ماهان شبکه ایرانیان

اسناد کمک کلینتون به پیروزی یلتسین در انتخابات

کلینتون رفتاری مانند یک شاگرد دبیرستانی داشت و از شدت خنده شکمش را گرفته و اشک از چشمانش جاری بود. در این لحظات یلتسین نیز لحظه به لحظه بیشتر نیشش باز می‌شد و حتی خنده کوچکی هم کرد و در نهایت با دست اشک چشمش را پاک کرد.

کلاوس ویگرِفِه؛ اسناد و صورت‌جلسات موجود نشان می‌دهد که چگونه بیل کلینتون رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده آمریکا برای پیروزی بوریس یلتسین در انتخابات ریاست‌جمهوری روسیه مداخله کرد. در این اسناد همچنین به رویا‌های پرزیدنت یلتسین برای تاسیس یک امپراتوری نیز پی می‌بریم.
 
اسناد کمک کلینتون به پیروزی یلتسین در انتخابات
 
روز 23 اکتبر 1995 بوریس یلتسین رئیس‌جمهور روسیه و میزبان و همتای آمریکایی‌اش یعنی بیل کلینتون در هایدپارک شهر نیویورک آمریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی حاضر شدند.
 
یلتسین در این جلسه با خبرنگاران شوخی می‌کرد و آنان را دست می‌انداخت و مثلا می‌گفت: آن‌ها نوشته‌اند ملاقات سران روسیه و آمریکا به شکست انجامیده است و «حالا معلوم می‌شود که سران دو کشور مشکلی ندارند بلکه این روزنامه‌نگاران هستند که یک مصیبت به حساب می‌آیند.» و این البته یک شوخی از سر خستگی و کلافگی بود.

اما کلینتون رفتاری مانند یک شاگرد دبیرستانی داشت و از شدت خنده شکمش را گرفته و اشک از چشمانش جاری بود. در این لحظات یلتسین نیز لحظه به لحظه بیشتر نیشش باز می‌شد و حتی خنده کوچکی هم کرد و در نهایت با دست اشک چشمش را پاک کرد.
 
اما پیام این کنفرانس به دنیا این بود: قدرتمندترین مردان جهان کاملا سرحال هستند و روابط میان روسیه و آمریکا در بهترین حالت خود قرار دارد.

20 سال از آن روز‌ها می‌گذرد و تصاویر آن روز‌ها گویی مربوط به قرن‌ها پیش است، زیرا امروز جنگ سرد جدیدی میان روسیه و غرب حاکم است و بسیاری از دانشمندان، روزنامه‌نگاران و کارشناسان نظامی در بسیاری از نقاط جهان در این مورد که چه پیش خواهد آمد بحث‌وجدل دارند. چه اتفاقی افتاد که بار دیگر روسیه به دید دشمن به غرب می‌نگرد و چه شد که بار دیگر ناتو میلیارد‌ها دلار برای بمب‌افکن‌ها، تانک‌ها و سربازان سرمایه‌گذاری می‌کند تا بتواند برای جنگی در بالتیک آمادگی داشته باشد؟

در همین حال کتابخانه «ویلیام جی. کلینتون» رئیس‌جمهور اسبق آمریکا در ایالت آرکانزاس اقدام به انتشار اسنادی از دوران ریاست‌جمهوری وی کرده است. این آرشیو آنلاین بالغ بر هزار صفحه می‌شود. در این بین 74 یادداشت از گفتگو‌های تلفنی و یا چهره به چهره میان یلتسین و کلینتون از اهمیت خاصی برخوردار است. این اسناد البته قبل از انتشار از سوی همکار سابق کلینتون یعنی پرفسور «جیمز گولد گایر» که استاد علوم سیاسی است مورد ارزیابی و راستی‌آزمایی قرار گرفت.
 
از گفتگو‌های موجود در اسناد چنین بر می‌آید که روسای‌جمهور وقت روسیه و آمریکا روابطی دوستانه داشته‌اند و در عین حال این روابط گاه دستخوش تغییرات ناشی از نظم نوین پس از سقوط پرده آهنین شده است.

مدارک موجود تنها بخش کوچکی از این روابط را نشان می‌دهد؛ بخشی که به دوران مشترک ریاست‌جمهوری کلینتون و یلتسین بین سال‌های 1993 تا 1999 مربوط می‌شود. این دو نفر به صورت مرتب و گاه هر روز با نامه و تلفن با یکدیگر تماس داشته‌اند. البته بسیاری از گفتگو‌ها محرمانه باقی مانده، اما همین بخش از اسناد منتشر شده نیز به اندازه کافی جنجال‌برانگیز و جالب به نظر می‌رسد.

به عنوان مثال می‌توان به یادداشتی در مورد حواشی مذاکرات سران سازمان امنیت و همکاری اروپا که در 19 نوامبر 1999 در استانبول برگزار شد اشاره کرد. دو رئیس‌جمهور در مورد خلع سلاح گفتگو می‌کنند، اما ناگهان یلتسین موضوع بحث را تغییر می‌دهد.
 
یکی از همکاران کلینتون در یادداشت‌های خود نوشته است: «پرزیدنت یلتسین گفت: من یک خواهشی دارم. لطفا اروپا را به روسیه واگذار کن. ایالات متحده آمریکا در اروپا قرار ندارد. اروپایی‌ها هستند که باید به امور اروپا بپردازند و روسیه نیمی اروپایی و نیمی آسیایی است.»

پرزیدنت کلینتون در پاسخ پرسید: «هم آسیا را می‌خواهی و هم اروپا؟»

پرزیدنت یلتسین: «صد البته بیل. ما باید به هر صورت شده در مورد همه چیز به توافق برسیم.»

کلینتون: «من فکر نمی‌کنم اروپایی‌ها مایل به این کار باشند.»

یلتسین: «همه آن‌ها نه. اما من یک اروپایی هستم. در مسکو زندگی می‌کنم. مسکو در اروپا قرار دارد و من این شهر را دوست دارم. تو می‌توانی همه دیگر کشور‌ها را داشته باشی و برای امنیت آن‌ها تلاش کنی. من اروپا را برمی‌دارم و برای تامین امنیتش همه تلاشم را می‌کنم. این مساله شخصی نیست بلکه مربوط به روسیه است... بیل، من جدی می‌گویم. اروپا را به اروپایی‌ها بسپار... ما در روسیه این قدرت را داریم که از همه اروپا و با همان موشک‌ها محافظت کنیم.»

منظور یلتسین موشک‌های دو قدرت اتمی یعنی فرانسه و بریتانیا بود. خوشبختانه کلینتون به این خواهش یلتسین اهمیتی نداد و تاکتیکش برای آن که این گفتگو‌ها و درخواست واگذاری اروپای غربی به روسیه یک شوخی به نظر بیاید، موفق بود.

این گفت‌وگوها، اما حکایت از نوعی اعتماد میان روسای دولت‌های دو کشور دارد، امری که امروزه محال به نظر می‌رسد. از سوی دیگر اختلاف‌های محتوایی در آن زمان در مقایسه با امروز غالبا کمتر بود. در آن زمان هم یلتسین و کلینتون در مورد گسترش به شرق ناتو، جنگ کوزوو، روابط با ایران و کره شمالی اختلاف داشتند، اما هر دو طرف تلاش می‌کردند که در عین ابراز و حفظ نظرات شخصی بر مشترکات تاکید کنند.

هر دو طرف مشترکا تلاش داشتند که جمهوری‌های سابق شوروی را به چشم‌پوشی از سلاح‌های اتمی خود وادار کنند. هر دو طرف برای پایان جنگ در بوسنی تلاش می‌کردند و هر دو بر آن بودند که روسیه را به همزیستی با اقتصاد جهانی عادت دهند.

همان‌گونه که در گذشته نزدیک روسیه در انتخابات آمریکا دخالت کرد و دونالد ترامپ را در برابر رقیبش هیلاری کلینتون به پیروزی رساند، در آن زمان نیز آمریکایی‌ها تحت رهبری همسر هیلاری یعنی بیل کلینتون در انتخابات روسیه نقشی فعال ایفا کردند. صد البته این مداخله به درخواست و خواهش مستقیم شخص پرزیدنت یلتسین صورت گرفت.

انتخابات ریاست‌جمهوری روسیه نزدیک بود و نظرسنجی‌ها حکایت از شانس بیشتر رقیب یلتسین داشت. در فوریه سال 1996 بود که روسیه البته تحت فشار‌های آمریکا وامی بالغ بر 10٫2 میلیارد دلار از صندوق بین‌المللی پول دریافت کرد. آلمان تحت رهبری هلموت کهل نیز با پرداخت سه میلیارد مارک در اعطای این وام به روسیه مشارکت داشت. در همان زمان ارتباط میان انتخابات و این کمک‌های مالی روشن و مشخص بود. روز 7 ماه مه همان سال یلتسین به کلینتون تلفن کرد و گفت: «من هنوز هم مشکل دارم.
 
بیل، امیدوارم دچار سوءتفاهم نشوی. برای تبلیغات انتخاباتی به یک وام فوری بیش از 2٫5 میلیارد دلاری برای روسیه نیاز دارم... باید از محل این پول حقوق و مستمری‌های بازنشستگان را پرداخت کنم. اگر مشکل بازنشسته‌ها و حقوق‌ها حل نشود کار من در انتخابات خیلی دشوار خواهد شد.»

از آن جایی که رقیب بسیار امیدوار یلتسین در آن انتخابات یک کمونیست بود، کلینتون قول داد که هر کاری بتواند انجام دهد. از قرار معلوم دولت کلینتون گروهی 6 نفره از کارشناسان انتخاباتی را در سال 1996 به صورت مخفیانه راهی مسکو کرد و این گروه در هتل ویژه «رئیس‌جمهور» اقامت گزیدند و رقابت‌های انتخاباتی یلتسین را سازماندهی کردند و حداقل یک نفر از این گروه قبلا در ستاد انتخاباتی بیل کلینتون حضور داشته و به رئیس‌جمهور کمک کرده بود.

کلینتون در جریان یکی از دیدارهایش با یلتسین در سال 1998 گفت: «می‌دانی بوریس، ما هر دو برای امری تاریخی تلاش می‌کنیم. من یقین دارم که طی 20 سال آینده اقتصاد روسیه شکوفا خواهد شد و هر زمان که مردم به گذشته نگاه کنند خواهند گفت که ما کار درست را انجام داده‌ایم.»

در یادداشتی دیگر از اختلاف‌ها میان این دو نفر نیز گفته شده است. بر این اساس روز 25 آوریل 1999 یلتسین در حالی که به شدت خشمگین بود به کلینتون تلفن می‌زند. از چند هفته پیش نیرو‌های ناتو به بمباران متحد روسیه یعنی یوگسلاوی مشغولند تا به این صورت از ادامه نسل‌کشی اقلیت آلبانیایی‌تبار کوزوو جلوگیری به عمل آورند. کوتاه زمانی پیش از این مکالمه ساختمان رادیوی صربستان در بلگراد بر اثر بمباران نیرو‌های ناتو با خاک یکسان شده بود.
 
یلتسین از کلینتون خواست که فورا به این حملات پایان داده شود. هنگامی که کلینتون با این درخواست مخالفت کرد با تهدید یلتسین روبرو شد: «نگذار که پای روسیه به این جنگ باز شود. خودت می‌دانی که روسیه چه کشوری است و می‌دانی این کشور چه قدرت و چه سلاح‌هایی دارد.» البته حملات ادامه یافت و هیچ اتفاق دیگری نیافتاد.

روسای‌جمهور هر دو کشوری که هنوز ابرقدرت‌های بلامنازع به حساب می‌آمدند، شخصا نیز اشتراکات مهمی داشتند. یلتسین که البته 15 سال از رئیس‌جمهور وقت آمریکا بزرگتر بود، تحصیلات مهندسی داشت و فرزند یک کشاورز بود و در نهایت تنگدستی بزرگ شده بود.
 
در جوانی به هنگام بازی با یک نارنجک دستی بخش‌هایی از دست چپ خود را از دست داد. کلینتون نیز که یک حقوق‌دان بود در خانواده‌ای نسبتا فقیر بزرگ شده و در کودکی طعم تلخ خشونت‌های ناپدری را چشیده بود.

کلینتون بعد‌ها گفت که شخصا یلتسین را با وجود همه ناپایداری‌هایش و با وجود همه آن خشم و در عین حال محبت‌های زیادش دوست داشته است. یلتسین نیز عقیده داشت که آمریکایی‌ها باید از کلینتون به عنوان یک «قهرمان ملی» تجلیل کنند.

«بوریس» و «بیل» خیلی زود به دوستانی نزدیک بدل شدند. مکالمات تلفنی آن‌ها اغلب با این جمله شروع می‌شد که چقدر از شنیدن صدای یکدیگر خوشحال هستند و معمولا با جملاتی محبت‌آمیز خاتمه می‌یافت. یلتسین می‌گفت: «از دوستی با تو خوشحالم» و کلینتون تشکر می‌کرد.

گفتگو‌های عادی میان دو رئیس‌جمهور معمولا در مورد خوراک و خانواده بود و گاه جوک هم تعریف می‌کردند. گاه یلتسین در مورد تجربیاتش در شکار می‌گفت: «با یک خرس چشم در چشم شدم. خیلی هیجان‌انگیز بود. تنها 20 متر با من فاصله داشت.»

منتقدان یلتسین را متهم می‌کردند که به یک پوپولیست بی‌خبر از همه جا بدل شده است. اما از اسناد و یادداشت‌های موجود چنین برمی‌آید که رئیس‌جمهور سابق روسیه در مورد مسائلی، چون روابط با ایران، سلاح‌های کشتار جمعی عراق و مناقشات مرزی بین هند و پاکستان و همین‌طور در رابطه نظارت بر تسلیحات استراتژیک و تروریست‌های بن‌لادن با واقع‌گرایی عمل کرده است. در همان زمان بود که کلینتون از دولت افغانستان خواستار استرداد بن‌لادن شده و یلتسین نیز البته به صورت غیرمستقیم از این خواست رئیس‌جمهور آمریکا حمایت می‌کرد.

کلینتون خیال می‌کرد یلتسین همان مردی است که می‌تواند دموکراسی و اقتصاد بازار آزاد را در روسیه نهادینه کند. هنگامی که یلتسین برای عمل جراحی قلب بستری شد، کلینتون برای اعزام پزشکان آمریکایی به روسیه اعلام آمادگی کرد. اما به جای آن چندین کارشناس اقتصادی از سوی رئیس‌جمهور برای تسهیل گذار روسیه به کشوری سرمایه‌داری راهی مسکو شدند.

کلینتون تلاش داشت که مساله افراط در مشروب‌خواری دوست الکلی‌اش تا هر زمان ممکن مخفی بماند و تازه پس از مرگ یلتسین بود که فاش کرد او در سال 1995 در حالی که تا خرخره الکل نوشیده بود با یک زیرشلواری در خیابان پنسیلوانیا که از مقابل کاخ سفید می‌گذرد، ایستاده بود.
 
به گفته کلینتون بنا بر گزارش مأموران سرویس مخفی از قرار معلوم یلتسین که هوس پیتزا کرده بود قصد داشت برای رفتن به پیتزافروشی تاکسی بگیرد. با این حال از نوشته‌های موجود چنین برمی‌آید که این نوع رفتار‌های یلتسین (به عنوان یک طرفدار فرهنگ غربی) برای کلینتون چندان قابل تحمل نبوده است.

رئیس‌جمهور روسیه در سال 1994 به همتای آمریکایی خود هشدار داده بود: «در کاخ سفید دیدگاه‌های رسمی حرف اول را می‌زند و در کنگره بر این عقیده‌اند که روسیه وجهه خود به عنوان ابرقدرت را از دست داده است. بیل عزیز امیدوارم که تو این حرف‌ها را قبول نداشته باشی.»

