به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مردان خانواده جلیلوند اکثرا پاسدار هستند، سالها پیش پدر لباس مقدس سپاه را به تن کرد و در مجموعه هوا فضا مشغول به خدمت شد و این میراث را بعدها به پسرهای خانواده رساند تا آنجا که امروز چند نسل از خانواده جلیلوند پاسدار ارزشهای اسلامی شده اند.
مجید یکی از برادرها که از همکاران شهید تهرانی مقدم بود و پسر دیگر که امروز افتخار خانواده محسوب می شود نیز روزی در کسوت یک پاسدار عزم رفتن به سوریه را کرد تا در جنگ بی رحمانه ای که از سوی تکفیری ها شکل گرفته بود مقتدرانه در جبهه حق مبارزه کند. پسر جوان خانواده مدتی بعد به شهادت رسید و امروز خانواده جلیلوند به واسطه نام «حیدر» عزتمندانه در بین نام خانواده های شهدای مدافع حرم می درخشد.
حیدر متولد آذرماه سال 1365 در کرج است و سه برادر و یک خواهر دارد، در خانواده همه او را به نام حمید صدا می کردند، «حیدر» نامی است که در شناسنامه اش درج شده و بیشترِ دوستانش او را به این نام می شناسند. اما شاید خانواده در طی این سال ها او را 10 بار با نام حیدر صدا نکرده باشند این را مجید، برادر بزرگتر حیدر می گوید و درباره سابقه خانواده و علت اصلی عضویت حیدر در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اینگونه توضیح می دهد: «اعضای خانواده ما به لباس سپاه پاسداران و این نهاد انقلاب از کودکی علاقه داشتند، و این روحیه از بچگی در وجود ما به واسطه شغل پدر وجود داشت. حیدر خدمت سربازی اش را در هوافضای سپاه گذارند و این علاقه در وی به وجود آمد که شغلش را در همین محیط ادامه دهد. حیدر از من که 2 سال قبل از او وارد مجموعه سپاه شده بودم سوالاتی می کرد و علاقه نشان می داد، شاید هم درصد خیلی کمی از تمایل شهید به عضویت در سپاه همین حضور من در هوافضا باشد.»
پاسداری ذاتی!
وی ادامه می دهد: «بعد از خدمت سال 86 وارد سپاه شد، رفتنش به سپاه پاسداران تنها به خاطر علاقه ذاتی بود نه به خاطر امرار معاش یا بیکاری، چون نیاز مالی نداشت فقط می خواست به دنبال علاقه اش برود و در این راه پیگیری کرد. از آنجا که فعالیت های فرهنگی زیادی داشت و در مراسمات مذهبی هم دخیل بود سریع در مجموعه نیروی هوایی قبولش کردند.»
مجید کودکی حیدر را اینطور شرح می دهد: «تا سال 80 که برادر آخر به دنیا بیاید ته تغاری خانه بود برای همین زیاد شیطنت می کرد و شاید کمی هم عزیزتر از بقیه برای پدر مادر بود. ما چون اختلاف سنی کمی داشتیم هم بازی و هم مدرسه ای بودیم و دوستان مشترک زیادی داشتیم. از ابتدای دوران راهنمایی و دبیرستان درمحلی که زندگی می کردیم به پایگاه بسیج می رفتیم، در جمع خاص و ثابتی هم شرکت داشتیم. هم شیرین زبان بود هم یکی از خصوصیات بارزش هوش سرشارش بود. در مدرسه بچهی درسخوان و موفقی محسوب می شد.»
همیشه قهرمان
حیدر از کودکی فعالیت های ورزشی را دنبال می کرد و عناوین مختلفی در رشته های کشتی، شنا، جودو کسب کرد تا آنجا که توانست نفر دوم انتخاب نیروهای مسلح جهان بشود، برادرش در اینباره می گوید: «در ورزش استعداد خاصی داشت. چند سال در کشتی کار کرد اما به خاطر کوتاهی قدش مربی ها توصیه کردند در کشتی کار نکنید تا قدش نسوزد. از دوران خدمت جودو را شروع کرد و سپس به صورت حرفه ای آن را ادامه داد.»
به داعشی ها لعنت بفرست
رسم پاسداری بر این است تا وارد مهلکه نبرد و آتش بشوی پستی و بلندی ها را طی کرده و تجربه کافی را داشته باشی. همه پاسداران خود را از قبل آماده می کنند تا در وقت نیاز بر دل دشمن بتازند. ماموریت های مختلف، شرکت در مانورها و آمادگی جسمانی از جمله فاکتورهایی است که هر پاسدار باید آن را دارا باشد، حیدر هم پیش از اعزام به سوریه بارها در ماموریت های مختلف حضور داشت و مهارت های لازم را از هر جهت کسب کرده بود، برادرش می گوید: «حیدر در مجموعه نیروی هوایی که مجموعه ای تخصصی است به ماموریت هایی در کشورهای دیگر رفته بود و مدتی نیز در لبنان بود. در مجموعه قدس نیز چهار ماموریت داشت که اولین بار به کشور عراق و سه مرتبه دیگر به سوریه رفت. بار دومی که رفت تعریف می کرد در صحنه ی درگیری ای حضور داشت که بسیار نزدیک به داعش بود طوری در تیررس مستقیم دشمن قرار داشت که آتش از بغل گوش و سرش رد می شد. از آنجا که آدم بذله گو و خنده رویی بود در هر شرایطی شیطنت هایش را داشت، تعریف کرد در این لحظات مرگ را به چشم دیدم اما تنها کاری که از دستم برآمد این بود که به بغل دستیم برای اینکه بر ترسش غلبه کند بگویم اگر ذکر هم نمی توانی بگویی فحش و لعنت به داعشی ها بفرست.»
آماده باش
رفتن به میدان جنگ و خطر برای خانواده جلیلوند اتفاق تازه ای نیست، تجربه های قبلی از حضور پدر تا بچه ها در میدان های مختلف خانواده را تا حدودی آماده ی پذیرش رفتن حیدر به سوریه کرده بود، مجید جلیلوند در اینباره می گوید: «مدافعان حرمی هستند که کار قبلیشان نظامی نبوده آن ها ممکن است با مشکل بربخورند که خانواده رضایت دهد ولی برای خانواده ما با توجه به سابقه ای که وجود داشت این موضوع حل شده بود و با ماموریت هایی که حیدر می رفت خانواده آمادگی اش را داشت. البته اینطور نبود که فورا قبول کنند ولی پدر مادر مشکل زیادی با این قضیه نداشتند. کار نظامی ها اینطور است که از روز اول ورود به مجموعه کاری باید آمادگی انجام هر ماموریتی را داشته باشند.»