مقدمه
طبیعی است که در طول زمان فهم از روایت و در پی آن، جایگاه نقل آن نیز تغییر کند. همانگونه که جایگاه موضوعات مختلف به مرور زمان روشن شده و دستهبندی علوم بهتدریج شکل گرفت، جایگاه و اهمیت برخی از روایات نیز رفتهرفته معین شد. مراد از جایگاه روایت، در اینجا، اختصاص بابی مستقل به یک موضوع و در ساختاری معین در اثری علمی است. برای مثال، شیخ صدوق ابواب الاعتقاد فی الأخبار المفسره والمجمله، الاعتقاد فی الحظر والاباحه، الاعتقاد فی الحدیثین المختلفین را در کنار ابوابی همچون الاعتقاد فی صفات الذات و صفات الأفعال، الاعتقاد فی العدل، الاعتقاد فی العصمه را در کتاب الاعتقادات خود جای داده است، حال آنکه امروز روایات مفسر و مجمل، و حظر و اباحه موضوع علم اصول است.
امروزه و بلکه از چند قرن اخیر، روایاتی که بهصراحت یا اشارت از بازگشت عدهای از اموات به دنیا سخن میگویند در میان اخبار حوادثِ پس از ظهور جایگاه ویژهای یافتهاند. اما اینکه آیا آن روایات همواره به موضوع آخرالزمان مربوط میشده و همیشه جایگاه ویژه امروزین خود را داشته یا نه، موضوع بحثی است که این نوشتار به آن پرداخته و در جستوجوی پاسخ به این پرسش روندی را دنبال کرده است که این روایات در کتب حدیثی پشت سر نهادهاند. روشن است که سخنگفتن از تطور تعیین جایگاه روایاتِ یک موضوع به هیچ روی، به معنای کاستن از اهمیت یا داوری درباره ارزش آن نیست؛ بلکه صرفاً گزارشی تاریخی از سیر تطور و روند طیشده است.
سخن در قدمت اعتقاد شیعیان به رجعت نیست. سخن در این است که روایات رجعت از چه زمان در کتب حدیثی بابی مستقل از سایر حوادث آخرالزمان به خود اختصاص دادهاند.
روایات رجعت و منابع
روایات رجعت در منابع مختلفی نقل شده است:
الف. منابعی که به رجعت اختصاص دارند؛ مثل: رجعت اثر مجلسی (متوفای 1110/111 ه.ق.)، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه اثر حر عاملی (متوفای 1104 ه.ق.)، سرّ مخزون اثر میرزا حسن لاهیجی (متوفای 1121 ه.ق.) و …
ب. کتب مربوط به غیبت؛ مثل: کمال الدین و تمام النعمه اثر شیخ صدوق (متوفای 381 ه.ق.)، الغیبه اثر شیخ طوسی (متوفای 460 ه.ق.) و …
ج. مجموعههای حدیثی؛ مثل: بصائر الدرجات اثر صفار قمی (متوفای 290 ه.ق.)، اصول کافی اثر کلینی، معانی الأخبار اثر شیخ صدوق، امالیها و …
د. تفاسیر؛ مثل: تفسیر قمی، تفسیر عیاشی، تفسیر فرات و …
در دهههای اخیر، هرچند هنوز بعضی از آثار به گردآوری روایات اهتمام دارند، مثل رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی اثر خادمی شیرازی (1306 ش.-)، اما اغلب بدون ذکر مفصل روایات، فقط به تبیین رجعت بر اساس روایات و دفاع از آن پرداختهاند؛ از جمله: رجعت از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث اثر حسن طارمی؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ اثر خدامراد سلیمیان؛ رجعت: بازگشت بزرگ در هنگام ظهور اثر حسین شهمیری؛ و رجعت از نظر شیعه اثر نجمالدین طبسی.
البته در برخی آثار اهل سنت نیز اشاراتی به باور شیعیان به رجعت آمده است. یک نمونه جالب، تفسیر جامع البیان، اثر طبری (متوفای 310 ه.ق.) است که در آن به موضوع رجعت به عنوان باور گروهی از مردم عراق در زمان حیات ابنعباس اشاره کرده است (طبری، 1423/2002: 14/132).
اما در اینجا، چنانکه از عنوان مقاله پیدا است، فقط به منابع حدیثی امامی خواهیم پرداخت. کتاب سلیم، اثبات الرجعه فضل بن شاذان، بصائر الدرجات صفار، اصول کافی کلینی، الغیبه نعمانی از آثار پیش از آغاز غیبت کبری، و آثار شیخ صدوق و شیخ مفید، الغیبه شیخ طوسی، مناقب ابنشهرآشوب و مختصر بصائر الدرجات از منابع عصر غیبت کبری هستند که موضوع رجعت در آنها بررسی شده است.
کاربردهای واژه «رجعت»
با نگاهی به کتب فهارس، عنوان «کتاب الرجعه» یا عناوین مشابه را در میان آثار قدما میتوان یافت؛ اما واژه «رجعت» در معانی اصطلاحی چندی به کار رفته است. از اینرو نباید عنوان «کتاب الرجعه» در فهارس را یکسره بر معنای کلامی رجعت حمل کرد. در واقع، رجعت، اشتراک لفظی دارد و به چند معنا به کار رفته است:
الف. اصطلاحی فقهی و به معنای بازگشت به زندگی زناشویی در مدت عده طلاق (نجفی، 1981: 32/179).
ب. اصطلاحی کلامی و به معنای بازگشت از غیبت (: ظهور پس از غیبت). بازگشت از غیبت یکی از معانی اصطلاحی واژه «رجعت» است که تا پیش از قرن چهارم رایج بوده است. بعضی از روایات، مقطوعات و محتوای تعدادی از کتب تألیفشده با این عنوان، شواهد استخدام واژه «رجعت» به معنای ظهور است. از جمله مقطوعه کعبالأحبار که: «ان القائم من ولد علی له غیبه کغیبه یوسف و رجعه کرجعه عیسی بن مریم» (نعمانی، 1403: 95، ح4؛ 97، ح6 و …). توجه به سه نکته نشان میدهد که واژه «رجعت» در اینجا به معنای ظهور به کار رفته است: اول آنکه، غیبت امام، به غیبت حضرت یوسف (ع) تشبیه شده است؛ پس رجعت که در مقابل آن به کار رفته به معنای بازگشت پس از مرگ نیست؛ دوم آنکه، رجعت امام قائم (ع) به رجعت حضرت عیسی (ع) تشبیه شده است و بازگشت حضرت عیسی (ع) از نوع ظهور پس از غیبت است نه بازگشت پس از مرگ؛ سوم آنکه، امام قائم از دنیا نرفته است تا رجعت او بر معنای دیگری غیر از ظهور، صدق کند. بدینترتیب، این مقطوعه که در کتاب الغیبه، اثر نعمانی، ذکر شده نشان میدهد واژه «رجعت» در آن دوران به معنای بازگشت از غیبت (: ظهور) نیز به کار میرفته است.
ج. رجعت، اصطلاحی کلامی و به معنای بازگشتِ دولت اهل بیت (ع). عدهای از شیعیان بر آنند که حکومت، حق مغصوب ائمه (ع)، روزی به ایشان باز خواهد گشت. در نظر ایشان، «رجعت» به معنای بازگشت دولت و شوکت به اهل بیت (ع) است (سید مرتضی، 1405: 1/125-126؛ حر عاملی، 1380: 81). نامی از قدمای قائل به این رأی به دست نیامده است. از میان معاصران، سید محمدحسین فضلالله به این رأی نظر داشته است (http://arabic.bayynat.org.lb/).
د. رجعت، اصطلاحی کلامی و به معنای بازگشتن به همین دنیا پس از مرگ. از نظر امامیه، این بازگشت به دنیا فقط مختص امت اسلام است. در آن زمان، شیعیانِ ممحض در ایمان و ممحضین در نفاق به دنیا باز میگردند تا انتقام نیکترین نیکان از بدترین بدان گرفته شود (مفید، 1416 الف: 35، فصل فی من یرجع من الأمم).
ه. رجعت بر معانی دیگری نیز حمل شده است، مثل رجعت تناسخی (اشعری، 1980/1400: 46)یا رجعت مثالی (حر عاملی، 1380: 427؛ اردبیلی، 1381: 3/194-197).
برای مثال، موضوع اثبات الرجعه فضل بن شاذان، غیبت و ظهور امام زمان است. کتاب الرجعه شیخ طوسی عنوان اثری فقهی است. ضمن آثار شیخ طوسی آمده است: «کتاب القسم والنشوز، کتاب الخلع، کتاب الطلاق، کتاب الرجعه، کتاب الایلاء، کتاب الظهار، کتاب اللعان» (طوسی، بیتا: 287، ش620). افزون بر واقعیت موجود، سیاق کلام نیز نشان میدهد مقصود، معنای فقهی این واژه است.
هرچند در میان آثار عیاشی نیز همین عنوان آمده، اما در تعیین موضوع آن تردید وجود دارد. نجاشی ضمن آثار عیاشی مینویسد: «کتاب الظهار، کتاب الایلاء، کتاب اللعان، کتاب الرجعه، کتاب التوحید والصفه، …، کتاب الغیبه» (نجاشی، بیتا: ص352، ش944). با توجه به سیاق، به نظر میرسد «رجعت» در معنای فقهی (یعنی رجوع پس از طلاق) به کار رفته است. چهبسا اگر رجعت کلامی بود، پس از کتاب التوحید و نزدیک به کتاب الغیبه ذکر میشد.
در تعیین دقیق معنای اصطلاحی رجعت در عنوان «کتاب الرجعه» شیخ صدوق نیز، برای داوری یقینی اقامه شواهد ضروری است؛ چراکه وی در کتاب الاعتقادات وعده تألیف کتابی مستقل را درباره کیفیت و ادله صحت رجعت، داده است (صدوق، 1389: 154)؛ نجاشی نیز ضمن آثار وی مینویسد: «کتاب فی تحریم الفقاع، کتاب المتعه، کتاب الرجعه، کتاب الشعر، کتاب معانی الأخبار» (نجاشی، بیتا: ص390، ش1049). اما با توجه به اینکه در آثار پس از شیخ صدوق ذکری از این کتاب و مطلب یا روایتی منقول از کتاب الرجعه منسوب به شیخ صدوق، یافت نمیشود، جای این پرسش و تردید وجود دارد که موضوع کتابی که نجاشی ذکر کرده، رجعت کلامی بوده است یا فقهی. از سوی دیگر، این احتمال جدی وجود دارد که این کتاب، اثر کلامی شیخ صدوق بوده، اما به هر سبب ذکر و نقلی از آن به سایر آثار راه نیافته است. به هر روی، حتی اگر این اثرِ مفقود، وفای به وعده صدوق مبنی بر تألیف کتابی درباره بازگشت پس از مرگ باشد، از کمیت و کیفیت روایتهای مذکور در آن بیاطلاعیم.
روایات رجعت در منابع حدیثی پیش از آغاز غیبت کبری
کتاب سلیم
در کتابی که بنا به یک قول از سده اول بر جای مانده، یعنی کتاب سلیم بن قیس هلالی (متوفای 76 ه.ق.)، فقط ابان بن ابی عیاش ضمن بیان داستان عرضه کتاب، سخنی درباره رجعت آورده است. او در مقدمه میگوید پس از آنکه کتابسلیمرا گرفته و آن را به امام سجاد (ع) عرضه کرده، به منزل ابوالطفیل رفته و سخن میان آن دو به موضوع رجعت رسیده است.[i] از آنجا که این روایت در مقدمه ذکر شده نمیتوان فهمید ابان آن را در زمره چه اخباری میدانسته، بلکه آنچه مسلم است باور ایشان به رجعت است.
اثبات الرجعه، اثر فضل بن شاذان
اثر بعدی اثبات الرجعه فضل بن شاذان (متوفای 260 ه.ق.) است که هرچند نسخهای از آن باقی نمانده، اما روایاتش در لابهلای سایر آثار بر جای مانده است. دو محقق، باسم الهاشمی در کتاب مختصر اثبات الرجعه و غلامحسن محرمی در اثبات الرجعه، هر یک جداگانه این اخبار را جمعآوری و تحقیق کردهاند و در احیای اثر فضل بن شاذان کوشیدهاند. قریب به اتفاق روایاتی که از این کتاب باقی مانده در اِخبار از تولد، امامت، غیبت و ظهور امام دوازدهم (ع) است.
همین نشان میدهد که «رجعت» نزد فضل بن شاذان به معنای بازگشت از غیبت (: ظهور) بوده است. محدث نوری نیز ضمن معرفی کتب مربوط به غیبت میگوید: «کتاب اثبات الرجعه المعروف بالغیبه لأبی محمد الفضل بن شاذان النیسابوری» (طبرسی نوری، 1429: 90، ذیل عنوان کتب الغیبه و مؤلفوها). شمار روایات رجعت «اثبات الرجعه» ابنشاذان چنان اندک است که غلامحسن محرمی، یکی از دو محقق، که ضمن جمعآوری روایات، آنها را فهرستبندی نیز کرده، عنوانی را به رجعت اختصاص نداده است. هر دو محقق در مقدمه از شمار اندک روایاتِ رجعت در کتاب فضل ابراز تعجب کردهاند.
کمتر روایتی را در کتاب فضل بن شاذان میتوان یافت که درباره بازگشت پس از مرگ باشد؛ اکثرِ همین اندک نیز صریح نیست. شواهدی نشان میدهد که در میان همین تعداد بسیار اندک (کمتر از ده روایت)، نیز روایاتی هست که بهدرستی نقل نشده و نقل صحیح آن فاقد دلالت بر رجعت است. گمان میرود نسخه اصلی کتاب فضل بن شاذان فاقد بعضی از همین روایات انگشتشمارِ منسوب به او بوده است.
دو نمونه زیر نشان میدهد که نقل صحیح برخی روایتهای مذکور در اثبات الرجعه فضل بن شاذان، فاقد دلالت بر رجعت است:
الف. سلیم بن قیس هلالی در کتابش، روایت نبوی در معرفی آخرین امام را آورده است: «مهدی هذه الأمه الذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما والله انی لأعرف من یبایعه بین الرکن والمقام و أعرف اسماء الجمیع و قبائلهم» (سلیم، 1415: 2/620، ح10). کلینی، نعمانی، عیاشی و صدوق این روایت را از سلیم نقل کردهاند. همه این نقلها مشابه است و هیچ دلالتی بر رجعت ندارند (کلینی، 1388: 1/157-162، ح1، کتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث؛ نعمانی، 1403: 49-52، ح10، فی أن الصحیح من الاحادیث عند امیرالمؤمنین؛ عیاشی، بیتا: 1/14، ح2؛ صدوق، 1362: 2/255، ح131: باب أتی الناس الحدیث من رسول الله من اربعه لیس لهم خامس؛ صدوق، 1416 الف: 1/284، باب 24: نص النبی علی القائم، ح37). این روایت در اثبات الرجعه فضل بن شاذان نیز به نقل از کتاب سلیم آمده است؛ اما عبارت آخر چنین آمده: «ثم ابنه الحجه القائم خاتم اوصیائی و خلفائی والمنتقم من اعدائی، الذی یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما» (نیشابوری، 1413: 18، ح1؛ همو، 1434: 17-22، ح3). منشأ انتساب چنین عبارتی به فضل بن شاذان کتاب کفایه المهتدی اثر میرلوحی سبزواری (متوفای 1085 ه.ق.) است (نیشابوری، 1434: 17-22، ح3). او نسخهای از کتاب فضل بن شاذان را در اختیار داشته و این روایت را از آن کتاب نقل کرده است (میرلوحی سبزواری، 1384: 429، ح1). نظر به اینکه عبارت مذکور با قید «المنتقم من اعدائی» در نسخههای موجود کتاب سلیم، نقل کلینی، نعمانی، عیاشی و صدوق از سلیم نیست؛ این احتمال جان میگیرد که عبارت و قید مد نظر در نسخه کتاب فضل بن شاذان که نزد میرلوحی بوده، از افزودههای نساخ باشد.
واضح است که حتی با قبول عبارت مذکور، این روایت فقط وقتی بر رجعت دلالت میکند که عبارت «المنتقم من اعدائی» را لزوماً به معنای دشمنان معاصر پیامبر (ص) بدانیم. در این صورت، این روایت، مثبِت رجعت دشمنان معاصر پیامبر (ص) خواهد بود و باز دلالتی بر رجعت ائمه (ع) ندارد.
ب. سلیم بن قیس هلالی آورده است که پیامبر (ص) فرمود: «یا علیان قریشا ستظهر علیک ما استبطنته و تجتمع کلمتهم علی ظلمک و قهرک فان وجدت اعوانا فجاهدهم و ان لم تجد اعوانا فکُفّ یدک و احقن دمک فان الشهاده من ورائک». شیخ صدوق در کمال الدین و شیخ طوسی در الغیبه این روایت را بدون اختلاف از کتاب سلیم نقل کردهاند (سلیم، 1415: 2/661-671، ح12؛ صدوق، 1416 الف: 1/262، باب 24، ح10؛ طوسی، 1411: 334، ح280، باب العله المانعه من ظهوره و ص193، ح155).[ii] اما در اثبات الرجعه فضل بن شاذان عبارت «و احقن دمک فان الشهاده من ورائک. واعلم انّ ابنی ینتقم من ظالمیک و ظالمی اولادک و شیعتک فی الدنیا و یعذبهم الله فی الآخره عذابا شدیداً» افزوده شده (نیشابوری، 1413: 29، ح3؛ همو، 1434: 47، ح30)؛ حال آنکه نقل صحیح فاقد عبارت و دلالت مد نظر است.
به هر روی، چون نسخهای از کتاب فضل بن شاذان باقی نمانده، نمیتوان دانست که او روایات حاکی از بازگشت پس از مرگ را در بابی مستقل از کتابش آورده بوده یا ضمن سایر اخبار حاکی از حوادث پس از ظهور. اما قرائن و شواهد نشان میدهد که وی اَخبار بازگشت مردگان را همچون سایر اَخبار علائم و حوادث هنگام ظهور تلقی میکرده است.
بصائر الدرجات اثر صفار قمی
اثر بعدی بصائر الدرجات صفار قمی (متوفای 290 ه.ق.) است که در دو باب آن روایاتی را درباره بازگشت پس از مرگ میتوان یافت: یکی ذیل عنوان «فی أن للأئمه جری ما جری لرسول الله و انهم امناء الله علی خلقه و أرکان الأرض و امناء الله علی ما هبط من علم أو عذر أو نذر والحجه البالغه علی من فی الأرض و أنهم قد اعطوا علم المنایا والبلایا والوصایا و فصل الخطاب والعصا والمیسم» و دیگری بابی با عنوان «فی امیرالمؤمنین انه قسیم الجنه والنار». در این دو باب ضمن روایاتی که نقل شده مجموعاً هفت روایت دال بر رجعت است که فقط یکی از آنها خالی از ذکر عصا و میسم است. در جزء 4، باب 9 (باب للأئمه جری ما جری …) (ص235-239)، هر کدام از احادیث 1 و 3 و نیز 5 و 6 را میتوان یک روایت دانست که از دو طریق رسیده است. تمامی روایات این باب مشتمل بر ذکر عصا و میسم و دابه[iii] است. در جزء 8 این کتاب، باب 18 (باب انه قسیم الجنه والنار)، دو روایت دال بر رجعت جای گـرفته است. حـدیث نهم ذکر عصـا و میسم است (ص458، ح5 و ص459، ح9).
بنابراین، با توجه به عناوین این دو باب، در نظر صفار این روایات از شئون امامت سخن میگوید.
اصول کافی اثر کلینی
محمد بن یعقوب کلینی (متوفای 328/329 ه.ق.) در اصول کافی ذیل بابی تحت عنوان «ان الائمه هم ارکان الأرض» سه روایت مشابه هم آورده که علی (ع) را دابه و صاحب عصا و میسم معرفی میکند (کلینی، 1388: 1/196، ح1؛ مجلسی، 1403: 53/101، ح123، 25/354؛ استرآبادی، 1415: 75، ح47؛ حر عاملی، 1380: 337، ح122، ص341، ح132).
به جز این سه روایت فقط یک روایت دیگر در «باب فی الغیبه» ذکر شده که ممکن است برای رجعت استفاده شود:
عن الاصبغ بن نباته قال: أتیت امیرالمؤمنین (ع) فوجدته متفکرا ینکت فی الأرض. فقلت: یا امیر المؤمنین مالی أراک متفکرا تنکت فی الأرض، أرغبه منک فیها؟ فقال: لا والله ما رغبت فیها و لا فی الدنیا یوما قط و لکنی فکرت فی مولود یکون من ظهری، الحادی عشر من ولدی، هو المهدی الذی یملأ الأرض عدلا و قسطا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له غیبه و حیره، یضل فیها أقوام و یهتدی فیها آخرون. قلت: یا امیر المؤمنین! و کم تکون الحیره والغیبه؟ قال: سته أیام أو سته أشهر أو ست سنین، فقلت: و إن هذا لکائن؟ فقال: نعم کما أنه مخلوق و أنی لک بهذا الأمر یا اصبغ اولئک خیار هذه الأمه مع خیار أبرار هذه العتره. فقلت: ثم ما یکون بعد ذلک؟ فقال: ثم یفعل الله ما یشاء فإن له بداءات و إرادات و غایات و نهایات (کلینی، 1388: 1/338، ح7، باب فی الغیبه؛ طوسی، 1411: 164، ح127 و ص336، ح282؛ حر عاملی، 1380: 338، ح7).
بعید نیست که برخی، عبارت «مع أبرار العِتره» را مفیدِ معنای رجعت بدانند.
این روایات چهارگانه فقط اشارات به رجعت در اصول کافی است. بنابراین، کلینی نیز روایتهای محدودی را، که جنبه ذکر علائم امامت، بهویژه راجع به علی (ع) را دارد، در کتاب الحجه و ضمن مقامات امیرالمؤمنین (ع) جای داده است.
الغیبه، اثر نعمانی
در الغیبه نعمانی (نیمه قرن 4)، شاگرد کلینی نیز نهتنها عنوان بابی مشیر به رجعت نیست، بلکه روایاتی که بتوان از آنها برای رجعت استفاده کرد بسیار اندک، غیرصریح و پراکنده، در ابوابی مختلف و حتی غیرمرتبط با غیبت و ظهور ذکر شده است: باب ما روی فی الائمه اثنا عشر اماما؛ فی ان الصحیح من الاحادیث عند امیرالمؤمنین؛ باب ما روی فیما اُمر به الشیعه من الصبر فی حال الغیبه؛ باب ما روی فی غیبه الامام المنتظر و ذکر مولانا أمیرالمؤمنین والأئمه صلوات الله علیهم أجمعین بعده و إنذارهم بها (نعمانی، 1403: 92، ح1 و ص95، ح4 و ص97، ح6 باب ما روی فی غیبه الامام المنتظر و ذکر مولانا أمیرالمؤمنین والأئمه بعده و إنذارهم بها؛ نیز باب ما روی فی الائمه اثنا عشر اماما، ص41، ح4؛ نیز باب فی ان الصحیح من الاحادیث عند امیرالمؤمنین، ص49-52، ح10؛ نیز باب ما روی فیما اُمر به الشیعه من الصبر فی حال الغیبه، ص130).
روایات رجعت در منابع حدیثیِ پس از آغاز غیبت کبری
آثار شیخ صدوق
تعداد روایات در آثار شیخ صدوق (متوفای 381 ه.ق.) بهوضوح بیش از پیش است و در کتب پیشینِ موجود برای ما از بعضی از آنها ذکری نرفته، هرچند دلالت بعضی از این روایات صریح است؛ اما در دلالت بعضی دیگر اختلاف است و نمیتوان قاطعانه گفت که شیخ صدوق آنها را در زمره اخبار رجعت میدانسته است یا خیر.
فقط در نمونهای کوچک، قرن اول را مد نظر قرار دادیم و دیدیم که در آثار صدوق از سده اول یازده روایت نقل شده است که این در مقایسه با آثار پیشین عدد بزرگی است. ده تا از آنها فقط از طریق آثار ایشان برای ما بر جای مانده است؛ یعنی گویا در کتب پیشین ذکری از آنها نرفته است. از این میان، دو روایت بهصراحت نافی رجعت است (نک.: صدوق، 1416 ب: 406، ح81 و 82، باب نوادر المعانی) و فقط چهار روایت صریحاً بر رجعت دلالت دارد (نک.: صدوق، 1417: 83، ح49، مجلس هشتم؛ همو، 1362: 2/449، ح52، باب العشره؛ همو، 1416 الف: 2/525، ح1، باب حدیث الدجال و ما یتصل به من امر القائم؛ همو، 1384، باب 46: ما جاء عن الرضا (ع) فی وجه دلائل الأئمه والرد علی الغلاه والمفوضه لعنهم الله، ح1، ص483). برداشت رجعت از چهار روایت دیگر محل اختلاف است (نک.: صدوق، 1417: 656، ح2/891، مجلس هشتاد و سوم؛ همو، 1416 الف: 1/269، ح14، باب 24: نص النبی علی القائم، و ص264، ح11؛ همو، 1388: 496، ح3، 847، باب عقاب من قتل الحسین بن علی).
هرچند شیخ صدوق در الاعتقادات عنوان مستقلی را به رجعت اختصاص داده، اما در این کتاب به روایات نپرداخته است؛ بلکه فقط با اشاره به حدیث نبویِ دال بر تکرار هر آنچه در امتهای پیشین رخ داده و نیز ذکر نمونههایی از احیای اموات در آن امتها، از حتمیت و صحت اعتقاد به رجعت دفاع کرده است (همو، 1389: 142-154). از آنرو که این مقاله به کتب حدیثی توجه دارد، از پرداختن به کتاب الاعتقادات صدوق خودداری شد.
بدینترتیب میتوان گفت در هیچ یک از آثار حدیثی صدوق بابی با عنوان «رجعت» نمیتوان یافت. این روایات به طور پراکنده ذیل ابواب مربوط به غیبت، ظهور و حوادث پس از آن ذکر شده است؛ نظیر باب «آیات الساعه» در الخصال؛ باب «حدیث الدجال» و باب «النص علی القائم» در کمال الدین و تمام النعمه.
آثار شیخ مفید
در کتب کلامی شیخ مفید (متوفای 413 ه.ق.)، بهراحتی میتوان عنوان «رجعت» را یافت (از جمله: مفید، 1413 ب: 32-36؛ 1413 ج: 46 و 78).[iv] اما در میان آثار حدیثیاش فقط سه روایت به دست آمد. روایتی در کتاب ارشاد، ذیل فصل سیره القائم،[v] روایتی که از دو طریق رسیده و یک بار در امالی و یک بار در ارشاد نقل شده است.[vi] از آنجا که عنوانگذاری احادیث، در کتاب امالی را محقق انجام داده است، فقط عناوین ارشاد مهم است. او عنوان کلامه فی تحذیر قومه را برای این روایت برگزیده است. روایت سوم در امالی نقل شده و چهبسا خالی از دلالت بر رجعت تلقی شود.[vii]
گذشته از این، شیخ مفید در کتاب ارشادش ذیل باب «ذکر علامات قیام القائم و مده ایام ظهوره، و شرح سیرته و طریقه احکامه و طَرفٍ مما یَظهر فی دولته أیامه صلوات الله علیه» پیش از ذکر روایات، درباره موضوع توضیحی میدهد. وی علائمی را ذکر میکند، تا آنجا که میگوید: «و أمواتٌ یُنشرون من القبور حتی یرجِعوا الی الدنیا فیتعارفون فیها و یتزاورون» (مفید، 1413 الف: 2/370). این، کلام خود شیخ مفید است بیآنکه به روایتی ارجاع دهد. اما نهتنها در این باب بلکه در سایر ابواب نیز حتی یک روایت مربوط به رجعت نمییابیم.
جالب توجه است که او در آخرین بند از کتاب ارشاد مینویسد: «و لیس بعد دوله القائم لأحدٍ دوله الا ما جاءت به الروایه من قیام ولده ان شاء الله ذلک، و لم ترد به علی القطع والثبات، و أکثر الروایات أنه لن یمضی مهدی هذه الأمه الا قبل القیامه بأربعین یوما یکون فیها الهرج و علامه خروج الأموات و قیام الساعه للحساب والجزاء». بنابراین، دستکم بر پایه این بیان، به نظر میرسد شیخ مفید به حکومت ائمه (ع) پس از رجعت ایشان باور نداشته است.
الغیبه، اثر شیخ طوسی
شیخ طوسی (متوفای 460 ه.ق.) در الغیبه تعداد معدودی روایات رجعت را به طور پراکنده ضمن باب «علائم ظهور الحجه» و نیز باب «بعض صفاته و منازله و سیرته» آورده است (طوسی، 1411: 436، ح426، علائم ظهور الحجه؛ ص473، ح495، باب بعض صفاته و منازله و سیرته). بنابراین، او نیز این اخبار را در شمار حوادث مربوط به ظهور دانسته و در این میان توجه جداگانه نکرده و باب مستقلی به آنها اختصاص نداده است.
مناقب آل أبی طالب، اثر ابنشهرآشوب
ابنشهرآشوب (متوفای 588 ه.ق.) نیز در کتابش، مناقب آل ابی طالب روایات اندکی از دابه الأرض را ضمن «فصل فی انه [علی] الرضوان والاحسان والجنه والفطره و دابه الأرض والقبله والبقیه والساعه والیسر والمقدم» قرار داده است (ابنشهرآشوب، 1991: 3/122، فصل فی انه الرضوان والاحسان والجنه والفطره و دابه الأرض والقبله والبقیه والساعه والیسر والمقدم؛ مجلسی، 1403: 53/117، ح146؛ حر عاملی، 1380: 359، ح177). از آنرو که کتابش با ذکر امام حسن عسکری (ع) پایان مییابد از کم و کیف روایات رجعت نزد او بیاطلاعیم.
مختصر بصائر الدرجاتِ سعد بن عبدالله اشعری، اثر حسن بن سلیمان حلی
مختصر بصائر الدرجات حسن بن سلیمان حلی (متوفای اوائل قرن 9) که از قرن هشتم بر جای مانده، خلاصهای است از بصائر الدرجات سعد بن عبدالله اشعری (متوفای 301/299). اکنون نسخهای از کتاب سعد در دست نیست و مشخص نیست از چه زمانی نسخههای بصائر سعد از بین رفته، اما مسلم است که مجلسی، بصائر الدرجات سعد بن عبدالله اشعری را در دست نداشته است (مجلسی، 1429: 1/11 و 17).
کتاب مختصر بصائر الدرجات با دو تحقیق به چاپ رسیده است. مشتاق مظفر، یکی از محققان این کتاب، تأکید میکند که فقط محمد بن حسن بن فرّخ صفار قمی کتابی با عنوان بصائر الدرجات داشته است. سعد بن عبدالله اشعری قمی، کتاب صفار را تلخیص کرده، سپس حسن بن سلیمان حلی منتخبی را از مختصر بصائر الدرجات تهیه کرده است. وی مصرانه بر این رأی تأکید دارد، بهویژه آنکه میگوید اکثر احادیث مختصر را در بصائر صفار یافته است. افزون بر این، تأکید میکند که حسن بن سلیمان در ابتدای نسخهاش نوشته است: «نقلت من مختصر البصائر لسعد بن عبدالله الأشعری» (حلی، 1421: 28-29). این در حالی است که محقق دیگر، یعنی عبادالله سرشار تهرانی میانجی، بر آن است که هر یک از صفار و سعد، کتاب مستقلی به نام بصائر الدرجات داشتهاند (همو، 1423: 16). یکی از قرائن این رأی، آن است که نجاشی برای هر یک از صفار و سعد، کتابی با نام بصائر الدرجات، و نه مختصر بصائر الدرجات ذکر کرده است (نجاشی، بیتا: 177 و 354). ما نیز روایات باب «الکرات و حالاتها» را ازکتاب سعد در کتاب صفار نیافتیم؛ بنابراین جایی برای رأی مشتاق مظفر نمیبینیم.
روایات رجعت در سه باب از این کتاب آمده است. یکی ذیل بابی با عنوان«الکرات و حالاتها»؛ این باب منسوب به خود سعد بن عبدالله (متضمن 46 روایت) است. دو باب دیگر «احادیث الرجعه من غیر طریق سعد» (متضمن 46 روایت) و «تتمه ما تقدم من احادیث الرجعه»(متضمن 54 روایت) است که به تصریح حسن بن سلیمان افزوده او است.
تا قرن هشتم، این اولین کتاب حدیثی است که روایات رجعت را در بابی مستقل و تحت عنوانی صریح در این معنا (الکرات و حالاتها) در بر دارد. شمار روایات رجعت نیز در این کتاب در مقایسه با قبل از قرن هشتم، چشمگیر است.
الرجعه اثر استرآبادی
محمد مؤمن بن دوست استرآبادی (متوفای 1088 ه.ق.) در اجابتِ درخواستی مبنی بر تألیف کتابی مختصر مشتمل بر روایت رجعت، 211 روایت را گرد آورد. بعضی از این روایات بهروشنی به بازگشت پس از مرگ دلالت دارد؛ اما در دلالت بعضی دیگر اختلاف است. در میراث امامیه، این اولین اثر مستقل حدیثی است که به رجعت اختصاص دارد. چنانچه در ابتدای مقاله اشاره شد، هرچند آثاری پیش از این قرن، عنوان «الرجعه» را حمل میکردهاند اما یا اثری از آنها باقی نمانده تا بتوان از محتوای آنها اطمینان یافت یا با اطمینان میتوان گفت درباره بازگشت پس از مرگ نبودهاند، بلکه به رجعت در معنای فقهی پرداختهاند.
الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، اثر حر عاملی
در زمان تألیف این کتاب رسالههایی مشتمل بر مطالب بسیار غریبی درباره رجعت موجی از تردید و انکار برانگیخته بود. بعضی از علما برای نفی غرایب و اثبات حقایق از محدث بزرگ زمان، محمد بن حسن حر عاملی (متوفای 1104 ه.ق.) خواستند زحمت تألیف کتابی در دفاع از رجعت را بر خود هموار کند. وی به امید آنکه با نور قلم به جدال ظلمت و غفلت رود، اثرش را الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه نامید (حر عاملی، 1380: 35). در میان آثار برجایمانده، این اولین اثری است که نهتنها روایات بسیار بلکه آیات بسیاری (64 آیه) را برای اثبات امکان وقوع رجعت، وقوع پیشین و وقوع آن در آینده اقامه میکند.
این اثر در دستهبندی موضوعی روایات رجعت نیز پیشگام است: باب «فی اثبات أن الرجعه قد وقعت فی الامم السالفه» (26 روایت)، «فی اثباتان الرجعه قد وقعت فی الانبیاء والأوصیاء» (60 روایت)، «فی اثباتان الرجعه قد وقعت فی هذه الامه فی الجمله» (46 روایت)، «فی اثبات أن الرجعه قد وقعت للأنبیاء والأئمه فی هذه الامه» (40 روایت)، «فی جمله من الاحادیث المعتمده الوارده فی الاخبار بوقوع الرجعه لجماعه من الشیعه و غیرهم من الرعیه» (131 روایت)، «فی ذکر جمله من الأخبار المعتمده الوارده فی الاخبار بالرجعه لجماعه من الانبیاء والأئمه» (178 روایت). در این حجم عظیم روایات نیز هرچند دلالت بعضی روشن است، اما دلالت بسیاری دیگر محل اختلاف است.
بحار الأنوار، اثر مجلسی
مجلسی (متوفای 1110/1111 ه.ق.) در جلد پنجاه و سوم از مجموعه بحار الأنوار، «باب الرجعه» (مشتمل بر 162 روایت) را گشوده و این اخبار را از سایر اخبار حوادث پس از ظهور امام زمان، ممتاز کرده است. روایاتی در ابواب «ما یکون عند ظهوره علیه السلام» و «خلفاء المهدی» نیز مربوط به رجعت است.
رجعت، اثر مجلسی
مجلسی رسالهای فارسی با عنوان رجعت نگاشته است. تا جایی که جستوجو شد، این اولین رساله فارسی در این موضوع است. وی در مقدمه این اثرش میگوید در حین جمعآوری بحار الأنوار مضمون دو روایت، او را به این گمان رسانده که ائمه (ع) به ظهور دولت صفویه و اتصال آن به ظهور و سلطنت مهدی موعود (عج) بشارت دادهاند. همین انگیزهای شد تا آن دو روایت را همراه دوازده روایت دیگر درباره احوال صاحبالزمان (عج) در کتابی مستقل، با عنوان «رجعت» جمعآوری کند (مجلسی، 1367: 5-6).
نتیجه
در جمعبندی کلی چنین به نظر رسید که:
در کتب حدیثی پیش از قرن چهارم واژه «رجعت» میان بازگشت پس از مرگ و بازگشت از غیبت، یعنی ظهور، مشترک است و هنوز تعیّن نیافته است. گذشت که اثبات الرجعه اثر فضل بن شاذان در قرن سوم از جمله نمونههایی است که هرچند عنوان «الرجعه» را دارد اما روایات مربوط به تولد، غیبت و ظهور امام دوازدهم را در بردارد. این نشان میدهد که فضل بن شاذان واژه «رجعت» را به معنای ظهور به کار برده است. بنابراین، باید درباره آثاری که فقط عنوانی از آنها در فهارس باقی مانده محتاط بود و نباید آنها را یکسره به معانی اصطلاحی امروز حمل کرد.
روایاتی از رجعت تا پیش از قرن چهارم (: پیش از غیبت کبری) بیانگر شأنی از شئون امامت تلقی میشدند؛ بهویژه آنکه بیشتر، روایات مربوط به دابه رایج بوده است. شمار روایات در مجموعههای حدیثی این دوره اندک و ذکر آنها پراکنده است.[viii]
از قرن چهارم تا هشتم هرچند شمار روایات رجعت کمی بیشتر شده، اما پُرشمار نیست. در این دوران ابواب مربوط به غیبت و احوال پس از ظهور، جایگاه نقل این روایات است. روایات دابه و عصا و میسم نیز مرتبط با رجعت دانسته شده است. این اخبار صرفاً بیانگر حادثهای پس از ظهور تلقی شده و در ضمنِ سایر اخبار ظهور، مثل اخبار خروج سفیانی و دجال ذکر شده و در مجموعههای حدیثی توجه ویژه و مستقلی به خود اختصاص نداده است.
در قرن هشتم با تألیف کتاب مختصر بصائر الدرجات به قلم حسن بن سلمان حلی، اولین منبع حدیثی حاوی شمار فراوانی از روایات رجعت ظهور میکند. این کتاب اولین اثر حدیثی است که بابی مستقل درباره رجعت، با عنوانی صریح (الکرات) در خود جای داده و بدینترتیب این روایات را از سایر اخبار حوادث پس از ظهور جدا کرده است.
از قرن نهم به بعد، رجعت نهتنها باب فربه، بلکه کتب فربهی را به خود اختصاص داده است؛ مثل باب رجعت بحار که در آن مجلسی پس از ذکر 162 روایت تأکید میکند که شماری را ذکر نکرده است؛ یا کتاب الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه که با وجود ذکر 131 روایت تأکید میکند که شمار روایات باب رجعت بسیار بیش از اینها است!
پینوشتها
[i]. لقیت أبا الطفیل بعد ذلک فی منزله فحدثنی فی الرجعه عن أناس من اهل بدر و عن سلمان والمقداد و أبی بن کعب و قال أبوالطفیل، فعرضت ذلک الذی سمعتُه منهم علی علی بن ابی طالب سلام الله علیه بالکوفه فقال لی: هذا علم خاص لایسع الامه جهله، أو ردّ علمه إلی الله تعالی ثم صدّقنی بکل ما حدّثونی فیها و قرأ علی بذلک قرآنا کثیرا فسّره تفسیرا شافیا حتی صرت ما أنا بیوم القیامه أشد یقیناً منی بالرجعه … قلت: یا أمیرالمؤمنین قول الله تعالی «و إذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دابه من الارض تکلمهم أن الناس کانوا بآیاتنا لایوقنون» ما الدابه؟ قال: یا اباالطفیل اُلهُ عن هذا فقلت: یا أمیرالمؤمنین أخبرنی به جعلت فداک، قال: هی دابه تأکل الطعام، و تمشی فی الاسوق، و تنکح النساء، فقلت: یا أمیرالمؤمنین من هو؟ قال: هو زرّ الارض الذی الیه تسکن الارض. قلت: یا أمیرالمؤمنین من هو؟ قال: صدیق هذه الامه و فاروقها و رئیسها و ذوقرنها قلت: یا أمیرالمؤمنین من هو؟ قال: الذی قال الله عزّوجلّ «و یتلوه شاهد منه»، «والذی عنده علم الکتاب»، «والذی جاء بالصدق» والذی صدق به أنا والناس کلهم کافرون غیری و غیره (سلیم، 1415: 2/559-563؛ حلی، 1423: 145، ح12/112؛ مجلسی، 1403: 53/68، ح66؛ حر عاملی، 1380: 336، ح121؛ استرآبادی، 1415: 72، ح45).
[ii]. شیخ طوسی این روایت را در باب العله المانعه من ظهوره برای تقریب سبب غیبت به اذهان آورده است.
[iii]. طبق روایات، دابه الأرض امیرالمؤمنین است که هنگام رجعت با عصای موسی وجه مؤمن و با خاتم سلیمان (= میسم) وجه کافر را نشانهگذاری خواهد کرد (نک.: طبرسی، 1365: 7/366؛ حر عاملی، 1380: 310، ح55؛ حلی، 1423: 486، ح34/541؛ مجلسی، 1403: 53/111، ش10؛ استرآبادی، 1415: 166، ح94؛ حر عاملی، 1380: 352، ح155).
[iv]. او بر تعدد و معاضدت اخبار رجعت تأکید کرده است.
[v]. روی عبدالله بن المغیره عن ابی عبدالله (ع) قال: «اذا قام القائم من آل محمد (ع) أقام خمسمائه من قریش فضرب اعناقهم ثم أقام خمسمائه فضرب أعناقهم ثم أقام خمسمائه أخری حتی یفعل ذلک ستّ مرآت» قلت: و یبلغ عدد هؤلاء هذا؟ قال: «نعم، منهم و من موالیهم».
[vi]. سمعت علیا یقول: أنا سید الشِیب و فی سنه من أیوب، والله لیجمعن الله لی أهلی کما جُمعوا لیعقوب (مفید، 1403: 145، ح4، مجلس هجدهم؛ همو، 1413 الف: 1/290، فصل من کلامه فی تحذیر قومه).
[vii]. پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: «کانک بقوم قد تأولوا القرآن و أخذوا بالشبهات … هم اهل فتنه یعمهون فیها الیان ایدرکهم العدل. فقلت یا رسول الله العدل منا ام من غیرنا؟ قال بل منا؛ بنا فتح الله و بنا یختِم و بنا ألّف الله بین القلوب بعد الشرک و بنا یؤلّف القلوب بعد الفتنه» (مفید، 1403: 288، مجلس 34، ح7).
[viii]. کتاب فضل بن شاذان تنها استثنای این دوره است که به نظر میرسد روایات رجعتِ اندکش را در شمار اخبار پس از ظهور دانسته است. اما گذشت که نمیتوان گفت همین مقدار اندک روایاتِ مشیر به رجعت در کتاب او، واقعاً جزء کتابش بوده یا مقطعهایی است که به مرور زمان بدان افزوده شده است. از آنرو که نمیتوان قضاوت قاطعانهای کرد در نتیجهگیری کلی، این کتاب را نادیده گرفتیم.
مراجع
ابنشهرآشوب، محمد بن علی (1991). مناقب آل ابی طالب، تحقیق: یوسف البقاعی، بیروت: دار الأضواء، الطبعه الثانیه.
اردبیلی، سید عبد الغنی (1381). تقریرات فلسفه امام خمینی، قم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.
استرآبادی، محمد مؤمن بن دوست (1415). الرجعه، تحقیق: فارس حسون کریم، قم: دار الاعتصام، الطبعه الاولی.
اشعری، ابو الحسن (1400/1980). مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، تصحیح: هلموت ریتر، ویسبادن: دار النشر فرانتز اشتاینر، الطبعه الثالثه.
حر عاملی، محمد بن حسن (1380). الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، تحقیق: مشتاق مظفر، قم: دلیل ما، چاپ اول.
حلی، حسن بن سلیمان (1421). مختصر بصائر الدرجات، تحقیق: مشتاق مظفر، قم: جامعه مدرسین.
حلی، حسن بن سلیمان (1423). مختصر بصائر الدرجات، تحقیق: عبادالله سرشار تهرانی میانجی، بیروت: دار المفید، الطبعه الاولی.
سمرقندی، مسعود بن عیاش (بیتا). التفسیر، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران: المکتبه العلمیه الاسلامیه.
صدوق، محمد بن علی (1362). الخصال المحموده والمذمومه، تصحیح: علیاکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، چاپ دوم.
صدوق، محمد بن علی (1384). عیون اخبار الرضا، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم.
صدوق، محمد بن علی (1388). ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: انتشارات ارمغان طوبی، چاپ هشتم.
صدوق، محمد بن علی (1389). الاعتقادات، قم: مؤسسه الامام الهادی، چاپ اول.
صدوق، محمد بن علی (1416 الف). کمال الدین و تمام النعمه، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، الطبعه الثالثه.
صدوق، محمد بن علی (1416 ب). معانی الأخبار، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، چاپ سوم.
صدوق، محمد بن علی (1417). الأمالی، قم: تحقیق و نشر مؤسسه البعثه، چاپ اول.
صدوق، محمد بن علی (بیتا). التوحید، تصحیح: هاشم حسینی تهرانی، بیروت: دار المعرفه.
صفار قمی، محمد بن حسن بن فرخ (1404). بصائر الدرجات، تصحیح و تعلیق: محسن کوچهباغی، قم: منشورات مکتبه آیه الله العظمی المرعشی النجفی.
طبرسی نوری، حسین (1429). النجم الثاقب فی احوال الامام الحجه الغائب، تعریب: یاسین موسوی، قم: نشر مسجد مقدس جمکران، چاپ اول.
طبرسی، فضل بن حسن (1365). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر (1423/2002). جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تحقیق: محمود شاکر، بیروت و عمان: دار ابن حزم و دار الاعلام، الطبعه الاولی.
طوسی، محمد بن حسن (1411). الغیبه، تحقیق: عبادالله تهرانی و علیاحمد ناصح، قم: مؤسسه المعارف الاسلامی، چاپ اول.
طوسی، محمد بن حسن (بیتا). الفهرست، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
عیاشی سمرقندی، محمد بن مسعود (بیتا). التفسیر، تهران: افست المکتبه العلمیه، الطبعه الاولی.
کلینی، محمد بن یعقوب (1388). اصول کافی، تصحیح: علیاکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم.
مجلسی، محمد باقر (1403). بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بیروت: مؤسسه الوفاء، الطبعه الثالثه.
مجلسی، محمد باقر (1429). بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تحقیق: محمد باقر دریاب، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، الطبعه الاولی.
مجلسی، محمدباقر (1367). رجعت، مصحح: ابوذر بیدار، تهران: بینا.
مرتضی، علی بن حسین (1405). رسائل الشریف المرتضی، تحقیق: مهدی رجایی و احمد حسینی، قم: دار القرآن الکریم، چاپ اول.
مفید، محمد بن محمد (1403). الأمالی، تحقیق: حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم: جامعه المدرسین.
مفید، محمد بن محمد (1413 الف). الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، الطبعه الاولی.
مفید، محمد بن محمد (1413 ب). المسائل السرویه، تحقیق: صائب عبدالحمید، تهران: المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، الطبعه الاولی.
مفید، محمد بن محمد (1413 ج). اوائل المقالات، تهران: المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ المفید، الطبعه الاولی.
میرلوحی سبزواری، محمد بن محمد (1384). کفایه المهتدی، مقدمه: شریعت موسوی اصفهانی، قم: دار التفسیر، چاپ اول.
نجاشی، احمد بن علی (بیتا). رجال النجاشی، قم: مکتبه الداوری.
نجفی، محمد حسن (1981). جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعه السابعه.
نعمانی، محمد بن ابراهیم بن جعفر (1403). الغیبه، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الاولی.
نیشابوری، فضل بن شاذان (1413). مختصر اثبات الرجعه، تحقیق: باسم الهاشمی، بیروت: دار الکرام، الطبعه الاولی.
نیشابوری، فضل بن شاذان (1434). اثبات الرجعه، تحقیق: غلامحسن محرمی، قم: دارالمجتبی، چاپ اول.
هلالی، سلیم بن قیس (1415). کتاب سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: محمدباقر انصاری زنجانی، قم: الهادی، چاپ اول.