حضرت زینب (س) پیام آور نهضت عاشورا

حضرت زینت پیام آور قیام عاشورا است

حضرت زینت پیام آور قیام عاشورا است. بیان نورانی زینب کبری (سلام الله علیها) است که بعد از آن گفت وگو و محکوم کردن ابن زیاد در دار الإماره، وقتی آن شخص برای زخم زبان به وجود مبارک زینب کبری(سلام الله علیها) گفت: «کیفَ رَأَیتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَهْلِ بَیتِک» کاری که خدا با برادرت کرد را چگونه دیدی؟ که این کار را کار الهی دانست نه کار شیطانی، حضرت فرمود: «مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلاً» به ما خیلی خوش گذشت، ما غیر از زیبایی چیزی دیگر ندیدیم.

البته بعدها «رقّت و بکت»؛ اما در آن گفت وگوی رسمی هیچ گریه ای نکرد و هیچ اظهار ناله ای نکرد. فرمود به ما خیلی خوش گذشت. این «مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلا»؛ یعنی خیلی زیباست! چون حصر است؛ یعنی خیلی خوش گذشت به ما! زینب کبری طبق بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیها) عالمه غیر معلمه بود که حضرت می فرمود: «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیرُ مُفَهَّمَة»؛یعنی تو جزء نگاران مکتب نرفته ای که عالم شدی؛ یعنی نزد کسی درس نخواندی؛ اما همه چیز می دانی. این را امام زمانش نسبت به زینب کبری(سلام الله علیهما) فرمود «أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیرُ مُفَهَّمَة». این بانو که عقلیه بنی هاشم است، وقتی بفرماید به ما خیلی خوش گذشت، معلوم می شود ریشه قرآنی دارد. این اصل اول که چگونه کربلا زیباست؟

ریشه قرآنی بیان نورانی زینب کبری آیه سوره مبارکه «آل عمران» است. در سوره «بقره» فرمود: مبادا یک وقت درباره شهید بگویید مُرد؛ این دهنتان را باید مواظب باشید. نگوید مُرد، بگویید رحلت کرد، سفر کرد: ﴿وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن یقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ﴾،دیگران می میرند بگویید مُرد، عیب ندارد؛ اما درباره شهید نگویید مُرد. بگویید به مقصد رسید. این نهی ای است که ذات أقدس الهی در سوره «بقره» به ما فرمود که زبان خودتان را مواظب باشید، نگویید اینها مُردند: ﴿وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن یقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیاءٌ﴾، بگویید اینها زندگانی هستند که سفر کردند، چرا؟ برای اینکه دیگران می میرند و نمی دانند که کجا می روند! اینکه در قبر تلقین می کنیم «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ»؛یعنی یک حادثه ای برای تو پیش آمد یک صحنه ای رفتی، الآن نمی دانی کجایی؛ ولی بدان این مرگ است ما هم می میریم. این تلقین مرده در قبر یعنی همین! «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ. . . وَ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ»؛ این بیچاره یک تحوّلی دید، خیلی ها نمی فهمند که مُردند می گویند یک صحنه ای است که برای آنها آشنا نیست. این تلقین کننده می گوید اینکه تو داری مرگ است، خیلی ها مُردند، ما هم می میریم؛ ولی نگران نباش، رحمت الهی زیاد است و مانند آن. اما درباره شهید فرمود: نگویید مرده است، زنده اند، از شما زنده تر هستند. وقتی از شما زنده ترند و بفهم ترند چرا می گویید مرده اند؟ ﴿وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن یقْتَلْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ﴾؛ این در سوره مبارکه «بقره».

در سوره «آل عمران» می فرماید حالا که مرده نیستند، پس زنده هستند چکار می کنند؟ آنجا در سوره مبارکه «آل عمران» فرمود: ﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُون ٭ فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾؛فرمود حسین بن علی عصر عاشورا خوشحالِ خوشحال بود، چون به مقصد رسید، مهمان الهی شد. آنجا که جای رنج نیست. فرمود مبادا خیال کنید اینها مرده اند: ﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ﴾، یک؛ ﴿عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾، دو؛ ﴿یرْزَقُونَ﴾، سه؛ ﴿فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ﴾، چهار؛ خیلی خوشحال اند.

زینب کبری از حسین بن علی با خبر است که خیلی به حسین به علی خوش می گذرد در آنجا، چون به مقصد رسیده است، به وظیفه اش عمل کرده و عده ای را «إلی یوم القیامة» هدایت کرده است، جلوی خیلی از فسادها را گرفته، حکومت های ظالم را سرنگون کرده. انقلاب ها مخصوصاً انقلاب اسلامی محصول این است، میوه این درخت است، آن راهپیمایی های چهارگانه تاسوعا و عاشورا و اربعین و 28 سفر کار پهلوی را ساخت. مردم هم در این هشت سال دفاع، بلکه ده سال، نه هشت سال، چون دو سال جنگ داخلی بود؛ منتها خورد بود نه زد و خورد. هشت سالش جنگ خارجی بود زد و خورد بود. این انفجارهای هفتاد نفر و شصت نفر، دو نفر رئیس جمهور و اینها جنگ بود. منتها خورد بود نه زد و خورد. جنگ هشت جنگ زد و خورد بود؛ اما این دو سال اول فقط جنگ خورد بود ما فقط شهید می دادیم، آن شهدایی که در کوی و برزن بودند ترورها یک طرفه بود، در نخست وزیری این طور بود، در رئیس جمهوری این طور بود، در دادگاه انقلاب این طور بود همه اش خورد بود.

این محراب شهادت و محراب ائمه، آن پیرمردهای هفتاد، هشتاد سال را منفجر کردند تا جوان ها. تمام این ده سال را این آیات نورانی کربلا اداره کرد. اینکه امام(رضوان الله علیه) فرمود: خون بر شمشیر پیروز است، این را ایشان از کجا گفته؟ زینب کبری فرمود ما پیروز شدیم. ما بنا شد جامعه را هدایت کنیم که بشر زیر بار ظلم نرود و نمی رود. شما هند می روید همین جریان کربلاست، غرب می روید همین طور است، شرق می روید همین است. می گویید ما زیر بار ظلم نمی رویم. وجود مبارک سالار شهیدان که نفرمود من بیعت نمی کنم. فرمود «مثلی»؛ یعنی «مثلی»، اگر انسانی فکر می کنید «مِثْلِی لَا یبَایعُ مِثْلَ یزید بن معاویة»؛نفرمود «أنا لا أبایع»، نفرمود من بیعت نمی کنم؛ فرمود هر کس حسینی فکر می کند، زیر بار ظلم نمی رود؛ چه آمریکا، چه صهیونیسم، چه دیگری. هر کسی حسینی فکر می کند؛ این بیان زنده است. این بیان به ایران شرف داد، به امام شرف داد، به شهدا شرف داد، به شهدای محراب شرف داد. الآن عزیزترین خانواده ها نزد ما خانواده های معزّز شهدا هستند، همه اینها با همین جریان سید الشهدا است. نفرمود من بیعت نمی کنم، نفرمود «أنا لا أبایع»؛ فرمود: «مِثْلِی لَا یبَایعُ»، هر کسی مثل من آزادانه و آزاداندیش است زیر بار ظلم نمی رود. این فکر زنده است.

 این آیه سوره مبارکه «آل عمران» دارد: ﴿فَرِحینَ﴾، خدا می فرماید اینها خوشحال اند، به مقصد رسیده اند؛ هم وظیفه خودشان را ادا کردند هم میلیاردها بشر را «إلی یوم القیامة» به مقصد راهنمایی کردند و هم آنجا در بهشت اند، اینکه برای آنها رنجی نیست. برای آنها سؤال قبر و اینها که نیست.

زینب کبری(سلام الله علیها) هم از آیه سوره «آل عمران» با خبر است، هم از آنچه به برادرش می گذرد با خبر است؛ لذا فرمود: «مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلا»، خیلی به ما خوش گذشت. ما وظیفه مان را انجام دادیم، میلیاردها بشر را آزاد کردیم، هر کسی هر جا سخن از حرّیت و آزادی دارد شاگرد کربلاست، ما آمدیم با تو مبارزه کردیم. ما زنده ایم. البته آن رقّت و عاطفه و اینها سرجایش محفوظ است، تنها که شدند و فاصله که گرفتند «رقّت و بکت» آنجا هم دارد که حضرت زینب گریه کرد، این درست است از نظر عاطفی، به هر حال چه طور می شود که آن مصیبت را ببیند و ناله نکند؟ اما در برابر دشمن فرمود خیلی به ما خوش گذشت: «مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلا»! این مال مجلس کوفه.

سخنرانی هم کرد، شام هم که اوضاع را عوض کرد. شام شما می دانید اتاق فکری بود، اتاق جنگی بود، مسیحی ها در آن شرکت کردند، غیر مسیحی ها شرکت کردند، بیگانگان که علیه انقلاب تلاش و کوشش می کنند آنجا هم همین طور بود. آنجا که تمام تلاش و کوشش آنها صرف این بود که بنی هاشم را بکوبند، زینب کبری برخاست و سخن کرد. حالا سر مطهر هم در طشت هست، آن هم چوب خیزُران، نه خیزَران. «خیزُران» این چوب ها را شما اینجا می بینید، یک درخت انار دارند، یک درخت انجیر. درخت انجیر چوبش محکم نیست، برای ساختمان و زد و خورد و عصا محکم نیست؛ اما چوب درخت گیلاس و درخت های دیگر چوبشان خیلی سفت و سخت است که اگر بخواهند تختی درست کنند، عصایی درست کنند از همان درست می کنند. خیزُران، نه خیزَران. خیزُران یک درختی است که چوبش بسیار سخت و سفت است و در هند روییده می شود و از آنجا شاخه ها و چوب ها را می آوردند زندانی ها را با آن چوب بزنند. این چوب خیزُران است.

این چوب به دست خلیفه ها بود. یزید(علیه اللعنة) چنین عصایی هم چنین چوب کوتاهی هم که سفت است و چوبش مثل درخت انار با درخت انجیر خیلی فرق دارد. یک چنین چوبی در دستش بود که دردناک بود. این چوب را به لب و دندان مطهر حضرت می زد که صدای یک عده ای بلند که «ارْفَعْ قَضِیبَک عَنْ هَاتَینِ الشَّفَتَینِ». آنجا زینب کبری برخاست و سخنرانی کرد و اوضاع را برگرداند و امام سجاد با اینکه دستش بسته است، با اینکه اسیر است، یک نیش زن شامی به قصد بی ادبی و نیش زدن آمده به پیشگاه امام سجاد که امروز روز شهادت و رحلت اوست، گفت چه کسی پیروز شد؟ فرموند ما. در حالی که دستش بسته است! دستش بسته است. او آمده برای نیش زدن. گفت: «مَنْ غَلَب » چه کسی پیروز شد؟ فرمود ما. گفت چطور شما پیروز شدید با دست بسته آمدید؟ فرمود: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِم»؛ وقتی موقع نماز شد، اذان و اقامه می گویی در اذان نام چه کسی را می بری؟ ما رفتیم نام پیغمبر را زنده رکدیم و برگشتیم. اموی و مروانی خواستند این نام را حذف کنند. ما رفتیم پیغمبر را، علی را، اهل بیت را، قرآن را زنده کردیم و برگشتیم، پس ما پیروز شدیم.

بنابراین غرض آنها خاموش کردن چراغ دین بود و حسین بن علی این چراغ را روشن کرد، یک؛ خود هم وارد بهشت شد، دو؛ لذا زینب کبری از هر دو جریان با خبر است، سه؛ گفت: «مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلاً»، خیلی به ما خوش گذشت. ما رفتیم دِینمان را ادا کردیم، میلیون ها نفر را هدایت کردیم، انقلاب ها به راه انداختیم، هر کسی می آید به یاد کربلاست. الآن شما می بینید از ساسانی تا پهلوی، این دو هزار و پانصد سالی که می گویند مال کوروش و امثال کوروش یک تکه خاک مال اینها در این کشور نمانده است؛ این همه سلاطین آمدند و رفتند. حالا پس فردا که اربعین شد، می بینید که بیست میلیون آنجا راه اندازی می شود. اینها را چه کسی راه انداخته است؟ فرمود ما پیروز شدیم؛ لذا خوشحالیم «مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلاً»!

در سوره مبارکه «آل عمران» این هست و به شما آقایان هم  إن شاءالله  بشارت می دهند؛ یعنی شما عزادارای که به هر حال در این مراسم عرض ادب کردید و اظهار ارادت کردید و  إن شاءالله  راهیان راه شهدای کربلا هستید، دستور اینها را عمل می کنید، یک سؤالی شهدا با ذات أقدس الهی دارند. این را در سوره مبارکه «آل عمران» دارد. اینها چه می گویند: ﴿یسْتَبْشِرُونَ﴾، فعل مضارع است و مفید استمرار است؛ یعنی مرتّب اینها از خدا سؤال می کنند مژده بدهید، شیعیان ما در کجا هستند؟ در چه راهی هستند؟ تا کجا هستند؟ ﴿وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم﴾.این ﴿بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم﴾ عدم ملکه است به اصطلاح اهل فنّ. ﴿وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ﴾، این شهدا چون زنده اند، روزی را از خدا دریافت می کنند، با خدا گفتگو دارند همان طور که ما با خدا حرف می زنیم، می گوییم: ﴿إِیاک نَعْبُدُ﴾ حرف می زنیم. اینها هم آنجا که هستند با خدا حرف می زنند. مهم ترین حرفشان این است که اینها که راهی راه ما هستند، الآن کجایند؟ کمک هم می خواهند؟ ﴿وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم﴾، ﴿الَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا﴾ که عدم ملکه است؛ یعنی کسانی که هنوز نرسیدند. ما هم در تعبیرات فارسی سه تا قضیه داریم، یک کسی که مسافر هست؛ مثلاً می خواهد از تهران بیاید دماوند، بگوییم اینها رسیدند. گروه دوم کسانی هستند که حرکت کردند در راه هستند، می گوییم هنوز نرسیدند. گروه سوم که در منزلشان هستند، نمی گوییم هنوز نرسیدند، می گوییم راه نیفتادند. آنها که راه نیفتادند، این دستورات دینی با آنها کاری ندارد، شهدا با آنها کاری ندارند. آنها که راه افتادند، در راه هستند و به مقصد نرسیدند، به آنها می گویند: ﴿الَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا﴾؛ یعنی هنوز نرسیدند که عدم ملکه است، ما هم در تعبیرات فارسی و ادبیات فارسی چنین تعبیری داریم می گوییم اینها هنوز نرسیدند؛ یعنی در بین راه هستند. شهدا به خدای سبحان می گویند به اینکه آنهایی که در راه اند، بشارت بده، کمک بکن که تسریع بشود، مانعشان برطرف بشود، زودتر برسند، زودتر به مقصد برسند، نه اینکه زودتر بمیرند، زودتر به مقصد برسند. آنها می خواهند عالم بشوند، کامل بشوند، فاضل بشوند، سعادتمند بشوند، زودتر به مقصد برسند: ﴿وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِم﴾؛ یعنی مرتّب می گویند خدایا مژده بده! اینها کجا هستند؟ چند کیلومتری اند؟ چقدر مانده به ما برسند؟ این در سوره مبارکه «آل عمران» است.

اما آن که در سوره مبارکه «بقره» است، این است که ﴿الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ ٭ أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ﴾؛ یعنی اگر کسی مصیبت زده باشد و صابر بشود و صبغه الهی این رخداد را ببیند، صلوات خدا بر او ﴿أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ﴾؛ چه کسی از زینب کبری و شهدا صابرتر؟ اینها مصیبت را الهی دانستند، صبر کردند، گفتند ما صبر می کنیم، خدا هم در سوره مبارکه «بقره» فرمود مصیبت زده هایی که صابر باشند «للّه»، صلوات خدا بر آنهاست: ﴿أُولئِک عَلَیهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾. چه چیزی از این بالاتر؟!

حالا روشن شد که زینب کبری(سلام الله علیها) که فرمود: «مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلاً»، برای چیست؟ یعنی به ما خیلی خوش گذشت. دنیای ما تأمین است، آخرت ما تأمین است، برزخ ما تأمین است، بهشت ما تأمین است و برترین و بهترین کارها این است که میلیاردها بشر را ما راه انداختیم. شما هر جا می بینید مبارزه علیه ستم است، سخن از کربلاست. این گاندی هند گفت من از کربلا درس گرفتم. کافر هم اگر بخواهد انقلاب کند و زیر بار ظلم نرود، این می گوید من از کربلا یاد گرفتم. این فخر نیست؟! یک فخر جهانی است؛ لذا زینب کبری فرمود: «مَا رَأَیتُ إِلَّا جَمِیلاً» به ما خیلی خوش گذشت!

بعد ابن زیاد ملعون گفت: «هذه المتنکرة» این کیست که ناشناس وارد شد؟ گفتند این زینب دختر علی است. بعد گفت آن جوان کیست؟ گفتند این علی بن الحسین است؛ وجود مبارک زین العابدین. گفت علی بن الحسین را که خدا در کربلا کشت  معاذالله  چون علی اکبر شهید شد. اینها این کارها را با سوء استفاده از ضعف فکری مردم الهی می پنداشتند که از طرف خدا اینها کشته شدند. وجود مبارک حضرت علی بن الحسین، زین العابدین فرمود: «کانَ لِی أَخٌ یسَمَّی عَلِیاً»؛ من یک برادری داشتم، او هم علی بود، او را خدا نکشت و لشکریان شما کشتند. دید که وجود مبارک امام سجاد خیلی گویا و برّان پاسخ می دهد، دستور قتل وجود مبارک امام زین العابدین را داد که زینب برخاست، فرمود تا ما زنده ایم اجازه نمی دهیم. آنها را کشتید بس است. آن وقت زین العابدین(سلام الله علیه) فرمود «عمتی اسکتی» ساکت باشد من خودم جواب او را می دهم. ابن زیاد گفت اینها چه خاندانی هستند، این همه کشته دادند؛ اما الآن مثل شیر غرّش دارند، اینها چه خاندانی هستند؟ آن وقت زینب کبری(سلام الله علیه) یک بیانی دارد، امام سجاد یک بیانی دارد؛ اینها همه روز دوازدهم بود؛ یازدهم بعید بود که چنین جلسه ای تشکیل بشود، در دار الإماره کوفه این مجلس تشکیل شد، آن هم با سخنرانی وجود مبارک امام سجاد، سخنرانی وجود مبارک زینب کبری هم در کوفه، هم در شام. بنابراین کسی شیعه این خاندان است هرگز نه ستم می کند نه زیر بار ستم می رود. «مِثْلِی لَا یبَایعُ مِثْلَ یزید بن معاویة».

مطلب دیگر این است که حالا تقریباً بحث های عزاداری به صورت رسمی پایان پذیرفت، گرچه به صورت غیر رسمی در طول سال ادامه دارد. ما بهره ای که از این عزاداری سالار شهیدان می بریم این است که باید بیدار باشیم. ما یک حسابی درباره خودمان بکنیم آن وقت برویم قرآن کریم چه بیانی دارد؟ یک بیان نورانی امام باقر دارد که فرمود: «اعْرِضْ نَفْسَک عَلَی کتَابِ اللَّهِ»؛یعنی قرآن یک ترازو است، عقاید، اعمال، اخلاق و اوصاف همه آنچه را که دارید به این ترازو بسنجید. ما باید قرآن فهم باشیم، یک؛ آن عُرضه عَرضه را داشته باشیم، دو؛ تا فرمایش امام باقر عمل بشود، سه. فرمود: «اعْرِضْ نَفْسَک عَلَی کتَابِ اللَّهِ»، قرآن ترازو است. کسی ترازوشناس نباشد چگونه می تواند توزین کند؟ فرمود عقیده را، اخلاق را، عمل را، آنچه در منزل با زن و شوهر دارید، آنچه با فرزندانتان دارید، این را بر قرآن عرضه کنید. ما دو حال داریم: یک حال بیداری داریم، یک حال خواب. یک کسی که شصت سال زندگی کرده، او تقریباً سی سالش بیدار است، سی سالش خواب است. این سی سال خواب جدا هم از هم هستند. خواب ها را با هم گره نمی زنند؛ اما بیداری ها بهَم مرتبط هستند. خواب ها بهَم مرتبط نیستند. هر شب که کسی می خوابد یک بساط خاصی دارد. خواب دیشب و خواب پریشب و خواب امشب و خواب فرداشب جمع بشود یک شخص بشود محقق، این طور نیست. خواب خواب است! غفلت است؛ اما آن سی سال بیداری، یعنی بیداری. این سی سال را گره می زنند. این شخص می بیند دوران کودکی هم بود این بیست سالی که جوان بودم، کتاب نوشتم تحقیق کردم، فلان درجه را پیدا کردم؛ این مال ارتباط بیداری هاست. پس خواب ها از هم جدا، بیداری ها بهَم مرتبط و گره می خورد.

اصل بعدی، به ما فرمودند که بعضی ها خواب هستند، بعضی ها بیدار: «النَّاسُ نِیامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛بعضی ها در جامعه خواب هستند. خواب ها که بهَم مرتبط نیست. خواب پریشب، خواب دیشب، خواب پنج سال قبل؛ اما تمام علوم در روز بیداری است. من ده سال قبل فلان مطلب را خواندم، پنج سال قبل فلان مطلب را خواندم، چهار سال قبل فلان مطلب را خواندم، دیروز فلان مطلب را خواندم، اینها را جمع می کند می شود کتاب. اما خواب ها که به هم مرتبط نیست. ائمه(علیهم السلام) فرمودند که بسیاری از مردم خواب هستند «النَّاسُ نِیامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»، خواب می بینند. وقتی که می روند بروند دستشان خالی است. انسان که خواب دید، خواب می بینید که باغ دارد، راغ دارد، اوضاع دارد، وقتی که صبح که شد دستش خالی است. فرمود اینهایی که موقع رفتن و موقع مرگ دستشان خالی است، معلوم می شود که خوابیده بودند و خیال کردند که باغ دارند، راغ دارند، وضعشان خوب است. اگر مال اینها باشد که باید ببرند همراهشان. فرمود: «النَّاسُ نِیامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»، غالب مردم خواب اند، موقع مرگ بیدار می شوند. اگر خواب ها از هم جدا هستند، شما تمام تلاش و کوشش را بکنید که مسئولین یک کشور را یا افراد یک محل را اینها را به هم متحد کنید، متحد نمی شود طبق آن اصل اولی. بیدارها و بیداری ها به هم مرتبط اند نه خواب ها و خوابیده ها. اصرار کتاب و سنت این است که با هم اختلاف نداشته باشید، مواظب زبانتان باشید؛ این پانزده میلیون پرونده یا کمتر و بیشتر که الآن کل ایران در دعواست، برای اینکه شخص که با خودش دعوا ندارد، لااقل باید طرف دیگر دعوا دارد این می شود سی میلیون. این سی میلیون هم که در آسمان ها زندگی نمی کنند، در همین شهر زندگی می کنند، در کشور زندگی می کنند، حداقل با یک نفر ارتباط دارند، می شود شصت میلیون؛ آن وقت دلمان می خواهد که برکات باشد و رشد باشد و ترقی باشد، ما مبتکر داشته باشیم و مخترع داشته باشیم! بنابراین درست است که عزاداری ثواب دارد؛ اما عزاداری که بتواند جامعه را بیدار کند. تا اختلاف دارند خواب اند؛ تا از همه جدایند خواب اند، نوم متفرق است، یقظه و بیداری متحد است، بیداری ها حیات انسان را تأمین می کنند نه خواب ها. خوابیده ها هم هرگز با هم جمع نمی شوند: «النَّاسُ نِیامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»، می بیند که عمر رفته چیزی دستش نیست. یک قدری زمین تهیه کرده که با هم دعوا دارند، یک قدری خانه تهیه کرده که با هم دعوا دارند. فرمود بیدار باشید از خوابتان، ای بیدارها، «أ لیس من نومکم یقظة». تمام تلاش و کوشش علی و اولاد علی(علیه السلام) این است که ما بیدار باشیم.

 پس یکی از اصول این است که خواب ها از هم جدا هستند. دو: خوابیده ها از هم جدا هستند. سه: بیداری ها به هم مرتبط است. بیدارها هم به هم مرتبط هستند، این می شود چهار اصل و ما نتیجه ای که از سالار شهیدان می گیریم با خودمان اول عرض بکنیم، خوابیم یا بیدار؟ آنچه در دست ماست بیداری است، آنچه که انداختیم و گذشتیم و دیگران باید بگیرند، خواب است.

در قرآن دارد به اینکه راز اختلاف افراد با هم بی عقلی آنهاست. درباره یهودی ها این طور دارد که ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی ذلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُونَ﴾؛ این برهان قرآن کریم است؛ البته درباره یهودی ها است. فرمود شما خیال می کنید اینها با هم هستند؛ ولی اینها همیشه با هم اختلاف دارند. این می گوید من برترم، او می گوید من برترم، این می گوید مال من است، این برای این است که دو ثانیه یا سه ثانیه اتومبیل مدام بوق می زند، مدام ترافیک می شود، دو دقیقه صبر کن، حالا بر فرض او اشتباه کرده است. فرمود: ﴿تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی ذلِک بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْقِلُونَ﴾، چون عاقل نیستند می شود پانزده میلیون پرونده. شما این کشورهایی که یک مقداری عقل دنیایی شان خوب است، مگر پرونده دارند؟ سالی یک بار دستگاه قضایی شان راه می افتد. این طور که نمی شود زندگی کرد.

ما با این عزاداری ها البته نمی سوزیم  إن شاءالله  اما نسوختن هنر نیست، جهنم نرفتن هنر نیست. این همه دیوانه ها اینها به جهنم می روند؟ این همه بچه ها مگر اینها جهنم می روند؟ اینها همه عقب افتاده ها مگر جهنم می روند؟ نسوختن هنر نیست که آدم نسوزد. آن همه فضایلی که در بهشت است و انبیا و اولیا و کلمات الهی، آن هنر است، وگرنه ما جهنم نرویم، کاری نکردیم. شما تمام بهزیستی ها که می روید، تمام این معلولان، تمام این عقب افتاده ها، تمام این بچه هایی که می میرند، مگر اینها جهنّم می میرند. آدم تلاش و کوشش او این است که نسوزد؟ این همه معارفی که برای انبیا و اولیا و شیعه هاست. این عزاداری ها برای همین است که ما به هر حال حسینی فکر کنیم. حالا از ما توقع نیست که مثل آنها باشیم، لااقل در این راه باشیم نه بی راهه برویم و نه راه کسی را ببندیم. آن وقت این کشوری که همه چیز دارد، دیگر احتکار نمی شود، گرانی نمی شود، اختلاس نمی شود، نجومی نمی شود، مردم جای نفس آزاد می کشند. این حداقل اثر عزاداری سالار شهیدان است، این حداقلش است. می دانید ما به هر حال درباره امامی بحث می کنیم که این نسبت به کافر رحیم و مهربان بود؛ آن وقت چرا ما نسبت به داخلی مان این طور باشیم؟ همه چیز در این مملکت هست؛ اما گرانی است. رنج مردم است، بیمار است دارو ندارد، اینهاست. سالار شهیدان که نیازی به عرض ادب ما ندارد.

وجود مبارک زینب کبری فرمود به ما خیلی خوش گذشت و در جمع گریه نمی کردند، برهان اقامه می کردند، فرمود ما به وظایفمان عمل می کنیم، تا روز قیامت هر کسی داعیه مبارزه علیه ظلم دارد بگوید استکبار نه، این راهی راه ماست. پس آنچه را که زینب کبری(سلام الله علیها) فرمود به ما خیلی خوش گذشت، سند قرآنی آن آیه سوره مبارکه «آل عمران» است که فرمود شهدا خیلی خوشحال اند به مقصد رسیده اند. حالا آن رنج دنیایی را تحمل کردند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان