پارچ، لیوان، ساعت دیواری، مجسمه، گلدان؛ اینها اقلام یک فروشگاه لوکسفروشی لوازم منزل نیست بلکه محتوای بستههای کادویی است که زمانی روی میز معلمها مینشست تا نشانه تبریک دانشآموزان برای روز معلم و تقدیر از مقام ایشان باشد.
به گزارش به نقل از روزنامه ابتکار ،زمانی هدیههای روز معلم برای معلمان ترکیبی از دلخوشی و چالش را با خود داشت. از یک رو هر کسی از هدیه گرفتن خوشحال میشود، آن هم در روزی که به نامت نامگذاری کردهاند، اما از سوی دیگر بردن کلی وسیله ریز و درشت که چه بسا خیلی از آنها به کار معلم هم نمیآمده، بار اضافی بوده است.
به هر حال این شکل کادو دادن به معلمان در روز معلم چند سالی است که منسوخ شده است. مجموعه آموزش و پرورش به درستی و با نگرانی از این که این هدایا ممکن است بر نگاه معلمان به دانشآموزان موثر باشد و باعث تبعیض میان آنها شود یا از سوی دیگر، از طرف دانشآموزان و والدینشان ایجاد انتظار کند، توصیه کردند که از اهدای این هدایا خودداری شود.
همچنین این مسئله همیشه وجود داشت که با توجه به سطح متفاوت مالی خانوادههای دانشآموزان، این سنت هدیه دادن باعث شود که دانشآموزانی که از خانوادههای کم برخوردارتر به مدرسه میروند، در فشار روانی حاصل از هدیه ندادن یا هدیه از لحاظ مالی کمارزشتری دادن، اذیت شوند. بسیاری از معلمان منیعالطبع نیز از همان زمان تا امروز، یا هدایا را نپذیرفتند و یا تنها هدایای ساده حاصل محبت دانشآموز مثل کاردستی و گل را به عنوان یادگاری پذیرفتند.
با این که در سالهای اخیر، سنت هدیه دادن به معلم به گونهای دیگر در مدارس پا گرفته و مثلا دانشآموزان سعی میکنند با مشارکت برای معلمشان جشنی بگیرند یا هدیهای مشارکتی بخرند که بیشتر به کار معلمشان بیاید، یا حتی مراسمی برای تقدیر از تمام معلمان از سوی مدرسه برگزار میشود، اما خاطره آن کادوهای قدیمی هنوز هم شنیدنی است.
خانم باورصاد که اکنون معلمی بازنشسته است و قبلا در دوره دبستان تدریس میکرده است، درباره جالبترین هدایایی که در روز معلم گرفته، با اشاره به این که هر سال به دانشآموزانش میگفته که هدیه نمیخواهد، اما چون آن زمان رسم بوده است، هر سال دانشآموزان با هدیه به مدرسه میآمدند، میگوید:
«فارغ از ظرف و ظروف و هدایای آنچنانی که هر سال تکرار میشد، برخی هدیهها هم بود که به طور خاص در خاطر آدم میماند. مثلا یک سال، یکی از دانشآموزانم بستهای روی میز من گذاشته بود و نامش را هم روی آن ننوشته بود. بسته را که باز کردم، دیدم لقمه نان و پنیرش را که به عنوان اغذیه به مدرسه آورده، به عنوان هدیه به من داده است».
وی ادامه میدهد: «یکی دیگر از هدایای جالبی که گرفتم، در زمان جنگ بود. جعبه هدیه نسبتا سنگین بود و هر چه فکر کردم، نتوانستم حدس بزنم که چه چیزی در آن است.
وقتی جعبه را باز کردم، با یک قطار فشنگ تیربار مواجه شدم. برادر یکی از دانشآموزانم که رزمنده بود، آن را از جبهه برایش آورده بود و او هم آن را به من هدیه داده بود که هنوز هم آن را دارم». وی اضافه میکند: «برای خودم پیش نیامده، اما بودهاند دانشآموزانی که خواستهاند همکارانم را اذیت کنند و مثلا در جعبه هدیه برای معلمشان قورباغه و سوسک گذاشتهاند. یکی دو بار این جعبهها را در اتاق دبیران در دفتر مدرسه باز کردند و غوغایی که به پا شد، به یاد ماندنی بود».
آقای رویین هم که سالهای اخیر تدریس رسمیاش را سپری میکند، در این باره میگوید: «در سالهای اول معلمیام، هدایای روز معلم برایم جذاب بود. اما بعدتر که به آسیبهایی که این هدایا میتواند در پی داشته باشد فکر کردم، دانشآموزانم را از آوردن هدیه منع کردم». وی با خنده اضافه میکند:
«با این حال، این سالهای اخیر اغلب به طور مشارکتی کیکی میگیرند، کلاس را تزیین میکنند، کاغذ رنگی و برف شادی روی سرمان میریزند و خلاصه حتی به خاطر درس ندادن در یک زنگ هم که شده، سعی میکنند فضا را خاص کنند که البته من هم با درس دادن در آن زنگ ازشان تشکر میکنم».
این معلم مدرسه با اشاره به این که البته این حرفهایش شوخی است و از شادی بچهها، شاد میشود و تا حدی که حرمتها حفظ شود و به روند تدریس لطمه نخورد، با آنها همراهی میکند، میگوید:
«گاهی پیش میآید که بچهها پول روی هم میگذارند و هدیه گرانقیمتی میخرند که اغلب نمیپذیرم. برایشان توضیح میدهم که چرا نباید این کار را بکنم و بعد هدیه را یا پس میدهیم و یا میفروشیم و پولش را از طرف همه بچههای کلاس به موسسه خیریه محک اهدا میکنیم».
وی یادآور میشود: «با این حال گاهی پیش میآید که توجه بچهها به نیازهای معلم جالب است. مثلا سه چهار سال پیش، موبایل من شکست و مدتی از یک موبایل ساده استفاده میکردم. بچهها روی هم پول گذاشته بودند و برایم موبایل خریدند که البته به همان شیوه که گفتم عمل کردم. یا اولین فلش مموری که با آن برخورد کردم را از دانشآموزانم هدیه گرفتم.
البته این هدیه را هنوز دارم. راستش اولین بار که هدیه را باز کردم اصلا نمیدانستم چیست و به چه درد میخورد، اما بعدتر با همین هدیه فهمیدم باید اختلاف آگاهیم از تکنولوژی با بچهها را کاهش دهم». وی همچنین میگوید: «از سالهای دورتر، یکی از هدیههای جالبی که گرفتم، یک ساز دهنی بود.
هنوز هم گاهی که در وسایلم آن را میبینم، فکر میکنم چرا یک دانشآموز فکر کرده که سازدهنی باید هدیه مناسبی برای یک معلم باشد. البته هدیه جالب و دوستداشتنیای است، اما هیچ وقت یاد نگرفتم با آن بنوازم. آن وقتها بیش از همه از هدیه گرفتن خودکار و خودنویس خوشحال میشدم. کلکسیونی از آنها را هنوز هم دارم. یک بار هم یکی از بچهها به من ذرهبین هدیه داد که آن هم برایم جالب بود».
مجید قصههای مجید را که یادتان هست؟ زمانی که تمام تلاشش را کرد تا اندازههای معلمش را بگیرد و بیبی برای معلمش یک پلیور ببافد. دانشآموزان زیادی از روی محبت به معلمشان چنین مسیرهای سختی را برای خوشحال کردن او رفتهاند. شاید این که هدیه دادن را به کل منع و ممنوع کنیم راه مناسبی نباشد.
اگر سنت هدیه دادن و قدردانی از معلم را به شیوهای غیرفسادزا و بدون ایجاد فشار روانی روی دانشآموزان و فشار مالی رو خانوادهها و به دور از وظیفهانگاری در مدارس داشته باشیم، شاید باز هم خاطرات زیبایی از هدایای روز معلم در ذهن معلمها باقی بماند.