شما همصدای تیکتیک پایانی «شهرزاد» را میشنوید؟ درحالیکه در قسمت قبلی جریان روایت بارقههایی از پایان داشت، قسمت چهاردهم با یک چرخش ناگهانی، کاملاً در مسیر رو به پایان قرارگرفته است. درست مثل ماشینی که در یک خیابان بنبست آرامآرام و بیخبر از همهجا میراند و به ناگاه با دیدن دیواری روبرویش، سر فرمان را میچرخاند. حالآنکه سرنوشت این ماشین و سرنشینانش چه شود، همان سؤالی است که بعد از قسمت چهارده در مورد روایت «شهرزاد» و کاراکترهایش با آن روبرو هستیم.
نقشه بیعیب و نقص سروان پرویز بدون حضور اکرم در حال پیشروی است، درحالیکه به نظر نمیرسد راه فراری برای اکرم وجود داشته باشد، سروان پرویز نقشهاش را متوقف نمیکند و هرچقدر هم که دلباخته اکرم باشد، با فرزند او سودای به زیر کشیدن خاندان دیوانسالار را در سر میپروراند؛ و اکرم که با نیرنگها و حیلههایش شیرین را به جنون رساند و روانه بیمارستان روانی کرد تا جایش را بهعنوان بانوی عمارت دیوانسالار بگیرد، حالا خود در آستانه جنون قرار دارد و شاید فرجامی که برای شیرین آرزو میکرد در انتظار خودش باشد. شیرین و صابر هم همچنان در حال پیش بردن نقشهشان هستند تا درنهایت به قباد برسند. شیرین که در کنار کودکان و در نقش مادری، انگار خودش را میابد اما در راستای عملی کردن نقشه انتقامش و با هرچه نزدیکتر شدنش به خانه و خانوادهاش بیشتر روی دیگر شخصیتش را که در فصل یک دیدیم را نشان میدهد.
کاراکترهای اصلی «شهرزاد» هم در قسمت چهاردهم به طرز عجیبی غافلگیرمان کردند. قبادی که در قسمت چهاردهم دیدیم، همان قبادی است که در فصل اول با معصومیت و سرخوردگیهای زندگیاش دل بینندگان را به رحم آورد و آرامآرام تبدیل شد به پدر فرزند شهرزاد که راضی به ماندن در کنارش بود. قباد، بعد از شنیدن آخرین قصه شهرزاد قصه گویش، حتی از ملک جهان بخت هم پیشی میگیرد و رهایی شهرزاد را به دست خودش میسپارد تا عاشقیاش را کامل کند. از آنطرف اما فرهاد که تا پای چوبه دار رفته است و خطر تبعید و حتی مرگ از بیخ گوشش گذشته است، دیگر هیچ شباهتی به فرهادی که شهرزاد عاشقش شده بود ندارد. فرهادی که برای دستیابی به ایدئالهایش بهشرط عدم آسیب وارد شدن به کسی برای فراری دادن دکتر مصدق نقشه میکشید، همین فرهادی نیست که در این قسمت دیدیم. فرهادی که سراسر عقده و کینه است و بهراحتی گلوله را در قلب بهبودی خالی میکند که با یک شانس محض کمی آنطرف تر مینشیند و بهبودی را فراری میدهد. فرهاد آنقدر در ناکامی و حسرت انتقام میسوزد که راه فرار را برای بهبودی باز میگذارد و ناخواسته یک شیر زخمی را روانه راه خودش میکند؛ بهبودی حالا به دنبال همکاری با قباد و خاندان دیوانسالار است و در کنار همه نقشههای موبهمو اجراشده سروان پرویز، فرهاد طعمهای راحت برای لشکر لاشخورانی است که به جان هم افتادهاند. فرهاد دیگر نمیداند برای چه میجنگد، دشمنش کیست و از چه کسی و برای چه میخواهد انتقام بگیرد. فرهادی که در این قسمت دیدیم، فرهادی است که همه ناکامیهای سه فصل را پشت سر گذاشته و اکنون خشم و کینه او را کنترل میکند و شاید دیگر حتی شعر مرغ آمین نیما، یادش هم نیاید.
تنها ترانهای که در ذهن فرهاد زمزمه میشود، ترانه انتقام و مرگ است؛ به خاطر مرگ پدرش، زندگی ازدسترفتهاش با شهرزاد، سقوط آرمانهایش وزندگی که از او ربودهشده است، فرهاد خود را محکومبه سقوط کرده است. فراموش نکنیم حتی اگر قباد با رها کردن شهرزاد، انگیزهاش برای زندگی و حفظ خاندان دیوانسالار را ازدستداده باشد و در گوشهای انتظار گلوله انتقام فرهاد را بکشد، نصرت کاراکتری است که در مقابل چنین پایانی خواهد ایستاد و در کنار سایر کاراکترهایی که با قربانی کردن فرهاد به خواستههای خود میرسند، خطر دیگری است که نجات فرهاد را تقریباً غیرممکن میکند.
در این میان شهرزاد میماند و همان خاصیت ابرقهرمانی که در تاروپود کاراکترش دمیده شده است. شهرزاد به آرزوی دیرینهاش رسیده است؛ آزادی و فرزندش را در اختیار دارد، میتواند به یک کنج آرام برود وزندگیاش را پی بگیرد، میتواند نقشه فرار به شیراز را حالا بیدردسر اجرا کند؛ در اینجای قصه فقط شهرزاد است که ممکن است بتواند فرهاد را نجات دهد و او را با خود راهی کند تا زندگی نیمهتمامشان را جایی ورای همه کشتارها و انتقامها ادامه دهند؛ اما شمایلی که از او میشناسیم باعث میشود باورش سخت باشد که شهرزاد این سرنوشت شیرین و راحت را بپذیرد و ویرانی و آتشی که پشت سرش شعلهوراست را پشت سر بگذارد. شهرزاد سه فصل خردهخرده پرداختشده و تراشخورده و پیش چشمان بیننده شکلگرفته که اکنون، قهرمان قصه خودش باشد؛ حتی اگر قهرمانان لزوماً سرنوشت شیرینی در پیش نداشته باشند. مخصوصاً با شناختی که از حسن فتحی و سابقه کاریاش در تلویزیون داریم، باید از هماکنون خود را برای پایان تراژیک «شهرزاد» آماده کنیم.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
9