درباره همایون شجریان: عندلیبان را چه پیش آمد، هزاران را چه شد ـ قسمت اول
درباره همایون شجریان: عندلیبان را چه پیش آمد، هزاران را چه شد ـ قسمت دوم
… این همکاری مختصر و در سالهای بعدازآن نوازندگی سهراب پورناظری در گروه همنوازان حصار سبب میشود تا همایون تن به آلبومی دهد که مسیر زندگی حرفهایاش را لااقل تا به امروز تغییر دهد. شاید در نگاه اول عجیب باشد که همایونِ باهوش با چه تفکری به استقبال هجمهای از انتقادات میرود. کارنامه پورناظریها نشان داده که آنها علیرغم نوازندگی سازهای سنتی و سابقه مقام نوازی تنبور، میل به تولید آثار پاپ دارند که صرفاً ردپایی از موسیقی سنتی در آن دیده میشود. بعید است که شجریانِ پسر آلبومها و کنسرتهای پورناظریها و فرشاد جمالی را ندیده باشد؛ خوانندهای که در دورهای ظهور کرد و صدایش با شهرام ناظری مو نمیزد؛
اما همایون آلبوم «نه فرشتهام، نه شیطان» را میخواند تا پاپترین اثر خود را وارد بازار کند و بالاخره پس از ده سال موفق شود تا آن “عددِ بزرگ مخاطب” را همراه خود کند. او در این آلبوم همچنان عالی آواز میخواند گرچه به موسیقیاش نقد وارد است، حاشیه کلیپش همچنان نقل محافل مجازی است و طرفداران روزهای نخست، دیگر شور آن روزها را ندارند.
«چرا رفتی» خوب است اما پاپ است،
«کولی» خوب است اما پیچیدگی آوازهای همایون را ندارد،
«شتک» نه خودش خوب نه عنوانی که با بیسلیقگی برایش انتخابشده و تنها
«دل به دلِ» معمولی است که نشانی از شجریانِ سالهای قبل دارد اما بلیت کنسرتهای همایون به چشم بر هم زدنی تمام میشود. همایون دوباره سراغ سینما میرود و این بار قطعهای عجیب و بیمعنیای فضای اینترنت را پر میکند. تلفیق غلیظ و بیمحتوای
«آرایش غلیظ» تصویر بدی از موسیقی است (این قطعه را با
«گناه عشق» از آلبوم نقش خیال مقایسه کنید) و کاملاً مشهود است که سهراب پورناظری موسیقی راک را نمیشناسد تا جایی که کلیپ بهظاهر حرفهای هم نمیتواند این موسیقی را زیبا جلوه دهد اما تعداد دانلودها بهقدری زیاد است که عوامل سازنده موسیقی در یک اقدام غیرحرفهای و شتابزده آلبوم موسیقی متن را پیش از اکران فیلم منتشر میکنند. همایون شجریان این کار را نوگرایانه میداند و از آن دفاع میکند. پس از
«آرایش غلیظ» کار دیگری از همایون و یک آهنگساز نهچندان مشهور منتشر میشود.
«مستور مست» تجربهای جدید است و یک قطعه قابل دفاع دارد (
زهی عشق) اما کار، مانند یک کلاژ است؛ موسیقی و آواز هریک کار خود را انجام میدهند و همایون همچنان خوب خوانده اما کسانی که پیگیر کار همایون هستند متوجه میشوند که خواننده محبوبشان دچار سردرگمی شده است و همایون گویی که برای بالانس کردن کارنامه خود سعی دارد پس از
«آرایش غلیظ» کارِ متفاوت دیگری انجام دهد اما عجلهاش اجازه نمیدهد تا این اتفاق شکل بگیرد. سال 1394 خبرهایی از تهیه یک آلبوم دوصدایی به آهنگسازی
مهیار علیزاده منتشر میشود و قرار است همایون در کنار
علیرضا قربانی -که دو تجربه پرفروش با مهیار علیزاده داشته – به خوانندگی بپردازد و این خبر از طرفی خوشحالکننده است چون احتمال اینکه این آلبوم پاپ باشد کم است و همایون یکبار دیگر کاری را میکند که پدر بزرگوارش جز با همایون با هیچ خواننده دیگری انجام نداده است اما این آلبوم تا به امروز منتشر نشده است.
