ماهان شبکه ایرانیان

رفتار و اخلاق سیاسی پیامبر (ص)

هر چه رشد عقلی آدمیان بیشتر می شود، منطق گفتگو در میان آنان بیش از پیش متداول می گردد. هم چنین دولت ها نمایندگان ملّت های خود و درواقع تجلّی خواسته ها، ظرفیت ها، لیاقت ها، و اراده ملّت خویش می باشند. بنابراین، هر چه این دولت ها عقلایی تر باشند، برای رسیدن به اهداف خود، از روش چانه زنی سیاسی، گفتگو و به عبارت دیگر دیپلماسی استفاده بیشتری می نمایند.

رفتار و اخلاق سیاسی پیامبر (ص)

مقدّمه

هر چه رشد عقلی آدمیان بیشتر می شود، منطق گفتگو در میان آنان بیش از پیش متداول می گردد. هم چنین دولت ها نمایندگان ملّت های خود و درواقع تجلّی خواسته ها، ظرفیت ها، لیاقت ها، و اراده ملّت خویش می باشند. بنابراین، هر چه این دولت ها عقلایی تر باشند، برای رسیدن به اهداف خود، از روش چانه زنی سیاسی، گفتگو و به عبارت دیگر دیپلماسی استفاده بیشتری می نمایند.

دین مبین اسلام از همان آغاز بعثت پیامبر اعظم (ص) مبنای دستورات و قوانین و اساس دعوت به توحید خود را بر پایه علم و عقل گذارد و از روش چانه زنی، استدلال منطقی و عقلایی، و به زبان امروزی، «دیپلماسی» استفاده نمود. سیزده سال دعوت پیامبر اعظم (ص) در مکّه معظّمه با آن سختی ها و مرارت هایی که بر او و یاران با وفایش روا می داشتند، هم حکایت از تولّد روش و اصول جدید دیپلماسی در جهان بعد از بعثت ایشان دارد. جالب است بدانیم دستور به جهاد و آیات مربوط به آن، چند سال بعد از هجرت پیامبر اعظم (ص)

به مدینه منوّره صورت گرفت؛ بدین معنا که آخرین راه دیپلماسی در اسلام جهاد است و نه اوّلین و سهل ترین راه.

این مقاله بر آن است که در چهار بخش، ابتدا کلیّاتی درباره دیپلماسی و روابط دیپلماتیک، سپس دیپلماسی در اسلام، سوم دیپلماسی پیامبر اعظم (ص)، و در آخر، مکانیزم های اجرایی دیپلماسی پیامبر اعظم (ص) را تبیین نماید.

دیپلماسی و رابطه دیپلماتیک

1- مفهوم دیپلماسی

واژه «دیپلماسی» از ریشه یونانی دیپلوما (Diploma) اخذ شده که معنای لغوی آن صفحه یا «برگ تاشده» است، و در اصطلاح، «دیپلوما» به سندی گفته می شود که به موجب آن عنوان یا امتیازی به شخص می دادند. از این ریشه واژه ی«دیپلم» در فرانسه و صنعت «دیپلماتیک» و کلمات «دیپلماسی» و «دیپلمات» ساخته شده است. [1]

واژه دیپلماسی به گونه های مختلف تعریف شده است، مانند:

- اداره امور بین الملل به وسیله سفیر و دیگر مأموران دیپلماتیک؛

- اداره امور بین دولت ها به وسایل مسالمت آمیز؛

- هنر دیپلمات در اداره امور خارجی دولت به وسایل مسالمت آمیز، خصوصاً با مذاکره و گفتگو. [2]

اما در یک جمع بندی از همه تعاریف ارایه شده می توان چنین بیان داشت که: «دیپلماسی روشی است برای حلّ و فصل مسایل مربوط به روابط خارجی دولت به وسیله گفتگو یا هر روش مسالمت آمیز دیگر».

2- تاریخ روابط دیپلماتیک در اسلام

به طور قطع می توان بیان داشت که روابط دیپلماتیک در اسلام از ابتدای ظهور اسلام وجود داشته و پیامبر اعظم (ص) برای تبلیغ رسالت خود در عربستان و سایر نقاط از آن استفاده کرده است. پیامبر اعظم (ص) اولّین کسی بود که نخستین هیأت را به حبشه و اولین سفیر (دِحیة بن خلیفة الکلبی ) را با مهر خود به دربار قیصر روم فرستاد. وقایع نگاران مسلمان شرح فرستادگان پیامبر اعظم به بیزانس، ایران، مصر و حبشه را ثبت کرده اند. این فرستادگان حامل نامه ای رسمی بودند و دستور داشتند که آنها را به سران دولت ها ابلاغ کنند.[3]

3- منابع حقوق دیپلماتیک

هر نظام حقوقی از مبنایی سرچشمه گرفته و با استناد به آن منابع، قوانین حقوقی شکل می گیرد. [4]با وجود گوناگونی نظریّات حقوقدانان مسلمان درباره منابع حقوق اسلام، می توان در یک تقسیم بندی کلّی منابع حقوقی اسلام را به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم نمود. منابع اصلی که عبارت اند از: کتاب (قرآن کریم) سنّت، اجماع، و عقل (یا به نظر اهل سنّت قیاس)، [5]و منابع فرعی که عبارت اند از: عرف، سیره عقلا، شهرت، معاهدات، قواعد حقوقی بین الملل و احکام حکومتی. نیک مسلّم است که فرق منابع اصلی و فرعی در این است که منابع فرعی مستقل نیستند.

4- شرایط برقراری روابط دیپلماتیک

در برقراری روابط دیپلماتیک مرسوم است که طرفین باید دولت باشند و دو دولت یکدیگر را نیز به رسمیّت شناخته و در برقراری روابط دیپلماتیک با یکدیگرتوافق کرده باشند و یکی نزد دیگری مأمور اعزام نماید. [6]

در واقع، شناسایی پس از موجودیّت دولت، شرط اساسی برقراری روابط دیپلماتیک است، که به دو صورت شناسایی موقّت و غیر کامل (دو فاکتور)، [7]و کامل و دایم، دو (ژوره)[8] مطرح می گردد.