در همین حال سیاستمداران آلمانی نیز با نگرانی شاهد آن بودند که نمایندگان آمریکا با چه تکبر و نخوتی در گفتگو‌ها با همتایان روسی خود حاضر می‌شوند و چگونه روح و روان طرف روس را با یادآوری از دست رفتن شوکت و قدرت شوروی فروپاشیده خراش می‌دهند.

یلتسین از این شکایت داشت که مأموران و جاسوسان آمریکایی از بانک مرکزی روسیه جاسوسی می‌کنند و زیردریایی‌های آمریکایی به آب‌های روسیه وارد می‌شوند. از قرار معلوم یلتسین تهدید کرده بود چنانچه آمریکا به مانورهایش در سواحل کریمه پایان ندهد، روسیه نیز نیروهایش را عازم خاورمیانه خواهد کرد.

اما اقتصاد روسیه ورشکسته‌تر از آن بود که این تهدید‌ها عملی شود. در همان زمان یلتسین تقریبا در تمام مکالمات تلفنی و ملاقات‌ها با کلینتون از وی تقاضای کمک‌های مالی داشت و تنها اهرم فشار وی برای این درخواست‌ها تذکر این مطلب بود که در صورت فروپاشی روسیه همه فعالیت‌ها در این کشور به صورت زیرزمینی درخواهد آمد و آن هزاران کلاهک هسته‌ای روسیه می‌تواند همه جهان را مورد تهدید قرار دهد.
 
رئیس‌جمهور سابق روسیه در خلال بحران مالی کشورش در سال 1998 با کلینتون تماس گرفت و گفت: چنانچه صندوق بین‌المللی پول و کلینتون در مورد پرداخت وام به روسیه طی هفته آینده تصمیم نگیرند: «پایان اصلاحات و اصلا پایان عمر روسیه رقم خواهد خورد.»

کارشناسان هنوز هم در این مورد که یلتسین در صورت بروز چنین وضعی چه برنامه‌ای برای روسیه داشت، اختلاف‌نظر دارند. یلتسین به شوک‌درمانی معتقد بود، اما شوک‌درمانی می‌توانست برای اکثریت ملت روسیه اثری مرگبار داشته باشد و چنانچه آزادی تجمعات و مطبوعات به محاق می‌رفت، بی‌تردید حمایت‌های آمریکا نیز به پایان می‌رسید.

کلینتون بر خلاف جانشینانش ملاحظه روسیه را می‌کرد و تلاش داشت رفقای روس خود را نرنجاند. او از «همکاری‌های برابر و عادلانه» می‌گفت و هنگامی که یلتسین شکوه می‌کرد با حرف‌های مخالف موجب عصبانیت بیشتر او نمی‌شد و سعی داشت که تا آن جایی که امکان دارد روابط دوستانه خود با رئیس کرملین را حفظ کند.

تنها چند سال از فروپاشی دیوار برلین گذشته بود که میراث جنگ سرد سایه‌ای سنگین بر دو سوی آتلانتیک انداخت. کلینتون به شدت تحت فشار قرار داشت، زیرا جمهوری‌خواهان او را متهم می‌کردند که بیش از حد در برابر مسکو نرمش به خرج می‌دهد. بسیاری از کارشناسان بر این عقیده بودند که تنها شانس آمریکا برای نهادینه کردن خود به عنوان تنها ابرقدرت جهان به دلیل همین نرمش‌های رئیس‌جمهور از دست رفته است.

کلینتون در این مورد که سیاست گسترش به شرق ناتو چنان گسترده شود که آمریکا و هم‌پیمانانش به مرز‌های روسیه برسند، به شدت تردید نشان می‌داد. تازه هنگامی که جمهوری‌خواهان در سال 1994 این موضوع را به صحن کنگره کشاندند، کلینتون هم تصمیم خود را گرفت.
 
او البته به صراحت از انگیزه‌های خود برای یلتسین گفت. کلینتون گفت که بسیاری از آمریکایی‌ها با هواداران سیاست گسترش به شرق ناتو در ویسکانسین و اوهایو همدلی دارند. به گفته کلینتون این دو ایالت در واقع کلید پیروزی وی در انتخابات بوده‌اند و حتی با وجود آن‌ها نیز کلینتون با یک «اکثریت ناچیز» پیروز شده بود. حال جمهوری‌خواهان در همان دو ایالت بر ضد کلینتون و به نفع سیاست گسترش به شرق ناتو تبلیغ می‌کردند.

در عین حال کلینتون برای شیرین کردن کام تلخ شده یلتسین گفت که در نظر دارد روسیه را به عضویت ناتو درآورد. اما یلتسین که به شدت ترسیده بود هشدار داد که سیاست گسترش به شرق ناتو به معنی «تحقیر و فروپاشی روسیه» است: «اگر با این پیشنهاد موافقت کنم به خیانت به ملت روسیه متهم می‌شوم.» البته یلتسین در ادامه گفت: حاضر است به همه کاندیدا‌های عضویت در ناتو تضمین بدهد که روسیه به هیچ عنوان از «ادعا‌های هژمونی‌طلبانه و توسعه‌طلبانه» حمایت نخواهد کرد.

اما هنگامی که یلتسین با مخالفت کلینتون روبرو شد به سنت قدرت‌های بزرگ، سعی کرد به صورت شفاهی از رئیس‌جمهور آمریکا قول بگیرد که عضویت هیچ یک از جمهوری‌های سابق شوروی و به ویژه اوکراین هرگز در ناتو پذیرفته نشود. یلتسین عقیده داشت که در صورت عمل به این قول وعده، سرزمین‌های اروپای شرقی به صورت مساوی تحت نفوذ دو ابرقدرت باقی خواهند ماند.

اما کلینتون ضمن مخالفت با این پیشنهاد آن را خلاف روح و اصول ناتو دانست. به باور کلینتون هرگز نمی‌توان این قول و قرار‌های پشت در‌های بسته را برای همیشه مخفی نگه داشت و یلتسین نیز گفت که تنها «از روی اجبار» این توسعه‌طلبی ناتو را تحمل می‌کند. با این حال هنگامی که این سیاست ناتو در روسیه اعلام شد چندان حساسیت زیادی برنیانگیخت، اما یلتسین توانست در انتخابات سال 1996 و به عنوان «کاندیدای غرب» پیروز شود.

در عین حال این نگرانی باقی ماند که غرب‌زدگی جامعه روسیه پروژه‌ای از قبل شکست خورده باشد. یلتسین که بهتر از هر کس کشور خود را می‌شناخت، بر اساس مدارک موجود تا آخرین لحظه ریاست‌جمهوری‌اش نسبت به این غربی‌سازی بدبین بود و این بدبینی روز‌به‌روز افزایش یافت.

یلتسین در خلال جنگ کوزوو در سال 1999 بار دیگر تماس گرفت و این بار عاجزانه از کلینتون خواست که حمله به یوگسلاوی را از برنامه‌های خود حذف کند: «به نام آینده، به نام خودمان، به نام آینده کشورهایمان از تو تقاضا دارم که از این حمله چشم‌پوشی کنی.»

پس از مخالفت کلینتون، یلتسین پیش‌بینی کرد: «از همین حالا ملت من آمریکا و ناتو را فراموش می‌کنند. به تو یادآوری می‌کنم که چقدر برایم دشوار بود که مردم و سیاستمداران کشورم را قانع کنم که به غرب و ایالات متحده تمایل پیدا کنند. موفق هم شدم وگرنه وضعیت فعلی کاملا به صورت دیگری بود.» 9 ماه بعد یلتسین از ریاست‌جمهوری استعفا داد و ولادیمیر پوتین به عنوان جانشین وی برگزیده شد.
 
ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی
 
منبع: تاریخ ایرانی
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان