ماهان شبکه ایرانیان

نامه های دو مبارز (اسنادی منتشر نشده از مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی و صدوقی)

پژوهشی در مورد زندگانی و مبارزات آیت الله شهید سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی (ولادت ۱۲۹۴.ش، شهادت ۱۳۵۸

نامه های دو مبارز (اسنادی منتشر نشده از مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی و صدوقی)

پژوهشی در مورد زندگانی و مبارزات آیت الله شهید سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی (ولادت 1294.ش، شهادت 1358.ش) در دست انجام بود،[1] که در حین پژوهش به تعدادی از نامه های آیت الله شهید محمد صـدوقی[2] (ولادت 1286.ش، شهادت 1361.ش) به آیت الله قاضی طباطبایی و بالعکس، دسترسی حاصل شد. اسناد این نامه ها هم اکنون در کتابخانه ارزشمند و منحصربه فرد آیت الله قاضی طباطبایی در تبریز موجود می باشد و این دسترسی به لطف حـجت الاسلام والمسلمین سـیدمحمدتقی قـاضی طباطبایی، فرزند شهید آیت الله قـاضی طـباطبایی، حـاصل گردید که لازم است در اینجا از ایشان سپاسگذاری به عمل آید. نظر به محدودیتی که در پژوهش فوق داشتیم، موفق به استفاده کامل از این نـامه ها نـشدیم. عـلیرغم اهمیتی که این نامه ها دارند و بعضی هم بـه صورت اعـلامیه در شهر تبریز تکثیر و توزیع شده اند، متاسفانه در «مجموعه اطلاعیه های سومین شهید محراب حضرت آیت الله صدوقی»[3] درج نشده اند. امید است با اسـنادی کـه بـرای اولین بار در اینجا منتشر می شوند، گوشه هایی از مبارزات هماهنگ این دو شخصیت مهم نـهضت امام خمینی(ره) در منظر دید پژوهشگران و محققان تاریخ انقلاب اسلامی قرار گیرد. این مکاتبات، نقش سیاسی این دو یار صدیق حـضرت امـام را در رهـبری و هدایت مبارزات مردم مسلمان دو خطه قهرمان پرور ایران (تبریز و یزد) به نـمایش مـی گذارند. امام خمینی، رهبر اصلی نهضت، سکان دار این حرکت عظیم اسلامی بود و در مناطق مختلف کشور نیز شاگردان قـدیمی ایـشان ایـن وظیفه را برعهده داشتند؛ از جمله در شیراز آیت الله شهید دستغیب، در مشهد آیت الله شیرازی و شـهید هـاشمی نژاد، در هـمدان آیت الله شهید مدنی، در تبریز آیت الله قاضی طباطبایی و در یزد آیت الله محمد صدوقی.

در نهضت امام خمینی

ارتـباط آیـت الله قـاضی طباطبایی با آیت الله صدوقی به ایام تحصیل ایشان در حوزه علمیه قم بازمی گردد.[4] آن دو، در این ایـام در مـحضر بزرگان حوزه، از جمله در محضر امام خمینی(ره)، حاضر می گردیدند و در جریان نهضت اسلامی علیه تصویب لایـحه انـجمنهای ایـالتی و ولایتی، هر دو به مبارزه پرداختند.[5] ارتباط نزدیکتر میان آیت الله طباطبایی و آیت الله صدوقی به سـال 1347 بـازمی گردد. در عید فطر این سال، آیت الله قاضی طباطبایی در خطبه های نماز، طی سخنان شدیدالحنی، ضـمن حـمله بـه دولت صهیونیستی اسرائیل، نام امام خمینی(ره) را در حضور هزاران نمازگزار مطرح کرد. واکنش حکومت به این اقدام جـسورانه، دسـتگیری و تبعید آیت الله قاضی طباطبایی برای مدت شش ماه به بافت کرمان بود.[6] سـیدرضا حـسینی، رانـنده آیت الله قاضی که ایشان را به بافت انتقال داده است، می گوید: «... حرکت کردیم تا رسیدیم به اصـفهان. چـون آقـا [آیت الله قاضی] مریض احوال بودند، شب را همانجا استراحت کردیم و من از داروخانه ای داروهای آقـا را گـرفتم. مامورین همراه، تحت تاثیر برخورد و رفتار و گفتار آقا قرار گرفته بودند و در بین راه نظر آنها برگشته بود و بـا آقـا با مهربانی و محبت رفتار می کردند. صبح از اصفهان راهی شدیم و شب رسیدیم بـه یـزد. در دروازه شهر یزد، چند نفر جلوی ما را گـرفتند و گـفتند: مـا را آیت الله صدوقی فرستاده اند. امشب آیت الله قاضی مـیهمان آیـت الله صدوقی هستند. مامورین می ترسیدند و زیاد علاقه نداشتند به این امر، اما به هـر شـکلی بود، با جلب رضایتشان راهـی بـیت آیت الله صـدوقی شـدیم و... صـبح موقع حرکت به بافت کرمان، آیـت الله صـدوقی رو به آقای قاضی کردند و فرمودند: شما ناراحت نباشید، ما عادت کرده ایم بـه ایـن مسائل. باید تحمل کنیم.»[7]

آیت الله قـاضی به محض اسکان در مـنزل آقـای شفیعی، کارمند فرمانداری بافت، بـا ارسـال نامه هایی به مراجع تقلید، از جمله به آیت الله العظمی میلانی خبر تبعید خود را اطـلاع داد ولی سـاواک از ارسال نامه ها جلوگیری کرد. آیـت الله مـیلانی پس از اطـلاع از تبعید آیت الله طـباطبایی، در اولیـن نامه اش به مرحوم طـباطبایی، از سـفارش ایشان نزد آیت الله صدوقی سخن می راند: «... تسلّاگویانم و حقیقتا قرآن مجید و روایات مأثوره و تاریخ احـوال مـعصومین برترین موجب آرامش قلب است... از حـالات مـبارکه مستحضرم و بـه انـواع دعـوات یادآورم و چندی قبل نـوشتم به جناب مستطاب آقای صالحی در کرمان و به جناب مستطاب صدوقی در یزد که از آن وجود مسعود عـالی تـفقد نمایند که تا به حدی تـمکن داشـته بـاشند. اقـدامات بـه عمل آوردند، ولی تـعجب در ایـن است تاکنون معلوم نشده که تمکن پیدا کرده اند یا نه. بالجمله انتظار دارم از حال مبارک و از هر آنـ چه مـنظور داشـته باشید، مسبوقم بدارید و تاکنون از حضرت عالی مـرقوم نـرسیده اسـت، اگـرچه بـعضی نـقل نمودند که مرقوم فرموده اید... [امضا سیدمحمدهادی الحسینی المیلانی]»[8]

آیت الله العظمی میلانی در نامه دیگر خود به آیت الله قاضی طباطبایی، به اقدامات انجام گرفته توسط آیت الله صدوقی اشاره نموده است: «تـسلیم و تحیت وافر به عرض می رسانم و یُعِز علّی که به بافت نامه می نویسیم و البته آن سفرکرده یک قافله دل همراه دارد و جمعیت دلشده نگران و متاثرند. ولی بدیهی است خود وجود شریف عالی تاثری ندارید؛ چـون در سـبیل حق گویی از وطن دور شده اید. حضرت آقای صالحی از کرمان نامه مرقوم فرمودند و بعدا باز از طهران در موقع عزیمتشان به حج مرقوم فرمودند که آن قدری که توانایی داشتند اقداماتی درباره حضرت عالی نموده اند و هـمچنین حـضرت آقای صدوقی از یزد نامه مرقوم فرمودند و نوشتند و بعض رفقای طهران که بالواسطه امکان سببیت دارند، اقداماتی نمودند. مع ذلک متعجبم که هنوز در آنجا تـشریف داریـد. تلگرافا [جهت] تشکر از تلگراف تـبریک، مـرحمتی گویان تبریک عرض کردم، نمی دانم واصل شد یا نه. اینک جناب مستطاب آقای فضلی که از رفقای مخصوصین می باشند، به عوض خودم به حضور عالی اعـزام مـی دارم...

[امضا] سیدمحمدهادی الحسینی المـیلانی»[9]

عـلاوه بر سفارشاتی که توسط حضرت آیت الله میلانی و حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی به علمای نزدیک به محل اقامت اجباری وی در بافت شده بود، با توجه به آشنایی آیت الله صدوقی و آیت الله قاضی، از هـمان روزهـای آغازین تبعید، باب نامه نگاری بین ایشان باز بود. ساواک کرمان در گزارشی اعلام می دارد نامه ای از آیت الله قاضی طباطبایی به آیت الله محمد صدوقی ارسال شده است: «نظریه: رهبر عملیات. قبلا آیت الله مـیلانی [بـه] وسیله نـامه، تبعید قاضی طباطبایی را به آیت الله صدوقی اطلاع داده بود و نیز آیت الله صدوقی نامه ای جهت نامبرده ارسال [کرده] کـه نامه مزبور در پاسخ نامه صدوقی می باشد. [گزارش دهنده: صوفی]»[10]

نامه ای که آیـت الله صـدوقی بـنابر گزارش ساواک به آیت الله قاضی ارسال داشته، در میان نامه های در دسترس ما وجود نداشت؛ اما خوشبختانه جواب آیـت الله قـاضی موجود می باشد:[11] «یزد ــ حضور مبارک بندگان حضرت مستطاب ملاذالانام شیخ الفقهاء العظام حجت الاسلام والمسلمین آیـت الله آقای آقـامیرزامحمد صـدوقی دام ظله العالی مشرف باد:

22 ذی الحجه /88[13]

بسمه تعالی

به شرف عرض مبارک عالی می رساند: پس از تقدیم تحیات و تسلیمات وافـر، دستخط مبارک زیارت شد و از الطاف و مراحم کامله فوق العاده متشکر بوده و دعاگو هستم و بـحمدلله تعالی به سلامتی روزگـار مـی گذراند و از مهمان نوازی آقایان کمال تشکر دارم و امیدوارم ان شاءالله تعالی هر موقع مراجعت رخ داد و میسور شد، به محضر مبارک سلام عرض و هر وقت مایل باشند که با زیارت دستخط مبارک سرافراز بفرمایید، به وسیله فرمانداری بـافت به مخلص می رسد و راه مکاتبه و تلگراف باز می باشد و بیشتر از این مزاحم اوقات مبارک نشده و عریضه را در اینجا خاتمه می دهد...

[امضا] محمدعلی قاضی طباطبایی»[12]

در هشتم اردیبهشت سال بعد (1348.ش) آیت الله صدوقی نامه ای دیگر بـه بـافت ارسال داشت. ازآنجاکه این نامه ها نه از طریق پست ــ که تحت کنترل ساواک بود ــ بلکه به وسیله افراد مطمئن ارسال می شد، در گزارشهای ارسالی ساواک کرمان به اداره کل سوم انعکاس نیافته اند. نـامه آیـت الله صدوقی چنین است: «به عرض محترم بندگان عالی می رساند: بعد از اهداء تحیت و تقدیم ادعیه صالحه، ادامه صحت و استقامت مزاج مبارک را از پیشگاه مقدس حضرت احدیت عز سلطانه مسئلت می نماید و ایـن که هـمیشه مورد عنایات و توجهات خاصه حضرت ولی الله العظم حجت بن الحسن العسکری ــ ارواحنا فداه ــ بوده و از مکاره برکنار باشید. غرض، عرض ارادت و تقدیم سلام بود و چنانچه قابل باشد [که] اوامری باشد، ارجاع فرمایند التماس دعـا دارمـ... ایـام افاضات مستدام باد.

حررالحقیر مـحمد الصـدوقی. صـفرالخیر 1389»[13]

شش ماه اقامت اجباری آیت الله قاضی طباطبایی به جرم حق گویی و حمایت از ملت مظلوم فلسطین و نهضت امام خمینی(ره) پایان یافت، ولی ساواک با بازگشت او بـه تـبریز مـوافق نبود. اداره کل سوم ساواک، به ساواک تـبریز ابـلاغ کرد یکی از فرزندان آیت الله قاضی برای انتقال ایشان به محل جدید تبعید (زنجان)، راهی بافت کرمان گردد.[14] در مسیر انـتقال آیـت الله قـاضی طباطبایی به تبعیدگاه جدید، فرصتی فراهم آمد تا بین ایـشان و آیت الله صدوقی در یزد دیداری دیگر صورت پذیرد. حاج قلی گلشن، از نزدیکان آیت الله قاضی، به همراه فرزند ایشان، محمدرضا قاضی طـباطبایی، راهـی بـافت شدند. آقای گلشن در خاطرات خود از این دیدار می گوید: «... از بافت حرکت کـردیم. در کـرمان به منزل خواهر خانم شفیعی،[15] همسر میزبان آیت الله قاضی در بافت، وارد شدیم و بعد از کرمان، حرکت کردیم بـه سـمت قـم. قبل از قم در اصفهان و یزد توقف داشتیم. در شهر یزد میهمان آقای صدوقی شـدیم. صـبح زود بـه منزل ایشان رسیدیم. صبحانه را در منزل آیت الله صدوقی صرف کردیم. مرحوم صدوقی خیلی خدمت و احـترام کـرد.»[16]

ارتـباط این دو آیات عظام، در سالهای بعد نیز همچنان ادامه یافت. آیت الله قاضی در سال 1350 نامه ای را بـه همراه تـعدادی از کتابهای تالیفی خود که چاپ شده بودند، به وسیله یکی از نزدیکان خود، آقای سـیدهاشم سـیداصفهانی، بـه نزد آیت الله صدوقی ارسال داشت. آیت الله صدوقی در جواب، نامه زیر را نوشتند: «به عرض مـقدس عـالی می رساند: بعد از اهداء تحیت و تقدیم ادعیه صالحه، صحت و استقامت مزاج مبارک را از پیشگاه حـضرت احـدیت عـز سلطانه مسئلت می نماید و امید است که کماکان مشمول عنایات خاصه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بـوده از هـر گزندی برکنار باشید. مرقوم کریمه [به] وسیله سیدبزرگوار جناب آقای حاج میرهاشم سیداصفهانی دام تاییده زیـارت شـد. کـتابهای مرحمتی، موجب مزید تشکر گردید. از الطاف کریمه و مراحم عمیمه زایدالوصف ممنون و انتظار دارم که سالهای مـتمادی بـرادران ایـمانی از مهر انارت اثر بهره مند و ظل ظلیل پرورش کافه مسلمین مستدام و پاینده باشد. بی نهایت اشـعاف درک مـحضر شریف را دارم و سعادت نوید دیدار و استفاضه از آن مقام شامخ روحانی را از خدای بزرگ خواهانم. از جناب آقای نظام المحدثین پرسشی فـرموده بـودید. متاسفانه ایامی که به زیارت بیت الله الحرام مشرف بودم، ایشان وارد منزل شـده و پس از صـرف نهار، استراحت و در خواب به عالم باقی شـتافته و بـرای هـمیشه چشم از این جهان پوشیده، به رحمت ایـزدی داخـل می شود. خدایش رحمت و با موالیان گرامیش محشور فرماید. در خاتمه، مراتب ارادت را تجدید و خدمت کـلیه آقـایان و مخصوصا آقازادگان کرام عرض سـلام. مـصدع، ملتمس دعـای مـخصوص هـستم. در انجام فرمایشات مفتخرم. والسلام علیکم و رحـمت الله و بـرکاته. ایام افاضات مستدام باد.

[امضا] حررالاحقر محمدالصدوقی. 5 صفر الخیر 1391»[17]

چهلم شهدای تـبریز در یـزد

در آبان سال 1356، خبر رحلت غریبانه فـرزند ارشد امام(ره) ــ حاج آقا مـصطفی خمینی(ره) ــ ایـران را در سوگ و ماتم فرو برد. عـلیرغم مـیل حکومت، مراسم ترحیم حاج آقا مصطفی به مجالس تجلیل و بزرگداشت رهبر دور از وطن نهضت تـبدیل شـد و علنا نام امام خمینی بر سـر زبـانها افـتاد. رژیم در موضع انـفعالی، بـزرگترین اشتباه خود را با انـتشار مـقاله توهین آمیز در روزنامه اطلاعات (17/10/1356) مرتکب شد. قیام نوزدهم دی قم، در اعتراض به این اهانت شکل گـرفت.[18] چـهلم شهدای قیام قم توسط آیت الله قـاضی طـباطبایی در تبریز، بـه قـیامی سـرنوشت ساز تبدیل شد که نـهضت را در مرحله جدید شتاب بیشتری داده و به سراسر ایران گسترش داد.[19] دهم فروردین سال 1357 نیز چهلم شهدای قـیام مـردم تبریز علیه نظام شاهنشاهی بود. آیـت الله صـدوقی طـی اعـلامیه ای، بـرگزاری مراسم چهلم شـهدای تـبریز را این چنین به اطلاع اهالی غیور یزد رساند: «... برادران ایمانی! چهل روز از شهادت مجاهدان تبریز می گذرد. چهل روز از شهادت مـسلمانان غـیور تـبریز که به حمایت از قرآن و روحانیت و تکریم از مـقام عـالی شـهیدان قـم بـرخاسته بـودند، گذشت. اهالی محترم تبریز دین خود را به اسلام شرافتمندانه ادا نمودند. نه تنها تبریز باید در راه اسلام و قرآن قیام نماید، این وظیفه مقدس را عموم برادران شیعه دارند. این جلوه تـشیع همه جا و همگانی است. به پیروی از اعلامیه های صادره از ناحیه مقدسه آیات عظام و مراجع بزرگ عالیقدر شیعه، بالاخص زعیم بزرگوار نائب الامام حضرت آیت الله العظمی الخمینی ــ متع الله تعالی المسلمین بطول بقائهم الشریف ــ که عزای عـمومی اعـلام نموده اند، بدین وسیله پیام شهدای قم و تبریز و سایر شهرستانها را که در این هدف مقدس فداکاری نمودند، این چنین به شما می رسانیم: برادران ایمانی! شما که سعادت نائل شدن به درجه شهادت را نداشتید، اقـلا بـه قرائت فاتحه و آیاتی از کلام الله مجید، ما را یاد کنید و به سوگ و ماتم بنشینید. لذا روز پنجشنبه بیستم ربیع الثانی مطابق با دهم فروردین 1357 از ساعت نُه الی یازده بـه وقـت قدیم در مسجد روضه محمدیه (حـظیره) بـرای تجلیل از ارواح عالیه شهیدان قم، تبریز و لبنان، مجلس بزرگداشت خاطره جانبازی مردان راه حق برپاست و شرکت عموم طبقات را انتظار داریم.»[20]

چهلم شهدای تبریز در شهرهای متعددی بـرگزار شـد، اما در یزد بود کـه ویـژگی خاص یافت. کاترین دِیویث، مفسر رادیو بی بی سی، در تفسیر حوادث دهم فروردین چنین گفته بود: «بااین حال اینطور به نظر می رسد که خشونتهای خیابانی در شهر یزد شدیدتر از شهرستانهای دیگر بوده است. گـزارش پلیـس از تظاهرات یزد، حاکی است که پس ازآنکه نیروهای امنیتی نتوانستند با استفاده از گاز اشک آور تظاهرکنندگان را متفرق سازند، به روی آنها آتش گشودند و همچنین گویا که تظاهرات شهر یزد گسترش بیشتری نسبت بـه سـایر شهرهای دیـگر داشته است.»[21]

