ماهان شبکه ایرانیان

مافیای زباله مانع کاستن آسیب های مربوط به حوزه‌ زباله می شوند

بحران زباله در ۳ استان شمالی کشور

زباله یکی از بحران های جدی در شمال کشور است که سه استان گلستان ، مازندران و گیلان را تهدید می کند

بحران زباله در 3 استان شمالی کشور

زباله یکی از بحران های جدی در شمال کشور است که سه استان گلستان ، مازندران و گیلان را تهدید می کند. هرچند شمال کشور یکی از مقاصد اصلی سفر هموطنان در ایام مختلف سال است ، اما عدم مدیریت صحیح و عدم تخصیص اعتبارات کافی جهت احداث […]

به گزارش به نقل از مازنی خبر، زباله یکی از بحران های جدی در شمال کشور است که سه استان گلستان ، مازندران و گیلان را تهدید می کند. هرچند شمال کشور یکی از مقاصد اصلی سفر هموطنان در ایام مختلف سال است ، اما عدم مدیریت صحیح و عدم تخصیص اعتبارات کافی جهت احداث کارخانجات زباله سوز باعث شده است تا سلامتی ساکنین و مسافرین این سه استان شمالی به خطر بیافتد. با «سهیل اولادزاد» دارنده جایزه ملی محیط زیست کشور گفتگوئی را تدارک دادیم تا بیشتر از مسائل پشت پرده بحران زباله در استان های مازندران ، گیلان و گلستان مطلع گردیم.

ماحصل صحبت های این کارشناس محیط زیست کشور با پایگاه اطلاع رسانی مازنی خبر و نشریه سراسری تکرار را در زیر می خوانید:

*** اکوسیستم شمال کشور ما یک اکوسیستم یکپارچه‌ است یعنی آلودگی ای که در سوادکوه هست در قائمشهر نیز هست. آلودگی ای که در لاریجان وجود دارد در آمل و بابلسرو گرگان نیز هست. ما یک جلگه کاملا به هم پیوسته هستیم از شرق تا غرب این سه استان شمالی درگیر معضلات یکسانی هستند . در بحث زباله متاسفانه ما در قرن 21 سیستم هایی برای دفن زباله داریم که در قرون وسطی در اروپا از آن استفاده میشد یعنی هنوز ما یک سیستم دفن زباله به شیوه مناسب در سه استان شمالی کشورمان نداریم. در بعضی از مناطق مثل گرگان و بهشهر کارهایی انجام شد. ولی حجم زباله در سه استان شمالی بیش از 7 هزار تن می باشد. بطور مثال در استان مازندران میزان بیشترین تولید زباله در روز بدون در نظر گرفتن ایام تردد مسافرین 3500 تن زباله است.

*** در روزهای پر تردد که مسافر وارد استان می شود این حجم زباله به سه برابر افزایش پیدا می کند . یعنی 7 هزار تن زباله به حدود 21 هزار تن میرسد. ما کاملا با مفاهیم ریاضی میتوانیم نشان بدهیم که آلودگی وسیعی برای شهروندان ایجاد میشود. از هر تن زباله چیزی حدود 500 لیتر شیرابه در استان‌هایی که مرطوب هستند خارج میشود. شیرابه یکی از سمی ترین مایعاتی است که ما به عنوان پساب میشناسیم . در واقع شیرابه، عصاره ی آلودگی هست. در استان‌های شمالی ، زباله صنعتی ، زباله کشاورزی، زباله شهری و زباله پزشکی به محل هایی به نام محل دفن زباله برده میشود در کنار دریا یا در کنار رودخانه ها مثل قائمشهر یا محمودآباد که در ساحل دریا زباله دپو میشود. یا مثل بابلسر که در 200 متری ساحل دپوی زباله انجام میگیرد. اگر بخواهیم در یک اشل کوچک بررسی کنیم شهری مثل قائمشهر روزانه چیزی حدود 300 تن زباله در آن تولید میشود 300 را اگر در 500 ضرب کنیم متوجه میشویم که چه میزان شیرابه در یک روز این شهر تولید میشود. این شیرابه ها به کجا میرود؟ آلاینده ها و شیرابه ها چه چیزی را نشانه گرفته‌اند؟ آیا جز این است که سلامت شهروندان ما را هدف قرارداده اند. در علم محیط زیست هر متر مکعب آب آلوده می‌تواند 40 مترمکعب آب سالم را آلوده کند شیرابه آب آلوده نیست. شیرابه خود عامل آلودگی آب است و این آلودگی تنها مربوط به زباله هایی است که در همان روز وارد محل شدند نه زباله‌هایی که به مدت چهل سال در آن محل دفن شده اند.

