نقد و بررسی دیدگاه مستشرقان درباره اهداف غزوات و سرایای پیامبر اعظم از منظر اسناد تاریخی

مستشرقان درباره جنگ های رسول خدا (ص) و اهداف آن نظر واحدی ندارند. برخی از آنان با بررسی منصفانه اسناد و منابع تاریخی، تحلیل نسبتا قابل قبولی ارائه کردند

نقد و بررسی دیدگاه مستشرقان درباره اهداف غزوات و سرایای پیامبر اعظم از منظر اسناد تاریخی

مقدمه

مستشرقان درباره جنگ های رسول خدا (ص) و اهداف آن نظر واحدی ندارند. برخی از آنان با بررسی منصفانه اسناد و منابع تاریخی، تحلیل نسبتا قابل قبولی ارائه کردند. ایشان جنگ های عصر پیامبر اکرم (ص) را امری ضروری برای حیات اسلام و مسلمانان دانسته اند اما گروه دیگری از مستشرقان، اهداف جنگ های پیامبر اکرم (ص) را مادی و با انگیزه خشونت طلبی و به دست آوردن غنایم ، تفسیر و تحلیل کرده اند. اظهارات مستشرقان درباره جنگ های عصر پیامبر اکرم (ص) را با دو شیوه میتوان نقد و ارزیابی کرد:

1- با مبانی نظری اسلام؛ یعنی قرآن و سنت پیامبر (ص) را به عنوان نقشه راه حضرت (ص) مورد سنجش قرار دهیم.

2- بر اساس اسناد تاریخی، آرای آنان را ارزیابی کنیم.

در این مقاله با شیوه دوم ؛ مسئله را بررسی میکنیم. مقصود از مستشرقان در این مقاله ، ساکنان مغرب زمین هستند که درباره شرق و اسلام مطالعاتی دارند و اظهار نظر کرده اند. [1]

اهداف جنگ های پیامبر (ص) از منظر مستشرقان

به طور کلی میتوان آرای مستشرقان دربارة اهداف غزوات و سریه های عصر پیامبر اکرم (ص) را در پنج قسمت دسته بندی کرد:

١. تأمین زندگی و معیشت مسلمانان

برخی از مستشرقان جهاد را راهکاری میدانند که پیامبر اکرم (ص) برای نجات پیروان خود از فقر و تنگ دستی ارائه کرد. نویسنده مقاله پیامبر اسلام در دائرة المعارف آمریکانا در این باره مینویسد:

محمد (ص) به زودی با ضرورت تأمین معاش پیروان خود که از مکه گریخته بودند و اکنون مهاجران نامیده میشدند و هم چنین تازه مسلمانان که در مدینه، انصار (یاوران ) نامیده میشدند مواجه گردید. محمد (ص) برای تأمین نیازهای آنها، قطع طریق کردن کاروان را که در راه بازگشت از سوریه بود مشروع دانست... . پیروزی در بدر قدرت دنیوی اسلام را بنا نهاد از این پس ، اسلام وضع نظامی[2]مستحکمی یافت. سال بعد ابوسفیان برای جبران شکست لشکر کشید.

ویلیام مونتگمری وات پیروزی های سریع مسلمانان را نه به منظور گسترش اسلام، بلکه برای کسب غنایم جنگی میداند. وی که از دوران پیروزیهای مسلمانان در جهان به دوران سیادت طلبی مسلمانان تعبیر میکند، ضمن رد تلاش های نویسندگان مسلمان در رد این دیدگاه، به صراحت بیان میکند که لشکر کشیهای مسلمانان برای کسب غنایم بوده است و اتفاق های دوران پیامبر (ص) نیز آن را تأیید میکند.

وی ضمن به کاربردن واژه رزیّه (به معنای خسارت و مصیبت ) به جای «غزوه » و «سریه » یادآور میشود که این گونه حملات در میان قبایل عرب بادیه نشین، عملی رایج بوده است و از آن جایی که هدف از آن به دست آوردن مال بوده است ، کمتر افراد در آن کشته میشده اند. بنابراین برای اعراب بادیه نشین به صورت یک ارزش درآمده بود.

محمد (ص) پس از آن که قبایل مختلف شبه جزیره عربستان را متحد کرد، برای این که جلوی دست اندازیهای قبایل بر یکدیگر را بگیرد و راهی برای رهایی انرژی متراکم حمله و هجوم آنان پیدا کند، در سال های پایانی حیاتش، برنامه حمله به سرزمین ها و قبایل دیگر را سامان داد که این امر در زمان خلافت عمر به جنگ های منظم میان[3]مسلمانان و ارتش های بیزانس و ساسانی منجر گردید.

هم چنین نویسنده کتاب تمدن قرون وسطا نیز علت اصلی جنگ های صدر اسلام را فقر مسلمانان و نیازمندیهای مادی آنان میداند.[4] توماس آرنولد مینویسد: روحیه پست مادی و علاقه اعراب برای به چنگ آوردن غنایم، عامل اصلی و نیروی اساسی به پا دارنده پیروزیهایشان بوده است ؛ زیرا اعراب اقوام صاحب پشتکار و سخت کوش اند. این قوم برای فرار از مشکل گرسنگی نیازمند ترک[5]صحرای خشک و رسیدن به اراضی پر ثروت و مرفه مجاور خویش بودند.

افرادی چون ایرام لاپیدوس [6]و ستانلی لان بول [7] نیز همین دیدگاه را درباره جنگ های پیامبر اکرم (ص) دارند.

٢. اشباع روحیه جنگ طلبی تازه مسلمانان

برخی از مستشرقان، دستور جهاد به وسیله پیامبر (ص) را پاسخی میدانند به میل جنگ طلبی و غارت گری که در وجود تازه مسلمانان حجاز وجود داشت. نویسنده فصل زندگی پیامبر (ص) در تاریخ اسلام کمبریج در تحلیل خود از جهاد مینویسد: غزوه و جمع آن مغازی، عادت و پیشه مرد عرب چادرنشین، در واقع نوعی ورزش محسوب میشد. قبل از اسلام، معمول ترین هدف این جنگ ها ربودن گوسفند و شتر گروه های معارض بود.

[8]سپس وی با اشاره به برخی از جنگ های صدر اسلام مینویسد: بسیاری از صحراگردان و شهرنشینان، به دلایل سیاسی و یا غیر دینی هم چون میل به جمع آوری غنایم، به این دولت پیوستند. [9]و چنین ادامه میدهد: او (محمد (ص) ) طبیعتا خواهان آن بود که پیروانش با هم در صلح و صفا زندگی کنند اما از آن جا که توان اعراب ، بیشتر در جنگ های ضد دیگر قبایل صرف میشد، در نتیجه باید جایگزینی پیدا میشد تا این انرژی صرف آن گردد. این جایگزینی از پیش در مفهوم جهاد یا جنگ مقدس نهفته بود، امری که اساسا [10]شامل یک غزوه بود و شامل کسب غنایم نیز میشد.

و در جای دیگر به عنوان دست آورد محمد (ص) مینویسد: به منظور جلوگیری از متلاشی شدن جامعه، آن هم به سبب قدرت جنگ افروزانه آنان، پیامبر (ص) تفکر جهاد را مطرح کرد. [11]مونتگمری وات در مجموعه گفتارهایی که از وی با عنوان تأثیر اسلام بر اروپای قرون وسطا منتشر شده است مینویسد: حمله مسلمانان ... شکل دیگری از غارت های بدوی بود که قبایل عرب قرن ها به آن خو گرفته بودند.[12]

٣. اعمال خشونت بر غیر مسلمانان و گسترش اسلام

برخی از مستشرقان، اسلام را دین خشونت میدانند که برای سرکوب پیروان ادیان دیگر و گسترش اسلام، جهاد را مطرح کرده است. دیوید هیوم ، فیلسوف انگلیسی (٣٧٣٣  ٣٧٧١ م ) در رساله خود درباره تاریخ طبیعی دین در فصل مقایسه ادیان در این باره مینویسد: اسلام از ابتدا با اصول سخت گیری بیشتر و خون ریزی شروع کرد حتی امروز هم اگرچه آتشی بر سر پیروان ادیان دیگر نمیریزد، آنها را از لعنت و وعده جنگ بی نصیب نمیگذارد.

[13]هامبرت رومی [14]میگوید: آنان (مسلمانان ) درباره دین خود تا آن جا جدی بودند که هر کجا که به قدرت می رسیدند، بدون هیچ ترحمی به کشتار کسانی که علیه دین آنان تبلیغ[15]میکردند اقدام میکردند.

یکی دیگر از مستشرقان انگلیسی به نام بازورت به توضیح واژه جهاد پرداخته و در سخنانی که گویی خود آن را وضع کرده است، درباره این واژه مینویسد: جهاد واژه ای است عربی و به معنای مبارزه شرعی است. جهاد که به عنوان تکلیفی دینی بر دوش همه پیروان [حضرت ] محمد (ص) نهاده شده، بر این مفهوم استوار است که چون دین اسلام دارای اعتبار جهان شمول است، باید حتی اگر لازم باشد به زور اسلحه، در بین همۀ افراد بشر انتشار یابد. او در ادامۀ سخنان خود مینویسد: در اسلام سنتی، جهاد میبایست علیه اهل کتاب (یعنی متولیان مقتدر کتب مقدس و برتر از همه یهودیان و مسیحیان ) و نیز علیه مشرکان ترتیب داده شود تا به اقتدار اسلام گردن نهند و به اسلام بگروند.

