ایان؛ یک ورق کاغذ که روی آن با دست خط «آلبرت اینشتین» 13 واژه به زبان آلمانی نوشته شده بود، در یک حراجی در شهر بیت المقدس به فروش گذاشته شد. شهری که بایگانی اینشتین در آن نگهداری میشود، زیرا اینشتین پیش از مرگش در سال 1955 (1334)، وصیت کرد نوشته هایش در اختیار دانشگاه این شهر قرار بگیرد.
بایگانی آلبرت اینشتین اکنون مشتمل بر 30 هزار سند و نوشته است. تعداد این نوشتهها چندین برابر نوشتههای موجود در بایگانیهای «گالیلئو گالیله» و «آیزاک نیوتن» است و با بایگانیهای «ناپلئون بناپارت» برابری میکند. با همهی این ها، منشأ این برگهی کاغذ خاص ربطی به بایگانی اینشتین نداشت، هر چند یک کپی از آن در این بایگانی نگهداری میشود.
سرگذشت این برگه مسلما جالبتر بود. این کاغذ در نوامبر 1922 (آبان 1301) در «هتل امپریال» توکیو نوشته و امضا شده است. همان ماهی که اینشتین جایزهی نوبل فیزیک خود را دریافت کرد. اینشتین در خلال تور سخنرانی بسیار مشهورش در ژاپن، در این هتل اقامت داشت؛ اینشتین در این دوره حتی بیشتر از خانوادهی سلطنتی ژاپن جلب توجه کرد.
او که به ظاهر به خاطر چنین توجه عمومیای دیوانه وار رنجیده خاطر شده بود، تصمیم گرفت بخشی از دیدگاهها و احساساتش دربارهی زندگی را در نوشته هایش ثبت کند.
بیشتر بخوانید:چرا دوست داریم از افراد مشهور نقل قول کنیم؟
او این ورق کاغذ خاص (و یک نسخهی کوتاه تر) را به یک پیک ژاپنی داد. به این دلیل که آن پیک به دلیل ارزشهای فرهنگی محلی حاضر نشده بود انعام بپذیرد یا این که اینشتین پول خرد نداشت. به گفتهی فروشندهی این نوشته، که به گزارش
بی بی سی» برادر زادهی آن پیک است، اینشتین ظاهرا به این پیک گمنام ژاپنی گفته بود: «شاید خوش اقبال باشی و روزی این یادداشتها ارزشمندتر از یک انعام معمولی شود.»
مرکز حراج تخمین زده بود این یادداشت با قیمتی حدود پنج تا هشت هزار دلار فروخته شود. مزایده از دو هزار دلار شروع شد و طی 20 دقیقه، توفانی از پیشنهادها قیمت را به سرعت بالا برد تا این که دو خریدار نهایی از طریق تلفن به نبرد برای تصاحب این غنیمت مشغول شدند. سرانجام قیمت این برگهی کاغذ به رقم محیر العقول 1 / 56 میلیون دلار رسید. ترجمهی دست خط اینشتین این است: «یک زندگی آرام و ساده، شادی آورتر از دویدن به دنبال موفقیت و بی قراری دائمی است.»
اگر اینشتین هنوز در میان ما بود، سطح مضحک بودن این حراجی برایش قابل درک نبود. اینشتین در نیمهی دوم زندگی اش و در پی تأیید نجومی نظریهی نسبیت عامش زیر نظر بریتانیاییها در سال 1919 (1298)، بی وقفه از شهرتی که نصیبش شده بود احساس حیرت زدگی میکرد و علاقهای به پول در آوردن از این راه نداشت.
زمانی که او را با معادلههای ریاضی و معدودی از دوستان فیزیکدان و ریاضیدانش -در زوریخ، برلین، آکسفورد، پاسادنا و پرینستون - تنها میگذاشتند، از همیشه خوشحالتر بود. در سفر دریایی طولانی به ژاپن و بازگشت از آن جا، عاشق آن بود که در گوشهی کابینش بنشیند و تند تند معادلهی ریاضی بنویسد.
اینشتین در مقدمهای برای زندگینامه اش به قلم فیزیکدانی به نام «فیلیپ فرانک»، دربارهی شهرتش نوشته است: «هرگز نفهمیدم که چرا نظریهی نسبیت با آن مفاهیم و مشکلاتش که تا این اندازه از زندگی روزمره فاصله دارد، باید تا این حد با اشتیاق گروههای گستردهای از عموم مردم مواجه شود ... تا کنون هیچ پاسخ قانع کنندهای برای این پرسش نشنیده ام.»
اینشتین همچنین کمی پیش از مرگش در سال 1955 (1334)، در نوشتهای برای مجلهی «لایف»، دربارهی معنای زندگی چنین غور کرد: «سعی کنید به دنبال موفقیت نباشید و به جای آن ارزشها را دنبال کنید. کسی که برداشتش بیشتر از آنچه باشد که هزینه میکند، در دوران ما موفق دانسته میشود. اما مرد ارزشها کسی است که بیشتر از آنچه برمی دارد، هزینه کند.»
منبع: هفتهنامه دانستنیها
مترجم: حسین رحمانی