آلبوم
«خداوندان اسرار» فرم جدید دیگری از سهراب پورناظری است و همایون همچنان آن را خوب خوانده است؛ اما آلبوم به لحاظ شکل ارائه، جالب نیست
. «خداوندان اسرار» با قطعهای ضبطشده از کنسرت، آغاز میشود و این قطعه تمام آلبوم را بهیکباره عیان میکند. حتی نسخهی تصویری این آلبوم هم نمیتواند موفقیت
«چرا رفتی» را تکرار کند تا ترکیب همایون شجریان، سهراب پورناظری و
حمید نعمتالله دوباره شکل بگیرد و از آن دل دو ترانهی کاملاً پاپ، آن عدد بزرگ را دوباره به سمت همایون روانه کند.
آلبوم «رگ خواب» زودتر از اکران فیلم به بازار میآید از بین ترکها، «آهای خبردار» و «ابر میبارد» مورد استقبال قرار میگیرد و «پروژهی سی» کلید میخورد. ترکیبی از موسیقی و تئاتر و عبارت “کنسرت-نمایش” که متولد میشود. غوغایی شکوهمند اما بیمعنی که بیش از سی بار و هر بار با چهار هزار مخاطب اجرا میشود؛ ملغمهای از «رگ خواب» و ساختههای تازهای از سهراب پورناظری.
شجریانِ پسر دوباره تلاش میکند تا یک بالانس ایجاد کند و به
فردین خلعتبری میپیوندد تا آلبومی از اشعار مرحوم
یدالهی را بخواند، آلبوم در روزهای نخست میفروشد اما استقبال از آن چشمگیر نیست؛ و
«ایران من» که بخشی از
«پروژهی سی» را به همراه دارد منتشر میشود و حالا همراه صدای خواننده یک همخوان داریم که آوایش ارتباطی به آواز خواننده ندارد و تنها و تنها و تنها همایون است که همچنان خوب میخواند.
موسیقی همایون شجریان شکل ثابت و معینی ندارد اما هدفش مشخص است. او برای رسیدن به این هدف از هر فرصتی استفاده کرده و گاهی از آرمانهای اولیه خود چشم پوشیده است. همایونِ جوانی که علاقهمند بود تا نخستین اثر مستقلش را با
حسین علیزاده کار کند (مجله موسیقی قرن 21، شماره نخست) اکنون با آن تفکرات فاصله بسیاری دارد. او پس از سالها کار بیوقفه و سخت، هدفش را در فضای پاپ یافته و باید دید آیا این اتفاق او را راضی کرده و یا حاضر است به سمت فضایی که از آن بر خواسته، بازگردد یا نه.
همچنین بخوانید:
او میکشد قلاب را؛ نقدی بر آخرین آلبوم همایون شجریان
اما موسیقی پاپ شرایط خاص خودش را دارد. پاپِ امروز، یک موسیقی مصرفی است و یک پدیده مصرفی، پدید میآید که مصرف شود و تمام. کارکرد این نوع موسیقی مقطعی است و شنونده آن الزامی بر وفاداری به صاحب اثر ندارد. مخاطب پاپ در همه جای دنیا و بهخصوص در ایران انتظار دارد که یک اثر، حرفش را ساده و مستقیم و خلاصه بگوید ازاینرو این موسیقی پیچیده نیست و نمیشود مفاهیم عمیق را در آن گنجاند. موسیقی پاپ امروز، قوانین خاص خودش را دارد که تکنیک خواننده، متأسفانه بخش کوچکی از آن میشود. «آهای خبردار» امروز ممکن است جواب دهد اما زود فراموش میشود. این نوع از موسیقی همیشه یک “میانمایگی ذاتی” به همراه داشته است. این سطح از موسیقی در بهترین حالت میتواند میانگین فرهنگ موسیقایی یک جامعه باشد درحالیکه حداقلهای همایون شجریان بسیار بالاتر از این میانگین است. شاید هیجانانگیز باشد که مرد خوشصدای موسیقی ما گاهی و فقط گاهی ترانه پاپ بخواند اما ادامه این داستان باعث میشود تا موسیقی سنتی