[16]٤. انتقام و تسویه حساب با مخالفان

برخی از مستشرقان، هدف غزوات و سریه ها را انتقام مسلمانان از اهل مکه میدانند که آنان را از شهر و دیارشان بیرون کرده بودند. نویسنده مقاله محمد (ص) پیامبر اسلام در دایرة المعارف اسلام لیدن در این باره مینویسد:  ارتقای مکه به مرکز اسلام، وظیفه جدیدی بر عهده پیامبر نهاد که مسلما وی آن را پیش بینی کرده بود. هنگامی که زیارت اماکن مقدس در مکه و اطراف آن برای مسلمانان واجب شد، آنان ناگزیر شدند تا راهی برای ورود به سرزمین مقدس بیابند که از آن اخراج شده بودند. (حج ٢٢، ٢٢). از آن جا که دست یابی به یک توافق نامه صلح آمیز، غیر ممکن به نظر می رسید، لازم بود ورود به مکه با توسل به زور انجام گیرد. پیامبر نیز باید با مردم مکه تسویه حساب میکرد؛ زیرا آنان با بیرون راندن او از شهر، در نظر جهانیان بر او غلبه یافته بودند و عذابی که مکررا به ایشان وعده داده بود  که تا حدی به شکل مجازات کلیشه بیدینان در «داستان های عذاب » بوده  تحقق نیافته بود. این مسئله موجب صدور فرمان الهی جدیدی گردید که در متون سیره با عنوان «اجازه جنگ» با مشرکان، از آن یاد شده است. انصار متعهد شده بودند تنها در صورتی که پیامبر (ص) آماج حمله قرار گیرد، از او دفاع کنند، و تجار مکه مایل نبودند با آغاز جنگ، در حق او لطفی کنند. مهاجرین برای جنگیدن پیمان نبسته بودند، و بسیار برخلاف احساسات شان بود که به منزله اهالی مکه با اعضای قبیله خود و خویشاوندان هم خونشان بجنگند. از آیات قرآن که پیروان محمد (ص) را به شدت در این باره ملامت میکند (بقره (٢) ٢١٢؛ حج (٢٢ ) ٣٣ و آیات بعد و غیره ) میتوان فهمید که مخالفت آنان تا چه حد باعث رنجش محمد (ص) شد.

[17]

5. دفاع از اسلام و مسلمانان

مستشرقان واقع نگر، جنگ های صدر اسلام را امری اجتناب ناپذیر برای حیات مسلمانان و اسلام میدانند. جان دیون پورت ، نویسنده کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن » ضمن تشبیه رفتار پیامبر (ص) به رفتار حضرت موسی (ع) برای تبلیغ آیین آسمانی خویش ، اتهام نشر اسلام با زور و شمشیر از سوی حضرت محمد (ص) را رد میکند. او می نویسد: همان گونه که حضرت موسی (ع) شارع و ناشر قانون بود برای نجات بنی اسرائیل از مصر به زور و قدرت متوسل شد و اگر چنین کاری نمیکرد به یقین نمیتوانست قومش را نجات دهد. با این حال تا کنون هیچ کسی یافت نشده که آن حضرت را متهم به جاه طلبی و قدرت خواهی کند.

حضرت محمد (ص) نیز برای وحدت جوامع پراکنده شبه جزیره عربستان که به قبایل متعدد تقسیم بودند و اغلب با یکدیگر در حال نزاع و جدال بودند راه دیگری نداشت جز این که به عنوان راهنما و سردار آنها قیام کند و از قدرت نظامی استفاده نماید. در هر حال وضع و رفتار پیامبر (ص) طوری بود که به کلی او را از تهمت جاه طلبی منزه نگاه میداشت.

[18]ام. ساواری (M. savary) فرانسوی در کتاب «محمد، ستاره ای که در مکه درخشید»[19] ضمن رد ادعای جنگ طلبی پیامبر (ص) ، به دفاع از جهاد مسلحانه آن حضرت (ص) میپردازد. وی عقیده دارد که پیامبر (ص) هرگز نمیخواست جنگ کند و تا میتوانست از جنگ دوری میکرد. تنها زمانی آن حضرت (ص) به جهاد مسلحانه روی میآورد که:

1) زبان و منطق نیرومند اسلام به علت تعصب های جاهلانه و خشک مردم سودمند نبود. 2) پیروان او از روش های سیاسی خود به علت کارشکنی احزاب مخالف، مانند کفار و یهودیان کاری از پیش نمیبردند. 3) جایی که آبرو و شرافت مسلمانان در خطر میافتاد.

این نویسنده فرانسوی در ادامه مینویسد: در هر عصر و زمانی دفاع از عقیده و ایمان شایسته و پسندیده است و محمد (ص) نیز در راه خدا و برای دفاع از مسلمانان به جهاد میپرداخت و جنگ در چنین صورتی جهاد انسانی است. [20]

آر. اف. بودلی (R. F Boodli) در کتاب «الرسول، حیاة محمد» برای دفاع از پیامبر (ص) و رد تهمت جنگ طلبی از آن حضرت (ص) مینویسد: انتقاد کنندگان بر محمد (ص) ایراد میگیرند که او آتش جنگ را دامن میزند و در این باره بعضی از تاریخ نویسان بسیار قلم فرسایی میکنند. به خیال این که تنها محمد این نوع جنگ ها را به وجود آورد. این تاریخ نویسان فراموش کرده اند که در دنیا سبب اساسی برای جنگ ها، مذاهب و ادیان دیگرند. (و این اختصاص به اسلام ندارد. ) اگر محمد (ص) تورات را میخواند، میدید موسی جنگ های مقدسی را به راه انداخته که دو هزار سال قبل از جنگ های محمد بر پا شدند. اگر کمی بیشتر تورات را مطالعه میکرد، میدید پادشاهان بنی اسرائیل بیش از او برای دفاع از عقاید خود میجنگیدند و خواهد دید که عبرانی های قدیم برای جنگ های دینی خود قوانین مذهبی گذراندند که هیچ قابل قیاس با قوانین امروز نیست. محمد تشنۀ خون ریزی نبود. او به اسیر اجازه[21]انتخاب میداد تا این که یا جزیه بدهد و یا اسلام را قبول کند.

تأملاتی دربارة دیدگاه مستشرقان

خاورشناسان بر خلاف واقعیت های تاریخی و بدون ارائه اسناد قابل قبول، تمام جنگ های صدر اسلام را هجومی گرفته و در صدد توجیه اهداف و انگیزه مسلمانان از این جنگ ها بر آمده اند که این برخلاف واقعیت های تاریخی است. علاوه بر این که آرای مستشرقان با آن چه در اصلیترین متن دینی مسلمانان یعنی قرآن آمده به هیچ وجه هم خوانی ندارد و مستشرقان باید برای اثبات دیدگاه خود، بتوانند نادرستی آن چه را که مسلمانان خود درباره اهداف و انگیزه های جنگ ها بیان کرده اند، اثبات کنند. برای روشن شدن مطلب، در این جا ابتدا به اهداف و ماهیت جهاد در اسلام از نظر قرآن اشاره میکنیم .[22]  سپس جنگ های رسول خدا (ص) را از منظر تاریخی بررسی میکنیم.

الف ) ناسازگاری آرای مستشرقان با تعالیم قرآن

مطالبی که مستشرقان درباره اهداف جنگ های پیامبر اکرم (ص) بیان کرده اند با قرآن کریم که نقشه راه پیامبر (ص) بوده است تفاوت دارد. از نظر قرآن، هدف اصلی جنگ های صدر اسلام، دفاع از کیان اسلام و مسلمانان بوده است. همان گونه که عده ای از خاورشناسان اعتراف کردند. جهاد در اسلام قانونی است برای دفاع و مسئله دفاع که از ضرورت های زندگی بشر است. اسلام به عنوان دین جامع برای حیات خود و پیروانش و نجات انسان های در بند، مسئله جهاد را مطرح کرده است. قرآن[23]کریم میفرماید که اگر دفاع نبود مراکز عبادی و بندگی خداوند ویران میشد.

اسلام به عنوان مکتبی آسمانی خواهان زندگی مسالمت آمیز و با شرافت برای همه انسان ها است. به همین جهت، اصل برتر از نظر اسلام صلح است اما اسلام با پذیرش ذلت و ظلم مخالف است و بیتفاوتی نسبت به حق و باطل را نیز با شرافت انسانی ناسازگار می داند. از نظر قرآن، جهاد چه در راه دفاع از جامعه اسلامی و حقوق مظلومان باشد (جهاد دفاعی ) و چه برای تبلیغ و گسترش اسلام (جهاد ابتدایی) [24]باشد در هر صورت دفاع از حقوق انسانیت است، نه اشباع خودکامگی دنیاخواهان و قدرت طلبان.

از این رو خداوند در قرآن کریم ، یازده بار واژه «جهاد» و بیست بار واژه «قتال » را با کلمه «فی سبیل الله » آورده است . این قید بر این امر دلالت دارد که جهاد و قتال، فقط باید برای خدا باشد و چنین هدفی محال است که با خود محوری، زورگویی، سلطه طلبی و منفعت گرایی سازگار باشد. به همین جهت از نظر اسلام، هر جنگ و ستیزی که با هدف جاه طلبی و به دست آوردن مال و ثروت نامشروع و برای استثمار دیگران باشد، ظلم تلقی میگردد و ناپسند شمرده میشود. جنگ با هدف دفع تجاوز و دفاع از حق و حقیقت، از نظر ادیان الهی و ملت های آزاده و فرهیخته نه تنها مذموم نیست بلکه مورد ستایش است. بدون تردید اگر ملتی به بهانه این که ما طرفدار صلحیم در برابر متجاوز مقاومت و پایداری نکند به طور قطع مورد مذمت عقلای عالم قرار میگیرد؛ زیرا این کار در واقع تسلیم شدن و ذلت است. طبق بیان قرآن کریم در همه ادیان توحیدی این نوع جنگ وجود داشته است و تشریع آن به دین اسلام اختصاص ندارد.[25]

ب ) ناسازگاری سخنان مستشرقان با اسناد تاریخی

خاورشناسان برخلاف واقعیت های تاریخی و بدون ارائه اسناد مورد قبول مورخان، همه جنگ های صدر اسلام را هجومی گرفته و در صدد توجیه اهداف و انگیزه های مسلمانان از این جنگ ها بر آمده اند. در صورتی که اسناد تاریخی گواهی میدهند که بیشتر جنگ های عصر نبوی با انگیزه دفاع از هستی مسلمانان انجام گرفته است. جنگ های هجومی مسلمانان نیز اهداف انسانی داشته است که از دید هر انسان منصفی پذیرفته می شود.

اهداف و علل جنگ های پیامبر (ص) بر اساس اسناد تاریخی

غزوات و سرایای عصر نبوی را در یک جمع بندی کلی به چهار دسته، تقسیم میشوند:

1)دفاعی؛ 2) تهاجمی پیش گیرانه (دفاعی در قالب تهاجم )؛ 3) جنگ به خاطر پیمان شکنی یا خیانت از سوی مخالفان؛ 4) جنگ برای دفاع از حق الله و حقوق انسانی انسان ها. در ادامه هر کدام از این جنگ ها را با بررسی علل و اهداف آنها متذکر میشویم.

١. غزوات و سرایای دفاعی

غزوات و سرایایی که در مقابل تهاجم اعراب و مشرکان مکه و دیگر نقاط عربستان صورت گرفته است، غزواتی هستند که مسلمانان در وقوع آن نقشی نداشتند[26] و در این جنگ ها به دفاع از خود پرداختند. این دسته از غزوات و سرایا عبارت هستند از غزوات بدر اولی، سویق، احد، احزاب، غابه و دو سریه به نام های کرز بن جابر و عبیده بن حارث. بر اساس گزارش منابع تاریخی در تمام این جنگ ها، مسلمانان مورد هجوم قرار گرفته و در برابر حملات مشرکان از خود دفاع کرده اند.

به عنوان نمونه، بدر اولی در پی حمله به گله های مدینه صورت گرفت و غزوه سویق[27]در پی حملۀ ابوسفیان به مدینه رخ داد. در غزوه احد نیز قریش به خاطر انتقام کشتگان خود در بدر، این جنگ را بر پا کرد. [28]هم چنین جنگ احزاب با هجوم قریش و همراهی همه مخالفان داخلی، رخ داد. [29]حمله به شتران شیری پیامبر (ص) در غابه نیز، علت وقوع غزوه ای به همین نام بود. [30]هم چنین دو سریۀ کرز بن جابر[31] و عبیده بن حارث [32]از این دسته هستند. در تمام این نبردها بر اساس گزارش منابع تاریخی، مسلمانان مورد هجوم قرار گرفته و از خود دفاع کرده اند.

٢. غزوات و سرایای تهاجمی

بیشتر جنگ هایی که آغازگر آنها مسلمانان بودند، حمله به کاروان های تجاری قریش بوده است. از مجموع یازده جنگی که ابتدا به وسیله مسلمانان آغاز شده است، تعداد نه حمله به منظور دست یابی به کاروان های تجاری قریش بوده است که شامل چهار غزوه به نام های ابواء[33] بواط، [34]ذوالعشیره [35] و بدر[36] و هفت سریه به نام های سریۀ حمزة بن عبدالمطلب، [37] سریۀ سعد بن ابی وقاص، [38]سریۀ زید بن حارثه بن قردة ، [39] سریه زید بن حارثه بن عیص [40]و سریۀ بنی عبس است .

[41]دو حملۀ نظامی دیگر نیز وجود دارد که یکی غزوه ای با نام فرع است [42]که هدف اصلی وقوع آن، معلوم نیست و دیگری سریه ای به فرمان دهی عبدالله بن جحش است که مورخان درباره دلیل وقوع آن، اختلاف نظر دارند و به سبب اهمیت و چگونگی وقوع این سریه، در مباحث آینده آن را بررسی خواهیم کرد.

علل و انگیزه های مسلمانان از حمله به کاروان های تجاری

از آن جا که مشرکان اموال مسلمانان را در مکه به سبب مسلمان شدن آنها، به زور تصاحب و ضبط کرده بودند، میتوان گفت که حمله به کاروان های قریش برای جبران خسارت های مسلمانان بوده است. به عنوان نمونه، زمانی که صهیب بن سنان میخواست از مکه به مدینه مهاجرت کند مشرکان قریش به او گفتند: تو در شرایطی به این شهر وارد شدی و نزد ما آمدی که فردی فقیر و حقیر بودی. تو در شهر ما دارای ثروت و مال شدی و به موقعیت کنونی رسیدی. حال میخواهی مال و ثروتی را که در این شهر به دست آورده ای به همراه خود از این شهر خارج سازی؟ به خدا سوگند که چنین چیزی میسر نخواهد شد. صهیب به مشرکان گفت: اگر من مالم را برای شما گذاشته و بروم، مرا رها خواهید کرد؟ مشرکان پاسخ مثبت دادند و صهیب اموال و ثروت خود را برای مشرکان[43]مکه بر جای گذاشت و به مدینه هجرت کرد.

هم چنین، هنگامی که بنی جحش از مکه هجرت کردند و به مدینه آمدند، ابوسفیان خانه های آنان را که خالی بود و به درب آن قفل زده شده بود به زور تصاحب کرد و[44]خانه ها را به شخصی به نام عمرو بن علقمه فروخت .

این رفتارها بیان گر آن است که کفار قریش برای رسیدن به هدف خود که نابودی اسلام و مسلمانان بود از هیچ کوشش ، مشروع و غیر مشروعی فروگذار نکردند. در این حال، نباید از مسلمانان انتظار داشت که برای به دست آوردن حق خود که به وسیله قریش از بین رفته بود اقدامی نمیکردند و حق خود را از مشرکان باز پس نمیگرفتند.

مسائلی مانند ضبط اموال مسلمانان و شکنجۀ شدید آنان به دست کفار قریش، به مسلمانان برای احقاق حقوق از دست رفتۀ خود اطمینان بیشتری میداد.

جهت دیگری که به حمله های مسلمانان به کاروان های قریش مشروعیت میبخشید، مسئله تضعیف نیروی نظامی قریش بود که همواره متعرض مسلمانان میشدند. آنان در طول سیزده سالی که مسلمانان در مکه بودند از هیچ توطئه و آزاری علیه مسلمانان دریغ نکردند. در حقیقت، یکی از عوامل اصلی حمله های ابتدایی مسلمانان بر ضد مشرکان، زمین گیر کردن قریش و بازداشتن آنان از تجاوز به مدینه بود که این مسئله را میتوان استراتژی مهم مسلمانان دانست.

قریش برای تجارت با سرزمین شام، اهمیت خاصی قائل بود. کاروان های تجارتی قریش در هنگام حرکت به سوی سرزمین شام، مسیری را میپیمودند که از میان دشت هایی درون کوه های رَضوَی از میان مدینه و دریا میگذشت. مسیر عبور این کاروان ها از نزدیکی مدینه بود و پیامبر (ص) میتوانست بر کاروان های قریش شبیخون زده و تکیه گاه عمدۀ مادی آنان را که به آنان اعتماد مینمودند، مورد تهدید قرار دهد. بنابراین[45]منطقی به نظر میرسید که رسول خدا (ص) فعالیت خویش را علیه این راه متمرکز کند.

این فعالیت ها سبب تحکیم موقعیت رهبری پیامبر (ص) و افزایش قدرت حکومت اسلامی میگردید. اقدام های نظامی به مشرکان فهماند که پیامبر (ص) از چنان قدرتی برخوردار شده است که میتواند منافع قریش را حتی در نقاط نزدیک مکه به خطر اندازد. از این پس، راه تجاری شام به مکه امنیت نداشت و کاروان های قریش بدون همراه داشتن تعداد زیادی نیروی نظامی، امکان رفت و آمد نمی یافت . [46]بنابراین یکی از علل حمله مسلمانان به کاروانهای قریش، سلب فتنه انگیزی از جانب مشرکان مکه بوده است. مسئله مهم دیگر آن است که عامل اصلی درگیری مدینه و مکه، مشرکان مکه بودند.

مسلمانان در مدینه، انسجام پیدا کرده بودند و طبیعی بود که قریش نمیتوانست هم چون گذشته با آنان برخورد کند؛ چرا که مسلمانان دارای تشکیلات حکومتی شده بودند و در صورت عدم برخورد با آنان، این مسئله به صورت معضلی بزرگ برای مکیان در میآمد. بنابراین تحرکات قریش علیه مسلمانان مدینه آغاز گردید.

در آغاز سال دوم هجرت ، قریش به تدریج خود را برای تهدید امنیت مدینه و در نهایت هجوم به مسلمانان آماده کرد. پیامبر (ص) که همواره، انتظار چنین تحرکاتی را داشت هوشیارتر از آن بود که قریش او را غافل گیر کند. به همین دلیل در فاصله های زمانی معین به گروه های نظامی و اطلاعاتی با هدف های مشخص مأموریت میداد تا ضمن کسب اطلاعات نظامی و خنثی کردن تحرکات محدود قریش، امنیت مکیان را بر هم [47]بزنند.

به عنوان نمونه، ابوسفیان در سال اول هجری و در هشتمین ماه هجرت، به همراه تعدادی از مشرکان مکه به قصد رویارویی با مسلمانان از مکه خارج شدند و در رابغ با[48]مسلمانان رو به رو شدند که این رویارویی بدون درگیری خاتمه یافت.

از سوی دیگر از نخستین ماه های سال اول هجرت، قریش برای تحریک بدویان حجاز بر ضد مدینه، تلاش هایی را آغاز کرد. عوامل فراوانی سبب میشد تا بدویان با تحریک قریش همراه شوند و به آنها پاسخ مثبت دهند. نفوذ قبیله ای، سیاسی و نظامی قریش، تضادهای اعتقادی بدویان با مسلمانان و علاقه به غارت مدینه از جمله عوامل تمایل بدویان به مشارکت با قریش در حرکت های ایذائی یا اقدامات نظامی مستقل بر ضد مسلمانان بود.

بر این اساس، سیاست قریش برای تحمیل ناامنی به دولت مدینه نباید بدون پاسخ میماند، زیرا در این صورت به ضعف و ناتوانی حکومت مدینه تفسیر میشد و بر گستاخی قریش میافزود، باعث ناامنی در مدینه میشد و روحیۀ مسلمانان و هم پیمانان آنان را تضعیف میکرد و به همبستگی فزون تر بدویان قریش میانجامید. [49]بنابراین طبیعی بود که رسول اکرم (ص) و مسلمانان برای برخورد با متجاوزان مکه چاره ای بیاندیشند و با برخورد نظامی، فکر حمله به مدینه را تا حدودی از سر آنان خارج کند.

٣. غزوات و سرایای پیش گیرانه و علل آنها

برخی از غزوات و سرایای مسلمانان برای پیش گیری از تهاجم دشمن بوده است. در برخی موارد، هنگامی که خبر حملۀ احتمالی مشرکان و غارت گران اطراف مدینه به رسول خدا (ص) میرسید، آن حضرت (ص) به تجهیز قوا و حرکت دادن نیروها برای از بین بردن خطر احتمالی اقدام میکرد. اگر این حرکت ها به درستی پاسخ داده نمیشد، علاوه بر آن که خسارت هایی از آن حمله ها متوجه مسلمانان میشد قبایل دیگر نیز برای به دست آوردن منافع مادی به مدینه هجوم میآوردند و شرایط برای دشمنی بیشتر مشرکان مکه و اطراف مکه و مدینه که به صورت سازمان دهی شده با مسلمانان در حال جنگ بودند هموارتر میگردید.

برای کفار قریش، هیچ شرایطی بهتر از این نبود که هرج و مرجی در مدینه به وقوع بپیوندد تا آنها و متحدانشان ، فرصتی برای حمله به مدینه و از بین بردن مسلمانان و حکومت نوپای اسلامی پیدا کنند. بنابراین بهترین راه برای جلوگیری از مشکلات احتمالی، حملۀ پیش گیرانه به قبایلی بود که خود را آماده حمله به مدینه میکردند. غزواتی چون بدر الموعد و حمراء الاسد، هر چند در عمل به درگیری منجر نشدند اما در صورت وقوع جنگ، مسلمانان را با خطر جدی مواجه میکردند. هم چنین غزوة ذیقرد نشان گر آن بود که اعراب اطراف، چشم طمع به مدینه داشتند و برای ضربه زدن به اسلام از شبیخون خودداری نمیکردند. بنابراین رسول خدا (ص) حق داشت که هر از چندی با شنیدن گزارشی از تلاش مشرکان، به سوی آنان حرکت کند.

[50]در این زمینه میتوان به غزواتی چون قرارة الکدر، [51] غطفان، [52]مراء الاسد، [53]بدرالموعد، [54]ذات الرقاع، [55]دومۀ الجندل ، [56]بنیالمصطلق [57](مریسیع )، حنین، [58] طائف، [59]تبوک [60]و سرایایی هم چون سریه أبوسلمه بن عبدالاسد المخزومی به قطن، سریه عمرو [61]بن امیه الضمری، [62]سریه ابوعبیدة بن الجراح به ذی القصه، [63]سریه زید بن حارثه به حسمی، [64]سریه امام علی (ع) به فدک، [65]سریه عبدالله بن رواحه ، [66]سریه غالب بن عبدالله بن میفعه، [67]سریه بشیر ب سعد بن یمن و جناب، [68]سریه مؤته، [69]سریه ذات السلاسل، [70]سریۀ علقمۀ بن مجزز به حبشه، [71]سریۀ عیینۀ بن حصن، [72]سریۀ زید بن حارثه به وادی القری (بنی فزاره و ام قرفه )، [73]سریه ابوعامر اشعری[74] و سریه غالب بن عبدالله به سوی قتلگاه یاران بشیر[75] و سریه اسامۀ بن زید[76] که انجام نشد اشاره کرد.

٤. پاسخ به پیمان شکنی و خیانت

جنگ های میان مسلمانان و یهودیان به سبب پیمان شکنی و خیانت یهودیان مدینه رخ داد. یهودیان با وجود توافق با مسلمانان برای زندگی مسالمت آمیز، عدم خیانت و همکاری با دشمنان اسلام، به مسلمانان خیانت کردند و با مشرکان برای از بین بردن مسلمانان همکاری نمودند. این در حالی بود که یهودیان در پیمان نامه مدینه متعهد شده بودند که با دشمنان مسلمانان مدینه همکاری نداشته باشند و به آنان دست یاری ندهند. [77]بر این اساس، هنگامی که پیامبر اسلام (ص) ، پیمان شکنی این گروه را مشاهده کرد به شدت با آنان مقابله کرد. نتیجه مقابله و جنگ با یهودیان در مواردی اخراج آنان از مدینه و یا از میان بردن آنان بود. [78]

الف ) غزوه بنی قینقاع

این غزوه در شوال سال دوم هجری روی داد. قبیله بنی قینقاع از قبایل یهودی مدینه بودند و در ابتدای ورود پیامبر (ص) به یثرب با پیامبر (ص) پیمان بستند اما آنان پس از جنگ بدر بنای سرکشی و عهدشکنی گذاشتند. پیامبر اکرم (ص) با اطلاع از این مسئله ، به میان آنان رفت و خطاب به آنان فرمود: ای گروه یهود! از خدا بترسید و پیش از آن که خداوند بلایی هم چون بلایی که بر سر قریش در آورد بر سر شما نازل کند ایمان بیاورید. شما به خوبی آگاهید که من فرستاده خداوند هستم و شما این مطلب را در کتاب خود یافته اید.

یهودیان در پاسخ پیامبر گفتند: ای محمد (ص) ! آیا گمان کرده ای که ما هم چون قریشیم؟ پیروزی بر کسانی که آگاهی به فنون جنگی ندارند تو را مغرور نسازد. اگر با ما به جنگ برخاستی، [79]خواهی دانست که با هیچ کس چون ما نبرد نکرده ای.

با این سخنان، دشمنی بنی قینقاع آغاز شد و هنگامی شدت گرفت که شخصی یهودی به زنی مسلمان در بازار تعرض کرد. ماجرا از این قرار بود که زرگری یهودی در بازار، لباس زنی مسلمان را که کنار مغازه ای نشسته بود با شیطنت به گونه ای به هم گره زد که وقتی آن زن برخاست بدن او نمایان شد. در این حال یکی از مسلمانان، آن یهودی را کشت و یهودیان نیز آن مسلمان را کشتند و به قلعه های خود پناه بردند. در پی وقوع این حادثه، خداوند در آیه ای که به وسیله فرشتۀ وحی نازل شد، فرمود: و اما تخافن من قوم خیانه فانبذ إلیهم علی سواء إن الله لا یحب الخائنین؛ [80]و اگر از گروهی بیم خیانت داری [پیمانشان را] به سویشان بینداز [تا طرفین ] به طور یکسان [بدانند که پیمان گسسته است ]؛ زیرا خدا خائنان را دوست نمیدارد. با نزول این آیه، پیامبر (ص) به سوی بنی قینقاع حرکت کرد و پس از محاصره و شکست بنی قینقاع، آنان را از مدینه اخراج نمود.

[81]ب ) غزوة بنی نضیر

ماجرای غزوه بنی نضیر از این قرار بود که عمرو بن امیه، یکی از اصحاب رسول خدا (ص) ، دو نفر از قبیلۀ بنی عامر را بدون اطلاع از این که پیامبر (ص) با آنان پیمان دارد به قتل رساند. [82]بر این اساس، بنی عامر از پیامبر (ص) تقاضای خون بهای کشتگان خود را کردند. رسول خدا (ص) پرداخت خون بها به بنی عامر را پذیرفت و به همراه جمعی از اصحاب خود برای گفت وگو در این باره، به میان قبیله بنی نضیر رفتند. سران قبیلۀ بنی نضیر آمادگی خود را اعلام کردند اما به صورت پنهانی شخصی را فرستادند تا از بالای بام سنگی بر سر رسول خدا (ص) بیندازد و ایشان را به قتل برساند. پیامبر (ص) از طریق وحی الهی از این مسئله آگاه شد و بدون این که کسی را آگاه کند از جلسه خارج شد و به سمت مدینه حرکت کرد. پیامبر اکرم (ص) پس از ورود به مدینه، خیانت بنی نضیر را آشکار کرد و به آنها مهلت داد در مدت ده روز، مدینه را ترک کنند. یهودیان در ابتدا مرعوب شدند و خروج از مدینه را پذیرفتند اما عبدالله بن ابی، آنان را به مقاومت دعوت کرد و قول همکاری به آنان داد. بر این اساس و به سبب وعده عبدالله بن ابی، بنی نضیر آماده جنگ با مسلمانان شدند.

رسول خدا (ص) با توجه به شرایط به وجود آمده و خیانت و نقض پیمانی که بنینضیر برخلاف معاهده مدینه مرتکب شده بودند به سوی آنان حرکت کرد. در نهایت یهودیان مجبور به تسلیم شدند و بدون خون ریزی محل سکونت خود را برای همیشه ترک[83]کردند. قرآن کریم در سوره حشر از جریان خیانت بنی نظیر و فرجام کار آنان سخن گفته

[84]است.

ج ) غزوه بنی قریظه

سرآغاز غزوه بنی قریظه، عمل کرد خیانت بار و پیمان شکنی این گروه و همکاری با قریش در جنگ احزاب بود. همراهی یهودیان بنی قریظه با سپاه احزاب در حالی صورت گرفت که یهودیان، پیش تر به همراه دیگر قبایل یهودی مدینه، اقدام به امضای پیمان هم زیستی مسالمت آمیز با مسلمانان کرده بودند. آنان برخلاف پیمان خود به همراهی و همکاری با سپاه احزاب پرداختند و پیمان خود با پیامبر اسلام (ص) را نقض کردند. [85]کعب بن اشرف رئیس بنی قریظه در این باره میگفت: همان گونه که بند کفشش را پاره میکند، پیمان نامه ای که با پیامبر امضا

[86]کرده را نیز پاره نموده است.

به علاوه، یهود بنی قریظه با ایجاد رعب و وحشت در درون مدینه و در میان پناهگاه های زنان و افراد غیر نظامی به ایجاد ناامنی و بیثباتی در مدینه پرداختند. به گونه ای که یکی از یهودیان بنی قریظه که به یکی از قلعه های مسلمانان نفوذ کرده بود به دست صفیه، عمه پیامبر کشته شد. [87]شبی نیز بنی قریظه تصمیم گرفتند با همکاری حیی بن اخطب و بنی غطفان و همراه دو هزار نفر به مدینه حمله کنند که وحشت شدیدی در شهر حکم‏فرما شد. پیامبر اکرم (ص) پانصد رزمنده را مأمور حفاظت از شهر کرد. آنان شب ها تا صبح با شعار تکبیر در حال گشت بودند و از محل استقرار غیر نظامیان حفاظت میکردند. [88]هم چنین یک بار، نباش بن قیس به همراه ده نفر از یهودیان به مدینه حمله کردند اما پس از[89]درگیری با مسلمانان در بقیع متواری شدند.

رسول خدا (ص) پس از شکست سپاه احزاب و بازگشت مشرکان به مدینه، به سوی بنی قریظه رفت و این گروه سرکش و پیمان شکن را به محاصره در آورد. طولانی شدن زمان محاصره ، چاره ای جز تسلیم برای یهودیان نگذاشت و در نهایت بنی قریظه تسلیم شدند. پس از تسلیم بر اساس نظر سعد بن معاذ که یهودیان، حکمیت او را پذیرفته بودند، مردان جنگ جوی آنان کشته شدند و اموالشان در اختیار مسلمانان قرار گرفت. [90]

د) غزوة خیبر

دلیل اقدام نظامی پیامبر (ص) علیه یهودیان خیبر که در سال هفتم هجری به وقوع پیوست، همکاری خیبریان با بنی قریظه و قریش برای تدارک حمله ای گسترده، مانند جنگ احزاب علیه مدینه بود. به عنوان نمونه، یهود خیبر در جنگ احزاب به قبیلۀ غطفان وعده دادند در صورت همکاری علیه مسلمانان ، نصف محصول خرمای خیبر را به آنان[91]خواهند داد. ده قلعۀ استوار خیبر به یهودیان این اجازه را میداد تا آسوده خاطر در دسته بندی های نظامی بر ضد مدینه فعال باشند و ضمن حمایت مادی و معنوی یهودیان مدینه، با قبایل اطراف متحد شوند و آنها را برای حمله به مسلمانان تشویق کنند. در جنگ های بنی نضیر، بنی قریظه و حتی در هجوم احزاب به مدینه، خیبر یکی از پناهگاه های بزرگان یهود به شمار میرفت . پس از غزوات مذکور نیز تعدادی از اشراف بنی نضیر به خیبر پناه بردند و[92]تحت حمایت خیبریان هم چنان بر ضد مدینه فعال ماندند. به عبارت دیگر، خیبر به عنوان پایگاهی امن برای متجاوزان یهودی دیگر قبایل درآمده بود. به عنوان نمونه، سلام بن ابی الحقیق یکی از یهودیانی بود که در شکل گیری جنگ احزاب نقش اساسی داشت و پس از جنگ احزاب به خیبر رفت. [93]ابن اسحاق پس از

داستان جنگ بنی النضیر مینویسد: عده ای از آنان به شام کوچ کردند و اشراف آنان به خیبر. [94]رفتن بزرگان بنی نضیر به خیبر که نزدیک ترین محل سکونت یهودیان به مدینه بود این احتمال را تقویت میکند که آنان جز انتقام و توطئه، قصد دیگری نداشتند و به همین سبب هم چون دیگر دوستان خود به حوالی شام نرفتند. تحریک احزاب و همراهی آنان در[95]جنگ خندق نشانه ای بر این مطلب است.

به علاوه این خطر وجود داشت که یهودیان خیبر با تحریک یکی از دو امپراتوری روم و ایران ، آنها را وادار به حمله به پایگاه اسلام کنند تا مدینه و اسلام را در هم کوبند. چنان که در جنگ های ایران و روم ، همکاری با یکی از آنها داشتند. [96]همه این شواهد، راهی جز حمله به خیبر برای مسلمانان باقی نمیگذاشت؛ چرا که در صورت باقی گذاشتن خیبر به حال خود، احتمال فتنه انگیزی علیه حکومت اسلامی از جانب یهودیان وجود داشت.

ه) غزوة بنی لحیان

غزوة بنی لحیان را باید در شمار غزوه هایی دانست که علت وقوع آن، خیانت آنان بوده است. قبیلۀ بنی لحیان، مسلمانانی را که رسول خدا (ص) برای تعلیم احکام اسلامی به نزد آنها فرستاده بود به شهادت رساندند. قبایل عضل و قاره که به وسیله بنی لحیان تحریک شده بودند به دروغ مدعی شدند که اسلام آورده و برای فراگیری احکام اسلام به عده ای از مسلمانان نیاز دارند. رسول خدا (ص) به آنان اعتماد نمود و هفت نفر از مسلمانان را به همراه آنان روانه کرد اما آنان خیانت کردند و همگی یاران پیامبر (ص) را به شهادت رساندند. [97]پاسخ منطقی این رفتار عضل و قاره، تأدیب آنان بود و پیامبر (ص) در سال ششم هجری به سوی آنان حرکت کرد. بنی لحیان نیز با آگاهی از حرکت پیامبر (ص) به سوی آنان، متواری شدند و مسلمانان به آنان دست نیافتند. [98]

٥. جنگ برای دفاع از حق و حقوق انسان ها

درباره ماهیت جهاد ابتدایی دو تبیین وجود دارد: دفاع از حق خداوند و دفاع از حق انسانی انسان ها. [99]جهاد ابتدایی به هر معنا تفسیر شود به این معناست که مشرکان و کفار را از ایجاد مزاحمت، توطئه آفرینی، فتنه گری و مانع تراشی در راه دعوت و نشر توحید[100]بازدارند تا زمینه برای پرستش خدای یگانه فراهم گردد.

این دسته از سریه ها عبارت اند از: سریۀ امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) برای از میان بردن بت فلس، [101]سریۀ عمرو بن عاص به سوی بت هذیل، [102]سریۀ خالد بن ولید به سوی بت نخله، [103]سریه سعد بن زید الاشهلی برای نابودی بت منات ، [104]سریه طفیل بن عمرو الدوسی به منظور از میان بردن بت ذوالکفین، [105]سریۀ صخر بن حرب برای نابودی بتی با نام طاغیه [106]و سریۀ جریر بن عبدالله به ذی الخلصه برای خراب کردن بت این[107]ناحیه.

سریه های غیر نظامی

تعدادی از سریه های عصر نبوی با هدف تبلیغ و دعوت مردم به اسلام صورت میگرفت و این دسته از سریه ها تنها جنبه تبلیغی و ارشادی داشتند. در برخی از این سریه ها، پس از آن که مسلمانان، مشرکان را به پذیرش آیین اسلام فراخواندند، مشرکان به جای قبول و یا رد اسلام، بر ضد مسلمانان شمشیر کشیدند و با آغاز جنگ، مسلمانان را وادار به دفاع از خود کردند.

اسامی سریه هایی که برای تبلیغ دین اسلام صورت گرفته اند عبارت است از: سریه مرثد بن ابی مرثد، [108]سریه منذر بن عمرو ساعدی، [109]سریه عبدالرحمن بن عوف به دومه الجندل، [110]سریۀ کعب بن عمیر الغفاری، [111]سریۀ خالد بن ولید به بنی جذیمه، [112]سریۀ صدی بن عجلان، [113]سریه عبدالله بن عوسجۀ، سریۀ امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) به یمن، [114]سریه خالد بن ولید به بنی عبدالمدان، [115]سریه ضحاک بن سفیان، [116]سریه معاذ و[117]ابوموسی به یمن [118]و سریه ای به سوی رعیۀ سحیمی.

سریه های تاکتیکی

یک سریه از نوع تاکتیکی نیز در میان جنگ های پیامبر اکرم (ص) به وقوع پیوسته است و آن ، سریۀ ابوقتادة بن ربعی است که در منطقه إضم واقع شده است. علت وقوع این سریه که پیش از فتح مکه به وقوع پیوست، مخفی نگاه داشتن هدف اصلی مسلمانان که فتح[119]مکه بوده است، بود.

نتیجه

از آن چه گذشت روشن شد اهدافی که مستشرقان برای جنگ های مسلمانان صدر اسلام مطرح کرده اند با آیه های قرآن به عنوان نقشه راه پیامبر اکرم (ص) تفاوت دارد؛ و مستشرقان هیچگاه به نقد عالمانه باورهای مسلمانان نپرداخته اند. از نظر اسلام هر جنگ و ستیزی که با هدف جاه طلبی و به دست آوردن مال و ثروت نامشروع و برای استثمار دیگران باشد، ظلم تلقی میشود و حرام است .

هم چنین با اسناد تاریخی سازگار نیست. بر اساس اسناد تاریخی بیشتر جنگ های عصر نبوی با انگیزه دفاع از هستی مسلمانان انجام گرفته است. جنگ های هجومی مسلمانان نیز اهداف روشن و منطقی داشته است که از دیدگاه هر انسان با وجدان و منصفی قابل قبول است . چنان که عده ای از مستشرقان به این حقیقت اعتراف کرده اند.

پی نوشت

[1] 3. oxford‌ dictionary‌ p. 18.

[2] تصویر پیامبر در دائرة المعارف آمریکانا، موسسه شیعه شناسی، زیر نظر محمود‌ تقیزاده‌ داوری‌، قم : سال ٣١٨٧، ص ١١.

[3] ویلیام مونتگمری وات ، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان (تفاهمات و سوء تفاهمات )، ترجمه‌ محمد‌ حسین آریا، چاپ اول ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، ٣١٧١، ص ١١ ٣١٧‌.

[4] B. Medival‌ civilization‌ p. 11.

[5] شوقی ابوخلیل ، اسلام در زندان اتهام ، ترجمه حسن اکبری مرزناک، تهران : بعثت ، ٣١١١، ص ١١١‌ به‌ نقل‌ از .preching of islam

[6] ایرام لاپیدوس ، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاریزاده‌ ، چاپ‌ دوم ، تهران : انتشارات اطلاعات ، ٣١٨٧، ص ٧١.

[7] ستانلی لان بول ، Arabs in snania n١١، به نقل از‌ اسلام‌ در زندان اتهام ، ص ١١١.

[8] جمعی از نویسندگان ، تاریخ اسلام کمبریج ، ترجمه احمد‌ آرام‌ ، چاپ دوم ، تهران : امیرکبیر، ٣١٧٨، ص ٨٧.

[9] همان‌ ، ص ١٣‌.

[10] همان .

[11] همان ، ص ١٨.

[12] مونتگمری وات‌ ، تأثیر‌ اسلام بر اروپای قرون وسطی، ترجمه و توضیح حسین عبدالمحمدی، چاپ دوم ، قم : موسسه‌ آموزشی‌ و پژوهشی امام خمینی (ره) ٣١١١، ص ٧٧‌.

[13] مرتضی نظری‌، بررسی‌ شیوه‌ های تبلیغی مسیحیت علیه اسلام ، بی‌ جا‌: سازمان تبلیغات اسلامی ، بی تا، ص ٧١١.

[14] humbert of romans.

[15] همان‌ ، ص ٧١‌.

[16] تصویر شیعه در دائرة المعارف‌ امریکانا، پیشین ، ص ٣١١.

[17] تصویر‌ پیامبر (ص) و حضرت زهرا(س ) در دائره‌ المعارف‌ اسلام (ترجمه و نقد) عنوان روی جلد: تصویر حضرت محمد (ص)و حضرت زهرا(س ) در دایره‌ المعارف‌ اسلام ، زیر نظر محمود تقی‌ زاده‌ داوری‌، قم : موسسه شیعه‌ شناسی‌، ١٣٨٨، ص ٧٨.

[18] جان‌ دیوید‌ پورت ، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن ، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، به کوشش و مقدمه‌ سید‌ هادی خسروشاهی ، تهران : انتشارات اطلاعات ، ٣١٨٨‌، ص ٣١١‌ 317‌.

[19] این‌ کتاب به دست آقای‌ شکیبا پور ترجمه و در سال های ٣١١١ و ٣١١١ در تهران چاپ شده است .

[20] ام‌ . ساواری‌، محمد ستاره ای که در مکه‌ درخشید‌، ص ٧١‌ به‌ نقل‌ از علی آل‌ اسحاق‌ خوئینی ، اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان ، قم : انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، ٣١٧١، ص ٧٧١.

[21] آر. اف‌ . بودلی‌ ، الرسول‌ ، حیاة محمد، ص ١٣١، به نقل از علی‌ آل‌ اسحق‌ خوئینی‌ ، همان‌ .

[22] تفصیل این مطلب در مجال دیگری مورد بحث قرار گرفته است .

[23] و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صومع و بیع وصلوت ومسجد یذکرفیها اسم الله کثیرا‌ و لینصرن الله من ینصره و إن الله لقوی عزیز؛ و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا‌ در‌ آن بسیار برده می شود، ویران می گردد و خداوند کسانی را که یاری او کن ند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می کند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است . حج‌ (٧٧‌) آیه ١١.

[24] دفاع گاهی از ناموس و حقوق شخصی است ، مثل زمانی که کسی برای غارت و خیانت به منزل انسان وارد شود که‌ در‌ این حالت مبارزه با او‌ واجب‌ است و اگر کسی در این راه کشته شود شهید است . گاهی دفاع از استقلال و شرافت یک ملت است که بر همه افراد واجب است‌ به‌ صورت واجب کفایی از‌ کشور‌ خود دفاع کنند. هم چنین زمانی که انسان هایی مورد ظلم قرار گرفته باشند بر سایر مسلمانان واجب است در حد توان به آنها کمک کنند. و آخرین مورد جایی است‌ که‌ حقوق انسانی افراد به خطر افتاده است و عده ای مانع رسیدن پیام اسلام که منشأ حیات طیПب و انسانی است به آنان هستند. ر. ک: مرتضی مطهری، جهاد، تهران : جهاد، ٣١٨١، ص ١١  ١١‌.

[25] آل عمران‌ (١) آیه های ٣١١  ٣١٨.

[26] محمد بن عمرواقدی، المغازی، مارسون جونز، چاپ سوم ، بیروت : مؤسسۀ الأعلمی للمطبوعات‌ ، ٣١٨١ م ، ج ٣، ص ٣٧؛ ابن هشام ، السیرة النبویۀ، بیروت : داراحیاء التراث العربی ، ٣١٣٧‌ ه، ج ٣، ص ١١٣‌؛ ابن‌ سعد، الطبقات الکبری، بیروت : دارصادر، ٣١٧٧ ق ، ج ٧، ص ١.

[27] همان ، ص ٣٨٣؛ همان ، ج ٧، ص ١١؛ همان ، ص ٧٧.

[28] همان ، ص ٣١١؛ همان‌ ، ص ‌‌١١‌؛ همان ، ص ٧٨.

[29] همان ، ص ١١١؛ همان ، ص ٧٣١؛ همان ، ص ١١.

[30] همان ، ج ٧، ص ١١٧؛ همان‌ ، ص ٧٨٣‌؛ همان‌ ، ص ١٣.

[31] همان ، ص ١١٨؛ همان ، ص ١١١؛ همان ، ص ٧٣.

[32] همان ، ج ٣، ص ٣١؛ همان ، ج ٣، ص ١١٣؛ همان ، ص ١.

[33] نام دیگر این غزوه «ودان » است . برخی این حرکت نظامی را به منظور‌ انعقاد پیمان با قبیله‌ بنی‌ ضمره قلمداد کرده اند. برای اطلاع بیشتر بنگرید به : همان ، ص ٣٣؛ همان ؛ همان ، ص ١؛ همان .

[34] همان ؛ ص ٣٧؛ همان ؛ ص ١١٨.

[35] همان ؛ همان ؛ همان ، ص ١.

[36] همان ، ص ٣١؛ همان ، ص ١١١؛ همان ، ص ٨.

[37] همان‌ ، ص ١؛ همان ، ص ١١١.

[38] همان ، ص ٣٣؛ همان ، ص ١١١؛ ابن سعد، پیشین ، ص ١.

[39] همان ، ص ٣١٧؛ همان ، ص ١١؛ همان ، ص ٧٧.

[40] همان ، ج ٧، ص ١١١؛ ابن سعد، همان ، ص ١١.

[41] ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت : دارصادر‌، ٣١٧٧‌ ق ، ج ٣، ص ٧٧١؛ تاریخ مدینه دمشق و ذکر فضلها و تسمیه من حلها من الاماثل او احتاز بنواحیها من واردیها و اهلها: ج ١١، ص ١١١؛ سبل الهدی ، ج ١، ص 171.

[42] واقدی، پیشین ، ج ٣، ص ٣١١؛ ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ١١‌؛ ابن‌ سعد، همان ، ج ٧، ص ٧٧.

[43] ر. ک: ابن هشام ، همان ، ج ٣، ص ١٧٧؛ ابن سعد، همان ، ج ١، ص ٣٧٣.

[44] ر. ک: ابن هشام ، همان ، ج ٣، ص ١١١.

[45] دولت رسول خدا (ص)، علی ، صالح احمد، مترجم انصاری ، هادی، پژوهشگاه حوزه‌ و دانشگاه‌ ، ١٣٨5.

[46] ارزیابی سیاسی و نظامی جنگ های پیامبر اسلام ، ص ٣٨، مرکزتحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران ، وزارت دفاع ، ٣١٧١.

[47] تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت )، زرگری نژاد‌، غلامحسین‌ ، سازمان‌ مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی‌ دانشگاهها‌ (سمت‌ )، ١٣٧٨، ص ١١٧، ١١٨.

[48] ز این رویداد در منابع تاریخی با عنوان سریه عبیدة بن حارث ، یاد شده است . ر. ک: ابن هشام‌ ، پیشین‌ ، ج ٣، ص ١١٣‌؛ ابن سعد، پیشین ، ج ٧، ص ١.

[49] غلامحسین زرگری نژاد، پیشین‌ ، ص ١١٨‌.

[50] رسول جعفریان ، تاریخ سیاسی اسلام ، دلیل ٣١٨١، ٢ ج ، ج ٣، ص ١٧١.

[51] واقدی، پیشین ، ج ٣، ص ٣٨٧؛ ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ١١؛ ابن سعد‌، پیشین‌ ، ج ٧، ص ٧١‌.

[52] همان ، ص ٣١١؛ همان ، ص ١١؛ همان ، ص ٧١.

[53] همان ، ص ١١١‌؛ ابن سعد، همان ، ص ١٧.

[54] همان ، ص ١٨١؛ ابن هشام ، پیشین ، ص ٧١١؛ ابن سعد، پیشین ، ص ١١.

[55] همان ، ص ١١١‌؛ همان‌ ، ص ٧١١‌؛ همان ، ص ١١.

[56] همان ، ص ١١٧؛ همان ، ص ٧٣١؛ همان ، ص ١٧.

[57] همان‌ ، ص ١١١‌؛ همان ، ص ٧٨١؛ همان ، ص ١٨.

[58] همان ، ج ١، ص ٨٨١؛ همان ، ص ١١٧؛ همان ، ص ٣٣١.

[59] همان ، ص ١٧٧؛ همان ، ص ١٧٨‌؛ همان‌ ، ص ٣٧١‌.

[60] همان ، ص ١٨١؛ همان ، ص ١٣١؛ همان ، ص ٣٧١.

[61] همان ، ج ٣، ص ١١١؛ همان ، ص ١٣٧‌؛ همان‌ ، ص ١٨‌.

[62] ابن سعد، همان ، ص ٧٧. واقدی این سریه را در کتاب خود بیان ‌ ‌نکرده‌ است‌ . ابن‌ هشام علت وقوع این سریه را انتقام قتل خبیب بن عدی از ابوسفیان می‌ داند‌، ابن هشام ، همان ، ص ١١١.

[63] واقدی، همان ، ص ١١٧؛ ابن هشام ، همان ، ص ١١١؛ ابن‌ سعد‌، همان‌ ، ص ١١.

[64] همان ، ص ١١١؛ همان ، ص ١٣٧؛ همان ، ص ١٧.

[65] همان ، ص ١١٧؛ ابن سعد، همان‌ ، ص ١١‌.

[66] همان ، ص ١١١؛ ابن هشام ، پیشین ، ص ١٣٨؛ ابن سعد، همان ، ص ٧١.

[67] همان‌ ، ص ٧٧١‌؛ ابن‌ سعد، همان ، ص ١٣.

[68] همان ، ص ٧٧٧؛ همان .

[69] همان ، ص ٧١١؛ ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ١٧١؛ ابن‌ سعد‌، همان ، ج ٧، ص ١٧.

[70] همان ، ص ٧١١؛ همان ، ص ١٧١؛ همان ، ص ١١.

[71] همان ، ص ١٨١‌؛ همان‌ ، ص ١١١‌؛ همان ، ص ٣٧١.

[72] همان ، ج ١، ص ١٧١؛ همان ، ص ١٧٣؛ همان ، ص ٣٧٣.

[73] همان ، ج ٧، ص ١١١؛ همان ، ص ١٣٧؛ همان‌ ، ص ١١‌.

[74]  همان ، ج ١، ص ١٣١؛ همان ، ص ١١٧.

[75] همان ، ج ٧، ص ٧٧١؛ ابن سعد، پیشین ، ص ١١.

[76] ابن‌ هشام ، پیشین ، ص ١١٣؛ ابن سعد، پیشین ، ص ٣١١.

[77] در قسمت هایی از پیمان نامه مدینه که‌ در‌ خصوص رابطه مسلمانان و یهودیان است و تمامی قبایل یهودی مدینه ، آن را پذیرفتند‌ و امضا‌ کردند آمده است : «یهودیان متعهد می شوند‌ با‌ دشمنان‌ مسلمانان همکاری نکنند، مرکب و ابزار جنگی در‌ اختیار‌ آنان قرار ندهند، هیچ گامی بر ضد مسلمانان بر ندارند، پنهان و آشکار ضرری‌ به‌ آنان نزنند، اگر برخلاف این‌ قرارداد‌ عمل کردند‌ پیامبر‌ حق‌ هرگونه مجازات آنها را اعم از‌ قتل‌ آنها و اسیر کردن زنان و کودکان و ضبط اموال را خواهد داشت ». برای اطلاع‌ بیشتر‌ از متن این قرارداد بنگرید به‌ : ابن هشام ، پیشین ، ج ٣، ص١١٣‌؛ ابن‌ کثیر، البدایۀ و النهایۀ، بیروت : مکتبه‌ المعارف‌ ، ٣١٧٧ م ، ج ١، ص ٧٧١.

[78] خداوند متعال در قرآن کریم در وصف این گروه می‌ فرماید‌: وإن نکثوا أیمنهم من بعد‌ عهدهم‌ وطعنوا‌ فی دینکم فقتلوا‌ أئمۀ‌ الکفر إنهم لآأیمن لهم‌ لعلهم‌ ینتهونا لاتقتلون قومانکثوا أیمنهم وهموا بإخراج الرسول وهم بدءوکم أول مرة أتخشونهم فالله أحق‌ أن‌ تخشوه إن کنتم مؤمنین قاتلوهم یعذبهم‌ الله‌ بأیدیکم و یخزهم‌ و ینصرکم‌ علیهم‌ و یشف صدور قوم مؤمنین‌ (توبه / ٣٧  ٣١)؛ و اگر پیمان های خود را پس از عهد خویش بشکنند و آیین شما‌ را‌ مورد طعن قرار دهند با پیشوایان‌ کفر‌ پیکار‌ کنید‌ چرا‌ که آنها پیمانی‌ ندارند‌، شاید دست بردارند. آیا با گروهی که پیمان های خود را شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر‌ گرفتند‌ پیکار‌ نمی کنید؟ در حالی که آنها نخستین بار‌ (پیکار‌ با‌ شما‌ را‌) آغاز‌ کردند آیا از آنها می ترسید؟ با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر مؤمن هستید. با آنها پیکار کنید که خداوند آنان را به‌ دست شما مجازات می کند و آنها را رسوا می سازد و سینه گروهی از مؤمنان را شفا می بخشد. (و بر قلب آنها مرهم می نهد).

[79] ن . ک: واقدی ، پیشین ، ج ٣، ص ٣٧١.

[80]  انفال‌ (٨) آیه‌ ١٨.

[81] برای اطلاع از چگونگی این ماجرا بنگرید به : واقدی، پیشین ، ص ٣٧١  ٣٨١؛ ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ١٧  ١١؛ ابن سعد، پیشین ، ج ٧، ص ٧٣  ٧٧.

[82] ر. ک: همان ، ص ١١١؛ همان ، ص ٣٨١‌؛ همان‌ ، ص ١١.

[83] همان ، ص ١١١؛ همان ، ج ٧، ص ٣١١؛ همان ، ص ١١.

[84] حشر (١١) آیه های ٧  ١.

[85] واقدی، پیشین ، ج ٧، ص ١١١  ١١٨؛ ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ٧٧١  ٧٧٧‌؛ ابن‌ جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک‌، بیروت‌ : مؤسسه الاعلمی ، بی تا، ج ٧، ص ١٧١  ١٧٧. در سرآغاز این بحث به گوشه ای از پیمان یهودیان با مسلمانان اشاره کردیم .

[86] واقدی، همان ، ج ٧، ص ١١٨‌.

[87] همان ، ص ١١٧.

[88] همان‌ ، ص ١١١‌.

[89] همان ، ص ١١٧.

[90] ر. ک: همان ، ص ١١١؛ ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ٧١١؛ ابن سعد، پیشین ، ج ٧، ص ١٧.

[91] بیهقی ، احمد بن حسین ، دلائل النبوه ، دارالفکر، ق ١4١٨، ج ١، ص ١١٨  ١١١.

[92] رگری نژاد، پیشین ، ص ١٧٣‌. برای‌ آگاهی بیشتر از عوامل وقوع غزوة خیبر بنگرید به : پیامبر و یهود حجاز؛ زمینه ها و علل برخورد با یهود خیبر، ص ٧١١  ٧٣٧.

[93] واقدی، پیشین ، ج ٧؛ ص ١١١؛ ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ١٧٨؛ ابن‌ سعد‌، پیشین ، ج ٧، ص ٨٣‌.

[94] ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ٣١٣.

[95] ابن هشام ، السیرة النبویۀ، بیروت : داراحیاء التراث العربی ٣١٣٧ق ص ٧٣١.

[96] حسنی ، علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی‌ ١٣٧٩‌ – ١٣٧٣‌، ٢ ج ، ج ٣، ص ٧١١.

[97] واقدی، پیشین ، ج ٣، ص ١١١؛ ابن هشام ، پیشین ، ج ٧، ص ٣١١؛ ابن سعد، پیشین ، ج ٧، ص ١٧.

[98] همان ، ج ٧، ص ١١١؛ همان‌ ، ج ٧، ص ‌‌٧٧١‌؛ همان ، ص ١١.

[99] تنها حق اصیل و ذاتی در عالم ، حق خدا است ، آن‌ سان‌ که‌ سایر حقوق در پرتو این حق است که معنا می یابند. خداوند مالک حقیقی همه‌ موجودات و انسان است و تمامی مخلوقات وام دار اویند. این رابطه مالکیت بین خداوند‌ از یکسو و سایر موجودات‌ از‌ سوی دیگر، ایجاب می کند که تمامی هستی طبق خواست و اراده خدا به چرخش و گردش در آید. درباره جامعه انسانی اقتضای حق این است که در سراسر جوامع بشری، تنها خدا‌ پرستش شود و دین او حاکم و سخنش برتر باشد: و کلمة الله هی العلیا؛ کلمه خدا است که برتر است . البته مقصود از برافتادن کفر و شرک این نیست که همه انسان ها مسلمان و موحد‌ شوند‌؛ چرا که با جبر و زور نمی شود در دل ها نفوذ کرد: «لا اکراه فی الدین »، بلکه منظور این است که نظام حاکم بر جهان ، نظامی الهی و توحیدی باشد و حاکمیت‌ از‌ آن خدا گردد و موانعی که برای گسترش عبودیت وجود دارد برداشته شود.

دفاع از حقوق انسانی انسان ها: برخی از اندیش مندان مسلمان ، جهاد ابتدایی را دفاع از حقوق‌ انسانی‌ انسان ها می دانند. توضیح مطلب این است که با توجه به این که اسلام ، توحید و دین حق را امری فطری می داند و فلسفه آفرینش انسان را عبودیت پروردگار‌ می‌ داند‌ و پرستش خداوند را صراط مستقیم‌ انسانیت‌ می‌ شناسد و پذیرش دین الهی را سبب حیات طیبه بشری می داند و نادیده گرفتن پیام های توحیدی و آسمانی را سبب سقوط انسان‌ به‌ درجه‌ حیوانیت تلقی می کند و توحید و دین کامل را‌ حقی‌ انسانی قلمداد می کند و دفاع از آن را کمتر از دیگر حقوق انسانی نمی داند. بنابراین جهاد عقیدتی در‌ حقیقت‌ ، دفاع‌ از حقوق انسانی به حساب می آید و مانند همه دفاع‌ های دیگر مشروع و مجاز تلقی می گردد.

[100] مصباح ، محمدتقی ، جنگ و جهاد در قرآن ، موسسه آموزشی و پژوهشی امام‌ خمینی‌ (ره‌ )، مرکز انتشارات ، ١٣٨٣، ص ٧٨  ٨١.

[101] واقدی، المغازی، مارسون جونز، چاپ‌ سوم‌ ، بیروت : مؤسسۀ الأعلمی للمطبوعات ، ٣١٨١ م ، ج ١، ص ١٨١؛ ابن سعد، ، الطبقات الکبری، بیروت : دارصادر، ٣١٧٧ ق ، ج ٧، ص ٣٧١؛بلاذری، احمد‌ بن‌ یحیی‌ ، أنساب الأشراف ، دار التعارف للمطبوعات ج ٣، ص ١٧٧.

[102] همان ، ج ٧، ص ٨٧١؛ همان ، ص ٣٣٣؛ همان‌ ، ج ٣، ص ١٨٣‌.

[103] ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت : دارصادر، ٣١٧٧ ق ، ص ٣٣١؛ بلاذری، احمد بن یحیی ، أنساب الأشراف‌ ، دار‌ التعارف‌ للمطبوعات ، مسعودی، علی بن حسین ، التنبیه و الإشراف ، پاینده ، ابوالقاسم ، مترجم ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی‌ ، ٣١٨٨‌، ص ٧١١.

[104] همان ، ص ٣٣٣؛ همان ؛ همان .

[105] همان ، ص ٣٣١؛ همان ، ص ١٨٧؛ همان .

[106] ابن‌ هشام‌ ، السیرة النبویۀ، بیروت : داراحیاء التراث العربی ٣١٣٧ق ، ج ٧، ص ١١٣، ؛ طبری، ابن جریر طبری، تاریخ الامم‌ و الملوک‌، بیروت : مؤسسۀ الأعلمی ، بی تا، ج ١، ص ١١، بیهقی احمد بن حسین ، دلائل النبوه ، دارالفکر‌ ٣١٣٨‌ ق ، ج ١، ص ١١١‌.

[107] بلاذری، همان ، ص ١٨١؛ طبری ، همان ، ص ٣١٨.

[108] واقدی، پیشین ، ج ٣، ص ١١١؛ ابن هشام ، پیشین ، ص ٣١١‌؛ ابن‌ سعد، پیشین ، ص ١٧.

[109] همان ، ج ٧، ص ١١١؛ همان ، ص ٣٨١؛ همان ، ص ١١.

[110] همان‌ ، ص ١١١‌؛ همان‌ ، ص ١١٣؛ همان ، ص ١٨.

[111] همان ، ص ٧١٧؛ همان ، ص ١٧٣؛ همان ، ص ١٧.

[112] همان ، ج ١، ص ٨٧١؛ همان ، ص ١٧٨‌؛ همان‌ ، ص ٣٣٧‌.

[113] ابن حجر عسقلانی ، احمد بن علی ، الاصابۀ فی تمییز الصحابه ، دار‌ الکتاب‌ العلمیه ٢٠٠٢ م .ق ١4٢٣، ، ج ١، ص ١١١، مقریزی، احمد بن علی ، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحضره‌ و المتاع‌ ، دارالکتب العلمیه ، م ١٩٩٩.ق ١4٢٠، ، ج ٣٧، ص ١١، الصالحی الشامی، محمد بن یوسف ، سبل‌ الهدی‌ والرشاد فی سیرة خیر العباد، دارالکتب العلمیه‌ ١4١4‌- ق ، ج ١، ص 711‌.

[114] واقدی، پیشین ، ص ٣١٧١؛ ابن سعد، پیشین‌ ، ص ٣٧٨‌؛ طبری ، پیشین ، ج ١، ص ٣١٣.

[115] ابن سعد، همان ، مسعودی ، پیشین ، ص ٧١٨.

[116] واقدی، پیشین‌ ، ص ١٨٧‌؛ ابن سعد، همان ، ص ٣٧١؛ بلاذری‌ ، همان‌ ، ج ٣، ص ١٨٧.

[117] ابن‌ هشام‌ ، السیرة النبویۀ، بیروت : داراحیاء التراث العربی‌ ٣١٣٧ق‌ ، ج ٧، ص ١١١؛ ذهبی محمد بن احمد، تاریخ الاسلام ، دارالکتاب العربی ، ٣١٧١-٣١٧١ ق ، ج ٧، ص ١١٣‌.

[118] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدͿ، الاستیعاب‌ فی معرفۀ الاصحاب ، دارالمکتب‌ العلمیۀ‌ ٣١٣١ق ، ج ٧، ص ١١١؛ ابن اثیر، علی‌ بن‌ محمد، أسد الغابه فی معرفه الصحابه ، داراحیاء التراث العربی ٣١٣٧ ق ، ج ٧، ص ٧٣؛ مقریزی، احمد‌ بن‌ علی ، امتاع الاسماع بما للنبی‌  من‌ الاحوال‌ و الاموال و الحضره و المتاع‌ ، دارالکتب‌ العلمیه ، م ١٩٩٩. ق ١4٢٠، ج ٧، ص ١١‌.

[119] ابن سعد، پیشین ، ج ٧، ص ٣١٣؛ واقدی، پیشین ، ج ٧، ص ٧١١  ٧١٧.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان