به گزارش ایسنا، منتقدان و پژوهشگران برای راحتی در مطالعه ادبیات به طبقهبندی آن به روشهای مختلف اقدام میکنند. یکی از این تقسیمبندیها که بیشتر به لحاظ تاریخی است، نسلبندی ادبیات است؛ مثلا نسل اول و دوم داستاننویسی. اما چه معیارهایی برای این تقسیمبندیها وجود دارد و آیا با این تقسیمبندیها میخواهند به این نتیجه برسند که هر دوره ادبیات منحصر به فرد خود را دارد؟ ایسنا نظر تعدادی از اهل ادبیات را در این زمینه جویا شده است که در پی میآید.
ببینیم با نسلبندی چه چیزی عاید خواننده میشود
مشیت علایی - مترجم و منتقد ادبی - در اینباره میگوید: طبقهبندی بر اساس نسل نوعی طبقهبندی در ادبیات است که منحصر به ایران هم نیست. اصطلاحی است که از غرب گرفته شده است، آنها هم این اعتقاد را دارند و میگویند نسل اول داستاننویسی، نسل دوم داستاننویسی و ...، حتی آنها خردتر هم میکنند؛ مثلا میگویند نسل اول داستانهای پستمدرن. این طبقهبندیها اساس و معیار خاصی ندارد و مرزهایش مشخص نیست و مانند سایر طبقهبندیها برای راحتی کار پژوهشگران و منتقدان است. البته طبقهبندی به شکلهای مختلف هم داریم؛ مثلا شعر قبل از انقلاب و شعر بعد از انقلاب.
او با بیان اینکه نمیداند چه ملاکهایی را برای نسلبندی ادبیات در نظر گرفتهاند، میافزاید: شاید بتوان گفت نسل اول داستاننویسی ما شامل افرادی مانند هدایت و جمالزاده است که بیشتر دید رئالیستی داشتند، در دوره بعد هم ما با مسائل سیاسی مواجه هستیم. من ایرادی در نسلبندی ادبیات نمیبینم به شرطی که این طبقهبندی برای خواننده سودی داشته باشد. ما باید ببینیم با این نسلبندیها چه چیزی عاید خواننده میشود.
علایی در ادامه درباره اینکه هر دوره ادبیات منحصربه فرد خود را دارد یا خیر اظهار میکند: احتمالا نسلبندی چنین چیزی را در نظر دارد که هر دوره یک ادبیات خاص دارد. نسل بیشتر مفهوم سنی دارد و از نظر مردمشناسی به بازه زمانی 25 تا 30 سال اطلاق میشود، این طبقهبندی نسل مسلما ناظر به سن نیست بلکه نوعی طبقهبندی تاریخی و اجتماعی است؛ در واقع میخواهد واکنش یک نسل را به جریانهای مختلف در ادبیات بسنجد. به نظرم نسل بیشتر جنبه تاریخی دارد و اگر ملاک تاریخی داشته باشد باارزش است؛ یعنی نسل را به عنوان یک برهه از تاریخ درنظر بگیرند نه ملاکهای دیگر، زیرا تاریخ بازتابدهنده مسائل انسانی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی جامعه است.
مقوله نسل ذیل معرفت تاریخی تعریف میشود
عنایت سمیعی - شاعر و منتقد ادبی - نیز در اینباره اظهار میکند: مقوله نسل را تاریخی میبینم. تاریخ عرصه تغییر است؛ یعنی هیچ واقعهای اعم از هنری، سیاسی و اجتماعی هرگز دوباره تکرار نمیشود، شاید ظواهر اموری شبیه هم باشد، اما وقتی وارد تحقیق و بررسی میشویم میبینیم شعر هر دوره با دوره دیگر یا نقاشی هر دوره با دوره دیگر متفاوت است. به نظرم معرفت ادبی و هنری، معرفت تاریخی است. بنابراین مقوله نسل و تفاوت نسلها ذیل معرفت تاریخی قرار میگیرد. یعنی شما از شعر دوره تاریخی هرگز به جزئیات آن دوره نمیتوانید برسید؛ مثلا ممکن است شعر مشروطه را خوب درک کنید، اما دلیل نمیشود شعر نیما را هم بفهمید. ظاهرا هر دو شعر و نزدیک به هم هستند. یا اگر شعر نیما را درک کنید دلیل نمیشود شعر هوشنگ ایرانی را فهم کنید. فهم کلی یک معرفت کلی را برای ما ترسیم میکند که میتواند چراغ راهنمایی باشد که ما را وارد یک تونل تاریک میکند، اما شناخت تونل مستلزم کاوش جزئیات آن تونل است. از طرف دیگر هیچ قاعده از پیش تعریفشده در هیچکدام از علوم انسانی وجود ندارد.
او میافزاید: این موضوع کاملا صحیحی است که هر دوره تاریخی ادبیات مخصوص به خود را میطلبد و تولید میکند. در هر دوره تاریخی فضایی بر مبنای ایدههایی که به صورت پراکنده وجود دارد، ایجاد میشود و کلیتی را تشکیل میدهد که ما بر مبنای آن ایدهها و افکار میگوییم این دوره هنر رئالیستی است یا پستمدرن، در واقع نامگذاریها تحت تأثیر فضاهایی است که در دورههای تاریخی شکل میگیرد، پس هر دورهای هنر و ادبیات خود را میطلبد و تولید میکند.
سمیعی همچنین میگوید: معتقدم در زمینه هنر پیشینیان چیز زیادی برای خلاقیت آیندگان باقی نگذاشتهاند، مثلا خلاقیت حافظ آنقدر عظیم است که هرگز نمیتوانید نسلهای بعدی را با آن آدمها مقایسه کنید. فکر میکنم پیشینیان سهم آیندگان را در حوزه هنر خوردهاند، یعنی پیشخور کردهاند.
با نسلبندی به نتیجه دلخواهمان نزدیک میشویم
همچنین فرخنده آقایی - داستاننویس - بیان میکند: با تقسیمبندی ادبیات موافق هستم زیرا با انجام این تقسیمبندیها میتوانیم راجعبه مباحث به شکل مشخصتری صحبت کنیم. اگر این تقسیمبندیها وجود نداشته باشد مجبور میشویم کلی صحبت کنیم که در این صورت جزئیات نادیده گرفته میشود. البته با نسلبندی ممکن است همه افراد مشخص در یک نسل قرار نگیرند و برخی بین نسلی باشند. این تقسیمبندیها صورت میگیرد تا بحثها به صورت تئوریک مورد بررسی قرار بگیرند و تجزیه و تحلیل موضوع را جلو ببرد.
او سپس خاطرنشان میکند: نقسیمبندی پیش از وقوع موضوع انجام نمیشود؛ اتفاقی رخ میدهد و کسانی بیرون از آن، موضوع را بررسی میکنند. درواقع افراد برای راحتی کار خود نسلبندی میکنند تا این نسلبندی به آنها کمک کند ویژگیهای یک مقطع را بدانند و دلایل وقوع جریان ادبی را روشن کنند و بتوانند راجع به آن بحث کنند. هدف ما از نسلبندی، گروهبندی آدمها نیست بلکه این است که موضوعات را روشن کنیم. البته این نسلبندی در جامعهشناسی هم وجود دارد.
آقایی در ادامه میگوید: با نسلبندی کردن، ویژگیهای دورههای مختلف که باعث تولید آثار گوناگون شده برجسته میشود، تعدادی از نویسندهها را نیز به عنوان سرگروه معرفی میکنیم. در واقع این تقسیمبندیها برای پی بردن به ویژگیها هر دوره کمک میکند. مثلا درباره ادبیات جنگ تقسیمبندی نسل اول و دوم وجود دارد زیرا ما نویسندههای 30 سالهای داریم که درباره جنگ مینویسند، درحالی که آنها مانند نسل اول جنگ را ندیدهاند و تجربیات آنها را ندارند. در واقع با تقسیمبندیها به نتیجه دلخواهمان نزدیک میشویم.
نسلبندی امتیازی برای یک نسل خاص نیست
قباد آذرآیین - داستاننویس - نیز درباره موضوع نسلبندی بیان میکند: زمانی که صحبت از نسل میشود در درجه اول سن و سال را در نظر میگیرند و امتیازی برای یک نسل خاص نیست. بیشتر معیار زمان مدنظر است. نسل اول ادبیات ما جمالزاده و هدایت و ... هستند و بعد نسلهای دیگر. الان هم نزدیک به نسل چهارم داستاننویسی هستیم. از نظر من جنبه زمانی و زیست شناسنامهای نویسنده مورد نظر است.
او همچنین میگوید: ادبیات و هنر تجلی حوادث اجتماعی و تاریخی یک دوره است. بنابراین میتوانیم بگوییم هر دوره ادبیات خاص خود را دارند؛ مثلا نویسندههای نسل اول نمیتوانند درباره رایانه صحبت کنند چون این موضوع متأثر از زمان است.
ندا ولیپور، خبرنگار ایسنا