*** حالا در نظر بگیرید شیرابه وارد آب رودخانه ای مثل ‌تلار قائم شهر می شود و آن آب هم وارد آب بندان ها می شود. مثل رگ های بدن در زمین های کشاورزی پخش میشود. همه ی زمین های کشاورزی ما را آلوده میکند. آلودگی توسط آبزیانی که در رودخانه ها زندگی می کنند و صید می شوند و آبزیان دریایی که به صورت خوراکی، روزانه وارد سفره های ما می‌شوند و یا بیماریهای پوستی می شوند که در شناگاه های ما وارد بدن فرزندانمان میشوند. ما در سه استان شمالی با کمبود آب مواجه ایم و همین مقدار کم آب را هم آلوده می کنیم .

*** در اینجا مهم است که ما ببینیم که چه زباله ای تولید می کنیم .هر زباله طلای کثیف نیست. شما نمی توانید 200 متر از زمین را حفر کنید و انتظار الماس داشته باشید شما باید دو هزار متر حفر کنید تا بتوانید انتظار الماس داشته باشید. زباله ها به دسته های تر و خشک تقسیم می‌شوند که در کشور ما 70 درصد از زباله ها، زباله‌های تر هستند و 30 درصد زباله خشک. این میزان زباله های تر و خشک تفاوت ما است با کشورهای پیشرو در امر مدیریت پسماند. نمی توان از زباله تر آن خروجی و بهره وری انرژی که به درد کارخانه زباله‌سوز بخورد را دریافت کرد زیرا این طبیعی است زباله خشک هم بهتر می سوزد هم خاکستر کمتر ایجاد می‌کند. هم گرمای بیشتر می‌دهد. اما زباله تر به جز دود و خاکستر چیز دیگری به ما نمی‌دهد و در دمای بیشتری باید این زباله‌ها بسوزد. بیایید این را مقایسه کنیم با میزان نود و پنج به پنج زباله سوز های آلمان. سرانه تولید زباله ما در کشور 700 گرم است و آلمان 2200 گرم . یعنی آلمان از ما خیلی بیشتر زباله تولید میکند ولی انها تولید انرژی می کند. مدیریت پسماند می‌کند و بحران زباله هم ندارد. ولی ما در حالی که 700 گرم زباله تولید میکنیم دولت مرتب به مردم تذکر می‌دهد که تولید زباله شما زیاد است . در حالی که تولید زباله مردم زیاد نیست بلکه الگوی مصرفی که به ما داده می شود مشکل دارد و درست نیست. کشاورزی غلط، الگوی مصرف غلط، آموزش ندادن و ورود آمایش نشده صنعت به سرزمین ها ایجاد مشکل میکند.

*** چرا در استان ما کارخانه ای مثل کارخانه تکدانه یا کارخانه صنایع تبدیلی مواد غذایی نداریم ؟ ولی کارخانه میله گرد میسازیم که همین منابع محدود آب ما را از بین ببرد! با توسعه صنایع مواد غذایی با این امکان که در سطح استان ما مقدار زیادی میوه تولید می شود و میوه هایی که پلاسیده می‌شود را می‌توان به نکتار تبدیل کرد چرا این کار انجام نمیشود؟ و دنبال احداث پتروشیمی هستیم؟ در صورتی که کارخانه های مواد غذایی بیشتر سر پا و در تکاپو هستند. هم تعداد کارگر های بیشتری دارند و هم این کار می تواند مقدار زیادی از پسماند را کم کند . ما در کشور سالیانه 16 میلیون تن تولید پسماند خانگی داریم. در مقابل 170 میلیون تن تولید زباله کشاورزی داریم. کشاورزی که 92 درصد آب کشور را به خود اختصاص می‌دهد.این رقم ها را مقایسه کنید! اگر ما بتوانیم به درستی از محصول کشاورزی که در حال از بین رفتن است استفاده کنیم هم آب کمتری مصرف کرده‌ایم هم پسماند کمتری تولید می شود وهمچنین اشتغال بیشتری به وجود می آید یعنی همه چیز را میتوانیم یک جا داشته باشیم.

