شاید نگاهی به آمار طلاق، راه مناسبی برای اثبات اهمیت مشاوره ازدواج باشد. مسائل خانوادگی، مشکلات رفتاری و جسمی، اختلالات جنسی، اعتیاد، فقر و تنگنای اقتصادی از جمله علل بروز طلاق به حساب میآیند؛ اما نکته مهم ناآگاهی افراد از یکدیگر پیش از ازدواج است. مشاوره ازدواج راهحل این ناآگاهی است. بیشتر طلاقها در پنجسال اول زندگی رخ میدهد، یعنی درست در دورهای که زن و مرد هنوز به شناخت درستی از هم نرسیدهاند. انتخاب همسر حساسترین نقطه زندگی است. اگر ازدواج از روی آگاهی و طبق معیارهای صحیح و با استفاده از فرصت مشاوره ازدواج انجام گیرد، فایدهها و منافع مهمی در بر خواهد داشت. معیارهای متفاوتی مثل عوامل اجتماعی، تحصیلات، شغل، هوش و استعداد، سن، اعتقادات و باورها در گزینش همسر مؤثرند و با آگاهی از معیارهای فوق و استفاده از امکان مشاوره ازدواج، امکان انتخابی خوب وجود خواهد داشت.
به طور کلی، طلاق طی دو دوره زندگی رخ میدهد. نخستین دوره حساس برای طلاق هفتسال اول ازدواج است، به طوری که نیمی از کل طلاقها در این دوره اتفاق میافتند. این دوره، همچنین، به دوره بسیار هیجانی و آشفته ازدواج معروف است. دومین دوره حساس برای طلاق میانسالی است، یعنی زمانیکه زوجها فرزند نوجوان دارند. به اعتقاد بسیاری، در این دوره از زندگی شاهد کمترین میزان رضایت زناشویی هستیم. زن یا مردی که طلاق میگیرد، با کشمکشهای متعدد فردی و بینفردی مواجه میشود. در این فرایند، هویت مغشوش، فقدان امید، تغییر در سبک زندگی و مشکلات جدی در شبکه اجتماعی و شغلی بخشی از پیامدهای طلاق محسوب میشود.
علاوه بر این، زوجها در مراحل مختلف زندگی، بر موضوعات متفاوتی تمرکز میکنند؛ مثلاً ارتباط به آن اندازه که برای افراد جوانتر مشکلساز است، برای زوجهای میانسال مشکلآفرین نیست. بسیاری از مسائل ارتباطی ناشی از نداشتن پیام روشن و واضح، خودداری از بیان انتظارات، زمان نامناسب برای ارتباط، گوشندادن به حرفهای طرف مقابل، همدلینداشتن و استفاده از رفتارهای غیرکلامی متناقض است. آموزشهای لازم دربارهٔ اینها را میتوان در مشاوره ازدواج دریافت کرد. متغیرهای زمینهای که بر درک مشکلات همسران اثر میگذارند شامل مسائلی است مربوط به چرخه زندگی، سلامتی، مشکلات مربوط به فرزندان، تقسیم کار و نقشها، شغل و حرفه، درآمد و ازدواج مجدد. مشاوره ازدواج، آمادگیهای لازم برای مواجهه با این مشکلات را به همراه دارد.
از سوی دیگر، اکثر طلاقها در میان همسران جوان رخ میدهد. بیشترین گروه سنی که در سالهای اخیر طلاق گرفتهاند برای خانمها 20تا24سال و برای آقایان 25تا29سال بوده است. عامل اصلی طلاق در میان این قشر را میتوان تقاضای بیشتر زنان در تساوی حقوق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در زندگی و همچنین، تفاهمنداشتن عنوان کرد. به این ترتیب، سن پایین هنگام ازدواج نیز عاملی دیگر در پیشبینی تزلزل زناشویی است. این ازدواجها بدون مطالعه و تحقیق و بیشتر بر اساس دوستداشتنهای زودگذر و آنی اتفاق میافتند و بنابراین، بنیان سستتری دارند. مشاوره ازدواج میتواند مانع این شتابزدگی در تصمیم شود. شانس زوجهای جوانتر برای ازدواج موفق کمتر است، چرا که آنها بالندگی هیجانی و عاطفی زیادی ندارند و این امر میتواند باعث سستی پیوند زناشویی و در نهایت، طلاق شود. این همسران مشکلات فرافردی از قبیل دخالت خانواده، گرفتاریهای اقتصادی، مسکن و تفاوتهای فرهنگی را بیشتر تجربه میکنند. چنین زوجهای رمانتیکی در روابط زناشویی نیز به گونهای به همسر خود مینگرند که گویی او را با تمام ویژگیهایش مطلوب و مناسب مییابند. به دلیل ماهیت ناگهانی و بسیارمهیج این روابط، کنترل زوجها بر چنین فرایندی محدود به نظر میرسد. علاوه بر آن، ترسهای ناشی از ناتوانی در استمرار چنین عشق و علاقهای باعث آشفتگی و احساس طردشدگی در زوجها میشود و در نهایت، داشتن این عقاید آرمانی سازگاری زناشویی را با مشکل مواجه میکند و بسیاری را به طلاق میکشاند. پیشگیری از این ازدواجهای عجولانه و منجر به طلاق، با مشاوره ازدواج ممکن میشود.
در حال حاضر، رایجترین شکل طلاق، طلاق توافقی است. در این حالت، همسران برای اینکه بتوانند زودتر از یکدیگر جدا شوند اقدام به طلاق توافقی میکنند. هر دو طرف از این موضوع رضایت دارند و دربارهٔ حقوق مالی زن، مانند مهریه، جهیزیه و حتی حضانت فرزندان با یکدیگر به سازش میرسند. این توافق در حکم دادگاه ثبت میشود و ضمانت اجرای قانونی پیدا میکند؛ ولی متأسفانه از آنجا که زنها هیچ ابزاری برای راضیکردن همسر خود ندارند، معمولاً با بخشش تمام امتیازات و حقوق خود همسرشان را به جدایی راضی میکنند. چون مردان باید تمام حق و حقوق همسرشان را هنگام طلاق بپردازند، معمولاً درخواست طلاق نمیدهند؛ بلکه عرصه را چنان بر زن تنگ میکنند تا درخواست طلاق بدهد و قسمت عمده حقوق خود را ببخشد. به همین دلیل، درخواست طلاق بیشتر از سوی زنان و بیشترین نوع جدایی هم طلاق توافقی است.
برخی از کارشناسان اجتماعی و حقوقی طلاق توافقی را بهترین شکل جدایی در زوجهایی میدانند که با یکدیگر ناسازگارند. آنها معتقدند در طلاق توافقى، از دعوا، جنجال، برخوردها، عکسالعملهاى نامعقول و اتلاف وقت بیشتر در پیچوخم دادگاهها که حتى در نمونههایی چندین سال طول میکشد، خبری نیست و از طرفی، مسئله حضانت و ملاقات فرزندان با تفاهم بیشترى صورت میگیرد و لطمات کمترى متوجه فرزندان میشود. طلاقهای توافقی که اغلب عجولانه و بر اثر مدیریت نامناسب مشکلات خانوادگی، بهخصوص در سالهای اولیه زندگی مشترک که با توافق شتابزده زن و شوهر اتفاق میافتد، از آسیبهای کاملاً جدیای است که نهاد خانواده را با چالشهای عدیده مواجه میسازد. در طلاق توافقی چیزی از همسران سؤال نمیشود و حکم طلاق به سادگی صادر میشود. در این مرحله زوجها خوب راهنمایی نمیشوند، مشاوران متخصص و آگاهی که بتوانند به آنها یاری دهند وجود ندارند یا در زمان مناسب امکان و شرایط دسترسی به این کارشناسان وجود ندارد. چه بسا با دریافت خدمات مشاوره ازدواج اندک و ایجاد فرصتی برای تجدیدنظر در تصمیمگیری، بسیاری از زوجها از اقدام به طلاق منصرف شوند؛ بنابراین، ضرورت به کارگیری و بسط اصولی اینگونه خدمات در کشور بیش از پیش احساس میشود. اگر طرفین هنگام مراجعه به دادگاه برای ثبت طلاق توافقی ملزم شوند، ابتدا به مراکز مشاوره ازدواج مراجعه کنند و پس از آن پرونده به قاضی ارجاع داده شود، احتمالاً با کاهش قابل ملاحظهای در میزان وقوع طلاق روبرو خواهیم بود.