داستان پاتریک ملروز Patrick Melrose از سال 1982، وقتی پاتریک (با بازی بندیکت کامبربچ Benedict Cumberbatch) با تماسی تلفنی از مرگ پدرش مطلع میشود، آغاز میشود. بلافاصله، به نظر میرسد چیزی درست نیست، به نظر میرسد پاتریک از زیر آب این تلفن را جواب میدهد. دوربین کارگردان ادوارد برگر Edward Berger، همانطور که پاتریک سعی میکند خودش را ثابت نگه دارد، سعی در قرار دادن او در فریم دارد. سپس پاتریک خم میشود، به نظر میرسد که پاتریک علت این تماس و واقعه پیش آمده را درک کرده است و از شدت غم خود را مچاله کرده است، اما نه او خم شده تا سرنگی را بردارد.
از سال 1821 که توماس د کوئینسی Thomas De Quincey، با نوشتن زندگینامه خود به نام «اعترافات یک انگلیسی معتاد به تریاک» Confessions of an English Opium-Eater، وارد ادبیات انگلیسی شد و داستان «معتاد» Junky نوشته ویلیام اس. باروز William S. Burroughs در سال 1953 نیز نتوانست به موفقیت آن برسد، داستانهای متعددی در مورد زندگی و درگیریهای معتادان وارد ادبیات انگلیسی شده است. «پاتریک ملروز»، داستانی 5 قسمتی از شبکه شوتایم Showtime، بر اساس یکی از این داستانها ساخته شده است. داستان این مجموعه اقتباسی از رمانی نوشته ادوارد سنت آبین Edward St. Aubyn، است که داستان مشکلات پاتریک، اعتیادش به هرویین، پدر آزارگرش و خانواده ثروتمند و درعینحال محدودکنندهای که در آن بزرگ شده است را نشان میدهد. او در اوج دوران اعتیاد خود که دلیل آن آسیبهایی است که در دوران کودکی دیده بود، هفتهای پنج هزار دلار مواد مصرف میکند.
اما «پاتریک ملروز» تنها به شرح دوران اعتیاد شدید این شخصیت نمیپردازد، بلکه بیننده را وارد پروسه مهم ترک کردن و بهبود یافتن نیز میکند. همانطور که سنت آبین در سال 2014 در مصاحبهای به مجله نیویورکر The New Yorker گفت، کتابها داستان پاتریک و تلاش او برای رهایی از اعتیاد را دنبال میکنند. کامبربچ قبلاً گفته بود که دو نقشی که بسیار دوست دارد در زندگی حرفهایاش بازی کند، هملت و پاتریک ملروز است. (در سال 2015، کامبربچ در تئاتری در لندن نقش این شاهزاده دانمارکی را بازی کرد.) کمی بعدازاین تئاتر بود که تهیهکنندگان، مایکل جکسون Michael Jackson و ریچل هورویتز Rachael Horovitz به او پیشنهاد بازی در مجموعه «پاتریک ملروز» را دادند.
حضور بندیکت کامبربچ بهتنهایی خبر از مجموعه داستانی قوی و مدعی جوایز مختلف، میدهد. بااینحال بازیگران دیگر این مجموعه نیز، بازیگران قوی و بااستعدادی هستند و تمام بازیها، مخصوصاً در قسمت اول، به نام «خبر بد» Bad News که پاتریک را تحت تأثیر هرویین و کوکایین و الکل و سایر مواد مخدر نشان میدهد، تماشایی است.
فرقی نمیکند «پاتریک ملروز» را مجموعه تلویزیونی کامبربچ بدانید یا نه اما این حقیقت را نمیتوان نادیده گرفت که این مجموعه به زیبایی و باظرافت تمام ساخته شده است، چه ازنظر تکنیکی و چه ازنظر موسیقی و رنگ. ملروز قویترین بازی کامبربچ تا به امروز است. او معمولاً در نقش آدمهای باهوش، مثل شرلوک هولمز Sherlock Holmes، دکتر استیفن استرنج Dr. Stephen Strange و الن ترنینگ Alan Turning بازی میکند، اما در «پاتریک ملروز»، اعمال بدون فکر ملروز، به خاطر اتفاقات احساسی و ماجراهای زندگی گذشته او است و کامبربچ به زیبایی این درگیریها را به تصویر کشیده است. قسمت اول این مجموعه هم داستان ترسناک زندگی آغشته شده به اعتیاد و دیوانگیهای ناشی از آن را نشان میدهد و هم داستانی جالب و تماشایی از بهانهها و ضعفهای یک معتاد. پاتریک بسیار ثروتمند است و وقتی برای تحویل گرفتن جنازه پدرش به نیویورک میرود، به هرکسی که سر راه خود میبیند مبلغ زیادی انعام میدهد. داستان، ضعفهای شخصیت اصلی را با بیانی طنز به نمایش گذاشته است؛ اما هنگامیکه پاتریک به مواد مخدر نیاز پیدا میکند، جنبه تاریک قصه نمایان میشود و تلاش پاتریک درمانده برای پیدا کردن هرویین در شهری ناآشنا را نمایش میدهد.
کم پیش میآید که در فیلمی این موضوع نمایش داده شود که پول و زندگی لوکس و مرفه به زندگی توخالی و تنهایی منجر میشود، مخصوصاً در داستانی در مورد اعتیاد. با اینکه مثالهای موفقی مانند داستان تأثیرگذار «مرثیهای برای یک رویا» Requiem for a Dream از دارن آرونوفسکی Darren Aronofsky و یا داستان ناراحتکننده و زیبای شخصیتهای مجموعه داستانهای «بوجک هورسمن» BoJack Horseman وجود دارند، اما داستانهایی با چنین پیامهایی معمولاً موفق از آب درنمیآیند. نمایش مواد مخدر و تأثیرات آن در صحنهای از فیلمی ممکن است حتی به نظر جذاب بیاید، اما ایده ساخت داستانی هشت فصلی در مورد اعتیاد به نظر جالب نیست.بااینحال، به نظر میرسد که «پاتریک ملروز» از پس این مشکل برآمده است، چراکه توانسته مجموعه داستانی نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه، در مورد اعتیاد بسازد. هر قسمت یکساعته این مجموعه، از یکی از کتابهای سنت آبین گرفته شده است و داستان این مجموعه روند کتاب را در روایت داستان زندگی پاتریک، دنبال میکند. (اگر این مجموعه در شبکه نتفلیکس ساخته میشد، به خاطر دلایل اقتصادی، احتمالاً در قالب سریالی 5 فصل ساخته میشد و نه یک مجموعه سریال کوتاه).
هر قسمت نوشته دیوید نیکولز David Nicholls، سبک و آهنگ مخصوص خود را دارد. توازنی زیبا از اهمیت موضوع داستان و از سبک روایت آن. «پاتریک ملروز» در هر قسمت بهتنهایی و در کل بهعنوان یک مجموعه، تماشایی و هنرمندانه است. قسمتها به روشی پیچیده به هم مرتبط هستند: صحنهای در سال 1982 بهگونهای تصویر میشود و در سال 1990 همان صحنه از زاویه دیگری روایت میشود. با بازی هماهنگ و زیبای بازیگران، این پرشهای زمانی مشکلی در روایت داستان ایجاد نکرده است و قطعات داستان بهخوبی در کنار هم قرار میگیرند. «پاتریک ملروز» مثال موفقی برای مجموعههای تلویزیونی است که امروزه باید ساخته شود، فکرشده، با ظرافت، هنرمندانه، با داستانی گیرا و بدون کش دادن الکی داستان.به دلیل خوشساختی این مجموعه، بیننده ترغیب میشود که به عمق داستان برود. پاتریک بسیار ثروتمند است، پدرش دیوید (با بازی هوگو ویوینگ Hugo Weaving) اشرافزاده است و مادرش (با بازی جنیفر جیسون لی Jennifer Jason Leigh) نیز یکی از وارثان سلطنتی است. «پاتریک ملروز» داستان برههای از تاریخ است اما داستانی نوستالژیک نیست. در فلشبکهایی به دوران کودکی پاتریک، میبینیم که پدر سختگیر و خشن او اداره امور خانه را به عهده دارد و همسر دائمالخمر او، النور، در کار او دخالتی نمیکند. ویژگی ناراحتکنندهای در همه این فلشبکها وجود دارد و بالاخره در قسمت سوم، «قدری امید» Some Hope که مهمانی اشرافی در عمارت آنها را نشان میدهد، «پاتریک ملروز» نقابی از چهره این زندگی آرام و پرزرقوبرق اشرافی بریتانیایی برمیدارد.
تأثیرگذاری داستان در تلاش شخصیت اصلی برای جلوگیری از روبهٰرو شدنش با واقعیتهای زندگی و ترس از هوشیار بودن و تحمل دردها و سختیها و پناه بردن به هر نوع مواد مخدر برای رسیدن به بیحسی، است؛ و درنهایت رسیدن به این نکته که ریشه همه این مشکلات در اتفاقات دوران کودکیاش است که از فکر کردن به آن واهمه داشته است. او با صداقت و نترسی خود حباب آرام زندگی اشرافی را میشکند تا ذات واقعی آن را نمایش دهد. «پاتریک ملروز» از بیننده دعوت میکند که مانند پاتریک خیالات را کنار بگذارد و همراه با او سعی کند بر نکاتی تمرکز کند که باعث میشود به آدم بهتری تبدیل شود.
این مطلب از نوشته سونیا سارایا Sonia Saraiya در سایت ونیتیفیر Vanityfair گرفته شده است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
61