ماهان شبکه ایرانیان

چگونه یار واقعی امام حسین (ع) باشیم؟

دین اسلام گرفتار اشرار شده، اشراری که از سقیفه روی کار آمدند و با تمام نقایص و جهالت‌هایی که داشتند امام بر حق را کنار گذاشته و رهبری امت را به عهده گرفتند تا جایی که به جهالت و گمراهی کشانده شدند. اوج این ضلالت و گمراهی در دستگاه بنی امیه با ظهور معاویه بن ابی سفیان و یزید بن معاویه بن ابی‌سفیان بود.

چگونه یار واقعی امام حسین (ع) باشیم؟

تبیان نوشت: امیر المومنین علی علیه السلام در نامه 53 به مالک اشتر با توصیف نابودی دین اینگونه می فرمایند که این دین گرفتار اشرار شده، اشراری که از سقیفه روی کار آمدند و با تمام نقایص و جهالت هایی که داشتند امام بر حق را کنار گذاشته و رهبری امت را به عهده گرفتند تا جایی که به جهالت و گمراهی کشانده شدند. اوج این ضلالت و گمراهی در دستگاه بنی امیه با ظهور معاویه بن ابی سفیان و یزید بن معاویه بن ابی سفیان بود.

نصیبت را از دنیا فراموش نکن و از طرفی هم متذکر می‌شود؛ به دنیا جوری وارد نشو که به آخرت ضرر برساند؛ به عبارتی نه دو دستی به آن بچسب و نه آن را رها کن. بهره را داشته باش. این میزان از بینش باعث می‌شود که هر وقت لازم باشد از دنیا چشم بپوشی چون دنیا برایتان وسیله برای رسیدن به اخرت تعریف شده است نه هدف.

این جهت گیری در جامعه سبب می شود که در دوران علی (ع) حفاظت از دین در گرو سکوت و در دوران حسین (ع) در عدم سکوت و شمشیر کشیدن انجام شود، چنانچه داریم امام حسین (ع) استراتژیک حرکت خود را حفظ دین معرفی می کنند؛ و بعد در خطبه ای این گونه طلب یاری می کنند؛ هر کس آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقای خداوند سازد، با ما رهسپار شود، چرا که من ـ به خواست خداوند ـ فردا صبح حرکت خواهم کرد).

بعد می بینیم که آن 60 هزارنامه ای که پای هر نامه آن 120 هزار مهر و تایید از مردم و دعوت کنندگان امام به کوفه بود، به امام پشت می کنند و تنها عده ای که به نقل مشهور 72 تن بودند، برای یاری امامشان ثابت قدم و پایدار می مانند و حاضر شدند از جانشان که عزیزترین سرمایه آدمی است در راه دفاع از امام نثار کنند.

یارانی که حضرت سید الشهدا در فرمایشی در رابطه با آن ها فرمودند: شایسته تر، وفادارتر و بهتر از اصحاب خودم کسی را نمی شناسم. و نیز در زیارت ناحیه مقدسه درباره این بزرگواران فرموده اند؛ سلام بر شما ای بهترین یاوران (به تعبیری حضرت بیان می کنند که اصحاب من از مالک اشتر و تمام صحابی ائمه برتر هستند و نظیر ندارند)

در این فرصت بر آن هستیم در مثلث؛ خاندان اهل بیت، اصحاب و خود امام حسین (ع)، در رابطه با چند ویژگی اصحاب امام گذری داشته باشیم تا بتوانیم این ویژگی ها را در خود تسرّی داده تا در زمانی که قرار است برای مولا و امام زمانمان جانفشانی کنیم، همچون 2000 نفری که در تاریخ آمده شب عاشورا بعد از صحبت های امام منوط بر اینکه "فردا من و هر کسی که با من است کشته می شود، حکومت و پاداش و مزد دنیوی در کار نیست، هر که می خواهد برود" همه رفتند جز تعداد قلیل، اماممان را تنها نگذاریم.

اصحاب و یاران سید الشهدا 4 دسته تقسیم می شوند

اصحاب اولی؛ کسانی که در خروج از مکه با امام بودند؛ مثل عابس بن شبیب شاکری، حجاج بن مسروق جعفی،  بریربن خضیر همدانی، عمربن جناده.

گرروه دوم، اصحاب طریق هستند؛ کسانی که در بین راه مکه و کربلا به امام پیوستند؛ مثل نافع بن هلال بجلی، مسلم بن کثیر ازدی، زهیر بن قین بجلی،ابوثمامه صائدی، یزید بن زیاد بن مهاصر کندی.

گروه سوم از اصحاب کربلا، خود به سه دسته تقسیم می شوند؛ یا افرادی از کوفه بودند که آمدند و ملحق می شوند؛ مثل دو پیرمردی به نام های مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظاهر عده ای هم از جدا شدگان از لشگر عمر سعدبودند که به امام ملحق شدند؛ در راسشان حر بن یزید ریاحی و 30 نفر دیگر هستند.

گروه دیگر بعد از واقعه عاشورا (فردای عاشورا تا روز یازدهم) و به تعبیری بعد از شهادت امام پیوستند؛ مثل هفهاف بن مهند راسبی که وقتی آمد و اوضاع را دید، شمشیر برداشته و به لشگر ابن سعد حمله کرده، عده ای را به درک رساند و و در نهایت به شهادت رسید.

گروه چهارم اصحاب بنی هاشم هستند که صحبت در رابطه با شناخت حقیقت این شخصیت ها از لسان ناقص ما بر نمی آید؛ اصحابی چون قمر بنی هاشم، حضرت قاسم و علی اکبر.

خصایص ویژه اصحاب امام حسین(ع)

اولین خصیصه این بود که آن ها تفقّه در دین داشتند. آگاه در دین و دین فهم بودند. دین را وراثتی نداشتند، دراستی داشتند. دین را آموخته بودند.

این گونه نبودند که چون پدرانشان مسلمان باشند، این ها هم بدون هیچ تفقه و دلیلی ادامه دهنده این راه باشند.

نکته ای که در دینداری وراثتی باید توجه شود این است که این نحو مسلمانی و ایمان تا زمانی جواب می دهد که همه چیز خوب باشد اما همین که مقداری از آسایش و زندگی آن ها اوضاعش تغییر کند به همه چیز بد بین و بی اعتماد می شود. چرا که این دین آگاهنه نیامده و با یک نسیم هم از بین می رود.

چنانچه دربیانی امام حسین (ع) می فرمایند: به راستی که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایی که دین وسیله زندگی آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم می‌شوند.

در بیانی امام باقر (ع) نیز می فرمایند: مومن از کوه سخت تر است. از کوه کم می شود اما از دین مومن چیزی کاسته نمی گردد.

کسی که دین را دراستی می آموزد عوض نمی شود دچار تغییر کمی و کیفی نمی شود.

در رکاب امیرالمومنین نمازخوان ها بودند اما خبری از دین آگاهان نبود. عده ای بودند که در مقابل معاویه ایستادند اما ناگهان دسیسه هایی شیطانی قرآن را به نیزه کردند و چون اینان بطن عمیقی از دین و آگاهی را در خود نداشتند نتوانستند دین و قرآن حقیقی را تشخیص دهند و آن جا بود که فریب خوردند و مقابل علی رسیدند.

اما در مقابل می بینیم که لشگر و یاران سید الشهدا نمازخواندن های عمر سعد را هم می دیدند ولی به نماز آن ها توجهی نداشتند چون فهم دین داشتند، می فهمیدند و آگاهی داشتند که نماز آن ها نماز واقعی نیست و آن وقت است دور امامشان حلقه زده و محافظت می کنند تا امامشان نماز بخواند.

در روایتی داریم که پیامبر (ص) می فرمایند؛ اگر دنیا در نزد خداوند به اندازه بال پشه ای می ارزید، چیزی از آن را به کافر و منافق نمی داد.

یادمان باشد منشا تدین آگاهانه، تفکر و آموزش است تا بتوان دین را دراستی یاد گرفت، چرا که دین وراثتی مقطعی بوده و امروز با این همه شبهه کارساز نیست.

دو اصل اعتقادی و عملیاتی

دومین ویژگی یاران امام حسین(ع) تولی و تبری است. که این دو تنها در ناحیه قلب و اعتقاد قلبی کارساز نیست، در بیانی امام باقر(ع) می فرماید: به ولایت و سرپرستی ما نمی رسد مگر به واسطه عمل، نه فقط حرف. این دوست داشتن و اعلام برائت را باید هم در قلب و هم در لسان و هم عمل نشان داد. اینکه به حسب زبان یا علی می گویم اما در رفتار سر سفره دشمنان باشم، این تعریف و جایگاهی ندارد.

در تعبیری از امام صادق (ع) داریم ایمان را این گونه تعریف می کنند؛ هَلِ اَلْاِیمَانُ اِلاَّ اَلْحُبُّ وَ اَلْبُغْضُ . در حقیقت این اصل ایمان است و کسی که در مرز دین حب و بغضی نداشته باشد اصلا دینی ندارد؛ چرا که شاخصه اصلی دینداری و ایمان و ولایت حضرت حق، تولی و تبری است.

چگونه می توان به ولایت الله رسید؟

در بیانی قرآن کریم می فرماید: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا؛ خدا سرپرست اهل ایمان است. اهل ایمان باید چگونه عمل کنند تا تحت سرپرستی حق باشند؟ امام حسن عسگری پاسخ را از قول پیغمبر اکرم این گونه می فرمایند: روزی حضرت به یکی از اصحابشان فرمودند: ای بنده خدا! تو به ولایت الهی دسترسی پیدا نمی کنی، مگر آن که برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمن بداری!

چرا که اگر کسی تحت سرپرستی خدا نباشد، طاغوت و شیطان سرپرستی او را بر عهده خواهند گرفت. بنابر این با نماز و روزه زیاد کسی به ولایت حضرت حق نمی رسد مگر اینکه تولی و تبری داشته باشد.

دوستدار و دشمن چه کسی باشیم؟

رسول اکرم (ص) مسیر حب و بغض را برای ما بیان می کنند؛ ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) ولایت ‏خداست، دوستی او عبادت خداست، پیروی او فریضه (و واجب) خداست، دوستان او دوستان خدایند، دشمنان او دشمنان خدایند و جنگ با او جنگ با خداست و صلح و آشتی با او آشتی با خداوند عزوجل است.

آخرت هرکسی پیامد عمل او در دنیاست

خصوصیت سوم اصحاب سید الشهدا آزاد و رها بودن آن ها از تعلقات دنیوی بود، به طوری که هیچ وابستگی به دنیا نداشتند. آن ها مصداق کاملی از آیات قرآن کریم بودند و در حدی به دنیا اهمیت می دادند که جهت گیری برای رسیدن به اخرت باشد؛ چرا که به این اصل باور داشتند که آخرت هر چه باشد پیامد عمل در دنیا است. اگر بهشتی می شویم نتیجه این است که در دنیا خوب و بهشتی عمل کردیم  و اگر جهنمی شدیم نشان می دهد که دنیا را خراب کرده ایم.

بنابر این دنیا تنها وسیله ای است برای آباد کردن آخرت. چنانچه در قرآن کریم، آیه 77 سوره قصص، ضمن توصیه ای می فرماید که نصیبت را از دنیا فراموش نکن و از طرفی هم متذکر می شود؛ به دنیا جوری وارد نشو که به آخرت ضرر برساند؛ به عبارتی  نه دو دستی به آن بچسب و نه آن را رها کن. بهره را داشته باش. این میزان از بینش باعث می شود که هر وقت لازم باشد از دنیا چشم بپوشی چون دنیا برایتان وسیله برای رسیدن به اخرت تعریف شده است نه هدف.

چنانچه در روایتی داریم که پیامبر (ص) می فرمایند؛ اگر دنیا در نزد خداوند به اندازه بال پشه ای می ارزید، چیزی از آن را به کافر و منافق نمی داد.

خدا سرپرست اهل ایمان است. اهل ایمان باید چگونه عمل کنند تا تحت سرپرستی حق باشند؟ امام حسن عسگری پاسخ را از قول پیغمبر اکرم این گونه می فرمایند: روزی حضرت به یکی از اصحابشان فرمودند: ای بنده خدا! تو به ولایت الهی دسترسی پیدا نمی کنی، مگر آن که برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمن بداری!

یا در بیانی دیگر فرمودند؛ ناز و نعمت دنیا در نزد خداوند ، کمتر و کوچک تر از فضله یک پشه ریز است. اگر دنیا در نظر خداوند به اندازه بال مگسی ارزش داشت، نه مسلمانی به آن می رسید و نه کافری از آن بهره ای می یافت.

این بینش و نگاه به دنیا داشتن، حقیقت زهد است؛ فراموش نکنیم که زهد نداری نیست؛ عدم وابستگی است، رهایی است رهایی انسان ها از دنیا که البته در این میان می تواند فردی ثروتمند باشد اما وابسته به دنیا نباشد و از طرفی دیگری فرد دیگری یک وجب از مال دنیا داشته باشد اما تعلق به دنیا نداشته باشد.

اما اینکه چگونه می توان به این بینش رسید؟ اصلا زهد در چه کسی پیدا می شود؛ آیا کسی که زیاد نماز و روزه دارد، زاهد است؟ امام صادق (ع) در بیانی به زیبایی پاسخ این سوال را می فرمایند؛ در مناجات موسی علیه السلام آمده است که : ای موسی بندگان شایسته من باندازه دانششان در دنیا زهد ورزیدند، و دیگران باندازه نادانیشان بدان رغبت کردند.

بنابر این زهد به زیادی نماز و روزه نیست، به نوع نگاهی است که انسان ها به دنیا دارند.

واین گونه بود که 72 تن از یاران حقیقی سید الشهدا پای در رکاب مولایشان ایستادند چرا که این ها توانستند دنیا را کنار بگذارند کاری که افرادی چون عمر سعد نتوانستند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان