ماهان شبکه ایرانیان

شیعیان عراق ؛ آرمان ها و چالش ها

در بخشی از این مقاله، می کوشم از ویژگی های شیعه در عراق، در بخشی دیگر از آرمان ها و هدف ها و در بخش بعدی از آینده و موانع [فراروی شیعیان عراق [سخن بگویم.

در بخشی از این مقاله، می کوشم از ویژگی های شیعه در عراق، در بخشی دیگر از آرمان ها و هدف ها و در بخش بعدی از آینده و موانع [فراروی شیعیان عراق [سخن بگویم.

بخش اول:

ویژگی های شیعه در عراق

عراق، ازلحاظ انتساب آن به تشیع، ویژگی هایی دارد که آن را از مناطق دیگر متمایز می کند. دراینجا مسائل متعددی را بررسی می کنیم:

1. ویژگی تاریخی

نخستین وضعیت اجتماعی شیعه، در

سطح امت و ملت - نه در سطح نخبگان و افراد- بیش از هر جای دیگر از جهان اسلام، در عراق پدید آمد. در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و همچنین پس از ایشان، مجموعه ای از اشخاص مهم پیرو حضرت علی علیه السلام ، در معنای خاص تشیع، شیعه بودند؛ مانند سلمان فارسی، عمار، ابوذر، حذیفة بن یمان، جابر بن عبداللّه انصاری، ابوسعید خدری، مقداد کندی و عبداللّه بن عباس، که جملگی از صحابه مهم و معروف اند. این، وضعیت فردی و عقیدتی است و وضعیت مردمی مرتبط به امت و جامعه، نخستین بار، در عراق ظاهر شد. از این رو از جنبه تاریخی، می توانیم عراق را قدیمی ترین کشوری بدانیم که تشیع اهل بیت را شناخت، و این امر، به وجود چند عامل برمی گردد ؛ از جمله:

الف) حضور نخستین عناصر مهم شیعه امام علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام در عرصه اجتماعی عراق؛ مانند عمار بن یاسر، حذیفة بن یمان و سلمان فارسی که اداره برخی مناطق را قبل از خلافت امام علی علیه السلام بر عهده داشتند و پس از آن، وجود خود امام علی علیه السلام در زمان حکومتشان در عراق.

ب) وجود شیعیانی که نقش های مهم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشتند؛ مانند مالک اشتر، حبیب بن مظاهر، میثم بن تمار، کمیل بن زیاد، ابوالاسود دوئلی و حجر بن عدی.

ج) حضور برخی عشایر یمن در عراق؛ یعنی آنانی که در آغاز رسالت، هنگامی که امام علی علیه السلام به عنوان والی و فاتح قلعه های آنان در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به آنجا رفته بود، تحت تأثیر شخصیت ایشان قرار گرفتند. همچنین می توان به حضور برخی از عشایر حمدان و کنده اشاره کرد.

د) فراوان بودن موالی در عراق، در کنار قبیله های عربی؛ اینان به امام علی علیه السلام وتشیع پناه می جستند واین به سبب سیاست های تبعیض نژادی وطبقاتی برخی از خلفا بود که بعدها نیز امویان، به صورت گسترده، آن را محور سیاست هایشان قرار دادند.

2. گرایش های مردم عراق

دومین مسئله، وجود یک ملت پیرو اهل بیت علیهم السلام به رغم وجود حکومت های مخالف اهل بیت است؛ حکومت هایی که از آغاز تاریخ اسلام تا عصر حاضر، زمام امور عراق را در دست دارند. این تناقض در گرایش های سیاسی و روحی حکومت و ملت، آثار و بازخوردهای عمیقی بر همه اوضاع عراق به وجود آورده است؛ مانند اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و روانی ای که عراق به آن شناخته می شود. اکنون عراق از نظر سیاسی تقریبا در میان همه جهان اسلام، به این تناقض شناخته می شود. این امر، همواره عراق را کانونی برای نگرانی، اضطراب و درگیری های منطقه ای قرار داده است.

3. تشیع سیاسی در عراق

عراق در تاریخ خود دو حادثه و پدیده مهم را به خود دید که با مسئله تشیع مرتبط بوده است و تأثیر خاص این دو واقعه، در عراق ماندگار شد. این دو پدیده عبارت اند از:

الف) قرار دادن عراق به عنوان پایتخت خلافت. پس از جنگ جمل، امام علی علیه السلام مرکز خلافت را به عراق انتقال داد. در مدت زمان کوتاه حکومت امام علی علیه السلام در عراق، این کشور رویدادهای بسیاری را شاهد بود و این دوران، غیر از همه زمان ها و دوران هایی است که تاریخ اسلام تاکنون پشت سرگذاشته است؛ چرا که در بردارنده الگویی ایده آل و کامل از حکومت اسلامی است که مسلمانان آن را در تاریخ خود شناخته اند. همچنین حوادثی که در طی حکومت آن حضرت روی داد در جنگ با ناکثان و قاسطان و مارقان - بسیاری از احکام فقه اسلامی مربوط به بغات و چگونگی رفتار با آنان و نیز پیآمدهای این رویدادها را تبیین می کند.