*** فکر می کنید چرا بحث تفکیک زباله از مبدا شکست می خورد؟ شهرداران چندین شهر به طور جدی روی این قضیه کار کردند ولی این اتفاق نیفتاده چون از آنطرف پیمانکار سود نمی کند! شما اگر یک روز زباله تفکیک کنید خواهید دید که چه مقدار زباله خشک دارید . زباله خشک حجمی ندارد و یک هفته جمع کردن زباله می‌تواند با یک شب پایان بگیرد. در صورتی که در محل دفن کارگرهایی وجود دارند که برای یک سری از پیمانکارها محل را کند و کاو می‌کنند و روزانه چندین تن زباله ی پلاستیکی و کاغذی را از محل دفن خارج میکنند و درآمدهای میلیونی دارند. نه مالیاتی پرداخت می کنند نه شرکت مشخصی دارند نه هویت کارگرها مشخص است نه کسی به آنها گیر می‌دهد. تمام بیمارستان ها چه اتوکلاو داشته باشند چه نداشته باشند زباله‌های شان را در محل دفن خالی میکنند. درمانگاه ها هم همینطور. عفونت در محل دفن بیداد می کند. در چنین محل هایی کارگران بدون ماسک و دستکش مشغول بکار هستند. حشرات آنجا امان انسان را میبُرد. چه ضمانتی برای حفظ سلامت شهروندان در این‌ مکانها وجود دارد؟ 150 نفر در بعضی شهرهای مازندران در این محل های دفن باله این چنین کار میکنند. چرا شهرداری با آنها برخورد نمی کند؟ شهرداری ای که حراست آن به من که از محیط زیست هستم اجازه ورود به آن محل را نمیدهد چطور به این افراد اجازه کار میدهد؟

*** به خطر انداختن سلامت شهروندان از سوی افرادی که در محل های دفن زباله کار می کنند یک روی قضیه است .از نظر من این افراد بردگان مافیای زباله هستند. شما هیچ طرح مدیریت پسماندی را در استان نمی توانید انجام بدهید چون این مافیا وجود دارند. کل سلامتی شهروندان، پایین آمدن بهره وری کشاورزی، آلودگی آب، آلودگی خاک ، آلودگی هوا ، همه اینها قربانیانی برای این داستان هستند.



*** دسترسی به زباله سوز اصلا چیز بعید و دور از ذهنی نیست چیزی نیست که شهرداران و شوراهای شهر ما به کشورهای مجاور سفر کنند و زباله سوز ببینند. اصلا به این موضوع هم فکر نکنید که شهرداری بودجه تاسیس زباله سوز را ندارد. یا نمی‌تواند کمپوست بزند. پشت درب شهرداریهای هر سه استان شمالی به جرأت می‌توانم بگویم از کله بست و هادی شهر گرفته تا قائمشهر و ساری و شهرهای گیلان و گلستان سرمایه‌گذار خوابیده است و التماس می کند و حاضر است هزینه صفر تا صد آن را نیز تقبل کند تا فقط زباله ها را به آنها تحویل دهند. مشکل صنعتی نشدن کمپوست در شمال ایران رطوبت آن است. چون فرایندی هوازی دارد اخیرا شرکتی ژاپنی در هادیشهر قرار بود طی فرایندی بی هوازی کمپوست را در محیط سوله تحویل دهد اما در وزارت کشور به مشکل برخورد و ماند. در هرسه استان این مشکل و رویه وجود دارد. این مشکلات در واقع ریشه در یکسری منافع اقتصادی دارد.

*** در بحث زباله، در چند سال آینده موج سرطان به راه می افتد. انفجاری از سرطان رخ میدهد. حتی همین الان هم اتفاق افتاده و هیچ کاری نمی‌توان کرد. ما در واقع سلامت را قربانی اشتغال می کنیم. قربانی صنعت می کنیم. قربانی کشاورزی می‌کنیم . در هیچ کجای دنیا 92 درصد از آب را فدای کشاورزی نمی‌کنند. ما فقط استان های شمالی را در نظر گرفته ایم. در استانهای دیگر خربزه برنج و یا هندوانه میکاریم و صادر کننده هندوانه می شویم در حالی که کشورهای دیگر سعی دارند صادر کننده محصولات استراتژیک بشوند. از این محصولات مثلاً هندوانه چه چیزی عایدمان می شود به جز اینکه همه این مواد تبدیل به پسماند می‌شود. در شمال عمق چاههای آب ما دارد به 40 متر می رسد. این یعنی سطح آبهای ما همچنان پایین‌تر می‌رود. آلودگی هر روز در این آبها بیشتر نفوذ می کند. یعنی آب های در دسترس مان را هم داریم نابود میکنیم. علاوه بر اینکه آب های در دسترس مان را نابود میکنیم به واسطه‌ی خاک آهکی که در مازندران وجود دارد ما ذخیره های آب خودمان را هم نابود میکنیم.

*** تصفیه خانه فاضلاب یکی از راه‌های بازگرداندن آب به چرخه است. مثلاً ژاپنی هایی که روی دریاچه ارومیه کار کردن یکی از راهکارها و اولویت های آنها استفاده از تصفیه خانه در ارومیه و تبریز و تصفیه آب و بازگرداندن آب به دریاچه ارومیه بود. که یک دبی بسیار بالایی داشت به اندازه یک رودخانه.

*** یک مثال بزنم. ما در مازندران سه میلیون و خورده ای جمعیت داریم سرانه تولید فاضلاب با توجه به اینکه هیچ آماری در کشور وجود ندارد، برای هر فرد 150 لیتر در روز است. با توجه به سه میلیون و پانصد هزار نفر جمعیتی که داریم اگر اینها را در کنار هم بگذاریم فکر میکنید چه حجم عظیمی از آب را میتوانیم برگردانیم؟ در صورتی که ما این حجم را با هم جمع می کنیم و در چاه های جذبی میریزیم. چاه جذبی که از اسم آن هم مشخص است هیچ ایزوله ای در آن وجود ندارد. یعنی ما در واقع اینها را وارد آب زیرزمینی می کنیم. یا در شهرهایی که سطح آب بالاتر است آنها را میکشیم و داخل رودخانه ها میریزیم. آمارهای بسیار فاجعه بار در این بحث داریم. دیگر اینجا بحث آنفولانزای پرندگان یا بحث زباله مطرح نیست که فقط تعدادی از افراد را مبتلا کند فقط کافیست یک بیماری شایع در فاضلاب خانگی یک فرد وجود داشته باشد. این فاضلاب از خانه وارد رودخانه، از رودخانه وارد مزارع میشود. مثلا اسهال خونی به راحتی می‌تواند یک اپیدمی گسترده در یک شهر ایجاد کند .البته همه این مسائل به صورت خیلی ریز و پنهانی وجود دارد. الان بیشترین میزان بیماری های پوستی و گوارشی در استان مازندران وجود دارد. فکر می‌کنید این موضوع از کجا نشأت می‌گیرد؟

*** سوادکوه بالادست شهرستان قائمشهر است. 3 محل دفن زباله دارد به نام زیراب ، شیرگاه و پل سفید. هر کدام به اندازه فاجعه باری زباله و شیرابه دارند که این شیرابه ها در رودخانه تلار میریزد . در شهرستان سوادکوه حدود 100 هزار نفر زندگی می کنند هر خانواده‌ روزانه فاضلاب دارند که شامل دترجنت ها ،شوینده ها و سرویس بهداشتی و غیره است. چاه آب آشامیدنی قائمشهر زیر منطقه سوادکوه درمنطقه هفت تن و این حدود قرار دارد. از صنایع بالادستی آلودگی و آلایندگی وارد میشود ، از معادن آلودگی وارد میشود ، مردم فاضلاب شان را تخلیه میکنند ، شیرابه وارد رودخانه می شود چه ضمانتی وجود دارد برای مردم قائم شهر که آبی برای آشامیدن به دستشان می‌رسد سالم باشد؟

*** سازمان محیط زیست از اکثر شهرداران شمال کشور شکایت کرده است و برای تک تک آنها حکم گرفته است. بارها این کار را انجام داده است . بارها همین‌ها محکوم به سه تا شش ماه زندان شدند و این مجازات تبدیل به سه یا شش میلیون تومان وجه نقد شده است. یکی از نهادهایی که ملزم بوده کار خود را انجام داده است و شهرداری را محکوم کرده که در نهایت شهرداران می‌گویند من شخص حقوقی هستم و چه کاری میشود در این مواقع با آن کرد؟ البته دستگاه قضائی هم به وظیفه خودشان عمل کردند. در بحث محیط زیست دستگاه قضایی واقعا خوب عمل می کند و در بسیاری از مواقع کمک می کند. مثلاً در مبحث شکار صید یا زباله یا حتی صنایع ولی واقعا سایر دستگاهها بی تفاوت هستند.

*** زمین های کشاورزی زیر محل دفن زباله در قائمشهر قرار دارد. حتی خاک پاشی و آهک پاشی را انجام نمیدهند. این ساده ترین کاری است که می توان انجام داد. اما خاک پاشی و آهک پاشی نمی‌کنند تا زباله ها زیر خاک دفن نشود تا مافیای زباله بتواند از آن کسب منفعت کند. در تمام بحث ها مسائل راکد است .گاهی خیل عظیمی از مردم یا حتی مطبوعاتی ها به علت کمبود اطلاعات و نا آگاهی از آن حمایت می‌کنند.

*** سد هراز ساخته شد با وجود تمام مخالفت ها و مقاومت هایی که فعالان محیط زیست داشتند با تمام مسائلی که کارشناسان مطرح کردند که اینجا اصلا جای سدسازی نیست. باید جاده تغییر کند و محل دفن زباله یک کیلومتر بالای مخزن سد شما قرار گرفته است و شیرابه زباله را نمی توان کنترل کرد و مخزن شیرابه هایی که در آنجا وجود دارد دنیایی از آلودگی را با خود همراه می کند ولی مشخص نیست با کدام خروجی و کدام تز سد ساخته شد. با چند هزار میلیاردی که برای ساختن این سد هزینه شد می توانستید بحث زباله را در مازندران نهایی کنید زباله سوز ساری در حالی که گفته می‌شود کارهای بسیار زیادی در آن انجام شده است و دستگاه ها به ما گفته شده که خریداری شده 300 میلیارد تومان هزینه شده است این رقم کجا و تقریبا هزار وپانصد میلیارد تومان که برای کوچکترین سد ساخته شده هزینه می‌شود کجا… ! حداقل می شد در چهار شهر زباله سوز ساخت. می‌شد کلی تصفیه خانه فاضلاب بسازیم. اصلاً هزینه به نسبت سدسازی ندارد. تصفیه خانه می ساختید. می‌توانستید به اندازه آبی که برای آن سد می ساختید از آن تصفیه خانه و تصفیه فاضلاب آب برداشت کنید و آب را تامین می‌کردید.

*** به شخصه موضوع زباله در قائمشهر را بسیار بحرانی می‌دانم حتی آن را فاجعه میدانم. با توجه به تراکم جمعیت و سطح آب بالای منطقه و با توجه به اینکه کنار رودخانه قرار گرفته است. با توجه به کنار زمین های کشاورزی و بین سه روستا واقع شده است. چسبیده به شهر و چسبیده به دانشگاه و چسبیده به مدرسه هست. با توجه به تمام این موارد واینکه آلودگی هوای بسیار فاجعه باری در این منطقه وجود دارد. بعد از قائم شهر، آمل هم فاجعه بار است. نزدیک به سد هراز در جاده هراز که هر لحظه امکان سیال شدن خاکی که در آن شیرابه وجود دارد هست. از نظر موقعیت کاملا سوق الجیشی که وسط جاده هراز قرارگرفته که یک جاده کاملاً اصلی و پر رفت و آمد است. با ترکیدن آن زباله ای که سال ها مردم آمل و محمودآباد و لاریجان تولید کرده اند وسط خیابان ریخته می شود. حتی یک زمانی فریدون کنار هم زباله های خود را به آنجا می فرستاد. محل دفن زباله رامسر خیلی بد است. محل دفن زباله بهشهر فاجعه است. از کنار هیچ کدام نمی توان رد شد. محل دفن های سوادکوه کمی بهتر است اگر بخواهیم از لحاظ جمعیتی در روستاهایی که در کنار محل دفن های زباله قرار دارند بگوییم ساری کمی خطرش کمتر است . خروجی شیرابه بابل بسیار فاجعه بار است که در منطقه انجیل سی بابل کنار قرار دارد.

*** بزرگترین جنایاتی که مردم انجام میدهند در زمینه زباله و سلامت خودشان این است که مطالبه نمی‌کنند. استاندارها و شهردارها عوض میشوند اما یک نفر از افرادی که به ملاقات های عمومی از استانداری و شهرداران می‌روند راجع به زباله حرفی نمی زند .حتی یک نفر مطالبه عمومی ندارد .

*** امروز ما به فکر اشتغال این مردم هستیم ولی به فکر سلامت آنها نیستیم. صنایعی مثل صنایع چوب و کاغذ و یا صنایع نئوپان که در استان های شمالی وجود دارد و بخارات چسب رزینی که به هوا می فرستد را ما نباید دست کم بگیریم.

*** در مورد انتقال آب به از شمال به سمنان باید بگویم درست است که سمنان می گوید ما این آب را برای آب شرب نیاز داریم اما همین میزان انتقال آبهایی که در خفا انجام دادند برای آب شرب آنها کافی است. با توجه به جمعیت کمی که در سمنان زندگی می‌کنند آنها نبایستی دغدغه‌ای بابت آب شرب داشته باشند. کشاورزی هم ندارند و قاعدتا نباید کشاورزی داشته باشند چون این استان کویری است و مناسب کار کشاورزی و زراعت نیست . باید سرزمین ها را شناخت و باتوجه به سرزمینها برای آنها برنامه‌ریزی کرد پس این آب را قاعدتاً برای صنعت می‌خواهند و انتقال آب برای صنایع نمی بایستی صورت پذیرد و خود سازمان حفاظت محیط زیست هم با این کار مخالف است بسیاری از پروژه‌های عظیمتر که حتی تعریف شده هم بودند در سازمان محیط زیست مورد مخالفت قرار گرفتند چون انتقال آب برای صنایع نباید صورت بگیرد . در کشور تنها انتقال آب قانونی ،انتقال آب برای شرب است حال این ها با این ادعا که آب را برای آب شرب میخواهند قصد دارند آب را انتقال بدهند. یکبار آب خزر و یک بار فینسک را مطرح کردند. آب تلار و خطیر کوه را که قبلا برده‌اند یک بخش عظیمی از آب تلار را سال ها پیش انتقال دادند و بردند . کاری است که سمنان با مازندران کرده این است که کشاورزی یک منطقه به نام خطیرکوه را از بین بردند. در گلوگاه هم همین کار را کردند در صحبت‌های اخیر استاندار حتی بحث انتقال آب باز هم مطرح شده بود و آنها دنبال این هستند که این انتقال از سرچشمه صورت پذیرد مثل کاری که در خطیرکوه انجام دادند و خب بسیار این کار راحت‌تر است.این انتقال با هزینه کمتری صورت میگیرد و چندین بار این کار را کردند و دوست دارند یک بار دیگر هم انجام بدهند و در نبود کسانی که دلشان برای این استان بسوزد باز هم در خفا این کار را انجام می دهند. مردم که نمی توانند جلوی آنها بایستند، مسئولین باید جلوی این ها ایستادگی کند که متاسفانه…..
*** گفتنی ها در خصوص معضلات مختلف زیست محیطی را تا حدودی گفته ام ولی خواهش می کنم کاری نکنیم که تعداد مبتلایان به سرطان اضافه شود. کاری نکنیم تعداد مبتلایان به بیماران کلیوی اضافه شود. این فاجعه را هر طور که شده از روی سر مردممان رفع کنیم. بهتر است بجای رنگ لعاب دادن ظاهری به شهرها روی زیرساخت ها کار کنیم. این سه استان شمالی مثل یک ماشین بسیار زیبایی است که از بیرون بسیار خوب به‌نظر می‌رسد ولی موتوری در آن نیست و کاربردی ندارد و این مسئله در بحران هایی که برای استانهای شمالی پیش می آید کاملا قابل مشاهده است. بسیاری از معضلات پشت ظاهر جنگلهای سبز و دریای آبی ما پنهان شده است ولی تا ابد پنهان نخواهد ماند و خدا آن روز را نیاورد که اتفاق خیلی بدی برای سلامتی مردم ما بیفتد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان