چمدان نوشت : 25 شهریور 1320 بود که رضاشاه پس از گذشت 3 هفته از اشغال ایران توسط متفقین و در حالی که حکومت را به پسرش محمدرضا واگذار کرده بود تن به تبعید داد، ابتدا تصمیم داشت که برای استراحت چند هفته‌ای به هند برود اما در نزدیکی هند، انگلیس‌ها مانع ورود او به هند می‌شوند و موریس در آفریقای جنوبی را تعیین می‌کنند.

رضاشاه در تبعید

 

البته رضاخان پس از مدتی زندگی در موریس به ژوهانسبورگ پایتخت آفریقای جنوبی نقل مکان کرد و در نهایت پس از حدود 3 سال زندگی در تبعید در سن 68 سالگی در 4 مرداد 1323  به علت حمله قلبی در ویلای شخصیش در ژوهانسبورگ درگذشت.

جنازه رضاخان پس از مرگ وی به مصر منتقل و در آنجا مومیایی و به امانت 6 سال در مسجد رفاعی نگهداری شد تا در اردیبهشت سال 1329 به ایران آمد و در مقبره‌ای که برای او ساخته بودند در جوار حرم حضرت شاه عبدالعظیم به خاک سپرده شد.

 

این مقبره پس از انقلاب اسلامی در سال 1357 به دستور آیت الله صادق خلخالی حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب، تخریب شد اما هیچگاه جنازه و تابوت او در فرآیند تخریب پیدا نشد.

 

 

 

در کتاب خاطرات آیت الله خلخالی، که توسط نشر سایه منتشر شده است، ج1، ص342 و 347 آمده است:

هیچ بیل و کلنگی به مقبره کارگر نبود

«ما به دفتر امام رفتیم و طبق معمول از هر دری سخن به میان آمد و گفته شد: زمان آن فرا رسیده است که مقبره پهلوی خراب شود. این ایام مصادف بود با ورود مجدد شاه به مصر، سادات با پناه دادن به شاه، می خواست او را در بازگشت به ایران کمک کند ولی ما می‌خواستیم به او و یاران او نشان دهیم که دیگر در ایران، هیچ گونه ریشه و پایه و خانه‌ای ندارد. یکی از انگیزه‌های ما در خراب کردن مقبره پهلوی همین بود و نیز می‌خواستیم، طرفداران او در ایران که همچون ستون پنجم عمل می‌کردند به کلی مأیوس شوند.

ما آن روز به سپاه رفتیم و … سرپرست سپاه، امکانات لازم را در اختیار ما گذاشت. ما حدود دویست نفر با هم جمع شدیم و با بیل و کلنگ به طرف حضرت عبدالعظیم به راه افتادیم.

من در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم، سخنرانی پرشوری ایراد کردم و گفتم: دوره قرار گرفتن بناهای زشت و زیبا در کنار هم، پس از انقلاب اسلامی ایران، دیگر به پایان رسیده و مردم مسلمان ایران نمی‌توانند در کنار مزار شهیدان به خون خفته و چهره‌های درخشان تاریخ اسلام، مانند حضرت عبدالعظیم، مقبره جنایتکارانی مانند رضا خان و ناصر الدین شاه قاجار و حسنعلی منصور و دودمان پهلوی را تحمل نمایند. باید به هر وسیله‌ای که شده مقبره‌های سردمداران کفر و الحاد تخریب شود.

مردم لحظه به لحظه تکبیر می‌گفتند و ابراز شادی می‌کردند. من حدود سه ربع ساعت برای مردم صحبت کردم و صحن حرم مملو از جمعیت شد.

با صدور فرمان حرکت به سوی مقبره پهلوی، مردم بسیج شدند. آنها در همان دقایق اولیه خیلی تلاش کردند ولی در عمل مشاهده شد که مقبره به قدری محکم ساخته شده که هیچ بیل و کلنگی به آن کارگر نیست. البته مواد منفجره و سایر لوازم را هم تهیه کرده بودیم. از طرف سازمان رادیو و تلویزیون هم آمده بودند تا فیلمبرداری کنند.