ب) قیام امام حسین علیه السلام . پایگاه مردمی نهضت عاشورا و نیز شهادت آن حضرت در عراق بود و فرض این است که عراقی ها ایشان را کشتند یا از آن کشتار حمایت کردند؛ ولی از سوی دیگر، عراقی ها در محتوای روحی، فکری و سیاسی، مسؤولیت این نهضت و مسؤولیت خون امام حسین علیه السلام را بر عهده گرفتند؛ خواه در انتقام از قاتلان امام و خواه در ادامه نهضت و انقلاب ایشان تا عصر حاضر. این ویژگی، در آنچه به خصوصیات شیعه مربوط است، دارای نقش عظیمی است.

4. حوزه علمیه

از ویژگی هایی که عراق، در طول تاریخ خود، به آن متصف شد، وجود حوزه علمیه است که می توانیم از آن به عنوان امتدادی از وضعیت فرهنگی و سیاسی عراق یاد کنیم.

حوزه علمیه عراق، در آغاز، حوزه کوفه و مدرسه علمیه آن بود که امام علی علیه السلام هسته اولیه آن را بنیان نهاد و پس از آن، اهل بیت علیه السلام به آن توجه کردند. سپس مرکزیت به حوزه بغداد منتقل شد که این حوزه بسیار مهم، نیاز به مطالعه و بررسی های مستقل دارد. بعد از آن، حوزه علمیه به شهر نجف منتقل شد. این شهر، از لحاظ جغرافیایی، امتداد شهر کوفه است. همچنین این حوزه، گاه به کربلا و گاه به حلّه منتقل می شد، ولی در نهایت، دراین منطقه باقی ماند؛ با توجه به این که کربلا و حله، از لحاظ اجتماعی و جغرافیایی، به کوفه منتسب هستند.

وجود حوزه علمیه با این شکل و ویژگی نشانگر یک شاخص بسیار مهم از شاخص های تشیع در عراق است و به آن، ویژگی های فرهنگی و علمی خاصی را می بخشد.

5. عتبات مقدسه

هیچ کشور و منطقه دیگری از جهان اسلام - به جز مدینه منوره که از لحاظ معنوی و تعدد قبور، به عراق شبیه است - همانند عراق دارای شش مرقد از مراقد ائمه اهل بیت علیه السلام نیست. همچنین ولادت مهدی(عج) و آغاز غیبت صغرای ایشان در عراق بود. سفیران چهارگانه ایشان نیز در عراق بودند. این ویژگی ها در هیچ یک از سرزمین های تشیع وجهان اسلام، نظیر ندارد. ممکن است مدینه منوره تا اندازه زیادی به آن شباهت داشته باشد، ولی تفاوت میان آنها این است که در مورد مدینه، همه مرقدهای شریف در یک شهر قرار دارند و آن، مدینه منوره است. همچنین سرزمین حجاز، سرزمین تشیع، به طور عموم، به حساب نمی آید.

6. دشمنی حکومت ها با تشیع در عراق

به طور کلی، مردم عراق پیرو اهل بیت علیهم السلام بوده و هستند، ولی در طول تاریخ اسلامی، حکومت هایی که در عراق حکم فرمایی می کردند، پیرو اهل بیت علیهم السلام نبودند؛ جز در دوران هایی کوتاه. این که بیشتر مردم عراق، از آغاز تاریخ اسلامی، شیعه بودند، نقش و تأثیر بسیاری در تاریخ عراق و رویدادهای آن داشته است.

همچنین از نظر جغرافیایی در می یابیم که شیعیان در همه سرزمین های عراق، به جز دو استان دهوک و اربیل حضور دارند. از لحاظ قومیت عربی، شیعیان اکثریت مطلق را تشکیل می دهند. در میان کردها، شیعیان دارای اقلیت قابل توجهی هستند. در میان ترک ها -که آنان را در عراق ترکمان می نامند- شیعیان نصف و اهل سنت نصف دیگر را تشکیل می دهند.

در عراق، قوم دیگری وجود دارد که در معرض نابودی است و رژیم حاکم تلاش کرده با شیوه تبعیض نژادی خود، محو کامل آنان را دنبال کند؛ یعنی آنانی که تبارشان فارس و ایرانی است. اکثریت مطلق آنان شیعه هستند و شاید حتی یک سنی هم در میان آنان وجود نداشته باشد. پایمال شدن این قوم، از قضایای رنج آوری است که تاریخ معاصر ما شاهد آن است؛ بدون این که عکس العمل مناسبی برای آن وجود داشته باشد. در جهانی که همواره شعار حقوق بشر را مطرح می کنند، هیچ صدایی برای محکوم کردن این ستم نژادی، حتی از دولت مبارک جمهوری اسلامی که مدافع مستضعفین است، شنیده نمی شود.