حقوق بین الملل اسلامی نیز عمل شناسایی را به عنوان یک واقعیت موجود پذیرفته است و شناسایی دولت یا کشورها ازدیدگاه اسلام به سه صورت امکان پذیر است: [9]

1- کشورهایی که نظام سیاسی آن مشروعیّت الهی داشته و نهادهای اسلامی آن بر مبنای اجرای قوانین الهی تکوین یافته باشد.

2- کشوری که نظام سیاسی آن مشروعیّت مردمی داشته و دولت نماینده واقعی مردم باشد.

3- در موارد ضروری و برای حلّ بن بست ها، اسلام بر مبنای قاعده «الضرورات تُبیح المحظوراتِ» برخی از کشورهایی را که دارای نظام کفر و متکّی به ظلم و تحمیل اند برای رسیدن به توافق های نسبی به نفع اسلام به طور مقطعی به رسمیّت می شناسد.

دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام

1- اصول دیپلماسی در اسلام

منظور از دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام، فعّالیت هایی است که پیامبر اعظم، یعنی حضرت محمّد مصطفی (ص)، به عنوان رییس حکومت و نیز نمایندگان و سفرای منتخب ایشان در راه نیل به مقاصد و ادای وظایف سیاسی دولت اسلامی و تحقّق بخشیدن به خط مشی های کلّی اسلام در زمینه سیاست خارجی و همچنین، پاسداری از حقوق و منافع دولت اسلامی در میان قبایل و گروه های دینی و دولت های غیر مسلمان در خارج از قلمرو حکومت اسلامی انجام داده اند. [10]

بر بنیاد آیات قرآن کریم، خطوط کلّی دیپلماسی و رفتار سیاسی اسلام که پیامبر اعظم (ص) ، عنوان اسوه حسنه دیگر مسلمانان (بلکه جهانیان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان)، ملزم به رعایت آن هستند عبارتند از:

1- پایبندی به تعهّدات و پیمان ها. (انفال /42، توبه / 7، نحل/91-92، اِسراء/34 )

2- التزام به عدالت و نظم عادلانه بین المللی. (مائده / 8)

3- احترام به حقوق بی طرفان در جنگ و مخاصمات بین المللی. (نساء/90)

4- صلح و دوستی و قبول پیمان های صلح جویانه. (انفال/61)

5- اجتناب از توسعه طلبی و تجاوز در جهان و مبارزه با عاملان استکبار و کمک به ملّت هایی که برای رهایی خویش با استکبار مبارزه می کنند. (قصص/83)

6- رفتار دوستانه و مسالمت آمیز با ملّت هایی که در اندیشه دشمنی نیستند. (ممتحنه/8)

7- رفتار متقابل و منصفانه با دولت هایی که در روابط خود امانت و عدالت و انصاف را رعایت می کنند. (رحمان/60)

8- مقابله و معامله به مثل با متجاوزان و تجاوز نکردن از حدّ معقول. (بقره/194، شوری/40-42 )

در یک جمع بندی کلّی، می توان چنین بیان کرد که اصول و خطوط کلّی دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام و آنچه که از فرامین الهی و آیات قرآن کریم استنباط می شود. بدین قرارند:

1- اصل توحید؛

2- اصل نفی سیبل و عزّت و سیادت اسلامی؛

3- بهره گیری از روش های مسالمت آمیز در حل و فصل اختلافات؛

4- رعایت احترام متقابل و نزاکت بین المللی؛

5- اصل وفای به عهد و احترام و قراردادها و پیمان ها؛

نظر به اهمیّت این اصول و برای فهم بیشتر رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) به طور مختصر و در خور مقاله هر یک از این اصول را توضیح می دهیم:

الف) اصل توحید

توحید از مهم ترین مبانی سیاست خارجی دولت اسلامی است. این اصل، محور اصلی دیپلماسی در اسلام است. پیامبر اعظم (ص) نیز دعوت خویش را از توحید شروع کرد و توحید، هدف اصلی سیاست خارجی آن حضرت (ص) بود. مبانی اوّلیه دعوت پیامبر اعظم (ص) نیز توحید بود. دعوت اوّلیه آن بزرگوار در دوران دعوت سرّی بر توحید و یگانگی خداوند متعال استوار بود. همچنین در نامه هایی که پیامبر اعظم (ص) به سران و پادشاهان آن روزگار نوشته اند، قبل از هر چیز، آنها را به توحید دعوت کرده و در بیشتر نامه های خود به بزرگان و سران مسیحی به این آیه شریفه اشاره می فرمایند که: (قُلْ یَا أَهلَ الْکتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا).[11]

ب) اصل نفی سبیل (عزّت و سیادت اسلامی)

قاعده نفی سبیل به لحاظ دلیل و سند شرعی بسیار معتبر است و آیه قرآنی، حدیث پیامبر اعظم (ص) ، اجماع فقهای اسلام و دلیل عقلی از مستندات آن است این مستندات از این قرارند:

- آیه قرآنی: (وَ لَن یَجْعَلَ اللّه لِلْکافِرِینَ علَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا).[12] بر اساس آیه نفی سبیل، راه هر نوع نفوذ و سلطه کفّار بر جوامع اسلامی در حوزه های مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی باید مسدود شود.

- حدیث اعتلا: از پیامبر اعظم (ص) روایت شده که فرموده: «الاسلام یعلو و لا یُعلَی علیه و الکفّار بمنزلة المَوتی لا یحجبون و لا یورثون».[13]

- اجماع فقها: از دیگر دلایل و مستندات قاعده نفی سبیل، اجماع فقها و مسلمانان بر این مطلب است که در اسلام هیچ گونه قاعده ای مبنی بر جایز بودن تسلّط کافران بر مسلمانان وجود ندارد.[14]

- دلیل عقلی؛ مناسبت حکم با موضوع: منظور از این مطلب، این است که شرافت و ماهیّت توحیدی دین اسلام مانع از آن است که مسلمان برای غیر خداوند تعبّد و تذلّل کند.

نتیجه این که می توان اهّم عناوین مستنبط از اصل نفی سبیل در فقه را چنین برشمرد:

1- عدم جواز ولایت غیر مسلمان بر مسلمان؛

2- عدم جواز مشورت از غیر مسلمان در امور مسلمین؛

3 - سقوط حق قصاص غیر مسُلِم؛

4- عدم جواز تزویج غیر مسُلِم با مسُلِم؛

5- عدم ثبوت حقّ شُفعه برای غیر مسُلِم.

ج- اصل همزیستی مسالمت آمیز

- قرآن کریم: در نظر قرآن کریم، زندگی اجتماعی مشتمل بر جنگ و صلح است، امّا صلح و همزیستی مسالمت آمیز، عنایت حرکت اجتماع و هدفی است که انبیای الهی برای استقرار آن آمده اند؛ زیرا مهم ترین هدف ارسال رُسل استقرار عدالت اجتماعی است و این در معنای واقعی خود، صلح و امنیّت اجتماعی را به همراه خواهد داشت.[15]

قرآن کریم همواره مؤمنان را به ایجاد روابط مسالمت آمیز با دیگران و ایجاد صلح همگانی و عمومی دستور داده است: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُواْ خطُوَاتِ الشیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ).[16]

- رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) : علاوه بر آیات متعدّد قرآن کریم، عملکرد پیامبر اعظم (ص) نیز بر همزیستی مسالمت آمیز تأکید دارد؛ چنان که آن حضرت (ص) برای ایجاد انگیزه در مخالفان برای توافق های اصولی و کشاندن آنان به مذاکرات صلح آمیز، از توافق های جزیی در مورد قدر مشترک ها هرگز صرف نظر نمی کرد و با توافق و قرارداد و معاهده در زمینه مسایل فرعی، راه را برای رسیدن به توافق های اصولی تر و بیشتر هموار می کرد.[17]

از نظر تاریخی، پس از هجرت پیامبر اعظم (ص)، به مدینه جنگ هایی رخ داد. پیامبر اعظم (ص) پس از این جنگ ها که حدود شش سال طول کشید، استراتژی صلح را دنبال کرد که بارزترین و ملموس ترین نمود عینی آن صلح حدیبیّه است. در روابط خارجی پیامبر اعظم (ص)، اصل بر صلح است و جنگ حالت استثنایی دارد که بنا به ضرورت چهره می نماید. در واقع رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی، اصالتاً مبتنی بر دعوت بود و این نوع رفتار، در آغاز رسالت و پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه و فتح مکه تا آخر عمر ایشان، ادامه داشت. [18]

- شیوه های سیاسی حلّ اختلافات در دیپلماسی و رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) :
1- مذاکره:

 مستقیم ترین راه حلّ اختلافات، مذاکراتی است که طرفین نزاع می توانند برای روشن شدن وضع و اخذ تصمیم نهایی با یکدیگر داشته باشند. این روش حلّ اختلاف از دیدگاه حقوق اسلام بلامانع بوده و عملاً نیز پیامبر اعظم (ص) در دیپلماسی و رفتار سیاسی خود در موارد متعدّدی این شیوه را دنبال کرده است، از جمله: [19]

- مذاکره با نمایندگان قریش و ماجرای نمایندگی ابوطالب از طرف سران قریش؛

- مذاکره با نمایندگان مردم یثرب در عقبه اوّلی و عقبه ثانی؛

- مذاکره با هیأت نمایندگی قریش به سرپرستی به دلیل خزاعی؛

- سفارت جلیس بن علقمه، مرد سیاسی - نظامی قریش؛

- مذاکرات پیامبر اعظم (ص) با سهیل بن عمرو، فرستاده مخصوص قریش و انعقاد قرارداد تاریخی صلح حدیبیّه؛

- مذاکره با نمایندگان ثقیف (طایف)؛

- مذاکره پیامبر اعظم (ص) در جریان فتح مکّه؛

- مذاکره با سفرای ملوک حمیر و مذاکره با هفتاد هیأت نمایندگی.[20]

2- حکمیت و داوری:

دیگر روش حل اختلاف، حکمیّت و داوری است. در این شیوه، هیأت مورد قبول طرفین، مأموریت حلّ اختلاف را پذیرفته و اختیار دارد تا راه و روش حلّ اختلاف را ارایه دهد. پیامبر اعظم (ص) نیز حکمیت و داوری را در رفتار سیاسی خود برای حلّ اختلاف به عنوان یک قاعده حقوقی بین المللی به کار بردند؛ چنان که اختلاف با یهود بنی قریظه به شیوه حکمیت حلّ و فصل گردید.[21]

در اینجا لازم است که به روش های دیگر حل اختلاف، همچون میانجی گری، سازش و راه حقوق نیزکه مورد تائید حقوق بین الملل است اشاره شود. نیک مسلّم است که این روش ها در دیپلماسی و رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) سابقه نداشته اند، امّا با فهم صحیح دین اسلام می توان به قطع بیان داشت که این روش ها نیز مورد تأیید و تأکید اسلام است و از نظر حقوق اسلام، اِعمال این روش ها منعی ندارد. و در ضمن، در روایات بسیاری که از امامان معصوم (ع) به دست ما رسیده، آنان، مسلمانان را برای ثبوت صلح و رعایت حقوق اجتماعی همدیگر بدین روش ها تشویق کرده اند.[22]

د- رعایت کمال احترام متقابل و نزاکت بین المللی

یکی از مهم ترین ویژگی های دیپلماسی اسلام، اصل رعایت احترام و نزاکت در روابط بین الملل است. [23]اسلام در برخورد با بیگانگان و پیروان ادیان الهی، با مروّت برخورد کرده و اقلیّت ها را دارای حقوق ویژه ای دانسته است. اسلام در مورد بیگانگان از سخت گیری پرهیز دارد و دارای تساهل دینی نسبت به رابطه با بیگانگان است و به حس سلوک و مهرورزی دستور می دهد.[24] سیره پیامبراعظم (ص) در برخورد با سفرا و نمایندگان همه ملل، محبّت آمیز و به دور از هر نوع خشونت بود و کمترین مزاحمتی برای آنان ایجاد نمی کرد.[25]

در کتب تاریخی در خصوص رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) روایت شده است که ایشان همیشه با فرستادگان ملل خارجی با احترام و مهربانی هر چه تمام تر رفتار می کرد و بنابرعادت و خوی متعالی خود به آنها تحف و هدایای فراوانی ارزانی می داشت و در مقام توصیه به اصحاب خود در این مهم می فرمود: «پس از من نیز بدین گونه عمل کنید».[26]

ه - اصل وفای به عهد و احترام به قراردادها و پیمان ها

یکی از مهم ترین اصول در روابط بین الملل، اصل احترام به تعهّدات است. از نظر اسلام، التزام به پیمان و وفای به عهد، یک سیاست راهبردی و بلندمدّت است و تحت هیچ شرایطی قابل نقض نیست. فلسفه تأکید دین اسلام بر لزوم وفا به عهد و پیمان، ایجاد زمینه توافق بر همزیستی و زندگی مسالمت آمیز است.

مستندات اصل وفای به عهد و احترام به قراردادها و پیمان ها عبارتند از:

آیات قرآن کریم: در آیات قرآن کریم، به وفای به عهد و قراردادها بسیار تأکید شده است:

-(و َالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ)؛[27]

-(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمنُواْ أَوْفواْ بالْعُقُودِ)؛[28]

-(الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ لاَ یِنقُضُونَ الْمِیثَاقَ)؛[29]

-(وَ أَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولًا)؛[30]

-(وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمانَاتِهِمْ وَ عهْدِهِمْ رَاعونَ).[31]

- سنّت و رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) : انس بن مالک از پیامبر اعظم (ص) روایت می کند که حضرت (ص) فرمودند: «لا دینَ لِمَن لا عهدَ له».

همچنین رسول اعظم (ص) فرمود: «المؤمنون عند شروطهِم».[32]

تاریخ اسلام: در تاریخ اسلام، نمونه هایی بسیار از رعایت اصل وفای به عهد است چنانکه در قضیه ابوجندل بعد از صلح حدیبیّه و فرار وی از مکّه به مدینه و استرداد آن از طرف پیامبراعظم (ص) به مشرکین مکّه نوعی واضح از رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) مشاهده می شود.[33] (وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا).[34]

دعوت، از احکام منصوصه اسلام و جزء ضروریات دین است و ریشه در چشمه زلال وحی دارد و از مهم ترین و اساسی ترین اهداف رسالت انبیای الهی، به ویژه پیامبر اعظم (ص) ، محسوب می شود. خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر اعظم (ص) امر می نماید: (ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبکَ بالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحسَنُ إِن رَبَّکَ هوَ أَعلَمُ بمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَ هوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ. )[35] (فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ لَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ).[36]

دیگر این که دعوت را می توان استراتژی اوّل پیامبر اعظم (ص) در رفتار سیاسی ایشان دانست که متناسب با شرایط زمانی و مکانی، شکل های گوناگونی به خود می گرفت. آن حضرت به مدت سه سال دعوت پنهانی داشت و پس از آن، خویشاوندانش را به اسلام دعوت فرمود، و با گذشت سه سال از آغاز بعثت، اقدام به دعوت عمومی و همگانی کرد.

شیوه پیامبر اعظم (ص) در استراتژی و رفتار سیاسی دعوت شامل موارد زیر بود:

تقدّم دعوت بر جنگ:

در دیپلماسی پیامبر اعظم (ص)  اولویت اوّل و اصلی، دعوت به اسلام بوده است. اصولاً رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) در حوزه سیاست خارجی مبتنی بر دعوت بوده و این شیوه رفتار در آغاز رسالت وپس از مهاجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی نیز ادامه داشته است.[37]

انعطاف:

یک از شیوه های رایج در دیپلماسی پیامبر اعظم (ص)، به ویژه در استراتژی آن حضرت، دعوت توأم با انعطاف و ملایمت بود و حتّی یکی از علل گسترش اسلام و نفوذ عمیق و وسیع پیامبر اعظم (ص) در دل دیگران، رفتار سیاسی منصفانه آن بزرگوار بود.[38]

استفاده از نقاط مشترک:

استفاده از قدر مشترک در دیپلماسی و رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص)  نمود چشمگیری داشت. این امر از نامه ها و پیام های آن حضرت به سران دولت های دیگر جهت ایجاد انگیزه در مخالفان برای مذاکره، توافق های اصولی با آنان و کشاندن آنان به پای میز مذاکراه صلح آمیز به خوبی مشهود است. برای مثال می توان از نامه آن حضرت (ص) به اسقف روم در قسطنطنیه و نامه ایشان به نجاشی پادشاه حبشه که در آنها بر مشترکات دین اسلام و مسیحیت اشاره شده است یادکرد.[39]

استراتژی صلح

در اسلام، روابط خارجی بر صلح استوار است و جنگ حالت استثنایی دارد و بنا به ضرورت تجویز می شود. پیامبر اعظم (ص) همواره صلح خواهی را به عنوان یک استراتژی مهم در رفتار سیاسی خود در روابط خارجی اعلام کرده اند؛ به ویژه از سال ششم هجرت استراتژی صلح را به طور دقیق جایگزین استراتژی جنگ (جهاد ) کردند، که بارزترین و ملموس ترین نمود عینی آن صلح حدیبیّه بود. البتّه پیامبر اعظم (ص)  قبل از این صلح اقدامات صلح طلبانه ای دیگر هم داشته اند، از آن جمله: [40]

- صلح با بنی ضمر و بنی مدلج: سال دوم هجری؛

- صلح با یهودیان یثرب؛

- پیشنهاد صلح در غزوه خندق: سال پنجم هجری، این پیشنهاد به قبیله غطفان بود؛

- صلح در غزوه خیبر.

و همین طور بعد از صلح حدیبیه این اقدامات صلح طلبانه را دنبال کردند:

- صلح در غزوه خیبر: فتح خیبر در دو مرحله غلبه و صلح محقّق شد؛

- صلح با یهود فدک؛

- معاهده با یهودیان وادی القری؛

صلح بر اساس جزیه:

این نوع مصالحه از سال نهم هجری آغاز شد [41]و از آن تاریخ به بعد، پیامبر اعظم (ص)  بر اساس جزیه اقدام کردند: غزوه تبوک، صلح با مسیحیان نجران، صلح با زرتشتیان بحرین و هجر و عمان از آن جمله است. در اینجا سزاوار است که به استراتژی جهاد در رفتار سیاسی و دیپلماسی پیامبر اعظم (ص) نیز اشاره شود.

در آیات قرآن کریم به واژه هایی چون «حرب»، «جهاد»، «قتال» اشاره شده که تمامی آنها به معنی «جنگ » است.

قرآن کریم تنها "جهاد سبیل الله" را جنگ مشروع می داند. فلسفه جهاد در اسلام، حاکمیّت اصول ارزشمند الهی و انسانی و رفع ستم از مظلومان و مستضعفان است.[42]

شریعت مقدّس اسلام، جنگ و جهاد را به عنوان یک ضرورت و آخرین راه چاره پذیرفته و در اسلام دعوت مقدّم بر جهاد است و جهاد بی دعوت مجاز نیست. [43]قتال در راه خداوند، چه دفاعی و چه ابتدایی، دفاعی از حقّ انسانیّت است و آن حقّ، همان حیات است؛ زیرا شرکت به خدای سبحان، هلاک انسانیّت و مرگ فطرت و خاموشی چراغ در درون دل هاست.[44]

یکی از ساز و کارهای اعمال دیپلماسی فعّال پیامبر اعظم (ص) ، بهره گیری لازم از استراتژی جهاد بود. پیامبر اعظم (به جهاد به مثابه یک راه حلّ اضطراری می نگریست و زمانی به آن متوسّل می شد که ضرورت می یافت. جهاد از دیدگاه پیامبر اعظم (ص) در شرایطی مجاز شمرده می شد که همه راه های صلح شرافتمندانه و مسالمت آمیز عاقلانه بسته شده باشد. این شیوه در دیپلماسی، منطبق با قاعده عقلانی «دفع افسد به فاسد» است.

مکانیزم های اجرایی دیپلماسی پیامبر اعظم (ص)

دیپلماسی وسیله ای برای اجرای سیاست است سیاست خارجی هر دولتی اهداف خاصّی دارد. هدف عمده سیاست خارجی دولت اسلامی مدینه رسیدن به امّت واحد و به وجود آمدن کشور واحد جهانی تحت حاکمیّت قانون واحد الهی بود. پیامبر اعظم (ص) با توجّه به دو ویژگی مهمّ رسالت خویش (جهانی بودن و جاویدان ماندن) برای عملی شدن هدف اساسی اسلام از شیوه های متعدّدی بهره گرفت. برخی از مکانیزم های اجرایی آن حضرت (در دیپلماسی اش چنین است:

1- مذاکره با سفرا و نمایندگان

مذاکره، در روابط خارجی دولت اسلامی از اهمیّت قابل توجّهی برخوردار است. این نکته در دعوت های پیامبر اعظم (و ارسال نامه به سران ممالک غیر اسلامی مشاهده می شود.

پیامبر اعظم (ص)  دعوت و مذاکره را برای تمام سفیران خود یک تکلیف دینی می دانست و آنان را موظّف می کرد تا دیپلماسی را مقدّم بر شیوه های خشونت آمیز بدارند.[45]

به دنبال فتح مکّه و فراغت پیامبر اعظم (ص) از کار قریش، وی فرصت یافت تا مذاکره با سفرای قبایل و دولت ها و ملوک را فعّال ترکند. از سال ششم هجری مدینه شاهد ورود هیأت های نمایندگی دولت ها و گروه های مذهبی بود. پیامبر اعظم (ص) با احترام کامل از هیأت های نمایندگی استقبال و با صداقت و قاطعیت با آنان مذاکره می کرد.[46]

با فرارسیدن سال نهم، آثار فتح مکه با سرازیر شدن اعراب به مدینه آشکار شد. سیره نویسان، سال نهم هجری را به دلیل کثرت حضور اعراب "عام الوفود" نامیده اند. صاحب طبقات الکبری از هفتاد و سه هیأت نمایندگی در این سال نام برده است.[47]

2- اعزام مبلّغان و ارسال پیام به سران دولت ها و قبایل

یکی از شیوه های معمول در دیپلماسی و رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) ، اعزام مبلغان و دعوت کنندگان و ارسال پیام به رؤسای قبایل و دولت ها بود. این دعوت شکل های گوناگونی داشت:

-تماس مستقیم پیامبر اعظم (ص) با افراد و سران و هیأت هایی که به مناسبت حج به مکّه آمدند؛

- هجرت مسلمانان به امر پیامبر اعظم (ص) در دو نوبت به حبشه، با انگیزه و ماهیّت تبلیغی؛

- اعزام شخصیت های برجسته مسلمان، مانند: معاذبن جبل به یمن، علی (ع) به یمن و مالک بن مراره، عبدالله مهاجربن ابی امیه، اقرع بن عبداله حمیر؛

- اعزام هیأت های تبلیغی مانند هیأت هایی که به یمن و نجد و رجیع فرستاد.[48]

آن حضرت، در کنار اعزام مبلّغان، به ارسال پیام ها به سران قبایل و دولت های دیگر می پرداخت. از سال ششم هجری، با انعقاد قرار داد صلح حدیبیّه و فراغت از کار قریش، مانع اصلی پیشرفت اسلام بر طرف شد و فصل جدیدی در دیپلماسی پیامبر اعظم (ص) آغاز و روابط بین المللی در شکل گسترده ای وارد مرحله جدید شد.

پیامبر اعظم (ص)  نامه و پیام های متعدّدی به سران قبایل و رؤسای مذاهب و دولت ها فرستاده که از آن جمله اند:

- پیام به شاه ایران (کسری)؛

- پیام به امپراتور روم (قیصر)؛

- پیام به پادشاه مصر (مقوقس)؛

- پیام به سلطان حبشه (نجاشی)؛

- پیام به فرمانروای بحرین (منذر)؛

- پیام به زمامدار یمامه؛

- پیام به زمامدار عمان؛

- پیام به ملک سماده؛

- پیام به ملوک غسان؛

- پیام به امیر بصره؛

- پیام به ملک هند (سربانک )؛

- پیام به ملوک یمن.[49]

برخی از محقّقان تعداد این نامه ها را متجاوز از سیصد مورد ذکر کرده اند. کتاب مکاتیب الرسول مشخصات چهل و چهار نامه سیاسی پیامبر اعظم (ص)  را ذکر می کند که متن کامل آنها به دست ما نرسیده است، امّا همین کتاب، متن دقیق یکصد و نود نامه مهمّ دیگر را همراه با ذکر مأخذ و تفسیر و تحلیل ذکر می کند که پیامبر اعظم (ص)  همه آنها را از مدینه برای سران کشورها، قبایل، اسقف ها و رجال ذی نفوذ در حدود امکانات پیکی و مخابراتی آن ایّام ارسال کرده بود.[50]

 

[3- پیمان ها]

 منشور مدینه یا نخستین قرارداد بین المللی در اسلام

یکی از مهم ترین و جامع ترین پیمان هایی که از سوی پیامبر اعظم (ص) با جوامع دیگر، اهل کتاب و مشرکین برقرار شد، پیمانی است که در آغاز ورود پیامبر اعظم (ص) به مدینه، برای حفظ و امنیّت داخلی و خارجی تدوین شد (منشور مدینه) و مفاد آن بدین قرار است:

- هیچ مؤمنی، مؤمن دیگر را به جای کافری نکشد و کافری را بر ضد مؤمنی یاری نکند؛

- عهد و پیمان خداوند یکی است و کوچکترین فرد مسلمان اگر کسی را در پناه خود آورد، همه آن را می پذیرند؛

- از یهودیان، هر کس هم پیمان ما باشد از یاوری و برابری برخوردار می شود و کسی به او ستم نمی کند و کسی بر ضد او یار نمی شود؛

- انتقام خود (قصاص) ممنوع نیست. هر کس دیگری را به قتل برساند قاتل و خانواده او ضامن می باشند.

- نفقه یهودیان بر یهودیان و نفقه مسلمانان بر مسلمانان است؛

- برای امضاکنندگان این منشور، شهر یثرب حرم شمرده می شود؛

- این پیمان از ستمکار و گناهکار پشتیبانی نمی کند.[51]

صلح حدیبیّه

پیمان صلح حدیبیّه که در سال ششم هجری برقرار شد، نقطه عطفی در زندگی سیاسی پیامبر اعظم (ص) بود. برخی از مفاد پیمان صلح حدیبیّه بدین قرارند:

1- قریش و مسلمانان متعهّد شدند که تا ده سال با هم جنگ نکنند؛

2- اگر فردی بدون اجازه به مدینه فرارکند، پیامبر در صورت تقاضای قریش او را به مکّه بازگرداند، ولی اگر مسلمانی به قریش پناهنده شود او را تحویل نخواهند داد؛

3- مسلمانان و قریش می توانند با هر قبیله ای که خواستند پیمان ببندند؛

4- طرفین متعهّدند که اموال یکدیگر را محترم بشمارند.[52]

از آثار و پیامدهای صلح حدبییّه این موارد را می توان ذکرکرد:

- شناسایی دولت اسلامی مدینه؛

- گشوده شدن راه جهت دعوت بیشتر مردم به اسلام؛

- وقوف مکّیان بر سیاست صلح طلبانه، پیامبر اعظم (ص) ؛

- فتح مکّه و آمد و شد نمایندگان سیاسی قبایل با پیامبر اعظم (بعد از آن.

پیمان صلح دایمی با مسیحیان نجران

یکی دیگر از معاهدات بین المللی پیامبر اعظم (ص) پیمانی است که آن حضرت با نصارای نجران بست. پیامبر اعظم (ص) طی نامه ای به ابوحارثه، اسقف نجران، ساکنان آن دیار را به پذیرش اسلام دعوت کرد و گروهی به عنوان هیأت نمایندگی نجران به منظور مذاکره با پیامبر اعظم (ص) و بررسی دلایل او به مدینه آمدند. بعد از طرح مباهله و سرباز زدن مسیحیان از این کار پیمان صلحی میان آن حضرت ( و مسیحیان به امضا رسید و مسیحیان متعهّد به پرداخت مبلغی به صورت سالیانه به دولت اسلامی شدند و در برابر، پیامبر اعظم (ص) نیز مسؤولیّت دفاع و جلوگیری از هر گونه ظلمی از طرف مسلمانان به مسیحیان نجران و آزادی آنان در مراسم مذهبی را به عهده گرفتند.[53]

4- حکمیّت

یکی از شیوه های حلّ اختلاف دولت ها، بهره گیری از «حکمیّت» است. این قاعده از نخستین روزهای زندگی اجتماعی بشر به صورت یک قاعده عرفی در ایران، یونان و روم باستان و در دوره جاهلیّت عرب قبل از اسلام وجود داشته است.

در فقه اسلامی نیز «حکمیّت» به عنوان یک عمل قضایی شناخته شده است.

موارد کاربرد حکمیّت در تاریخ اسلام بدین قرارند:

- پس از شکست قبیله پیمان شکن یهود بنی قریظه و پیشنهاد به پیامبر اعظم (ص) در خصوص حکمیّت سعدبن معاذ و قبول ایشان و حکم صادره از سوی او؛ [54]

- حکمیّت در جنگ صفّین در سال 37 هجری؛

5- تألیف قلوب (ابزار اقتصادی)

یکی دیگر از مکانیزم های اجرای دیپلماسی پیامبر اعظم (ص) تألیف قلوب بود که تاریخ اسلام شواهد متعددی از این اقدام آن حضرت (ص) را ثبت کره است. تألیف قلوب در اصطلاح فقه سیاسی عبارت است از حمایت مالی و اقتصادی امام مسلمین به منظور جذب مردم به اسلام.

پیامبر اعظم (ص)  به عنوان رهبر نخستین دولت اسلامی در موارد عدیده ای از این ابزار اقتصادی برای گسترش اسلام بهره گرفت و علی رغم مخالفت دیگران در این جهت سرمایه گذاری می کرد.[55]

نتیجه گیری

شناخت ابعاد مدیریّتی و رفتار سیاسی پیامبر اعظم (ص) و راز و رمز موفقیّت آن بزرگوار در روابط خارجی، امری لازم و ضروری است. به ویژه از این نظر که علی رغم ساختار پیچیده فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اعتقادی جزیرة العرب و مشکلات فراوان و فشارهای طاقت فرسا، آن حضرت (ص) توانستند اسلام را به فراسوی مرزهای عربستان گسترش دهند و با به کارگیری شیوه های مناسب دیپلماسی، توفیق یافتند تا در مدّتی کوتاه، علاوه بر توسعه اسلام، بر بدنه تمدّن های بزرگ آن زمان لرزه بیفکنند.

دین مبین اسلام از همان آغاز بعثت پیامبر اعظم (ص) مبنای دستورات و قوانین و اساس دعوت به توحید خود را بر پایه علم و عقل گذارد و از روش چانه زنی، استدلال منطقی و عقلایی دیپلماسی استفاده نمود، و نه تنها بر برخی از قوانین دیپلماسی و رفتار سیاسی رایج و متداول آن روزگار صحّه گذارد، بلکه اصولی متقن و الهی جهت اعتلای انسان و فهم دستورات قرآن کریم بر آن ها افزود که بسیاری از آن ها معیار منشور حقوق بشر در جهان است.

پیامبر اعظم (ص) منابع حقوقی دیپلماسی را با تکیه به وحی و استمرار از عقل کامل نمود، اصل نفی بندگی غیر خداوند را جهان گسترکرد، همزیستی مسالمت آمیز انسان ها را ترویج داد، رعایت احترام متقابل و نزاکت بین المللی را اصل مورد اعتنا در حقوق بین الملل نمود، و اصل وفای به عهد و احترام به قراردادها و پیمان ها را از اصول مسلّم مورد اعتنای اسلام خواند.

پیامبر اعظم (ص) شیوه های سیاسی حل اختلافات در دیپلماسی که عبارت بودند از مذاکره و حکمیّت و داوری را با به کارگیری اصول الهی و دستوارت قرآنی کامل گردانید و با اتخاذ استراتژی دعوت و صلح، ثابت نمودکه اسلام دین منطق و عقل است و جهاد در راه خدا، تنها در بن بست رسیدن راه حل های دیپلماسی کاربرد دارد و اصالت در دیپلماسی اسلام با صلح و دعوت است.

پیامبر اعظم (ص) با اتخاذ مکانیزم های اجرایی دیپلماسی خود، مانند مذاکره و فرستادن نمایندگان، اعزام مبلّغان و ارسال پیام به سران دولت ها و قبایل، انعقاد پیمان ها و قراردادهای سیاسی، حکمیّت و تألیف قلوب، راهکارهای جدیدی پیش روی انسانیّت و کمال و اعتلای مقام آدمیّت گذارد.

منابع

الف) کتاب ها

1- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه: خلیلی، عباس، تهران: علمی، 1358ش.

2- ابن هشام، سیرة النبی، ترجمه: رسولی محلّاتی، سیّد هاشم، تهران: اسلامیه، 1341ش.

3- احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، قم: انتشارات یس، 1363- ش.

4- الظالمی، محمّدصالح، من الفقه السیاسی فی الاسلام، بیروت: دارالمکتبة للحیاة، 1979م.

5- انصاری، شیخ مرتضی، المکاسب، تبریز، 1357 ش.

6- بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤیّدی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1358 ش.

7- حسنی، علی اکبر، تاریخ اسلام، تهران: دانشگاه پیام نور، 1378ش.

8- خلیلیان، سیّد جلیل، اسلام و حقوق بین الملل، تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1362ش.

9- خدوری، مجید، حقوق در اسلام، ترجمه: رهنما، زین العابدین، تهران، اقبال، 1366ش.

10- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، اسلام و حقوق بین الملل عمومی، تهران: سمت، 1382 ش.

11- رشید، احمد، اسلام و حقوق بین الملل عمومی، تهران: دانشگاه تهران.

12- زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران: انجمن معارف اسلامی ایران، 1381ش.

13- شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی، قم: دفترتبلیغات اسلامی، 1377ش.

14- شلتوت، شیخ محمود، جنگ و صلح در اسلام، ترجمه: رحمانی، شریف، تهران: بعثت، 1354ش.

15- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، بیروت: دارالتراث الاسلامیه، 1400 ق.

16- صدر جواد، حقوق دیپلماتیک و کنسولی، تهران: دانشگاه تهران، 1376ش.

17- ضیایی بیگدلی، محمّدرضا، حقوق بین الملل عمومی، تهران: انتشار، 1375ش.

18- _____، اسلام و حقوق بین الملل، تهران: انتشارا، 1369ش.

19- عمیدزنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی: حقوق بین الملل اسلامی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

20- _____، فقه سیاسی: حقوق تعهّدات بین المللی و دیپلماسی در اسلام، تهران: سمت، 1379ش.

21- قوام، سیّد عبدالعلی، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل، تهران: سمت، 1370ش.

22- مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، (اصول فقه، فقه )، تهران: صدرا، 1382- ش.

23- موسوی، سیّد محمّد، دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام، تهران: انتشارات باز، 1382 ش.

24- میری زاده، حسین، حقوق بین الملل در اسلام، تهران: دانشگاه پیام نور، 1380ش.

ب) مقالات

25- سجادی عبدالقیوم، «سیاست خارجی از دیدگاه امام علی (ع)»، فصلنامه علوم سیاسی، ش 11، 1379ش.

26- _____، «سیاست خارجی در قرآن»، فصلنامه علوم سیاسی، سال چهارم، ش 15، پاییز 1381ش.

27- شیرخانی، علی، «دعوت و جنگ و صلح در قرآن»، فصلنامه علوم سیاسی، سال چهارم، ش 15، پاییز 1381 ش.

28- منتظری مقدّم، حامد، «صحنه های صلح و آشتی درخشش در کارنامه رسول خدا»، ویژه نامه تاریخ اسلام، معاونت امور اساتید، 1381 ش. 

پی نوشت

[1] صدر، جواد، حقوق دیپلماتیک و کنسولی، ص 14؛ همچنین رک: عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی: حقوق تعهدات بین المللی و دیپلماسی در اسلام، ص 265-

[2] دفترهمکاری حوزه و دانشگاه، اسلام و حقوق بین الملل عمومی، ج1- ص 210-

[3] خدوری، مجید و هربرت ج لیبنی، حقوق در اسلام، ترجمه: زین العابدین رهنما، ص 397-

[4] میری زاده، حسین، حقوق بین الملل در اسلام، ص 14-

[5] مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص 14-

[6] ر. ک: قوام، عبدالعلی، اصول سیاست خارجی بین الملل، محمّدرضا ضیایی بیگدلی، حقوق بین الملل عمومی.

[7] De-facto

[8] De-Jure

[9] زنجانی، عمید، همان، ص 269-

[10] زنجانی، عمید، همان، ص 272-

[11] آل عمران/ 64- ترجمه: «بگو ای اهل کتاب! بیایید از آن کلمه حق که بیان ما و شما یکسان است پیروی کنید که به جز خدای یکتا هیچ کس را نپرستیم و چیزی را با او شریک قرار ندهیم».

[12] نساء/ 141- ترجمه: «خداوند سبیل و طریقی برای کافران بر مؤمنان قرار نداده است».

[13] شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4، باب میراث اهل الملل، ص 19، ترجمه: اسلام همیشه بر سایر مکاتب و ملل علّو و برتری نسبت دارد و هیچ چیزی بر آن برتری ندارد وکافران به منزله مرده ها هستند که نه مانع ارث می شوند و نه ارث می برند.

[14] شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی، قم، ص330.

[15] سوره نسا/ 114- (اصلاح بین الناس) و 128 (الصلح خیر).

[16] سوره بقره/ 208- ترجمه: «ای کسانی که به ایمان گرویده اید، همگی به صلح و همزیستی درآیید و پا بر جای پای شیطان منهید که او برای شما دشمن آشکار است».

[17] ر. ک: عمید زنجانی، عباسعلی، همان، ص 274-

[18] علی شیرخانی، «دعوت و جنگ و صلح در قرآن »، فصلنامه علوم سیاسی، سال 4، شماره 15، ص 191-

[19] الظالمی، محمّد صالح، من الفقه السیاسی فی الاسلام، ص 139-

[20] زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ تحلیلی اسلام، ص 23-

[21] ابن هشام، سیرة النبی، ترجمه: رسولی محلّاتی، سیّد هاشم، ص 267-

[22] دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، اسلام و حقوق بین الملل عمومی، ج 2، صص 39-41-

[23] خلیلیان، سیّد خلیل، حقوق بین الملل اسلامی، ص 253-

[24] بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: مؤیدی، محسن، ص63-

[25] ماجرای فرستادگان مسیلمه کذّاب و تعرّض آنان به پیامبر اسلام یکی از این نمونه هاست. برای آگاهی بیشتر ر. ک: دفتر همکاری حوزه دانشگاه، اسلام و حقوق بین المللی عمومی، ج 2، ص 217-

[26] رشید، احمد، اسلام و حقوق بین الملل عمومی، ترجمه: سیّدی، ص 84-85-

[27] بقره/ 177- ترجمه: «مومنان کسانی اندکه چون پیمان بندند به پیمانشان وفا کنند».

[28] مائده/ 1- ترجمه: «ای اهل ایمان، به عهد و پیمان خود وفا کنید».

[29] رعد/20- ترجمه: «کسانی که به عهد خداوند وفا می کنند و پیمان حق را نمی شکنند».

[30] اسراء/ 34- ترجمه: «به عهد وفا کنید بی گمان از عهد پرسیده می شود».

[31] مومنون/ 8- ترجمه: «و کسانی که امانت ها و پیمان های خویش را همی پایند».

[32] انصاری، مرتضی، المکاسب، ص 215-

[33] ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ترجمه عباس خلیلی، ص 235-

[34] آل عمران/ 64-

[35] نحل/ 125- ترجمه: «با حکمت و اندرز نیکو به سوی، پروردگارت دعوت نما و با آنها به طریقی که نیکوتر است استدلال کن و مناظره بنما. به راستی که خداوند نسبت به آنان که گمراه شدند داناتر و او به حال هدایت یافتگان نیز داناتر است».

[36] شوری/ 15- ترجمه: «بنابراین، به دعوت بپرداز و همان گونه که مأموری، استقامت کن و از هوس های آنان پیروی نکن».

[37] ابن هشام، سیرة النبی، جلد 3، ص 216-

[38] آل عمران/ 259-

[39] احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ص 169-

[40] منتظری مقدّم، حامد، صحنه های صلح و آشتی، درخشش در کارنامه رسول خدا، ویژه نامه تاریخ اسلام، قم، ص130.

[41] ابن هاشم، سیرة النبی، جلد 2، ص 548-

[42] به این آیات مراجعه شود: بقره / 155 و246، نساء/ 75-

[43] شلتوت، شیخ محمود، جنگ و صلح در اسلام، ترجمه شریف رحمانی، ص 52-

[44] طباطبایی، محمّد حسین، تفسیر المیزان، جلد 2، ص 66-

[45] سجادی، عبدالقیّوم، سیاست خارجی از دیدگاه، امام علی (ع)، فصلنامه علوم سیاسی، ش11، ص99-

[46] عمید زنجانی، فقه سیاسی، صص 321 و 332-

[47] حسنی، علی اکبر، تاریخ اسلام، ص 193- به نقل از: طبقات الکبری، جلد 1، ص 250.

[48] عمید رنجانی، فقه سیاسی، ص 296-

[49] احمدی میانجی، مکاتیک الرسول، ص 169-

[50] خلیلیان، سیّد جلیل، اسلام و حقوق بین الملل، ص 115-

[51] رهنما، زین العابدین، پیامبر، صص 546- 549-

[52] ابن هشام، سیرة النبی، ص 333-

[53] خدوری، جنگ و صلح در اسلام، ص 348-

[54] ضیایی بیگدلی، محمّدرضا، اسلام و حقوق بین الملل، جلد 3، صص110- 109-

[55] ابن هشام، سیرة النبی، جلد 2، ص 314-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان