مقدمه
اعتقاد به ظهور منجی آخرالزمان که جهان را پر از عدل و داد می کند وعدۀ قریب الوقوع الهی است و همه پیروان ادیان توحیدی در انـتظار مـحقق شـدن آن هستند. این منجی که از آن به عنوان آخرین ذخیره الهی نـیز یاد می شود، فقط در مکتب حقۀ تشیع مصداق مشخص دارد. یعنی نام، کنیه، پدر، مادر، تولد و... او کاملاً معرفی شده و از پس پردهـ غـیبت بـا خواص مؤمنان ارتباط برقرار می نماید. تمامی پیشوایان مذهبی از شخص رسول الله (ص) گـرفته تا پیشوای یازدهم، تولد و ظهور او را وعده داده اند و در این میان روایات متواتری دربارۀ او به ما رسیده اسـت. امـروزه در ایـران کمتر مؤمنی یافت می شود که کوچک ترین شک و شبهه ای درباره ظهور عدالت گستر، مـهدی صـاحب الزمان(عج)، داشـته باشد و اعتقاد به مهدویت به مثابۀ یک فرهنگ در بستر جامعه، همه گیر شده است. حـتی اهـل سـنت و جماعت و یهودیان کلیمی و مسیحیان آشوری و ارمنی ایران این واقعیت را پذیرفته و مهمترین امتیاز دینی بـرای پیـروان تشیع قلمداد می نمایند.
یکی از جلوه های بارز موعودگرایی که برخاسته از طلب حق و عدل و قـسط اسـت شـهادت طلبی است؛ به گونه ای که "یکی از کوتاه راه ها در عرصه پاکی و تهذیب نفس، تحصیل آمادگی بـرای شـهادت است. بدین سان که انسان خود را سرباز عاشق و فدایی امام زمان(عج) بداند و به مـقتضای آن آمـاده هـرگونه تلاش و مجاهدتی باشد". (مصباح یزدی، 1388: 59) زیرا ظهور او قطعی و بسیار نزدیک است و حکم فطرت بر لزوم مـقام ولایـت در هر جامعه ای براساس حفظ مصالح عالیه جامعه مبتنی است. اسلام نیز پا بـه پای فـطرت پیـش می رود؛ یعنی فردی که در تقوای دینی و حسن تدبیر و اطلاع بر اوضاع از همه مقدم است بـرای ایـن مـقام تعیین می شود. (طباطبایی،1389: 87) پس این مقام، موهبتی الهی است و قابل غصب و واگذاری نـیز نـیست. در حدیثی از امیرالمومنین(ع) در توصیف موعود آخرالزمان آمده است:
او مانند مردم سلوک می کند، از لباسی که آنها می پوشند مـی پوشد، بـر مرکبی مثل مرکب آنان سوار می شود... زمین را به امر خدا از داد پر می کند چـنان که از سـتم پر شده است. (شالچی،317:1388)
عدالت علاوه بر فـراگیر و عـمومی بـودن آن پایدار نیز خواهد بود زیرا پشتوانۀ الهـی دارد. اگـر محور برپایی عدالت، پیشوای معصوم باشد خالی از حب و بغض و اغراض شخصی است. لذا عـدالت مـهدوی مصداق کامل تحقق وعدۀ الهـی اسـت. در این عـدالت قـطعاً عـدالت فردی مقدمه و زمینه ساز عدالت اجتماعی اسـت. بـه عبارت دیگر هر کس منتظر ظهور منجی آخرالزمان(عج) و برپایی حکومت عدالت محور جـهانی اوسـت، بایستی صفات منتظر را داشته باشد یـعنی سعی کند خود را اصـلاح نـماید. ویکتور هوگو در این باره می گوید:
آیـنده از آنِ هیچ کس نیست که آینده از آن خداست. آنچه از ما ساخته است این است کـه بـرای آینده آماده شویم و خود را بـرای اجـرای آنـچه آینده از ما چـشم دارد مـهیا سازیم. (حکیمی،1382: 284)
همچنین مـفسران مـعتقدند از آیۀ: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) (حدید: 25) اسـتفاده مـی شود که پیامبران در این فکر بودند مـردم را طـوری تربیت کـنند تـا خـود قیام به قسط نـمایند و عدل را برپا دارند.
خورشید تابناک مهدوی در هر آینه ای که منعکس شود هم چنان درخشنده و نورانی جـلوه مـی کند. ادبیات شیعه تنها جنبه ذوقی و تـوصیفی و حـماسی نـدارد کـه در مـقام تحریک، تهییج، تـفریح و تـفنن به کار گرفته شود بلکه ادبی است دارای پیامی بزرگ و روشن گر و بیدارکننده. ادبی است که عـلاوه بـر هـمه مزایا، مسئله عظیم امامت را که خلاصه و عـصاره اسـلام نـاب اسـت بـا ظـرافت ویژه تبیین می کند. (شیخ الرئیس کرمانی،1388: 21) این مسئله در فرهنگ انتظار، تبلور خاصی یافته است. به خصوص حکومت جمهوری اسلامی بر پایه حکومت ولی فقیه برای نخستین بار بود کـه در عصر غیبت برپا می شد و باعث شد فرهنگ انتظار در جامعه و به تبع آن در شعر مقاومت با جدیت دنبال شود. امام خمینی(ره) در پیام سال 1362 خود به کنگره عظیم و جهانی حج گفته است:
بـه جـهانیان بگویید در راه حق و اقامه عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان باید سر از پا نشناخت... چه بتی بدتر و خطرناک تر از طاغوت های در طول تاریخ از زمان آدم صفی الله تا ابراهیم خلیل الله تا محمد حبیب الله تـا آخـرالزمان که بت شکن آخر از کعبه ندای توحید سردهد. (گروه مؤلفان، 1366: 23)
آیت الله خامنه ای در زمان ریاست جمهوری شان و ایام حیات امام خمینی(ره) در باره پیامدهای اندیشه امام(ره) گـفته اند:
نـگاهی به روزهای تاریخ ساز دوران اخیر نـشان مـی دهد که کلام امام چه آتشی در سینه آرزومندان و طالبان حق و قسط و آزادی برمی افروخت و دژخیمان طاغوت در برابر آن چه می کردند. (همو: 20)
مهدویت در شعر مقاومت
مضمون سازی با موضوع مـهدویت در شـعر فارسی سابقه چند قـرنی دارد ولی بـا پیروزی انقلاب اسلامی شکل تازه ای به خود گرفت. نایب امام دانستن رهبر فقید انقلاب از سوی مردم، غلبه نظام نوپا بر مشکلاتی که جهان استکبار برایش پیش می آورد و امدادهای غیبی در صـفحات نـبرد با دشمنان داخلی و خارجی از یک سو دست یاری امام عصر(عج) را بر همه ملت ملموس می ساخت و از دیگر سو ظهورش را محقق الوقوع جلوه می داد؛ لذا شاعران مقاومت، صفات، شخصیت و نشانه های موعود را دستمایه ساخت صـور خـیال شعری و مـضامین شاعرانه نمودند. وجه ممیزه ادبیات پایداری از سایر مقوله های ادبی است، در پیام و مضمون آن نهفته است. بدین معنا کـه آثاری از این دست اغلب آیینه دردها و مظلومیت های مردمی هستند که قـربانی نـظام های اسـتبدادی شده اند. این آثار ضمن القای امید به آینده و نوید دادن پیروزی موعود، دعوت به مبارزه و ایستادگی در برابر ظـلم و سـتم، ستایش آزادی و آزادگی، ارج نهادن به سرزمین مألوف و شهیدان و جان باختگان وطن را در بطن خود دارند. شـاخصه اصـلی مـحتوایی ادبیات مقاومت القای امید به آینده و پیروزی موعود الهی است. همین است که پایداری در بـرابر ستم را میسر می سازد. در این نوشتار به برخی از ابعاد فرهنگ مهدویت در شعر مقاومت ایـران پرداخته می شود:
1. اعتقاد بـه ظـهور مهدی(عج)
انتظار ظهور و منتظر دمیدن صبح عدالت بودن در حقیقت منتظر تحقق وعده الهی بودن است که:
(وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ). (انبیاء: 105)
پیشوایان دیـنی ما برای فرج و طلوع سپیده عدالت مهدوی دعا می کردند. از جمله حضرت امام رضا(ع) در انتظار ظهور منجی و برپایی عدالت جهانی او می فرمود:
خداوندا زره گسست ناپذیرت را بر اندامش بپوشان و فرشتگانت را پیرامون او گردآور. خداوندا او را بـه بـهترین آرزوهایی برسان که پیروان پیامبرانت را که برپا دارندگان عدالت جهانی بودند بدان ها رساندی. پروردگارا شکستگی ها را به دست او پیوسته دار و شکاف ها را به وسیله او به هم آر. (صدوق،1404: 74)
شاعران مقاومت، جهان در عصر غیبت را بـه شـبی دیرپای همانند کرده گفته اند اعتقاد به ظهور برای مردم به یک فرهنگ مبدل شده آنان منتظر ظهور تحقق وعده الهی هستند:
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سـال ها هـجری و شمسی همه بی خورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم های نگران آینه تردیدند
(امین پور،1388: 70)
اَحَد دِه بزرگی در توصیف انتظار ظهور رزمندگان اسلام چنین سروده است:
به یاد مهدی زهرا سراپا
سـر سـجاده، شـوق و شور بودی
(ده بزرگی،1387: 52)
سلمان هـراتی در هـمین مـوضوع، ظهور را به منزله طلوع خورشیدی می داند که شب ستم را ستاره باران می نماید.
تو آفتاب بلندی ز عشق سرشاری
تو در حوالی این شب سـتاره مـی ریزی
(هـراتی،159:1380)
رضا علی اکبری با ترنم دلنشین «ای لشکر صـاحب زمـان آماده باش آماده باش» که در سرتاسر جبهه و پشت جبهه طنین انداز بود تصویرسازی کرده است:
تریبون ها پر از احساس، رفتن را هجی کردند
بیا «ای لشکر صاحب زمان آماده باش..» اکنون
تمام شهرها را آوازهای آتشین برداشت
وطن یا دین؟ برای هر دو باید تیغ کین برداشت
(میعاد دوازدهم، 1382: 144)
علی موسوی گرمارودی در شعری بـا عنوان «تو باز آ» عصر غیبت را شب سیاهی تصویر می کند که خورشید آن در پشت ابر غم بار پوشیده شده است:
الا ای آفـتاب آشـنایی
چنین در پشت ابر غم چه پایی
(گرمارودی، 273:1386)
هراتی پا را فراتر نهاده، ظـهور را بـرتر از طلوع هزار خورشید آسمانی تعبیر می کند:
ای شوکت طلوع هزار آفتاب / تو شیونی/ بلندتر از/ فراز هزار کـهکشان بـه زمـین /(هراتی، 310:1380)
جمشید عباسی، پیشانی بندهایی را که نام مقدس حضرت مهدی(عج) بر خود داشـت رمـز انـتظار ظهور برای رزمندگان دانسته است:
بی چشم و چراغ/ مگر می شود/ تا حلبچه رفت/ حتی/ بـی پیشانی بند «یـا مـهدی»/ من بارها با خویش جنگیده ام. (محمدی پور،1386: 63)
شاعر دیگری با بهره گیری از آرایه ایهام، روز ظهور را روز آفـتابی و تـاریخ آن را مثل روز، روشن می پندارد:
ای روز آمدن! / ای مثل روز، آمدنت روشن! / این روزها که می گذرد، هر روز/ در انـتظار آمـدنت هـستم / اما/ با من بگو که آیا، من نیز/ در روزگار آمدنت هستم؟ (امین پور، 240:1388)
روز ظهور را سلمان هـراتی بـا اشاره به چهره خورشید مانند وی روز نور خالص می داند:
تمام خانه پر از نور ناب خـواهد شـد
اگـر به صبحدم ای آفتاب برخیزی
(هراتی، 1380: 160)
ظهور خورشیدگونه موعود، وعده خداست و ناچار محقق خواهد شـد. قـیصر امین پور از آن روز به روز ناگزیر تعبیر می کند. همان روزی که عدالت فراگیرش موجب خـواهد شـد تـمام کسانی که قامت شان زیر جور ایام، خمیده؛ قامت راست کنند و خورشید وجودش را ببینند:
آن روز ناگزیر کـه مـی آید/ روزی کـه عابران خمیده/ یک لحظه وقت داشته باشند/ تا سر بلند باشند / و آفـتاب را/ در آسـمان ببینند (امین پور،1388: 235)
ظهور بسیار نزدیک است و هراتی به گونه ای از آن سخن می گوید گویی این آفتاب را بر پهـنه آسـمان می بیند. به نظر او چنان این خورشید فاش است که توان انکارش بـر کـسی نیست و هیچ کس را یارای آن نه که به مـقابله آن بـایستد. وی در شـعری با عنوان «بر قله های انتظار» چنین سـروده اسـت:
و ما که آفتاب را بر بلندای خاک می بینیم
چگونه می توان به انکار عشق بـرخاست
و یـاس ها را از عطرافشانی باز داشت
مگر مـی شود بـه چشمه، فـرمان تـوقف داد؟!
(هـراتی، 1380: 33)
او در شعر دیگری این گونه گفته است:
مـثل درخـت و سنگ/ در رهگذار باد/ در انتظار آمدنت/ ایستاده ایم/ فردا به شهر نور می آیی/ از راهـ روسـتا / از راه آفتاب (همو: 338)
وی در شعر «محض رضای عـشق» موعود آسمانی را تنها آفـتابی مـی داند که می تواند با ظهورش جـهان را مـنور نماید. به نظر او دراین غربت سرا، گریه با یاد او آرامش بخش درون است.
تاریک کـوچه های مـرا آفتاب کن
با داغ های تـازه دلم را مـجاب کـن
ابری غریب در دل مـن رخـنه کرده است
بر مـن بـتاب و چشم مرا غرق آب کن
(همو: 310)
2. اعتقاد به انتظار برای مهدی(عج)
حضرت مهدی(عج) آخرین ذخـیره الهـی است که به امر پروردگار در پرده غـیبت بـر سر مـی برد لذا هـمه شـیعیان و عاشقان آن حضرت در انتظار فـرج ایشان به سر می برند. رزمندگان اسلام هم از جمله عاشقانی بودند که تنها آرزوی شان این بـود کـه در آخرین لحظات از زندگی خود برای یـکبار هـم کـه شـده جـمال حضرت مهدی(عج) را بـبینند. در اشـعار دفاع مقدس به وفور می بینیم که رزمندگان، حضرت مهدی(عج) را به جان مادرشان و به خون شهدا سـوگند مـی دهند کـه از پرده غیبت در آیند و جهان را از این همه ظلم و تـباهی نـجات دهـند و حـکومت عـدل الهـی را در جهان بنیان گذاری کنند و چه بسیار رزمندگانی که به آرزوی خود دست یافتند و مورد عنایت آقا امام زمان(عج) قرار گرفتند و به خیل شهیدان پیوستند. امیر عاملی با تکیه بـر این واقعیت که تحمل همه سختی ها در انتظار فرج آسان است چنین سروده:
دریای درد را خس و خاریم و مانده ایم
با این دل شکسته اگر خوب یا بدیم
از کاروان رفته غباریم و مانده ایم
در انتظار قائم آل مـحمدیم
(هـفتمین فصل غزل،1377: 97)
آیت باقری نیز در همین مضمون سروده است:
تا رفع فتنه و ستم از صفحه زمین
تا اهتزاز پرچم توحید در جهان
(باقری،1384: 28)
محمد زمان گلدسته با لحنی ملتمسانه از امام درخـواست تـعجیل در فرج کرده؛ گویی شهادت ها و انتظارها همانند بغضی گلوگیر او شده:
آقا! بیا به جان خودت دیر می شود!
دل گشت بی قرار تو یا صاحب الزمان
این بـغض های کـهنه گلوگیر می شود
هستم در انتظار تـو یـا صاحب الزمان
(روایت مجنون،1383: 154)
نعمت الله شمسی پور با تلمیح به گمشده کنعان و هجرانی که یعقوب کشید بازگشت یوسف زهرا را از حق درخواست می کند:
افسوس شقایق دهنی نـیست در ایـن باغ
ماییم و پریشانی و پیـراهن انـدوه
تا شرح دهد داغ شکیبایی ما را
یا رب برسان یوسف زهرایی ما را
(سفرنامه آسمان،1377: 108)
مسلم فدایی ارواح طیبه شهیدان را که به آسمان و درگاه حق تعالی پریدند به کبوتران نامه رسانی تشبیه کرده کـه مـلتَمس مردم که چیزی جز انتظار امام عصر(عج) نیست را از خداوند درخواست کردند:
بر حالپرسی از هر کجا که می آیی
بـیار دامـنی از لاله های صـحرایی
که سال هاست تو را از کبوتران سپید
در آستانه یک فرصت تماشایی
به گریه می پرسم پی که پاسخی بدهند
و باز می پرسم تا با تمام شیدایی
به بال زخمی شان هر چه نامه مـی بندم
نگفته ای است مکرر: «چرا نمی آیی!»
(شقایق های اروند،1375: 206)
علی اکبر خالقی(موحد) شب بـیداری های رزمـندگان و رزمـ جانانه شان در دل شب را با شب صفتان تیره دل در نظر آورده به انتظار فرج نشسته است:
ورد لب خود ساخته ام نام تو را
چشمم کشد انتظار یک گام تو را
با درد فـراق، هـمره شب شده ام
باید ز سحر شنید پیغام تـو را
(صـفی زاده،1372: 92)
وی در جای دیگری قریب به همین مضمون را گفته است:
به آتش می کشم از شوق امشب پیکر خود را
که تا ریزم به پایت صبحدم خاکستر خود را
بـرای روز موعودی که تو از راه می آیی
غزل پر کـرده ام من صفحه های دفتر خـود را
(خـط سبز، یادگار سرخ، 93)
تقی پورمتقی از خود امام عصر(عج) خواسته است کاری بکند گویا از دعا و انتظار در حال ناامید شدن است:
زلف مجموع نگار ار به کف آید، گیرم
مشک تر از شـکن زلف پریشانی باز
صبح امیدی و در پرده غیبت ماندی
سر برآر از پس این غیبت طولانی باز
(هشت فصل عشق، 50)
محسن حسن زاده لیله کوهی، انتظار ظهور آقا را انتظار بهار دین و زنده شدن مجدد اسلام و انقلاب می داند:
بیا وگرنه در ایـن انـتظار خواهم مرد
اگر که بی تو بیاید بهار، خواهم مرد
خبر رسید که تو با بهار می آیی
در انتظار تو من تا بهار خواهم مرد
(صفی زاده،1372: 79)
عبدالرضا شهبازی وقتی که می بیند سـرداران و فـرماندهان بزرگی مثل شهید کریمی و ابراهیم همت هم شهید شدند و در گره کور جنگ، گشایش و فرجی حاصل نگردید می گوید:
مولای من!/ دیر است/ بیا/ تا «محمد» و/ «حاج همت » از یادها نرفته اند (قـزوه،1389: 171)
نـادر بختیاری سختی های عرصه نبرد با دشمنان بعثی و تحریم های اقتصادی مستکبران را با دشواری های صدر اسلام مقایسه کرده در راه انتظار مهدی(عج) تحمل همه را آسان می داند:
شعب ابی طالب است لیک خدا هست
جـوش نـبی ثاقب اسـت لیک خدا هست
غصه بـر مـا غـالب است لیک خدا هست
منجی ما غایب است لیک خدا هست
(خط سبز، یادگار سرخ،1375: 41)
مریم سقلاطونی با استفاده از تشابه اسـمی مـیدان انـقلاب و خیابان ولی عصر(عج) و بیمارستان بقیة الله که خاص مجروحان جـنگی بـود با لحنی اعتراض آمیز به اوضاع نابسامان جامعه گفته است:
مردی ظهور نکرده است/ که انقلاب را جهانی کند / و در ولی عصر/ انـتظارهای کـشنده را زیـر بگیرد/ در «بقیة الله» هر روز/ چشم های بزرگی/ زیر تیغ ها، استحاله می شوند (مـیعاد دوازدهم،1382: 101)
اسماعیل سکاک مطمئن است این مجاهدت ها بی ثمر نیست و حاصل خون های پاکی که سرتاسر جبهه ها را لاله گون کرده طـلوع صـبح نـور و طلیعه ظهور امام غایب خواهد بود:
کاشکی! طغیان غم ها می شکست
صخره ها در پیش دریا می شکست
قـلب شـیعه شاد می شد تا ابد
آن زمین آباد می شد تا ابد
یک نفر مـی آمد از آفـاق نـور
شهرها پر می شد از نور ظهور
(همان: 70)
آی خون شهید! شاهد باش
روزگار ظهور مـی آید
ای شـده رو سپید، شاهد باش
مردی از نسل نور می آید
(هفت فصل عشق،1374: 76)
انتظار موعود وعده خـداست و آنـچه وعـده حق تعالی باشد منطبق بر حکمت بالغه اوست. انتظار در اعتقاد شیعیان اثنی عشری مصداق روشـن عـبادت است. به همین جهت شاعران معاصر نیز با او نجوا، درد دل و حتی عشق بازی می کنند. چـون مـی دانند او کـیست. فقط نمی دانند کجاست. حضور حاضر غایب دارد؛ همه جا هست ولی کسی او را نمی بیند؛ لذا درانتظار دیدار و ظـهورش لحـظه شماری می کنند.
آن امام حی غایب مهدی آل علی
کافرینش را نظر بر چهر آن مه منظرست
لختی اکنون رو بگردانم سخن را سوی او
آن که داغ هجر او در دل چو زخم خنجرست
روح این مجلس تویی و هر که در این محفل است
عاشق آن درگه است و چاکر آن محضرست
مقصد و مقصود اصلی از مفید و مستفید
چون نکو بینی تویی گیرم مخاطب دیگرست
شاهد ایاک اعنی واسمعی یا جاره هم
شور گرمارودی و این شعر او در دفترست
(موسوی گرمارودی،1386: 211)
سلمان هراتی جهان را بدون مـوعود هـمچون شـب، تیره و تار می بیند و از به درازا کشیده شدن شب انتظار به فریاد آمده است:
آه ای پیشوای اقیانوس های شـورش/ شـب نشینی دنیا به طول انجامید/ طوفان را رها کن / و اسب آشوب را/ افسار بگسل (هـراتی،1380: 34)
وی در شـعر «غـنچه نرگس» که امام عصر(عج) را پیشوای کاروان عشق لقب داده است گفته است هرچند ما و آن امام هـمام از ایـن انـتظار خسته ایم و به آن معترض ولی ظهور، وعده خداست و اذنش با او. پس در انتظار صدور فرمان حـق مـی مانیم.
پیشوای کاروان عشق!/ کاروان حماسه می سراید این چنین:
انتظار سهم ماست / اعتراض نیز/ منجیا! یقین تـو نـیز منتظر/ چشم بر اشاره خدا نشسته ای (همو: 121)
زندگی در انتظار از نظر امین پور، شـاعر مـقاومت، دشوار است. او در شعر «روز مبادا» معتقد است هـمان روز، روز ظـهور مـوعود است و تا او نیاید بایدهای ما نباید اسـت و نـبایدهای ما باید:
وقتی تو نیستی/ نه هست های ما/ چونان که بایدند/ نه نـبایدها... هـر روز بی تو/ روز مباداست! (امین پور،1388: 252)
هم او در شـعر «پیـشواز» که بـه مـناسبت نـیمه شعبان سروده و آن روز بزرگ در ماه اردیبهشت واقـع شـده بوده با ایهامی زیبا به معانی کلمه اسفند گفته است:
چه اسـفندها....آهـ / چه اسفندها دود کردیم!/ برای تو ای روز اردیـبهشتی/ که گفتند این روزهـا مـی رسی/ از همین راه! (همو: 287)
سلمان هراتی در شـعری بـا عنوان «آرزو» بزرگ ترین آرزوی خویش را برآمدن انتظار و درک ظهور می داند:
کاش می شد که پریشان تو باشم
یا نباشم یا که از آن تو باشم
تو چنان ابر طربناک بباری
من همه تشنه باران تو باشم
در افق های تماشای نگاهت
سبزی باغ و بهاران تو باشم
یا درآیی و گلی را بگزینی
من همان غنچه خندان تو باشم
چون که فردا شد وخورشید کدر شد
من هم از جمله شهیدان تو باشم
تا نفس هست و قفس هست الهی
منِ شوریده غزلخوان تو باشم
(هـراتی،1380: 156)
در شـعر بالا شاعر با برشمردن نـشانه های قـیامت از جـمله سیاه شدن خـورشید مـعتقد است هرکس متعلق بـه مـوعود آخرالزمان شد و در راه او شهید گشت در قیامت هم رستگار خواهد بود. وی در شعر دیگری که با عـنوان «بـر قله های انتظار» سروده است ضمن ایـن که انـتظار را مقامی رفـیع و هـمچون قـله کوه بلند می داند پایـانش را بسیار نزدیک قلمداد کرده به گونه ای که پس همین شب تیره پرستم ظهور موعود خواهد بـود:
هـمیشه فکر می کنم/ این آخرین شبی اسـت کـه از کـوچه مـی گذرد/ بـاغ ها از پاییز برمی گردند / و درخـتان در انـتظار بارش آخرین/ سرخوش می ایستند/ برآخرین قله های انتظار ایستاده ایم/ و زمین را/ که در باتلاق تقلب بازیگوشی می کند/ تشر مـی زنیم (هـمو: 32)
قـیصر امین پور نیز خود را منتظر موعودی می داند کـه بـا ظـهورش تـمام تـیرگی ها، سـیاهی ها و پلشتی های جامعه برطرف می شود و جهان آیینه زاری روشن و پرنور خواهد شد:
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید
آن که در دستش کلید شهر پرآیینه دارد
(امین پور،1388: 409)
سلمان هراتی یاران و منتظران موعود را سـاقه های سبز و خود وی را غنچه ای ناشکفته تعبیر کرده است که راز سر به مهر ماندنش را فقط خدا می داند. لذا تصریح می کند دنیا به سان کویری تشنه عدالت است:
ای غنچه، شکوفا شو و عطر عدل را درآن بـپراکن/ بـاور گلی به ذهن ساقه های سبز/ لیک خود چو غنچه ای صبور/ بسته مانده ای/ رسم غنچه نیست بسته ماندن / غنچه های نرگس این زمان به ناز باز می شوند/ ما ظهور عطر را ز غـنچه تـا به گل شدن / انتظار می کشیم/ خاک تشنه است و ما از این کویر/ خنجری به سمت جویبار می کشیم (هراتی، 1380: 120)
وی در جای دیگری پس از توصیف اوضاع جبهه های نـبرد حـق علیه باطل، برانتظار رزمندگان بـرای ظـهور صحه می گذارد و می گوید گویی این جا همه عاشق اند، عاشق او و فرهادوار تیشه بر بیستون مشکلات می کوبند؛ محدودیت ها را برمی دارند و موانع را برطرف می سازند تا او بیاید:
اینان که در پای بـیستون بـه صف ایستاده اند/ راهیان عـشقند/ و مـنتظرند کسی بیاید و تیشه ها را تقسیم کند /تیشه ابزار سعی عاشقانی است/ که سینه به سینه کوه می روند/ و کار تخریب حصار را/ تجربه می کنند/ اینان مهیای ظهور بت شکنند (همو:82)
اشعار دفاع مقدس تـنها مـربوط به جبهه های جنگ ایران نمی شود بلکه شامل همه جبهه های حق علیه باطل است به عنوان مثال شاعر با توجه به کشتار وحشیانه مردم مسلمان بوسنی و هرزه گوین توسط صرب ها خطاب بـه هـمه محرومان و سـتمدیدگان می گوید: منتظر باشند و آه سرد و خاموش شان را به آتشی عالم افروز تبدیل کنند تا شعله عشق عدل آفرین و خودکامه سوز در درونشان شـعله ور گردد و با قیام حضرت مهدی(عج) ستمکاران و خونریزان عصر را پاسخی دندان شکن بـدهند. حـمید سـبزواری چنین سروده:
ای سیه روزان و محرومان خاک
ای ستمکاران و خونریزان عصر
آنک آنک مهدی آنک رستخیز
پاسخ هر تیغتان صـد تـیغ تیز
(این شرح بی نهایت،1371: 89)
3. عشق به مهدی(عج)
موعودی که محقق کننده وعده الهی اسـت و اراده حـق تـعالی را اجرا می کند. کما قال عز من قائل:
(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنـَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ) (قصص: 5).
انسان کامل و خلیفه پرورگار روی زمین است. او جامع جمال و کـمال است و هر انسان آزادهـ ای شـیفته اوست. هرکس از عشق سخن بگوید معشوقش اوست:
ز عشق هر که سراید تویی، تمام تویی
تو روح مهدی و معنای عشق تام تویی
مقام هستی عشقم حضور دائم توست
چنان توأم که ندانم زما کدام تویی
سخن ز جذبه مهر تو نگسلد از هم
مدار باطن ومعیار انسجام تویی
کدام جمله تورا شرح می تواند کرد
تو خود کتاب خودی بهترین کلام تویی
(موسوی گرمارودی،1386: 241)
شاعر مقاومت، سلمان هراتی بلا، سختی و زخم عشق امام مهدی(عج) را به جـان می خرد و آن را لطف معشوق می شمارد:
ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز
برخیز و چون سکوت دلم را خطاب کن
ای تیغ سرخ زخم کجا می روی چنین
محض رضای عشق مرا انتخاب کن
ای عشق زیر تیغ تو مـا سـر نهاده ایم
لطفی اگر نمی کنی اینک عتاب کن
(هراتی،1380: 311)
گرچه وعده ظهور طبق آموزه های اسلامی بامداد جمعه است و مشتاقان او هر جمعه در انتظارش هستند ولی قیصر امین پور معتقد است عاشق مهدویت بـرای دیـدار آرام و قرار ندارد و برای او هر روز، روز جمعه است چون به جز معشوق به کسی نمی اندیشد:
بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم یـادم آمـد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
(امین پور،1388: 409)
وی در غزل زیبایی با عنوان «مهمانی» عاشق کسی است که قرار است به مهمانی ایـن جـهان بـیاید. وی ایشان را آغاز هر اوج و هر پرواز و خـاتمه هـر عـشق معرفی می نماید و معتقد است با ظهورش شادمانی و آرامش همیشگی به نهاد ناآرام جهان باز می گردد و کشتی پرتلاطم عشق لنگر می نهد:
کـسی کـه نـقطه آغاز هر چه پروازست
تویی که درسفر عـشق خـط پایانی
تویی بهانه آن ابرها که می گریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی
تو از حوالی اقلیم هر کجاآباد
بـیا کـه مـی رود این شهر رو به ویرانی
کنار نام تو لنگر گرفت کـشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی
(همو: 306)
موسوی گرمارودی با تکیه بر فرزند امیرالمؤمنین(ع) بودن امـام وی را مـشهور و مـعروف در بین تمام ملل محروم جهان معرفی می نماید. او در شعری که به نـام «صـدای سبز» مسمی است به قنبر، غلام علی و شیخ مفید که فتوای نادرستش را حضرت مهدی(عج) اصلاح فـرمود نـیز اشـاره دارد:
گویمش ای آشنای آشنایان جهان
ای علی صولت که صد شیخ مفیدت قنبرست
دانمت عـشق سـیه رویی چـو من نبود مفید
صدهزارانت به از من خانه زاد و چاکرست
لیک من هم درصف عشاق روت اسـتاده ام
سـر بـرآور تا ببینی چشم من هم بر درست
(موسوی گرمارودی،1386: 211)
4. استغاثه به مهدی(عج)
در جبهه های جـنگ اسـتغاثه پاک باختگان عرصه شهادت را به منتقم خون سالار شهدا، حضرت ولی عصر(عج) می بینیم که خـود را آمـاده مـی دانند تا در رکاب آن حضرت قرار گرفته، جان شان را در راه هدف والای ایشان فدا کنند. در اشعار دفاع مـقدس عـلاوه بر مدد خواستن رزمندگان اسلام از حضرت مهدی(عج) استغاثه فرزندان شهدا از حضرت مهدی(عج) را هـم مـی بینیم. فـرزندانی که معتقد بودند پدران شان در قالب کاروانی در عصر جمعه به رهبری امام عصر(عج) می آیند و آنها روزهـا و شـب ها برای آمدن آن جمعه موعود روزشماری می کردند. تهمتن غلامی گفته است:
همیشه بـال مـن از سـرنوشت آهن بود
چه بال ها که شهید پرنده بودن بود
چقدر نعش عروسک، چقدر بمباران
چـه عـکس ها کـه شهیدند یا امام زمان
(روایت مجنون،1383: 128)
عبدالرضا کوهمال جهرمی:
در روزگار تیره و تـاریک، رحـمی کن
آقا، فروغ رفته را بر دیده برگردان
بر دختران انتظار دیدن بابا
این هفته روشن کـن تـو آن چشمان بر در را
(میعاد دوازدهم،1382: 177)
علی بابا چاهی:
گریه مکن! / مگذار درد و داغ، گریبانت را/ ویـران کـند/ اما جواب مرد/ جواب مراد...؟/ «یا صـاحب الزمان!» (هـمان:43)
عـلیرضا قزوه، منتظران را تشنگان محبت می نامد. او معتقد اسـت بـاید با استغاثه به امام، اظهار عشق و علاقه کرد. وی با اشاره به کـسانی کـه در این انتظار سوختند، مردند و اثـری از آنـان باقی نـماند گـفته اسـت:
بر سرم نمی کشی دست مهر اگـر، مـکش
تشنه محبتند لاله های داغدار
دسته دسته گم شدند سهره های بی نشان
تشنه تـشنه سـوختند نخل های روزه دار
(قزوه،1384: 25)
هراتی در شعری بـا عنوان «ای که امکان بـهاری» بـا توصیف امام عصر(عج) از او خواسته اسـت چـهره از پس پردۀ غیبت بنماید:
همزمان با صبح/ چشم خورشیدی تو/ جهت پنجره را می کاود/ دشت روشـن شـده از روشنی رخسارت/ (همو: 137)
و همین مـضمون را جـای دیـگری تکرار می کند:
خـورشید چـشم توست چشمان تو خـورشید
تـا نشکفد چشم تو فردایی نداریم
(همو: 157)
موسوی گرمارودی هم با اسثغاثه به ولی عصر(عج) بـه او التـماس نموده که چهرۀ خورشیدمانندش را بنمایاند تـا دل هـا از بند هـجران آزاد گـردد و شـب تاریک بشریت روشن شـود:
سیه تر از شب دیجور ما نیست
به جز مهر رخت خورشید ما کیست
الا ای باغبان آسمانی
نـگه کـن سوی بستان گر توانی
نبینی خـار در چـشم گـل افـتاد
نـبینی عصمت گل رفـت بـر باد
بیا وان چشم آهووش به ما کن
غزالِ بندی دل را رها کن
(موسوی گرمارودی،1386: 274)
5. اعتقاد به وعـده دیـدار بـا مهدی(عج)
در آموزه های شیعی نیز مشخصات، نام و کـنیه او از شـخص پیـامبر(ص) تـا دیـگر پیـشوایان دینی و معصومان(ع) به تواتر به گونه ای منقول است که هیچ تردیدی در مصداق موعود در آیین تشیع وجود ندارد. در شعر مقاومت، موعود آخرالزمان چنان جلوه دارد که گویی با مـردم زندگی می کند، با آنان همراه است، در شادی شان، شادمان و در غم شان اندوهگین می گردد؛ هر لحظه ما را می بیند و ما نیز در صورت کسب لیاقت به شرف دیدارش نائل خواهیم گشت. دیدار با امام زمان(عج) بـرای ارادتمندان حضرتش میسر است و حکایات متواتری از دیدار دوستداران امام با ایشان منقول است. این گونه روایات به قدری لذت بخش است که در حقیقت امید به دیدار را با نگاهی امیدوارانه ترسیم مـی کند و در شـعر مقاومت بازتاب هنرمندانه دارد.
هراتی هر بهار و در هر نوروز منتظر دیدار کسی است که با قدومش بهار حقیقی و ربیع عدالت را می آورد. وقتی سفره هـفت سـین را می چیند به دنبال سین هـشتم اسـت! وقتی تقویم را ورق می زند در لابه لای اوراق سبز فصل بهار در پی یافتن صفحه ثبت روز موعود است. او در شعر «در انتظار بهار حقیقی» چنین می سراید:
بهار غنچه سبزی است/ کـه مـثل لبخند باید/ بر لب انـسان بـشکفد/ بشقاب های کوچک سبزه/ تنها یک «سین» به «سین "های ناقص سفره می افزاید/ بهار کی می تواند / این همه بی معنی باشد؟/ بهار آن است که خود ببوید / نه آن که تقویم بگوید! (هراتی،1380: 208)
امـین پور در غـزل «فصل تقسیم» پس از ارائه گزارشی از اوضاع منتظران مهدی(عج) که تشنه دیدارند گفته است تا او نیاید تقسیم بندی ها بر پایه عدالت نخواهد بود. پس باید همگی چشم به دیدارش باشیم؛ زیرا دیدارش، لبخند، گـل، گـندم، غزل، غـزل خوانی و شادمانی را به ارمغان می آورد:
چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانی ها
دست ها تشنه تقسیم فراوانی ها
حالیا دست کریم تو بـرای دل ما
سرپناهی ست دراین بی سر وسامانی ها
فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسـید
فـصل تـقسیم غزل ها و غزل خوانی ها
سایۀ امن کسای تو مرا بر سر بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانی ها
(امین پور،1388: 356)
وی در شـعر «روز مـبادا» روز دیدار با امام عصر(عج) را همان روز مبادا می نامد. روزی که در آن بغض ها می ترکد و گل لبـخند بـر لب ها می شکفد. امین پور هر بهار و هر سال نو در لابه لای صفحات تقویم به دنبال روز مبادا یا هـمان روز دیدار با موعود می گردد:
مثل همیشه آخر حرفم/ و حرف آخرم را/ با بغض مـی خورم/ عمری است/ لبخندهای لاغـر خـود را / در دل ذخیره می کنم / باشد برای روز مبادا!/ اما/ در صفحه های تقویم/ روزی به نام روز مبادا نیست (همو: 251)
این شاعر شیفته امام عصر(عج) معتقد است روز دیدار، عید واقعی است. او که گردش زمان و سیر تقویم و توالی فـصل ها و تواتر ماه ها را به خاطر ملاقات با موعود آخرالزمان می داند تصریح می کند روز دیدار حتی ساعت و ثانیه اش برای مردم عید است:
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش ست
فصل ها را همه با فاصله ات سـنجیدند
تـو بیایی همۀ ثانیه ها، ساعت ها
از همین روز، همین لحظه همین دم، عیدند
(همو: 71)
6. اعتقاد به صبح عدالت با مهدی(عج)
از ظلم و استبداد در فرهنگ مردم به شب تعبیر می شود و طبیعتاً عدالت روز و صبح درخشانی است کـه پس از آن طـلوع می نماید. تعریف پذیرفتنی از عدالت عبارت است از:
عدالت به معنای قراردادن هر چیز در جای خویش و حق را به حق دار رساندن و ایفای اهلیت و رعایت استحقاق ها است. (کاظمی،1382: 354)
برای این که افراد جامعه بـهتر بـه سعادت خود برسند، باید حقوق و اولویت ها رعایت شود و این است مفهوم عدالت بشری که وجدان هر فرد آن را تأیید می کند و نقطه مقابلش را که ظلم نامیده می شود محکوم می سازند. (مـطهری، 1361: 62) عـلامه مـجلسی در شرح احادیث در مورد عدالت مـهدی و تـعالیم آن مـی گوید:
مقصود از این احادیث این است که در عصر غیبت، در امر دین متزلزل نشوید و در مقام عمل، حیرتی به خود راه ندهید در اصول و فـروع دیـن بـه آنچه از امامان به دست شما رسیده است چـنگ درزنـید و عمل به دین را ترک نکنید و از دین خدا روی مگردانید تا زمانی که امام شما ظاهر گردد. (مجلسی،1403: ج52، 133)
عدالتی که در فـرهنگ مـردم بـه عدالت مهدوی تعبیر و تفسیر می شود، عدالتی عملی و جاری و ساری و رایـگان میان مردم و برای همه به صورت و سنّت باقی و عادی است، نه فرضی و خیالی و نه در یک گوشه و برای یـک مـلت و اجـتماع و نه عدالت تحمیلی که بقاء و دوام نداشته باشد آن هم نشان دادن و تـحقق بـخشیدن کامل آن که به چشم همه بیاید و دل و دیده همه را فراگیرد. (طالقانی،1344: 58)
امام معصوم قطب است و برای این مـقام مـحور اسـت و این مقام تجزیه بردار نیست. (طباطبایی،1386: 328)
موعود آخرالزمان نه تنها قطب عالم کـه مـحور صـبح عدالت است.
شب در شعر معاصر مفهوم نمادین ظلم و ستم دارد و طبیعتاً موعود گرایی در شعر مـقاومت نـیز انـتظار صبح و روشنی کشیدن است. به همین جهت ظهور مهدی موعود(عج) به صورت دمیدن صـبح، طـلوع روشنی، سحر، پایان شب و... به تصویر کشیده شده است:
باید امروز قلم بـرداریم/ و بـه پیـشانی شب/ بنویسیم: سحر در راه است (حسینی،1385: 99)
موسوی گرمارودی جهان بدون مهدویت و خالی از عدالت را همچون شـب، سـیاه، ساکت، بی فروغ و پر دروغ ترسیم نموده است:
زلال چشمه های نور خورشید
سحر هم جامه های تـیره پوشـیده
سـپیدی های چشمان هم سیه شد
تپیدن های دل هامان تبه شد
قدم، رفتار را از یاد برده
تن استاده اسـت امـا دیر، مرده
شب است و شب، سیاهی و سیاهی
غم و غم، بی پناهی، بی پناهی
چـراغ راسـتی هـم بی فروغ است
چراغی نیست خود این هم دروغ است
جهان دیری است تا مرده است بـاری
نـظر از دیـر ماندن، گو چه داری؟
(موسوی گرمارودی،1386: 274)
صبح با دمیدن خورشید آغاز می شود و صـبح بـدون خورشید معنی ندارد. صبح بدون ظهور آفتاب موعود در نظر قیصر امین پور در غزلی با عنوان «صبح بـی تو» ایـن گونه ترسیم گردیده است:
صبح بی تو رنگ بعدازظهر یک آدینه دارد
بی تو حتی مـهربانی حـالتی از کینه دارد
جغد بر ویرانه می خواند به انـکار تـو امـا
خاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد
(امین پور،1388: 409)
ظـهور مـوعود الهی وآسمانی، در ذهن و ضمیر شاعرانه موسوی گرمارودی برابر است با بازگشت انسانیت بـه انـسان و پایان شب ستم، بی ریایی ویـک رنـگی و خاتمه تـزویر و نـیرنگ:
تو بازآ تا دگر جان باز آید
خدا برگردد، انسان باز آید
تو بازآ تا شبی دیگر نپاید
زمان روز ابری هم سر آید
بکش تیغ و سر غم را جدا کن
بیا وین کار را بهر خدا کن
بیا از دین حق رنگ و ریا بر
فرو افتاده دین را، تا خدا بر
بیا تزویر را بی آبرو کن
چراغی گیر و دین را جستجو کن
(موسوی گـرمارودی، 1386: 275)
مـوعودگرایی و انتظار موعود هزینه برداراست زیرا او آخرین ذخیره الهی است. پس منتظران بـاید آن را بـپردازند. به نظر حسن حسینی اگر مـی خواهیم با نفس سحر، شـب بـه پایان برسد و سیاهی ظلم بـا نـور عدل روشن گردد باید سرها داد و با جان به استقبال قدوم موعود رفت.
بـر چـهره شب رنگ دگر باید داد
ایـن راز بـه عـالمی خبر باید داد
تـا سـینه تنگ ظلمت از هم بـدرد
پیـش قدم سپیده سر باید داد
(همو: 142)
سلمان هراتی با اشاره به ظهر که پرنورترین ساعت روز اسـت در ربـاعی «تا ظهر ظهور» چنین سروده اسـت:
چـون تشنه بـه آب نـاب دل مـی بندم
بر خنده ماهتاب دل مـی بندم
ای روشنی تمام، تا ظهر ظهور
چون صبح به آفتاب دل می بندم
(هراتی، 1380: 321)
وی در توصیف امام عصر(عج) در شـعر سـپید «با آفتاب صمیمی» ایشان را عین روشـنی و خـوبی دانـسته گـفته اسـت اندک روشنی جـهان بـه واسطه وجود اوست حتی اگر او نباشد همه جا تاریک است:
او یعنی روشنایی، یعنی خوبی/ او خیلی خـوب اسـت / بـاور کنید اگر او یک روز / خودش را ز ما دریغ کـند / تـاریک مـی شویم (هـمو: 107)
هـم او درغـزل «ای عشق» دنیای بدون موعود را چنین ترسیم نموده است:
بی تو هوای خانه ما سرد می شود
برگ درخت بارور ما زرد می شود
شب بی تو روی صبح نمی بیند ای دریغ
خورشید بی تو منجمد و سرد می شود
زیباترین بهانه در اینجا حضور توست
ورنه زمین، هوایی و ولگرد می شود
(همو: 298)
7. اعتقاد به شکوفایی جهان با مهدی(عج)
همان گونه کـه با رفتن زمستان بسیاری از آلام مردم محروم و فقیر برطرف می شود با دمیدن بهار مهدویت تمام سختی ها و مشکلات از جهان بار بربسته آرمان شهر یا اتوپیایی که یک جهان انتظار در پی آن بود شکوفا می گردد. بـهار در شـعر معاصر مضمون نمادین آغاز مجدد حیات، شکوفایی، رستن از خمودگی وآراستن با شکفتگی را با خود دارد. در فرهنگ مهدویت نیز بهار، ظهور وشروع حکومت همراه با عدل آخرالزمان و پایان سردی و افسردگی تـبعیض، گـناه، ستم و ظلم است. سلمان هراتی در شعر «بهار با تو درختی است » گفته است:
تو از شکوفه پری از بهار لبریزی
تو سرو و سبز تنی با خـزان نـمی ریزی
(همو: 159)
نعمت الله شمسی پور:
ای روح آسمانی رویـش، ای بـهار/وقتی می آیی/ سر سبز و رو سفید / همگام با/ گل های ناشکفته گیلاس/ در پیشواز مقدمت آغوش می شویم. (گروه مؤلفان، 1375: 170)
امین پور ظهور موعود را پایانی بر دردها و آلام چندین هـزارساله تـاریخ بشر قلمداد می کند و مـی گوید:
وقـت آن شد که به گل حکم شکفتن بدهی
ای سرانگشت توآغاز گل افشانی ها
چشم تو لایحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی ها
(امین پور،1388: 356)
در شعر «ای که امکان بهاری» از سـلمان هـراتی، شکوفایی عصر مهدوی همان امکان بهار معرفی شده است که حیات کره خاکی به واسطه اوست و بهار با نفس گرم او درخاک دمیده می شود:
ابر بیداری در غربت ما می بارد/ بال اگـر ذوق پریـدن دارد/ صبح اگـر میل دمیدن دارد/ باغ اگر سبزتر از سبز آمد/ برکت آب زلالی است / که از چشم ترت می بارد. .. ای که امکان بـهار و آبی/ بی اشارات دو چشم تو زمین می پوسد!/ تو چنانی که بهار/ از دم گـرم تـو بـرمی خیزد!(هراتی،1380: 138)
در شعر «بهار جاری» از سیدحسن حسینی شاعر با اشاره به هم نام بودن موعود آخرالزمان با پیـامبر( گـفته است همان گونه که با بعثت پیامبر جهان شکوفا شد با ظهور تو هـم مـی شود:
بـا نام تو ای بهار جاری در جان
یک باغ گل محمدی باز شود
(حسینی،1385: 116)
در این شعر هـراتی غیبت موعود، نبود بهار و شکوفایی توصیف شده است:
در غیبت بهار، درخت از چه بـشکفد
باران که نیست، بـاغچه دلسـرد می شود
امکان هر ترانه تویی ای ملایمت
ورنه ترانه زمزمه درد می شود
(هراتی، 1380: 299)
گرمارودی، عصر بدون موعود را خارستان و زمان ظهور موعود راموعد شکفتن گل ها می داند:
بیا تا عمر خارستان سر آید
دوباره گـل ز هر بستان برآید
(موسوی گرمارودی،1386: 276)
شاعر دیگری، شکوفایی جهان را همچون بهار وجویباری ترسیم کرده که با آمدنش کویر حیات بشر و پاییز جهان خاکی را به حیات دیگری در می آورد:
از روی مهر بامن خسته یـار شـو
پاییز کوچه های دلم را بهار شو
پایان التهاب، شروع نگاه توست
من یک کویر تشنگی ام جویبار شو
در دوزخی که معصیت بودن آفرید
آرامش بهشتی یک چشمه سار شو
(هراتی،1380: 307)
قیصر پا را فراتر نهاده مـنتظر آمـدن کسی است که از هر بهاری شکوفاتر و خرم تر است:
کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی شگفت،کسی آن چنان که می دانی
(امین پور،1388: 305)
اگر چه عمر تو در انتظار می گذرد
دل فقیر من! این روزگار می گذرد
بهار فرصت خوبی ست گل فشانی را
به میهمانی گل رو بهار می گذرد
(هراتی،1380: 313)
«غزل بهار» غزلی نغز از علیرضا قزوه است که درآن شکوفایی بهاری عصر ظهور را ترسیم می کند:
آه می کشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا ای کرامت بهار
در رهت به انـتظار صـف بـه صف نشسته اند
کاروانی ازشهید کـاروانی از بـهار
ای بـهار مهربان، در مسیر کاروان
گل بپاش وگل باش گل بکار وگل بکار
(قزوه،1384: 25)
احد ده بزرگی شهادت ها، ریخته شدن خون ها و انتظارها را صرفاً تـسهیل کننده فـرج و شـکوفایی انقلاب و کشور می داند لذا از زبان شهیدی چنین سروده اسـت:
بـهار نور عالمگرد برگرد
اباصالح! شهیدی صالحم من
گل سرخ رخم شد زرد برگرد
به جان مادرت برگرد برگرد
(ده بزرگی،1388: 96)
تـفاوت مـعنی دار مـعتقدان به شکوفایی جهان و منتظران بهار با دیگران که دچار روزمـرگی سالیانه و دور باطل زندگی شده اند در شعر زیر با عنوان «در انتظار بهار حقیقی» از سلمان هراتی به خوبی هویداست. زیرا انـتظار مـوعود کـه انتظار شکوفایی جهان است به زندگی، هدف و به ادامه آن انگیزه لازم را مـی دهد:
بـگذار / گنجشک های خرد/ در آفتاب مه آلود/ بعد از ظهر زمستان/ به تعبیر بهار بنشینند/ و گل های گلخانه/ درحرارت ولرم والُر/ به پیـشواز بـهاری مـصنوعی بشکفند/ سلام بر آنان/ که در پنهان خویش/ بهاری برای شکفتن دارند (هـراتی،1380: 207)
نـتیجه گیری
مـوعودگرایی، مطلوب همه ملت هاست و در آیین های الهی به آن وعده داده شده است. در مذهب تشیع مصداق آن دقیقاً مـشخص اسـت بـه گونه ای که هر شیعه مذهبی می داند موعود الهی و منجی عدالت گستر آخرالزمان کیست و همگی مـنتظر ظـهورش هستند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و رواج شعر آیینی، موعودگرایی جلوه گسترده ای در شعر معاصر یافت. در شـعر نـمادگرای مـعاصر، آفتاب، خورشید، سپیده، روشنی، سحر، بهار، سرسبزی، خرمی و... نماد موعود و ایام ظهور او شد. شـاعران بـا بهره گیری از آموزه های قرآنی و تعالیم دینی، مضامین زیبا، بدیع و ماندگاری برای این ذخیره الهـی سـاخته اند. امـام مهدی(عج) معشوق شاعران شده و او را حتی عشق تمام و تمام عشق معرفی می کنند. در ساده زیستی او و علی وار بودنش سـخن گـفته از زیبایی صورت و سیرتش که برای منتظران عاشق بسیار دلنشین و جذاب است بـرای مـضمون سازی اسـتفاده کرده اند. وجه مشترک همه منتظران موعود اعم از شاعر و غیر شاعر در این است که علی رغم نـزدیک بـودن ظـهور موعود، کسی نمی داند کی می آید؟ و راز معمای آمدنش هم چنان سر به مُهر مانده اسـت. لذا شـاعران با بیان هنرمندانه ای گفته اند در لابه لای صفحات تقویم به دنبال آن روز می گردند ولی در هیچ تقویمی این روز بزرگ ثبت نـشده اسـت. در این فرهنگ، با ظهور امام عصر(عج) جهان پر از عدالت می شود. ادبیات مقاومت آیـینه دردهـا و مظلومیت های مردمی است که قربانی نظام های اسـتبدادی شـده اند. ایـن آثار ضمن القای امید به آینده و نـوید دادن پیـروزی موعود، دعوت به مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم و ستم، ستایش آزادی و آزادگی، ارج نهادن به سـرزمین مـألوف و شهیدان و جان باختگان وطن را در بطن خـود دارنـد. شاخصه اصـلی مـحتوایی ادبـیات مقاومت القای امید به آینده و پیـروزی مـوعود الهی است. از بررسی مولفه های مهدویت در شعر مقاومت نتایج زیر حاصل می شود:
- اعـتقاد بـه ظهور مهدی(عج) انتظار ظهور و منتظر دمـیدن صبح عدالت بودن در حـقیقت مـنتظر تحقق وعده الهی بودن از ضـروریات اعـتقادات شیعه و جزو درون مایه های اصلی شعر دفاع مقدس است.
- اعتقاد به انتظار برای مهدی(عج) در اشـعار دفاع مقدس بر مؤلفه انـتظار بـسیار تـأکید شده و رزمندگان حـضرت مهدی(عج) را به جان مادرشان و بـه خـون شهدا سوگند می دهند برای برطرف شدن موانع ظهورش دعا کند.
- عشق به مهدی(عج) شـاعر مـقاومت، چنان عاشق آن حضرت است کـه بـلا، سختی و زخـم عـشق امـام را به جان می خرد و آن را لطـف معشوق می شمارد.
- استغاثه به مهدی(عج) در اشعار دفاع مقدس مدد خواستن رزمندگان اسلام از حضرت مهدی(عج) بـازتاب وسـیعی دارد و علاوه بر آنها، فرزندان شهدا نـیز بـه حـضرتش اسـتغاثه مـی کنند.
- اعتقاد به وعـده دیـدار با مهدی(عج) دیدار با امام زمان(عج) برای ارادتمندان حضرتش میسر است و حکایات متواتری از دیدار دوستداران امـام بـا ایـشان منقول است. به همین جهت رزمندگان اسـلام کـه خـود را سـربازان امـام مـی دانستند هر لحظه منتظر ملاقات با ایشان بودند. این موضوع یکی از عناصر مضمون ساز شعر دفاع مقدس است.
- اعتقاد به صبح عدالت با مهدی(عج) شب در شعر معاصر مفهوم نـمادین ظلم و ستم دارد و طبیعتاً موعودگرایی در شعر مقاومت نیز انتظار صبح و روشنی کشیدن است. به همین جهت ظهور مهدی موعود( به صورت دمیدن صبح، طلوع روشنی، سحر، پایان شب و... به تصویر کـشیده شـده است.
- اعتقاد به شکوفایی جهان با مهدی(عج) با دمیدن بهار مهدویت تمام سختی ها و مشکلات از جهان بار بربسته آرمان شهر یا اتوپیایی که یک جهان انتظار در پی آن بود شکوفا می گردد. بهار در شـعر مـعاصر مضمون نمادین آغاز مجدد حیات، شکوفایی، رستن از خمودگی و آراستن با شکفتگی را با خود دارد. بهار، ظهور و شروع حکومت همراه با عدل آخرالزمان و پایان سـردی و افـسردگی تبعیض، گناه، ستم و ظلم اسـت.
مـنابع
- امین پور، قیصر، مجموعه کامل اشعار، تهران، مروارید، 1388
- باقری، آیت، صهبای عشق، تهران، نسیم حیات، 1384
- بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، این شرح بی نـهایت، تـهران، 1371
- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، حماسه قلاقیران، تهران، 1373
- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، خـط سـبز یادگار سرخ، اصفهان، 1375
- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، سفرنامه آسمان، اصفهان، 1377
- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، شقایق های اروند، آبادان، 1375
- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، میعاد دوازدهم، تهران، 1382
- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، هشت فصل عشق، ارومیه، 1374
- ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، هفتمین فصل غزل، قزوین، 1377
- حسینی، حسن، همصدا با حلق اسماعیل، تهران، سوره مهر، دوم، 1385
- حـکیمی، مـحمدرضا، خورشید مغرب، قم، دلیل ما، چاپ بیست و پنجم 1382
- ده بزرگی، احد، شروه و شقایق، شیراز، کنگره برزگداشت سرداران شهید فارس، 1378
- شالچی، مجید، با منتظران، تهران، آرون، 1388
- شیخ الرئیس کرمانی، محمد، شعر شیعی و شعرای شـیعه، تـهران، اطلاعات، 1388
- صـدوق، محمد، عیون اخبار الرضا، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول 1404
- صفی زاده، فاروق، حماسه قلاقیران، ایلام، سومین کنگره شـعر دفاع مقدس، 1372
- طالقانی، محمود، آینده بشریت از نظر مکتب ما، قم، عـلمیه، چـاپ اول 1344
- طـباطبایی، محمدحسین، معنویت تشیع، قم، تشیع، سوم، 1386
- قزوه، علیرضا، روایت چهاردهم، تهران، لوح زرین و صریر 1384
- ــــــــــــــــــــــــــــــــــ، گزیده ادبیات معاصر، تـهران، 1378
- گـروه مؤلفان، ادبیات انقلاب اسلامی (سال چهارم دبیرستان)، تهران، شرکت چاپ و نشر ایران، 1366
- ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، روایـت مـجنون (مـجموعه اشعار برگزیده سیزدهمین کنگره سراسری شعر دفاع مقدس)، تهران، لوح زرین و صریر، 1383
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بـیروت، دار احیاء التراث العربی، سوّم، 1403
- محمدی پور، فرامرز، کنار چشم خدا، گیلان،بنیاد حفظ آثار و نـشر ارزش های دفاع مقدس، 1386
- مـصباح یـزدی، محمدتقی، جامی از زلال کوثر، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، دهم، 1388
- مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، صدرا، دوم. 1361
- موسوی گرمارودی، علی، باغ سنگ، تهران، تکا، اول، 1386
- هراتی، سلمان، مجموعه آثار، تهران، دفتر شعر جـوان، دوم، 1380