بخش دوم:

هدف ها و آرزوها

در این جا نخست به بیان برخی از نکات مهم می پردازیم:

1. حکومت عدل علوی

حکومت علوی در عراق، نمایانگر آرزوی تشیع است که ممکن است سراسر تاریخ اسلامی را شرفیاب کند. حکومت علوی، که در زمان امام علی علیه السلام در مدت کوتاهی در عراق برپاشد، الگو و نمونه ای است که ملت عراق و شیعیان آن درپی آن هستند. درست است که حکومت اسلامی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم افتخاری بزرگ برای مسلمانان و امت اسلامی بود، ولی آن حکومت، متعلق به دوران تأسیس بود و احکام آن، به تدریج صادر می شد و دامنه سرزمین آن نیز محدود بود. همچنین صورت حکومت، به طور کامل شکل نگرفته بود و معمولاً نمی توان برای چنین دوره هایی حکمی صادر کرد.

اگر سخن را به الگوی علوی و نقش امام علی علیه السلام اختصاص می دهیم، برای این است که در آن دوران، پس از مدتی، استقرار و ثبات سیاسی در جهان اسلام بوجود آمد و اسلام به حقیقتی استوار در جهان بشری تبدیل شد و حکومت امام علی علیه السلام در این زمان، برای نشان دادن این الگوی حکومتی ایدئال تشکیل شد.

این امر، از آن زمان تا به امروز، یکی از آرزوهایی است که شیعیان اهل بیت علیهم السلام در عراق به دنبال آن هستند و آن چه در ایران اتفاق می افتد نمونه ای از همان آرزو برای برپایی حکومت علوی است ومنظور ما از برپایی حکومت علوی ویژگی های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی آن است؛ نه ویژگی های مذهبی آن.

یکی از ویژگی های متمایز و مهم حکومت علوی، پس از قضیه عدالت، قضیه مساوات و عدم تبعیض نژادی یا طبقاتی در میان انسان ها است؛ چرا که خلفای قبل و پس از امام علی علیه السلام سعی داشتند در میان قومیت ها و ملت هایی که در جهان اسلام وجود داشت تمایز قائل شوند. اما حکومت علوی سعی داشت تا مسئله تمایز در میان ملت های اسلامی را از میان برود و مسلمانان در ارتباط اجتماعی شان با حاکم حقیقتا موضع برابر داشته باشند چون امام علی علیه السلام بین موالی و عجم ها و عرب ها مساوات برقرار کرده بود، این امر در زمان او متحول شد. حتی رؤسای برخی از قبایل عرب نزد آن حضرت آمدند و نارضایتی خود را از مساوات با عبارت «غلبتنا علیک هذه الحمراء» اظهار کردند.

به علاوه مسئله رحمت و شفقت در برخورد با طبقاتی که از لحاظ اجتماعی یا سیاسی ضعیف بودند مانند اقلیت ها ویژگی دیگر حکومت علوی بود. از این رو، حکومت علوی در رابطه با این نوع ضعفا نیز متمایز بود. همچنین رأفتی که امام نسبت به اهل کتاب داشت و ارزشی که برای آنها قائل بود به این خاطر بود که آنان از جهت سیاسی یک طبقه مستضعف به شمار می آمدند. این امر نیز حکومت علوی را از حکومت دیگر خلفا متمایز می کرد.

2. آزادی مراسم و تبلیغات دینی

آرمان دیگر، آزادی در انجام مراسم دینی و مذهبی و دعوت به سوی خداوند متعال است. مسئله آزادی، در معنای فرهنگی و سیاسی، نیز یکی از اهداف اساسی و مهمی است که شیعیان همواره برای رسیدن به آن تلاش می کنند. این آزادی یکی از شاخصه های حکومت علوی و عنصری اساسی در فرهنگ شیعه به شمار می آید.

3. گسترش و ترویج فرهنگ اسلامی

آرمان سوم، گسترش و ترویج فرهنگ اسلامی است که به نام فرهنگ شیعی معرفی، و شیعه به آن شناخته می شود. این فرهنگ دارای مجموعه ای از واژگان با مفاهیمی متعالی است که برخی از آن عبارت اند از:

الف) عزت و کرامت انسانی؛

ب) تولی و دوست داشتن اهل بیت علیهم السلام ؛

ج) نشر علوم و معارف ناب اسلامی و ایجاد تحول در آنها و شناخت و استنباط حکم شرعی با بهره گیری از اصول قرآن کریم، سنت نبوی و عقل،که می توان از آن به عنوان حرکت اجتهاد و آزادی اجتهاد یاد کرد؛

د) اهتمام ورزیدن به علوم طبیعی؛

ه) فرهنگ آمادگی برای بذل و بخشش وتحمل سختی ها، و شهادت طلبی ها در راه بنیان گذاری جامعه ای شایسته، و دفاع از اسلام و مصالح عالی اسلامی.

و) وجود روابط طبیعی میان شیعه و سایر گروه های اسلامی که گاه از آن به عنوان وحدت اسلامی یاد می شود، و این خود دارای مفاهیم خاصی است؛ مانند برخی دیگر از آموزه هایی که تحت عنوان تقیه، مجامله و مدارات وارد شده اند و از یک نوع اهتمام به تحکیم رابطه با دیگر اعضای پیکر اسلامی و گروه های مسلمان حکایت دارند.

