ماهان شبکه ایرانیان

نقد فیلم خروج &#۸۲۱۱; بیایید مسائل را باهم قاطی نکنیم

ابراهیم حاتمی‌کیا بعد از «به وقت شام» به‌سراغ یک داستان اجتماعی/ اعتراضی در دل جاده‌های ایران رفته است


ابراهیم حاتمی‌کیا
بعد از «به وقت شام» به‌سراغ یک داستان اجتماعی/ اعتراضی در دل جاده‌های ایران رفته است. جالب است بدانید که فیلم براساس داستانی واقعی ساخته شده. ابراهیم حاتمی‌کیا فیلمنامه خروج را قریب به ده سال پیش نوشته و البته خوش‌شانس بوده که فیلمش که اساسا درباره اعتراض و مطالبه‌گری مردمی است، با اعتراضات اخیر همزمان شده که می‌تواند تماشاگران را به فیلم نزدیک‌تر کند.
خروج همچنین بعد از مدت‌ها فرامرز قریبیان را روی پرده آورده. ستاره‌ای که این‌روزها آثار پیری در چهره‌اش دیده می‌شود اما حضورش در فیلم محکم و هیجان انگیز است. فیلم سعی دارد دست روی بعضی از ضعف‌های قانون اجتماعی خصوصا همین حق اعتراض بگذارد و البته ضد دولتی‌ترین فیلم سال‌های اخیر باشد.

همچنین بخوانید:
نقد فیلم خروج – اعتراض میکنم پس هستم

این فضای مسموم

خروج برخلاف شنیده‌ها، فاز انتقادی پررنگی دارد. علاوه براینکه قهرمان فیلم در دل اعتراضی نمادین است که کلی هم رسانه‌ای می‌شود، خود فیلم هم موضعی انتقادی دارد که بیش از همه متوجه شخص رئیس جمهور حسن روحانی و بعد از آن اصلاح‌طلبان است. اهالی روستای عدل‌آباد در اثر کوتاهی مهندس سد نزدیک به روستا، زمین‌های کشاورزی و محصولاتشان را از دست می‌دهند و از آنجایی که هیچکس پاسخ‌گویشان نیست، با تراکتورهای خود راهی تهران می‌شوند تا موقعیت‌شان را به گوش رییس جمهور برسانند.
خروج از منظر فرمیک و سینمایی از ضعیف‌ترین فیلم‌های حاتمی‌کیا است. هرچند حاتمی‌کیا سعی می‌کند در فیلمسازی به‌روز باشد، از امکانات مدرن استفاده کرده و فیلم‌هایش را طوری شکل می‌بخشد که در مقابل جریان روز سینمای جهان، دمده وعقب‌مانده به‌نظر نیاید.

خروج

بزرگترین مشکل خروج اتفاقا سینمایی است نه مضمونی یا سیاسی. البته که در فضای متشنج سیاسی این روزها و عصبانیت مردم، خود شخص ابراهیم حاتمی‌کیا و برخوردش، بیش از هرچیز باعث می‌شود که مردم به فیلم بدبین باشند و آن‌را بکوبند یا نکوهش کنند. این مسئله بیشتر انتقام گرفتن از خود حاتمی‌کیا بابت شاکی بودن همیشگی‌اش، خصوصا در اختتامیه جشنواره سال گذشته است. جو منفی که توسط لیبرال‌ها، علیه فیلم به‌راه افتاده، شدید و باورنکردنی است. می‌گویند او یکی به نعل می‌زند و یکی به‌ میخ. بسته به منافع‌اش فیلم در دفاع از اصولگرایان یا اصلاح‌طلبان می‌سازد و تکلیفش مشخص نیست. همین گیرها را به سازمان اوج هم می‌دهند. این اظهارنظرهای احساسی اما عموما از سر عصبانیت است.

این زمانه سخت پیچیده است

اتفاقا به‌عنوان فیلمسازی ارزشی (همانطور که خودش روی این واژه تاکید می‌کند.) این یک نکته مثبت است که کورکورانه پیرو جریان یا حزب خاصی نیست و متناسب با شرایط زمان و جامعه، هم می‌تواند «آژانس شیشه‌ای» بسازد، هم «گزارش یک جشن»، هم «بادیگارد» و هم خروج. این نشان می‌دهد حاتمی‌کیا برخلاف عموم کارگردانان پیشکسوت و هم‌نسلی‌های خودش رابطه‌اش با متن روز جامعه و سیاست را از دست نداده و در هپروت سیر نمی‌کند.
همچنین نشان می‌دهد که حاتمی‌کیا با نگاهی بسته و محدود فیلم نمی‌سازد و بله‌قربانگو جریان‌های سیاسی نیست. آنقدر هم جایگاه مهم و پرنفوذی در سینمای ایران و همچنین در نزد قدرتمندان دارد که بتواند حرفش را به‌کرسی بنشاند.

پانته آ پناهی ها

بزرگترین هدف و آرمان خروج رسمیت بخشیدن به حق اعتراض و مطالبه‌گری است. و از این نظر فیلم مهم به‌نظر می‌رسد. اصلاح‌طلبان اما به‌دلیل انتقاد شدید‌الحن فیلم به آن‌ها و البته به‌شخص رئیس جمهور نمی‌توانند با نگاهی باز فیلم را ببینند. پرداختن به بحث مطالبه‌گری مردمی و به‌رسمیت شناختن حق اعتراض اصلا چیز کم و دم‌دستی نیست و اینکه حاتمی‌کیا دارد از آن صحبت می‌کند، امیدوارکننده به‌نظر می‌رسد.
حتی حاتمی‌کیا شیطنت‌های کوچکی هم می‌کند. اینکه رئیس جمهور اول فیلم خروج سر از زمین‌های رحمت درمی‌آورد و نمک او را می‌خورد اما بعدا نه‌تنها حاضر به دیدار او نشده که با پیچاندنشان در قم، رحمت را تحقیر هم می‌کند و سپس در تهران او را به خانه خود راه هم نمی‌دهد، با مشت و لگد بیرون می‌کند و نمکدان می‌شکند. این مابه‌ازایی برای رای‌های به صندوق رفته و وعده‌های فراموش‌شده رئیس‌جمهور هم می‌شود که صدای شمار زیادی از رای دهنگان به او را در انتخابات گذشته، درآورده است. یا مثلا فامیلی رحمت که بخشی است و اشاره‌ای به اسماییل بخشی کارگر پرداستان کارخانه هپکو و اعتراضات کارگری آنان دارد. او پیشتر هم چنین شیطنت‌هایی کرده. مثلا برای راه دادن به این اظهارنظر که شهید چمران وجهه‌ای چپ‌گرایانه داشته، ملودی شخصیتی که برای او در «چ» انتخاب می کند بازسازی یکی از آهنگ‌های معروف فدایی‌ها است که برای بیژن جزنی خوانده شده.

برو رحمت … برو…

خروج

اما خروج در بحث‌های ساختاری فیلم تر و تمیزی نیست. برخلاف افتتاحیه جالب فیلم که با نماهای زیبا ( قریبیان پشت در و پنبه‌های معلق در هوا، حضور رئیس جمهور و جلوتر راه گرفتن آب و بعد هم آمدن خبر مرگ یحیی) و ریتم جالبی شروع می‌شود. اما هرچه جلوتر می‌رود، هم فیلمنامه لنگ می‌زند هم ریتم فیلم کشدار و ناموزون می‌شود. خصوصا میانه داستان اضافه‌گویی خیلی زیاد دارد. شخصیت‌پردازی‌ها به‌همین شکل پس و پیش هستند و هرچند حاتمی‌کیا می‌خواسته در میان معترضان روستای عدل‌آباد نماینده‌ای از اقشار مختلف طراحی کند اما کنش‌ها و خصوصا دیالوگ‌های آنان در بسیاری از مواقع مبالغه‌آمیز و گل‌درشت می‌شوند.
اما این ایده که یکسری پیرمرد با زدن به دل جاده و مطالبه‌گری، انگار انرژی، روحیه و شور جوانی‌شان بازگشته (که جنبه نمادین و اکسیر جوانی‌گونه‌ای هم به حق مطالبه‌گری می‌دهد) جالب است و در بسیاری از لحظات پیرمردها را شبیه به کودکانی شیطان می‌کند. که با بامزگی کودکانه‌شان تحمل این مسیر و راه طولانی، گرم و خشک را برای تماشاگر راحت‌تر می‌کند.
یکی دیگر از مشکلات بزرگ فیلم خروج اینست که جغرافیایی از راه نشان تماشاگر نمی‌دهد. یعنی در تمام طول فیلم، تماشاگر نمی‌داند که کجای مسیر و داستان است. این باعث می‌شود تماشاگر در روایت گم شود. فرامرز قریبیان درخشان است و شاید بارزترین ویژگی غیر مضمونی فیلم همین حضور محکم او در هر صحنه باشد.
خروج از نظر فنی جز فیلم‌های ضعیف حاتمی‌کیا محسوب می‌شود اما مضمون و حرفی که می‌زند مهم است و نباید دست‌کم گرفتش یا با عصبانیت از کنارش رد شد. مطالبه‌گری و به‌رسمیت شناختن حق اعتراض بالاخره پایش به سینمای رسمی (اینکه فیلم محصول اوج است اتفاقا جالب‌ترش می‌کند.) باز شده. همانطور که با سر پنبه بریدن اصلاحات‌چی‌ها بر همه عیان!

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان