تاریخ نشر کتاب در ایران

تاریخ هر رشته ای از فعالیت های بشری، از زمان معینی، یا حدودا از دورۀ مشخصی آغاز می شود، امّا تعیین کردن نقطه های آغاز یا همیشه ممکن نیست، یا بر سر آنها همیشه اتفاق نظر نیست

تاریخ نشر کتاب در ایران

آغاز نشر در ایران

تاریخ هر رشته ای از فعالیت های بشری، از زمان معینی، یا حدودا از دورۀ مشخصی آغاز می شود، امّا تعیین کردن نقطه های آغاز یا همیشه ممکن نیست، یا بر سر آنها همیشه اتفاق نظر نیست. یکی از علت های اختلاف دیدگاه ها، تعریف است و نشر هم به طور اعم و نشر کتاب به طور اخص، از این قاعده برکنار نیست. نشر را چگونه تعریف می کنیم؛ یا به چه صورت تعریف می کنیم که اختلاف نظر بر سر آن به کم ترین میزان کاهش بیابد؟

اختلاف بر سر آغاز نشر در ایران، که در نوشته های شماری از پژوهش گران به چشم می خورد، شماری که به تاریخ نشر توجه نشان داده اند، از تعریف نشر ناشی می شود. آیا متنی که بر سنگ نقر شده باشد، مانند متن سنگ نبشتۀ بیستون یا ستون نوشته های تخت جمشید، یا برای مثال، گواهی پرداخت دستمزدهای کارگران بر لوح های گلین که از کاوش های باستان شناختی عصر هخامنشیان به دست آمده است، یا گاتاهای نوشته شده بر پوست را می توان آغاز نشر در ایران قلمداد کرد؟ آیا باید به آثار دوره های پیش تر اشاره کرد، به آثار مادها، عیلامی ها، شهر سوخته، جیرفت، سیلک، و انتقال نقش بر سفال و مهر را آغاز نشر قلمداد نمود و برای تاریخ نشر ایران پیشینه ای چند هزار ساله قایل شد؟ شاید بنا به تعریفی بتوان سنگ را گونه ای رسانه ای ارتباطی به شمار آورد و دیوارنگاشت ها و غارنگری ها عصر پارینه سنگی را انتقال پیام بر رسانۀ سنگ تعریف کرد و سابقۀ نشر را حتی به 50 یا 100 هزار سال پیش برد و در میان کشورهای کهن و تمدن های باستانی جهان جایگاه ممتاز دیگری هم از این نظر برای ایران قایل شد. اما حقیقت آن است که این گونه تعریف ها و قراردادها، با توجه به مختصاتی که صاحب نظران برای نشر برمی شمارند، در میان اهل تخصص اعتباری ندارد؛ یا اگر خوش بینانه داوری کنیم، فعلا اعتباری ندارد. نشر باید از چند ویژگی برخوردار شود تا بتواند معنای مورد توافق را به دست آورد. این ویژگی ها چیست؟

نشر به فعالیتی سازمان یافته گفته می شود که به پشتوانۀ سرمایۀ مادی و معنی، و دانش فنّی، با استفاده از گونه ای فن آوری تکثیر، به قصد برقراری ارتباطی گسترده در محیطی اجتماعی، محیطی که مردم بهره مند از سواد خواندن در آن زندگی می کنند، برای انتقال پیام پدیدآورندگان (در معنای گستردۀ کلمه: نویسنده، مصنف، مؤلف، شاعر، مترجم مولدان آثار دیداری و شنیداری) به مخاطبان و تأثیرگذاری ایجاد می شود.[1] مراد خاص از نشر (-انتشار؛ منتشر کردن) در این نوشته، انتشار دادن یکی از گونه های رسانۀ گروهی به نام«کتاب»است. انتشار این گونه رسانه، با تکثیر و انتشار شمار دیگری از رسانه های گروهی، مانند روزنامه، نشریۀ ادواری، جزوه و کتابچه، فلاپی، سی دی، دی وی دی و جز آن، اشتراکات بسیاری دارد و این اشتراکات می تواند زمینه ای هم برای تعمیم باشد. با این حال، تأکید در اینجا فقط بر رسانۀ کتاب است.

با توجه به این جنبه ها، صرف انتقال نقش، مثلا مهر زدن، یا هرگونه عمل تکثیر، مانند چاپ های باسمه ای، ولو به شمار بسیار، نشر نیست. پول چرمی تکثیر شده را در دورۀ گیخاتو خان (دورۀ حکومت: 690-694 ق) از حاکمان ایلخانی، که به قصد غلبه کردن بر بحران اقتصادی زمان خود توزیع شد و به آن«چاو»می گفتند: نمی توان پیشینه ای برای نشر به حساب آورد، هرچند که عمل تکثیر به شیوۀ چینیان در چاوخانه (محل تکثیر چاو) ای در تبریز و نیز عمل توزیع پس از تکثیر، در مقیاس گسترده ای در جامعه صورت پذیرفت.[2] کوشش هایی که حدودا سه سدۀ بعد برای تکثیر چاپی نسخه ای از تورات به خط عبری فارسی (معروف به راشی) در استانبول انجام گرفت[3] یا اقدامی که تنی چند از مبلغان مسیحی در لیدن (هلند) برای تکثیر چاپی چند کتاب به زبان و خط فارسی کردند، یا اقدام گسترده ای که کشیشان ارمنی کلیسای جلفای اصفهان برای وارد کردن فن آوری و دستگاه های چاپ از خارج و تکثیر شماری متن مذهبی به زبان و خط ارمنی در عصر صفویه به عمل آوردند[4]، در پیشینۀ مستمر تاریخ نشر در ایران قرار نمی گیرد، هرچند که فن آوری تکثیر چاپی به کار گرفته شد و حاصل کار هم به صورت کتاب بیرون آمد. بخشی از این گونه کارها در تاریخ چاپ منابع فارسی و تاریخ چاپ در ایران بررسی می شود.

به استناد اشاره های شماری از سیّاحان، و نیز براساس اسناد موجود در آرشیوهای هلند که ویلم فلور شناسایی و منتشر کرده است، در عصر صفویه کوشش ها و مذاکراتی از سوی شاه و درباریان برای ورود فن آوری و دستگاه های تکثیر چاپی به ایران به عمل آما و شماری از ایرانیان با خبر از تحولات فنی در اروپا هم به ورود فن آوری چاپ علاقه نشان دادند[5]، اما هیچ کدام از آن کوشش ها به نتیجه نرسید و اگر هم به نتیجه می رسید معلوم نبود که این فن آوری به ایجاد زمینه های ضروری برای راه افتادن فعالیت نشر در ایران کمک کند، زیرا بنا به تعریفی که در بالا آمد و اجزای تعریف، فن آوری تکثیر، که ممکن است در دوره ای تکثیر باسمه ای و باسمه وار، مثل چاپ سنگی، یا تکثیر چاپی با حروف سربی یا فن آوری های دیگر چاپ، یا تکثیر ژلاتینی، یا تکثیر و انتقال الکترونیکی باشد، تنها یکی از اجزای لازم برای نشر است؛ نشر با چاپ یکی نیست، و مادام که اجزای دیگر نشر موجود یا آماده نباشد و میان آنها پیوند برقرار نگردد، نشر زاده نمی شود. ابداع چاپ در چین و کره، سده ها پیش از ابداع چاپ در اروپا به کوشش گوتنبرگ، به ایجاد نشر نیانجامید؛ صرف شیوۀ چاپ گوتنبرگی به نشر منتهی نشد؛ پیام هایی که سال هاست تولید، تکثیر و به امید رمزگشایی آنها در سیاره های دوردست به ژرفای فضا فرستاه می شود، نشر فضایی نیست. چاپ، و هر گونه روش دیگر تکثیر را نمی توان فعالیت انتشاراتی قلمداد کرد. ترکیب جفت «چاپ و نشر»که نه از سر دقت، بلکه بنا به عادت زبانی به کار می رود، نباید این مفهوم را القا کند که چاپ هر چیزی، یا هر گونه چاپی، نشر است. این دو از هم جدا است و پیشینۀ چاپ و شیوه های دیگر تکثیر، پیشینۀ نشر نیست. اکنون که دستاوردهای الکترونیک در خدمت انتقال پیام قرار گرفته و نشر الکترونیکی، قلمروهایی را از نشر چاپی جدا کرده و به حوزۀ خود برده است، به خوبی می توان جدا بودن نشر از محمل تکثیری آن را حس کرد. برای مثال، مدام از انتشار مجله های تخصصی به صورت چاپی کاسته و بر شمار نشریه های الکترونیکی افزوده می شود. با این توضیح، حال اگر به تعریف نشر بازگردیم، می توان اجزای تفکیک شدۀ زیر را برشمرد که تا همۀ اینها موجود نباشد و در کنار هم قرار نگیرد و دست به دست ندهد، نشر شکل نمی گیرد:

-فعالیتی سازمان یافته و اجتماعی؛

-پشتوانه های مادی، اقتصادی، و معنوی؛

-دانش فنی؛

-فن آوری تکثیر (هر گونه تکثیری، نه فقط تکثیر چاپی) و مواد لازم برای تکثیر؛

-محیط اجتماعی مساعد؛

-هدف ارتباطی؛

-سواد خواندن؛

-پدیدآورندگان (پیام فرست ها)؛

-مخاطبان (گیرندگان پیام).

-سازوکارهای آماده ساختن و انتقال پیام (تولید انتشاراتی، پخش گری و جز آن).

نکته ای که در تعریف مستتر است، اما شاید به توضیح نیاز داشته باشد، این است که مخاطب بهره مند از سواد که در عین حال دارای درآمد اقتصادی باشد و بتواند بخشی، ولو اندک و ناچیز، از درآمدش را برای کالایی فرهنگی هزینه کند، در همۀ جوامع در طبقۀ متوسط قرار می گیرد و تا این طبقه در جامعه ای وجود نداشته باشد، نشر نمی تواند شکل بگیرد. ابداع چاپی گوتنبرگ با چند تحول عصر جدید، از جمله نضج گرفتن طبقۀ متوسط اروپایی مقارن بود، طبقه ای که اندکی اوقات فراغت یافته بود، شهرنشین شده بود، هدف های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی داشت، می توانست بخشی از درآمدش را صرف خریدن محصولی فرهنگی کند، در فضاهایی جمعی به تبادل فکر و نظر بپردازد، و در نهایت برای تغییر و تحولی در وضع خودش یا در عرصه ای دیگر گام بردارد. این طبقه با ویژگی های کم وبیش همانند، پس از تحولات اقتصادی و اجتماعی-سیاسی در دنیای جدید پسانوزایی (بعد از رنسانس اروپا در سدۀ 15 م) که جهان مدرن زاده شد و مدرنیّت غربی به سراسر جهان گسترش یافت و امواج تحول بر کل جهان تأثیر گذاشت، به تدریج در جامعه های دیگر، از جمله در ایران، شکل گرفت و همراه با شکل گرفتن و تقویت آن، انواعی از فعالیت جدید، از جمله فعالیت انتشاراتی (بعدا صنعت نشر) پدید آمد.[6] در عصر صفویه، و به رغم وضعیت مناسب اقتصادی در دوره هایی از آن، طبقۀ متوسط به معنای جدید آن در ایران شکل نگرفت. پس از سقوط این سلسله و آغاز دوره ای از انحطاط، رکود و درهم ریختگی تشکیلات اداری کشور، مجالی برای رشد در هیچ زمینه ای فراهم نبود. در دورۀ حکومت نادر شاه افشار (سال های حکومت: 1148 - 1160 ق) که ثباتی در اوضاع داخلی برقرار شد، به گزارش دو سیّاح خارجی جزوه هایی به زبان های لاتینی و عربی در ایران چاپ و پخش شد. احتمال می رود به کمک ماشین های کوچک و قابل حمل چاپ، این جزوه ها را که محتوای آنها تبلیغ مسیحیت بود، چاپ کرده باشند.[7] در دورۀ زندیه (سال های حکومت: 1163 -1208 ق) به تخمین، شاید بیش از 70 عنوان کتاب فارسی در هند و اروپا چاپ شده باشد[8]، اما اینها را هم نمی توان حلقه های به هم پیوستۀ سلسلۀ تاریخ نشر در ایران به شمار آورد، زیرا از اجزای ضروری فعالیت نشر (برای مثال: پدیدآور، ناشر، چاپ گر، توزیع گر و سایر عناصر) هیچ کدام در ایراان آن زمان وجود نداشته اند، جز نخبگانی اندک شمار و فارسی زبان و باسواد، آن هم اگر که توانایی تهیۀ این گونه کتاب ها را می داشتند، یا این کتاب ها به طریقی به دست آنها می رسید.

پیدایش نشر ملی به عامل بسیار مهم دیگری هم بستگی دارد و آن ظهور ملت - دولت[9] است. رابطۀ میان نشر و ملت-دولت، بحث مفصل و جداگانه ای است که در اینجا نمی توانیم به آن وارد شویم. در عین حال پیدایش ملت -دولت در ایران و زمان پیدایش آن، موضوعی نیست که میان صاحبنظران بر سر آن اتفاق نظر باشد. از اختلاف دیدگاه ها و تحلیل ها در این باره که بگذریم، به دو رویداد تاریخی تکان دهنده می توانیم اشاره کنیم که به بحث ما مربوط می شود. برخی شکست نیروهای نظامی شاه اسماعیل صفوی (سال های حکومت: 905-930 ق) و مسلح به جنگ افزارهای سنتی را در برابر نیروهای نظامی سلیم خان اول، سلطان عثمانی، که در 920 ق، برابر با 1514 م، نیمۀ دهۀ دوم سدۀ شانزدهم اروپا، در دشت چالدران روی داد، واقعه ای تعیین کننده می دانند. نیروهای نظامی عثمانی به توپ های جدید، محصول فن آوری غرب، مجهز بودند و نیروهای ایرانی به رغم انگیزه های نیرومند مقاومت در برابر آنها و رشادت های بسیار سرداران و سربازان، از عهده برنیامدند و عقب نشینی کردند و شهر تبریز را هم از دست دادند. گفته شده است که این جنگ برای نیروهای ایرانی آن قدر جنبۀ حیثیتی داشت که حتی شماری از زنان در جامه های رزم مردان و دوشادوش همسرانشان در چالدران جنگیدند.[10] این گونه تعبیر شده است که ایرانیان برای نخستین بار از فن آوری جدید غرب تجربه ای تلخ گرفتند و احساس تهدید و خطر جدّی، آنها را به تقالبی واداشت که ملت-دولت در ایران از آن زاده شد[11] و اوج اقتدار صفوی در دورۀ حکومت شاه عباس اول (996-1038 ق) تبلور ظهور مفهوم ملت-دولت در ایران است.

دیدگاه دیگر، توسعه طلبی امپراتوری روسیۀ تزاری، تجاوز نظامی به کشورهای همجوار و تصرف کامل یا بخش هایی از آنها را عامل تقابل جدّی در ایران و پیدایش ملت -دولت در ایران می داند. بحث دربارۀ روایی این دیدگاه ها موضوع بحث ما نیست و آن چه از مدارک و شواهد پیداست اینکه نبرد چالدران، اقتدار شاه عباس و موفقیت های اقتصادی در چند دورۀ حکومت صفویان به فعالیت در زمینۀ نشر نیانجامید، گرچه اقتصاد صفوی و مراودات گستردۀ حکومت صفویان با غرب به خوبی به آنها اجازه می داد فن آوری و دستگاه های تکثیر را وارد کنند و صنعت نشر را راه بیاندازند، حال آنکه چنین نشد؛ اما جنگ های ایران و روس (1218-1228 و 1241-1243 ق/اوایل سدۀ 19 تا دهۀ سوم همین سده) که بدتر از جنگ چالدران به شکست سنگین نیروهای نظامی ایران و از دست رفتن بخشی از آبادترین قسمت های شمال غربی کشور انجامید، پی آمدهای عمیق و گسترده ای داشت و یکی از آنها پیدایش نشر در همان معنایی بود که امروزه هم به عنوان فعالیت نشر می شناسیم، هرچند که ویژگی هایی از آن خود دارد و همۀ مختصات نشر در آن دیده نمی شود (در ادامۀ مقاله به آن اشاره خواهد شد).

تهاجم گستردۀ نیروهای نظامی سازمان یافتۀ روسیه و مجهز به جنگ افزارهای جدید، کاربرد فنون نظامی حاصل از آموزش های نظام مند و روش مند از سوی این نیروها در برابر ارتشی که برای نبردهای کوتاه مدت ایلیاتی و داخلی آمادگی داشت، از جدّی ترین تهدیدهایی بود که اگر با آنها مقابله نمی شد، دامنه شان افزایش می یافت و حتما همان سرنوشتی در کمین ایران بود که آیندۀ بخش هایی از صفحات قفقاز را دگرگون کرد. واکنش در برابر این موقعیت تهدیدکننده چند سویه بود و بخشی از آن در اقدامات عباس میرزا (1203 -1249 ق) پسر بالیاقت تر فتحعلی شاه قاجار، به چشم می خورد که فرماندهی نیروی دفاعی ایران را در برابر قوای مهاجم به عهده داشت. اینکه عباس میرزا دربارۀ عصر مدرن و دنیای غرب چه تصوراتی داشت، شاید محل توافق نظر صاحبنظران نباشد، اما آنچه از شواهد برمی آید این است که او در رویارویی های نظامی با قوای مهاجم، به کاستی های آموزشی، تربیتی، سازماندهی و تهجیزاتی نیروهای خود پی برده بود و برای برطرف کردن آنها چاره اندیشی می کرد.[12] ورود فن آوری چاپ و تجهیزات تکثیر، بخشی از فرایند انتقال دانش ها و تجربه هایی بود که سرانی در دولت برای حفظ موقعیت خود و بقای دولت در وهلۀ نخست، و تقویت بنیۀ نیروی کشور در وهلۀ دوم، به آن نیاز داشتند. شماری از سیاحان خارجی که در دورۀ فتحعلی شاه از ایران دیدار کرده اند و نمایندگانی از سوی دولت های غربی رقیب، که با عباس میرزا ملاقات و گفت وگو داشته اند، وصف هایی از آن موقعیت به دست می دهند. برای نمونه به دو روایت و به اختصار اشاره می کنیم. پیر آمده ژوبر[13]، افسر فرانسوی که در جنگ های ناپلئون بناپارت شرکت داشت و در عین حال مردی عالم بود و زبان های شرقی می دانست و برای مأموریتی سیاسی از سوی دولتش به ایران آمده بود، از حال و روز عباس میرزا و آنچه در اردوی او اتفاق می افتاد وصف های زنده ای به دست داده است.[14] در این جا بخشی کوتاهی از گفت وگوهای میان عباس میرزا با او و سپس میرزا شفیع مازندرانی، صدراعظم و از دولتمردان و مستوفیان با سابقۀ قاجاری را با وی در اینجا نقل می کنیم که نشان می دهد پس از تقابل جدی ایران و روس، در میان دست کم شماری از بالاترین رده های زمامداران ایران چه نگرشی حاکم بوده است. عباس میرزا در دیدار با ژوبر، پس از صحبت های مقدماتی این مطالب را به زبان می آورد:

این اجنبی، شاید از دیدن این قشون و این دستگاه و مرکز قدرت، مرا مردی خوش بخت و کامکار بپنداری، ولی چه طور ممکن است که من خوش بخت باشم؟ مثل من مانند امواج متلاطم دریاست که به صخره های ساحلی برخورده درهم می شکنند. نتیجۀ تمام زحمات من در برابر قشون بروسیه به هیچ انجامید... من از دیدن قشونی که دورم را گرفته است احساس خجلت و شرمساری می کنم... مشتی از همین سربازان روسی تمام قوای مرا به خود مشغول داشته هر لحظه ما را تهدید می کنند. رودخانۀ ارس که زمانی داخل ایالات ایران جاری بود، از خاک اجنبی سرچشمه می گیرد و به دریایی می ریزد که سفائن دشمن آن را پوشانیده است... چه قدرتی است که به شما برتری و مزیّتی را که نسبت به ما دارید عطا می کند؟ علت ترقی روزافزون [شما]و ضعف مداوم ما چیست؟ شما فنون حکومت کردن، پیروز شدن و استفاده کردن از کلیۀ قوا و استعدادهای بشری را به خوبی می دانید، حال آنکه ما... در جهل غوطه وریم، در بی خبری و غفلت نشو و نما می کنیم، و هرگز به آینده نمی اندیشیم... اجنبی، حرف بزن، با من بازگوی که برای بیدار کردن ایرانیان از خواب غفلت چه باید کرد؟ [15]

ژوبر مطالب دیگری از قول عباس میرزا نقل، و به احساسات خودش دربارۀ این شاهزاده و آمال، تألّمات و تأمّلات او اشاره می کند که از آنها می گذریم و بر این نکتۀ ژوبر تأکید می کنیم که او در پاسخ گفته های عباس میرزا، از رشته انقلاب هایی که از دیرباز موجب تغییر اوضاع و احوال دنیای غرب شده است و تأثیر آنها بر سرنوشت ملت ها سخن گفته است.[16] سپس به دیدار میرزا شفیع رفته است. ژوبر می گوید او مردی«بسیار باهوش و دانا»بود و چندین بار با هم گفت وگو کرده اند. میرزا شفیع این مطالب را با ژوبر در میان گذاشته است:

در اینکه ما از تمدن اروپاییان دور افتاده ایم، تردیدی نیست. در حالی که مغرب زمینی ها رفته رفته دایرۀ اطلاعات خود و سطح معلومات بشری را گسترش و توسعه می دهند، ایرانیان... همان اند که در زمان اسکندر بوده اند؛ هیچ اختراع مفیدی نکرده اند که بتوانند به خود ببالند... ما سابقا روس ها را به علت آنکه در دریای جهل و نادانی غوطه ور بودند، حقیر می شمردیم، ولی امروزه از بسیاری جهات بر ما پیشی گرفته اند... نفوذ خود را... تا کرانه های ارس... و کوه های گرجستان بسط و گسترش داده اند. آنان دیگر با حمله های ناگهانی به ما نمی تازند، بلکه با قدم هایی آهسته، مطمئن، و حساب شده به سوی ما می آیند... بالاخره جلو سیل را که با سدّی ناچیز نمی توان گرفت. اگر مرزهای شمالی ما قابل گسترش نیست، چرا از شرق تا آن طرف قندهار پیش نرویم؟... ایرانیها که مردمی شجاع و شیفتۀ تجدد و تشنۀ فتح و فیروزی هستند، چرا نباید برجسته ترین ملل نیم کرۀ شرقی باشند؟ [17]

ژوبر نکته های دیگری هم از زبان میرزا شفیع نقل کرده است که پیداست، به مذاکرات آنها دربارۀ هند و سیاست فرانسه در ایران به قصد پیشروی به سوی هند مربوط می شود که در اینجا کاری با آن نداریم. به مشاهده و اظهار نظر دیگری اشاره می کنیم و بعد از آن به ادامۀ مطلب می پردازیم.

جیمز جاستینین موریه[18] که در ایران او را با نام جیمز موریه، و به ویژه با کتاب حاجی بابای اصفهانی به ترجمۀ زبردستانۀ میرزا حبیب اصفهانی می شناسند، در دورۀ فتحعلی شاه از اعضای سفارت انگلیس در ایران بود. سیاست انگلستان در آن زمان، نقطۀ مقابل سیاست فرانسه، اما با سیاست روسیه گاه همراه و گاهی هم از آن جدا بود. موریه در کنار مأموریت های سیاسی، در اوضاع و احوال ایران به مشاهده می پرداخت. ایرانیان شاید بسیاری از اظهارنظرهای او را هیچ دوست نداشته باشند، اما یادداشت های او برای خوش آیند ایرانیان نوشته نشده است. او هدف های سیاسی و مقاصد شخصی خود را دنبال می کرد، اما برخی مشاهدات و اظهارنظرهایش، هرچند غرض ورزانه و پرکنایه، درخور توجه است، زیرا گذشته از جنبۀ مطالعات مردم شناختی و جامعه شناختی، کاربرد تاریخی هم دارد. موریه در سفری به آذربایجان از اردوی عباس میرزا دیدار و فعالیت هایی را در آن اردو وصف کرده است. پس از جنگ های ایران و روس و شکست های قشون ایران در برابر مهاجمان، شماری صنعت گر اروپایی را در اردوی عباس میرزا به کار مشغول دیده است، درودگران و چرخ سازانی که زیر نظر مهندسی اروپایی ابزارهای فنّی-صنعتی جدید می ساختند. موریه می گوید شاهزاده عباس میرزا از ابزارهای ساخته شده بسیار لذّت می برد و بیش ترین شادی او ماشین توپ سوراخ کنی است که با نیروی گاو کار می کند و می تواند توپ های گوناگون بسازد. او از دیدن این جنب وجوش در آن اردو به این نتیجه رسیده است:

ایرانیان می توانند با شتاب به تمدن کامل برسند و اگر یکی از ملت های اروپا سیاستش چنان شود که اشتیاق ایرانیان را به هنرهایی که تاکنون از ما آموخته اند بیش تر کند، بی گمان سراسر ایران چیزی به یکباره دگرگونه با آنچه اینک هست خواهد گشت.[19]

نگرانی موریه را می توان درک کرد. همکاری یکی از کشورهای اروپایی [فرانسه ]با ایران می توانست اوضاع را به زیان انگلیسی ها برگرداند. تردیدی نیست که همکاری و وسعت دامنۀ آن می توانست در اوضاع و احوال داخلی ایران تغییراتی به بار آورد، اما نکتۀ اصلی و مهم این نبود؛ نکته این بود که تقابل های جدید، هشیاری و آگاهی جدید به بار آورده، و باب گفتمان های تازه ای مفتوح شده بود. عباس میرزا و همکاران نزدیکش در آن زمان در صف مقدمی بودند که با موج های مدرنیتۀ غرب غافلگیر شده بودند. نخستین موج بلندی که ضربه اش به ایران خورد، موج نظامی و تسلیحاتی جدید، در پی کم رمقی، کم رنگی و ناکارآمدی سازوکارهای فرهنگ ایرانی در بخش هایی دوردست از کشور، ضعف مدیریت ناشی از فساد حکومتی و ناتوانی در رویارویی با مسائل و مناسبات عصر جدید بود. صف عباس میرزا به نخستین جنبه ای که توجه نشان داد و امکانات خود را صرف تقویت آن کرد، بنیۀ نظامی نیروهای دفاعی تحت امر خود بود.

بخشی از این سیاست تقویت، آموزش در مقیاس گسترده تر بود، و وارد کردن فن آوری و دستگاه ها و ابزارهای چاپ و تکثیر از پی آمدهای همان سیاست بود که جنبه های دیگری از امکانات آن پس از ورود به تدریج کشف و شناخته شد، مورد استفاده قرار گرفت و به پیدایش صنعت نشر دولتی ایران و در خدمت مقاصد نظامی در وهلۀ نخست و در جهت مقاصد دیگری در وهلۀ دوم، که به آنها اشاره خواهیم داشت، به کار گرفته شد. اگر رابطه ای که در بسیاری از کشورها میان پیدایش و رشد صنعت نخستین نشر و طبقۀ متوسط برقرار است به همان صورت در ایران دیده نمی شود، علتی جز تهدیدهای نظامی خارجی و فوریّت مقابله با حمله ها و هجوم ها ندارد. نشر پس از این مرحلۀ نخست چگونه تحول یافت؟ پاسخ این پرسش را در تغییر اوضاع و احوال و تعامل میان انگیزه ها و نیروهای پیش برندۀ آن سراغ باید گرفت که بر پیدایش و سیر تحول نشر در ایران تأثیر گذاشتند.

پی نوشت ها

[1] برای تعریف جامع، می توانید به این دانشنامۀ ویژۀ نشر مراجعه کنید که به نشر از جنبه های مختلف آن توجه شده است: Altbach ,P. G;Edith,S. H. (eds.) ,International Book Publishing: An Encyclopedia (Taylor Francis,1995).

[2] برای تفصیل این ماجرا، نک: اقبال آشتیانی، عباس، مجموعۀ مقالات، به کوشش محمد دبیر سیاقی (تهران، 1350) ، ص 342 و بعد.

[3] پروین، ناصر الدین، تاریخ روزنامه نگاری ایرانیان و دیگر پارسی نویسان (تهران، 1377) ، ج 1، ص 18؛ تربیت، محمد علی، مقالات تربیت، چاپ ح. صدیق.

[4] میناسیان، لئون، «اولین چاپخانه در ایران»، در: مجموعۀ مقالات پنجمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش مرتضی تیموری (اصفهان، 1354) ، ص 244 و بعد.

[5] فلور، ویلیام، «چاپخانه در ایران عصر صفوی »، ترجمۀ قدرت اللّه روشنی زعفرانلو، آینده، سال 12، ش 11- 12 (بهمن-اسفند 1365) : 776 -777.

[6] بسیاری از مفاهیم و جنبه های مربوط به طبقۀ متوسط، در دانشنامه های جامعه شناسی و از جمله در این کتاب: Marshal,Gordon,A Dictionary of Sociology (OUP,1998).

[7] مولانا، حمید، سیر ارتباطات اجتماعی در ایران (تهران، 1358) ، ص 28.

[8] پروین، ناصر الدین، تاریخ روزنامه نگاری ایرانیان... ، ص 19.

[9] Nation-state

[10] نک: فصل سوم این کتاب: حجازی فر، هاشم، شاه اسماعیل اول و جنگ چالدران (تهران، 1374).

[11] بحث های متنوعی دربارۀ پیدایش مفهوم و احساس هویت ایرانی در این کتاب آمده است: احمدی، حمید (به کوشش) ، ایران: هویّت ملیّت، قومیّت (تهران، 1383).

[12] برای اطلاعات تفصیلی تر دربارۀ عباس میرزا، نک: Busse,H. ,"Abbas Miraza",: Encyclopedia Iranica,Vol. 1- pp. 31ff.

[13] P. A. Jubert

[14] دانش پژوه، منوچهر، سفرنامه... (سفرنامۀ خارجیانی که از ایران دیدار کرده اند) ، (تهران، 1380) ، ج 1، ص 420- 421.

[15] به نقل از: ژوبر، مسافرت به ارمنستان و ایران، ترجمۀ محمود مصاحب (تبریز، 1347) ، ص 215-217.

[16] ژوبر، همان، ص 218.

[17] ژوبر، همان، ص 265-268.

[18] James Justinian Morier

[19] موریه، جمیز، سفرنامۀ جیمز موریه، ترجمۀ ابو القاسم سرّی (تهران، 1386) ، ج 2، ص 265-266 (عینا به نقل از ترجمه).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان