جریان سید شهداء (صلوات الله و سلامه علیه) به منزله تفسیر قرآن کریم است; زیرا انسان کاملِ معصوم همتای قرآن کریم است و سیره و سنّت و سریره او به منزله تفسیر آیات قرآن کریم است. اگر کسی بخواهد از نهضت جهانی سالار شهیدان حسین بن علی بن ابی طالب (صلوات الله علیه) بهره ببرد، راه های فراوانی دارد که یکی از آن راه ها شرح و تفسیر زیارتنامه ها و جمله های نورانی مأثور از آن حضرت است، ما در مراسم عرض علاقه به یکدیگر در ایام محرم این شعار رسمی را داریم که «أَعْظَمُ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَینِ (عَلَیهِ السَّلَامُ) وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِه (علیه الصلاة و علیه السلام)»؛ این شعار دو بخش دارد: بخش اوّل آن که درخواست اجر مصیبت دیده هاست، معنای آن روشن است، بخش دوم دستور پایداری و مقاومت و مبارزه علیه هر دشمنی را می دهد؛ برای اینکه در بخش دوم از ذات اقدس الهی مسئلت می کنیم، آن توفیق را به ما عطا کند که ما خون بهای حسین بن علی را بگیریم! «ثار»؛ یعنی خون بها؛ «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِه»؛ جریان خون بها اگر کسی وارث باشد حقّ خون بها دارد؛ برای اینکه در قرآن فرمود: ﴿مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً﴾[1]وارث، حقّ خون بها دارد این یک مطلب.
مطلب دیگر اینکه خون بها را باید از همان قاتل گرفت، اگر قاتل و همه کسانی که در آن صحنه کربلا بودند رخت بربستند و اکنون وجود ندارند، چگونه ما خون بهای سالار شهیدان را از او بگیریم؟ این دو سؤال را باید پاسخ داد. پاسخ سؤال اول این است که ما ـ إن شاءالله ـ وارثان حسین بن علی هستیم چرا؟ برای اینکه امام، پدر مأموم است پدر ما را شهید کردند تا روز قیامت هر شیعه ای که به دنیا می آید فرزند حسین بن علی است، چون وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) فرمود: «أَنَا وَ عَلی أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة»[2]فرمود: شما یک شناسنامه طبیعی دارید پدر شما معلوم است، مادر شما معلوم است و اسامی اینها در شناسنامه های شماست؛ اما یک پدر معنوی هم لازم دارید که آن را خودتان باید انتخاب کنید، انسان وقتی بالغ می شود برای خود شناسنامه می گیرد، فرمود: ما شما را به عنوان فرزندی قبول داریم بیایید بچه های ما بشوید: «أَنَا وَ عَلی أَبَوَا هَذَهِ الاُمَّة»، ما هم گفتیم «سمعاً و طاعة» شما را به عنوان پدر معنوی قبول داریم. اگر فرزندان علی بن ابی طالب شدیم و مادر ما صدیقه کبرا (سلام الله علیها) بود، ما فرزندان حسین بن علی هستیم؛ چون فرزندان حسین بن علی هستیم، حق داریم بگوییم که ما خون بها می خواهیم، چون پدر ما را شهید کردند، این مطلب اول و جواب آن سؤال.
اما مطلب دوم، حسین بن علی؛ یعنی معیار حق و یزید؛ یعنی معیار باطل، امروز باطل مشخص است که استکبار و صهیونیسم است. امروز آل سعود است که روز روشن به این یمن و مسلمان ها می تازند امروز همان ها هستند فرقی نمی کند، این شعار «الی یوم القیامة» زنده است. ما می گوییم خدا ما را توفیق جهاد عطا کند که خون بها بگیریم: «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِه» معلوم می شود، الآن عده ای هستند که خون بها بدهکار هستند. پس درس کربلا درس جهاد و شهادت می دهد «الی یوم القیامة» از این شعار معلوم است، اگر ما فقط اجر مصیبت دیده مسئلت می کردیم، همان جمله اول کافی بود می گفتیم: «أَعْظَمُ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَینِ»؛ اما بگوییم: «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِه»؛ «ثار»؛ یعنی خون بها، ما آماده ایم که خون بهای حسین بن علی را بگیریم، خون بهای حسین بن علی را امروز «حزب الله» دارد از اسرائیل می گیرد، یمن دارد از آل سعود می گیرد، وظیفه ما این است، وگرنه کربلا برای ما امروز چه پیامی دارد؟ این یک بخش از دستورهای دینی است که می تواند جریان کربلای سالار شهیدان حسین بن علی (صلوات الله علیه) را شرح بدهد.
مطلب دیگر که پیام زنده و رسمی دارد برای دولت و ملت، برای همه ما، در بخشی از زیارت های اهل بیت عصمت و طهارت مخصوصاً زیارت «وارث» و سایر زیارت هایی که مربوط به شهداست می خوانیم: «طِبتُم وَ طَابَتِ الأَرضُ الَّتِی فِیها دُفِنتُم»[3]به شهدا خطاب می کنیم ما معتقدیم، شهادت می دهیم که شما خودتان طیب و طاهر هستید، سرزمینی که شما دفن شدید آن سرزمین پاک شده است: «طِبتُم وَ طَابَتِ الأَرضُ الَّتِی فِیها دُفِنتُم». اگر در مملکتی چند هزار شهید آرمیده اند و مکتب ما هم این است که درباره شهدا بگوییم کشوری که شهید داده است پاک است و پاک می شود؛ یعنی چه؟ یعنی این جمله ها، جمله های خبریه است؛ ولی به داعی انشا القا شده به قول اهل اصولیین؛ یعنی ما موظفیم این را از اختلاس و کم کاری و بیکاری و اعتیاد و بی حجابی تطهیر کنیم. در این زیارتنامه آمده است، کشوری که شهید در آن کشور آرمیده است، آن باید طیب و طاهر باشد. قرآن کریم هم طیب و طاهر بودنِ بلدِ طیب را مشخص کرد فرمود: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾[4] کشوری که طیب و طاهر است میوه طیب و طاهر می دهد میوه مملکت، ،عدل است، کار است، تولید است، ازدواج به وقت است، عفاف و حجاب است اینها میوه مملکت است.
عاشورا را با خود عاشورا باید شناخت، همان طوری که قرآن را با قرآن باید تفسیر کرد، روایات اهل بیت (علیهم السلام) را با روایات خود اهل بیت تفسیر کرد، نهضت سالار شهیدان را با کلمات خود آنها، با زیارت خود آنها، با ادعیه خود آنها باید معنا کرد. فرمود کشوری که شهید آرمیده است باید پاک باشد، از چه چیزی پاک باشد؟ کشوری که در آن حسینیه هست در آ ن عزاداری است، هیئات عزاداری است، ناله و اشک حسینی است این کشور باید پاک باشد. پس این جمله ها که ما در زیارت این ذوات قدسی می خوانیم پیام اینها چیست؟ «طِبتُم وَ طَابَتِ الأَرضُ الَّتِی فِیها دُفِنتُم»؛ آن وقت قرآن کریم هم می فرماید: کشوری که طیب و طاهر است، میوه خوب می دهد؛ میوه هر سرزمینی عقل و عدل اوست، میوه عزاداری و عزاداران، عقل و عدل آنهاست.
ما در همین زیارت «عاشورا» و سایر زیارت ها می خوانیم: «سِلمٌ لِمَن سَالَمَکم وَ حَربٌ لِمَن حَارَبَکم»[5] اینها را تا روز قیامت می خوانیم، چه کسی با حسین بن علی در جنگ بود، آنها که همه رخت بربستند، ما به آن ذوات قدسی عرض می کنیم هر کس شما با آنها در جنگ بودید، ما هم با آنها در جنگ هستیم؛ پس این مکتب «الی یوم القیامة» زنده است، این کشور را عاشورا حفظ کرد آنها که انقلاب را ادراک کردند، مستحضرند آن روز جمعیت به اندازه جمعیت کنونی ایران که نبود تقریباً نصف جمعیت کنونی ایران بود، آن روز چهارصد هزار جمعیت را راه اندازی کردن یک رقم چشم گیری بود، دولت بختیار به عنوان حمایت از قانون اساسی که رژیم منحوس سلطنتی موروثی را امضا می کند، یک راهپیمای چهارصد هزار نفری از همه ساواکی ها و ارتشی ها و دولتمردان خودشان در تهران، آن هم با آن نظم خاص راه اندازی کردند، این راهپیمایی چشم گیر در عده ای اثر کرد. چهارتا راهپیمایی بود که در ایام انقلاب کار را یکسره کرده است: راهپیمایی تاسوعا بود، عاشورا بود، 28 صفر بود، اربعین بود؛ این چهار راهپیمایی سخن از راهپیمایی میلیونی زن و بچه ها و همه جوان ها و بزرگسالان و نوسالان و میانسالان بود کار را یکسره کرد. وقتی راهپیمایی میلیونی تاسوعا، عاشورا، اربعین، 28 صفر راه افتاد کار یکسره شد. بنابراین گریه سر جایش محفوظ است، وظیفه ماست برای ما عبادت است.
یکی از بهترین راه های عرض ارادت به آن ذوات قدسی ناله است، نه هر گریه که فقط چشم تَر شود، فرمود: «أَنَا قَتِیلُ الْعَبَرَاة»؛[6]یک وقت است انسان یک مختصر اشک می ریزد چشم او تر می شود، این در عزای حسینی کافی نیست، وقتی تمام شبکه چشم را این اشک گرفت و از چشم ریخت به تمام این گونه عبور کرد و پایین آمد این را می گویند «عَبَرات»، آن اشکی که از صورت به پایین نریزد آن عبرات نیست، فرمود: من کشته آن اشک هستم، آن است که به آدم جان می دهد: «أَنَا قَتِیلُ الْعَبَرَاة»، نه صرف دموع. برخی ها هستند که قرآن کریم می فرماید اینها مشتاقانه آن قدر اشک می ریزند که ﴿تَری أَعْینَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾[7] وقتی تمام شبکه چشم را اشک گرفت، چشم دیگر پیدا نیست هر چه پیداست این اشک است، وقتی اشک می ریزد گویا چشم دارد می ریزد، این دو بخش از آیات قرآن ندارد که اشک آنها می ریزد، ندارد دموع آنها می ریزد، ﴿تَری أَعْینَهُمْ﴾، نه «دموعهم»؛ ﴿تَری أَعْینَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾ از بس اشک در فضای چشم پُر شد، وقتی اشک می ریزد مثل اینکه چشم می ریزد، «فَاضة الْعَین» نه «فاضَ الدّمع»، ﴿تَری أَعْینَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾، نه «دموعهم تفیض»؛ آنها که مشتاقانه درباره معارف الهی اشک می ریزند، در سحرهای نماز شب، راهشان این است: ﴿تَری أَعْینَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾؛ اما در این بیان نورانی سیدالشهداء(سلام الله علیه) فرمود: من قتیل عبرات هستم، این است که به آدم حال می دهد. بنابراین دو مطلب است: یکی وظیفه رسمی ماست که عبادت است، سعادت دنیا و آخرت است، تشکیل این مجالس، عرض ارادت کردن، خواندن و نالیدن و نالاندن، اینها برای ما عبادت است؛ اما اگر از ما سؤال کنید جریان عزاداری سیدالشهداء برای چیست؟ یکی برای ادامه مبارزه با شیطان عصر است و استکبار عصر است و همان هایی هستند که «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِیاکمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَارِه». دوم این است که تمام ما تلاش کنیم این سرزمین را طیب و طاهر کنیم. سرزمین طیب و طاهر، سرزمین اختلاس نیست، اختلاس یک آلودگی است رجس است، رجز است.
این زیارت ها را که ما می خوانیم برای دو نکته است: یک نکته مهم، یک نکته اهمّ؛ آن نکته مهم، عرض ارادت به خاندان پیغمبر است و بردن ثواب است و حُسن عاقبت است و اینها. نکته اهمّ، ساختن مملکت طیب و طاهر است؛ چون ما به این شهدا عرض می کنیم شما پاک شدید و کشور ما را پاک کردید، از قرآن سؤال می کنیم کشور پاک چه کشوری است؟ فرمود: ﴿وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ﴾، وگرنه آن کشورهای کفر هم همین میوه ها را که دارند. بنابراین تا آن جا که ممکن است همیشه باوضو در مراسم شرکت کنیم و این را معبد و عبادتگاه بدانیم و وقتی که می خواهیم ناله بزنیم، مثل اینکه می خواهیم «الله اکبر» بگوییم وارد نماز بشویم که یک گریه عاطفی نباشد، یک گریه عقلی باشد که با همین اشک محشور شویم. دوم اینکه خود ما این چنین باشیم و دیگران را هم راهنمایی کنیم که این کشور را بسازیم تطهیر کنیم از هر رجسی اعم از بی عفتی، از بی حجابی، از تأخیر ازدواج، از نداشتن فرزند پاک کنیم، همه اینها آلودگی است، می دانید اگر یک جوان دهه سوم زندگی؛ یعنی از بیست تا سی ازدواج نکند، بعد دیگر در تمام مدت ناچار آلوده شده است، بعد دیگر درمان او مشکل است. ما وقتی حرم می رویم در و دیوار را می بوسیم از بس فرمایشات اینها نورانی است؛ فرمودند: در آن خانه ای که طلاق راه پیدا کرد، خانه ای است که ویران شده، بعد بازسازی اش بسیار سخت است، فرمود این کار را نکنید از یکدیگر جدا نشوید.[8] هیچ کسی دشمن ما نیست؛ مگر خود ما؛ این از بیانات نورانی پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک» استکبار دشمن ماست، صهیونیسم دشمن ماست؛ ولی بدتر از همه این نفس اماره است: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک»[9]همین توقّع زائد، همین به من برخورد، چرا این طور نگفت؟ همین است. این سگ نفس مگر آدم را رها می کند، «أَعْدَی عَدُوِّک»؛ یعنی بدترین دشمن ما همین غرور و خودخواهی و خودپسندی ماست: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک».
دعای کوتاهی هم از وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای اول روز محرم نقل شده است که صدر و ذیل این دعا توحید است: «یا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ، یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ»[10] درس توحید می دهد.
پی نوشت ها
[1] سوره إسراء، آیه33.
[2] معانی الاخبار، متن، ص52.
[3] مصباح المتهجد، ج2، ص723.
[4] سوره اعراف، آیه58.
[5] مصباح المتهجد، ج2، ص774.
[6] الأمالی(للصدوق)، النص، ص137.
[7] سوره مائده، آیه83.
[8] الکافی(ط ـ الاسلامیة)، ج6، ص54؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الْعُرْسُ وَ یُبْغِضُ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الطَّلَاقُ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ أَبْغَضَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الطَّلَاق».
[9] عدةالداعی، ص314.
[10] بحار الأنوار، ج95، ص334.