با اعلامیه ای که شهید آیت الله صدوقی صادر کرده بود، حرکتی چنین گسترده دور از تصور نبود. پس از قـیام مردم یزد در چهلم شهدای تبریز، ساواک یزد طی گزارشی به مـعرفی رهـبران ایـن قیام پرداخت که مرور گوشه هایی از آن خالی از لطف نیست؛ زیرا مقامات ساواک به تشابه و موقعیت همسان این دو مـبارز انـقلابی ــ یعنی آیات صدوقی و قاضی طباطبایی ــ اعتراف نموده اند: «... در یزد دو نفر به اسامی شیخ مـحمد صـدوقی و کـاظم راشدپور محرک حوادث بعدازظهر روز 9/1/57[13] و پیش ازظهر روز 10/1/57[13] بوده اند که در مورد کاظم راشدپور دستور داده شد با تشکیل کـمیسیون امنیت اجتماعی به یکی از مناطق سْنی نشین کشور تبعید شود. شیخ محمد صدوقی از عـلمای سرشناس کشور بوده و در یـزد و قـم و کاشان و اصفهان دارای طرفداران است و موقعیتی نظیر قاضی طباطبایی در تبریز را دارد. چنانچه تبعید شود، امکان دارد طرفداران او دست به تحریکاتی بزنند.... »[22]

در اوج انقلاب

با اوجگیری نهضت، بر ارتباطات میان آیت الله قاضی و آیت الله صدوقی هرچه بیشتر افزوده شـد. در تاریخ 1/7/1357 منزل امام خمینی در نجف اشرف به محاصره نیروهای امنیتی رژیم عراق درآمد. ایجاد محدودیت برای فعالیتهای سیاسی امام، انقلابیون ایران را به تکاپو واداشت. در یکی از گزارشات ساواک درباره آیت الله قاضی آمده اسـت: «مـوضوع: محمدعلی قاضی طباطبایی. 1ــ نامبرده بالا ضمن مذاکره با فرد ناشناس که لهجه یزدی داشت، اظهار نمود قرار است از طرف روحانیون و طرفداران [امام] خمینی تلگرافات اعتراض آمیزی مبنی بر محاصره منزل [امـام] خـمینی در نجف توسط شهربانی به کشور عراق مخابره شود. در این تلگراف قید خواهد شد چنانچه کوچک ترین صدمه ای به [امام] خمینی وارد شود، جامعه تشیع بیکار نمی نشیند و خونهای زیادی ریخته می شود. ضـمنا قـرار است روز جاری تظاهراتی از طرف دانشجویان در اروپا جلو سفارتخانه های عراق برپا شود.... »[23]

در گزارش دیگری که در پرونده آیت الله قاضی بایگانی شده است، چنین می خوانیم: «آقای قاضی در تماسی با دفتر آیت الله صدوقی در یـزد گـفت: در تـظاهرات روز 3/10/1357 تبریز یک نفر کشته و تـعداد زیـادی بـانک و اتومبیل ارتشی به آتش کشیده شده است.»[24] با گسترش جنایات رژیم در سراسر کشور و شهادت تعدادی از مردم تبریز، آیت الله صدوقی تلگرافی در تـسلیت بـه آیـت الله قاضی ارسال کرد: «یزد ــ تبریز. از لحاظ محترم حـضرت مـستطاب سیدالعلماء العالمین حجت الاسلام والمسلمین آیت الله آقای قاضی دامت برکاته بگذرد. جنایات پی درپی و یورش وحشیانه و کشتارهای بی رحمانه ای که توسط عمال کثیف هـیات حـاکمه صـورت گرفته است، قابل احصاء و توصیف نیست. کلیه شهرهای ایران در سـوگ و ماتم عزیزان ازدست رفته خود نشسته و روزبه روز خشم انقلابی و نفرت و انزجار مردم افزوده می گردد. کشتارهایی که اخیرا در آن دیار بـه دسـت مـزدوران دژخیم نظام حاکم به وقوع پیوسته است، موج تازه ای از تاسف و تـاثر در بـین همه مسلمین، خاصه برادران دینی شما در یزد، به وجود آورده است. این حملات سبعانه که نظام حاکم عـلیه مـلت انـجام می دهد، نشانه سقوط کامل رژیم پوشالی ظلم و استبداد است و این گونه اقدامات و تـشبثات نـشان دهنده روحـیه ضدملی و انتقام جویانه رژیم است، رژیمی که هیچ جای پایی در بین ملت نداشته و ایام نـابودی او نـزدیک اسـت و به خواست خداوند، با تراکم هرچه بیشتر صفوف ملت و همبستگی کامل همه اقشار و گروههای مـختلف، صـبح پیروزی ملت دمیده است. اینجانب ضمن عرض تسلیت به پیشگاه حضرت ولی الله الاعـظم ــ ارواحـنا فـداه ــ و ثانیا به محضر مبارک جنابعالی و همه حضرات آیات عظام و بازماندگان شهدای فاجعه اخیر آن شـهر، مـراتب تاسف و تاثر مردم مسلمان یزد را اعلام نموده و از خداوند مسئلت می دارم که با تـاییدات خـدا و عـنایات خاصه حضرت ولی عصر ــ ارواحنا فداه ــ و همت والای ملت مسلمان، بقا و ریشه های استبداد و استعمار در ایران قطع گـشته و پرچـم پرافتخار عادله اسلامی بر این مرزوبوم به اهتزاز درآید که «ان للحق دولة و البـاطل جـولة». والسـلام علیکم و علی جمیع اخوان المسلمین

فی 6 صفرالخیر 1399. محمد الصدوقی»[25]