مردم ستم کشیده از دست این دودمان به ویژه سالخوردگان حضرت عبدالعظیم، بی‌اندازه فعالیت می‌کردند یکی سنگ‌ها را می‌شکست و دیگری پله‌ها را می‌کند و سومی به در و پنجره حمله می‌کرد و خلاصه، هر کس کاری می‌کرد.

سرانجام، کار به گریدر و بلدوزر و جرثقیل و وسایل قوی مکانیکی کشید. ساعت، حدود 4:30 بعد از ظهر بود که از طرف بنی صدر پیام آوردند، مبنی بر اینکه از تخریب مقبره دست بردارید. من اعتنا نکردم، ولی کم کم، کار جدی شد و جناب آقای میرسلیم سرپرست وزارت کشور، نامه رسمی مرقوم و اعلام نمود که دستور از طرف شورای انقلاب و شخص آقای بنی‌صدر است و شما باید به هر نحو که شده دست از تخریب بردارید، وگرنه مجبوریم طبق مقررات با شما عمل کنیم، یعنی شما را توقیف می‌کنیم.

من دیدم که دیگر جای تأمل نیست لذا گفتم که به آقای بنی صدر بگویید، هر چه می‌خواهد، طبق مقررات انجام دهد و ما هم اینجا هستیم و تا مقبره را با خاک یکسان نکنیم از اینجا خارج نخواهیم شد.

اطراف مقبره را گروه مسلح فداییان اسلام در محاصره داشتند و پاسداران هم مواظب اوضاع بودند. سرانجام، شب فرا رسید ولی ما نتوانستیم مقبره را بخوابانیم، اگرچه خسارت زیادی به آن زدیم و به صورت مخروبه درآوردیم. ساعت حدود 10 شب برای استراحت، محل مقبره را ترک کردم.

بنی صدر ما را به خودکامگی متهم کرد

کمی بعد، جناب آقای حاج احمد آقا خمینی برای دیدن مقبره و در واقع برای تقویت روحیه اینجانب به آنجا آمد و افراد مستقر در آن محل را تشویق کرد و با این عمل خود، فهماند که امام با تخریب مقبره مخالفتی ندارند و این امر، بی‌اندازه موجب تقویت ما شد.

فردای آن روز، روزنامه‌ها بیانات به اصطلاح شیوای ابوالحسن بنی‌صدر را درج کردند. او در اجتماع خبرنگاران داخلی و خارجی و ایل و تبار خود، مصاحبه‌ای ترتیب داده و ما را به خودکامگی متهم کرده بود، حال آنکه ما رضایت خدا و رسول و ائمه اطهار و امام امت و بالاخره رضایت مردم ایران را در این کار در نظر داشتیم. مردم اصیل و آزاده ایران، جنایات پهلوی را به خاطر می‌آوردند.

چرا بنی‌صدر اصرار داشت که این مقبره در جای خود باقی بماند، با اینکه می‌دید مردم این را نمی‌خواهند؟ او به چه مناسبت اصرار داشت که ما از تخریب آن دست برداریم؟ البته او ظاهراً می‌گفت که باید این مقبره بماند تا به موزه جنایات رضا خان و محمد رضا خان تبدیل شود.

آنها تظاهر می‌کردند که می‌خواهند از تمام دنیا، مدارک و شواهدی جمع کنند، حتی آثاری از جنایات ژنرال پینوشه در شیلی، علیه سالوادور آلنده و ژنرال موبوتو در زئیر و ژنرال امین در اوگاندا، و وان تیو در ویتنام و لون نول در کامبوج را در این موزه جمع آوری و به نمایش بگذارند و این موزه، کتابی گویا از جنایات جنایتکاران باشد ولی ما می‌گفتیم که این کارها عملی نخواهد شد و همه اینها بهانه است.

اگر آنها می‌خواستند آثار جنایات پهلوی را در موزه‌ای جمع‌آوری کنند، موزه ایران باستان می‌توانست جای بهتر و بزرگتری برای این امر باشد؛ اما آقای بنی‌صدر، نه تنها آثار جنایات پهلوی را جمع آوری نکرد بلکه حتی آن را ننوشت.

مردم با شعارهایشان ما را تایید می‌کردند

ما فردای آن روز نیز مشغول به کار شدیم البته این بار با دلگرمی بیشتری کار می‌کردیم در بعضی از جراید درج شده بود که تخریب مقبره پهلوی به تأخیر افتاد و این مطلب را از قول بعضی از کمیته‌ها نوشته بودند اما ما با جدیت مشغول تخریب شدیم و مردمی که برای زیارت حضرت عبدالعظیم می آمدند، با شعارهای خود ما را تأیید می‌کردند.

تعداد بی‌شماری از مردم نیز از تهران برای کمک آمده و فریاد می‌زدند: باید مقبره هرچه زودتر خراب شود. شاید شما ندانید که این مقبره را تا چه حد محکم ساخته بودند. ما آن را مثقال مثقال می‌کندیم و بلدوزر و گریدر و وسایل تخریب عادی، بدان کارگر نبود. سرانجام ما مجبور شدیم که با دینامیت مقبره را به تدریج خراب کنیم.

تخریب قبر رضا شاه بیست روز طول کشید

هر روز، مهندسین و کارشناسان درجه یک به عنوان متخصص تخریب از کارخانه سیمان ری می‌آمدند و چه بگویم، متجاوز از بیست روز طول کشید تا آن دکور شیطانی فرو ریخت و به طور کامل تخریب شد. پس از تخریب، صدای هلهله و شادی از مردم بلند شد و شور و شعف به قدری بود که غیر قابل وصف است.

ما در جواب آقای بنی‌صدر در روزنامه‌ها نوشتیم که این خودکامگی نیست بلکه تبعیت از آرای ملت است و ملت ما رادر این راه تأیید می‌کنند. بعداً هم امام امت دربیانات خود، تخریب مقبره راتأیید کرد و فرمود: کار آقای خلخالی درست است.

مقبره شیطانی رضا خان، قطع نظر از اینکه جلوی دیدگاه بارگاه پرجلالت حضرت عبدالعظیم بن عبدالله حسنی را گرفته بود و مردم نمی‌توانستند از راه دور آن را مشاهده کنند و سلام عرض نمایند و صرف نظر از اینکه جلوی خیابان کشی از طرف غرب شهر ری به طرف شرق و شمال شهر را گرفته بود، تخریب آن یک فایده روانی مهم داشت و آن این بود که دل طرفداران دین و اهل بیت عصمت و طهارت را شاد و لبریز از سرور کرد. شکر به درگاه خداوند که مردم با چشم خود دیدند، مقبره سرسلسله دودمان چهلوی، در حکومت اسلامی در هم می ریزد.

من با چشم خود دیدم که در شب حمله به مقبره پهلوی در میان امواج خروشان مردم اصیل شهرری و تهران فقط دو نفر گریه می‌کردند به ما می‌گفتند که چرا این مقبره را خراب می‌کنید! و بعداً معلوم شد که آنها جزو چند صد نفر پرسنلی بودند که به عناوین جاروکش و رفتگر و دربان و قاری قرآن و مأمور تشریفات و مفتش و جاسوس در آنجا کار می‌کردند و هر یک، حقوق کلانی از بیت المال مسلمین دریافت می‌داشتند.

با تخریب این مقبره، روحیه خدایی در مردم زنده شد و برعکس، در بین طرفداران سلطنت و دودمان پهلوی، ایجاد یأس و نومیدی کرد. … ما شنیدیم که شاه در قاهره، پس از با خبر شدن از تخریب مقبره، دیگر نتوانست روی پای خود بایستد و ناچار شدند او را یکسره به بیمارستان ببرند و سرطان او شروع به فعالیت کرد و سرانجام به همین مرض از دنیا رفت.

دوست داشتم شاه در نبرد کشته شود

شاه وقتی مرد، من خدمت حضرت امام رفتم، جریان را عرض کردم و گفتم: من دلم می‌خواست که شاه در نبرد کشته شود، نه در ذلت. امام هم قبول کرد.

این احتمال نیز وجود داشت که اگر مقبره بر جای خود باقی بماند در طول سالیان دراز و در آینده به مزار تبدیل شود. ما به چشم خود دیده بودیم که مردم ساده لوح، پس از زیارت حضرت عبدالعظیم بر مقبره ناصرالدین شاه هم فاتحه می‌خواندند. البته ما دست به کار شدیم و دستور دادیم که سنگ قبر ناصرالدین شاه را بکنند تا اثری از مقبره او در کنار حضرت عبدالعظیم نمانده باشد.

ما نه تنها قبر رضا خان رابا خاک یکسان کردیم ، بلکه قبر علیرضا پهلوی «برادر محمد رضا شاه» و فضل الله خان زاهدی عامل کودتای 28 مرداد و منصور، امضا کننده قرارداد کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران نظامی آمریکا و ده‌ها نفر دیگر از سردمداران فساد را نیز نابود کردیم. آنها با نزدیک کردن خود و خانواده خود به دربار طی سالیان دراز، مردم را به انحطاط کشانده بودند.

موضوعی که لازم است گفته شود این است که هرچه قبر رضا خان را کندند حتی استخوان‌های او هم به دست نیامد بعداً معلوم شد که شاه به هنگام فرار، استخوان‌های پدرش را برداشته و با خود به قاهره برده است و حالا هم در یک جای امن در لوس آنجلس نگهداری می‌شود. این استخوان‌ها را در کنار جنازه فرزند اشرف، آقای شفیق، به امانت نگاه‌داری می کنند تا به اصطلاح در یک فرصت مناسب در ایران دفن کنند.

بنی صدر دست بردار نبود و در هر فرصتی، اینجا و آنجا، پشت سر ما حرف می‌زد. او از همان اول می‌گفت که خلخالی قاتل است، نه قاطع! اما، امام امت، خمینی کبیر، بیان داشت که کارهای خلخالی در رابطه با تخریب مقبره پهلوی، خیلی خوب و به جا بوده است. همین بیانات امام، موجب شد که دهن‌ها بسته شود و دیگر، کسی در این باره پشت سر ما حرف نزند؛ وگرنه، آنها به این آسانی دست از سر ما بر نمی‌داشتند.»

آیا جسد مومیایی را می‌توان شناسایی کرد؟

احمد شجاعی درباره اینکه آیا پزشکی قانونی می‌تواند اجساد مومیایی شده را شناسایی کند نیز به ایسنا گفت: احتمال شناسایی اجساد مومیایی شده از سوی پزشکی قانونی وجود دارد اما امکان آن به شکل 100 درصدی نیست.

وی با بیان اینکه شناسایی اجساد مومیایی شده و به ویژه تعیین هویت آنها امری دشوار و زمانبر است، گفت: برای شناسایی یک جسد مومیایی شده ابتدا باید بافت استخوان‌ها و بافت بدن بررسی شده و در صورتی که سالم باشد DNA را از آن استخراج کرده و تحت آزمایش قرار داد.

رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور با بیان اینکه فرآیند مومیایی کردن افراد بافت بدن را به طور کلی تغییر می‌دهد، خاطرنشان کرد: همین امر سبب پیچیدگی‌هایی در فرآیند تشخیص مومیایی بودن یک جسد می‌شود.

به گفته شجاعی از طریق اخذ آزمایش DNA از بستگان جسد مومیایی شده نیز می‌توان فرآیند تشخیص هویت را سریعتر انجام داد.

مسعود قادی پاشا رئیس سازمان پزشکی قانونی استان تهران نیز در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان، اظهار کرد: هنوز هیچ جسدی تحت عنوان مومیایی به پزشکی قانونی استان تهران برای شناسایی تحویل داده نشده است.

وی افزود: اگر جسد مومیایی هم کشف شده و دارای قدمت تاریخی باشد، آن را به سازمان میراث فرهنگی تحویل می‌دهند.

 

تصاویر احتمالی مومیایی شهرری منتشر شد ؛ تایید اصالت این تصاویر یا ارتباط آن با رضا شاه هنوز ممکن نیست

 

 

 

 

یک جسد؛ سه اردیبهشت؛ سه جنجال ؛ جنازه رضاشاه برای سومین بار درد سرساز می‌شود

چمدان همچنین نوشت: حمید رضا حسینی روزنامه نگار و پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی که در اختیار چمدان قرار داده است به موضوع کشف جسد مومیایی در حرم شاه عبدالعظیم و احتمال تعلق آن به جنازه رضا شاه پهلوی می پردارد و می نویسد:

نقلِ امروز (3 اردیبهشت 97) رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، پیدا شدن یک جسد مومیایی در آستانه حضرت شاه عبدالعظیم حسنی و در محل سابق آرامگاه رضا شاه پهلوی بود که احتمال دارد متعلق به خود او باشد. هرچند که هنوز چیزی قطعی نشده اما می‌توان حدس زد که این موضوع از همین حالا چالش‌هایی را به دنبال خواهد داشت. تا آنجا که تاریخ به یاد دارد، این سومین بار است که جنازه رضاشاه درد سرساز می‌شود:

  • در اردیبهشت 1329 و در کابینه منصورالملک قرار شد که جنازه مومیایی و به امانت گذاشته شده رضاشاه را از قاهره به تهران بیاورند و در آرامگاه مجلّلی که برایش ساخته بودند، دفن کنند. اما اعضای جبهه ملی تصمیم گرفتند که در صحن علنی مجلس با این اقدام مخالفت کنند. نخست‌وزیر دست به دامان دکتر مصدق و حسین مکی شد تا پادرمیانی کنند و نگذارند که شاه و دربار در مجلس خوار و خفیف شوند. می‌گفت: «مگر نه این است که رضاشاه پدر شاه مملکت است و شاه طبق قانون اساسی دارای حقوق و مزایایی است و قابل احترام می‌باشد؟ اگر علیه شاه فقید صحبتی و اهانتی بشود، علیه شاه مملکت خواهد بود.» مصدق مردانگی کرد و نمایندگان جبهه ملی را راضی کرد که در مجلس چیزی نگویند. البته فدائیان اسلام و برخی جراید مخالفتهایی را صورت دادند که تأثیر چندانی در برگزاری مراسم تشییع و تدفین نداشت.
  • سی سال گذشت و رسیدیم به اردیبهشت 1359؛ حالا انقلاب شده بود و صادق خلخالی می‌خواست آرامگاه بنیانگذار سلطنت پهلوی را تخریب کند. با وجود مخالفت دولت، عده زیادی را با خود به شهر ری برد تا کار را تمام کنند اما آرامگاهی که محسن فروغی برای رضاشاه ساخته بود، بسی محکم بود و کار تخریب کاملِ آن بیست روز طول کشید؛ آن هم با استفاده از بولدوزر و گریدر و مقداری دینامیت! اما هرچه گشتند، جنازه‌ای پیدا نشد. شایع شد که شاه جنازه را همراه خود به خارج برده است.
  • و حالا 38 سال از آن روز گذشته است؛ باز هم اردیبهشت است و باز جنازه رضاشاه در صدر اخبار