جوانانه شدن جرائم را نباید با مساله حضور نوجوانان در کانونهای اصلاح و تربیت اشتباه گرفت. مساله نوجوانان بزهکار تازه نیست، اما موضوع جوانانی که بههر نحو با روشهای غیرقانونی کسب درآمد میکنند، جدید است.
جوانان به هر دلیل ممکن است به ارتکاب جرم فکر کنند. هنگامی که آنها احساس میکنند جامعه نسبت به پاسخگویی به نیازهایش بیتفاوت است و جوانان را به هر نحو جدی نمیگیرد در اقدامی متقابل قوانین جامعه را چندان جدی نمیگیرند.
نگاه آنها به آینده بسیار خودخواهانه میشود و در جدالی نابرابر در تلاش هستند از مشکلات زندگی پیشی بگیرند، اما این توان را در خود نمییابند. در آخرین مرحله تصمیم میگیرند نسبت به جامعه رفتاری غیرمسئولانه داشته باشند و در آغاز هر کاری ابتدا به منافع فردی و نه منافع عمومی میاندیشند. جوانی که در اثر مشکلات زندگی دیگر چیزی برای از دست دادن نداشته باشد انسانی خطرناک است که هرکاری از او برمیآید.
محیط زندگی افراد نیز تاثیر زیادی در علاقه و تمایل آنها به ارتکاب جرائم گوناگون دارد. اگر جوان در محیطی رشد یابد که وقوع جرم بخشی از اخبار هر روزه آن باشد در این صورت قبح آن کار به مرور برای فرد شکسته میشود و دیگر ابایی در قبال انجام آن از خود نشان نمیدهد.
جوانان حاشیهنشین بحرانسازند
حاشیهنشینی، یکی از دلایل دیگر برای جوانانه شدن جرم در ایران است و حاشیهنشینی خود عامل بسیار مهمی برای پرورش خلاف و انسانهای مجرم است. بهگفته برخی کارشناسان در ایران حدود 18میلیون حاشیهنشین داریم و این میزان در حالافزایش است، بنابراین دور از انتظار نیست که حاشیهنشینی میزان جرم و جنایت را در جامعه به میزان بسیار زیاد افزایش دهد.
توجه به این نکته نیاز است که حاشیهنشینی خود باعث بروز جرم نمیشود و هر فرد حاشیهنشین الزاما فردی مجرم نیست، اما بسیاری از رفتارهای افراد در بستر محل زندگی خود و الگوبرداری از گروه همسالان شکل میگیرد. بنابراین اگر میزان تمایل یک جوان حاشیه نشین به ارتکاب جرم بیشتر از گروه همسالان او در شهر نباشد قطعا کمتر نیست.
حاشیهنشینی مفاهیمی مانند شکاف طبقاتی و اجتماعی، فقر، بحرانهای اجتماعی و فرهنگی و... را با خود به همراه دارد که این عوامل خود زمینهساز وقوع جرماند.
یک جوان فقیر و حاشیهنشین تنها کافی است در شهر نزدیک محل زندگی به منظور تفریح یا خوشگذرانی گشتی بزند تا متوجه تفاوت نحوه زندگی خود با دیگر جوانان شود و بهخوبی مفهوم تبعیض را درک کند. مفهوم تبعیض در هر انسان احساسهایی مانند عدماعتماد به نفس، خشم و ناراحتی ایجاد میکند. انسان خشمگین یا فاقد اعتماد به نفس راحتتر تن به انجام کارهای خلاف میدهد و میزان مسئولیت اجتماعی او نیز به مراتب کمتر از یک فرد عادی است.
خشم کمتر کنترل میشود
اگر غالب افراد جامعه را افرادی خشن تشکیل دهند و بپذیریم افراد خشن کنترل کمتری بر رفتارها و عملکردهای خود دارند در این صورت کمرنگتر شدن اخلاقیات در جامعه نباید دور از ذهن باشد. حتما در طول زندگی خود حداقل یک بار این جمله از سوی اطرافیان خود را شنیدهاید که: « این کار غیرقانونی نیست، اما غیراخلاقی است، بنابراین بهتر است آن را انجام ندهی.» بنابراین بهرغم آنکه قانون همواره برای عمده مسائل انسانی وجود دارد، اما بسیاری از ارتباطات انسانی از فهم قانونی خارجاند و قانون در مورد آنها عاجز است. در این هنگام است که وجدان بیدار افراد به داد آنها میرسد و افراد را به راه بهتر سوق میدهد. بنابراین وجود اخلاقیات در جامعه بسیار مهم است و افراد باید کنشهای ارتباطی- عاطفی در قبال دیگران را درک کرده و نسبت به آنها از خود واکنش نشان دهند. در جامعهای که اخلاقیات رنگ میبازند ناخودآگاه مرز باریک میان اعمال اخلاقی و غیراخلاقی نیز از بین میرود و افراد هنجارهای اجتماعی را ناهنجاری میدانند. افراد در این جامعه ناخودآگاه گرایش بیشتری به انجام کارهای غیرقانونی نیز از خود بروز میدهند، زیرا تبعیت از اخلاقیات شرط اول دوری از انجام اقدامات خلاف قانون است.
تفریح، نیاز جوان است
نبود آرامش، تفریح و سرگرمی مناسب نیز یکی از علل تمایل افراد به انجام اقدامات خلاف اخلاق و سپس خلاف قانون است. بهعنوان مثال بسیاری از جوانان برای جنبه سرگرمی به سوی موادمخدر کشیده میشوند و این افراد راه دیگری را برای تخلیه هیجاناتجوانی خود نمیشناسند. در واقع آنها در اثر معضل عدمشناخت کافی از تواناییها، علائق و استعدادهای خود سرگرمی دیگری جز کشیدن سیگار و قلیان ندارند. نبود تفریحات سالم برای هر رده سنی ناخودآگاه گرایش آنها را به هیجانات کاذب افزایش میدهد.
بنابراین نوجوان به راحتی سیگار میکشد یا مشروبات الکلی مصرف میکند و در گام بعدی هر چند تمایل او به مصرف اعتیاد به عوامل دیگری جز نبود تفریحات سالم نیز بستگی دارد شاید جوانی معتاد شود. در مسائل اجتماعی مثل جرم خیزی کاهش سن دیده میشود و جرائمی مانند خودکشی و اعتیاد نیز تقلیل سن پیدا کردند. امروز خبر خودکشی یک نوجوان یا جوان خبری شوکآور و ناراحتکننده، اما دیگر دور از ذهن نیست. جوان باید بداند جوانی در نظر افراد یک جامعه جرم نیست، اما راه و روش دارد.
ارتکاب به جرم به معنای جوانی کردن نبوده و نیست و افراد جامعه متشکل از پیر و جوان الزام به رعایت قانون دارند. هرچند در هنگام وضع قوانین و برخورد با جوانان باید شرایط سنی و روحیات آنها را نیز در نظر گرفت و صرفا نمیتوان به چشم قانون به وضعیت آنها نگاه کرد، زیرا بسیاری از روابط انسانی مشمول هیچقانونی نبوده و نیستند و در هیچکتاب قانونی ردپایی از آنها نیست.
جوانان باید جدی گرفته شوند
یک جامعهشناس در گفتوگو با «آرمان» با تایید جوانانهشدن جرائم در کشور میگوید: از سالها قبل این موضوع در ایران پیشبینی میشد و عوامل متعددی در گرایش جوانان به اعتیاد و آسیبهایاجتماعی دیگر وجود دارد.
امانا... قرائیمقدم میافزاید: عامل اول خانواده است، برخی از خانوادهها بدسرپرست، تکسرپرست و بیسرپرست هستند و معنویت درون آنها بسیار کمرنگ یا از بین رفته است و روابط خانوادگی موزاییکی شده است. او میگوید: روابط موزاییکی به آن معناست که خانوادهها در زیر یک سقف کنار یکدیگر زندگی میکنند، اما مانند موزاییکهای کفاتاق یکدیگر را احساس نمیکنند و در تماس مستقیم با یکدیگر نیستند. در واقع افراد خانواده از یکدیگر بسیار دور شدهاند و سر یک سفرهغذا کنار یکدیگر نمینشینند.
قرائیمقدم تاکید میکند: معنویات در اکثر خانوادهها وجود دارد، اما بسیار ضعیف است. دوستان در گروههای همسال نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردارند. او میافزاید: در مهمانیهای شبانه به راحتی مواد و سیگار مصرف میشود و دوستان این مواد را به یکدیگر تعارف میکنند. این گروههای دوستی تاثیرات بسیار بدی بر جامعه گذاشته و سن اعتیاد را در کشور به اواخر دوران متوسطهاول رسانده است.
قرائیمقدم میگوید: برای گروه جوانان مکانی برای شادی، تفریح و دلخوشی وجود ندارد، بنابراین اوقاتفراغت آنها بهطورکامل پر نمیشود. آنها مکانی برای شادی، آواز و سرگرمی ندارند و حتی میزان اعتیاد در دختران نیز افزایش یافته است و در کیف آنها به راحتی سیگار یا قلیانجیبی یافت میشود. او میافزاید: جوان نیازمند سپری کردن دوران جوانی خود است و امروزه دائما خود را با جوانان همسن و سال خود از طریق رسانههایغربی مقایسه میکند.
در نتیجه یأس، ناامیدی و سرخوردگی در او افزایش پیدا میکند. قرائیمقدم خاطرنشان میکند: محل زندگی جوان نیز در تمایل او به ارتکابجرم اثرگذار است. بهعنوان مثال جوانی که در برخی مناطق با گروهی از اراذل و اوباش همنشینی میکند امید چندانی به آینده زندگی خود ندارد.
اگر در تحصیلات یا اشتغال نیز شکست خورده باشد در این صورت قطعا جوانی بیکار است که وارد گروهی از افراد خرابکار، قاچاقچی، دزد و چاقوکش میشود. این جامعهشناس میافزاید: البته تمام خانوادهها را نباید به یک چشم دید و در برخی از خانوادههایایرانی همچنان مذهب نقش پررنگی دارد. اعضای خانواده نماز میخوانند و روزه میگیرند. شیوه تربیت در خانواده بسیار حائزاهمیت است.
در بسیاری از خانوادهها والدین تنها نقش سرپرستی دارند و حوزه تاثیرگذاری آنها بر زندگی فرزند در این حد است. قرائیمقدم میگوید: اعتیاد والدین نیز یکی از عوامل دیگری است که به افزایش احتمال جرمخیزی اعضای خانواده و فرزندان کمک میکند. برخی از نوجوانان و جوانان مجرم اصلا سرپرستی ندارند، بهعنوان مثال احتمال ورود کودکانخیابانی به حوزههای جرمخیزی و ارتکابجرم بسیار زیاد است.
کودکی که امروز در پارک میخوابد و اساسا هیچآشنایی با نهاد اول جامعهپذیری (خانواده) ندارد در آینده نیز آماده انجام بسیاری از جرائم است. او میافزاید: شهرهای بزرگ، دنیای بیگانگی، تنهایی، بیکسی و بیهویتی است. در این دنیا افراد ترس از شناخته شدن ندارند و بزهکاران در انبوه انسانها گم میشوند. به عنوانمثال در تهران، البرز و مشهد تجانسفرهنگی به هم خورده است و از انواع خردهفرهنگها در تهران حضور دارند.