ماهان شبکه ایرانیان

بهترین و بدترین فیلم‌های جنگی تاریخ سینما (۱)

این مطلب را بخوانید تا با آنتونی بیوُر (Antony Beevor) آشنا شوید و بدانید که او چه نظری راجع به فیلم‌های جنگی تاریخ سینما دارد.

بهترین و بدترین فیلم‌های جنگی تاریخ سینما (1)

این مطلب را بخوانید تا با آنتونی بیوُر (Antony Beevor) آشنا شوید و بدانید که او چه نظری راجع به فیلم‌های جنگی تاریخ سینما دارد.

بهترین و بدترین فیلم‌های جنگی تاریخ سینما

نویسنده‌ این مقاله، آنتونی بیوُر، مورخ نظامی و رمان‌نویس و تاریخ‌نگار اهل بریتانیاست. او نشان افتخار شوالیه هنر و ادبیات فرانسه و نشانِ افتخار انجمن پادشاهی ادبیات انگلستان را دریافت کرده است و برای نوشتن کتاب استالینگراد، در سال 1999 برنده‌ جایزه ادبی ساموئل جانسون شد. بیوُر به فیلم‌ والکری معترض بود و فیلم نجات سرباز رایان را مأیوس‌کننده می‌دانست.

تام هنکس و مت دیمون در نجات سرباز رایان به کارگاردانی استیون اسپیلبرگ.

آنتونی بیوُر چه می‌گوید؟

همسرم از مدت‌ها قبل، دیگر همراه با من فیلم جنگی تماشا نمی‌کند. چون نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و از تماشای اشتباهات تاریخی دندان‌قروچه نکنم یا برای خطاهای جزئی پی‌درپی غرولند نکنم. او فقط یک فیلم را حاضر شد با من تماشا کند؛ فیلم والکری با بازی تام کروز در نقش کلاوس فون اشتاوفنبرگ. اگرچه چنین اشتباه فاحشی در انتخاب بازیگر نقش کلاوس فون اشتاوفنبرگ خنده‌دار بود، اماهنوز امیدوار بودیم که فیلم خوبی باشد؛ حتی وقتی کروز به همان شکلی که در فیلم تاپ‌گان بازی کرده بود دستش را به لبه‌ کلاه برد و سلام نظامی داد. اما وقتی کارگردان و فیلمنامه‌نویس دچار این توهم شدند که می‌توانند تاریخ را با موفق‌‌نشان‌دادن تقریبی انفجار هیتلر بهتر کنند، دندان‌قروچه‌کردن من دوباره شروع شد.

این برایم مأیوس‌کننده است که کارگردانان آمریکایی و انگلیسی گمان می‌کنند حقِ دست‌بردن و بازی با حقایق را دارند. آن‌ها چنان مغرورند که فکر می‌کنند نسخه‌ خودشان عین حقیقت است. فیلمسازان کانتیننتال بسیار دقیق و وسواسی هستند. فیلم آلمانی سقوط که آخرین روزهای زندگی هیتلر در انبار زیرزمینی‌اش را به تصویر کشیده، به وقایع تاریخی احترام گذاشته و آن‌ها را به‌دقت بازسازی کرده است.

تباهی جنگ… از نظر بیوُر سیصدوهفدهمین جوخه برترین فیلم جنگی تاریخ سینماست.

از نظر من سیصدوهفدهمین جوخه بهترین فیلم جنگی‌ای‌ست که تاکنون ساخته شده است. این فیلم فرانسوی در طول اولین جنگ هندوچین ساخته شد. این فیلم، اصلی‌ترین فیلم جوخه‌ای‌ و الهام‌بخش بسیاری از کارگردانان است. کارگردانان بعدی فقط از فرمت فیلم پیروی کردند و در به تصویرکشیدن شخصیت‌ها و تعامل‌ بینشان برای بیان انتخاب‌های اخلاقی و تباهی جنگ موفق نبودند. بعد از آن فیلم نبرد 1966 الجزیره حین نبرد الجزیره علیه استعمارگری فرانسه ساخته شد. این فیلم یکی از اولین فیلم‌های جنگی‌ شبه‎مستند است که از دوگانه‌ اخلاقی استفاده از شکنجه برای نجات جان افراد عبور کرد.

فیلم‌هایی که اخیراً کارگردانان پیرو این سبک می‌سازند، جانب‌دارانه هستند و اسم مکان و زمان را به‌درستی نمایش می‌دهند. گویی در حالِ بازنمایی وفادارانه‌ وقایع هستند، اما به‌سادگی افسانه‌شان را به‌جای واقعیت جا می‌زنند. این درحقیقت برای بازاریابی انجام می‌شود و در 20 سال اخیر رواج پیدا کرده است. متأسفانه برداشت‌های دروغین از واقعیت فروخته می‌شوند و مردم می‌خواهند نزدیک‌ترین داستان به واقعیت را بدانند، بنابراین گمان می‌کنند که در کنار سرگرم‌شدن چیزی هم یاد می‌گیرند. در جامعه‌ای که سطح اطلاعات مردم بسیار پایین است، تصویرِ در حالِ حرکت حرفِ اول را می‌زند و اطلاعات تاریخی مردم بر اساس فیلم‌های خیالی سینمایی‌ست تا وقایع مستند.

مثال‌های زیادی از چنین فریب‌های بی‌شرمانه‌ای در فیلم‌ها وجود دارد: مانند فیلم یو-571 که در آن ناو جنگی آمریکایی به زیردریایی آلمانی حمله کرد و با تصاحب ماشین رمزنگاری انیگما به پیروزی متحدان در جنگ آتلانتیک کمک کرد. درست در انتهای فیلم در متنی به اختصار شرح می‌دهند که این‌ها درحقیقت خدمه‌ ناوشکن نِیوی رویال‌ بودند که هفت ماه قبل از ورود آمریکا به جنگ این عملیات را اجرا کردند.

فریب بی‌شرمانه… ناو یو-571 در حالِ تماشای پیروزی آمریکا در جنگ، درحالی‌که در واقعیت هنوز وارد جنگ نشده بود. (عکس از PA)

شرکت پارامونت پیکچرز در تبلیغ فیلم دشمن پشت دروازه با به تصویرکشیدن ماجرای تخیلی دوئل دو تک‌تیرانداز در استالینگراد گستاخانه می‌گفت: «یک گلوله می‌تواند مسیر تاریخ را تغییر دهد.» دراینجا من به‌سرعت اضافه می‌کنم که با وجود آنکه ژان ژاک آنو برای تماشای ساختِ فیلم مرا به آلمان دعوت کرد، این فیلم هیچ ارتباطی با کتاب استالینگرادم ندارد و من هیچ دخالتی در ساخت این فیلم نداشته‌ام.

کارگردان سعی کرد من را قانع کند که زیاد در بندِ حقیقت نباشم، زیرا در بایگانی‌های وزارت دفاع روسیه متوجه شدیم که کل ماجرای دوئل تک‌تیراندازها افسانه‌ هوشمندانه‌‌ا‌ی بود که دستگاه تبلیغاتی شوروی ساخته بود. من آنو را دوست داشتم، اما آن‌قدر هم ساده‌لوح نبودم که حرفش را باور کنم. چون می‌دانستم پارامونت فیلم را تحت عنوان داستان واقعی خرید. جالب‌ترین حرف او این بود: «آنتونی، واقعاً چه کسی می‌تواند بگوید که مرز بین افسانه و حقیقت کجاست؟»

مشکل اصلی اینجاست که احتیاجات تاریخ و احتیاجات صنعت فیلم اساساً با هم ناسازگارند. هالیوود برای تدوین‌کردن باید همه‌ چیز را ساده کند. فیلم‌هایش باید قهرمان و ضدقهرمان داشته باشند، چون پرداختن به چندگانگی اخلاقی دشوار است. فیلم‌های بلند هم اگر از روال سرمایه‌گذاری، تولید، استودیو و گیشه پیروی کنند باید پایبند جزئیات بسیاری باشند. یک مؤلفه قوس شخصیت است، بدین‌معنی که شخصیت بازیگران اصلی در نتیجه‌ وقایعی که در طول داستان برایشان اتفاق می‌افتد تغییر می‌کند. پایان فیلم‌ها باید روحیه‌بخش باشند، حتی در مورد واقعه‌ خاصی مانند هولوکاست. فیلم فهرست شلیندر و احساسات پایانی آن را در نظر بگیرید؛ همه حاکی از آن است که در فیلم‌ها فقط نجات‌یافتگان اهمیت دارند.

داستانی واقعی‌ که واقعیت نداشت… جود لاو در نقش تک‌تیرانداز در فیلم دشمن پشت دروازه (عکس از آلستار/پارامونت)

مجله‌ هفتگی آمریکایی کثیرالانتشاری نظر من را درباره‌ فیلم نجات سرباز رایان جویا شد. چون فیلم را تحسین نکردم مقاله‌ام مورد حمله و هجمه قرار گرفت. هروقت این فیلم به‌عنوان بهترین فیلم جنگی انتخاب می‌شود، من سرم را با ناباوری تکان می‌دهم. این فیلم پارادوکس‌های زیادی را به نمایش می‌گذارد؛ برخی عامدانه و برخی سهل‌انگارانه. خط داستانی استیون اسپیلبرگ تضاد بین وطن‌پرستی یا وفاداری جمعی و تلاش فردی برای نجات‌یافتن را آشکار می‌سازد. این ارزش‌های مشترک متضاد ماهیت جنگ هستند.

ادامه دارد…

منبع

این مقاله را در شبکه‌های اجتماعی بازنشر دهید
Share
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان