به گزارش مشرق، قرار برای جشن امضای کتاب زوج دهه هفتادی در حوالی خیابان انقلاب بود. درست در همین نزدیکی نویسنده قراری با مخاطبانش داشت تا کتابی را که تا این حد سر و صدا به پا کرده را امضا کند.
کمی از ساعت مقرر گذشت و نویسنده نیامد. هرچند بر تعداد مخاطبان حاضر در ترنجستان سروش افزوده میشد، تعداد بانوان بیش از سایرین بود و مردم در راهروها و کنار کتابها مخاطبان جوانی را میدیدند که برای یک کتاب عاشقانه گرد هم آمده بودند.
داستانی که باید در تاریخ ثبت شود. این بار روایت جوانانی را در خود داشت که نه برای 200 سال گذشته بلکه معاصر ما هستند؛ این روزها را دیده و با عشق در کنار هم زیستهاند. سبک زندگی دختر و پسری که با ما همنسل بودهاند اما روش و منش زندگیشان آنها را به مسیر ایثار سوق داد.
اینجا ترنجستان سروش، همچنان بر میزان جمعیت افزوده میشود. همه سراغ نویسنده را میگیرند و در نهایت «ملاحسنی» نویسنده کتاب وارد سالن میشود. مقابلش کتاب را چیدهاند و حاضران در ترنجستان هم یا کتاب را از قبل تهیه کرده و یا همان جا از پیشخوان خریده و در صف امضا ایستادند.
دهه نودیها هم به همراه خانوادهها آمدهاند. جوانان از زندگی این بانوی جوان که در کتاب مطرح شده با هم صحبت میکنند و روایت از آنچه عاشقانه بود حکایت دارد.
تنها نباید کتابهای نویسندگان مشهور باشد تا صف طویل امضا برایش ایجاد شود؛ گاهی هم برای کتاب سادهای که رهبر انقلاب از آن در نشست با اعضای مجلس خبرگان یاد میکنند، اینگونه صف طویل شکل میگیرد.
ملاحسنی کنار میزی که کتاب در آن چیده شده مینشیند. ابتدا با صلوات بر شهدا و امام شهدا جمع را از همهمههای معمول فاصله میدهد و سپس اینگونه سخن میگوید؛
چه آنها که کتاب را خواندهاند، چه افرادی که امروز کتاب را خریده و مطالعه میکنند، این سفارش بنده را مدنظر قرار دهند؛ همیشه به مخاطبان دو سفارش میکنم: اول اینکه کتاب را به عنوان یک حرکت فرهنگی نگاه کنند و از آن حمایت کنند، چرا که اگر کتاب «یادت باشد» دیده شده به خاطر مخاطبانش بوده، پس از همه افرادی که در این مدت لطف داشتهاند، تشکر میکنم.
اما دومین سفارشم این است که به عنوان یک درس زندگی نگاه کنیم. همه تاکید بنده به عنوان نویسنده و خانم سیاهکالی به عنوان راوی کتاب این بوده که انتهای همه این ماجراهای عاشقانه به یک درس زندگی برسیم. از بازخوردهایی که از مخاطبین در شبکههای مختلف گرفتهایم، متوجه شدیم همه اذعان دارند به این نکته که «یادت باشد» علاوه بر اینکه یک اثر عاشقانه و درام امروزی است، درس زندگی هم هست. با توجه به اینکه زندگی شهدای مدافع حرم خیلی به زندگی ما نزدیک است و به قول حضرت آقا این شهدا برای صد یا 200 سال پیش نیستند (برای همین سالهای 94 یا 95 هستند) امیدواریم از این کتاب رزومه و کار عملیاتی برای زندگی خود استخراج کنیم.
به اعتقاد من «یادت باشد» داستان و قصه «ربابهای سرزمین ماست». امیدواریم ما شرمنده همسران شهدا، مظلومیت آنها و این همه ایثارشان نباشیم. اینها از تمام وجود خود گذشتند تا ما امروز در امنیت باشیم. امیدواریم ما مدیون همه شهدا و شهدای مدافع حرم نباشیم.
بعد، حرفهایش را اینطوری ادامه میدهد: برخی از افراد در اوج گمنامی به شهادت میرسند. در همان شب که این شهید بزرگوار به شهادت میرسد، دو همرزم ایشان نیز به شهادت میرسند که پیکرشان حتی به کشور باز نمیگردد. این اوج ایثار و ازخودگذشتگی است و درسی برای همه ماست که کنار همه روزمرگیهامان این نگاه متعالی را در زندگی دنبال کنیم تا روزی برسد که ما هم بتوانیم مثل آنها به دنیا و اطرافمان نگاه کنیم.
سخنان نویسنده که به پایان میرسد، نوبت رسانههاست. یک به یک، شاتر به شاتر از نویسنده و امضایش ثبت خاطره میکنند و فریمهایی ثبت میشود تا بماند برای تاریخ از آنچه در تاریخ باید ثبت شود.
«یادت باشد» روایت عاشقانهای از زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید است که به قلم محمدرسول ملاحسنی نوشته شده و از سوی انتشارات شهید کاظمی در بازار کتاب عرضه میشود.
نخستین چاپ این کتاب اسفندماه 96 با شمارگان یکهزار و 500 نسخه از سوی نشر شهید کاظمی راهی بازار نشر شد و در مدت کمتر از هفت ماه به چاپ بیست و سوم رسید.