یک خواننده عالی را از دست بدهد. همایون شجریان در عصری زندگی میکند که آهنگسازانی نظیر حسین علیزاده و کیهان کلهر حیات دارند و میتواند مردم را با آثار این بزرگان، همراه خود کند. بسیار طرفداران حرفهای موسیقی راک را میشناسم که با «شب، سکوت، کویر» ارتباط برقرار میکنند و بسیار شنوندگان حرفهای سبک متال را سراغ دارم که با تصنیف «فریاد» همان حسی را تجربه میکنند که با آثار شاخص متال تجربه کردهاند.این روزها مرسوم است که خوانندگانی با مایههای آواز سنتی در موسیقی پاپ فعالیت میکنند و لایهای را در این سبک به وجود آوردهاند که بسیار بسیار باکیفیتتر از “پاپ”های پوشالی و سخیف این هفت هشت سال گذشته است. گروههایی مانند دنگ شو، پالت، چارتار و تعدادی دیگر که بهزودی از راه خواهند رسید میتوانند یک جریان تازهای را پرچمداری کنند که سطح سلیقه عام را ارتقا دهد اما جای همایون نمیتواند به هزار دلیل در میان این جریان موسیقایی باشد. نکتهای دیگری که وجود دارد این است که در دوره شروع مجدد موسیقی “پاپ” پس از انقلاب هم داشتیم افرادی را که با ریشههای آواز سنتی پا به جریان پاپ آن زمان گذاشتند. خوانندگانی نظیر محمد اصفهانی، حمید غلامعلی، حسین زمان و … اما بیشتر آنها دیگر آن اقبال گذشته را ندارند و این، حقیقت این سبک است که مخاطب تنوعطلبش هرروز در پی صدای تازهای میگردد. راهی که همایون قصد دارد قدم در آن بگذارد برای او کم است و نمیتواند تمام تواناییاش را در آن نشان دهد و همین موضوع باعث میشود تا همایون شجریان در چرخه رقابت با جریانی قرار گیرد که شاخص موفقیت آن، کمیتی است که از فروش بلیت به دست میآید. اینگونه میشود که او ناچار است کمکم از روی صندلی خود بلند شود و ایستاده بخواند، در خلال قطعات اجرا شدهاش کمی به سبک و سیاق خوانندگان پاپ صحنه داری کند و احتمالاً گاهی ناگزیر شود تا سر میکروفون را به سمت تماشاگر بچرخاند تا او هم در اجرای قطعه سهیم باشد و هیچکدام اینها بد نیست اما لازمهی آن، فقط ژوست خواندن و صدای ششدانگ نیست و این تفکر هنری یک آرتیست است که رفتهرفته تغییر میکند و به چیز دیگری تبدیل میشود.
نمیشود از این موضوع گذشت که هر هنرمند در انتخاب سبک و سیاقش حق دارد آزاد عمل کند و همایون شجریان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ او توانسته با کار مداوم، هوشیاری و البته شایستگی از زیر سایه پدر گرانقدرش بیرون بیاید و شخصیت هنری مستقل خودش را داشته باشد اما ورود به جریان پاپ، او را ازآنچه میتواند باشد دور میکند مضاف بر اینکه احتمالاً افرادی که او را وارد این جریان موسیقایی کردهاند خودشان هم قبول ندارند که موسیقیشان پاپ است و باور عجیبی دارند که درصدد نشان دادن وجه تازهای از منشور موسیقی سنتی هستند که باید قضاوتش را به زمان سپرد.
همایون شجریان توجه آن عددِ بزرگ را همچنان میخواهد و برای داشتن آن با کسانی کار میکند که کم مایهگی هنری خود را پشت آواز او پنهان میکنند و او را در قامت سوپراستاری میبینند که از میتواند یک موسیقی کممایه را به یک آلبوم پرفروش بدل کند.
Post Views:
3