بخش سوم:

چالش های فرارو

در عراق ما مجموعه ای از چالش ها را می بینیم که شیعیان از آغاز تا به امروز باآن روبرو بوده اند، و اکنون نیز برخی از آن چالش ها همچنان وجود دارد؛ مانند:

1. تروریسم

شیعیان در طول تاریخ با یکی از اقسام تروریسم، یعنی تروریسم فکری، مواجه بوده اند ودر عصر حاضر نیز در مقابل آن قرار دارند؛ مانند تهمت، کفر، گمراهی، غلو، تندروی و... . تروریسم سیاسی، نوع دیگری از این تهاجم است که شیعیان با آن مواجه بوده و هستند. شیعه، از آغاز، مانند امام حسین علیه السلام با این دوگونه تروریسم مواجه بوده است. در انتفاضه شعبان 1411 هجری قمری - بر حسب برخی تخمینات- ظرف یک ماه تقریبا حدود چهارصد تا پانصد هزار نفر از شیعیان عراق کشته شدند. در این واقعه، رژیم بعث، پرچمی با شعار «بعد از این شیعه نباشد» را بر تانک ها و افزارهای جنگی زرهی خود برافراشت و عتبات مقدسه را با توپ و موشک بمباران کرد. این رقم کشتگان با در نظر گرفتن مدت زمان آن، در تاریخ بشری کم نظیر است؛ چه رسد به تاریخ عراق. همچنین در زمانی که صدام بر ضد «جمهوری اسلامی» جنگ برپاکرده بود حدودا پنج هزار جوان را که سنینی بین هجده تا 28 سال داشتند، به تهمت داشتن ریشه های ایرانی نخست بازداشت و سپس از صحنه هستی محو کرد. سرنوشت آنان همچنان نامعلوم است. یا در مورد عملیات نابود کردن نخبگان، فرهیختگان شیعه و افراد متدین باید گفت آماری که از اعدام آنان در دست داریم، حکایتگر کشتار حدود پنجاه تا صد هزار نفر، به طرزی وحشیانه و به صورت دسته جمعی است.

امروز اگر دویست نفر در شهر جنین در فلسطین کشته شوند، درکل جهان سر وصدا بلند می شود. من نمی خواهم ازشأن آن جنایت بکاهم؛ اما کشتارهایی که در عراق اتفاق می افتد، چندین برابر آن چیزی است که در فلسطین اتفاق می افتد این عملیات تروریستی نمایانگر یک چالش مهم و اساسی است که ما در عراق با آن مواجه هستیم.

2. چالش در فرهنگ و اخلاق

عقیده و فرهنگ شیعیان، عقیده نابی است که اسلام را نشان می دهد و نمایانگر اعتدال، توازن در اندیشه الاهی و شناخت بشری در تاریخ بشریت است؛ ولی این عقیده و فرهنگ شیعی، به خاطر عوامل و اسبابی که بر آن احاطه کرده، با چالش هایی روبه رو است؛ از جمله:

الف) غلو

این پدیده از گذشته تا امروز در عراق وجود داشته و علت آن، محاصره فرهنگی و تروریسم فکری و سیاسی ای است که همواره عراق با آن مواجه بوده است. همچنین می توان آن را عکس العمل روانی امت، پافشاری بر حفظ عقیده و تظاهر به علاقه و دوستی آنان به اهل بیت علیهم السلام دانست. هم اکنون در عراق حرکت هایی آغاز شده که نشانه های زیادی از غلو به همراه دارد و همه اینها به خاطر نشان دادن موالات و وابستگی به اهل بیت علیهم السلام است.

ب) جاهل سازی یا عقب نگه داشتن مردم در عرصه فرهنگ

چالش دیگر پدیده «جهالت سازی» است که منجر به بدعت سازی و ایجاد گمراهی در میان عموم گروه های مردمی می شود، و این ناشی از محرومیت و جدا بودن مردم از فرهنگ شیعی ناب و منع فرصت های تبلیغ و ارشاد و عدم استفاده از علما و مبلغان و ائمه صالح در مساجد است.

رژیم حاکم بر عراق انتشار بیش از هزار عنوان از کتاب های شیعه را منع کرد و حتی استفاده از کتاب هایی را که هیچ مضمون سیاسی نداشتند مانند اللمعة الدمشقیه که یک کتاب فقهی و قدیمی است - ممنوع اعلام کرد. همچنین استفاده از رساله های عملیه مراجع و علما ممنوع گردید. البته شاید هنوز مردم به طور محدود و مخفیانه از آنها استفاده کنند و دستگاه های دولتی نیز گاه از این موارد چشم پوشی کنند؛ اما قانون، استفاده از آنها را ممنوع و مستلزم پیگرد قانونی می داند. گاه ممکن است شیعیان به خاطر استفاده از کتاب هایی که در ارتباط با اندیشه شیعه می باشد به قتل یا زندان های طولانی مدت محکوم شوند.

ج) انحرافات اخلاقی

این روزها، برخی انحرافات اخلاقی، به ویژه از جانب اشخاصی که منتسب به اهل علم و روحانی هستند، بروز می کند و همین امر خطراتی را به وجود آورده است. شبیه به این انحرافات در زمان امام حسن عسکری علیه السلام پدید آمد و حضرت نفرت خود را از آن اعلام فرموده بودند؛ مانند حلیت لواط درحالی که حرمت آن در اسلام روشن است.

3. چالش روابط اجتماعی

در کنار این چالش ها، مسئله دیگری وجود دارد و آن، کناره گیری و انزوای شخصی و عمومی و گرایش یافتن به گروه بندی و تمایلات طایفه ای و فرقه ای است؛ در حالی که اهل بیت علیهم السلام این امور را منع کرده و شیعیان خود را از حرکت به سوی مذهب گرایی و فرقه گرایی بر حذر داشته اند.

یکی از چالش هایی که شیعیان، در این عصر، به ویژه در خاک عراق با آن مواجه اند همین چالش بزرگ است که آنها را به حفظ وضع موجود خود به عنوان یک جزء از امت اسلامی و ملت عراق وادار می سازد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تهاجم بسیار بزرگی علیه شیعه آغاز شد؛ به گونه ای که شیعیان عراق محاصره و منزوی شدند تا به صورت یک گروه و تنها برای خودشان زندگی کنند؛ نه برای مسلمانان و جهان اسلام.

4. چالش در شاخص های وجود

در شاخص های وجود و زندگی شیعه در عراق، مجموعه ای از عنصرها جلوه دارد که این عناصر در زندگی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آنها پا برجا بوده و هست و توانسته است آنها را در طول قرن های گذشته حفظ کند. مهم ترین عنصرهایی که شیعه با برخورداری از آنها توانسته است از درون، موجودیت خود را در برابر عملیات سرکوبگرانه حفظ کند، عبارت اند از:

41. نیروهای دفاعی و مسلح که در عشایر عربی و عراقی ظهور دارد؛

42. عناصر عقیدتی وفرهنگی که در حوزه علمیه ومنبرهای حسینی- که نقش بسیار بزرگی در حفظ بخش عقیدتی و فرهنگی در عراق داشته اند متجلی است؛

43. سلسله عمومی روحانیت و مردم و روابط میان آنها و نظام مرجعیت دینی که نقش بزرگی را در نگهداری مردم داشته است؛

44. تکیه بر بازرگانی و کشاورزی درکارهای اقتصادی که خود محافظ نیروی معیشتی در زندگانی شیعیان است، و آنها پس از برکنار ماندن از صحنه سیاست بر این دو مسئله اهتمام دارند؛

این عنصرهای چهارگانه در گذر زمان، متزلزل گردید و وجود شیعه در معرض تهدید واقع شد.

با این که حکومت ملی عراق به وسیله تلاش و فداکاری عشایر عراقی و مقاومت آنها در برابر استعمار انگلیسی به وجود آمد، عشایر عراقی از همان آغازِ حکومت ملی، در معرض خطر حاکمان و مورد هدف آنها بودند. از این رو، از طرف حکومت، خلع سلاح شدند و حکومت نیز در دفاع از موجودیت آنها از خود سلب مسئولیت کرد. نقش مهم و اساسی قدرت در عراق به ارتش واگذار شد و حضور شیعیان در ارتش منع گردید و ارتش به جای اینکه مدافع وطن وملت باشد، تکیه گاه و وسیله ای برای سرکوب و نابودی جنبش های مردمی شد. در نتیجه، هر حرکت مردمی در جهت احقاق حقوق حقه، سرکوب می شود و مورد هدف ارتش قرار می گیرد. حوزه های علمیه و منبر حسینی نیز هدف حکومت ملی، و در دوران رژیم بعث، در معرض خطر جدی قرار گرفتند. طبق آمار، پس از رحلت امام حکیم قدس سره ، حوزه علمیه دارای حدود هفت هزار نفر از بزرگان مجتهد و طلبه، از قومیت های مختلف شیعه در جهان، بود؛ اما پس از وفات امام خویی قدس سره ، یعنی پس از ربع قرن از بر سرکار آمدن حکومت بعث و بر اثر سیاست فشار، سرکوب و پیگرد، این تعداد به هفتصد نفر رسید و تقریبا به استثنای برخی از نژادهای محدودِ دیگر، محلی شد؛ یعنی به عراقی ها منحصر گردید. از اینجا می توان تصور کرد که به حوزه علمیه چه زیان های فراوانی وارد شده است؛ مثل تبعید و بیرون راندن و مانند آن که در حوزه علمیه عراق جریان دارد. اکنون که رژیم بعث براثر فشارهای داخلی و خارجی و پس از جنگ های خونین خود ضعیف گردیده است، دوباره روح تازه ای درحوزه علمیه دمیده شده است؛ البته این رشدِ دوباره به کندی صورت می پذیرد و تاکنون ویژگی محلی بودن را حفظ کرده است.

اما درباره مرجعیت؛ برای نخستین بار در تاریخ معاصر و ظرف مدت یک سال، عملیات ترور و قتل پنج تن از مراجع صورت گرفت، و مرجعیت برای اولین بار در تاریخ به مدت طولانی در منزل خود محاصره شد. خروج از منزل و فعالیت آن تعطیل گردید تا امت در امور عمومی، مگر به صورت بسیارمحدود، وارد نشوند.

منبر حسینی نیز تا حد زیادی در حالت درگیری و ممنوعیت به سر می برد و بسیاری از بزرگان سخنور ترور شدند. مجالس حسینی را محدود و برخی دیگر را هم از سخنرانی منع کردند.

و اما درباره نیروی اقتصادی؛ آنها دو امر را به صورت گسترده از بین بردند:

الف) تجارت را با طرح قبلی از دست شیعیان خارج ساختند؛

ب) کشاورزی نیز به بهانه بسیج شدن کشاورزان برای حضور در جنگ در معرض خطر جدی قرار گرفت و بسیاری از زمین های کشاورزی به علت همین جنگ نابود گردید. در دهه آخر، یعنی پس از انتفاضه پانزده شعبان 1411 ق کشاورزی، به ویژه در مناطق جنوبی عراق، که بزرگ ترین منطقه کشاورزی در عراق است و شیعیان در آن جا ساکن اند، در معرض خطر جدی قرار گرفت؛ به طوری که دولت آب را در برخی مناطق خشکاند و این مناطق را به صورت بیابان درآورد؛ مانند منطقه اهواز که مساحت آن به پنجاه هزار کیلومتر، یعنی پنج برابر کشور لبنان، می رسد. این رژیم، آب های باقی مانده در دو رودخانه دجله و فرات را که ترکیه یا سوریه بخشی از آن را برای خود نگهداری می کنند و بخشی نیز به عراق سرازیر می شود به وسیله برخی پروژه های جدید کنترل آب، به صحراهای غربی منتقل کردند تا به مناطق جنوبی و میانی عراق نرسد. امسال و سال گذشته تحت شعار «خشکسالی در عراق» اهالی مناطق میانی و جنوبی از کشت برنج که زندگی آنان بر این محصول استوار است - بازداشته شدند و از جهت معیشتی و اقتصادی در وضعیتی خطرناک قرار گرفتند. متأسفانه هیچ توجهی به این مسائل نمی شود و کسی از آن سخن نمی گوید.

5.تحولات عراق پس ازجنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول آثار و پیامدهایی به همراه داشت که برخی از آنها در عراق بروز کرده است. مهم ترین این تحولات عبارت اند از:

51. اکثریت یافتن شیعیان در عراق. این تحول نه تنها در عراق، که در مناطق دیگری مانند لبنان و بحرین نیز رخ داد. در عراق، از آن جهت که این کشور جزیی از دولت عثمانی به شمار می رفت و دولت عثمانی قلمرو گسترده ای را شامل می شد، شیعیان اقلیت را تشکیل می دادند؛ اما هنگامی که دولت عثمانی سرنگون شد و عراق به صورت یک وجود سیاسی مستقل درآمد، شیعیان هم در آن به عنوان اکثریت مطرح شدند.

52. برخورد با این اکثریت همانند برخورد با اقلیت بود؛یعنی همان سیاست های گذشته که از جانب دولت عثمانی انجام می گرفت ادامه یافت؛ زیرا شیعیان - به عنوان یک اکثریت و دارای نیروی عشایری و نیرویی معنوی که در مرجعیت تجلی می کرد - برای جنگ و جهاد با انگلیسی ها ایستادگی کردند. انگلیسی ها نیز پس از اشغال عراق، متصدی استقلال و اقامه حکومت مستقل در آنجا شدند. به خاطر همین ایستادگی و عدم وجود نخبگان سیاسی در میان شیعیان، سیاست محرومیت آنان از حکومت توسط انگلیسی ها و هم پیمانانشان در پیش گرفته شد.

53. استعمارگران برای ضربه زدن به شاخص های دیگر شیعیان، مانندِ عشایر و حوزه علمیه، برنامه ریزی دیگری را آغاز کردند که به نتایج زیر منجر شد:

الف) برقراری حکومتی که پس از شکل گیری طایفه ای خود، با اسلام و شیعه دشمنی می کرد؛

ب) بازگرداندن علما و مراجع ایرانی به ایران و همین طور تبعید علما و مراجع غیرایرانی به مناطق دیگر، با هدف ضربه زدن به حوزه علمیه و مرجعیت دینی؛

ج) تأسیس ارتش برای ضربه زدن به عشایر عراقی و تسلط بر آنها؛

د) اعمال محدودیت های سیاسی از داخل و خارج بر علیه شیعیان عراق؛ سیاستی که انگلیس به وسیله حکومت برای تضعیف وجود شیعه و نیروی دفاعی آنها اتخاذ کرده بود. حکومت های منطقه - به جز ایران - نمی خواهند حکومت عراق در دست شیعیان آن دیار باشد؛ زیرا عراق جزیی از جامعه و امت عرب است و چون اکثریت امت عرب را اهل سنت تشکیل می دهند، در نتیجه، حصاری با شیوه امویان دور تا دور شیعیان عراق ایجاد شده است.

اگر جنایت های وحشیانه ای که در عراق صورت می پذیرد، در کشوری دیگر اتفاق می افتاد، صداها و عکس العمل های وسیعی در سراسر جهان عرب و اسلام، بلکه در کل جهان به گوش می رسید؛ ولی چون در عراق به ویژه بر علیه شیعیان واقع می شود، هیچ عکس العملی درمنطقه و جهان صورت نمی گیرد.

بخش چهارم:

مبارزه با چالش ها

ما اکنون در این مرحله به چند عنصر اساسی و مهم در مقابله با این چالش ها نیاز داریم که برای ایجاد آن در برنامه ریزی های کلان سیاسی و فرهنگی مان تلاش می کنیم. عنصرهای مذکور به این شرح است:

1.ایجادمؤسسات سیاسی نیرومنددرعراق

شیعه در عراق به هیچ وجه مؤسسه سیاسی ندارد و چون نزد مرجعیت دینی، امور فرهنگی اولویت داشته است، دخالت در امور سیاسی به صورت محدود صورت می پذیرفته است.

امام حکیم قدس سره بزرگ ترین مرجع دینیِ وقت، به خاطر اهتمام ویژه ای که به مسائل سیاسی داشتند، گام های مؤثری برداشتند که عبارت اند از:

الف) تنظیم و شکل دادن به مسئله مرجعیت و نقش بزرگ و اساسی آن؛

ب) ایجاد مؤسسات وابسته به حوزه علمیه باچهره سیاسی؛ مانند جماعت علما؛

ج) حمایت و پشتیبانی از جمعیت ها و احزاب سیاسی شیعه، از جمله حزب دعوت اسلامی، که تأسیس آن به خاطر پرکردن این نوع خلأهای سیاسی در میان شیعیان بود؛

د) پشتیبانی و کمک به جمعیت هایی چون جمعیت صندوق خیریه اسلامی و جمعیت «منتدی النشر» و جمعیت دانشگاه کوفه ومؤسساتی که از آن منشعب شد؛مانند مدارس، دانشکده های علمی و دانشگاه های فرهنگی و... .

به همین منظور اهتمام به تأسیس «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» برای مقابله با رژیم حکومت بعث، از این جهت بود که خلأ نبودِ مؤسسات سیاسی شیعه احساس می شد؛ مخصوصا پس از شهادت شهید صدر قدس سره ، مرجعی که به خاطر عدم وجود فرصت واقعی و سیاسی برای مراجع دیگر متصدی امور سیاسی و اجتماعی شده بود. ما معتقدیم وجود مؤسسه های اسلامی، شیعی، سیاسی و نیرومند در صحنه عراق برای وجود شیعه و مقابله با چالش ها و موانع موجود ضرورت دارد.

2. ایجاد نیروی مقاومت نظامی

عشایر عراق به عنوان یک تشکیلات نظامی تلقی می شدند و رژیم بعث برای بیرون کردن آنها از نقش طبیعی شان در منظومه شاخص های وجودی شیعی، نتوانست کاملاً آنها را سرکوب کند یا نقش آنها را تماما از بین ببرد؛ اما این عشایر چون گذشته قادر به ادای نقش اساسی خود نیستند. از این رو لازم است از روش های جدید دفاعی استفاده شود. مقاومت مسلح، که تشکیل سپاه مبارک بدر از جمله آن است، با همین انگیزه شکل گرفت.

ما معتقدیم در عصر حاضر، وجود یک تشکیلات مقاوم نظامی که بتواند از خود دفاع کند، از مهم ترین مسائل اساسی برای مقابله با این چالش هاست. در عین حال، سعی می کنیم شیعه در ارتش عراق مشارکت حقیقی داشته باشد و ارتش در دست یک گروه یا طبقه از مردم نباشد.

3. ائتلاف بادیگرنیروهای مردمی عراق

ملت عراق از نژادهای مختلف، شیعه و سنّی، و نیز از اقلیت های دینی مانند مسیحیت و صابئین تشکیل شده است و ما می توانستیم این روابط داخلی را به شدت متحول کنیم. به همین منظور، با ایمان به ضرورت پیشرفت، برای مصالح دائمی مشترک، یک ائتلاف حقیقی ایجاد کردیم. این ائتلاف در جهت مصالح شیعیان و دیگر افراد ملت و در جهت منافع ملت عراق تشکیل گردید.

رابطه با کردها، از آنجا که کردها اکثریت اهل تسنن عراق را تشکیل می دهند، اهمیت ویژه ای دارد؛ یعنی ایجاد رابطه با بخش اعظم اهل تسنن، از یک سو، و برقرار کردن ائتلافی با یک نیروی حقیقی حاضر در صحنه عراق، از سوی دیگر.

رابطه با ترکمان نیز اهیمت دارد؛ زیرا آنها با این که اقلیت کوچکی را تشکیل می دهند، دارای یک بعد استراتژیکی اند. ترکمان عراق به شعیه و سنی تقسیم می شوند و درمناطق شمالی و غربی عراق متمرکز هستند. اگر ما دوستداری عموم مردم اهل تسنن نه حاکمان و علاقه مندی هایشان به اهل بیت علیهم السلام و نزدیکی روانی و سیاسی آنان را به شیعه در نظر بگیریم، می توانیم روابط خوبی با آنان داشته باشیم و به اهداف مشترک و مصالح عمومی ملت عراق دست یابیم.

4. رابطه خارجی

جهان امروز به یک شهر، بلکه به یک دهکده تبدیل شده است. از این رو، لازم است با جهان، ارتباطی مبتنی بر منافع مشترک و احترام متقابل برقرار شود.

ما به ضرورت پیشرفت و ارتقای سطح روابط شیعیان منطقه با کشورهای همسایه مانند ایران، سوریه، لبنان و کشورهای خلیج [فارس] اعتقاد داریم؛ زیرا تعداد زیادی از شیعیان در این منطقه وجود دارند، و این برای ما یک امر بسیار حیاتی است.

ارتقای سطح روابط بین الملل نیز لازم است؛ چراکه از کانال سازمان های بین المللی، مانند سازمان ملل متحد و مؤسسات وابسته به آن، می توان مسئله شیعه و حقوق آنان را در سطح جامعه بین الملل مطرح کرد. همچنین به این جهت که جهان امروز تابع نظام سازمان ملل متحد و مصوبات شورای امنیت است، ارتباط با قدرت های بزرگ و با نفوذ در شورای امنیت، در پیشرفت وضعیت شیعیان عراق بسیار حیاتی است و برای پرکردن این خلأها، دفاع از خود و مقابله با موانع و چالش های موجود در داخل عراق حایز اهمیت است.

5. حوزه عملیه

حفظ و پیشرفت حوزه علمیه عراق در نجف اشرف بسیار ضروری است. مرجعیت دینی برای حفظ حوزه علمیه نجف اشرف و وجود آن در برابر عملیات سرکوبگرانه رژیم، قربانی های زیادی داده است و البته به بهای شهادت صدها نفر از بهترین علما و فضلای حوزه علمیه، تا اندازه ای موفق شده است. ما نیز دربرنامه فرهنگی و سیاسی کلان خود توانستیم برای سامان دهی حوزه علمیه عراق سیاست و خط مشی واحدی را تنظیم کنیم. این حوزه، پس از حوزه علمیه قم، مرتبه دوم را در جهان تشیع داراست و تقریبا شامل چهار هزار طلبه است. از لحاظ کیفیت نیز بسیاری از مجتهدان، محققان و مدرسان درس های خارج فقه و اصول در این شهر به سر می برند و در سطح جهان اسلام و تشیع، ارتباطات گوناگونی دارند.

6. تأسیس مؤسسات فرهنگی، تبلیغاتی و خدماتی

در حال حاضر، ده ها مؤسسه در زمینه های فرهنگی، انسانی، خدماتی و اطلاع رسانی تأسیس گردیده است؛ مانند مؤسسات کمک رسانی، حقوق بشر، مراکز تحقیقات و فعالیت های فرهنگی، نشریات فرهنگی و تبلیغاتی مانند جراید و مجله ها، و مدرسه هایی که پیش از این یا موجود نبودند یا تعطیل شده بودند. همچنین تأسیس شبکه های رادیویی و تلویزیونی و دیگر کارهای فرهنگی و اجتماعی.

7. مسئله اقتصادی

توجه به درمان بخش اقتصادی از راه تلاش و تشویق بازرگانان عراقی برای انجام فعالیت های اقتصادی و حمایت از آنها در جنبه های معنوی، و برنامه ریزی و احیای درک سیاسی آنها و ایجاد انگیزه اهتمام به مسائل عمومی در میان این طبقه برای ایجاد یک تشکیلات اقتصادی و تحقق اهداف در عراق نقش ویژه ای دارد. از این طریق، فعالیت های فرهنگی، انسانی و حرکت سیاسی و عمومی امتی که برای ایجاد اصلاح و تغییر تلاش می کند، حمایت می شود.

8.استفاده از توانایی های متخصصان عراقی

همکاری داشتن با نیروهای متخصص عراقی در زمینه های مختلف علمی، از طریق ارتباطات، کنفرانس ها و میزگردها، و تشویق آنان برای تأسیس نهادها، و اداره آنها جهت شکوفایی و رشد قابلیت های آنان و نیز قبول مسؤولیت در زمینه های مختلف و انجام تغییرات و اصلاحات، گام هایی در جهت حفظ جماعت شیعه و نقش آن است. و البته تنظیم یک برنامه برای تحقق اهداف و رسیدن به حقوق مشروعه، امری لازم است.

ما اعتقاد داریم که اجرای مطلوب و مناسب این برنامه، با توکل بر خدای متعال و استقامت در عمل، با اراده ای محکم و عزمی قوی همراه است، وبیداری امت و آگاهی آنان به حقوق و درک وظایف و خطرهایی که متوجه آنهاست را می طلبد. برای رسیدن به آرمان ها و تحقق آرزوها و مقابله با چالش ها وظایف سنگینی پیش رو داریم.

 


1. رئیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی