ماهان شبکه ایرانیان

شیطان دشمن قسم خورده

چکیده :   شیطان دشمن دیرینه انسان و خدا است ، او با تکبر و حسدی که نسبت به انسان ها دارد سعی بر این می کند که انسانها را از راه راست منحرف کند

شیطان دشمن قسم خورده

چکیده :
 

شیطان دشمن دیرینه انسان و خدا است ، او با تکبر و حسدی که نسبت به انسان ها دارد سعی بر این می کند که انسانها را از راه راست منحرف کند. داستان شیطان و کینه توزی بی پایان او با یکایک انسان ها، امری قطعی و یقینی است که بارها و بارها از سوی شایسته ترین فرزندان آدم و بالاتر از آنان، از جانب خدای مهربان و خالق شیطان و انسان یادآوری و گوشزد شده است. اما با این حال، باعث تعجب است که شیطان با این دشمنی آشکار و اغواگری و سوق دادن انسان ها به سوی گمراهی و ضلالت، تفرقه و منازعه، فقر و فحشاء و سرانجام، نومیدی و دوری از رحمت بی کران الهی، آن چنان که باید و شاید، از جانب ما انسان ها درک نمی شود و در اعماق جان ها و اذهان ما جای نمی گیرد. راستی چرا ما انسانها ریشه های این غفلت ها را باور نداریم؟ چرا گذاشته ایم تا این اندازه شیطان در ما نفوذ کند؟ با کدامین حکمت و عقل دست از قرآن و عترت برکشیده ایم و در دام کید و فریب شیطان، با آسودگی خاطر، به خوابی خوش گرفتار آمده ایم؟ چرا به سخنان خوبان الهی گوش نمی دهیم و به وعده های پوچ شیطان دل خوش کرده ایم ؟ آیا این همه رنج و غمی که در زندگی داریم نشانه زیان کردن ما گمراهان نیست؟ آیا فقر و فحشای فراگیر جهان امروز، علامت اشتباه بزرگ ما نیست؟ جنگ های خونین و کشتارهای میلیونی، چه چیزی برای ما به ارمغان آورده اند؟ چرا به اتحاد و همدلی روی نمی آوریم؟ شیطان دشمن این است که انسان ها از زندگی روحانی و معنوی برخوردار باشند، او برای اغوا کردن انسان و اینکه نگذارد اطاعت خدا را بکنند سوگند یاد نموده و در این مسیر، از هیچ اقدامی فروگذار نمی کند. گاه وعده می دهد و با آرزوهای دور و دراز، انسان ها را می فریبد. گاه از راه ترس وارد جان آدم ها می شود؛ ترس از فقر یا آینده ای تاریک و مبهم. با لحظه ای نومیدی یا دقایقی لبریز از غرور جاهلانه به هدف خود می رسد. از راه کسب حرام و ثروت اندوزی های تکاثر طلبانه و یا بخل و خست، حرص نابود کننده بر فکر و روح دوستان خود مسلط می شود. راستی با دشمنی چنین غدار و نیرنگ باز چه باید کرد؟ دشمنی که هر لحظه و در هر مکان در کمین ما نشسته و هیچ سر صلح و دوستی ندارد. او از کدامین نقاط، وارد روح و اندیشه ما می شود و از چه ابزاری برای تسلط بر ما بهره می گیرد؟ شیطان از چه چیزهایی می هراسد؟ اساسا چه تدابیری باید در پیش بگیریم که او در ما طمع نبندد و یا در دام او گرفتار نیاییم؟ آیا راهی برای مقابله و غلبه بر خصم داریم؟ متن که پیش رو دارید، تلاشی است برای پاسخ گویی به این پرسش ها؛ این پژوهش با بهره مندی از آموزه های کتاب آسمانی، قرآن مجید، و نیز با توجه عمیق به سخنان هدایت گر پیشوایان معصوم (علیهم السلام)، در پی شناخت ویژگی های شیطان و حزب او و همچنین آشنایی مخاطبان با راه های نفوذ شیطان و نیز مقابله آگاهانه با ترفندهای شیطانی است. از خداوند متعال بهره مندی از دریای هدایت و رحمت بی کرانش را تمنا می کنیم؛ باشد تا از این رهگذر، شیطان و نیرنگ هایش را دریابیم؛ رشته هایش را پنبه سازیم و گره هایش را بگشاییم؛ از دوستی و همراهی با او سخت بپرهیزیم و در زمره دشمنان شیطان جای گیریم.
کلید واژه : شیطان، ابلیس، وسوسه، عصیان، اغوا

مقدمه :
 

خداوند با خلقت حضرت آدم نطفه انسان را در زمین قرار داد و به دلیل قابلیتش خلیفه اللهی گشت و با تعلیم أسماء الهی و دریافت امانت بزرگ ربوبی گل سرسبد مخلوقات عالم شد. بنا بر مصلحت و اراده الهی آدمی از همان ابتدای خلقت دشمن کینه توزی به نام ابلیس را در رو به روی خود تجربه کرد. او با کینه و حسادتی که نسبت به انسان داشت ، از همان ابتدا کفر پنهانی خود را نسبت به او آشکار کرد و در برابر امر الهی مخالفت کرد و بر اراده خداوند تکبر ورزید. انسان با استعدادی الهی و عقلی که خداوند به او داد ظرف پذیرش دعوت پیامبران الهی قرار گرفت از سوی دیگر چون خدا از فطرت و ظرفیت انسان با خبر بود زمینه نفسانی که امکان تحمل و وسوسه اغواگر شیطان رجیم باشد را درون انسان قرار داد و با این اوصاف آدم پای به حیات مختار و مکلف خود نهاد. از سوی دیگر، شیطان این دشمن سرسخت و قسم خورده، با جواز و مهلت الهی اجازه ورود به وجود تشریعی آدمی را تا آخر عمر دنیایی انسان دریافت نمود .انسان با دو استعداد متضاد و دو نوع دعوت، در حالی پای در زندگی دنیایی نهاد که نفس غریزه مدار، لذت طلب و مستعد فریب و اضلال شیطان، همچون دشمنی خانگی، همواره کمر به اخلال در کار عقل واراده انسان بسته است؛ بر همین اساس، تنها پناه انسان مؤمن در مقابل شیطان قدرتمندی که تمام قدرت خود را از ضعف نفسانی انسان و اعمال و تمایلات غریزی او به عاریت می گیرد، خداوند بصیر و رئوف است که با ذکر بلیغ: (رب أعوذ بک من همزات الشیاطین.) گوشزد و تذکر کاستی های شکلی و محتوایی این تحقیق، مزید امتنان و تقدیر خواهد بود. باشد که مورد عنایت صاحبمان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) قرار گیرد.
معنای واژه شیطان و ابلیس از نظر لغت و اصطلاح :
شیطان یعنی دور شده از خیر که باعث انحراف می شود و به انسان‏هاى بدکار و دور از حقّ نیز گفته مى‏شود. (1)در اصطلاح هم شیطان نامی عام است که برای موجودات شرور به کار می رود.(2) اما ابلیس یعنی موجودی که از رحمت الهی، ناامیدگردیده است (3) در اصطلاح ابلیس به همان موجودی گفته می شود که پشت به فرمان الهی کرد و بر حضرت آدم سجده نکرد.(4)

ماهیت شیطان و ابلیس(5)
 

اگر بخواهیم ماهیت ابلیس را بررسی کنیم واژه ای است غیر عربی و همان موجودی است که در قرآن در داستان حضرت آدم به آن اشاره شده ، همان موجودى که از امر خدا سرپیچی کرد و برآدم سجده نکرد و توانست با وسوسه های خود او و همسرش را از بهشت بیرون کند. ولى ماهیت شیطان با ابلیس تفاوت دارد، شیطان یک واژه عربى است، مصداق عینی ندارد ، به هر موجودی که باعث فتنه و طغیان انسان شود شیطان گفته می شود که فرد بارز آن همان ابلیس است ،که خودش داراى فرزندان و یارانی است که به همه آنها شیاطین گفته مى شود. و به هر عصیانگر متمرد از انس و جن و حیوانات شیطان گفته مى شود و از افراد بشر هم ممکن است کسى شیطان باشد همانگونه که در آیات زیر آمده است : وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُم (بقره / 14 )و منافقان چون با شیاطین خود خلوت مى کنند، مى گویند ما با شما هستیم . حتى در بعضى از روایات آمده است که ظروفی که ترک دارد و شکسته است موجودات ریز و کوچکى در قسمت شکسته ظرف مى نشیند ، که به آن شیطان اطلاق شده که شاید منظور همان میکروبها باشد. در قرآن کریم لفظ شیطان و ابلیس در حدود 98 بار ذکر شده ، موجود خطرناکی که هدفش جز انقطاع انسان از عبادت حق، و در انداختنش به انواع گناهان و معاصى ندارد .کتاب خدا به هر انسان گمراه و گمراه کننده که باطن آدمى را در حیطه ی وسوسه قرار مى دهد تعبیر به شیطان نموده ، موجود گمراه کننده ای که چه این موجود از نوع انسان باشد یا نوع جن.(6) در میان مفسران کتاب خدا درباره اینکه آیا ابلیس از ملائکه بوده یا از جن اختلاف وجود دارد. گروهی از آنان بیان کرده اند که ابلیس از جزء ملائکة الله بود و به این خاطر که از امر خدا نافرمانی کرد از مقام خود دور شد و رانده درگاه الهى گردید. شیخ طوسى از جمله کسانی است که این نظریه را قبول دارد و آن را به ظاهر تفاسیر شیعه هم نسبت مى دهد . این گروه برای حرف خودشان دلایلی را از قرآن بیان می کنند به این شرح :
1 ـ خدا در قرآن آیاتی را آورده است که در آن ابلیس را از ملائکه استثناء می کند در آیه (بقره /34) می فرماید: هنگامى که به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید پس سجده کردند مگر ابلیس و این استثناء دلیل است که ابلیس هم جزء ملائکه بود منتهى سرپیچى کرد.
2 ـ هنگامی که خدا دستور سجده بر ادم را داد اگر ابلیس از گروه ملائکه نبود این دستور خدا شامل او نمى شد و مى توانست بگوید: من که از ملائکه نبودم پس دستور تو شامل من نمى شد در حالى که چنین عذرى نیاورد درمقابل این گروه که ابلیس را از ملائکه می دانند گروه دیگری هستند که ابلیس را از جن معرفى مى کنند. شیخ مفید از جمله کسانی است که قائل به جن بودن ابلیس است و مى گوید در این رابطه روایات متعددی از اهل بیت وارد شده که همه فرقیه امامیه و بسیارى از معتزله و اصحاب حدیث مى باشد.(7) اما این افراد هم برای قول خود دلائلى از قرآن دارند به این شرح:
1 ـ در قرآن خدای متعال به طور صریح و آشکار ابلیس را از جن معرفی کرده است در آیه (50/کهف) می فرماید : پس همه سجده کردند مگر ابلیس که از جن بود.
2 ـ ملائکه الهی همه از مقام عصمت برخوردار هستند و امکان ندارد که خدا را نافرمانى کنند به طوریکه در آیه (6 /تحریم) آمده: آنها (فرشتگان) در چیزى که خدا به آنها امر کند او را نافرمانى نمى کنند و آنچه که به آن امر شده اند انجام می دهند. و اینکه ابلیس اطاعت خدا را نکرد معلوم مى شود که از ملائکه نبود زیرا در فطرت ملائکه امکان معصیت خدا وجود ندارد .
3 ـ ابلیس دارای فرزندان و اعوان است و زاد و ولد مى کند ولى ملائکه این امکان برایشان وجود ندارد بنابراین ابلیس از ملائکه نیست.
4 ـ هم در قرآن و هم در روایات جنس ملائکه را از نور معرفی کرده است در صورتی که جنس ابلیس و هم جن را از آتش معرفی کرده است در سوره اعراف آیه12 (خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین) ‏آمده است. (8)حال نظر چنین است که تصور مى کنیم با تصریح قرآن به اینکه ابلیس از جن بود (سوره کهف آیه 50) دیگر جاى گفتگو باقى نمى ماند و اینکه این آیه را این چنین برای خود تأویل و تفسیر کنیم که ابلیس در ابتدا از طائفه فرشتگان بود ولى بعد جن شد و یا این که بگوییم ابلیس از گروهی از ملائکة الله بود که خازن جنت بودند و لذا به آنها جن گفته مى شد و امثال این تأویلات ناروا و بدور از فهم عرفى، براستى که راه خطا رفته ایم و از نص قرآن به دور افتاده ایم. پس این چنین با قاطعیت مى گوییم که ابلیس از جن بود نه از ملک ولی این شبهه باقی می ماند که چگونه خطاب خداوند به ملائکه که آدم را سجده کنند شامل ابلیس هم شد در جواب باید بگوییم که دلیل این خطاب این است که ابلیس با اینکه از جن بود، طبق روایات با ملائکه همراهى داشت و این به علت کثرت عبادت او بود و یا به هر دلیل دیگرى که ما نمى دانیم، بگونه اى که ملائکه ابلیس را از خود مى پنداشتند و لذا امر الهى شامل او هم شد و این از باب تغلیب است یعنی اگر تعداد افراد زیادی در یک مکان باشند و یک نفر در بین آنها غریبه بود وقتی که آنها را صدا می کنیم آن یک نفر را هم با بقیه می شماریم. لفظ ابلیس و شیطان دو لفظی هستند که از نظر دستور زبانی مترادف و هم معنى هستند.
واژه ابلیس به معنى مأیوس، پشیمان و واژه شیطان به معنى دورى است که از خوبى ها و رحمت الهی روی برگردان شده است و درکل مراد از این دو لفظ همان شیطان است. اما در قرآن آیاتى که مربوط به داستان حضرت آدم و سجده نکردن شیطان است واژه ابلیس آمده و درچند مورد شیطان آمده است و موارد دیگر استعمال شیطان براى شیطان معروف و سایر شیاطین آمده است.
 
حال که فهمیدیم شیطان از جنس آتش است در ذهن تصور می شود که او چه شکلی دارد آیا زشت است یا زیبا ؟ جواب این است که اگر منظور زشتى و زیبایى وجود و ذات باشد، در دار هستى هیچ موجود زشتى یافت نمى‏شود چرا که همه صادر از حضرت حق و معلول اویند و چون خداى بزرگ جمیل است، سنخیّت ایجاب مى‏کند معلول خدا نیز زیبا و جمیل باشد. اگر منظور زشتى و زیبایى فعل باشد، آرى عصیان آلودگى است و عامل عصیان هر چند از زیبایى چهره برخوردار باشد در واقع زشت و ناپسند است. اگر منظور زشتى و زیبایى چهره باشد، چون شیطان از طایفه جنّیان است و آنان از جسمى لطیف به نام آتش خلق شده‏اند، با حواس ظاهرى ما محسوس نیستند. (9)
شیطان در قرآن کریم :

عاقبت شیطان
 

کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْانسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنىّ‏ِ بَرِى‏ءٌ مِّنکَ إِنىّ‏ِ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَلَمِینَ * فَکاَنَ عَاقِبَتهَُمَا أَنهَُّمَا فىِ النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَاوَ ذَالِکَ جَزَ ؤُاْ الظَّلِمِینَ *(10) همانند شیطان که به آدمى گفت: کافر شو. چون کافر شد، گفت: من از تو بیزارم. من از خدا، آن پروردگار جهانیان مى‏ترسم سرانجامشان آن شد که هر دو به آتش افتند و جاودانه در آن باشند. این است کیفر ستمکاران

شیطان دشمن انسان
 

أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَبَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمُ‏ْ عَدُوٌّ مُّبِین‏(11) اى فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست؟

استعاذه
 

وَ إِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ، اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسهَُّمْ طَئفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ (12)و اگر از جانب شیطان در تو وسوسه‏اى پدید آمد به خدا پناه ببر، زیرا او شنوا و داناست، کسانى که پرهیزگارى مى‏کنند چون از شیطان وسوسه‏اى به آنها برسد، خدا را یاد مى‏کنند، و در دم بصیرت یابند،

ابزار کار شیطان
 

یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الخَْمْرُ وَ الْمَیْسرُِ وَ الْأَنصَابُ وَ الْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (13) اى کسانى که ایمان آورده‏اید، شراب و قمار و بتها و گروبندى با تیرها پلیدى و کار شیطان است، از آن اجتناب کنید تا رستگار شوید.

حد سلطه شیطان
 

وَ قَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضىِ‏َ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الحَْقّ‏ِ وَ وَعَدتُّکمُ‏ْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ مَا کاَنَ لىِ‏َ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَنٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لىِ فَلَا تَلُومُونىِ وَ لُومُواْ أَنفُسَکُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ مَا أَنتُم بِمُصْرِخِىَّ إِنىّ‏ِ کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(14)چون کار به پایان آید، شیطان گوید: خدا به شما وعده داد و وعده او درست بود و من نیز به شما وعده دادم ولى وعده خود خلاف کردم. و برایتان هیچ دلیل و برهانى نیاوردم جز آنکه دعوتتان کردم شما نیز دعوت من اجابت کردید پس مرا ملامت مکنید، خود را ملامت کنید. نه من فریاد رس شمایم، نه شما فریاد رس من. از اینکه مرا پیش از این شریک خدا کرده بودید بیزارم. زیرا براى ستمکاران عذابى است درد آور.

تعدد شیاطین
 

وَکَذَالِکَ جَعَلْنَا لِکلُ‏ِّ نَبىِ‏ٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْانسِ وَ الْجِنّ‏ِ یُوحِى بَعْضُهُمْ إِلىَ‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَایَفْترَُونَ* وَ لِتَصْغَى إِلَیْهِ أَفِْدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَ لِیرَْضَوْهُ وَ لِیَقْترَِفُواْ مَا هُم مُّقْترَِفُونَ(15)اینچنین در برابر هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم آنها بطور سرى(و درگوشى) سخنان فریبنده و بى‏اساس (براى اغفال مردم) به یکدیگر مى‏گفتند و اگر پروردگارت مى‏خواست، چنین نمى‏کردند (و مى‏توانست جلو آنها را بگیرد ولى اجبار سودى ندارد.) بنابراین، آنها و تهمتهایشان را به حال خود واگذار، نتیجه (وسوسه‏هاى شیطان و تبلیغات شیطان‏صفتان) این خواهد شد که دلهاى منکران قیامت، به آنها متمایل گردد و به آن راضى شوند و هر گناهى که بخواهند، انجام دهند!

مسئله شیطان در روایات اسلامی :
 

خوشحالی شیطان
 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ إِبْلِیسَ رَضِیَ مِنْکُمْ بِالْمُحَقَّرَاتِ ،(16)رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرموده است : شیطان از گناهان شما خشنود می شود ، هرچند آنها معاصی صغیره باشد .

به خاک مالیدن بینی شیطان
 

قال مهدی علیه السلام ما أرغم أنف الشیطان أفضل من الصلاة فصلها و أرغم أنف الشیطان ،(17)امام مهدی علیه السلام فرمودند: هیچ چیزی به مانند نماز بینی شیطان را به خاک نمی ساید، پس نماز بگزار و بینی ابلیس را به خاک بمالان .

رو سیاهی شیطان
 

قال باقر علیه السلام عَلَیْکُمْ بِالصَّدَقَةِ فَبَکِّرُوا بِهَا فَإِنَّهَا تُسَوِّدُ وَجْهَ إِبْلِیسَ ، (18) امام باقر علیه السلام فرمودند: بر شما باد به صدقه دادن، صبح زود صدقه بدهید که روی ابلیس را سیاه می کند .

برنامه شیطان
 

قال على علیه السلام: إِنَّ الشَّیْطَانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ وَ یُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً وَ یُعْطِیَکُمْ بِالْجَمَاعَةِ الْفُرْقَةَ وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَ ،(19) امام علی علیه السلام فرمودند : شیطان راههای خود را برای شما آسان می کند و از این کار قصدش آن است که پیوندهای دینی ضمیرتان را گره گره بگشاید ، جماعت شما را به پراکندگی مبدل سازد و با تفرقه افکنی ایجاد فتنه و فساد نماید .

میدان شیطان
 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص شَرُّ بِقَاعِ الْأَرْضِ الْأَسْوَاقُ وَ هِیَ مَیْدَانُ إِبْلِیسَ یَغْدُو بِرَایَتِهِ وَ یَضَعُ کُرْسِیَّهُ وَ یَبُثُّ ذُرِّیَّتَهُ فَبَیْنَ مُطَفِّفٍ فِی قَفِیزٍ أَوْ طَائِشٍ فِی مِیزَانٍ أَوْ سَارِقٍ فِی ذَرْعٍ أَوْ کَاذِبٍ فِی سِلْعَة (20)پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند : بدترین قطعه زمین بازار است و بازار، میدان ابلیس است و صبحگاهان شیطان پرچم خود را در آن بالا می برد و تخت خود را در کنارش قرار داده و خود بر ان می نشیند و فرزندان و نوادگان خود را جهت اغواء مردم به کار می گمارد و آنان نیز به طرق مختلف دست به کار می شوند .

تاریخچه شیطان و ابلیس (21)
 

شیطان هزاران سال در کنار ملائکه به عبادت حق مشغول بود عبادتى که بالاتر از آن تصور نمى شد 22 ، در سوره (ص ) خداوند داستان خلقت آدم را شرح می دهد، آن هنگامی که خدا به ملائکه دستور سجده بر آدم را داد همه از این فرمان الهی اطاعت کردند به جز ابلیس، که دچار تکبر در برابر حق شد و باعث شد که اعمال چندین ساله خود را به واسطه حسد و تکبر از دست بدهد .پس این شبهه از ذهن بعضی از افراد باید پاک شود که فکر می کنند خدا شیطان را شیطان آفرید زیرا این با عدل و حکمت الهی سازگار نیست که میان مخلوقات خود تفاوت قائل شود، پس اوّلًا شیطان شدن شیطان به خاطر گناه و سرپیچی اش از فرمان خدا بود و ثانیا بدتر از آن، این که او توبه و عذرخواهى هم نکرد، پشیمان هم نشد و با یک دنیا غرور و خود خواهى فرمان خدا را غلط دانست و گفت: این فرمان صحیح نیست، زیرا نژاد من از آتش است و بر نژاد آدم که از خاک است برترى دارد، (قال أنا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین) 23بنابراین، سرپیچى و غرور شیطان و سرنوشت شوم او مربوط به خود اوست، نه خداوند. (24)

فلسفه خلقت شیطان و ابلیس : (25)
 

هر مخلوقی فلسفه آفرینشی برای خود دارد که با دقت و تعمق می توان به آن پی برد و خداوند هیچ موجودی را بیهوده خلق نکرده است، به طور مثال ما انسانها فکر می کنیم که مار و عقرب برای ما مضر است اما در عین حال منافعی دارد که از ضررش بیشتر است و گرنه حکمت الهی اقتضای وجودش را نمی کرد. وجود شیطان هم پر از رمز و رازهایی است که با تفکر بر آن می توان به فلسفه اش پی برد. مطلب دیگر که باید به ان توجه کرد اینکه عالم خلقت با همه وسعتش تمامی اجزای آن مانند زنجیر به یکدیگر مربوط می باشد؛ به طوری که ایجاد جزئی از آن مستلزم ایجاد همه آن است، و اصلاح جزئی از اجزای آن، به اصلاح همه آن است، ولی این ارتباط به این منظور نیست که تمامی اجزا با هم مساوی باشند که اگر این طور بود یک موجود تحقق پیدا می کرد و دیگر عالم نزاع و رقابتی به وجود نمی آمد از این رو حکمت الهی اقتضاء کرد که این موجودات از نظر کمال و نقص و وجدان مراتب وجود و فقدان آن، و قابلیت رسیدن به آن مراتب و محرومیت از آن مختلف باشند و در عالم مصداق هم باید یک نوع قبح و شقاوتی وجود داشته باشد تا سعادت و ثواب هم تحقق پیداکند مثلا اگر اطاعت خدا از روی اجبار و ضرورت بود و نافرمانی مولا به هیچ وجه ممکن نبود دیگر مدح و ذمی در کار نبود در نتیجه شریعت و پیامبری برای ارشاد نبود و بالاخره انسانی هم نباید وجود داشت این معنا که معلوم شد، اینک می گوییم: اگر شیطانی نبود، نظام عالم انسانی هم نبود . (26)بنابراین، وجود شیطانی که انسان را به شر و معصیت دعوت کند، از ارکان نظام عالم بشری است. و نسبت به راه مستقیم، او به منزله کنارة جاده است؛ و معلوم است که تا دو طرفی برای جاده نباشد، متن جاده هم فرض نمی شود. لذا این القائات شیطانی خود مصلحتی دارد و آن این است که مردم عموما به وسیله آن آزمایش می شوند و در کورة امتحان، خالصی ها از ناخالصی ها جدا می شود. شیطان هم در شیطنت خود مسخر خداست و او را در آزمایش بندگان و امتحان اهل شک و جحود، و دارندگان غرور، آلت دست قرار می دهد. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: "هر قلبی دو گوش دارد؛ بر سر یکی از آن دو فرشته ای راهنما، و بر سر دیگری شیطانی فتنه انگیز است؛ این فرمانش دهد و آن دگر بازش دارد. شیطان به گناهان فرمان دهد و فرشته از آن ها بازش دارد. (27)

دیدگاه اسلام در مورد شیطان : (28)
 

در دیگر ادیان منشا خوبی و بدی را از هم جدا می دانند و برای هرکدام از انها یک خدا فرض دارند مثل آیین زرتشتی، اما در جهان بینی اسلامی
اساساً جهان و موجودات به دو دستة خیر و شر منقسم نمى‏گردد و اینکه آفریده ای بد است و یا نباید آفریده می شده است وجود ندارد چون همه چیز مخلوق ذات احدیت است. اسلام نقش شیطان را در آفرینش اشیاء منتفی می کند. در اسلام اصلًا چنین اندیشه اى وجود ندارد که در نظام خلقت، موجودات نامطلوبى هست و مى بایست نباشد و چون هست پس از یک موجود پلید ناشى شده است. از نظر اسلام همة اشیاء با دست قدرت خداوند به وجود آمده است و هر چه آفریده خوب و نیک آفریده است: (الذى احسن کلً شى‏ء خلقه)(29) قلمرو شیطان از نظر اسلام تشریع است نه تکوین یعنى شیطان فقط مى تواند فرزند آدم را وسوسه کند و به گناه تشویق کند، شیطان بیش از حد دعوت کردن، سلطه و قدرتى بر انسان ندارد: (و ما کان لى علیکم من سلطانٍ الا ان دعوتکم فاستجبتم لى).(30) انسان صاحب عقل و اراده و قوة انتخاب است و این انتخاب هنگامی میسر است که در مرحلة اول عقل و تشخیص باشد و در مرحله دوم دو راه ممکن در جلو انسان باشد. هرکدام از این دو رکن اگر نباشد، اختیار و انتخاب و در واقع انسانیتى درکار نیست .وسوسة نفس اماره و شیطان، شرط اختیار و انتخاب و انسانیت انسان است. همان طورى که دعوت به خیر هست والهامات خیر هست، باید وسوسة شر هم باشد تا انسان یکى از ایندو را «انتخاب» کند و گامى در راه انسانیت که راه انتخاب و اختیار است بر دارد.
شیطان و یا جن در قرآن در عرض موجودات طبیعى است نه در عرض ملائکه و فرشتگان. ملائکه از نظر قرآن رسولان و ماموران پروردگارند و در نظام آفرینش کارگزارى مى‏کنند، ولى جن و شیطان هیچ نقشى درکار خلقت ندارند، از این جهت مثل موجودات زمینى مى‏باشند. از اینجا مى‏توان فهمید که اندیشة مخلوقات بد و ناشایست و اینکه نظام آفرینش ناقص است به هیچ وجه در اندیشه هاى قرآنى راه ندارد.

محور های نفوذ شیطان : (31)
 

همه انسانها این تصور را دارند که بدون انتخاب و اختیار می شود اسیر شیطان بشوند ، در حالیکه این یک فکر باطل و بیهوده است ، تا خود آدمی به شیطان این موجود پلید رانده شده از درگاه رحمت الهی در باغ سبزی نشان ندهد و اجازه ورود ندهد او نمی تواند در وجود آدمی پابگذارد و هیچ قدرت نفوذی در انسان را نخواهد داشت. حال این سؤال پیش می آید که چه چیزهایی باعث می شود که شیطان بتواند در آدمی نفوذ کند و موجب انحرافش شود؟ پاسخ: امور و زمینه های مختلفى موجب نفوذ شیطان می شود، از جمله : دوستان ناباب و منحرفی که باعث می شود انسان به واسطه آنها به گناه کشیده شود و این عامل از مهم ترین زمینه های گناه است، رفتن و شرکت کردن در مجالسی که نقل محفلشان گناه است، مشاهده فیلم‏هاى فاسد و مفسد، خواندن کتاب‏هاى گمراه کننده، دیدن صحنه‏هاى تحریک ‏آمیز، برنامه‏هاى ناسالم رادیوها، تلویزیون‏ها، ماهواره‏ها، اینترنت‏ها و مانند آن، زمینه تسلّط شیطان را فراهم مى‏سازد. خلوت با زن بیگانه و نامحرم نیز از زمینه‏هاى نفوذ شیطان است. بدین جهت حتّى نماز و عبادت در چنین محلّ خلوتى صحیح نیست! ... و مانند این‏ها. باید سعى کنیم با از بین بردن زمینه‏هاى نفوذ شیطان، خویش را از وسوسه‏هاى او حفظ کنیم و خود را از محدوده ولایت او خارج سازیم و جزء آن دسته از بندگانى شویم که شیطان سلطه‏اى بر آن‏ها ندارد. حال برای اینکه سدی بر نفوذ شیطان ببندیم چهارده راه به صورت کلی بیان می شود :
1- یاد و نام خدا را همیشه به یاد داشته باشیم . ذکرى که باید خوانده شود: (( لااله الاالله و لاحول و لاقوة الا بالله العلى العظیم )) و صلوات و تسبیح است .
2- از شر شیطان رجیم به خدای یگانه پناه ببریم .
3- در همه حال صدقه دادن را که از برنده ترین چیزها برای نابود کردن شیطان است را فراموش نکنیم .
4- با هوای نفس مقابله کنیم .
5- همیشه دنباله رو علم و عالم باشیم .
6- خلوت نکردن با زنان نامحرم است .
7- نگهداشتن زبان از غیبت ، تهمت ، دروغ ، فحاشى ، ناسزاگویى و...
8- استغفار کردن و بازگشت به سوی خدا .
9- تداوم محافظت بر استغفار.
10- شناخت کار و گفتار شیطان .
11- دشمن ابلیس لعین و شیطان رجیم بودن .
12- دورى از کارهاى شیطان و از شیطان پرستان ، مجالس که شیطان در آن راه دارد نرفتن ، دورى از ویدئو کلوپهاى داراى مفاسد اجتماعى و دورى از مجالس رقص و عرق و ورق و غیره .
13- حرص و حسد و کبر را در خود راه ندادن .
14- دورى از هر گونه گناه .(32)

وسوسه های شیطانی(33)
 

انسان در زندگی هیچ گاه بدون فکر و اندیشه نیست ، دل آدم پیوسته و مدام دچار خیالات و افکار است و دل مانند خانه ای می ماند که دارای درهای متعددی است که از هر در آن اشخاص مختلفی وارد می شود و خود انسان متوجه این فکرها نمی شود. این افکاری که به ذهن انسان می رسد و دل را مشغول خود می کند بر دو نوع می باشد: نخست آن دسته از افکاری است که موجب رغبت انسان بر انجام کاری می شود که آن فعل که انسان می خواهد انجام دهد یا خیر است یا بد. دسته دوم افکاری هستند که انسان را بر انجام کاری ترغیب نمی کند بلکه فقط خیال و فکر محض است، اما با این وجود این خیالات هم یا برای انسان نفع دارد و پسندیده است یا اینکه باعث کدورت دل و فاسد شدن انسان می شود .حال فهمیده شد که انسان دارای چهار نوع افکار و خیالات است : قسم اول، دو نوع افکاری است که محرک انسان بر عمل خیر و افکار محموده است که ( الهام ) می باشد و از ناحیه ملائکه الهی به انسان می رسد و دسته دوم، دو نوع افکاری که محرک انسان بر عمل شر و افکار فاسده است که ( وسوسه ) می باشد و از ناحیه شیطان خناس متوجه انسان می شود. قابلیت این دو نوع افکار بر انسان در ابتدای امر مساوی است و هیچ کدام بر دیگری ترجیهی ندارد، تا اینکه شخص تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار بگیرد که این عوامل یا هوی و هوس انسانی است یا ورع و تقوی اوست که باعث ظهور آن افکار می گردد . پس هرگاه انسان میل به غضب و شهوت کشید دچار وسوسه های شیطان گشته و دچار اعمال ناپسند می گردد و هرگاه که میل انسان متوجه ذکر خدا و عبادت او شد و میل به بندگی خدا پیدا کرد از الهامات و خیالات محموده استفاده کرده است و جنود ملائکه در دل او حاکم شده است . بین این دو فکر و خیالات به طور دائم درگیری وجود دارد تا آنجا که یکی از این ها بر دیگری غلبه کند و خود بتواند در دل انسان حاکم شود. می دانیم که بیشتر آفرینش انسان از قوه واهمه و شهویه و غضبیه است که جنس اینها از آتش است و شیطان هم که جنسش از آتش است ، لذا فکر و علاقه بین این سه قوه و شیطان مستحکم تر است و انسان بیشتر به این طرف سوق پیدا می کند . و از این جهت است که حضرت رسول - صلى الله علیه و آله - فرمودند که: (شیطان جارى مجراى خون است در بدن آدمى، و از جمیع راهها داخل مى‏شود) (34)

آسیب وسوسه های شیطانی :
 

بعد از شناخت وسوسه های شیطانی و علائم آن باید بدانیم که ضرر و زیان این افکار بسیار است و موجب تاریکی دل انسان و مانع از رسیدن او به لقاء الله می شود. اگر نفس انسان صرف امور مباح و بی طرف گردد و میل و رغبت به هیچ طرفی نداشته باشد و همین طور اگر بدون اختیار مرتکب به گناه شود بر انسان عقابی نیست، اما اگر با قصد و اراده تصمیم بر انجام گناهی گرفت و انجام داد یا اینکه زمینه برای او فراهم نشد و در دل تاسف خورد بر اینکه چرا فلان نعصیت را انجام ندادم این فرد گناهکار و مستحق مواخذه و عذاب است. ولی اگر آن کار را برای خدا ترک کرد بر این کار او ثواب و حسنه نوشته می شود .

انواع وسوسه های شیطانی : (35)
 

شیطان از طرق مختلف و برای هر کسی هم از راه خودش موجب انحراف و وسوسه اش می شود که ما در اینجا بعضی از این راهها را بیان می کنیم :
وقتی که انسان تصمیم بر این می گیرد که حق اللهی را که بر گردنش است یعنی خمس را بدهد شیطان بر سر راه او نشسته و وعده فقر به او می دهد و مدام به انسان می گوید که اگرخمس مالت را بدهی ثروت تو کم شده و خود محتاج و فقیر می شوی و خودت هنوز به این اموال احتیاج داری ، اما در برابر وعده های شیطان خدا در قرآن نیز وعده هایی را در برابر دادن خمس داده است از جمله: آنچه در راه خدا بدهید، خداوند جایگزین مى‏کند: «فهو یخلفه» (36) هر چه بدهید گم نمى‏شود و آن را نزد خداوند مى‏یابید.«تجدوه عنداللّه»(37) چون شیطان در مرحله اول ناامید شد و نتوانست انسان را وسوسه کند به مرحله بعد می رود و به او می گوید که خمس را بده اما هنوز زمان داری و بگذار که تمام کارهایت را بکنی ، سودهایت را بدست بیاوری، بعد خمس بده و مدام به انسان وعده تاخیر می دهد، قرآن در برابر این تأخیر، سفارشاتى دارد و تذکراتى مى‏دهد از جمله: در قرآن بارها کلمه «بغتة» بکار رفته است، یعنى ممکن است مرگ ناگهانى فرا رسد و توفیق عمل خیر نداشته باشى. تاریخ افراد و اقوام و گروه‏هایى در قرآن مطرح شده که ناگهان گرفتار قهر الهى شدند. از دیگر وسوسه های شیطان این است که خدا می خواسته است که عده ای از انسانها فقیر باشند و عده ای ثروتمند پس دیگر دلیلی بر خمس دادن ندارد، اما اینها غافلند از اینکه این دادن ها و گرفتن ها برای آزمایش مردم است که افراد ثروتمند از خود سخاوت نشان دهند و افراد فقیر از خود صبر نشان دهند که اگر همه انسان ها مساوی بودند دیگر مفهوم ایثار و قناعت معنا نمی داد.گاهی شیطان از طریقی دیگر به وسوسه انسان می آید اینکه تو کارهای مستحبی دیگر انجام می دهی و دیگر نمی خواهد که خمس بدهی در صورتی که اگر انسان هزاران عمل مستحبی انجام دهد و یک عمل واجب از او فوت شود آن کارها اصلا به درد نمی خورد و ما باید آنچه را که خدا از ما می خواهد را انجام دهیم نه آنچه را که دلمان می خواهد .در بعضی مواقع هم انسان فکر می کند که به تمام وظایفش عمل کرده است اما رفع نیازهای مادی و معنوی مومن در حد توان از جمله وظایف مهم انسان هاست و ائمه اطهار ما هم بر روی نیکی کردن به برادران دینی تاکید بسیاری دارند و روایات متعددی در این باره فرموده اند، خصوصاً افرادى که فعالیت خاصى و مسئولیت مهمی را بر عهده دارند که به واسطه آن می توانند مشکل مردم را برطرف کنند اما متأسفانه این گونه افراد به دلیل تمرکز روى یک فعالیت خاص، کم تر به این نکته توجه دارند و از انجام این وظیفه مهم غافل اند. این غفلت که در انسان به وجود می آید اولاً زمینه و مقدمات اولیه آن را شیطان فراهم مى کند; ثانیاً این القا و وسوسه را به ما می کند که تو مالی نداری که می خواهی آن را کمک کنی ، ثالثاً در ما طوری نفوذ و رخنه می کند که ما نسبت به امور و نیازهای دیگران بى تفاوت و بی خیال می شویم; یعنى حالتى را در ما ایجاد مى کند که با خود بگوییم به من ربطى ندارد که دیگران نیاز دارند یا ندارند، یا مى گوییم من زحمت کشیده ام و به اندازه رفع نیاز خودم چیزى را به دست آورده ام، آنها هم بروند زحمت بکشند تا محتاج دیگران نباشند. از دیگر دام های شیطانى که بسیار هم بر روی آن متمرکز است که انسان را بواسطه آن وسوسه کند باز داشتن او از خواندن نماز اول وقت است. نماز است که باعث تقرب انسان به سمت خدا می شود، نماز است که انسان را از فساد و فحشاء باز می دارد، ستون دین نماز است. آنچه که باعث می شود آدمی نمازش را از اول وقت به تاخیر بیاندازد قرار گرفتن انسان در محیطى است که در آن جا عوامل انحراف و دنیاگرایى زیاد است به گونه اى که آیات الهى کم تر به گوش مى رسد، موعظه کم تر است و دست رسى به استاد و مربى راهنما مشکل است و لذا باعث می شود که انسان به مرور زمان و به واسطه محیطی که در آن است و از طرف دیگر وسوسه های شیطانی که مدام به انسان می رسد کاهل نماز شده و بواسطه این کم کم زمینه کافر شدن خودش را فراهم کند .(38) از دیگر مواقعی که شیطان برای وسوسه انسان می آید موقع احتضار انسان است. در هنگام احتضار شیطان با یاران خود بر بالین محتضر آماده می شوند و سعی می کنند که با وسوسه های خود ایمان او را از بین ببرد . از امام صادق علیه السلام نقل شده است : هیچ انسانى نیست مگر این که در هنگام مرگ شیطان یکى از ماءمورین خود را نزد او حاضر مى کند تا وى را وسوسه کند و در دینش به شک اندازد و او را به کفر بکشانند. این وسوسه ادامه دارد تا این که روح از بدن او خارج شود. اگر ((ایمان )) محتضر سست و عاریه اى باشد، شیطان به آسانى آن را از او مى گیرد و کافر از دنیا مى رود. و اگر محتضر از مؤمنان حقیقى باشد، شیطان نمى تواند بر او غالب شود و دین و ایمانش را بگیرد. سپس فرمود: هرگاه یکى از شما بر بالین شخصى از کسان خود رفتید که مرگش فرا رسیده است ، شهادتین را به او تلقین کنید تا شیطان به او دست نیابد.(39) می گویند که انسان هنگام مرگ بسیار تشنه می شود در این هنگام شیطان با یک لیوان آب سرد و گوارا بر سر بالین او آماده می شود و به او می گوید که اگر بگویی خدا دو تاست و محمد پیامبر خدا نیست، در این هنگام اگر او مومن واقعی باشد به در خواست شیطان پاسخ رد می دهد و او را ناامید می کند ولی اگر ایمانش سست باشد به او جواب مثبت می دهد و شیطان هم لیوان آب را شکسته و می گوید که من ماموریت خود را انجام دادم و می رود. وقتى انسان از دنیا مى رود باز شیطان دست از او بر نمى دارد و سعى مى کند به هر نحوى جنازه او را آزار دهد و انتقام خود را از او بگیرد. امام صادق علیه السلام در این باره فرمود : مرده هاى خود را هرگز تنها نگذارید؛ زیرا شیطان با آنان بازى مى کند و به اندرونشان ضرر مى رساند.(40) دانستیم که شیطان از همان ابتدای قرار گرفتن نطفه تا موقع مرگ، انسان را راحت نمی گذارد و مدام او را دچار وسوسه های خود می کند لذا ما انسانها باید آگاه باشیم و مواظب وسوسه های شیطان باشیم تا بتوانیم با ایمان کامل و راسخ از این دنیا به جهان آخرت برویم (41) پس در کل باید بدانیم که وسوسه های شیطان ابزار و انواع مختلفی دارد که به طور تیتروار آنها را بیان می کنیم : گاهى از طریق ترساندن، (الشیطان یعدکم الفقر)(42) گاهى از طریق زیبا جلوه دادن، (زیّن لهم الشیطان اعمالهم)(43) گاهى از طریق وعده‏هاى تو خالى، (یعدهم و یمنیهم) (44) گاهى از طریق دشمنى و کینه . (یوقع بینکم العداوة و البغضاء)(45)
عجله کردن درکارها از ابزار وسوسه شیطان است مگر در چند مورد :
1- وقت نماز که رسید باید عجله نمود که وقت فضیلت آن نگذرد.
2- در دفن میت باید در صورت امکان عجله نمود.
3- در مورد دختر شوهر دادن در صورت امکان باید شتاب کرد.
4- در اداى قرض باید عجله نمود.
5- وقتى مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او باید عجله نمود.
6- اگر گناهى از شخصى سرزد باید در توبه عجله نماید. (46)

درمان وسوسه های شیطانی :
 

بعد از شناخت آسیبی که وسوسه شیطانی به انسان می زند حال درصدد درمان آن برمی آییم اینکه اگر قصد بر انجام گناهی داشتیم بر عاقبت کار بیاندیشیم، بر حقوق الهی و اینکه بواسطه گناه کردن نافرمانی خدا را می کنیم و مستوجب عذاب الهی می شویم، به این بیاندیشیم که صبر بر ترک گناه بسیار آسان تر از تحمل عقاب الهی و سوختن در آتشی است که اگر ذره ای از آن به زمین بیافتد همه نبات و جمادات را می سوزاند و اگر این امور را یادآور شدی باعث می شود که دل انسان به نور معرفت و یقین الهی پرنور شود و اگر از این طریق نشد که وسوسه شیطان را از خود دور کنی لذا معالجه آن از طریق ذکر و مجاهده باید انجام شود و از حضرت رسول - صلى الله علیه و آله - مروى است که هر که دو رکعت ‏نماز کند در آنها هیچ چیزى از خواطر نفسانیه به خاطر نگذراند گناهان گذشته و آینده او آمرزیده مى‏شود. (47)
غفلت از خدا سبب وسوسه شیطان :
انسان باید بداند که هیچ گاه نباید از شیطان غافل شود و مطمئن شود که با او کاری ندارد چون همان طور که حضرت رسول فرمودند : شیطان مانند خون در رگ انسانها جاری است و اگر بخواهیم که هوای یک ظرف را خالی کنیم باید درون آن ظرف را از موادی پر کنیم تا هوا از آن خالی شود ، دل هم مانند ظرف است اگر یاد خدا را همیشه در دل زنده نگه داریم و خدا را شاهد بر اعمال خود بدانیم باعث کمتر شدن رنگ شیطان در دل می شود و رسول خدا - صلى الله علیه و آله - فرمود: (ان الله یبغض الشاب الفارغ، خداوند دشمن دارد جوانى را که بیکار باشد) .(48)
حال برای اینکه انسان بتواند راه درمانی برای وسواس شیطانی پیدا کند سه امر را باید مد نظر داشته باشد: نخست آنکه آن راههایی که حکم بزرگراه برای شیطان در دل انسان دارد را سد کند مثل شهوت، غضب، حرص، عجب، کبر و ...که اگر هر کدام از این صفات در دل آدمی بود باعث به وجود آوردن زمینه های وسوسه شیطان می شود. در مرحله دوم باید از صفات حمیده و پسندیده که باعث می شود دل ما محل ورود ملائکه شود با عبادت و تقوی در دل خود پرورش دهیم .
 
مرحله سوم این است که دل و زبان خود را مدام به ذکر خدا مشغول کنی چون اگر چه انسان توانسته رذایل را در ظاهر از خود دور کند اما باز هم ممکن است در خفا و پنهانی راهی برای شیطان باقی مانده باشد و بتواند دوباره موجب انحراف انسان شود . اهل معرفت برای ذکر چهار مرتبه را بین کرده اند: نخست اینکه ذکر فقط بر زبان باشد . دوم اینکه ذکر هم بر زبان و هم در دل جاری باشد که در این مرحله اگر ذکر بر زبان نباشد باعث می شود که دل هم از خدا غافل شود و دچار وسوسه شیطان گردد .مرحله سوم اینکه فقط در دل باشد .چهارم اینکه ذکر در دل انسان جا گرفته است و بر زبان او هم جاری می شود و اگر بر زبان هم نیارد باز یاد و ذکر خدا در دل او جا گرفته است .

مراحل تسلط شیطان(49)
 

شیطان موجودی است که به اندازه تاریخ تجربه و شیطنت دارد و مدام در این فکر است که انسانها را وسوسه کرده و آنها را منحرف کند، اما شیطان در منحرف کردن این طور نیست که یکدفعه انسان را منحرف کند بلکه سیاست او گام به گام و قدم به قدم است. شیطان در گام اول انسان را دچار القای وسوسه می کند(وسوس الیه) (50) در قدم دوم با انسان تماس می گیرد(مسّهم طائف) (51) قدم و گام سوم نفوذو رخنه کردن در قلب و جای گرفتن در آن است(فى صدور الناس) (52) در گام چهارم این است که در روح انسان ماندگار می شود (فهو له قرین) (53) بعد از این چهار مرحله، گام پنجم انسان را در گروه و حزب خود می آورد(حزب الشیطان)(54) در قدم ششم شیطان به عنوان رهبر و سرپرست انسان می شود (و من یتّخد الشیطان ولیّاً) (55)و اما درگام آخر یعنی مرحله هفتم دیگرانسان خود یک شیطان شده است (شیاطین الانس و الجنّ)(56) امیر المومنین در نهج البلاغه، نفوذ تدریجى و گام به گام شیطان را اینگونه توصیف مى‏فرماید: (فَباضَ)؛ اول شیطان در روح آنان تخمگذارى مى‏کند.(وَ فَرَّخَ فى صُدُورهم)؛ بعد جوجه باز مى‏کند. (و دَبَّ)؛ بعد جوجه هاى شیطانى در روح انسان چهار دست و پا به حرکت در مى‏آیند. (و دَرَجَ فى حُجُورهم)؛ سپس در دامن انسانها به راه مى‏افتند.(فَنَظَر بِاعیُنِهم)؛ سپس شیطان نه چشم آنان مى‏نگرد و به جاى عین الله، عین الشیطان مى‏شوند.(و نَطَقَ بِالْسِنَتِهم)؛ شیطان حرف خود را به زبان آنان مى‏زند. (فَرَکِبَ بهم الزَّلَل)؛ شیطان به واسطه همین افراد، سبب لغزش دیگران را فراهم مى‏کند.(57)

روشهای مقابله با شیطان : (58)
 

حال این سوال در ذهن به وجود می اید که با این دشمن سرسخت چه کنیم ؟ چه طور می توانیم در برابر وسوسه های شیطان مقاومت کنیم ؟ در این جا روشهایی را برای مقابله با شیطان بیان می کنیم تا بتوانیم با به کار بستن این روش ها در زندگی خسر الدنیا و آخرة نباشیم: روشهای مقابله در چند مرحله خلاصه می شود :
مرحله اول مقابله با شیطان در زمینه اعتقادات است که خود در چند مرحله خلاصه می شود :
1- در ابتدا اینکه بدانیم روزی دست خداست و همیشه با امید داشتن به فضل خدا شیطان را در القای وسوسه ترس از روزی نا امید می کند.
2- ایمان و توکل بر خدا داشته باشیم مخصوصا در مشکلات که شیطان در این موقع دست به کار می شود .
3- علم و دانایی نسبت به حقایق داشته باشیم و نگذاریم که شیطان از جهل ما برای اغفال کردن ما استفاده کند.
4- انسان باید در زمینه نگرش های توحیدی اش مقاوم باشد و مواظب وسوسه هاس شرک آلود و مشتت شیطان باشد .
5- نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد چون همین استعدادها زمینه اغوای شیطان را فراهم می کند.
6- شخص با ایمان از اینکه خدا بر تمام هستی اراده دارد اعتقاد دارد و با عقل فهیم این حاکمیت خدا را درک می کند .
7- اینکه انسان بداندکه فکر و عمل او مطابق با اراده خداوندی و در نهایت رضایت او منجر می شود و همین باعث می شود که برخلاف هوای نفس عمل کند .
8- با خواندن قران و ایجاد رابطه با بهترین منبع معرفتی راه مبارزه با القای شیطان را فراهم کنیم .
9- مومن واقعی عمر دنیا را کوتاه و فرصت را غنیمت می شمارد و خود را همیشه در درگاه الهی آماده می بیند .
10- به یاد قیامت بودن و خود را همیشه در محضر خدا دانستن بهترین عامل برای مبارزه با القائات شیطان است .
مرحله دوم مقابله با شیطان این دشمن منحرف و فریبکار در زمینه تربیتی است که مراحل آن را بیان می کنیم :
1- از مهم ترین مراحل این مرحله تربیت صحیح فرزندان است که اگر آنها با اصول صحیح و دینی پرورش پیدا کنند نیروی مقابله با شیطان را بهتر می شناسند .
2- شخص با ایمان باید قدرت مقابله و تسلط بر نفس را داشته باشد چون مهم ترین راه نفوذ شیطان ضعف نفس است .
3- انسان برای رسیدن به تکامل و اینکه مخالف شیطان حرکت کند باید به بندگان خدا محبت کند و به آنها که برسد در سلام کردن پیش قدم شود که از مبارزات با شیطان است .
4- اینکه انسان با داشتن تلاش هرگز دچار غرور نمی شود و همچنان تواضع و فروتنی خود را نسبت به مردم حفظ می کند .
5- انسان باید در حرکت زندگی شتاب و عجله که از ترفندهای شیطان است را نداشته باشد و همیشه با صبر و تحمل زندگی کند.
6- اخلاص در عمل داشته باشد چون باعث رشد و اعتماد اجتماعی می شود .
7- انسانی که به دنبال حقیقت است می داند که دارای ضعف ها و کمبود هایی می باشد و لذا روحیه انتقاد پذیری خود را بالا می برد .
8- آدمی که مدام در وسوسه های شیطانی اسن باید مدام در حال استغفار و توبه باشد و از رحمت الهی ناامید نگردد .
9- از راههای سعادت دنیا و نجات در آخرت محبت به اولیای دین است .
10- تاثیر دوست و همنشین در انسان ها بسیار است پس باید این دقت را داشته باشیم که با چه گسانی نشست و برخواست می کنیم .
11- در مومن خدا باید روحیه مدارا و سازگاری و هم روحیه شکر و شپاس باشد .
12- انسان باید الگوی انصاف و درست مصرف کردن را در زندگی داشته باشد و هیچ گاه دچار تبذیر نشود که این خود از زمینه نفوذ شیطان در روح آدمی است .
مرحله سوم مقابله با شیطان ، رفتار ، منش و عملکرد انسان است که خود مراحلی را دارد از جمله :
1- ذکر اهل تقوا ،2- روزه داری ،3- نماز شب(عبادت) و نماز جماعت ،4- صدقه دادن ، 5- مبارزه با شیاطین و منحرف ها ، 6- قناعت ،7-پاکدامنی
8- صرفه جویی ، 9- جهاد و تلاش در راه خدا ، 10- شتاب در انجام عمل خیر، 11- کار و تلاش برای روزی حلال ، 12- ازدواج اسلامی ، 13- دعا،
14- عفت در کلام ، 15- تعادل در زندگی دنیایی ، 16- دوری از افراد بی اعتقاد 17- مسئول دانستن چشم و گوش ، 18- رعایت نظم در زندگی
19- رعایت بهداشت و پاکیزگی
کشته شدن شیطان بدست امام زمان : (59)
شیطان هم مانند دیگر مخلوقات خدا روزی مرگش فرا می رسدو از این دنیا می رود و به سزای اعمال خود در آن جهان برسد. حال این سوال به ذهنمان خطور می کند که شیطان در کجا ، به دست چه کسی و چگونه کشته می شود یا اینکه خودش می میرد ؟ در قرآن آمده : که هنگامی که ابلیس بر حضرت آدم سجده نکرد خدا خواست که او را مجازات کند ابلیس به خدا گفت : من سالها عبادت تو را انجام دادم و به خاطر مزد آنها مرا تا روز قیامت مهلتم بده. خداوند به او فرمود: که به تو تا وقت معلوم مهلت می دهم . در قرآن آمده: ابلیس (پدر شیاطین ) به خدا عرض کرد: خدایا مرا تا روز قیامت مهلت بده خداوند فرمود: به تو تا روز وقت معلوم مهلت داده مى شود.(60) و طبق فرموده امامان وقت معلوم ظهور امام قائم (عج ) است .اما آیا شیطان خودش می میرد یا این که کشته می شود ؟ پاسخ: ما در روایات مى خوانیم شخصى در مورد جمله (یوم الوقت المعلوم ) که در آیه مذکور آمده از امام صادق علیه السلام سؤ ال کرد، امام علیه السلام فرمود: وقتى که قائم ما (عج ) ظهور کند و به مسجد کوفه بیاید، در این مسجد، شیطان به حضور آن حضرت مى آید و زانو به زمین مى زند و مى گوید: (یا ویله من هذا الیوم ؛) (اى وای از این روز)آنگاه امام قائم (عج ) موى پیشانى شیطان را مى گیرد و گردنش را مى زند و او را به هلاکت مى رساند، این روز وقت معلوم، در آیه مذکوراست.(61) پس به این طریق شیطان کشته می شود اما این سوال مطرح می شود که مردم دیگر آزادی در اراده ندارند و مانند ملائکه مجبور به اطاعت خدا می شوند؟
پاسخ : آزادى اراده و اختیار از انسانها گرفته نمى شود، منظور از کشتن شیطان این است که ریشه هاى فساد و عوامل انحراف و ظلم و جور در عصر درخشان حکومت مهدى(عج) نابود مى گردد و بجاى آن عقل و ایمان حکومت مى کند، چنانکه در حدیثى دیگر نیز مى خوانیم :در صحف ادریس پیامبر علیه السلام آمده: تو اى شیطان تا زمانى که مقدر کرده ام که زمین را در آن زمان از کفر و شرک و گناه پاک ساز، مهلت داده خواهى شد، ولى در این زمان (بجاى تو) بندگان خالق و پاکدل و با ایمان روى کار آیند آنها را خلیفه و حاکم زمین مى کنم و دینشان را استوار مى سازم، که آنها تنها مرا مى پرستند و هیچ چیز را شریک من قرار نمى دهند در آن روز است که تو (شیطان )و همه لشکریانت از پیاده و سواره را نابود مى نماید .(62) به این ترتیب مى فهمیم در آن زمان دیگر حناى شیطان و بچه هایش رنگ ندارد، و در برابر بندگان مخلص خدا به رهبرى حضرت حجت ( عج) همچون خفاشهائى در برابر خورشید تابناک عالمند.
داستانهایی در مورد اغوای شیطان در انسان :

مبارزه با شیطان : (63)
 

کاسبى بود در بازار کاشان، به شاگرد خود گفت: اگر مشترى آمد و قیمت جنس را پرسید و من دروغ گفتم، تو تف بینداز به صورت من. قرار ما این است اگر اینکار را کردى نصف مغازه ام را به تو مى دهم و اگر سکوت کنى اخراجت مى کنم .

شکم پرستى بزرگترین دام شیطان : (64)
 

شیطان نزد پیامبران الهى مى آمد و بیشتر از همه با حضرت یحیى انس داشت .روزى حضرت یحیى به او گفت: من از تو سؤالى دارم. شیطان در پاسخ گفت: مقام تو بالاتر از آن است سؤال تو را جواب ندهم، هر چه مى خواهى بپرس ‍ من پاسخ خواهم داد. حضرت یحیى: دوست دارم دامهایت را که به وسیله آنها فرزندان آدم شکار کرده و گمراه مى کنى، به من نشان دهى. شیطان: با کمال میل خواسته تو را بجا مى آورم. شیطان در قیافه اى عجیب و با وسایل گوناگون خود را به حضرت نشان داد و توضیح داد که چگونه با آن وسایل رنگارنگ فرزندان آدم را گول زده و به سوى گمراهى مى برد یحیى پرسید: آیا هیچ شده که لحظه اى به من پیروز شوى ؟ گفت : نه ، هرگز! ولى در تو خصلتى هست که از آن شاد و خرسندم .فرمود: آن خصلت کدام است ؟ شیطان : تو پرخور و شکم پرستى، هنگامى که افطار مى کنى زیاد مى خورى و سنگین مى شوى بدین جهت از انجام بعضى نمازهاى مستحبى و شب زنده دارى باز مى مانى . یحیى گفت: من با خداوند عهد کردم که هرگز غذا را به طور کامل نخورم و از طعام سیر نشوم، تا خدا را ملاقات نمایم. شیطان گفت: من نیز با خود پیمان بستم که هیچ مؤمنى را نصیحت نکنم، تا خدا را ملاقات کنم. بدین وسیله حضرت یحیى یکى از مهمترین دامهاى شیطان را از خود دور نمود.

تمثل شیطان : (65)
 

جناب حاج على آقا سلمان منش فرمود: شبى هنگام سحر مشغول تهجد بودم براى قنوت وتر، که سیصد مرتبه ((اَلْعَفْو)) دارد، تسبیح را که در سجاده ام بود برداشتم تا برخیزم و مشغول شوم، دیدم گره هاى بسیار خورده به طورى که باز شدنى نیست و هیچ نمى شود از آن براى شماره کردن استفاده نمود، دانستم که این عمل از شیطان است و مى خواهد مرا امشب محروم سازد. ناگاه جلوم ظاهر شد گفتم ملعون چرا چنین کردى، اعتنایى نکرد. گفتم مگر نمى دانى نظر لطف خدا با من است ، باز اعتنایى نکرد، سر بالا کرده عرض کردم پروردگارا! لطف خود را درباره من ظاهر فرما و روى این ملعون را سیاه نما. فورا به قلبم الهام شد که تسبیح خود را بردار که خدا آن را درست کرد. تا تسبیح را برداشتم دیدم هیچ گرهى ندارد و آن ملعون هم از نظرم پنهان گردید. از جمله مسلمیات آن است که شیطان لعین سد راه خدا و به منزله سگى است در این درگاه و هرگاه بشرى بخواهد براى قرب به پروردگار خود، عملى را انجام دهد سعى مى کند که واقع نشود و یگانه راه ظفر بر او التجاء به لطف حضرت آفریدگار و تکیه به قدرت قاهره اوست و شکى نیست که هرکس از روى اخلاص و توکل خداى را به عجز بخواند و به او پناهنده شود نهیب قهر الهى ، آن ملعون را از او دور خواهد کرد و این معنى صریحا در قرآن مجید وعده داده شده ؛ چنانچه در سوره 16 آیه 100 مى فرماید: چون بخوانى قرآن را پس پناه بر به خداوند از شرّ شیطان که رانده شده خداست جز این نیست که او را تسلطى نیست بر کسانى که ایمان به خدا آوردند و بر پروردگارشان توکل مى کنند.

نتیجه گیری :
 

1.شیطان دشمن دیرینه نسل بشر است ، زیرا از روز اول به سراغ پدر و مادر ما رفت .
2.از نافرمانی خداوند و عواقب تلخ وسوسه های ابلیس عبرت بگیریم .
3.شیطان انسان را قدم به قدم منحرف میکند ، باید از همان قدم اول مواظبت کرد .
4.شیطان هم دستور به گناه می دهد، هم راه توجیه آن را نشان می دهد . فرمان به سوء و فحشا، همان دستور به گناه و فرمان افترا بستن به خدا ، دستور به توجیه گناه است .
5.گناه، میدان را برای وسوسه های شیطان باز می کند.
6.شیطان حتی خوبان را هم رها نمی کند، اما هیچ سلطه ای بر مخلصین ندارد .
7.نهایت کار شیطان وسوسه است نه اجبار، نشان دادن راه انحرافی است، نه اصرار .
8.شیطان از راه آرزوها انسان را فریب می دهد .
9.پیروی از شیطان موجب همنشینی با او در جهنم است .
10شیطان ابتدا در فکر و روح انسان اثر می گذارد ، سپس او را تسلیم خود می گرداند .

پی‌نوشت‌ها:
 

1. مفردات راغب ،‌ج1 ، ص455
2. قاموس قرآن، ج‏4، ص: 32
3. لسان العرب ، ج6 ، ص30
4. روح البیان، ج 8 ، ص 59
5. تفسیر کوثر، یعقوب ، جعفرى ، ج1
6. توبه آغوش رحمت ،پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین
7. تفسیر التبیان ج 1 ص 150
8. رجوع شود به تفسیر التبیان ج 1 ص 150 و تفسیر مجمع البیان ج 1 ص 190
9. برگرفته ازنرم افزار پرسمان
10. سوره مبارکه حشر ، آیات 16 و 17
11. سوره مبارکه یس ، آیه 60
12. سوره مبارکه اعراف ، آیات 200 و 201
13. سوره مبارکه مائده ، آیه 90
14. سوره مبارکه ابراهیم ، آیه 22
15. سوره مبارکه انعام ، آیات 112 و 113
16. سفینة البحار ، ج1 ، ص 489
17. کمال الدین ، ج2 ، ص 520
18. تحف العقول ، ص 298
19. نهج البلاغه ، ص 177
20. من لایحضره الفقیه ،‌ج 3 ، ص 199
21. بر بال اندیشه ، پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان
22. قال على (علیه السلام) : فَاعْتَبِرُوا بما کانَ مِنْ فِعْلِ اللهِ بِاِبْلِیسَ اذا اَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّویلَ وَجَهْدَهُ الْجَهیْدَ وَکانَ قَدْ عَبَدَاللهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَة لا یُدْرى اَمِنْ سِنَىِ الدُّنْیا اَمْ مِن سِنَىِ الاْخِرَةِ ] نهج البلاغه : خطبه 192
23. نحل 99/ 100
24. تاریخ ادیان و مذاهب جهان ج 2
25. نرم افزار شیطان شناسی
26. علامه طباطبایی، المیزان، ج 8، ص37
27. مرحوم کلینی، اصول کافی، ج2، ص266
28. مجموعه آثار شهید مطهرى ج 14
29. سجده/ 7
30. ابراهیم/ 22
31. 110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع) ، ص 157
32. حاج شیخ مرتضى احمدیان ، گنجینه جواهر یا کشکول ممتاز
33. ملا احمد نراقی، معراج السعادة
34. بحار الانوار، ج 70، ص 42، و ج 63، ص 268، ح 154
35. حجة الاسلام محسن قرائتی ، خمس و زکات ، ص 45
36. سوره سبأ، آیه 39
37. سوره بقره، آیه 110
38. محمد تقی مصباح یزدی ، پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق
39. لئالى ، ج 5، ص 6. من لایحضره الفقیه ، ج 1، ص 183. از چهار جلدى ها، روضة المتقین ، ج 1، ص ‍ 342.
40. من لا یحضره الفقیه ، چهار جلدى ها، ج 1، ص 200، روضه المتقین ، ج 1، ص 370.
41. نعمت اله صالحى حاجى آباد ، انسان از مرگ تا برزخ
42. بقره، 268.
43. نمل، 24.
44. نساء،120.
45. مائده، 91.
46. حاج شیخ مرتضى احمدیان ، گنجینه جواهر یا کشکول ممتاز
47. بحار الانوار، ج 84، ص 249.قریب به این مضمون
48. وسائل الشیعه، ج 12، ص 37
49. حجة الاسلام محسن قرائتی ، پرتوی از نور ، ص 446
50. طه ، آیه120
51. اعراف ، آیه201
52. ناس ، آیه 5
53. زخرف ، آیه 36
54. مجادله ، آیه 19
55. نساء ، آیه119
56. انعام ، آیه 112
57. نهج البلاغه ، خطبه 7
58. برگرفته از نرم افزار شیطان شناسی
59. محمد محمدی اشتهاردی، داستانها و پندها 5
60. سوره حجر، 37 و 38.
61. اثباة الهداة ، ج 7 ص 101.
62. بحار، ج 52، ص 384 توضیح بیشتر اینکه کشته شدن و نابود شیطان همانند کشته شدن و نابودى ما نیست ، شیطان مثل ما جسم ندارد تا کشته شود، کشته شدن او در مورد بالا همان قطع نفوذ او و مرگ حکومت و تزویر او مى باشد.
63. حجة الاسلام محسن قرائتی ، خاطرات
64. داستانهای بحار الانوار 5 ناصری، محمود
65. آیة اللّه سیّد عبدالحسین دستغیب، داستانهاى شگفت
 

فهرست منابع :
1.قرآن کریم، ترجمه: مهدی الهی قمشه ای، ناشر: به نشر، سال چاپ: 1387، نوبت چاپ: 2
2..نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات قدس، چاپ دوم، 1383ش .
3.ترجمه فارسی مفردات راغب ، حسین بن محمد راغب اصفهانی، مترجم : حسین خداپرست ، ناشر: نوید اسلام ، محل نشر : قم .1389
4.قاموس قرآن ، سیدعلی اکبر قرشی بنابی ، ناشر: دار الکتب الاسلامیه ، محل نشر : تهران .1386
5.اقول الامام علی بن ابی طالب (ع) فی کتاب لسان العرب ، جعفر بهاءالدین، بازنویسی : محمد بن مکرم ابن منظور ، ناشر: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، محل نشر : تهران . بی تا
6.پژوهشهای قرآنی علامه شعرانی در تفاسیر مجمع البیان، روح البیان و منهج الصادقین ، سیدمحمدرضا غیاثی کرمانی، ناشر: بوستان کتاب . بی تا 7.تفسیر کوثر ، یعقوب جعفری ، ناشر: هجرت ، محل نشر : قم . بی تا
8.تفسیر تبیان ، شیخ طوسی ، زیر نظر : مهدی کمپانی زارع، علی اوجبی ، ناشر: خانه کتاب ، محل نشر : قم .1375
9.مجمع البیان فی تفسیر القرآن (جلد 1 و 2) ، فضل بن حسن طبرسی ، ناشر: ناصر خسرو ، محل نشر : قم .1387
10.معراج السعاده ، احمدبن محمدمهدی نراقی ، ناشر: هاتف ، محل نشر : قم .1385
11.خمس و زکات ، محسن قرائتی ، ناشر: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، محل نشر : قم .1385
12.نرم افزارهای جامع التفاسیر ، جامع الاحادیث ،گنجینه روایات نور ،میزان الحکمه ، کتابهای اسلامی اینترنت ،ره توشه تبلیغ ، قصص ، پرسمان ، شیطان شناسی .
13.پرتوی از نور: گزیده تفسیر نور، محسن قرائتی ، ناشر: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، محل نشر : قم .
14.انسان از مرگ تا برزخ ، نعمت الله صالحی حاجی آبادی ، ناشر: مهر خوبان ، محل نشر : تهران .
15. 110سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام، ابوالقاسم علیان نژادی ، ناشر: مدرسه الامام علی بن ابیطالب علیه السلام، محل نشر: قم
16.بر بال اندیشه، استاد حسین انصاریان، تحقیق: علی اصغر ظهیری، ناشر: دارالعرفان، چاپ اول، پاییز 1383.
17.وسائل الشیعه، محمد بن حسن الحر العاملی. بی تا
18.ترجمه و متن کتاب من لا یحضره الفقیه ، محمدبن علی ابن بابویه، مترجم : محمدجواد غفاری ، ناشر: دار الکتب الاسلامیه ، بی تا
19.انسان از مرگ تا برزخ ، نعمت اله صالحى حاجى آبادى ، بی تا
20.مختصر اصول کافی، چهار جلد در یک جلد ، محمدبن یعقوب کلینی، عبدالصمد اسلامی ، ناشر: نصایح ، محل نشر : قم . بی تا
21.تحف العقول عن آل الرسول (ص) ، حرانی ابومحمد، مترجم : صادق حسن زاده ، ناشر: آل علی (ع)
22.ترجمه تفسیر المیزان ( دوره بیست جلدی ) ، سیدمحمدحسین طباطبائی، سیدمحمدباقر موسوی همدانی ، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی،1385
23.کمال الدین و تمام النعمه ، محمدبن علی ابن بابویه ، ناشر: طلیعه نور .1430
24.سفینه البحار و مدینه الحکم و الاثار ، عباس قمی، مترجم : علی اکبر الهی خراسانی ، ناشر: بنیاد پژوهشهای اسلامی .1382
25.پندهای امام صادق (ع) به ره جویان صادق ، محمدتقی مصباح یزدی ، ناشر: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره )، بی تا
26.داستانها و پندها ، محمد محمدی اشتهاردی ، ناشر: پیام عدالت،1384
27.خاطرات حجة الاسلام محسن قرائتی ، محسن قرائتی ، ناشر: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن .1378
28.داستانهای شگفت ، سیدعبدالحسین دستغیب ، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفترانتشارات اسلامی ، محل نشر : تهران . بی تا
29.مجموعه آثار شهید مطهری ، مرتضی مطهری ، ناشر : انتشارات صدرا ، محل نشر : قم . بی تا
30.داستانهای بحارالانوار ، محمود ناصری ناشر: دار الهدی .بی تا
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان