این نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره اینکه برخی فکر میکنند نوشتن در حوزه ادبیات کودک کار راحتی است و با نوشتن چند جمله کودکانه میتوانند صاحب کتاب شوند، اظهار کرد: برای اینکه ببینیم این دیدگاه چقدر درست یا نادرست است باید ببینیم این ادعا یا گزاره از طرف چه کسانی مطرح میشود. آیا تاکنون نویسنده قصههای کودک مطرحی گفته است کتاب کودکی که نوشتهام کتاب سادهای بوده است یا از طرف کسانی مطرح میشود که نه تنها اثر درخور توجهی خلق نکرده بلکه اثر قابل توجهی را هم درک نکردهاند.
او با تأکید بر اینکه ادبیات کودک به هیچ وجه سهل و ساده نیست، افزود: نوشتن قصه برای بچهها یکی از دشوارترین کارهاست. البته منظورم قصهای است که بتوان آن را در چهارچوب ادبیات قرار داد. نوشتن ادبیات کودک اصلا کار آسان و راحتی نیست. ادبیات کودک بخشی از پیکر ادبیات است و آفرینش آن به دانش، ذوق و قریحه بالایی احتیاج دارد، به همین دلیل است که تاکنون تعداد زیادی آثار درخشان در حوزه ادبیات کودک و نوجوان آفریده نشده است، البته آثار درجه دو و سه زیاد داریم.
هیرمندی درباره آسیبهای سهل گرفتن ادبیات کودک، اظهار کرد: پیامدهای چنین دیدگاهی روشن است. اگر کاری را ساده بگیرید، زمان و نیروی کافی صرف آن نمیکنید. با این دیدگاه رفتهرفته شاهد ایجاد ادبیات نازل و کپیکاری در این عرصه خواهیم بود. این موضوع صرفا مختص ادبیات ما نیست و نمونههایش در کشورهای غربی هم دیده میشود. عدهای ادبیات کودک را ساده میگیرند که یکی از تبعات آن انباشته شدن بازار کتاب از آثار درجه سه و چهار است.
مترجم «دشمن» نوشته دیوید کالی در ادامه خاطرنشان کرد: بارزترین کسانی که ادبیات کودک را سهل میگیرند، آنهایی هستند که در چارچوب مینویسند؛ یعنی کودک را چون یک سوژه میدانند که باید آن را برای کنشگری اجتماعی آماده کنند. نگاهشان به کودک به عنوان یک انسان پیچیده و پویا نیست بلکه نگاهشان به او مانند مومی است که میخواهند به آن شکل بدهند. پس سرچ میکنند تا ببینند کودک به چه چیزهایی نیاز دارد و درباره آن یکسری کتاب تولید میکنند؛ مثلا فهرستی از مسائل اخلاقی را تهیه و سپس شروع به صغری کبری چیدن میکنند و کمی به آن جاذبه قصه میدهند. این درحالی است که قصه باید با جاذبه هنری همراه باشد. این است که نویسندهها شروع به نوشتن آثاری میکنند که اصطلاحا به آنها مستقیمگویی میگوییم، آثاری که با هدف اخلاق و نه با هدف هنر برای کودکان تولید میشود.
او سپس با بیان اینکه این چیزها در محدوده ادبیات قرار نمیگیرد، گفت: ادبیات کودک باید با همان انگیزههایی تولید شود که برای بزرگسالان تولید میشود، هیچگاه یک رماننویس بزرگسال نمیآید به اینها توجه کند که من میخواهم مردم را اخلاقمدار یا دیندار کنم بلکه با این انگیزه ادبیات تولید میکند که میخواهم لذت ادبیات را به خوانندهها بچشانم. باید از کودکی لذت ادبیات را به کودکان خود بچشانیم، ادبیات خودش باعث تحول روحی و روانی کودک میشود.
رضی هیرمندی درباره اینکه به نظر میرسد ادبیات کودک در میان متولیان فرهنگی و دانشگاهیان هم جدی گرفته نمیشود و این موضوع چه تبعاتی را به دنبال دارد، بیان کرد: کودکی مرحلهای از زندگی است و در عین استقلالی که به عنوان بخشی از زندگی یک انسان دارد، همان انسان را برای مراحل بعدی زندگیاش آماده میکند. در حقیقت اگر بچه ما از کودکی با ادبیات آشنا نشود مانند کسی است که بدون طی کردن طبقه اول بخواهد به طبقه دوم برود که این کار، کار بسیار سختی است. اکثر چیزهایی که ما در بزرگسالی به دنبال آن میرویم در کودکی شکل میگیرد، خواندن هم یک نوع مهارت است که اگر از کودکی جدی نگیریم در بزرگسالی بسیار دشوار خواهد شد.
