سیدجواد مرتضایی در گفتوگو با ایسنا، درباره شعر خاقانی و شخصیتش اظهار کرد: در قصاید خاقانی نبود توجه به مقوله تداوم تصویر، شعر را برای مخاطب بسیار دشوار میکند. اما جالب این است که خاقانی را به عنوان یک شاعر قصیدهسرا میشناسیم در حالیکه غزلهای خاقانی بسیار نرم، روان، زیبا و دلنشین است که هر کس آنها را بخواند و خاقانی را از منظر غزلها بنگرد، برایش یادآور سعدی میشود.
او ادامه داد: خاقانی چون یک شاعر صورتگرا و فرمالیست است، قطعا استفاده از ابزارهای بلاغی و انواع و اقسام صور خیال، صنایع بدیعی و مطالب مربوط به علم معانی کارکرد قابل توجهی در شعرهایش دارد؛ اما در بین صنایع بدیعی، انواع جناس به دلیل فرمالیست بودن خاقانی، بسیار مورد توجه اوست؛ یعنی خاقانی آنگونه ماهرانه از انواع جناس در شعرهایش بویژه قصاید بهره گرفته که به جرأت میتوانم بگویم هیچ شاعری در این حد نتوانسته از صنعت جناس بهرهمند شود.
این استاد دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: در کنار جناس در حوزه علم بدیع، ایهام و پارادوکس که شاید کمتر مورد توجه بوده، بسیار مورد توجه خاقانی بوده است؛ از این جهت که پژوهشگران به این دو مورد کمتر توجه داشتند، نه اینکه اصلا توجه نداشته باشند، بلکه کمتر توجه داشتند. اینها در کنار صنایع بدیعی، بخش علم بدیع خاقانی را شامل میشود.
دکتر مرتضایی خاطرنشان کرد: در حوزه علم بیان، انواع تشخیص و استعاره و کنایه و مجاز کارکرد فوقالعادهای دارد؛ یعنی اصولا تصویر یا ایماژ یکی از المانهای برجسته شعر خاقانی است و در تصویرگریها خاقانی یکسری ابداعاتی دارد؛ از جمله بحث تداوم تصویر در محور عمودی قصیده و انواع و اقسام استعارهها و تشبیهات دیگر که میتواند موضوع بسیاری از رسالهها و پایاننامهها باشد.
او افزود: در حوزه علم معانی هم ایجاز و ... و به خصوص پرسشهای بلاغی و اغراض ثانوی در جملهها وجود دارد که هر شاعری و از جمله خاقانی هم آنها را دارد ولی در آن دو حوزه علم بدیع و علم بیان به جرأت میتوانم بگویم که خاقانی بسیار شاعر موفقی است.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: دوران شاعری خاقانی، دوران قرن ششم است. قرن ششم دوران تسلط قصیده فنی است و منظور از قصیده فنی، قصیدهای است که ویژگیهایی دارد که شعر را دشوار میکند؛ از جمله تصاویر دور از ذهن، انواع شگردهای بلاغی، تلمیحات، واژگان عربی، قوافی دشوار و ردیفهای طولانی. اینها همه شعر را دشوار میکند؛ ضمن اینکه دشوار شعر گفتن را هنر میدانستند.
مرتضایی با بیان اینکه خاقانی شاعر بسیار بزرگی است، بیان کرد: خاقانی در ناحیه جغرافیایی شروان زندگی میکرده و شروان یک محیط بسیار کوچک و برای او بسیار آزاردهنده بوده است. اصولا سلاطین و پادشاهان هم خیلی قدر هنرمندان را نمیدانستند. خاقانی یک تافته جدابافته است؛ یعنی خود خاقانی بارها به بزرگی خودش اذعان دارد که این را خیلیها حمل بر غرور و خودستایی و خودشیفتگی خاقانی میکنند و میگویند که آدمی نارسیست است. بله تا حدودی اینگونه هست ولی یک زمانی هست که فرد خودستاست و توانایی هم دارد؛ یعنی علمش را دارد، که این خودستایی چندان آزاردهنده نیست؛ اما یک وقتی شاعر یا هنرمندی خودستا و خودبین و نارسیست است و چندان مایهای ندارد، که خودبینی او بسیار آزاردهنده است.
او در ادامه گفت: خیلی از اوقات محیط شروان محیط دلنشینی برای خاقانی نبوده است؛ او از جوایز شروانشاهان برخوردار میشده اما به هر حال به حبس هم افتاده و عموما قدرش ناشناخته مانده و این ناشناختگی قدر برای خاقانی بسیار آزاردهنده بوده و میتوانیم آن را به ماهی بزرگی که در یک تنگ آب کوچک محصور شده، تشبیه کنیم که این برای خاقانی خیلی آزاردهنده بوده است.
این استاد دانشگاه بیان کرد: خوشبختانه دو دهه است که دانشجویان دانشگاههای ما به خاقانیپژوهی علاقهمند شدهاند و این خیلی امر مبارکی است؛ از جمله در همین دانشگاه فردوسی بنده حدود هشت دانشنامه و رساله در مورد خاقانی تعریف کردم و کار میکنم و چند رساله و پایاننامه درجه یک در حال نوشته شدن و در شرف دفاع است. اگر کسانی در حوزه نقد ادبی با نظریه فرمالیسم آشنا هستند، ناگزیرند در شعر کلاسیک خاقانی را بشناسند. پیشنهاد میکنم دانشجویان و علاقهمندانی که دستی در ادبیات کلاسیک دارند، خاقانی را فراموش نکنند؛ چون خاقانی یک رودخانه جاری است که قرنها میشود از این رودخانه پیمانهها آب کشید و ذرهای از این رودخانه کاسته نشود.
مرتضایی افزود: استاد شفیعی کدکنی بارها میگفتند که ما در طول تاریخ ادبیات شعر کلاسیک فارسی دو شاعر فرمالیست و درجه یک داریم؛ اول خاقانی و بعد حافظ.