ماهان شبکه ایرانیان

رضایی در گفتگو با مهر مطرح کرد

صدای محرومان می‌شویم

مدیر پروژه تورهای عکاسی از مناطق محروم گفت: عکاس رسانه ای باید صدای محرومان جامعه باشد و این صدا را به مسئولین برساند.این یک رسالت برای هنرمند ایرانی است.

صدای محرومان می‌شویم

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: طرح تورهای عکاسی مناطق محروم چند سالی است که به همت جمعی از عکاسان مستند و رسانه ای و حمایت کمیته امداد امام خمینی (ه) آغاز شده و تا به حال سفرهایی به مناطق محروم استان های مختلف کشور با این عنوان انجام شده است. حاصل این سفرها، برگزاری دوره های آموزشی برای عکاسان خبری و همین طور انتشار تصاویر مستند از مناطق محروم کشور در رسانه های مختلف بوده است.

این طرح در حال حاضر در آستانه دهمین سفر است. با همین بهانه و به قصد بررسی بیشتر آن با حیدر رضایی مدیر این پروژه به گپ و گفت نشستیم. حیدر رضایی سال هاست به عنوان عکاس، دبیر عکس و طراح پوستر و گرافیک فیلم های سینمایی فعالیت دارد و چند سالی است که برای رسیدگی بیشتر به این طرح، خود را از فعالیت در رسانه ها بازنشسته کرده است.

گفتگو با این عکاس با تجربه، فقط به موضوع عکاسی در مناطق محروم خلاصه نمی شود و گویی انگیزه او از کلید زدن این پروژه، نه تنها فریاد زدن محرومیت هاست بلکه نیات آموزشی و تربیتی را نیز با خود به همراه دارد.

گپ و گفت با این عکاس و مدرس عکاسی در ادامه می آید:

* آقای رضایی، چه عاملی باعث شد دست به کار چنین پروژه ای بشوید؟

شاید عجیب باشد ولی چیزی که من را وادار کرد این طرح را دنبال و عملیاتی کنم، در درجه اول، محرومیت جامعه عکاسی مان بود.

* یعنی قصد تربیت عکاس های مستند داشتید؟

در اولویت اول شاید این طور باشد. با توجه به این که سال ها در حوزه رسانه، در زمینه عکس کار کرده ام، به این نتیجه رسیدم که رسانه های کشورمان چه دیداری و چه مکتوب، هنوز ارزش عکس و تصویر را درک نکرده اند. شاید بعضی از مدیران رسانه درباره ارزش تصویر و مستندسازی مطالبی گفته باشند، اما در زمینه عمل، هنوز رفتار و رویکرد جدی دیده نشده است. دلیل اصلی اش هم این است که در رفتار عملی، آن بهایی که باید به عکاسی داده شود، و همچنین بهبودی که وضعیت سرویس های عکس باید داشته باشند، اصلا دیده نمی شود.

بالاخره حوزه عکس هزینه های خودش را دارد؛ رسیدگی های خودش را دارد و با توجه به در دسترس بودن وسایل برای فعالیت در این حوزه، این روزها با رقم پایینی می توان به یک دوربین دست پیدا کرد و شروع به کار کرد. به همین دلیل متاسفانه افرادی که وارد این کار می شوند، خیلی خودشان را مستلزم کسب دانش و تحت آموزش قرار گرفتن نمی دانند. شاید این اتفاق، طی سال های گذشته در زمینه خبر و اخبار مکتوب هم افتاده باشد که به نظر من افتاده است.

* خب مشکل دسترسی آسان به دوربین و لوازم عکاسی در چیست؟

جوان هایی که خیلی راحت دوربین و سه پایه و نور می خرند، به آسانی جذب رسانه ها می شوند. رسانه ها هم فیلتری برای جذب و گزینش ندارند که فرد را در زمینه فعالیت حرفه ای مورد سنجش قرار دهند. چنین رویکردی باعث می شود افراد حرفه ای، خیلی سخت جذب این حوزه بشوند و بیشتر از آن ها، افراد آماتور و نیمه آماتور وارد کار شوند؛ که به فعالیت های دیگر هم توجه داشته باشند تا بتوانند خرج و درآمد زندگی شان را تامین کنند. یعنی افرادی که تمرکز صد در صدی روی عکاسی ندارند. بنابراین یکی از دلایل مهم شکل گیری تورهای عکاسی مناطق محروم، دست کم گرفتن عکس در رسانه ها بود.

مدیران امروزی رسانه ها هم به سمت جذب افرادی می روند که توقع مالی کمتری داشته باشند. این رفتار هم باعث افت کیفیت در سرویس های عکس شده است. از طرف دیگر، همین مدیران مطالبات بسیار بالا و حرفه ای از چنین افرادی دارند. در صورتی که بهای خیلی کمی به آن می دهند. خب اگر شما بخواهید با این وضعیت در حوزه عکس رسانه ای کار کنید، نمی شود. یعنی ماندگاری نخواهید داشت. اگر بخواهی بمانی و کار کنی هم، چند صباحی بیشتر مهمان این حوزه نیستی! یعنی عکاس خبری اگر بخواهد بماند یا باید بی کیفیت به کارش ادامه دهد یا خودش به آموزش و انگیزه کیفی مسلح کند.

* به همین دلیل سراغ آموزش عکاس های مستند رفتید؟

ببینید، ما با توجه به این مطالبی که گفتم در پی این بودیم که شرایطی به وجود بیاوریم تا بچه ها با وجود حقوق کمی که می گیرند، بتوانند یک دوره آموزشی را طی کرده و با شرایط حرفه ای روبرو بشوند. چنین نگاهی در مدیریت رسانه های ما یا ضعیف است یا اصلا وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد، باعث به وجود آمدن انگیزه نمی شود. افراد جوانی که این روزها جذب رسانه ها شده اند، با چاپ یا انتشار عکس هایشان دیگر نیازی به یادگیری و آموزش احساس نمی کنند. همین طور موضوعات جذاب برای این که کیفیت کارشان را ارتقا بدهند، کمرنگ شده است. و یا کششی وجود ندارد. برخی مواقع هم که فردی برای آموزش یا برگزاری ورکشاپ دعوت می شود، یا حرف چندانی برای گفتن ندارد یا همان طور که گفتم رفتار و آموزشش، انگیزه ای ایجاد نمی کند.

انجمن ها و کانون هایی برای عکاسی هستند که البته کم هم نیستند و برنامه جذابی ندارند که عکاس ها بخواهند برای آموزش به سمت شان بروند. از طرفی تعداد زیادی نیروهای جوان و با انگیزه در کشورمان وجود دارد که در دانشگاه ها، نهادهای مختلف و رسانه ها پخش شده اند و متاسفانه همین طور به حال خود رها شده اند. من زمانی که با رسانه کار می کردم به فکر برگزاری تورهای عکاسی در مناطق محروم افتادم.

* از رسانه ها هم کمک خواستید؟

بگذارید جواب این سوال را این طور بدهم؛ همیشه در بدترین شرایط مالی رسانه ها هم پولی هست که به سرویس عکس و مساله عکاسی اختصاص داده شود ولی متاسفانه نگاه از بالا به پایینی که در رسانه هایمان وجود دارد باعث می شود که همیشه ته دیگ ماجرا را به سرویس عکس اختصاص بدهند. من همیشه این خلا را در رسانه هایی که بودم، احساس کردم. زمانی که فکر این تورها افتادم، اصطلاحا دیگر بی خیال رسانه ها شده بودم. یعنی برگزاری یک کارگاه عملی آموزشی که خروجی هم داشته باشد.

* پس باید به دنبال اسپانسر یا حامی مالی رفته باشید!

بله. به فکر اسپانسر افتادم که البته هر اسپانسری هم نه. اسپانسری مورد نظرم بود که بتواند نیازهای حرفه ای جامعه عکاسی را تامین کند و به علاوه جامعه عکاسی هم بتواند به طور متقابل پاسخ خدمات آن اسپانسر را بدهد؛ یعنی یک رابطه دوطرفه و یک تعامل. به همین دلیل با نهادی چون کمیته امداد امام خمینی (ره) وارد مذاکره شدم و خیلی هم از این موضوع استقبال کردند. من در واقع نقش واصل کمیته امداد به جامعه عکاسان را ایفا کردم.

* چطور؟

به این ترتیب که آمدم و نیازهای هر دو طرف را شنیدم؛ نقاط مشترک را پیدا کردم و قرار شد در ازای حمایت مالی و معنوی کمیته امداد، بتوانیم مناطق محرومی را که این نهاد تائید می کند و دیگر نهادها هم رویشان صحه می گذارند، با گرفتاری ها و کمبودهایی که دارند، معرفی کنیم. به علاوه این که در کنار روایت مشکلات، پتانسیل های اقتصادی و اجتماعی شان را هم نشان بدهیم. در وهله آخر، هم روایتی از خدماتی که کمیته امداد در مناطق محروم ارائه می کند، به طور مستند ارائه کنیم. البته خوشحالی من از این بود که اصرار مسئولان کمیته امداد روی دو مورد اول بود و تاکیدی روی مورد سوم یعنی ارائه گزارش از خدماتشان نداشتند. یعنی دغدغه شان بیشتر انسانی بود تا به رخ کشیدن خودشان.

* طریقه برگزاری تورها چطور است؟

در طول روزهای تور، ورکشاپ های آموزشی به طور روزانه، برگزار می شود. این از کارگاه های عملی. اما بچه ها پیش از سفر اعلام آمادگی می کنند و یک فرم به آن ها داده می شود. در این فرم ها، افرادی که از قبل در منطقه مورد نظر بوده و مددکاری کرده اند، معرفی می شوند و عکاس ها موظف می شوند با آن ها صحبت کنند. این مددکاران، از بهزیستی، جهاد کشاورزی یا کمیته امداد و نهادهای مرتبط با محرومیت هستند. عکاس ها هم با توجه به توضیحاتی که از این افراد می گیرند، سوژه های خود را پیدا می کنند. این تحقیق اولیه که انجام می شود، از ارکان عکاسی مستند است. به این ترتیب بچه ها پروپوزال های خود را نوشته و به ما می دهند.

در ادامه کار، عکاس های هر سفر بر اساس همین پروپوزال های نوشته شده انتخاب می شوند و باقی حذف می شوند. سپس سفر شروع شده و عکاسان در منطقه اسکان داده می شوند. سپس به طور روزانه، خودرو در اختیارشان قرار داده شده و به مناطق مختلف رفته و در طول روز، عکاسی می کنند. شب ها هم عکس ها را در ورکشاپ مورد قضاوت و داوری قرار می دهیم و ایرادها را برطرف می کنیم. در پایان هر تور، موضوعاتی که از پیش از برگزاری تصویب شده و مورد توجه قرار گرفته بودند، را یادآوری می کنیم تا ببینیم چقدر به اهدافمان رسیدیم و سپس عکس ها را در رسانه ها منتشر می کنیم.

* خب حالا قضاوت خودتان چیست؟ چه کاری تا الان انجام شده است؟

تعبیری که من می توانم از این 9 تور برگزار شده داشته باشم، این است که محروم های رسانه به دیدار محروم های معیشتی کشور رفته اند و عکس گرفته اند. خیلی جالب است که خیلی ها فکر می کنند چون ما از طرف کمیته امداد آمده ایم، دست اندرکاران یک اردوی جهادی هستیم. اما چنین نیست. گرچه اردوی جهادی کاری مقدس و پسندیده است اما کار ما فعالیت در بخش فرهنگی اردوی جهادی است. چون یک سری عکاس دغدغه مند و حرفه ای هم همیشه با ما هستند. ما هم از این مساله استقبال کردیم. توجه کنید که ما کار رسانه ای محض نمی کنیم؛ بلکه عکاس رسانه ای را به این خاطر به تور می بریم که بتواند تصاویرش را رسانه ای کند و در واقع صدای محرومان جامعه باشد. یعنی بتواند این صدا را به مسئولین یا خیّرین کشور برساند اما در قالب هنر.

آخرین سفری که رفته ایم، به استان گلستان بود. در این سفر به یک شهر مرزی به اسم مراوه تپه رفتیم. خودروهایی که در این سفرها با ما هستند، برای بومی های همان منطقه اند. برایم جالب بود که راننده های بومی آن خودرو، که از اهالی آن استان بودند، خودشان باور نمی کردند چه فقری در روستاهای اطرافشان وجود دارد! یعنی چند کیلومتر آن طرف تر! و عکاس ها بودند که باعث این آگاهی شدند. ببینید، مشکل اصلی همین عدم آگاهی است. امروز، رسانه های خیلی در تهران متمرکز شده اند و فکر می کنند اخبار مهم فقط در تهران است. در صورتی که اگر مدیران رسانه ها بتوانند خبرنگاران استانی یا تهرانی خودشان را به شهرستان ها و مناطق محروم بفرستند، فکر می کنم یک فرهنگ سازی شکل می گیرد که موجب کمک رسانی زیادی به مناطق محروم می شود.

* مشکل اصلی در کجاست؟

به نظرم بزرگ ترین مشکل این مناطق عدم اطلاع رسانی است. اگر با بمباران اطلاعاتی و خبری، این مناطق معرفی شوند، به نظرم 70 درصد محرومیت کشور برطرف می شود. بیشتر محرومیت های کشورمان که در چنین مناطقی وجود دارد، به خاطر فقر فرهنگی است. و این فقر هم به خاطر عدم اطلاع رسانی و آموزش است. ما به مناطقی سفر کرده ایم که به خاطر یک خرافه یا فرهنگی غلط، ازدواج های اجباری فامیلی انجام می شوند. خب اگر جلوی همین یک قلم اشتباه فرهنگی گرفته شود، هزینه های بسیار زیادی از دوش کمیته امداد و بهزیستی برداشته می شود. مثلا در مناطق روستایی اهل سنت که به یک سری باورها معتقدند یا می گویند ناف دخترعمو پسرعمو را برای هم بریده اند، خیلی از این ازدواج های فامیلی صورت می گیرد و متاسفانه تعداد زیادی بچه معلول ذهنی و جسمی متولد می شود. این بچه ها هم اغلب در خانه ها نگهداری می شوند. اگر چنین مسائلی به مدد چنین برنامه هایی اطلاع رسانی شود، اگر آگاهی و آموزش در کار باشد، می توان بسیاری از هزینه هایی را که به کشور تحمیل می شود، پایین آورد.

در این زمینه رسانه واقعا می تواند کمک کند. منظورم فقط هم خبرگزاری و روزنامه نیست. هر چیزی که به عنوان پیام رسان عمل کند، شاید گروه های تئاتری، شاید وبلاگ و .... هرچیزی می تواند بوق و صدای بلندی باشد که این محرومیت ها را به چشم بیاورد تا برایش فکری بشود.

* پس یک هدف دیگرتان، بیدار کردن رسانه هاست!

بله. من واقعا از جامعه رسانه ای کشور درخواست می کنم بدون توجه به این انگ های احمقانه که اگر از فقر و فلاکت بگویی، سیاه نمایی کرده ای یا عامل دشمن هستی، به فکر این مردم محروم باشند. یعنی خدا را در نظر داشته باشند! بین عده ای متاسفانه این دید وجود دارد که ضعف ها و محرومیت ها را قایم کرده و در کشوها بگذاریم. ما می خواهیم این مسائل را از کشو بیرون و هوار بکشیم! بیاییم مسئولین را تحت فشار بگذاریم تا فکری به حال نسل سوخته جوانی که اصلا به شکوفایی نمی رسد، بکنند. این نسل همین طور دارد بدون هیچ آموزش و تربیتی متولد شده و هدر می رود؛ به ویژه این اتفاق بین زنان و دختران رخ می دهد و در حق این گروه اجحاف زیادی می شود.

ما متاسفانه برای انتشار عکس هایمان در رسانه ها مشکل داریم. چون انگ سیاسی می خوریم که شما فقر و فلاکت نشان می دهید. یکی از رسالت های ما، کار انسانی است؛ نه فقط در طرح مشکلات بلکه در کارشناسی کردن و روانکاوی کردن شان. در عین حال، اگر موفقیت یا تولیدی هم در مناطق محروم بوده، ما نشانش داده ایم. کار ما و عکاسان این نیست که فقط ظاهری از فقر و فلاکت نشان بدهید بلکه همان طور که ابتدا اشاره کردم، کار عکاس مستند، تحقیق و کار کارشناسی است. عکاسی که به این تورها می آید، باید برود دلایل و ریشه های این ازدواج های فامیلی را که موجب تولد بچه ها معلول می شود، پیدا کند. نه این که صرفا در پی گرفتن چند فریم عکس باشد!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان