دیدگاه اندیشمندان ایرانی و فرهیختگان بین المللی از شهید بلخی
آیت الله شیخ علی دوانی پژوهشگر حوزه علمیه قم
افغانستان اسلامی و سرزمین رجال خیز بلخ باستان در طول تاریخ شخصیت های نامدار زیادی را در دامان خود پرورش داده است. سرگذشت و خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی آنان همواره افتخار اسلام و تشیع بوده است. افرادی همچون علامه شهید سید جمال الدین حسینی افغانی بیدارگر شرق، آیت الله العظمی شهید شیخ محمد کاظم آخوند هروی خراسانی، استاد حوزه های علمیه جهان اسلام، علامه کبیر شهید سید اسماعیل بلخی، بنیانگذار نهضت نوین اسلامی افغانستان، آیت الله مجاهد شهید سید علی بهشتی، آیت الله شهید سید سرور واعظ حسینی بهسودی، آیت الله شهید حاج سید ظاهر محقق بهسودی، حجت الاسلام و المسلمین شهید سید محمد حسین مصباح، حجت الاسلام و المسلمین شهید سید علی اکبر مصباح و شخصیت ها و بزرگان دینی دیگری که از این سرزمین اسلامی برانگیخته شدند، و من یاد و نام همه آنان را گرامی می دارم.
اما در ارتباط با علامه شهید بلخی رهبر شیعیان افغانستان، باید گفت که او از روحانیون بزرگ، متفکر، ادیب نامدار و مجاهد بی نظیر افغانستان در قرن چهاردهم هجری بوده است. او تحصیلات خود را از سال 1304 شمسی در مشهد آغاز کرد، و در سال 1317 در حوزه های علمی نجف اشرف و قم به پایان رساند. بلخی شهید از حضور اساتید برجسته حوزه های علمیه مشهد، قم و نجف کسب فیض کرد و پس از مسافرت چند ماهه به برخی از کشورهای اسلامی و عربی و مراجعیت به افغانستان به دستور دولت وقت در هرات به تبعید محکوم شد. در هرات به روشنگری مردم مسلمان به خصوص جوانان تحصیل کرده پرداخت و همین امر موجب شد که تحت نظر شدید مقام های امنیتی قرار گیرد. او با فعالیت های سیاسی و فرهنگی که داشت، توانست اولین تشکل سیاسی و دینی را در افغانستان به وجود بیاورد که نام اصلی آن گروه «فدائیان اسلام» بود.
علامه بلخی، برخلاف دوره جوانی پیش از زندان که اقدامات مسلحانه را تنها راه حل براندازی نظام و دگرگونی وضع موجود و اصلاح جامعه می دانست، پس از خروج از زندان روش مسالمت آمیز و آشتی جویانه و تا اندازه ای در ظاهر سازشکارانه در پیش گرفت. ولی در عین حال برای رسیدن به اهداف سیاسی و دینی خود، دامنه فعالیت های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و آگاهی بخش را گسترش داد. به همین دلیل در سال 1346 در جریان ملاقات با مراجع دین و شخصیت های برجسته حوزه های علمی نجف اشرف و قم پیرامون مسایل و مشکلات جهان اسلام گفت و گو و تبادل نظر کرد. سفر علامه بلخی به ایران و عراق و ملاقات با مراجع دین پر اهمیت ترین سفر او بود.
این مسافرت های بیدار کننده برای رژیم وقت افغانستان قابل تحمل نبود. زیرا در مدت اقامت دو ماهه در ایران به شدت زیر نظر ساواک قرار داشت. از سوی دیگر پس از بازگشت به افغانستان بی سابقه ترین استقبال مردمی از او در شهرهای هرات قندهار، غزنه، میدان و کابل به عمل آمد. در همان حال شیعیان هزاره جات که در مناطق مرکزی سکونت دارند و محروم ترین قشر جامعه افغانستان هستند، از علامه بلخی تقاضا کردند از آن مناطق نیز بازدید کند. او این دعوت را پذیرفت و در جریان دیدار با مردم بهسود فشارش بالا رفت و به کابل بازگشت و در بیمارستان علی آباد بستری شد. در چنین شرایطی مقام های امنیتی دولت و پزشکان وابسته به رژیم علامه سید اسماعیل بلخی را به وسیله آمپول سمی به شهادت رساندند، و مسلمانان جهان به ویژه شیعیان افغانستان را به سوگ نشاندند.
شهید بلخی مردی مؤمن و استوار در عقیده بود. به شیعه و سنی یکسان نگاه می کرد و مورد احترام همه آنان بود. از مراوده با اعیان و اشراف به شدت پرهیز می کرد. در طول عمر کوتاه و پربار همنشین فقرا و محرومان بود. در زمینه مسایل سیاسی و اجتماعی، اندیشه های لیبرالیستی و کمونیستی را عامل وابستگی به شرق و غرب می دانست.
مردم را از گرایش به این تفکرات بیگانه با فرهنگ و هویت ملی بر حذر می داشت.
آیت الله سید طیب موسوی جزائری هندی از علمای هندوستان
بنده در سال 1347 شمسی همراه کاروانی از علما و دوستان از نجف اشرف به ایران آمدیم. در حوزه علمیه قم با دوستم سید محمد حسین عرفانیان یکی از علمای افغانستان برخوردم و برای زیارت مرقد ثامن الحجج (ع) با همدیگر به مشهد مقدس رفتیم. در مشهد عرفانیان روزی گفت که می خواهد با اتفاق همدیگر به دیدار یک شخصیت جالب و برجسته بریم. از او پرسیدم که آن شخصیت کیست؟ عرفانیان در جواب گفت که او سید اسماعیل بلخی یکی از علمای بزرگ افغانستان است. قرار است امروز در مسجد گوهرشاد در جمع علما و مردم سخنرانی کند. این آدمی که می گویم واقعاً انسان استثنائی و دیدنی است. سخنان او نیز زیبا و شنیدنی است. با انسان های معمولی که من و شما می بینیم فرق می کند. باید او را از نزدیک ملاقات کنید و سخنرانی اش را بشنوید و بعد درباره اش قضاوت کنید.
بالاخره خودمان را آماده کردیم و به اتفاق هم به مسجد گوهرشاد رفتیم. جمعیت زیادی از علماء و طلاب ایرانی و خارجی حوزه علمیه خراسان و دانشجویان دانشگاه و اقشار گوناگون حضور داشتند. وقتی وارد مجلس شدم برای اولین بار علامه بلخی را در حال سخنرانی دیدم. در گوشه مسجد نشستیم و به سخنرانی او گوش دادیم. صدای شیوا و بیان دلنشین او همه را شیفته کرده بود. در آن مجلس درباره مسایل سیاسی و اوضاع جهان اسلام و مسلمین و خطری که مسلمانان را تهدید می کرد سخن می گفت. از عقب ماندگی مسلمانان انتقاد می کرد. مهم تر از همه بر لزوم وحدت اسلامی و همبستگی ملی تأکید داشت. تفرقه و پراکندگی مسلمانان را عامل عقب ماندگی آنان به ویژه شیعیان می دانست. علما و طلاب را نسبت به وظائف دینی و مردمی شان در جامعه آگاه کرد. از آنان خواست که ضعف و سستی نشان ندهند و در برابر ظلم و نابرابری بایستند. پیروزی حق بر باطل را بسیار نزدیک و امیدوارکننده می دید. علامه بلخی در این سخنرانی نشان داد که مرد علم و عمل است و از علمای ساده و معمولی نیست.
این سید بزرگوار در فن خطابه و سخن وری کم نظیر بود به رغم گذشت سال های طولانی ولی هنوز طنین صدای او گوش هایم را نوازش می دهد. شخصیت و سخنان علامه بلخی به قدری مرا شیفته کرده بود که پس از پایان سخنرانی خود را نزدیک او رساندم و با او احوال پرسی کردم. او طوری برخورد کرد که انگار سال هاست مرا می شناسد. در اخلاق معاشرت و برخورد با مردم بسیار مهربان و دلسوز بود. وقتی هم صحبت شدیم بسیار صمیمانه بحث می کرد. از جمله مطالبی که برای من نقل کرد گفت که به علت 15 سال زندان به انواع بیماری مبتلا شده و حال خوشی ندارد. به سختی راه می رود. مسئولیت اجتماعی بر دوش او سنگینی می کند. او گفت که سخنرانی زیاد بر حال او مناسب نیست و گاهی از روی ناچاری سخن می گوید.
مرحوم علامه بلخی از ویژگی های مهمی برخوردار بود. اهل علم و عمل و پرهیزکاری بود. او را مردی صبور، مهربان، شجاع و انقلابی درد آشنا یافتم. از خودگذشتگی و روح شهادت طلبی در سیمای او هویدا بود. با دورنگری به مسائل جهان اسلام و مشکلات مسمانان نگاه می کرد. مهمترین امتیازی که داشت، اول ایمان به خدا، دوم خدمت به خلق خدا و سوم جهاد بر ضد دشمنان خدا و اسلام و قرآن بود. شهید بلخی سال های متمادی برای اسلام و مسلمین زحمت کشید و خون جگر خورد، و سرانجام به دست دشمنان خدا و دین به شهادت رسید. من معتقدم که شهادت علامه بلخی خسارت جبران ناپذیری بر اسلام و مسلمین وارد آورد. تنها کاری که می توانیم برای احیاء تفکر علامه بلخی انجام دهیم انتشار آثار اوست.
سید موسی صدر رهبر شیعیان لبنان
علامه سید اسماعیل بلخی رهبر شیعیان افغانستان از جمله افراد متعهد و مؤمن و از پیشگامان نهضت های اسلامی به حساب می آید. از دوران کودکی ارتباط خانوادگی با ما داشت. پدر بزرگوار او مرحوم حجت الاسلام حاج سید محمد بلخی وکیل جد بزرگوار ما آیت الله العظمی سید اسماعیل صدر در افغانستان بود و پس از ارتحال ایشان، مرحوم پدرم آیت الله العظمی سید صدر الدین صدر به عنوان مرجع تقلید فعالیت های خود را آغاز کرد و به سید محمد بلخی وکالت امور شرعیه در افغانستان داد. همچنین سید محمد بلخی از جد مادری ام آیت الله العظمی سید حسین قمی وکالت امور شرعیه داشت. از طرف دیگر آیت الله سید حیدر بلخی (دایی علامه بلخی) دوست و همدوره تحصیلی مرحوم پدرم بوده است. افزون بر آن خاندان آقایان صدر و بلخی از سالیان دراز ارتباط خانوادگی با یکدیگر داشته اند.
زمانی که خاندان صدر در سال 1305 در مشهد زندگی می کرد، مرحوم سید محمد بلخی همراه فرزندان خود سید اسماعیل و سید ابراهیم برای تحصیل علوم دینی به این شهر آمدند. از آنجا که سال ها با آقای بلخی در ارتباط بودم گاهی به مشهد سفر می کردم و گاهی هم آن ها به قم می آمدند. این روابط ادامه داشت تا اینکه در سال 1314 قیام مسجد گوهرشاد روی داد. نظر به اینکه علامه بلخی در این قیام نقش مهمی داشت، توسط مأموران رضاخان تحت تعقیب قرار گرفت و به افغانستان بازگشت. زمانی که آقای بلخی در سال 1329 توسط دولت وقت افغانستان بازداشت شد، احساس کردیم که جان او در خطر است و امکان دارد او را اعدام کنند. لذا با همکاری پدرم و آیت الله بروجردی و سایر علمای قم و مشهد برای نجات جان بلخی اقدامات زیادی انجام دادیم. با امضای جمعی از علمای قم برای شاه افغانستان پیام ارسال کردیم، و نسبت به این قضیه به او هشدار دادیم. برای رهبر واتیکان هم پیام ارسال کردیم و از او خواستیم برای آزادی بلخی اقدامات جدی به عمل آورد. همچنین از طریق برخی از علمای لبنان و در رأس آنان آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین به مسئولان دانشگاه الازهر مصر شکایت کردیم.
آخرین اقدام ما شکایتی بود که با امضا و تأیید مراجع و علمای حوزه علمیه قم تسلیم نماینده سازمان ملل متحد کردیم. در این طومار از نظام استبدادی ظاهر شاه و ظلمی که بر جامعه شیعه افغانستان می رود شکایت کردیم. سازمان ملل به طور جدی وارد عمل شد و هیئت بلند پایه ای را به کابل اعزام کرد، و شاه افغانستان را تحت فشار قرار داد تا آقای بلخی را آزاد کند. فشارهایی که علمای ایران، عراق، لبنان، مصر، واتیکان و سایر علمای افغانستان بر نظام ظاهر شاه وارد آوردند، باعث جلوگیری از اعدام او شد، و پس از گذشت 15 سال او را از زندان آزاد کردند.
در سال 1346 بنده در لبنان استقرار یافته بودم که آقای بلخی از سوریه دیدن کرد، و با هماهنگی برادرم آیت الله سید رضا صدر به دمشق رفتم و با آقای بلخی ملاقات کردم. پس از گذشت حدود 30 سال این اولین بار بود که دوباره با علامه بلخی ملاقات می کردم. یکدیگر را به گرمی در آغوش گرفتیم. آخرین بار که همدیگر را در قم دیده بودیم دو طلبه جوان بودیم. با وجودی که آقای بلخی مدت 15 سال را در زندان سپری کرده بود، اما کوچک ترین نشان ضعف روحی و نومیدی در او مشاهده نمی شد. همچنان مانند کوهی استوار به آینده امیدوار بود. آقای بلخی مهم ترین ضعف جامعه افغانستان را اختلاف طبقاتی و اجتماعی بین اقوام و مذاهب و فقر اقتصادی و فرهنگی و علمی می دانست. برای رفع این مشکلات گام های مهمی برداشته بود و می خواست در آینده آن را کامل کند. او آمده بود تا با هماهنگی و همکاری محافل و مجامع اسلامی ایران و عراق و لبنان جایگاه شیعیان افغانستان را از نظر علمی و فرنگی ارتقا دهد. زندان نتوانسته بود او را بشکند. همچنان با قدرت ایمان و اراده به مبارزات خستگی ناپذیر خود ادامه می داد.
دولت افغانستان از برنامه ها و طرح های او اطلاع داشت و به همین دلیل از عملی شدن این طرح ها جلوگیری می کرد. نظام حاکم سال ها به دنبال فرصت بود تا به نحوی بلخی را از سر راه خود بردارد. سرانجام پس از بازگشت از سفر خارج او را مسموم کردند. با شهادت علامه بلخی ضربه جبران ناپذیری بر ملت افغانستان وارد آمد.
شیخ حسن صفار از علمای برجسته عربستان
این دیدگاه در چارچوب سخنرانی آقای صفار در جمع علما و مهاجران افغانستانی به مناسبت سالگرد شهادت علامه بلخی در مشهد مقدس بیان شده است:
با سلام و درود به علما و اساتید بزرگ، فرهیختگان و نویسندگان محترم افغانستان. علامه شهید بلخی از زمره علمای بزرگی است که خدمات ارزنده ای به اسلام و تشیع انجام داده است. امروز او در جهان اسلام، مظلوم و ناشناخته است. برای معرفی شخصیت و اندیشه های بلخی گام مهمی برداشته نشده و من در این محفل از شما می پرسم که چرا باید این طور باشد؟ شهید بلخی به تجلیل شما نیاز ندارد. شما به تجلیل، شناخت و شناساندن شهید بلخی محتاج هستید. شما به اندیشه های حیات بخش او نیازمندید. علامه بلخی اندیشه های جهانی دارد و جهان اسلام به این اندیشه ها نیاز مبرم دارد. این اندیشه ها برای جهان اسلام مفید، راهگشا و سازنده است. تاکنون برای معرفی این اندیشه ها چه کرده اید؟ چند کتاب، مقاله و تحقیق درباره او به زبان های عربی و انگلیسی نوشته اید؟ چند گام برای معرفی این شخصیت جهانی به جهانیان یا دست کم به جهان اسلام برداشته اید؟ تا چه اندازه در کشور و جامعه در حال انقلاب خودتان از اندیشه های سیاسی و اجتماعی او استفاده کرده اید؟ چه میزان دردها و زخم های التیام نیافته جامعه تان را با این اندیشه های بلند درمان کرده اید؟
مولوی قاضی سلیمان حامد از علمای مجاهد اهل سنت افغانستان
علامه شهید مولانا سید محمد اسماعیل بلخی از شخصیت های مجاهد و از علمای طراز اول جنبش آزادی بخش جهان اسلام بود. او در آن شرایط خفقان آور و تاریک دوران حاکمیت استبداد که صدای آزادی خواهی و عدالت خواهی گناه نابخشودنی بود. در آن شرایط که زمامداران زورگو عرصه را بر مردم مظلوم افغانستان تنگ کرده بودند، مردی از سلاله پیامبر (ص) ظهور کرد و مردانه به میدان پیکار و مبارزه آمد، و رو در روی استکبار و استبداد ایستاد. مردانه فریاد آزادی خواهی سر داد و برای بیداری و گسترش آگاهی ملت مسلمان افغانستان به حرکت روشنگرانه دست.
علامه بلخی از ملت مسلمان و در بند خواست برای درهم کوبیدن اختلافات مذهبی و قومی و خفقان موجود در افغانستان با او همگام و همنوا شوند. او به خاطر نجات ملت مظلوم و بی پناه افغانستان به پا خاست و گوهر آزادی را به چنگ آورد. در همچون شرایطی علما، دانشمندان، جوانان و همه اقشار غافل را نکوهش کرد، و به آنان گفت برای به دست آوردن آزادی خون دهید. برای بیداری توده مردم فریاد برآورید. برای آزادی اسلام و ملت در بند مبارزه کنید. آرزو داشت که ملت افغانستان بیدار شود و یکپارچه علیه ظلم و استبداد قیام کند. حاکمیت استبداد را از این کشور براندازد. مردم باید به خاطر احیای مجد و عظمت اسلام عزیز قربانی دهند و در این راه فداکاری کنند. علامه بلخی با شهادت خود بهترین درس عملی را به علما و مجاهدین و پیروان راه شهادت آموخت.
مولوی احمد شاه احمد زی از رهبران جهادی اهل سنت افغانستان
علامه شهید سید اسماعیل بلخی، پایه گذار نهضت اسلامی شیعه و سنی در افغانستان به حساب می آید. قبل از نهضت عالمه بلخی در کشور ما هیچ حزب سیاسی و سازمان جهادی تشکیل نشده بود. در دهه مشروطیت دوم، معروف به دهه دموکراسی (1343-1353) که آزادی فعالیت فرهنگی و تشکیل احزاب و جریانات سیاسی و اجتماعی به وجود آمده بود. آقای بلخی در دانشگاه کابل سخنرانی های تاریخی و بیدار کننده ایراد می کرد، که جوانان تحصیل کرده مسلمان را زود هنگام به خود جذب کرده بود. این باعث شده بود که دانشجویان در مساجد و مدارس و مراکز علمی و فرهنگی کابل به شکل منظم و خود جوش پای سخنرانی های انقلابی و بیدارگرانه علامه بلخی شرکت نمایند، و از افکار و اندیشه های انقلابی او الهام بگیرند. اولین جرقه های انقلاب در نسل جوان مسلمان افغانستان را علامه بلخی کاشت. ما در آن زمان جزء جوانان دانشگاه کابل بودیم و مرتب پای سخنرانی های او در مراکز اسلامی کابل می رفتیم.
آقای بلخی جوانان مسلمان را علیه دشمنان مشترک مسلمین دعوت به مبارزه و حق طلبی می کرد. اقشار مختلف جامعه را به حرکت در می آورد. اوست که انقلاب اسلامی افغانستان را پایه گذاری کرد. جوانان مسلمان دانشگاه کابل متشکل از شیعه و سنی از شاگردان و پیروان مکتب مبارزاتی علامه بلخی بودند که ما هم جزء آن ها بودیم. پایه گذاری احزاب و تشکیل های اسلامی مبارزه در افغانستان یکی از برکات درس های مبارزاتی و بیدارگرانه او بود. اولین بار که حزب اخوان المسلمین را در کابل تشکیل دادیم با استفاده از افکار و اندیشه های روشنگرانه علامه بلخی بود. احزاب مبارز و سازمان های سیاسی اسلامی افغانستان پس از آغاز قیام و در پی مبارزات اصلاح گرایانه علامه بلخی به وجود آمدند. احزاب جهادی یکی پس از دیگری توسط شاگردان و پیروان مکتب علامه بلخی تشکیل شدند. در آن زمان هیچ یک از علما و روشنفکران حوزوی و دانشگاهی افغانستان در فکر رهبری نهضت اسلامی نبودند. توان سخن گفتن از مبارزه علیه استبداد را نداشتند. تنها بلخی بود که اولین پرچم مبارزه و مقاومت را علیه دشمنان اسلام بر افراشت و اقشار مختلف جامعه را به میدان آورد و خطر فزاینده کمونیسم و احزاب الحادی چپ را به مردم گوشزد کرد. در آن زمان که احزاب خلق و پرچم تازه فعالیت های مخفیانه خود را در افغانستان آغاز کرده بودند، تنها علامه بلخی بود که پرچم مبارزه را افراشت و مسلمانان را دعوت به مبارزه و مقابله با آن ها کرد.
حجت الاسلام و المسلمین محمد کاظم خوانساری
اولین آشنایی من با علامه شهید سید اسماعیل بلخی، رهبر محبوب شیعیان افغانستان در استان بلخ در شمال افغانستان اتفاق افتاد. بنده برای تبلیغ به آن شهر رفته بودم که او بعد از آزادی از زندان در اوایل سال 1344 شمسی با عده ای از بزرگان کابل به دعوت مردم مزار شریف به این شهر تشریف آورد. شیعیان در آن برهه از موقعیت خوبی برخودار بودند، و حدود ده تکیه و حسینیه داشتند. بزرگان و اهالی مزار شریف از علامه بلخی استقبال خوبی به عمل آوردند که بسیار کم سابقه و غیر قابل توصیف است.
سفر علامه بلخی به بلخ مصادف بود با ایام دهه محرم و عاشورای امام حسین (ع) و حسینیه های این شهر علامه بلخی را برای سخنرانی دعوت کرده بودند. او هم با خرسندی به این دعوت ها جواب مثبت داده بود و هر شب در یک حسینیه سخنرانی و روضه خوانی داشت. اقشار مختلف مردم اعم از شیعه و سنی در مجالس سخنرانی و روضه خوانی او حاضر می شدند. مردم به طور عجیب به علامه بلخی عشق می ورزیدند و مشکلات شان را با او در میان می گذاشتند. علامه بلخی مردی اندیشمند و متواضع بود. ضمن اینکه تنومند و بدن سنگین داشت.
در آنجا رسم بر این بود که قبل از شروع مراسم عزاداری شام می آوردند، و آقای بلخی که می خواست بعد از صرف شام منبر برود، با آن هیکل درشت و چاقی که داشت، شام سیر می خورد. می گفتم آقای بلخی شما امشب منبر دارید، شام کمتری میل کنید تا موقع سخنرانی خسته نشوید. او می خندید و با شوخی می گفت: «آقا شما غصّه نخورید! من می دانم که توپ خالی صدا ندارد». علامه بلخی واقعاً در سخنرانی و منبر بی نظیر بود و کسی نبود که بتواند در این فن حریف او شود. قدرت بیان و سحر کلام عجیبی داشت. از نکته کوچک مطالب جدید در می آورد، و یک ساعت سخنرانی می کرد.
در روز عاشورا در حسینیه تاشقرغان شهر مزار شریف دعوت شده بود. در آن روز در حضور جمع کثیری از علما، مولوی ها، دانشگاهیان، و اقشار مختلف مردم اعم از شیعه و سنی، سخنرانی بسیار تاریخی و عالمانه ایراد کرد. سخن خود را با تفسیر آیه «الا لعنه الله علی القوم الظالمین» آغاز کرد و با استناد به روایات و منابع تاریخی پدیده ظلم و ظالم را شرح داد، و ثابت کرد که معاویه و یزید ظالم بودند، و به خاندان اهل بیت (ع) ظلم کردند. در ادامه سخنرانی روند بحث را به ظالمان و خائنان آن روز افغانستان سوق داد و آنگاه به بررسی مسایل سیاسی و اجتماعی کشور پرداخت. سخنان و موعظه های دل نشین آن روز علامه بلخی مورد تحسین و تشویق علما و مولوی های اهل سنت حاضر در مجلس قرار گرفت که در آن زمان بسیار مفید و مؤثر واقع شد.
شهید علامه بلخی نسل جوان و سایر اقشار جامعه را با تحولات سیاسی و اجتماعی کشور و جهان اسلام آگاه می ساخت. سخنان انقلابی و بیدارکننده او بر جامعه عقب مانده آن روز افغانستان تأثیر بسزایی بر جای می گذاشت، و به تدریج جامعه را به سوی آینده روشن سوق می داد. نسل نو و تشنه حقیقت را امیدوار می ساخت.
علامه بلخی پس از یکی دو ماه اقامت در مزار شریف به کابل بازگشت و بنده به ایران آمدم. پس از مدتی برای ادامه تحصیل به نجف اشرف رفتم که او را در میانه سال 1346 همراه با عده ای از علمای افغانستان در نجف اشرف دیدم. مراجع و شخصیت های سرشناس حوزه علمیه نجف به ویژه علما و طلاب افغانی استقبال پرشوری از او به عمل آوردند. آقای بلخی در این سفر با استاد پیشین خود علامه آقا بزرگ تهرانی و علامه امینی صاحب کتاب الغدیر و بسیار از مراجع تقلید وقت دیدار و گفت و گو داشت. بالاخره این سفرها و استقبال های گرم مردمی که از آقای بلخی در عراق و ایران به عمل آمد باعث شد که رژیم های افغانستان و ایران به او حساسیت نشان دهند، تا اینکه سرانجام پس از بازگشت به کابل به طرز فجیعی به شهادت رسید.
منبع: شاهد یاران شماره 64