وجود مبارک ولی عصر (عج) مظهر تامّ خاتم انبیاء

وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) چون خاتم اوصیاست، مظهر تامّ خاتم انبیاست، یک سلسله مسائلی درباره این گونه از انسان های کامل مطرح است که برای غالب ماها طرح شدنی نیست

وجود مبارک ولی عصر (عج) مظهر تامّ خاتم انبیاء

 

وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) چون خاتم اوصیاست، مظهر تامّ خاتم انبیاست، یک سلسله مسائلی درباره این گونه از انسان های کامل مطرح است که برای غالب ماها طرح شدنی نیست. یکی از آن روایات بسیار برجسته ای که بزرگان اهل معرفت این روایت را جزء اربعین خودشان انتخاب کردند همین است؛ این نکته را در پرانتز عرض کنیم، مستحضرید وقتی دستور رسید اگر کسی چهل حدیث حفظ کند برکات فراوانی در دنیا و آخرت دارد غالب علما برابر رشته های خاصّ خودشان احادیث چهل گانه ای را انتخاب می کردند، آن که فقیه بود چهل حدیث فقهی می نوشت، آن که محدّث بود چهل حدیث حدیثی می نوشت، آن که حکیم بود چهل حدیث فلسفی و عقلی و اینها می نوشت، آن که عارف بود چهل حدیث عرفانی انتخاب می کرد. صدرالدین قونوی از این قبیل است. یکی از احادیثی که ایشان در اربعین انتخاب می کردند این حدیث نورانی است که سیره پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را تشریح می کند و آن، این است که حضرت اگر با کسی حرف می زد و کسی را مورد خطاب قرار می داد با تمام چهره به او نگاه می کرد: «أَقبَلَ إلَیهِ بِوَجهِهِ کلّه» هیچ گاه نیم رخ با کسی حرف نمی زد این را ایشان به عنوان یکی از احادیث چهل گانه یاد می کند می گوید سرّ آن این است که اگر کسی آینه خداست و آیت خداست، خدا اگر بنا باشد که با کسی سخن بگوید با تمام چهره سخن می گوید؛ زیرا خدا اعضا و جوارح ندارد، جزء و کلّ ندارد، بالا و پایین ندارد، شرق و غرب ندارد، اَمام و خلف ندارد، با کسی اگر بنا شد اظهار لطف کند با تمام چهره حرف می زند منتها گیرنده به اندازه خود می گیرد؛ الآن این آفتاب با تمام چهره در برابر آینه ها ظهور می کند، اگر شما صد آینه در برابر آفتاب داشته باشید که این صد آینه به صد وضع باشند، بعضی کوچک، بعضی کوچک تر، بعضی بزرگ، بعضی بزرگ تر همه اینها در برابر آفتاب قرار می گیرند آفتاب با تمام چهره در این صد آینه می تابد؛ منتها هر آینه به اندازه خودش آفتاب را نشان می دهد آفتاب، نیم رخ به کسی رخ نشان نمی دهد با تمام رخ ظهور می کند، فروغی بسطامی اهل سواد و تحصیلکرده نبود، میگوید:

با صد هزار جلوه برون آمدی که من٭٭٭ با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

منتها من یک دیدهٴ کوچک بیشتر ندارم من نتوانستم با صد هزار دیده تو را ببینم؛ ولی تو با صد هزار جلوه برون آمدی. همه ما فقط یک دیده داریم، اگر صد آینه یا صدها هزار آینه در برابر آفتاب نگه داریم این آینه ها هر کدام به اندازه خودشان آفتاب را نشان می دهند، هیچ کدام تمام آفتاب را نشان نمی دهند تازه این مَثل با مُمثَّل خیلی فرق دارد، اگر بنا بود خدای سبحان به کسی محبّت کند فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا﴾، ﴿إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ﴾،﴿إِنَّ اللَّهَ مَعَ﴾ این معیت های ویژه در قرآن کریم کم نیست؛ اینکه ﴿مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا﴾، «مع الذین احسنوا»، ﴿مَعَ الَّذینَ﴾ کذا با تمام چهره آن جا ظهور می کند، این خداست! اگر کسی بنا شد خاتم اوصیا باشد، مثل ولی عصر(ارواحنا فداه) به تبع خاتم انبیا وجود مبارک پیامبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) او با تمام رخ حرف می زند، مثل ماها نیست که اگر یک وقت دوربین در کنار ما بود نیم رخ به آن مخاطب نگاه کنیم یک مقدار حواسمان ما به تلویزیون باشد، یک مقدار حواس ما به دوربین باشد این طور نیست آن روزها هم که مسئله دوربین و مانند آن نبود، بعضی آن کمال را نداشتند که با تمام رخ به مخاطب نگاه کنند این نگاهِ گوشه چشم، نیم رخ نگاه کردن این را یک نحوه فخر می پنداشتند؛ حضرت که آمد بر اساس ﴿إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ﴾چون آیتِ الله است، یک؛ «الله» اگر به کسی لطف کرد چون بسیط محض است، جزء و کلّ ندارد با هزار جلوه، رخ نشان می دهد، دو؛ بنابراین وجود مبارک حضرت با تمامِ چهره به یک مخاطب نگاه می کرد «أَقبِل إِلَینَا بِوَجهِکَ الکرِیم، وَ انظُر الَینَا نَظرَةً رَحِیمَة»در دعاهایی که برای حضرت می خوانیم از همین قبیل است.

 بنابراین اگر ما گفتیم «یا رسول الله»، «یا ولی الله» جواب ما را دادند با تمام رخ جواب می دهند ما مواظب باشیم که بیشتر بگیریم، اگر کمتر گرفتیم قصور و فتور از ماست وگرنه آنها مظهر کسی هستند که «با صد هزار جلوه برون آمدی که من» هم علم می دهند، هم عدل می دهند، هم کمال می دهند، هم رفاه می دهند، هم عقل می دهند که اگر «أَکثَرُ أَهلِ الَجَنَّةُ اَلبُله» است اقلّش «اولوا الالباب» هستند، دنیا همین طور است، اقلّ آن عالمان راسخ هستند، اکثری توده مردم هستند، در بهشت هم این چنین است این طور نیست که همه یکسان باشند همه صدرنشین باشند، همه اهل قلّه باشند؛ ولی ما می توانیم این کار را بکنیم وقتی گفتیم «یا ولی الله» در اعتاب مقدسه اینها مشرّف شدیم بعد از نماز به اینها عرض ارادت کردیم سلام عرض کردیم منتظر باشیم که هر چه می دهند بگیریم نه هر چه خواستیم به اندازه ای که ظرفیت داریم بگیریم سعی کنیم این ظرفیت را بیفزاییم این ظرفیت افزایش می یابد این ﴿رَبِّ زِدْنی عِلْماً﴾ برای همه ما در قوس صعود هست؛ بنابراین ما در سالروز خلافت و ولایت این ذات مقدس هستیم پس باید فرصت را مغتنم شمرد.

مطلب دیگر اینکه درباره همه ما گفتند خدای سبحان گاهی در زمان، گاهی در زمین، گاهی با علل و اسباب بیرونی و گاهی هم با علل و اسباب درونی با شما سخن می گوید این انبیای الهی و ائمه(علیهم السلام) هم اوضاع درونی را به ما گفتند، هم اوضاع بیرونی را به ما گفتند؛ منتها اوضاع بیرونی برای ما چون همیشه متأسفانه بیرون نگریم از خود غافلیم اوضاع بیرون را بیشتر می بینیم ما مواظب هستیم، ماه مبارک رمضان چه وقت می آید، شب قدر چه وقت می آید، اربعین، عاشورا، 28 صفر، سی صفر اینها از فرصت های زرّینی است که از بیرون است؛ اما به ما گفتند یک راه درون هم شما دارید درست است که سرزمین مکه آن جا رفتید، مهمان خدای هستید. در ماه مبارک رمضان جزء «ضیوف الرحمان» هستید اما این چنین نیست که همه آن فرصت های زرّین، همیشه بیرون از شما باشد، بخشی از فرصت های زرّین در درون شماست. این از بیانات نورانی همین پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) است که وقتی با مردم سخن می گوید، با مخاطبین خود حرف می زند با تمامچهره حرف می زند در حدیثش هم همین طور است وقتی با ما به عنوان امّت آن حضرت سخن می گوید، با تمام چهره سخن می گوید، با تمام سِعه رحمت حرف می زند به ما فرمود: «إِنَّ لِرَبِّکم فِی أَیامَ دَهرِکم نَفَحَاتٍ» کمتر عالِمی است که این را نگفته باشد یا نشنیده باشد مکرّر این حرف ها را در فرصت های مناسب شنیدید. فرمود گاهی نفحه ای می وزد از آن نفحه حداکثر استفاده را بکنید «إِنَّ لِرَبِّکم فِی أَیامَ دَهرِکم نَفَحَاتٍ أَلا فَتَعَرَّضُوا لَهَا و لا تَعرِضُوا عَنهَا» اما همیشه بیرون نیست این راه درون هم هست آن راه درون را حضرت فرمود: «إِذَا أَحسَستم فی قُلُوبِکم رِّقَّة فاستعدّوا بها» فرمود شما در درون خودتان حالات مختلفی دارید، همان طوری که فصول یکسان نیست، ماه مبارک رمضان و غیر ماه مبارک رمضان یکسان نیست، شب قدر و غیر شب قدر، اربعین و 28 صفر با سایر شب ها یکسان نیست، حالات شما هم یکسان نیست. یک وقت مریض هستید، یک وقت گرفتار هستید، یک وقت حالتی است در اثر نماز یا غیر نماز حالی به شما دست داد فرمود این شب قدر شماست. یک وقت انسان از کسی اهانت شنید پاسخ بدهد که در شأن او نیست، پاسخ ندهد با قلب شکسته با چه کسی درد و دل کند، فرمود چنین حالتی اگر در شما پیدا شد این را مغتنم بشمرید، این حالت رقّت دل معنای آن این است که درِ دل باز شد، باز شد به کدام طرف می خواهید نگاه کنید، این آینه ها را دیدید بعضی از این آینه ها در قاب است، وقتی از قاب در آوردید، باید مواظب باشید به کدام سمت نگه دارید. یک وقت است این آینه را به دست انسان ناشناس می دهید این به باغ وحش می رود گرگ و گراز را نشان می دهد، بعضی ها عکس برداری آنها همین است اگر شما آینه را به طرف شمس نگه بدارید، آفتاب را به شما نشان می دهد، فرمود اگر درِ دل باز شد؛ یعنی شکست، تا نشکست انسان به حال عادی است، این در قفل است، وقتی قلب انسان شکست بیماری دارد، الآن بردند در اتاق عمل، دِینی دارد مستعجَل، دِین مُطالَب که طلبکار از او طلب دارد، بالأخره مشکلی دارد یا خودش بیمار است یا بیماردار است یا وامدار است، در این حال قلب انسان می شکند، حضرت فرمود: در این حال این شب قدر شماست از این فرصت حداکثر استفاده را بکن، نزدیک آمدید، بالا آمدی، نزدیک شدی به کسی که با تمامِ چهره به تو نگاه می کند «اذا أحسستم فی قُلُوبِکم رِّقَّة فاستعینوا بالدعاء» بگو «یا الله». در همین روایات همین حضرت فرمود حمد، صلوات و ذکر خدا اینها فضیلت دارد، این قدر انسان در آن حال شیفته خداست که یک بیان نورانی از وجود مبارک امام صادق است، فرمود: من یک وقت حاجتی داشتم به این فکر افتادم که با خدای خود در میان بگذارم بگویم آن حاجت مرا برآورده کند، وارد صحنه ذکر شدم، گفتم، گفتم «یا الله» و او جواب داد؛ آن قدر لبیک خدا برای من شیرین بود که اصلاً یادم رفت که من می خواستم چه بگویم «مَن شَغَلَه ذِکرِی عَن مَسألتی أَعطَیتَهُ أَفضَلَ مَا أُعطِی لِلسَّائِلِین»فرمود اگر چنین حالی به شما دست داد بر فرض نگفتی مریض هستم مرا شفا بده من به بهترین وجه او را شفا می دهم، چون شما مشغولِ به یاد من بودی. این پیغمبر که با تمام چهره به ما نگاه می کند این مطالب را به ما فرمود، فرمود شما در شب قدر هم در درون خود دارید، اربعین هم دارید، عاشورا هم دارید 28 صفر و سی صفر هم دارید، اینها همه در بیرون نیست، در درون شما هم هست، چه کسی است که قلب شکسته پیدا نمی کند چه کسی است که مریض نمی شود، چه کسی است که وامدار نیست کسی که حیثیت او در خطر نیست؛ بالأخره همه ما در معرض این خطرات هستیم. فرمود: اگر قلب شما شکست بگو «یا الله»، به دنبال این و آن نرو، آن وقت آن «الله» این و آن را به دنبال شما می فرستد و مشکل شما را حل می کند ما موحّد هستیم و موحّدانه باید زندگی کنیم. در آیات قرآن به آن ریز و درشتش اشاره کرد، فرمود شما که شب می خوابید چه کسی شما را جابه جا می کند ﴿مَن یکلَؤُکم بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الرَّحمَن﴾انسان از اول شب تا آخر شب، ده بار پهلوی راست و پهلوی چپ می خوابد که خستگی او برطرف شود، صبح که شد از او سؤال بکنی چند بار غلتیدی، چند بار جا عوض کردی، هیچ یادش نیست، مثل کودکی که مادر مهربان او را جابه جا می کند، هر چند دقیقه جابه جا می کند که خسته نشود، فرمود من کارم همین است ما که شما را در خواب رها نکردیم در خواب چه کسی شما را حفظ می کند، «یکلَأ» یعنی «حَفَظَ»، ﴿مَن یکلَؤُکم بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الرَّحمَن﴾ اوست. خدایی که در خواب حافظ ماست، در بیداری حافظ ماست، فرمود شما عاقل باش به دنبال عقل برو نه راه کسی را ببند نه بیراهه برو، نه سفیهانه زندگی کن، نه از سفه کسی سود ببر، نه جاهلانه زندگی کن، نه از جهل کسی سود ببرد«العقل، العقل، العقل»، فرمود: شما عاقلانه زندگی کن من به شما بشارت می دهم. این بیان نورانی پیغمبر است فرمود ممکن است انسان ده بار بیفتد؛ ولی بالأخره خدا او را حفظ می کند «مَن أثَر»؛ «أثر» یعنی لغزش، اگر کسی لغزید او را یک بار حفظ می کند، دو بار حفظ می کند اگر کسی عاقل و موحِّد بود خدا هرگز نمی گذارد آبروی او برود. شارحان این حدیث گفتند یک وقت است که کودکی از دست پدر یا مادر می افتد؛ ولی به دامن او می افتد نه جای دیگر، اگر یک وقت دست پدر از کودک جدا شد دست کودک به دامن پدر است این طور نیست که کودک از دامن پدر و مادر رها شود به درّه بیفتد این طور نیست یک موحِّد اگر چند لحظه ای هم دست او از توحید فعلی و زبانی جدا شود از بالا اگر بیفتد، دست به پایین می برد به دامن او دست می زند بیگانه نیست، فرمود شما جاهلانه زندگی نکن، نه عوام باش، نه از عوامی کسی بهره ببر، عاقل باش بین خود و خدای خودت با عقل و علم و دین حرکت کن، من شما را تأمین می کنم.

 بنابراین ما راه های فراوان داریم چهار راه هست یکی بسته است سه راه باز است. یک وقت است راه بیرون است شب قدر است، ماه مبارک رمضان است، یا فرصتهای دیگر. یک وقت راه درون است آن احساس رقّت است گاهی هر دو راه هست مثل شب قدری که انسان با قلب شکسته می گوید «یا الله» چهارمی آن است که از هر دو راه بسته است این مثل آدم فاقدالطهورینِ فقه است این دیگر به سوء اختیار خودش محروم است؛ ولی به ما گفتند اگر شما عاقلانه زندگی کردید و احساس رقّت کردید مردم را محترم شمردید هرگز با تحقیر با ملّت سخن نگفتید، با تحقیر کسی را از خود نرنجاندید با تمامِ رخ پاسخ دادید آن کسی که با صد هزار جلوه بیرون می آید با تو کار دارد این امام معصومی که همه ما در کنار سفره آن حضرت هستیم وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) این همان است که نام او نام پیغمبر است، خُلق او خلق پیغمبر است، رفتارش رفتار پیغمبر است وسیع ترین و بارزترین خصوصیت های پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) را وجود مبارک امام حجّت(سلام الله علیه) دارد، ما در کنار سفره آن حضرت هستیم ما غایب هستیم نه آن حضرت، غایب آن است که محروم باشد، نه آن که ما او را نبینیم، غایب آن است که نبیند، آ ن که محجور باشد آن ما هستیم، او به لقب پرافتخار قیام متّصف است نه غیبت، این غیبت خود را به حساب آن حضرت نیاوریم، چیزی که به اذن خدا هر جا باشد می بیند و می داند، پس غایب نیست ما هستیم که بی خبر هستیم تلاش و کوشش ما این باشد که ما از غیبت به در آییم، به حضور آییم، لااقل اگر حضور شهودی نبود، این حضور عقلی باشد که بفهمیم در کنار سفره آن حضرت هستیم. هر چیزی که به ما می رسد به وسیله مجاری فیض الهی به ما می رسد آنها مجاری فیض خلقت هستند. درست است ذات اقدس الهی در همه جا حضور و ظهور دارد اما مجاری فیض او همین ها هستند اگر خدا بخواهد ما را هدایت کند به وسیله قرآن است، اگر بخواهد ما را هدایت کند به وسیله امام و پیغمبر است. ما اگر نیاز به قرآن داریم نیاز به امام داریم، نیاز به پیغمبر داریم درست است که خدای سبحان همه فیض ها از اوست؛ اما بالأخره اینها مجاری فیض الهی هستند. اگر قرآن مجرای فیض تعلیم و تزکیه الهی است امام هم این چنین است مخصوصاً وجود مبارک ولی عصر، بنابراین ما باید مستحضر باشیم که از هر راهی می شود گفت خدا؛ منتها ماها عادت کردیم که مشکل ما با این حل شود.

 اما آن حدیث سطح دقیق تری دارد فرمود: «إِنَّ لِرَبِّکم فِی أَیامَ دَهرِکم نَفَحَاتٍ أَلا فَتَعَرَّضُوا لَهَا و لا تَعرِضُوا عَنهَا»فرمود گاهی این نسیم می وزد؛ یک وقت است که دارد شب های قدر دعاها مستجاب است، آن یک تعبیر است. یک وقت است می گویند نسیم دارد می آید این باد صبا پیام می آورد، شما در معرض باد صبا باشید؛ یعنی می شود کار یعقوب را درباره خود احساس کرد، ما چشمی در دل داریم، گوشی در دل داریم، یک بینایی در دل داریم، یک شنوایی در دل داریم، یک شامّه در دل داریم، یک لامسه در دل داریم «بَردُ الیقین» که گفتند برای لامسه دل است، این یعقوب(سلام الله علیه) به ما فهماند، بیانی که خدا درباره آن حضرت دارد این است که به ما فهماند در درون ما همان طوری که چشم هست طبق آیات سوره «حج»: ﴿لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ﴾شامّه هم هست از فاصله هشتاد فرسخی، یعقوب پیغمبر(سلام الله علیه) میفرماید که ـ با جمله اسمیه و تأکید ـ ﴿إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ یوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ﴾شما فرمودید یعقوب خودتان باش، بویی را استشمام بکن، فهم، آن کف کمال انسان این است که انسان مجتهد شود این کفِ کمال است، با مفهوم، با الفاظ، با معانی، با این استدلال های فقهی و فلسفی اینها با مفهوم کار داشتن است این کفِ کمال است. فرمود: اگر بوی وجود مبارک یوسف عصرِ خود را شنیدیم آ ن هنر است این بو دارد، نفرمود بفهم! فرمود این نسیم می آید بو بکش! نیمه شعبان می آید بو بکش! نهم ربیع می آید بو بکش! این بو کشیدنی است استشمام است ﴿إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ یوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ﴾. در آن حدیث نورانی نفرمود فرصت هایی هست شما تلاش و کوشش کنید، چیز بفهمید، این فهمیدن، کف کلام است این مفهوم است این انسان ممکن است با چند سال درس خواندن بفهمد، اما آن یک جان کندن می خواهد. شما ببینید همه این کمالات را گفتند محدود کردند شامّه باید معصوم باشد فرمود: «أَی امرَأَة استَعَطَّرَت وَ خَرَجَت لِیجَدُ رِیحُهَا فَهِی زَانِیة» درباره مرد هم همین طور است اگر ما این شامّه را حفظ کردیم آ ن وقت این شامّه می تواند کمک شامّه درون باشد و انسان بوی حضرت را در نهم ربیع، در نیمه شعبان استشمام کند، فرمود اینها نسیم صبا هستند فرمود: «إِنَّ لِرَبِّکم فِی أَیامَ دَهرِکم نَفَحَاتٍ» نه رَحَمات، نه مفاهیم، نه علوم بلکه نسیمی می وزد این نسیم را استشمام کنید این راه شهود است راه دل است نه راه عقل، نه راه استدلال و اگر کسی چنین حالی به او دست داد ـ معاذ الله ـ هیچ ممکن نیست این را بتوان منحرف کرد چون بوی یوسف را که می شناسد دیگر نه ادّعای خلاف می کند، نه دعواداران عرفان کاذب و امامت کاذب و مدّعیان کاذب را دارد ما مادامی که در این عالَم نفس می کشیم بدلی زیاد است از خدا گرفته تا ایمان، از ایمان گرفته تا خدا که این مراحل پنج گانه را شاید پنجاه بار ما برای شما گفتیم این بدلی زیاد دارد یک وقت است در مسئله ربوبیت قبل از اینکه وجود مبارک موسای کلیم ظهور کند چنین داعیه ای در مصر نبود ﴿أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی﴾ بعد از اینکه وجود مبارک موسای کلیم و همچنین هارون(سلام الله علیهما) آمدند، مردم را به «ربّ العالمین» دعوت کردند، اول دستگاه سلطنت فرعونی مبارزه کرد، بعد دید که مسئله ربوبیت و تأثیر ربوبیت جا افتاد، گفت ربوبیت حق است اما ﴿أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی﴾، ﴿ما عَلِمْتُ لَکمْ مِنْ إِلهٍ غَیری﴾ این شده ربّ بدلی، مسئله نبوّت که ظهور کرد انبیا آمدند مخالفان و معاندان با مسئله نبوّت به شدت مبارزه کردند، بعد دیدند نبوّت در جامعه جا افتاد گفتند نبوّت حق است؛ ولی ما نبی هستیم نه او. شما آمار متنبّیان را که می بینید کمتر از آمار انبیا نیست ملل و نحل ابن هزم دو جلد است، ملل و نحل شهرستانی دو جلد است که جلد اول برای مِلَل است، جلد دوم برای نِحَل است. همین هایی که مدّعیان نبوّت بودند آمارشان هست مگر آمار متنبّیان کمتر از آمار انبیاست نِحَل را اینها تنظیم کردند اینها به بار آوردند. از انبیا که گذشته به ائمه که رسیدیم مستحضرید در برابر غدیر، سقیفه جعل شده این طور نیست که بدلی جعل نشود آن صد هزار نفر و آن تشکیلات و آن جلال و شکوه را با این هیاهوی چند نفر سقیفه حل کردند او را خانه نشین کردند این را به این صورت در آوردند، این بدلی مسئله امامت است.

چهارم مسئله روحانیت است در جریان روحانیت، عالم و روحانی و اینها مقتدر، مقرّب و برجسته هستند عده ای با اینها مخالفت کردند بعد دیدند که روحانیت سهم تعیین کننده ای در پیشرفت نظام دینی و جامعه اسلامی دارد اینها آمدند گفتند روحانیت حق است، علم حق است، مرجعیت حق است؛ ولی فلان آقاست نه شما، سقیفه ای در برابر غدیر ساختند. مرحله پنجم مسئله ایمان است ایمان به انبیا و اینها؛ قبلاً نظام ارزشی نبود، وقتی دیدند که نظام ارزشی است و ایمان محترم است، عده ای هم گفتند بله، ایمان خوب است ولی ما مؤمن هستیم همین منافقین! از نفاق تا ربوبیت، از ربوبیت تا نفاق، این مراحل پنج گانه بدلی دارد. همه ما وقتی می توانیم اصل و اصیل را از بدلی بشناسیم که با آیات و روایات و ادله عقلی و نقلی هماهنگ باشیم؛ آن گاه وضع مدّعیان دروغین روشن می شود، از آن وقتی که وجود مبارک مهدی(علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) مطرح شد داعیه دروغین بود تا امروز. اگر کسی این نسیم را داشته باشد و مهدی شناس(علیه أفضل صلوات المصلّین) باشدامام شناس و رسول شناس و قرآن شناس باشد، آن گاه طعمه بیگانه نخواهد شد نفس هم که می دانید ما را رها نمی کند. بنابراین فرصت های فراوانی برای ما هست هم از درون، هم از بیرون و ما باید از این فرصت های زرّین حداکثر بهره را ببریم مخصوصاً در ایام پربرکتی که در پیش داریم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان