نجات در هندوییسم
برای بسیاری از مردم حتی حکیمان، هندوییسم مسأله ای عادی فرض شده است. مردمان هندوستان را هندو می خوانند. در حقیقت هندوییسم دین آن ها به حساب می آید که توسطadeV giR آغاز شد و پس از سرایت به فیلسوفان راه خود را به سوی رهبران سیاسی نیز گشوده است و امروزه به عنوان پدیده ی روحی خارق العاده ای که به زندگی عملی انسان پیوند خورده است می باشد. با وجود این که پایه های مستحکم آن بارها و بارها در طول مزاحمت ها و تاخت و تازها دچار تزلزل گردیده، اما هرگز انسجام خویش را از دست نداده است. هندوییسم با این که به احیای بی عدالتی اجتماعی پرداخت، گاهی نیز بذر مخالفت و شورش را بر علیه آن به بار نشاند. از بزرگ ترین فضیلت های آن می توان به حالت انعطاف پذیری، عمومیت و فقدان حکم قطعی اشاره نمود. هندوییسم فاقد هرگونه رسم یا سنت معمول است.
اگر سیر تاریخی آن را مورد بررسی قرار دهیم تنها به چهار اصلی می رسیم که از نظرsadeV ,sdahsinapU خواهر تلقی می شوند:
جینسیم،[1] بوداییسم [2] و سیکلیسم [3] که همگی زاده ی سنت قدیم است و از طریق هندوستان و هندوییسم به جهانیان عرضه شده است.
از شکوه و جلال هندوییسم هنوز هم ذره ای باقی مانده، اما در طول زمان از خطر تحریف در امان نمانده است. این مکتب محتاج نوعی بازشناسی معقولانه و نوعی معادل سازی با سنت مردمان هند می باشد.
هندوییسم همگام با برهماییسم (که در صفحات بعد توضیح داده می شود) توسطsadeV که پایه ی باور فرهنگ هندی است پایه گذاری و بررسی شد و بعدها این گوهر فرهنگ هند توسط آریایی های قدیم شناسایی گردید. در باور برهمایی ها افکار غیر مذهبی همواره محبوس باقی خواهند ماند و معتقدند گفتمان غیر مذهبی در مکتب هندو اغلب نوعی گزافه گویی است. تحمیل تفکر برهمایی بر فرهنگ هندی باعث ایجاد مکتب هندوییسم شده است. داستان نبرد بین این دو تفکر داستانی بسیار قدیمی و کهن است، و به علت فشار بسیار شدید جهت مقابله با مفهوم و منش برهمایی و چیرگی آن بر فرهنگ هندی است.
رستگاری توده ی بزرگ مردم شبه جزیره ی هند از اسطوره ی وحشیانه ی هندوییسم که نوعی درّندگی به شمار می رود همواره به عنوان جدالی بزرگ با انسانیت باقی مانده است.
مبدأ تاریخ هندو
از تاریخ هندو چیزی در ادبیات کهن ثبت نگردیده است و تنها مرجع قدیمی که از آن اسم برده است کتابی هندی می باشد که در آن کلمه ی هندو به مفهوم «مردم» به کار رفته است، نه گروهی از پیروان یک دین و آیین. اما همان طور که در اوستا و پارسی قدیم به آن اشاره شده است واژه ی هندو واژه ای است کهن و هزار سال بعد مردمان آسیای میانه و حتی غربی ها، کشور هند یا مردمانی را که همگان آن سوی رودخانه ی ایندوس زندگی می کردند، بدان می خواندند و ریشه ی اصلی آن واژه ی nhdniS است و واژه ی هندو و هندوستان نیز از آن گرفته شده و بعدها به صورت ایندوس و ایندیا (هندوستان) درآمده است.
استعمال واژه ی هندو به عنوان نوعی مکتب و آیین جزء وقایع اخیر به حساب می آید و تنها مکتب موجود در هندوستان در زمان های قدیم amrahd -ayrA بوده است.amrahD نوعی طرز فکر بخردانه شامل موضوعاتی چون وجدان، حقیقت و تمام وظیفه ها و مسؤلیت های یک انسان است.amrahd -ayrA به مفهوم کلی بیان گر داشتن ایمان و اعتقاد است و بودایی ها و بطور کلی توسط تمام کسانی که به sadev باور داشته اند، پذیرفته شد.
اصطلاح amrahd -cideV نیز در عهد قدیم جهت توجیه هرچه بیشترمسایل فلسفی، روحی و مراسم عبادی مورد استفاده قرار گرفت تا از درصد انحراف این مکتب کاسته شود و تمام کسانی که بر این امر اذعان دارند، معتقدند که حتی دستورهای عمومی sadeV نیز متعلق به ودیک دارماamrahd -cideV می باشد.
amrahd- anatanaS نوعی آیین قدیمی است که می توانست به صورت باور اهالی هندوستان (شامل بوداییسم و جنییسم) بارور گردد، اما امروزه باورهای گروهی از کسانی که مدعی پیروی از مکتب هندوی قدیم هستند توسط عقاید ارتدکس قبضه شده است.
بوداییسم و جنییسم به طور قطع هندوییسم یا حتی amrahd -cideV نیستند و هنوز هم جزء اساسی و جدانشدنی زندگی، فرهنگ و فلسفه ی مردمان هندوستان می باشد و همواره نیز در حال افزایش است.
یک بودایی تنها یک درصد تحت تأثیر تفکر و فرهنگ هندی قرار می گیرد. به همین دلیل آن ها را نمی توان یک هندوی باایمان و باتقوا به حساب آورد. بنابراین بین فرهنگ هندو و مردمان هندوستان تفاوتی اغواکننده وجود دارد. هم چنین در سال های اخیر این فرهنگ تحت تأثیر اسلام قرار گرفته ولی امروزه به طور مشخص می توان آن را فرهنگ هندی نامید.
جواهر نهرو اولین نخست وزیر هند در کتاب «کشف هندوستان» چنین می نگارد: «هندوییسم به عنوان نوعی باور گنگ و بدون انسجام برای تمام مسائل انسان خود را نمایانده است و توجیه آن بسیار دشوار و گاهی غیر ممکن است. حتی ما نمی دانیم که می توان آن را به عنوان نوعی دین پذیرفت یا خیر؟ چه در زمان حال و چه در زمان گذشته این مکتب شامل باورها و آیین های متفاوتی بوده که گاهی با یکدیگر متناقض اند».[4]
فلسفه ی هندوییسم فلسفه ی هندوییسم چیست؟
این یک پرسش منطقی است که بدون آن نمی توان به اهداف و عقاید هندوییسم پی برد.[5] مفهوم اصلی هندوییسم برای مردمان تامیلی limaT (ساکنین قسمت جنوبی هندوستان که امروزه جزء ایالتی به نام udaN limaT به حساب می آیند) تا زمان مستعمره سازی روشن نشد. برهماییسم که آموزش به زبان انگلیسی داشت مورد توجه برخی از خارجیان قرار گرفت و به همین دلیل توانست تا حدودی در اروپا جایی برای خود باز کند که دلیل اصلی آن وجود ترفندهای سیاسی بود و دست آخر همگام با تفکرات عاریتی، توانستند هرج و مرجی بزرگ در بین پیروان برهمایی ایجاد کنند و با تشکیل یک نظام آپارتاید تا جایی پیش رفتند که چیزی مثل هندوییسم باور شد. می توان نتیجه این تفکر را چنین بیان کرد: هندوییسم بازتاب یک تفکر جعلی، دینی و سیاسی است- برپایه ی آن چه آن ها می جویند- تا اسطوره ی هندو را ملی توجیه کنند[6].
همان طور که توضیح داده شد هندو مکتبی کهن است که از رودخانه ی ایندوس سرچشمه می گیرد. بیان این مهم که آیین هندو ریشه درadeV دارد، آهنگی است که با تهاجم هندو اروپاییان (آریایی ها) در این شبه قاره، قرن ها پس از تمدن شهری نواخته شد. بسیاری از باستان شناسان نسبت به این که آریایی ها دلیل اصلی ایجاد شهرنشینی در هندوستان بوده اند یا نه دچار تردید هستند. اما این مسأله به وضوح در اشعار معاصر قابل رؤیت است که این دوران را نوعی زوال برای هندوستان می دانند. و در این اشعار خدای ardnI، آن ها را ویران کننده ی شهرها» و «هدر دهنده ی آب ها» می خواند، و اگر بازهم ما بدون در نظر گرفتن تمام شواهد، آیین این طایفه ی بی سر و سامان را به عنوان یک دین به حساب آوریم باز هم همان چیزی نیست که ما امروزه آن را به عنوان هندوییسم می شناسیم و تشکیل و اوج گیری هند وسیع امروزی تنها در یک مدت زمان کوتاه ازsdahsinapV و شکل گیری تفکرcitnadeV آغاز شد و تا تحکیم نظم عمومی توسطitirmsunaM (کتاب قانون unaM ) پیش رفت و در حقیقت نوعی دوران استعماری است که تنها به نمایش نوعی یک پارچگی جهت توجیه هویت هند یا هندوستان و یا مردمانی که در آن ساکنند می پردازد و ترجمان اولین و آخرین آیین این شبه قاره است.
اروپاییان با عقایدی چون: نژادپرستی و رومانتیک گرایی همگام با جاذبه های adeV و شوق گرایی msilatneirO نقشی مهمی در شکل گیری هندوییسم ایفا کردند اما اصلی ترین عمل جهت شکل گیری و سازماندهی هندوییسم توسط نخبگان هندی صورت گرفت.
این پیشرفت های مهم در سال 1920 توسط سوارکار[7] اتفاق افتاد. سوارکار خویشتن را به عنوان یک ملحد معرفی کرد و تئوری او نیز تکیه بر مسائل دینی است.
تفکر سانسکریتی، آریایی او این مطلب را به وضوح بیان می دارد که منزجر از تلفیق شدن هندو و اردوست. او اجازه ی طرح تنوع فرهنگ و زبان در هندوستان را لغو کرد و در برخی اوقات سیاستی ضد اسلامی در پیش گرفت.
نظام طبقاتی: روح هندوییسم
اگر فلسفه ی هندوییسم مورد کنکاش قرار گرفته و جایگاه عدالت آن بررسی شود، اولین سؤال که به ذهن خطور می کند این است: «آیا هندوییسم برابری را می شناسد»؟ و این سؤال فورا زندگی طبقاتی در هندوییسم را به ذهن انسان نزدیک می کند. یکی از ایرادهایی که به نظام طبقاتی هندوییسم وارد است، این است که طبقه های مختلف بر روی یک سطح قرار نگرفته است و یک راه کار مشابه ندارد و این مسأله باعث ایجاد ستون عمودی نشده است و هر فرقه ای باید از نظر سطح روی دیگری قرار بگیرد.
unaM را نمی توان مسؤول خلق چنین روشی دانست.unaM تنها به ایراد سخنرانی های مذهبی در موردanraV (رنگ) پرداخت و وارنامولد فرقه یا طبقه گردید.unaM را می توان به نوعی اشاعه دهنده ی نظام طبقاتی در هندوییسم نامید. بر طبق این نظام برهمایی هایی که شامل مبلغان مذهبی و تحصیل کرده می باشند، جزء طبقه ی اول، جنجگویان [8] جزء طبقه ی دوم، تاجران و بازرگان [9] جزء طبقه ی سوم و کارگران نیز جزء طبقه ی چهارم قرار می گیرند و در پایین ترین سطح نیز گروهی به نام لمس ناپذیرها[10] قرار می گیرد. دسته بندی مردم در قالب طبقه های مختلف نوعی روش ساده برای اشاعه ی بی عدالتی است و با صراحت چنین می توان گفت که هندوییسم از برابری چیزی نمی داند و در حقیقت بی عدالتی و ترویج نابرابری روح هندوییسم است.
هیچ کس مجاز به ازدواج با فردی از طبقه ی دیگر نیست و هیچ کس حق تغییر پیشه ی خویش و یا تعویض آن با دیگری و حتی بر عهده گرفتن دو شغل در یک زمان را ندارد.[11]
ما مسلمانان البته، با تکیه بر جنبه ی دیگر این مسأله، بر این باور هستیم که تمام افراد بشر یکسانند و تنها درجه ی اعتقاد و ایمانشان است که آن ها را از یکدیگر متمایز می سازد و این مسأله مانعی بزرگ بین باورهای هندوها و مسلمانان است و در اصل مانع بهم رسیدن و درک دو جانبه می گردند.[12]
بنابراین وجود طبقه ها در جامعه ی هندو مسأله ای خاص است و هندوها را از دیگر مردم جهان متمایز می سازد. هندوی بدون طبقه معنا ندارد.
برداشت هندوییسم از آموزش
در مورد اشاعه ی دانش دو مورد پیش نیاز است:
اول: آموزش باید به صورت رسمی صورت گیرد.
دوم: در برگیرنده ی عامه ی مردم باشد.
هندوییسم چگونه می تواند توازن را بین این دو عامل برقرار سازد؟ برداشت هندویسم از آموزش رسمی تنها به مطالعه ی sadeV محدود می شود و این اندیشه از آن جا سرچشمه می گیرد که هندو باور دارد که هیچ دانشی نیست که درsadeV مطرح نشده باشد. بنابراین مدارسی را جهت تحصیل انتخاب می کنند که تنها به تدریس sadeV بپردازند و تنها کسانی که از این مدارس نفعی عایدشان می گردد، برهمن ها هستند. این مدارس از یاد دادن مهارت های لازم هر زندگی طبیعی به راحتی چشم پوشی می کنند و هر کلاس روشی مخصوص به خود دارد و ترجیحا به روش های سنتی روی می آورند. البته دوره های مخصوصی نیز برای یادگیری صنعت و هنر وجود دارد که اگر پدری در چنین کلاس هایی شرکت نماید آن را تماما به همان شیوه به فرزند خویش منتقل می نماید. آموزش، بیشتر به صورت محدود صورت گرفته و در غالب تجربه به دست می آید و تنها مهارت فردی را برای انجام هدفی تعیین شده ارتقا می دهد و هیچ راهی برای درک دنیای امروز باقی نمی گذارد. این آموزش های تجربی نه تنها افقی را در زندگی فرد ایجاد نمی کند، بلکه او را به موجودی تنها و یک بعدی بدل کرده که توانایی رشد را در گذر تاریخ ندارد و با تغییرات ایجاد شده در طبیعت به مشکل بی لیاقتی و ناکامروایی مبتلا می گردد. با این پروسه، بی سوادی و فقر فکری به عنوان جزء تفکیک ناپذیر مکتب هندوییسم در آمده است.
دنیای کهن ممکن است کسی را به خاطر شانه خالی کردن از مسؤولیت دانش اندوزی گناه کار بداند ولی هیچ جامعه ای به خاطر فراگیری دانش، آن هم از کتاب های مذهبی کسی را معصیت کار نمی داند و هیچ ملتی انسان هایی را که تمام سعی خویش را در جهت آشنا کردن مردم عامی با علم بکار می برند قابل سرزنش نمی داند.anaM تنها قانون مذهبی است که حق علم اندوزی را از مردم عامی سلب می کند. بنابراین جدایی هندوییسم با علم و اشاعه ی آن، حقیقتی تاریک است.
تندیس زن در هندوییسم
فمنیست های تندرو چون:ednihS ibaraT وiabamaR atidnaP صفحه ی دیگری از مهار فرهنگی هندوییسم را گشودند. آن ها هندوییسم را به عنوان نوعی ایدئولوژی مرد سالارانه توصیف کردند و خوی سنتی را که برگرفته از آیین برهمایی است، زیر سؤال می برند و آنان را به عنوان پایه های ستم و چیرگی مردسالارانه به حساب می آورند.
iabamaR atidnaP
شخصی که با توجه به عقاید شخصی خود باز پس زننده ی عقاید هندوست اولین کسی بود که به روشنی عقاید هندوییسم را اساسا بر ضد زنان توجیه کرد. «کسانی که با کوشش فراوان و بی طرفانه به خواندن ادبیات سانسکریت می پردازند نمی توانند به درک قوانین anaM همانند صدها نفر دیگر که تمام توان خویش را در جهت تداعی چهره ای منفور از زن در تمام جهان به کار گرفته اند نایل آیند. من می توانم در کمال صداقت چنین بگویم که تمام کتبی را که تا امروز از ادبیات سانسکریت مطالعه کرده ام، القاگر حسی مملو از تنفر نسبت به زن بوده اند».[13]
«زنان حق مطالعه و درس خواندن را ندارند و به این علت فاقد هرگونه دانش مذهبی اند. صحبت های موجود درsadeV برای دوری از گناهان است و چون زنان نمی توانند در موردsadeV صحبت کنند پس به اندازه ی کذب محض آلوده اند».[14]
برداشت هندوییسم از رستگاری
هندو چهار راه را برای رستگاری انسان در نظر دارد. اولین راه بر راستی و حس وظیفه شناسی و فضیلت های انسانی استوار است که amrahD نامیده می شود.
دومین راه راahtrA نامند که انسان در آن به گنجینه های مادی دست می یابد. سومین راه amrak است که در طول آن انسان عشق و لذت را می یابد و آخرین راه همان پشت پا زدن به نعمت های دنیوی و وقف خویشتن خویش برای دین، مذهب و فعالیت های معنوی با هدف آزادی فرد از حیات دنیوی است و آن راahskoM نامند.
tsavjahB atiG
سه راه را برای رستگاری انسان بیان می دارد:
1-agraM amraK یا گذرگاه فعالیت جسمی.
2-agraM ihtkahB یا گذرگاه درنگ.
3-agraM ananJ یا گذرگاه دانش.
خردمندان خاطرنشان کرده اند که یکی از 18 فصل atiG، موعظه ی agram ananJ، فصل های 12- 7 به موعظه ی agraM amraK و فصل های 18- 12 به موعظه ی agraM ihtkahB اختصاص داده شده است.
می گویند این تقسیم بندی هماهنگ فصل ها، بیان گر این مطلب است که atiG حاوی تمام روش های رستگاری در هندوییسم است. پیگری ahskoM (رستگاری) که در آخر جای گرفته است، بیان گر با ارزش ترین برنامه های هندوست و برترین آرمان آن.
از زمانی که سیستم طبقه بندی شده، روح هندویسم را تشکیل می دهد، توجیه هر آیینی از هندوییسم بدون در نظر گرفتن جایگاه این سیستم بسیار دشوار است.
بنابراین شناخت ریشه ای و عمیق در سازماندهی اجتماعی هندوییسم همگام با سیستم طبقه بندی جامعه به انکار موقعیت برابر برای دستیابی به رستگاری می پردازد.
شغل کشیشی در انحصار برهمن ها بود و هیچ کس به غیر از آن ها نمی توانست به این مقام دست یابد. آن ها به عنوان مسؤول دین برهمن ها راهنمای مردم در امور معنوی بودند و تنها آن ها بودند که می توانستند به مطالعه ی دستورهای اصلی sadeV بپردازند.sayirhtahsK وsayhsiaV نیز دستورها را از آن ها می آموختند.
sarduhS
و زنان که تعداد زیادی از جمعیت را تشکیل می دادند از حق یادگیری sadeV محروم بودند.
آیین زندگی دوباره [15] در هندو به عنوان پاداش برای افراد غیر برهمایی در نظر گرفته شده است تا به رستگاری رو آورند. لذا پیروان این آیین به خاطر سطح طبقاتی و نوع خلقتشان مردمانی پاک هستند و مردمان دیگر طبقه ها بدین امیدند که در زندگی دوباره ی خویش در طبقه ی بالاتر به دنیا بیایند. بنابراین اصل، تمام بی عدالتی ها در مورد افراد غیر برهمایی با زندگی دوباره به عدالتی محض تبدیل می گردد و در مورد گروهی که به «غیر قابل لمس» معروفند، حتی مسأله ی زندگی دوباره نیز عبث به نظر می رسد.[16]
پی نوشت
[1] msiniaJ .
[2] msiahdduB .
[3] msihkiS .
[4] ر. ک:sserP ytisrevinU drofxO ,aidnI fo yrevocsiD ، جواهر لعل نهرو.
[5] ر. ک:
arthsarahaM fo tnemnrevoG, yamhgnaW ahargamaS, eluhP abitoJ.
[6] ر. ک:llewkooB, ihleD) eviteepsreP larutluc- oicos A: edom citaisa, anuG( snoitacilbuP
[7] rakravaS اولین کسى بود که معیارهایى چون هماهنگى در نژاد، خون و فضاى زندگى را براى یک هندوى وطندوست)avtudniU ( مطرح ساخت.
[8] ayirtahsK .
[9] ayhsiaV .
[10] arduhS -itnA .
[11]. rD yb( msiudniH fo slobmyS detouQ) aidnI fo slevarT, esenehtsageM. rakdebmA behasabaB
[12] aidnI ni levarT ,inureblA .
[13] fo tnemnrevoG) namoW ndnitI etsaC- Hgih ehT, iabamaR tidnaP( arthsarahaM
[14] sesrev XI retpahC ,itirmsunaM .
[15] AmnajranuP .
[16] جمعى از نویسندگان، مجموعه مقالات (2): برگزیده مقالات سومین اجلاس دوسالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى، 2جلد، سازمان تبلیغات اسلامى، معاونت پژوهش، دبیرخانه دائمى اجلاس دوسالانه بررسى ابعاد وجودى حضرت مهدى (عج) - قم (ایران)، چاپ: 1، 1381 ه.ش.