نفاق زدایی از چهره ی جامعه ی دینی و... از جمله روش های آن گرامیان بوده است.
واژگان کلیدی: امامت، صراحت، هدایت، عدالت، عاشورا، سیاست، استتار، فتنه، اهلیت.
روش شناسی حرکت های سیاسی امامان شیعه(ع)
امامت شیعی، پس از نبوت، عنوانی است که سایر آموزه های اسلامی بر اساس آن معنا می شوند و جهت می یابند. امامت، رهبری قافله ی بشریت، به سوی غایات و مقاصد الهی است، فلسفه ی سیاسی اسلام بر اساس امامت تعریف می شود و نظام سیاسی اسلام بدون امامت شکل نمی گیرد.
امامان شیعه، در سنگری الهی و معنوی، قافله ی انسان ها را جهت می دهند، نیروها و توان شان را متمرکز نموده و در مداری واحد به تکاپو وا می دارند. وجود آنان معیار و سمبل و اسوه ای والا برای همه ی انسان ها در همه ی دوره هاست. انسان ها و جوامع بشری، به هر رتبه ای از پیشرفت رسیده باشند و به هر درجه ای از کشف مجهولات دست یافته باشند، و به هر درجه ای که عقلانیت شان شکوفایی یافته باشد، رهبری و مقتدایی آنها، برای معقول سازی و معنوی سازی حیات بشری و جهت داری آن و روح و حیات یافتن آن، نیاز دائمی و رو به تزایدی همپای رشدهای کمی، به آنان دارند.
مشکلی بزرگ و بازدارنده و دائمی، فراوری انسان ها قرار دارد، که در واقع عمده ی مشکلات بشر و در مقابل، عمده ی صلاح ها و هدایت ها و سعادت های بشر، به این مسأله بازمی گردد و آن این است که انسان ها در طول تاریخ خویش، گرفتار مستکبران و مستبدان کینه توز و ددمنش بوده اند، و چون اراده ی شیطانی بر بهره برداری بشر داشته اند، با حیله ها و ترفندها و نیرنگ های شیطانی، با بشر مواجه شده اند تا آنان را در حوزه ی حاکمیت و فرمانروایی خویش قرار دهند، آنان را برده خویش، و ثروتشان را در تیول خویش درآورند.
سادگی انسان ها، جهل و فقدان آگاهی و بصیرتشان سبب گردید که انسان ها نتوانند این ترفندهای شیطانی را بشناسند و ستمگران، به تعبیر قرآن «یصدون عن سبیل الله» بازدارنده از راه حقیقت شدند رحمت عام الهی به سراغ انسان ها آمد، رسولان رحمت و مبشران رهایی و بیم دهندگان از عذاب الهی، به سوی بشریت گسیل شدند، تا خط تقابل با ستمگری ها و نامردمی ها روشن و نمودار گردد و در پرتو آن ستمگران معرفی گردند و ترفندهای شیطانی شان برملا شود. با اعلام ختم نبوت، وجود هادیان بشری، همچنان ضرورتی اجتناب ناپذیر می نمود که بدین جهت امامان شیعه(ع)، در سنگر هدایت و راهبری قافله ی انسانی قرار گرفتند، تا کژتابی های خناسان و خودکامگی آنان نمایان شود. این افراد، «امام»، «مقتدا»، «راهبر» و «هادی» نامیده می شوند. شناخت مواجهات سیاسی امامان(ع)، با قدرت های زورگو و مستبد تاریخ، بحثی ضروری، حیاتی و راهگشاست، که در این نوشتار، به روش مواجهات آن انوار هدایت الهی می پردازیم.
رهبری سیاسی امامان شیعه(ع)
یکی از پرنمودترین ابعاد امامت، که در واقع بیشترین بحث ها و نگاه ها را به خود معطوف داشته، بحث از رهبری سیاسی امامان(ع) است. ابعاد سیاسی امامت، در دوران اولیه ی حیات آن، یعنی دوران رهبری امام علی و امام حسن مجتبی و امام حسین(ع) کاملاً روشن و نمودار است و بی پرده و صریح رخ می دهد. علی(ع) پس از دوران بیست و پنج ساله ی سکوت و مدارا، قریب پنج سال در پست حاکمیت و خلافت قرار گرفتند و در متن حاکمیت، به رهبری سیاسی و مرامی پرداختند. امام مجتبی(ع) نیز در دوره ای کمتر از یک سال، که در پست حاکمیت و رهبری قرار گرفتند، آشکارا و صریح، به تکلیف الهی خویش مبادرت ورزیدند و در دوران امام حسین(ع) نیز که از همه ی امور حاکمیت جدا بودند، به دلیل شرایط حاکم بر جامعه و فساد ظاهر و روشن دستگاه حاکم، که بدون توجه به هیچ قاعده و مبنایی، به مخالفت صریح و آشکار با اسلام و آرمان های نبوی پرداخت، تکلیف امام حسین(ع) روشن بود به این که باید جبهه ای صریح بگیرد و مواجهات خود را صورتی حاد و تند ببخشد و چنین شد. لذا در این دوره، رهبری سیاسی امامان(ع) کاملاً صریح و بی پرده رخ می دهد. گرچه امام علی و امام حسن(ع) دوران طولانی عمر امامتشان جدای از حاکمیت و خلافت صورت گرفت که خود از نوع مواجهاتی دیگر خبر می دهد، اما همان مرحله ی حاکمیت، درس های بزرگی را به شیعه آموزش داد.
امامان معصوم شیعه(ع)، پس از این دوره، تکلیف ویژه و متناسب هر زمانی را در تاریخ پر حماسه ی تشیع به عنوان قطب و محور حرکت های سیاسی شیعه انجام دادند و تاریخی پر افتخار، علائم، نشانه ها، معیارها و ضابطه های پر راز و رمزی را نمودند. کارها در پوششی از تقیه، استتار در قالب سکوت، تدریس، دعا، زندان، کرسی ولایتعهدی، پرورش شایستگان و عالمان، صورت گرفت.
مجموع این دوره ها، نتایج گرانبها و گرانسنگی را به دست می دهد که در واقع، تکلیف شیعه را در شرایط مختلف به خوبی واضح نموده و روشن می نماید و تابلویی گرانبها و الهام بخش را فراروی شیعه قرار می دهد.
اهمیت روش در حرکت های سیاسی امامان(ع)
شرایط مختلف تاریخی جریان امامت، در طول دویست و پنجاه و پنج سال، تاریخ پرفراز و نشیب و پرماجرایی است. این شرایط مختلف، لازم می نموده که امامان شیعه(ع) روش های مواجهه خود با حاکمان مستبد و جنایت پیشه ی تاریخ را متناسب با گونه های مواجهه ی حاکمان تغییر دهند و روش هایی را برگزینند که در راستای استراتژی اصولی جریان امامت، قرار داشته و استراتژی اصیل امامت را تحقق بخشد.
روش های مواجهه، با تغییر شرایط، تغییر می نموده و تابعی از شرایط تاریخی بوده است. لذا این روش ها در ظاهر با یکدیگر مغایرت دارند، لکن به لحاظ غایت و هدف و مقصد یکی بوده، هر امامی تاکتیک و روش خاصی را متناسب با دوره و شرایط تاریخی خویش به کار می بسته تا به کمک آن روش بتواند آرمان های اصولی خویش را به فعلیت برساند. آنان نمی توانسته اند شکل مبارزه را ثابت نگه دارند و یا شکل فعالیت را یکنواخت نگه دارند. عمده هدف آن بوده که استراتژی و راهبردهای اصلی و طرح کلی، مورد عمل قرار گیرد. به همین جهت، روش های مواجهات، تابعی از شرایط تاریخی می شده و از گوناگونی برخوردار می گردد.
شناخت این روش ها، گنجینه ای گرانسنگ است که تکلیف ما را در شرایط مختلف مشخص می سازد. از این رو به تحلیل کلیت روش ها پرداخته و البته به سبک هر دوره ای طی طریق نمی کنیم، چه این که خود، مباجثی تطبیقی و تحلیلی را نسبت به هر دوره ای طلب می کند. این کار، هم دارای صعوبت است و هم مباحثی تفصیلی را طلب می کند. بدین روی از این نوع پویش در بحث خودداری نموده و روش ها را به طور کلی مورد اشاره قرار داده که البته در هر روشی تا حدودی مشخص خواهیم ساخت که در چه دوره ای و شرایطی روی داده است.
چیستی سیره ی سیاسی
سیره، بر وزن فعله، از ماده «س-ی-ر» گرفته شده و در لغت، عبارت است از «روش، حالت و هیأت» (ابن منظور،1405هـ، 218). همچنین به معنای رفتن و سیر نمودن در زمین است. در اصطلاح، عبارت است از روش و خط مشی فردی خاص، که به صورت مستمر انجام می گردد. همچنین سیره را می توان سنت، مذهب، راه و رسم سلوک و طریقه ی خاص زندگی معنا کرد. منظور ما در اینجا از سیره، همان سنت، طریقه و روش مشی و رفتار و گفتار و امضای معصوم است که در واقع قلمرو بحث هم، سیره و سنت و روش و طریقه ای است که امامان معصوم(ع) در حوزه ی سیاست برگزیدند.
امامان شیعه(ع) هادیان بشریت، راهنمایان خلق و اسوه های هدایت هستند که در بی راهه های و ظلمت های زمانه، با روشی که ملهم از وحی و منطبق با سرشت احکام و آموزه های دینی بوده، به رهبری سیاسی امت پرداختند و در مقاطع و موقف های مختلف، با درایت و علم و زیرکی خاصی این رهبری مردمی و سیاسی را به انجام رساندند. به فرموده ی امام رضا(ع) درباره ی امامان که می فرماید: «عالم بالسیاسة»، آنها عالم به سیاست بودند و دانایی هیچ کس با آنان برابری نمی کردند.
سیاست امامان (ع)، به معنای تدبیر و هدایت قافله ی انسان ها به سوی خیر و فضیلت و سعادت است، پاسداری از هستی و موجودیت مواریث فکری معنوی و فرهنگی و داشته های انسان است. رعایت حقوق انسان ها، دفع تجاوز متجاوزان از حریم جامعه ی انسانی و از دستبازی به کرامت و حرمت انسان هاست که در واقع در عمل و سیره و رفتار امامان شیعه(ع) نمودار است.
نگاه الهی امامان (ع) به سیاست
امامان شیعه(ع)، عموماً نگاهی الهی به مقوله ی سیاست داشتند و از خدعه و فریب و تزویر و نیرنگ و قدرت طلبی و هوسبازی های هوسبازان سیاست و از کلیه ی مطامع پست بشری به دور بودند. نگاهی که آنان به سیاست داشتند، در هیچ یک از فرهنگ ها و علوم سیاسی و در میان هیچ یک از سیاست بازان و سیاست پیشگان، خبری از آن نیست، همچنین مفهومی از سیاست را ارائه دادند که مفاهیم رایج و مطرح در تاریخ سیاسی گری و سیاست بازی را به چالشی عمیق برده است.
علی(ع)، برداشتی از سیاست را ارائه می فرماید که از مکر و خدعه و نیرنگ به شدت دور است و فاصله دارد. و چنین می فرماید:«و لقد اصبحنا فی زمن قد اتخذ اکثر اهله الغدر کیساً و نسبهم اهل الجهل فیه الی حسن الحیله مالهم؟ قاتلهم الله» (صبحی صالحی، 1387هـ، 218). در زمانی به سر می بریم، که اکثر اهل زمان، مکر و فریبکاری را زرنگی و زیرکی می دانند، و جاهلان چه نابخردانه کار آن را به چاره جویی های خوب نسبت داده و می ستاید، چه شده است آنها را خدایشان بکشد.
در مواردی که بر قاطعیت در مسیر عدالت به ایشان اشکال گرفتند و معاویه را در زیرکی مثال زدند، چنین فرمود: والله ما معاویه بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس» (مجلسی، 1387، 152)؛ به خدا قسم، معاویه زیرک تر از من نیست، لکن شیوه اش مکر و خیانت و تجاوز است و اگر نبود حرمت و ناپسندی مکر و خدعه گری، من زیرک ترین مردم بودم.
سیاست علی(ع)، سیاست پای بندی به آموزه های وحی و قرآن و حقایق معنوی بود.
لذا آن حضرت، حسن سیاست را وجهه ی حرکت خویش قرار می دهد.
«من حسنت سیاسته وجب طاعته» (آمدی، 1364، 211)؛ هر کسی سیاستش نیکو باشد، اطاعتس واجب است.
می فرماید:«من حسنت سیاسته دام ریاسته» (آمدی، 1364، 294)؛ هر کس سیاستی نیکو داشته باشد، ریاستش دائمی خواهد بود.
سیاست در دیدگاه اهل بیت رسالت (علیهم السلام)، همان هدایت است. پرهیز از خدعه و نیرنگ و شیطنت و فرصت طلبی های سیاست بازان است. سیاست در نظر آنان، هدایت انسان ها، حفظ رعیت و نظام اجتماعی و حفظ حدود و ثغور مسلمین و ترویج اندیشه های والای انسانی است. سیاست امامان(ع)، تابع چند مقوله است؛ هدایت، خیر، فضیلت و سعادت. «السیاسه فی مذهبنا، رأس مال السلطان، و علیها التعدیل فی حقن الدماء و حفظ الاموال و تحصین الفروج و منع الشرور و قمع الدعار و المفسدین و المنع التظالم المؤدی الی الفتنه و الاضطراب» (القبانچی، 1383هـ، 289).
سیاست در مذهب ما، سرمایه ی حاکم است و به وسیله ی آن است که خون ها حفظ شده و اموال نگهبانی می گردد و نوامیس مسلمین حفظ شده و از شرور و بدی ها جلوگیری می شود و مفسدین و بر هم زنندگان وضع مسلمین سرکوب می شوند، و از اموری که به فتنه و درهم ریختن جامعه منجر شود، جلوگیری می گردد.
امامان شیعه(ع)، به همین معنا، در سیاست بودند. در جامعه ی کبیره می خوانیم:«وساسة العباد» (شیخ عباس قمی، بی تا، 544)؛ آنان سیاستمداران خلق بودند.
آنها سیاست را می دانستند، انگیزه های سیاست پیشگان باز را درک می کردند، علم را به راهبری اجتماع داشتند.
در واقع در یک کلمه، تعبیر برخی از اندیشمندان را می توان یاد کرد که «الامامه، السیاسیه»؛ امامت خود، سیاست است.
امام، اساس و معیار و شاخص حرکت است و جامعه ی دینی است، و به عنوان حجت کبرای الهی، در مواجهات سیاسی خودش چشم انداز وسیعی را فراروی امت قرار می دهد تا امت در پرتو آن چشم اندازها به بهره وری و کمال نائل آیند. امام در واقع تئوریسین فکری، عقیدتی، سیاسی، مرامی و مکتبی است که به عنوان هادی امت عمل می نماید. امامان شیعه(ع)، همگی شان می کوشیدند تا چشم اندازی گسترده و تصویری جامع را به امت و به کلیه ی مخاطبان ارائه نمایند.
روش های حاکم بر رفتار سیاسی امامان(علیهم السلام)
سیاست امامان شیعه(ع)، سیاست الهی بود؛ سیاستی که ملهم از روح تعالی آسمانی و الهی بود و بر چند نکته ی کلیدی استوار بود. سیاستی که هدفش هدایت، منع از تجاوز ظالمین به حدود فکری و جغرافیایی جامعه ی اسلامی بود. سیاستی که مبتنی بر آرمان های بلند نبوی بود. سیاست مبتنی بر وحدت پیروان، عدم سازش با مخالفان، در نظر گرفتن مصالح عالیه ی اسلامی، رساندن جامعه به خیر، ترویج فضیلت ها، نهادینه سازی سعادت و فلاح و رستگاری در جامعه ی انسانی. تکلیف گرایی و اسلام محوری، حرکت در چارچوب قوانین الهی و عدم تخطی از آن، قاطعیت، سرعت، ثبات قدم، آگاهی از حرکت های مرموز و شیطانی و... بدین روی، کلیت این روش ها و متدهای حاکم بر رفتار سیاسی امامان(علیهم السلام) را مورد بحث قرار می دهیم.
1) اصل تکلیف مداری
تکلیف امامان(علیهم السلام)، برای همه ی دوره ها مشخص بوده، برای آنان همیشه این سؤال جدی مطرح بوده که خداوند از آنان چه می خواهد و این سخن مطرح نبوده که چه کنیم تا در زندگی برنده شویم، بلکه سخن این بوده که چگونه عمل کنیم که تکلیف الهی را انجام دهیم. امام حسین(ع)، تکلیف خود را در نثار کردن همه ی موجودیت خود می بیند و امام حسن مجتبی(ع)، در آن شرایط دشوار و پیچیده، تکلیف خود را صلحی شرافتمندانه می داند. تکلیف امام سجاد(ع) در آن برهه ی پر از خطر، دعا و بیان اندیشه ی دینی و برملا کردن جنایت های حاکمان در قالب دعاست. تکلیف امام باقر و صادق(علیهم السلام)، تربیت زبدگان و نخبگان فکری است و به همین گونه جریان تکلیف مداری در سنت امامان(علیهم السلام) سنتی همگانی بوده است. تکلیف امامان(علیهم السلام)، در راستای یک حقیقت قرار داشته و آن، حفظ دین، حفظ جریان امامت و سازش نکردن با ظلم بوده است؛ چنان که امام صادق(ع) می فرماید:
«حدثنی حدیث ابی، و حدیث ابی حدیث جدی و حدیث جدی، حدیث الحسین(ع) و حدیث الحسین حدیث الحسن(ع) و حدیث الحسن حدیث امیرالمؤمنین(ع) و حدیث امیرالمؤمنین حدیث جدی رسول الله(ص) قول الله عز و جل» (صالح الوردانی، 1999، 74)؛ حدیث من حدیث پدرم است، و حدیث پدرم امام باقر(ع)، حدیث جدم امام سجاد(ع) است و حدیث جدم امام سجاد(ع) حدیث حسین(ع) و حدیث حسین(ع) حدیث حسن(ع) و حدیث حسن(ع) حدیث امیرالمؤمنین(ع) و حدیث امیرالمؤمنین(ع) حدیث جدم رسول الله(ص) و حدیث رسول الله(ص) قول خدای عزوجل است.
این حدیث، همان عنصر تکلیف است که همه ی آنان بر آن تکلیف مهم الهی، به تناسب، اصرار و تمرکز داشتند.
2) انعطاف ناپذیری در عدالت گرایی
امامان شیعه(ع)، عدالت را یک تکلیف و رسالت و وظیفه ای الهی می دانستند، آن را ناموس اعظم خدا تلقی می کردند که هرگز روا نمی شمردند در بستر اجتماعی بی عدالتی ها حاکم گشته و رواج یابد. امامان شیعه(ع) نمی توانستند تماشاچی صحنه هایی باشند که حاکمان بیدادگر و خلفای جور، همه روزه بساط عیش و عشرت خود را بر سامانه ی بی عدالتی گسترش و رونق روزافزون ببخشند. این سیاست، از علی(ع) تا دوره ی امامت امام حسن عسگری(ع) سیاست فراگیر جریان امت بوده است.
«تبعیض و رفیق بازی و باند بازی و دهان ها را با لقمه های بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سیاست قلمداد شده است. اکنون، (دوره حاکمیت امام علی(ع)) مردی کشتی سیاست را ناخدا شده است که دشمن این ابزار است. هدف و ایده اش مبارزه با این نوع سیاست بازی است. طبعاً از همان روز اول، ارباب توقع، یعنی همان رجال سیاست، رنجش پیدا می کنند. رنجش منجر به خرابکاری می شود و دردسرهایی فراهم می آورد...» به حضورش می آمدند... که به خاطر مصلحت، فعلاً موضوع مساوات و برابری را مسکوت بگذارد... علی (ع) جواب داد. «أتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه و الله ما اطور به ما سمر سمیر و ام نجم فی السماء نجماً لو کان المال لی لسویت بینهم فکیف و انما المال مال الله» (صبحی صالح، 1387هـ، 72)؛ شما از من می خواهید که پیروزی را به قیمت تبعیض و ستمگری به دست آورم؟ از من می خواهید که عدالت را به پای سیاست قربانی کنم؟ خیر، سوگند به ذات خدا که تا دنیا دنیاست چنین کاری نخواهم کرد. اگر همه ی این اموال، ملک شخصی خودم هم بود عدالت می ورزیدم، و حال آن که این اموال، مال خداست» (مطهری، 1369، 26).
عدالت محوری و عدالت گرایی در سیاست امامان شیعه(ع)، از مسائل بسیار پرنمود است و شاید محوری ترین مؤلفه و عنصر در تفکر شیعی و ملهم از حیات نورانی امامان شیعه(علیهم السلام) همین مسأله باشد. آنان، نظام اکمل الهی را نظامی تلقی می کردند که حاکمش عادل و دادگستر باشد و به گسترش عدالت در صحنه ی اجتماعی کمک نماید. چه این که پایان یافتن عمر نبوت، این وظیفه ی سترگ را بر عهده ی امامان شیعه(ع) وانهاد.
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و حضرت موسی ابن جعفر(ع) و همه ی امامان دیگر شیعه(ع)، ره پویه ی خویش را مقوله ی عدالت قرار دادند.
به نمونه ای از کلمات امام موسی ابن جعفر(ع) در این مقوله اکتفا می کنیم. امام کاظم(ع) در تفسیر احیای زمین در عصر ظهور می فرماید:
«فی قوله تعالی، ان الله یحیی الارض بعد موتها، لیس یحییها بالقطر و لکن یبعث رجالاً فیحبون العدل، فتحیی الارض لاحیاء العدل و لاقامه العدل فیه انفع فی الارض من القطر اربعین صباحاً» (نورالثقلین، 173/4).
این که خداوند می فرماید: زمین را پس از مرگش زنده می کند، به این نیست که یاران بر آن می بارند، بلکه به این است که مردانی برمی انگیزد تا به عدل، زمین را آباد گردانند، زیرا احیای زمین به برپایی عدالت است و عدالت، برای زمین سودمندتر از قطرات باران است. همانا اقامه ی عدل در زمین، سودمندتر از بارانی است که چهل شبانه روز بر زمین ببارد.
و فرمود:«ولو عدل فی الناس لاستغنوا» (کلینی، بی تا، 542/1)؛ اگر در میان مردم عدالت ورزیده شود، بی نیاز خواهند شد.
این روش، و تمرکز بر مسأله ی عدالت، در سیره ی همه ی امامان هدایت(علیهم السلام)، متجلی و نمودار است، که خود بحثی جداگانه می طلبد.
3) زنده نگه داشتن نهضت عاشورا
حوادث تاریخی به لحاظ عمق، ژرفا و عظمت با یکدیگر تفاوت های ماهوی دارند. در میان حوادثی که در طول تاریخ بشریت به وقوع پیوسته، هیچ نهضت و حرکتی به عمق و ژرفا و عظمت حادثه ی عاشورا نیست؛ نهضتی که به عنوان یک شاخص در سرزمینی محدود، زمانی کوتاه و با تعداد افرادی با خصوصیات انسانی متمایز و برجسته اند ارائه شد. آنچه که بیش از همه، عمق و ژرفای این حادثه را نشان می دهد، تمرکز ائمه ی اطهار(ع) بر زنده نگهداشتن این حماسه ی شکوهمند و زیباست. چه این که امویان و عباسیان، با توجیهات و تفسیرهای گوناگون و اغراض شیطانی صریح، درصدد بودند تا این واقعه، یا به فراموشی سپرده شود و یا از آن تفسیری واژگونه ارائه گردد. هر یک از امامان بزرگوار شیعه(ع) با مؤثرترین و کارآمدترین شیوه ها توانستند از فرهنگ عاشورا و دستاوردهای عظیم آن، به صورتی همه جانبه و در خور شأن عاشورا پاسداری نمایند.
امامان شیعه(ع) این واقعه را در شمار اولویت دارترین استراتژی های سیاسی خود قرار داده اند.
از دوره ی امام سجاد(ع) به بعد این مسأله در شمار استراتژی های اصولی امامان(ع) قرار گرفت. خود امام سجاد(ع) در مواقف مختلف و به بهانه های فراوانی، سعی در یادآوری این حادثه ی عظیم داشتند. ایشان را باید در تاریخ شیعه از بزرگ ترین سوگوارترین حادثه ی عاشورا دانست. امام سجاد(ع)، به همین مناسبت، جزء بکائین پنج گانه تاریخ نامیده شده اند. ایشان در 35 سال تاریخ امامتش، بنیانگذار سوگواری بر شهیدان کربلا بود.
وقتی که راز آن همه گریه را از ایشان پرسیدند، در پاسخ فرمود:
»مرا ملامت مکنید، به درستی که یعقوب، پس از این که یک فرزند خود را از دست داد، آن قدر گریست تا چشمانش سفید شد و ابیضت عیناء من الخوف، در حالی که یقین به مرگ فرزندش نداشت، ولی من به چشم خود در نصف روز دیدم که چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند: (صدوق، 1362، 140).
امام سجاد(ع) نه تنها خود می گریستند، بلکه شیعیان و مؤمنان را نیز بر گریستن بر آن شهیدان وا می داشتند. لذا می فرمود:«هر مؤمنی که بر شهادت حسین(ع) بگرید، به طوری که اشک بر گونه هایش جاری شود، خداوند برای او غرفه هایی در بهشت آماده می سازد تا ابد در آن اقامت خواهد گزید» (صدوق، 1370، 83).
امام باقر و امام صادق(ع) در این مسأله اهتمام فراوانی داشتند تا نهضت عاشورا همچنان مشعلی فروزنده فرا راه شیعه قرار داشته باشد. آن حضرت(ع) به ابا عماره چنین فرمود:« یا اباعماره من انشد فی الحسین بن علی شعراً فابکی خمسین فله الجنه و من انشد فی الحسین شعراً فابکی ثلاثین فله الجنه و من انشد فی الحسین شعراً فابکی عشرین فله الجنه، و من انشد فی الحسین شعراً فابکی عشراً فله الجنه و من انشد فی الحسین شعراً فابکی واحداً فله الجنه و من انشد فی الحسین شعراً فبکی فله الجنه و من انشد فی الحسین شعراً فتباکی فله الجنه» (مجلسی، 1983، 282)؛ ای ابا عماره، هرکس درباره ی حسین بن علی(ع) شعری بسراید و پنجاه تن را بگریاند، برایش بهشت است، هرکس درباره ی حسین شعری بگوید و سی تن را بگرایند برایش بهشت است و کسی که درباره ی حسین بن علی(ع) شعری بگوید و بیست تن را بگریاند، برای او بهشت است، و کسی که شعری گوید و ده تن را بگریاند، برایش بهشت است. هرکسی شعری گوید و یک تن را بگریاند، برایش بهشت است و کسی که شعری گوید و بگرید، برایش بهشت است و کسی که برای حسین(ع) شعری بگوید و صورت گریه کننده را بگیرد، برایش بهشت است.
امامان شیعه(ع) شعرا را ترغیب می کردند که درباره ی عاشورا شعر یگوبند، چنان که در پاسخ مردی کوفی فرمودند:«الحمدالله الذی جعل فی الناس من یفد النیا و یرثی لنا» (مجلسی، 1983، 285)؛ حمد و ستایش خداوندی را که در میان مردم کسانی را قرار داد که به سوی ما می آیند و ما را مدح می کنند و برای ما مرثیه می خوانند.
ائمه(ع) می خواستند قیام حسین بن علی(ع) و حماسه ی بزرگ عاشورا به صورت یک مکتب و به صورت یک مشعل فروزان فراراه مجاهدان و اهل بصیرت و آزادگان جهان قرار گیرد. عاشورا چراغی از حق و حقیقت است و ندایی از حق طلبی و حریت و آزادی، که هرگز نباید به بوته ی نسیان و فراموشی سپرده شود.
شاعر و مداح اهل بیت دعبل خزاعی می گوید: «ایام محرم بود که به زیارت امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) رفتم، دیدم آن حضرت با حالت حزن و اندوه نشسته و اصحاب هم دور او جمع شده اند. چون مرا دید، فرمود: ای دعبل دوست دارم شعری بخوانی، زیرا این روزها را غم و اندوهی است که بر خاندان ما رفته است، و کسی که بر مصیبت جدم امام حسین(ع) بگرید، خداوند گناهان او را می آمرزد. سپس آن حضرت از جای خویش برخاست و پرده ای را نصب کرد و اهل خانه را پشت آن پرده قرار داد، تا در مصائب جدشان عزاداری کنند. در این حال، رو به سوی من کرد و فرمود: برای جدم حسین(ع) مرثیه ای بخوان، دعبل می گوید: اشعاری خواندم که صدای گریه ی امام رضا(ع) و اهل بیت او بلند شد» (مجلسی، 1983، 275).
4) صراحت و صداقت در سیاست
بسیاری از سیاست بازان و سیاست پیشگان در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت، تا آنجا که توانسته اند پرده پوشی کرده اند، دروغ گفته اند و به نفاق در عمل سیاسی روی آورده اند. تا وفاق دیدگاه های مردم را به خود جمع کنند، اما امامان شیعه(ع) در طول دویست و پنجاه سال تاریخ امامت، حتی یک مورد هم دیده نشده که در اصول سیاسی خویش، به فریب و نیرنگ و ظاهر سازی و نفاق روی آورند. آنان در کمال صراحت و صداقت به بیان نظرات و دیدگاه های خود پرداختند. علی(ع) در پاسخ به کسانی که بر او ایراد گرفتند که چرا در سیاست، از روش معاویه بهره نمی برد، فرمود:
«والله ما معاویه بادهی منی و لکنه یغدر و یفجر و لولاکراهیه الغدر لکنت من ادهی الناس» (مجلسی، 1387، 152)؛ به خدا قسم، معاویه زیرک تر از من نیست، لکن شیوه اش مکر و خیانت و تجاوز است و اگر نبود حرمت و ناپسندی مکر و خدعه گری، من زیرک ترین مردم بودم.
نمونه ای را از امام عسگری(ع) مورد اشاره قرار می دهیم. واقفیه در این دوره، به شدت طرفدار دستگاه خلافت بودند و خلیفه هم از آنان بی دریغ حمایت می کرد.
امام عسگری(ع)، با صراحت تمام، با واقفیه مخالفت کرد. احمد بن مطهر می گوید:« یکی از اصحاب ما از اهالی جبل، به حضرت ابومحمد(ع) نامه ای نوشت و طی آن درباره ی واقفیه سؤال کرد که آیا ایشان را دوست بدارم یا از ایشان برائت جویم؟ امام(ع) در پاسخ او نوشتند: آیا بر عمویت ترحم می کنی؟ خداوند عمویت را مورد رحمت قرار ندهد، از او بیزاری جوی، من از واقفیه بیزارم، با آنها رابطه نداشته باشید، به عیادت بیمارانشان نروید و...»(عظیمی، 1377، 266).
این صراحت را به ویژه در امام علی(ع) و امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) بدون هیچ ملاحظه ای مشاهده می کنیم. لکن ائمه ی دیگر (ع) در عین صراحت در موضع گیری سیاسی، بی توجه به مسأله ی تقیه و استتار هم نبوده اند؛ چنان که از موضع گیری امام موسی بن جعفر(ع) و امام صادق(ع) در ایجاد حکومت اسلامی، مشهور و نمایان است.
5) سیاست حفظ امت
امت اسلامی، اصلی ترین اهرم بقای اسلام پس از جریان امامت است، که در فرهنگ سیاسی اهل بیت(ع) از جایگاه ممتاز و ویژه ای برخوردار است. امامان شیعه(ع)، اهتمام فراوانی به حفظ دماء مسلمین و حفظ امت داشتند.
علی(ع) پس از این که ضربت ابن ملجم بر فرق نورانی اش ضربت ابن ملجم وارد می شود، در وصیت مهم و الهی، معنوی و سیاسی به فرزندانش چنین می فرماید:
«یا بنی عبدالمطلب لا الفینکم تخوضون دماء المسلمین خوضاً تقولون قتل امیرالمؤمنین الا لا تقتلن بی الا قاتلی، انظروا اذا انامت من ضربته هذه ضربه بضربه و لا یمثل بالرجل فانی سمعت رسول الله(ص)، یقول: ایاکم و المثله و لو با الکلب و العقور» (صبحی صالح، 1387)؛ ای فرزندان عبدالمطلب، نبینم که خون های مسلمانان را بریزید و بهانه گرفته و بگویید امیرالمؤمنین کشته شده، آگاه باشید که نکشید جز قاتلم را. بنگرید که هرگاه از ضربتش مردم، یک ضربت به او بزنید، این مرد را مثله نکنید که شنیدم رسول خدا(ص) فرمود: بر حذر باشید از مثله کردن ولو سگی هار باشد.
در نامه ای که در صفین به معاویه می نگارد، چنین می آورد:
«و انی ادعوکم الی کتاب الله و سنه نبیه(ص) و حقن دماء هذه الامه فان قبلتم اصبتم رشدکم و اهتدیتم لحظکم» (نصربن مزاحم، 1382هـ، 151)؛ و من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش(ص) و به حفظ خون این امت دعوت می کنم، اگر این دعوت را پذیرفتند راه رشد را رفته و به بهره ی خود رسیده اید.
بعد از شهادت علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) بر فراز منبر در حضور معاویه این سخنان را فرمود:
«شما اگر عالم را بگردید که فردی را بیابید که جدش رسول خداست، غیر از من و برادرم، کسی را نمی یابید و ما تن به صلح دادیم، چون دیدیم حفظ خون های مسلمین برتر است از ریختنش»( طباطبایی، 1416هـ، 80).
امام حسین(ع) در نامه ای به معاویه که به خود جرأت داد نامه ای به امام حسین(ع) بنویسد و او را برای سرکوب عده ای آزادی خواه و انقلابی دعوت کند، چنین می فرماید: «لو آثرت ان ابده بقتال اهل القبله لبدتت بقتالک و لکننی ترکتک لصلاح الامه و حقن دماءها»(علامه امینی، 1397هـ، 173/10)؛ اگر بخواهم آغاز کنم به مبارزه با فردی از اهل قبله، با تو آغاز جنگ می کردم و لکن من تو را رها کردم به خاطر مصلحت امت و حفظ خون های آنان.
این سیاست را در مشی همه ی امامان(ع) ساری و جاری می بینیم که از نقل موارد خودداری می کنیم تا به طولانی شدن نوشتار نینجامد. همه ی این ها در وضعیتی بود که رژیم های سفاک اموی و عباسی، ریختن خون مسلمانان را به بهانه ای جزئی و به محض یک گمان، مباح می دانستند. «مبدعون فی استحلال دماء اهل اسلام در تاریخ اسلامی ایجاد نمودند.
«وهم استحلوا دماء المسلمین و سفکوها»(شیخ مفید، 1414هـ، 285)؛ آنها حلال و مباح شمردند ریختن خون های مسلمین را.
امامان شیعه(ع) به این جهت مهم از بسیاری از اقدامات خودداری ورزیدند، در حالی که سینه ای مالامال از خشم نسبت به کافران و مستکبران و ستمگران داشتند.
6) سازش ناپذیری با ظالمان و خیانتکاران
به دلیل غاصبانه بودن دستگاه های خلافت و به دلیل احقیت و اولویت امامان(ع) نسبت به مقام رهبری انسان ها و نیز به دلیل عدول غاصبان از آرمان های اصیل نبوی، فرهنگ سازش ناپذیری، فرهنگ اصیل امامت است. امامان(ع) به عنوان کارشناسان دین، همه ی انحرافات دستگاه خلافت را رصد می کردند و با آن نمی توانستند، هیچ گونه سازش داشته باشند. اگر تاریخ امامت را نگاهی کلی بیفکنیم، صلابت، قاطعیت و سازش ناپذیری را در کل جریان امامت، مشاهده می کنیم. امامان شیعه(ع) به اصول پای بند بودند، تخطی از اصول را برنمی تابیدند و لذا در برابر دستگاه های خلافت جور، بی محابا، به موضع عدم سازش تمرکز نمودند.
سازش ناپذیری علی(ع) با پذیرش مقام و منصبی در خلافت، رفتن در خانه ی مهاجر و انصار سازش ناپذیری حضرت زهرا(س) و امام مجتبی(ع) همه نمونه هایی بلند از این استراتژی هستند که در واقع خط سیر کلی جریان امامت را در فرصت های بعدی گشود.
این سازش ناپذیری در فرهنگ امامت، در همه ی ادوار امامت در ظرف 250 سال، تجلی و نمود روشنی دارد. امام حسین(ع) سازش ناپذیری آن حضرت، در سینه ی تاریخ ضبط است و بر بلندای قله ی تاریخ انسانی همواره پرچم سازش ناپذیری در اهتزاز، چنان که فرمود:«لو لم یکن لی ملجأ و لا مأوی لما بایعت یزید بن معاویة» (شرف الدین، 1421هـ، 228)؛ اگر هیچ پناهگاهی نیابم، هرگز با یزید بن معاویه سازش نخواهم کرد.
و در همین باره فرمود:« ان لا اری الموت الا سعاده و لا الحیاه مع الظالمین الا برماً» (همان، 226)؛ من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز خذلان و خسارت نمی بینم.
7) استتار و تقیه گرایی
فعالیت، تکاپو و تلاش در راه ایده های بلند و همپای آن، ناراحتی از وضعیت حاکم و شرایط سیاسی حاکم بر جامعه در شرایطی که حکام آن، هرگز تحرکی را حتی فعالیت های فرهنگی و اجتماعی را جلوگیری کرده، جرم می شمارند و آن را مستوجب حبس و قتل و تنبیه و هزاران مشکل لاینحل می دانند، طبیعتاً روش خاص خود را می طلبد. این روش همان روش استتار و تقیه است که در واقع، به معنای پوشاندن مواضع و فعالیت هایی است که از دیدگاه حاکمان، جرم محسوب می شده و اجتناب از هر عملی است که موجب افشای تلاش ها و مقاصد عالیه گردد.
امامان شیعه(ع)، به حکم آیه ی مبارکه «ادفع بالتی هی احسن» (مؤمنون، 96)؛ دفع نما خطر را به روشنی که بهترین است، از تقیه بهره می بردند و تقیه را بهترین شیوه ی دفع مشکل می دانستند. امام سجاد(ع) می فرماید:« یغفرالله للمؤمن کل ذنب و یطهر منه فی الاخره ما خلأ ذنبین ترک التقیه و تضییع حقوق الاخوان» (مجلسی، 273/2)؛ خداوند همه گناهان را می بخشد، جز دو گناه؛ ترک تقیه و ضایع کردن حقوق برادران.
امام صادق(ع) خطاب به معلی بن خنیس فرمودند:« یا معلی ان التقیه دینی و دین آبائی و لا دین لمن لا تقیه له» (همان، 284)؛ ای معلی، بدان که تقیه دین من و دین پدران من است و دین ندارد کسی که تقیه ندارد.
حتی می فرمایند: اگر تقیه نبود، خدا پرستش نمی شد. این شیوه سنت همه ی امامان شیعه (ع) بوده که به دلیل طولانی شدن از ذکر موارد بیشتر خودداری می شود.
8) فتنه زدایی
فتنه، ریشه ی همه ی بحران های اجتماعی، سیاسی، حکومتی است که می تواند همه ی امور را در معرض نابودی و انهدام قرار دهد. گذر از شرایط فتنه خیز، یک ضرورت قطعی و حتمی است. امامان شیعه(ع)، با توجه به حساسیت این مسأله، از علی(ع) گرفته تا پایان دوره ی امامت، تلاش و سعی می ورزیدند که از شرایط فتنه خیز جلوگیری شود. سکوت علی(ع) بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) چیزی نیست جز حذر از فتنه، لذا در خطبه ی شقشقیه این نیت الهی و پاک را توضیح می دهد.
«و طفقت ارثتی بین ان اصول بید جذاء او اصبر علی طخیه عمیاء... فرأیت الصبر علی هاتا احجی، فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی» (صبحی صالح، نهج البلاغه)؛ و ژرف اندیشیدم که آیا دست به ستیزه کنم یا بر این تاریکی کور صبر پیشه کنم، دیدم خردمندانه تر از آن است که صبر کنم، پس صبر نمودم، در حالی که در چشمم خاشاک و در گلویم استخوان ریزه بود.
زندگانی مولا علی(ع) نشان گر صبری عجیب برای زدودن فتنه است. خود حضرت در روز سقیفه فرمود:«انی خشیت الفتنه»؛ من از فتنه ای عجیب بیمناکم. صلح امام مجتبی(ع) جلوگیری از یک فتنه ی بزرگ بود. فتنه ای که می رفت همه ی اصالت ها و یادگارها و مواریث رسالت را از بین ببرد و او با صلحی خردمندانه، که ناشی از بینش الهی بود، جلوی این فتنه ی کور را گرفت. فتنه زدایی های امام سجاد(ع) در ماجرای حره و پس از شهادت امام حسین(ع) زبانزد تاریخ است.
فتنه واقفیه
امام علی بن موسی الرضا(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارشان با موقعیت خطیر و دشواری روبه رو بودند. از جمله این دشواری ها فتنه ی واقفیه بود که می رفت، در صورت موفقیت، جریان امامت را دچار وقفه سازد. آنان دلایلی واهی را برای توقف خویش در موسی ابن جعفر(ع) ذکر می کردند که امام رضا(ع) با این فتنه ی کور به شدت مقابله کردند. «مرگ آنها را به مرگ زندیق و زندگی شان را در سرگردانی تشبیه کردند. اعتقادشان را به کفر و زندقه تعبیر فرمودند و شیعیان را از پرداخت زکات به آنان منع فرمودند» (طوسی، بی تا، 47).
همین شیوه را در تعاملات سیاسی تمام امامان شیعه(ع) به خوبی مشاهده می کنیم، که در حقیقت ذکر موارد بیشتر، نوشتار را از حد یک مقاله خارج می سازد.
منبع: نشریه اندیشه حوزه، شماره 86.