آخرین تیر ترکش نظام روبه اضمحلال پهـلوی، نـخست وزیری بـختیار بود. محمدرضا پهلوی امیدوار بود با نخست وزیری بختیار، از امواج خروشان انقلاب مـردم ایـران کاسته شود. خواست همه مردم بازگشت رهبرشان به ایران و تشکیل حکومت اسلامی به زعامت او بود. امـام خمینی نـیز تصمیم گرفته بود به ایران بازگردد. اما بختیار با بهانه تراشی از ورود امام جـلوگیری مـی کرد تا شاید فرصتی برای تسلط بر اوضـاع بـیابد. در اعـتراض به بسته شدن فرودگاهها، روحانیون مبارز و نیز شـخصیتهای سـیاسی و مذهبی در مسجد دانشگاه اقدام به تحصن نمودند.[26] در این مقطع آذربایجان در شرایط بحرانی بـه سـر می برد. تلاشهای مستمر برای انـحراف نـهضت به بـهانه حـمایت از مـرجعیت مرجع خاص، طرح مسائل تفرقه انگیزانه و اقـدامات خـودسرانه وضعیت بغرنجی را فراهم آورده بود. عزیمت آیت الله قاضی طباطبایی به تهران و شرکت در تـحصن در ایـن وضعیت به هیچ وجه صلاح نبود. به همین دلیل او از شـرکت در تحصن در مسجد دانشگاه تـهران خـودداری کرده[27] و در دهم بهمن 1357 طی تـلگرافی بـه علمای متحصن، از اقدام شجاعانه آنها اعلام حمایت کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم. محضر حـضرت آیـات و حجج الاسلام آقای صدوقی، آقای طـالقانی و سـایر حـضرات. سلام و تحیت وافـر تـقدیم می دارد. در این لحظات کـه جـنایتکاران استبداد و استعمار، با کشتار و ضرب و جرح جوانان مسلمان و اعمال ضدانسانی، محیط سراسر وحشت و تـرور در سـطح مملکت فراهم نموده اند، مسجد و دانشگاه و بـازار و خـیابان و حرم[28] پیـشوای مـردم را مـورد اهانت و هتک حرمت قـرار داده اند و ابتدایی ترین حق انسانی را که اشتیاق دیدار مرجع عالیقدر امت [است]، از مردم سلب نموده اند و لحـظه به لحظه بـا کمال وقاحت اصرار می ورزند که هـر آنـچه از مـلت و مـتعلق بـه ملت است، مـورد اهـانت قرار دهند، شجاعت و عزم راسخ حضرات آیات موجبات دلگرمی کلیه افراد مسلمین را فراهم می آورد. ایدکم اللهـ. امـید اسـت به همین انفاس قدسیه و ثبات قدم شـایسته حـضرات آیـات، مـشکلات اسـلام و مـسلمین هرچه زودتر حل و چشم ملت مسلمان به دیدار رهبر عظیم الشان، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی، روشن گردد. لازم می داند مراتب همبستگی خود و جامعه روحانیت و عموم مردم آذربایجان را حضور حضرات آیـات اعلام و موفقیت و تاییدات حضرات را در سایه توجهات حضرت ولی عصر ــ عجل الله تعالی فرجه ــ خواستار باشد.

1 ربیع الاول 99.

[امضا] سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی. تکثیر از ندای حق»[29]

امام خمینی سرانجام پس از سالها دوری از وطن، در روز دوازدهم بهمن به ایران بـازگشت و بـه رهبری ایشان، انقلاب اسلامی مردم مسلمان در بیست ودوم بهمن به پیروزی رسید. آیت الله محمد صدوقی در اولین سالگرد قیام تاریخی مردم تبریز در بیست ونهم بهمن، با ارسال تلگرافی به محضر امام خمینی و آیـت الله قـاضی طباطبایی، سالروز این قیام و پیروزی انقلاب را تبریک گفت: «یزد ــ تبریز ــ شماره 1881 ک 349 ت 30/11/1357. بسم الله الرحمن الرحیم. ساحت مقدس زعیم عالیقدر جهان عالم تشیع حضرت آیـت الله العـظمی امام خمینی دام ظله الوارف تهران. رونـوشت تـبریز محضر مبارک حضرت آیت الله حاج سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی دام ظله. یک سال از فاجعه خونین تبریز می گذرد. فاجعه ای که طی آن صدها فرزندان دلیر و رزمنده اسلام و قـرآن در راه ازبـین بردن و اعلام نظام طاغوتی جـان خـود را از دست دادند و هر قطره خونی که از قلب پاک آنها فروریخت، دریایی از خون در شریانهای انقلاب اسلامی ایران جاری ساخت. جانبازی و فداکاری دلاوران غیور تبریز در طلیعه نهضت خونین ایران، به جنبش توان و نـیرویی تـازه بخشید، به طوری که بحق می توان گفت: تبریز به همه ایران درس شهامت و فداکاری آموخت. حضور روحانیت مبارز و مترقی آن شهر، در جریان درگیری های حق و باطل، جبهه رزمنده آذربایجان را کمالی زایدالوصف بخشید و همه دیدند کـه رسـالت تاریخی روحـانیت با حسن وجهی در تبریز در راه مبارزه علیه رژیم طاغوت صورت تحقق یافت. روزهای گذشته بار دیگر تبریز از سـوی بازماندگان و بقایای منهدم شده رژیم منفور پهلوی، لطمات و صدمات زیادی به خـود دیـد کـه خوشبختانه مسلمانان این شهر غرورآفرین آخرین نفسهای عمال استبداد را در سینه خفه نمودند و برای همیشه اجساد نحس آنـها را در گـورستان جنایت به خاک سپردند و بدین وسیله می توان گفت رزمندگان سلحشور تبریز و خطه آذربایجان، بـه شـروع و پایـان مبارزه خلق مستضعف ایران علیه استعمار، با حماسه عشق و خون جلوه ای خاص بخشیدند. اینجانب از سـوی خود و مردم مسلمان یزد، مراتب تسلیت را به مناسبت سالروز شهدای تبریز به شـخص جنابعالی و بازماندگان شهدا و هـمه مـردم دلیر و مسلمان تبریز تقدیم داشته و به شعاری که هم اکنون ملت مسلمان ایران در طلوع فجر آزادی زمزمه می کند، تمثل جسته و می گویم: “در طلوع آزادی جای شهدا خالی.” از خداوند متعال موفقیت آن جناب و همه برادران ایمانی تـبریز را در راه پیشبرد اهداف مقدس انقلاب و حفظ دستاوردهای آن مسئلت داشته و امیدوارم هرچه زودتر ویرانیها و خرابیهای حاصله از رژیم سفاک پهلوی به همت والای مردان مسلمان خطه جبران گشته و وجود مبارک آن حضرت در تمام شئون حیاتی مورد اغـتنام عـامه مردم قرار گیرد. یزد ــ محمد الصدوقی»[30]

آیت الله قاضی طباطبایی پس از وصول تلگراف فوق در تاریخ 14/12/1357 جواب زیر را به آیت الله صدوقی ارسال داشت. در این جواب، آنچه قابل توجه است، بیان نقش رهبری حـضرت امـام در پیروزی انقلاب اسلامی و مراتب ارادت وی به رهبر انقلاب است: «جواب. تبریز ــ یزد. حضرت علامه شهیر آیت الله آقای حاج شیخ محمدالصدوقی دامه ظله، تلگراف تبریک واصل و از [اینکه] ابراز خوشنودی و قدردانی از جـانبازی های اهـالی محترم تبریز فرموده اید و بذل مراحم نموده اید، کمال تشکر حاصل است که حقایق را به قلم آورده اید که به مراتب برنده تر از شمشیر تیز است و خوشوقتی فرموده اید که در نهضت اسلامی به رهبری زعـیم عـالیقدر عـالم اسلام و مرجع تقلید شیعه سـیدنا الامـام خـمینی ــ دام ظله الوارف ــ به هدف نایل و موفقیت واصل گردید. البته باید عموم عالم اسلام و خصوص جامعه تشیع مشعوف گردد و به ویژه آنان که از شاگردان مـکتب امـامند، بـیشتر باید شکرگذاری به درگاه خداوندی به جای آورنـد کـه استاد اعظم ما که او را مجدد مذهب امامیه در راس مأئه[31] پانزدهم هجری باید دانست، چنانچه اهل سنت نقل کرده اند، خاندانی را کـه دشـمن دیـن مبین اسلام بود، با همت والای او از توجهات خاصه حضرت ناموس دهـر ولی عصر بقیة الله ــ ارواحنا فداه ــ از عرشه آلوده به خون جوانان عزیز ما و از تخت سرنگون شده طاغوتی اش به خاک مذلت فرو آمـد و بـا قـدوم مبارک خود بلده طیبه قم و حوزه مقدسه علمیه را مزین فرمود و شـاگردان تـربیت یافته مکتب علمی اش به آرزوی دیرینه خود نایل آمدند و یاد ایامی را که در محضر انورش بودند، نمودند. الحمدالله تـعالی زمـام امـور دینی و سیاسی را به دست با کفایت خود گرفتند و چشم دشمنان دین کـور شـد و امـیدوارم که به تدریج دولت جمهوری اسلامی پیاده شود و مردم از پیاده شدن قوانین قرآنی به تمام معنی آگاه شوند، بـه شرط اینکه بـدآموزان رژیـم سابق فاسد طاغوتی از عادات و رسوم محملات خود دست بردارند و خودشان را آلت دست اشخاص ضدانقلاب قـرار نـدهند و دین خود را به دنیا نفروشند و دولت انقلاب اسلامی موقت لغو احکام خلاف اسلام و مـذهب جـعفری کـرارا صادر نمایند و به تمامی موارد و محلهای لازم الابلاغ از ادارات و دادگستری ها و دفاتر اسناد رسمی و غیره ابلاغ نـمایند. سـیدمحمدعلی قاضی طباطبایی»[32]

به سخن در مورد این دو شهید والامقام خاتمه داده و از خداوند برای روح این دو یـار صـدیق حـضرت امام(ره) علو درجات می خواهیم. ویژگی قابل دقت و تامل این ارتباط هماهنگ، تعلق مذهبی و دینی مـردمان ایـن دو خطه قهرمان پرور ایران در نهضت اسلامی است که نماینده آذربایجانی ها آیت الله قاضی طـباطبایی و نـماینده یـزدی های خون گرم آیت الله محمد صدوقی هستند.

پی نوشت ها

[1] رحیم نیکبخت و صمد اسمعیل زاده، زندگی و مبارزات شهید آیت الله قـاضی طـباطبایی، تـهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380

[2] برای اطلاع بیشتر از مبارزات شهید آیت الله صدوقی رکـ: شـهلا بختیاری، شهید صدوقی عملکرد، مبارزات، دیدگاهها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378؛ یاران امام به روایت اسـناد سـاواک، شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات و حـوزه هـنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1377

[3] مجموعه اطلاعیه های سومین شـهید مـحراب حـضرت آیت الله صدوقی، تهران، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسـلامی، 1362

[4] بـه نقل از حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدتقی قاضی طباطبایی.

[5] برای اطلاع بیشتر رک: اسناد انقلاب اسـلامی، جـ3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسـلامی، 1375

[6] یـاران امام بـه روایـت اسـناد ساواک: شهید آیت الله سیدمحمدعلی قاضی طـباطبایی، (جـلوه محراب)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص239

[7] تنهایی و پایداری، به کـوشش حـسین نجفی، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسـلامی آذربایجان شرقی و ستاد یـادواره شـهدای منطقه حکم آباد تبریز، 1379، صص133ــ132

[8] سـند شـماره 1، نامه آیت الله العظمی میلانی به آیت الله قاضی طباطبایی.

[9] سند شماره 2، نامه آیت الله العـظمی مـیلانی به آیت الله قاضی.

[10] آرشیو مـرکز اسـناد انـقلاب اسلامی، پرونده آیـت الله قـاضی طباطبایی، کد 7/755، شماره گـزارش 17242/8هــ25/12/1347

[11] به تاریخ 20 اسفند 1347

[12] اصل نامه در کتابخانه آیت الله شهید قاضی طباطبایی موجود است.

[13] سند شـماره 3

[14] جـلوه محراب، همان، صص338ــ336

[15] همسر آقای شـفیعی قـبل از ورود آیت الله قـاضی بـه مـدت شش ماه بیمار بـود. شب قبل از ورود تبعیدی تبریز به بافت، خواب شگفتی دید که این خواب با ورود آیت الله قـاضی بـه منزل ایشان تعبیر شد. میزبان مـهربان از هـیچ گونه مـحبتی بـه آیـت الله قاضی دریغ نـنمودند و پس از بـازگشت آقای قاضی، چند مرتبه برای دیدار ایشان به تبریز آمدند.

[16] مصاحبه با حاج قلی گلشن، مصاحبه گر: رحـیم نـیکبخت، جـلسه اول، تبریز، مسجد مقبره، 11/8/1378

[17] سند شماره 4، مطابق بـا 12 فـروردین 1350

[18] بـرای اطـلاع بـیشتر رکـ: حماسه 19 دی قم، به کوشش علی شیرخانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377

[19] برای اطلاع بیشتر رک: رحیم نیکبخت، «قیام شورانگیز 29 بهمن تبریز»، مجله 15 خرداد، شماره 28، زمستان 1376

[20] تاریخ انـتشار اعلامیه هشتم فروردین سال 1357 می باشد. مجموعه اطلاعیه های سومین شهید محراب...، همان، صص35ــ34

[21] رحیم نیکبخت و صمد اسمعیل زاده، زندگی و مبارزات شهید آیت الله قاضی طباطبایی، همان، ص200

[22] یاران امام به روایت اسناد سـاواک، شـهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی، همان، ص117

[23] جلوه محراب، همان، ص483

[24] آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده آیت الله قاضی، کد 16/755، شماره گزارش 13916/3هـ1ــ5/10/1357

[25] مطابق با 15/10/1357. متن اصلی تلگراف در آرشیو کـتابخانه آیـت الله قاضی طباطبایی در تبریز موجود است.

[26] کوثر، ج2، مجموعه سخنرانی های امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم، 1378، صص631ــ621

[27] که برخی کوته بینانه عـدم شـرکت او را حمل بر ترس نموده اند.

[28] مـنظور حـرم مطهر امام رضا علیه السلام است.

[29] سند شماره 5

[30] سند شماره 6

[31] آغاز قرن پانزدهم هجری.

[32] سند شماره 7، متن این تلگراف به خط آیت الله قاضی طباطبایی اسـت. ایـن دو تلگراف در تبریز به صورت اعـلامیه چـاپ و تکثیر شده اند. لازم به توضیح می داند. غیر از موارد معرفی شده در متن فوق، دو نامه دیگر از آیت الله شهید محمد صدوقی به آیت الله قاضی طباطبایی وجود دارد که جنبه شخصی دارند و به موضوع این مـتن مـربوط نمی شوند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان