4. ذکر الهی
هرکه به یاد خداست، نه به ذکر زبان تنها، بلکه به دل و زبان و به ظاهر و باطن متوجه جناب اوست، پس او مطیع الهی است و از او عصیان صادر نمی شود، چرا که منشأ صدور عصیان، غفلت است و غفلت از او منتفی است و هر که از او غافل است، عصیان کرده به آنچه مأمور است.
نشانه هدایت و در راه حق بودن اطاعت اوامر و باز ایستادن از مناهی است و نشانه گمراهی و ضلالت، انحراف از طاعت و انجام مناهی است.
اصل و اساس هدایت و ضلالت، به یاد خدا بودن و غافل از او بودن است.
پس بگردان دل خود را به قبله زبان خود، یعنی هرچه می خواهی بگویی، قبل از آن به دل خود رجوع کن و پس از تأمل در آن، تصمیم بگیر.
پس حرکت مده زبان خود را، مگر به اشاره دل و تجویز عقل و رضای ایمان و مشغول مکن نفس خود را به غیر آنچه مأموری از جانب پروردگار خود؛ و پاک کن دل خود را از چرک گناه به آب حزن و گریه و انابه و خود را به غیر آنچه به آن تکلیف داری مشغول نکن و همیشه به یاد خدا باش؛ چراکه او هرگز از تو غافل نیست. و ذکر الهی بر دو قسم است: ذکر خالص که هیچ نحو به انحراف دنیوی و اخروی مشوب نباشد و ذکر صادق که ذاکر، خدا را به هر صفتی که ذکر می کند، به مقتضای او عمل می کند.
5- شکر الهی
در هر نفسی از نفس های تو شکری لازم است و کمترین شکر، دیدن نعمت الهی و او را منعم حقیقی دانستن است و راضی بودن به آنچه خدا داده است.
و باز از جمله شکر الهی، عصیان نکردن اوست و به نعمت او ؛ یعنی نعمت او را به معصیت صرف نکردن و نهایت شکر، اعتراف از روی عجز و ناتوانی فرد از رسیدن به کمترین پایه از مراتب شکر است و اینکه در نعمت های الهی غرق است و چون دانستی که خداوند عالم غنیّ مطلق است و هیچ گونه احتیاجی در او راه ندارد و چون قادر مطلق است و به همه ممکنات تواناست. قدرت دارد بر زیاد کردن نعمت های بندگان و در این حال بر تو لازم است که لحظه ای از شکرگزاری او فرو نگذاری و به هر چه مأموری، به جا آری.
هرگاه تو به این اصل عمل کردی و شکر نعمت به جا آوردی، می بینی که در شکر، برکت در مال و عمر باشد و در کفران، خسران و نقصان.
6- نمازی برای خدا
هرگاه رو به قبله آوردی از برای نماز، پس باید فراموش کنی دنیاست و باز فراموش کنی خلق عالم را و آنچه خلق عالم گرفتار اویند و به نظر بصیرت مشاهده کن، بزرگواری خدای را، و به یاد آور ایستاده شدن از روی خجالت و شرمندگی در پیشگاه خدای در روزی که آشکار می شود از برای هر نفس هر چه کرده است در دنیا از نیک و بد و بازگشت همه در آن روز به جانب خداوند عالم است و بایست به قدم خوف و رجا به طریقی که ترس عذاب و امید رحمت، یکسان باشد.
پس هرگاه تکبیر نماز می گویی، در خاطر بگذران حقیر بودن هر چه در آسمان ها و زمین است، در جنب بزرگواری خداوند عالم و خدای عالم محتاج نیست به خدمت تو و در این حال به فضل و کرم خود تو را خوانده است. به عبادت خود تا به وسیله عبادت، قابلیت رحمت او یابی و به درجات عالیه بهشت فایز گردی و از درکات جهنم خلاصی و از برکات عطوفت او بشارت یابی و برساند تو را به راهی که مرضی خودش باشد و بگشاید بر تو در مغفرت و آمرزش خود را.
7- سجده خالصانه
دور نیست از رحمت الهی کسی که تقرب جست به خداوند عالم در حال سجود و کسی که در سجده دانست که چه می کند و بساط که را می بوسد و نعمت و بزرگواری که را به زبان می راند و دور است از رحمت الهی هر که سجود او از روی ادب نیست و از آنچه در آن دقت باید متذکر بود، غافل باشد.
پس سجده کن خداوند را در نماز از روی تواضع و فروتنی و عظمت و بزرگواری حضرت عزت را به خاطر آور و سجده کن خدا را مثل سجود کسی که در نهایت خضوع و خشوع باشد؛ و به راستی که پروردگار عالم، سجودبندگان را سبب نزدیکی و قرب به خود قرار داده است. پس هر کس تقرب او را خواهد، باید از غیر او دوری کند و هرچه غیر اوست از لوح خاطر بیرون کند.
8- سکوت عارفانه
خاموشی، طریقه اهل تحقیق است و شعار کسانی که به چشم بصیرت در احوال گذشته ها نظر کنند و در تغییرات و تبدیلات واقع شده تفکر نمایند که به نظر این چنین، موجب حیرت است و حیرت موجب سکوت. و سکوت و خاموشی کلید راحت است، هم راحت دنیا و هم راحت آخرت و نیز کم گویی موجب حفظ و حراست از خطاها و لغزیدن هاست؛ چرا که اکثر گناه و خطا از زبان ناشی می شود و گاه آن محبوس شد؛ البته از اکثر گناهان محفوظ است.
خداوند عالم، خاموشی و کم گویی را حجابی برای جاهلان و زینتی برای عالمان گردانیده است و خاموشی و کم گویی، باعث دوری است از خواهش های نفسانی و در آن ریاضت نفس است و ادراک لذت عبادت و زایل شدن قساوت قلب و در خاموشی، عفت است از ارتکاب مناهی و کم گویی باعث حسن خلق است، چه بسیار گفتن و بسیار شنیدن، خلق را تنگ می کند. هرگاه دانستی که مفاسد و معایب بسیار گویی بسیار است، پس در به روی زبان ببند و قفل او را مگشا، مگر وقتی که ضرر شود؛
و به درستی نیست هلاک خلایق و نجات ایشان، مگر در حرف زدن و خاموشی؛ پس خوشا به حال کسی که راه برده و تمییز کرده است، میان کلام معیوب و کلام درست؛
و خاموشی و کم گویی از اخلاق پیغمبران است و شعار اصفیا و برگزیدگان؛
9-زهد، راهی به آخرت
زهد، کلید در بهشت است و دوری جستن از جهنم؛
و زهد، ترک هر چیزی است که مشغول کند آدمی را از حضرت باری تعالی و دریغ نداشتن است بر فوت دنیا، زهد، قطع رغبت است از هرچه باشد.
و باید که زاهد را از زهد، غرض، حمله کردن مردم هم نباشد.
زاهد کسی است که اختیار کند آخرت را بر دنیا، و خفت را بر عزت و مشقت را بر راحت و گرسنگی را بر سیری و اختیار کند عافیت آخرت را بر محبت دنیا و نیز اختیار کند، ذکر الهی را بر غفلت، و چنان باشد که بدن او در دنیا باشد و دل و روح او در آخرت و هرگز از یاد مردن و ملاقات رحمت الهی و مراتب حساب و کتاب و حشر و نشر غافل نباشد.
10- نکوهش دنیا
دنیا مانند صورتی است که سر او کبر باشد و چشم او حرص و گوش او طمع و زبان او ریا و دست او شهوت و پای او عجب و غرور و رنگ او فنا و حاصل او زوال. پس هر که دوست دارد دنیا را، می رساند دنیا به او کبر، و هر که دنیا را خوب دانست، دنیا به صورت زیبا به نظر او جلوه کرد و او را به خود حریص می کند، و هر که طلب دنیا می کند، صاحب طمع می شود.
و هرکه مدح دنیا کند، اکثر کارهایش ریا و مغشوش خواهد شد.
وهرکه با اهل دنیا از برای دنیا محشور باشد، اثر عجب و غرور در دل او ایجاد شود.
و هر که خاطر خود از فریب دنیا جمع کرد و از او مطمئن خاطر شد، فریب دنیا می خورد و به غفلت فرو رفته آهسته آهسته غفلت او زیاد شده، به غفلت از دنیا خواهد رفت.
و هر که را خوش آینده شد متاع دنیا، از خارف دنیا به نظر او زیبا آمد، دنیا معشوق او می گردد و هرکه جمع کرد دنیا را و بخل کرد و به مصارف خیر صرفش نکرد، دنیا او را به قرارگاه خود که جهنم است خواهد رسانید.
11- تقوای الهی
ببند درهای جوارح و اعضای خود را و مگذار اینها را به کاری که ضرر آن کار به دل که قلعه بدن است و محل معارف الهی است برسد و چرکین و تیره شود و نور الهی از آن سلب شود و در روز قیامت حسرت و ندامت بار آورد.
و صاحب ورع و تقوا محتاج است به سه اصل: آنکه دوری کند از آزادی های مردم و متعرض ایشان نشود، آنکه در افشای حال مردم نباشد و غیبت ایشان نکند و آنکه مساوی باشد مدح و ذم مردم نسبت به او، نه از مدح کسی خرسند شود و از ذم کسی دلگیر.
و اصل ورع و تقوا، محاسبه است با نفس و راستگویی همیشگی و درستی معامله و احتراز از شبهات و دوری از فتنه و فساد و مصاحبت نکردن با جمعی که دین را کوچک و شرع را حقیر شمارند و قطع کردن مصاحبت کسی که از اطاعت خدا و انبیا و اوصیا دست کشیده باشد.
12- خوف ربوبی
خوف الهی نتیجه علم است و علم، شعاع معرفت است و از علم حاصل می شود ایمان کامل، و هر که از خوف الهی محروم است، در سلک جُهال است هر چند از حدت فهم و کثرت علم، موشکاف باشد و در نهایت علم و کمال، چنان که خداوند فرمود: نمی ترسد، خدا را مگر صاحبان علم و صاحبان علم نمی ترسند، مگر به واسطه علم.
آفت علم ده چیز است: بخل، ریا، عصیبت، حب مدح، تفکر در ذات خدا، تزیین کلام، دوری از حیا، فخر و مباهات به خود، غفلت و به علم خود عمل نکردن.
13- واعظ نیکو
بهترین وعظ و پند این دو کلمه است که هرچه گویی، راست گویی و هر چه کنی، از طاعت و بندگی، از روی اخلاص باشد.
پس واعظ ناچار است به آنچه می گوید خود نیز به آن عمل کند؛ چرا که هر که در خواب غفلت است و بیداری ندارد، مثل خود غافلی را بیدار نمی تواند کرد و کسی که بی آنکه خود پند گیرد، پند دیگران می دهد و بی اصلاح خود اصلاح غیر می نماید و بیراه یافتن، راهنمایی می کند، چنین کسی، فریب نفس خود خورده و گمراه کرده است مردمان را به موعظه های که به دیگران می کند.
و هرگاه ملاقات کردی و رسیدی به کسی که در او سه خصلت است، پس غنیمت دادن دیدن او را و ملاقات او را و هم نشینی او را، فوز عظیم شمار، هر چند که یک ساعت باشد؛ چرا که همان مقدار اثر می کند و دین تو، و دین تو را قوت می دهد و دل تو را جلا می دهد و عبادت تو را زیاد می کند و آن سه خصلت آنکه: گفتار او موافق کردار باشد؛ کردارش هم راست و درست باشد و راستگو باشد، راست گفتنی که مخالف رضای الهی نباشد.
و تا با چنین کسی نشسته ای، منتظر رحمت الهی باش.
و حذر کردن از اینکه از او منتفع نشوی و روز قیامت او را بر تو حجت کنند.
و به او نظر کن به چشم تو تفضل و این را نعمت عظیم بدان که خداوند عالم به تو کرامت فرموده و شکر او را به جای آر که تو مستحق چنین نعمت دانسته است.
منبع:حسینی ایمنی، سید علی؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، تابستان 1391.