این شاعر در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت برگزاری نشستهای انجمنهای ادبی اظهار کرد: من مدیر یک انجمن ادبی هستم که پنج سال است در تهران فعالیت داشته اما به جهت اینکه تمایل نداریم خدمات بدهیم و بهجز تربیت شاعر به معنای شاعر کاری دیگری کنیم؛ شاعر به معنای آدمی که شعر را میفهمد و برای شعر احترام قائل است و شعر درست میگوید، کار برای ما و کنار آمدن با فضاهایی که بنیادهای فرهنگی و نهادهای فرهنگی ایجاد کردهاند، خیلی سخت است.
او افزود: به این سمت حرکت میکنیم که وقتی میرویم مجوز رسمی برای فعالیتمان بگیریم با این قضیه مواجه میشویم که در صورت دادن مجوز رسمی از ما توقعاتی هم برای یکسری کارهای مناسبتی که ما دوست نداریم خواهند داشت، در نتیجه ما چند ماه است چون فضا برای برگزاری نشستهای انجمنمان نداریم آن را تعطیل کردهایم؛ انجمنی که تمام شاعران و نویسندگان به اتفاق میگویند که جایش خالی است، یعنی تعطیل بودنش لطمهای برای فعالیت ادبی در تهران است. تعطیلیاش هم به این علت است که جا نداریم تا اجرایش کنیم و جا نداریم چون زیر بلیت کسی نمیرویم.
راهب با بیان اینکه این روزها یکسری از فضاهای فرهنگی در اختیار کسانی است که وقتی نگاه میکنیم میبینیم در رزومه ادبیشان هیچ ندارند، گفت: وقتی آثار آنها را میخوانیم، میبینیم که اینها شاعر نیستند و وقتی به خروجی جلساتشان نگاه میکنیم، میبینیم که خروجیشان امتداد همان خط فشل غیرادبی است که به نام ادبیات در دنیای مجازی وجود دارد.
این شاعر سپس به رشد مجازی برخی از کسانی که جلسات ادبی دارند اشاره و بیان کرد: به افرادی که در دنیای مجازی رشد کردهاند و با مجاز ادبیات بالا آمدهاند و کوچکترین تکنیکی را در شعر کلاسیک نمیشناسند و حتی تاریخچه ادبیات معاصر خودمان را نمیدانند و شخصیتهای اعلم ادبیات و مطبوعات معاصر را نمیشناسند، نه تنها کرسی و جا بلکه امتیاز نشریه ادبی هم میدهند. در حالی که نشریات ادبی از صوراسرافیل گرفته تا همین اواخر دهه 60 و 70 دست چه کسانی بوده اما حالا کسانی از دنیای مجازی آمدهاند، از دنیایی که در آنجا فکر کردهاند شاعر هستند و ادبیات هم حیاط پشتی خانهشان است، چون ادبیات در فضای مجازی چنین وضعیتی دارد و چندان فاصلهای با جوک ندارد، دو مجموعه شعر خیلی ضعیف هم به بازار دادهاند.
شاعر مجموعه «دو استکان عرق چهلگیاه» همچنین گفت: عدهای از دنیای مجازی با یکسری متن «مکش مرگ ما» و عاشقانههای آبدوغخیاری و خیابانی آمدهاند و به عنوان صاحب قلم و صاحب متن در دنیای مکتوب پذیرفته شدهاند. چون اینها در فضای مجازی لایک و فالوئر داشتهاند و همین آمار فروششان را بالا برده است، تاجران دنیای نشر هم اینها را تحویل گرفته و «خط مبتذل افتضاحی» وسط ادبیات ایران کشیدهاند که این خط پاکشدنی هم نیست. همین آدمها الان انجمن ادبی دارند. فضا که در اختیارشان گذاشته میشود هیچ، مجوز نشریه ادبی هم میگیرند. بعد سردبیر یک نشریه به اندازه نصف صفحه A4 در اینستاگرامش مطلب گذاشته و در آن 32 غلط فاحش املایی و دستوری وجود دارد.
او در ادامه به اهمیت تربیت شاعر در انجمنهای ادبی نیز اشاره و سپس اظهار کرد: این آدمها الان صاحب منصب و دارای فضا و انجمنهای ادبی هستند. چون مدیران فرهنگی شهر تهران عموما آدمهای بیسوادی هستند و آدمها را در جایگاه تخصصی خودشان نمینشانند. آنها اهالی فرهنگ، شعر و داستان را خوب نمیشناسند، ادبیات را نمیفهمند و ادبیات متولیان خودش را ندارد، در نتیجه فضاهای مناسب در اختیار گروههایی قرار میگیرد که یا مستقیما تحت سفارش و بودجهبگیر جاهایی هستند که همه میدانیم چه جور جایی است یا کسانی که مخاطب عام از دنیای مجازی جمع کردهاند و عملا آنچه تحویل میدهند ادبیات نیست و چیزی است که بیسوادترین اقشار مردم در تعدادی کثیر با درکی مساوی با آن مسئولان فرهنگی میفهمند. البته این وسط تعدادی آدم پای کار هم هستند که از بدنه ادبیاتند و انجمن ادبی دارند و زحمت میکشند که گاهی فضاهای خوب در اختیار آنها هم قرار میگیرد.
علیرضا راهب در ادامه جلسات ادبی این روزها را اغلب نمایشگاه دانست و گفت: اغلب در جلسات ادبی یک نفر تریبونی دارد، عدهای را صدا میکند تا آثارشان را ارائه کنند و عدهای هم برایشان دست میزنند و بعد خداحافظی میکنند و میروند. اما قبلا انجمنهای ادبی وجود داشت که در آنها شاعر تربیت میشد.
او در حالیکه معتقد است حداقل 80 درصد از فضاهایی که در اختیار انجمنهای ادبی است، در اختیار افرادی است که هیچ تخصصی در ادبیات ندارند، در اینباره توضیح داد: در انجمن ادبی باید شاعر و نویسنده تربیت شود. انجمن ادبی با شب شعر فرق دارد. اما در تهران 80 درصد انجمنهای ادبی شب شعر است. در انجمن ادبی منتقد صاحب کار حضور دارد. قبلا در خراسان، تبریز و تهران انجمنهای ادبی سنتی بود که استادان بزرگ مینشستند و ادبیات تدریس میشد و مورد انتقاد قرار میگرفت. همچنین آثار ادبی نقد میشد و شاعر و نویسنده پرورش داده میشد. الان آن خط قطع شده و آن وظیفه مکتبی انجمنهای ادبی از بین رفته است؛ انجمن ادبی تبدیل شده به جایی که هر هفته یک عده آدم میآیند و هرچه را تولید کردهاند برای هم میخوانند.
این شاعر با بیان اینکه در حال حاضر مرکز تولید شاعر و نویسنده در ایران، دنیای مجازی است یعنی جایی که ادبیات در آن به معنای واقعی وجود ندارد، اظهار کرد: بسیاری از موسسات فرهنگی و هنری وجود دارند که امروزه انجمن ادبی برگزار میکنند اما متاسفانه آنها هم خروجی ندارند.
راهب ادامه داد: قویترین صفحات و سایتهای ادبی که امروزه فعالیت خوبی دارند، فقط با حضور حدود 150 یا 200 نفر دنبالکننده فعالیت دارند اما آنها که ناشعر، ناداستان و ناادبیات را ترویج میدهند، در حدود 200 هزار نفر دنبالکننده، به خاطر همسانی با سطح درک عوام دارند. کسانی که میبایست جلو نهادینهشدن این امر را در ادبیات بگیرند، متولیان امر ادبیات هستند که آنها را آب یا خواب برده بلکه شاید هم به زعم من از این وضعیت راضی هستند.
این شاعر سپس درباره نشستهای ادبی که در کافهها برگزار میشود گفت: من پنج سال است که انجمن ادبی «ونداد» را در کافه برگزار میکنم. انجمن ادبی «ونداد» اولین انجمن کافهای بود وقتی کسی به این کار تن نمیداد و خطرش را هم نمیپذیرفت. من قول میدهم در این انجمن کافهای بیش از انجمنهایی که در فضاهای رسمی نشست برگزار میشود، کار ادبی صورت میگیرد چون در کافه نمیشود شب شعر برگزار کرد. به طور مثال در همان انجمن «ونداد» کار روتین ما این بود که در کنار فعالیت ادبی انیمیشن ببینیم و تفسیرش را بشنویم و حتما برنامه موسیقی زنده داشتیم و یک ساعت کامل را به مباحث تئوریک اختصاص میدادیم که بعضی از عناوین مباحث تئوریک هم از همین انجمن «ونداد» بیرون آمد.
او همچنین به نامناسب بودن سالنهایی که برای جلسههای ادبی اختصاص داده میشود، اشاره و بیان کرد: بعد از دهه 60 نشستهای انجمنهای ادبی در سالن آمفیتئاتر برگزار میشوند. درحالی که سالن آمفیتئاتر برای تماشای فیلم یا تئاتر است. برای شعرخوانی تریبون گذاشته میشود و تریبون برای سخنرانی است نه شعرخوانی. این استایل بد که به اندازه کافی هم دیده شده و خستهکننده است استایل یک جلسه ادبی نیست. سالن برای سخنرانی، تئاتر، فیلم و کنسرت است چون یک گوینده یکطرفه دارند و الباقی همه مخاطباند. اما ادبیات اینطور نیست. برای همین است که ترجیح میدهیم نشست انجمن ادبی را در کافهها برگزار کنیم چون همه چشم در چشم هم هستند و گپوگفت اتفاق میافتد، چون ادبیات یک صدای واحد نیست. یکسری هم چون مجری صدا و سیما هستند و مخاطب دارند در تهران انجمن ادبی دارند، البته خدا را شکر که به ادبیات خدمت میکنند. اما اینکه ما بتوانیم به مسئولی در تهران بفهمانیم برای تربیت شاعر هیچکدام اینها اصل نیست، برای تربیت شاعر توجه به اصل ابیات اصل است، این را هرگز نتوانستیم جا بیندازیم.
پینوشت: مخاطبان محترم، با عرض پوزش، بخش «زیرمیزی ندادن» در این گفتوگو به «زیر بلیت کسی نرفتن» تغییر پیدا کرده است.