او ادامه داد: کسانی را میشناسم که پزشکاند اما زمانی برای مطالعه برای خودشان باقی نگذاشتهاند زیرا دیگران در کودکی به آنها این فرصت را ندادهاند، حتی اگر فرصتی برای مطالعه پیدا کنند نمیتوانند از آن فرصت استفاده کنند زیرا مطالعه بخش ضروری زندگی آنها نیست. حاضرند ساعتها بنشینند و کارهای تکراری انجام بدهند، تخمه بشکنند اما یک رمان خوب نخوانند.
مترجم «میتوانم یک منِ دیگر بسازم؟» نوشته شینسوکه یوشی تَکه با اشاره به نقل قولی از تولستوی که میگوید «ادبیات بار زندگی را بر دوش انسان آسان میکند»، گفت: اما حالا چرا انسانها حاضر هستند بار سنگین زندگی را بردارند و از رهگذر ادبیات این بار را سبک نکنند؟ زیرا در کودکی آن را انجام ندادهاند. اگر از کودکی، بچهها را به کتابخانه نبریم و فیلمهای خوب به آنها نشان ندهیم بعدها هم جزء اقلام ضروری زندگیشان نخواهد بود. به عبارت دیگر همان خواهد شد که در جامعه ما وجود دارد؛ مردم حاضرند برای همه چیز صف بکشند اما برای کتاب نه. چرا زمانی که مشکلات اقتصادی در جامعه ما پیش میآید اولین چیزی که از سبد خرید مردم حذف میشود کتاب است؟ چون از کودکی ضرورتی برایشان نداشته و متولیان امر به آن توجهی نکردهاند.
هیرمندی همچنین در پاسخ به این پرسش که چه راهکارهایی برای تقویت رشته ادبیات کودک پیشنهاد میکند با توجه به اینکه رشته ادبیات کودک به جز چند دانشگاه، در دانشگاههای دیگر آموزش داده نمیشود و این موضوع باعث شده کارشناس ادبیات کودک نداشته باشیم، گفت: با دانشگاههایی که من میبینم، بود و نبود رشته ادبیات کودک تفاوتی ندارد. اگر قرار باشد همه دانشگاههای ما رشته ادبیات کودک داشته باشند با همان رویکردی که نسبت به ادبیات بزرگسال وجود دارد، نه تنها فایدهای ندارد بلکه ادبیات کودک را فسیل و سنگواره خواهد کرد.
مترجم کتابهای «مشق شبم را ننوشتم چون...» و «به مدرسه دیر رسیدم چون...» در ادامه خاطرنشان کرد: رویکرد ما به ادبیات رویکرد خلاقی نیست؛ رویکرد ما مدرکمحوری و حفظخوانی در چارچوبهایی از پیش تعیینشده است. دانشگاههای ما رشته ادبیات کودک به آن معنایی که جریان سیال رو به رشد آفرینشگران ادبیات کودک باشد نخواهد داشت. در واقع ادبیات کودک ما نیز مانند ادبیات بزرگسال خواهد بود، سالهای سال است که دانشگاههای ما ادبیات دارند، اما آیا ادبیات معاصر بزرگسال ما در دانشگاه تدریس میشود؟ آیا از صادق هدایت تا محمود دولتآبادی در دانشگاههای ما مورد بررسی قرار میگیرند؟ آیا برخورد خلاق و نقادانه با آنها انجام میشود؟ اصلا ادبیات معاصر ما در دانشگاههای ما جایی دارد؟ نه. به نظرم نبود ادبیات کودک با این رویکرد و با این سیستم آموزشی و دانشگاهی که ما داریم تفاوت آنچنانی ندارد.
رضی هیرمندی در پایان خاطرنشان کرد: ناگفته نماند همه حرفهایی که ما داریم میزنیم مانند این است که بالا سر بیماری در حال جان کندن صحبت میکنیم. ادبیات کودک و تا حدودی ادبیات بزرگسال در شرایط فعلی کشورمان در حال جان کندن هستند. از کدام ادبیات صحبت میکنید، از ادبیاتی که در یک کشور 85 میلیونی تیراژ 500 نسخهای دارد و همان را هم ناشر حاضر نیست چاپ کند. یا درباره ادبیات قبلی صحبت میکنید یا آینده درخشانی که ما باید برای آمدنش امیدوار باشیم؟ اگر درباره ادبیات فعلی صحبت میکنید به نظر من دیگر حرکتی ندارد و در حال جان کندن است.