نوستراداموس پیشگو در سال 1503 میلادی در فرانسه متولد شد. این اختر شناس و پزشک فرانسوی به خاطر غیب گویی هایش به شهرت جهانی دست یافت و در طول حیاتش پیروان زیادی پیدا کرد. حالا چندین قرن از مرگ این نابغه می گذرد و مردم به خاطر پیشگویی های او از رویدادهای کلیدی تاریخ نظیر انقلاب فرانسه، به پاخاستن آدولف هیتلر و حتی حملات یازدهم سپتامبر آمریکا که در سال 2001 رخ داد از او تقدیر می کنند. طبق گفته نوستراداموس دنیا در سال 3797 پایان پیدا می کند.
سال های نخستین زندگی نوستراداموس
نام اصلی او میشل دو نوسترادام بود و در تاریخ 14 یا 21 دسامبر سال 1503 میلادی متولد شد. این منجم و طبیب بیشتر به خاطر پیشگویی هایش به شهرت رسید که در کتابی تحت عنوان The Prophecies یا پیشگویی ها در سال 1555 میلادی منتشر شد و به شهرتی جهانی دست پیدا کرد.
میشل دو نوسترادام در جنوب فرانسه و در استانی به نام سنت رمی دو متولد شد؛ مادرش Reyniere de St-Remy و پدرش Jaume de Nostradame غیر از او هشت فرزند دیگر هم داشتند.
اطلاعات زیادی از دوران کودکی این نابغه در دست نیست اما شواهد نشان می دهند که او بسیار باهوش بود و به سرعت دوران تحصیل را طی کرد. گفته شده پدربزرگ مادری اش زمانی که به نبوغ و استعداد وی پی برد او را به شدت شکنجه کرد. او در جوانی زبان های لاتین و یونانی را فرا گرفت و در ریاضیات سرآمد شد. نقل است که نوستراداموس نخستین بار از طریق پدربزرگش با علم اختر شناسی آشنا شده و درک اولیه اش از طالع بینی و غیب گویی به این طریق در او ایجاد گردید.
مطالعات نوستراداموس
نوسترادام در سن 14 سالگی وارد دانشگاه Avignon شد تا در رشته پزشکی تحصیل کند اما یکسال بعد به خاطر شیوع طاعون بوبونیک مجبور شد که درس و تحصیل را رها کند. او دوران فراغت از تحصیل را غنیمت شمرد و در این مدت به سرتاسر خاک فرانسه سفر کرد تا در مورد داروهای گیاهی مطالعه کند و به فروش این داروها بپردازد. در سال 1522 میلادی نوسترادام وارد دانشگاه Montpelier شد تا دوران دکترای داروسازی اش را به اتمام برساند. گزارش هایی وجود دارند که نشان می دهند مقامات دانشگاه بعد از آنکه از تجربیات قبلی او در زمینه فروش داروهای گیاهی مطلع شدند او را از دانشگاه اخراج کردند؛ علت هم این بود که دانشگاه دیدگاه چندان مساعدی نسبت به افرادی که قبلا چنین داد و ستدهایی انجام داده بودند، نداشت. در هر حال بنابر اغلب متون تاریخ نوسترادام از دانشگاه اخراج نشد و توانست در سال 1525 میلادی مدرک پزشکی خود را دریافت و به پیشه طبابت بپردازد. در همین دوران نوسترادام نام خود را به شکل لاتینش یعنی نوستراداموس درآورد چراکه در مراکز تحصیلی دوران قرون وسطی رسم چنین بود.
مبارزه با طاعون
بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، نوستراداموس تا چندین سال در فرانسه و ایتالیا سفر کرد تا قربانیان طاعون را درمان نماید. در آن زمان هیچگونه درمان شناخته شده ای برای طاعون وجود نداشت و پزشکان یا از معجون های ساخته شده با جیوه کمک می گرفتند یا روش های دیگری چون حجامت و پوشاندن لباس های آغشته به سیر به بیماران را آزمایش می کردند. در این میان نوستراداموس به پیشرفت های خوبی برای مقابله با طاعون دست یافته بود. او از بیمارانش خون نمی گرفت و در عوض نظافت و پاکسازی خیابان های شهرها از اجساد مردگان آلوده را در دستور کار خود قرار داد. این پزشک همچنین به خاطر ساختن «قرص رز» شهرت دارد؛ نوعی لوزه گیاهی که از گل سرخ ساخته می شد و مملو از ویتامین سی بود و افرادی که دچار شکل ملایمی از طاعون شده بودند را آرام می کرد. نرخ بهبودی این دارو قابل توجه بود هرچند که این مساله تاحدود زیادی از توجه زیاد نوستراداموس به نظافت بیماران ریشه میگرفت. او همچنین رژیم های غذایی کم چرب برای بیمارانش تجویز می کرد و تدابیری می اندیشید که هوای تازه در محل نگهداری آنها جریان داشته باشد.
در همان زمان بود که نوستراداموس به خاطر روش های درمانی مبتکرانه اش به شهرت رسید و بسیاری از شهروندان منطقه ای که او در آن کار می کرد کمک های مالی خود را به سمتش سرازیر کردند. در سال 1531 میلادی جولیوس سزار اسکالیگر محقق معروف آن زمان از نوستراداموس دعوت کرد که به شهر Agen در جنوب غربی فرانسه برود و با او همکاری کند. در آنجا نوستراداموس ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. در سال 1534 میلادی همسر و فرزندان نوستراداموس در حالی که خود او در ماموریت پزشکی در ایتالیا به سر می برد به خاطر ابتلا به طاعون جان باختند. او نتوانست برای نجات جان همسر و فرزندانش کاری کند و به همین خاطر محبوبیت خود را تا حدودی از دست داد و حتی از چشم همکارش اسکالیگر هم افتاد.
غیب گویی
در سال 1538 میلادی نوستراداموس به خاطر مطرح کردن اظهاراتی، از سوی کلیسا متهم به بدعت شد و به او دستور دادند که برای ادای توضیحات به کلیسا مراجعه کند اما او محل زندگی اش را ترک کرد و به ایتالیا و سپس یونان و ترکیه رفت و تا سالها در آن کشورها زندگی کرد. وی در دوران سفرهای پی در پی اش به مدارس مرموز باستانی سر می زد که این کار او را به لحاظ روحی و روانی بیدار کرد. طبق یکی از افسانه هایی که در رابطه با او ساخته شد نوستراداموس در طول سفرش به ایتالیا به گروهی از راهب های فرانسوی بر خورده و پیش بینی کرد که یکی از آنها در آینده پاپ می شود. آن پاپ که Felice Peretti نام داشت در سال 1585 میلادی به سمت پاپ سیکتوس پنجم رسید تا پیش بینی نوستراداموس درست از آب در بیاید.
او که تصور می کرد به اندازه کافی زمان گذشته و کلیسا از اتهاماتش علیه او دست برداشته به فرانسه بازگشت تا پیشه طبابت و درمان مبتلایان به طاعون را از سر بگیرد. در سال 1547 نوستراداموس در شهر محل تولد خود یعنی Salon-de-Province ساکن شد و با بیوه ای ثروتمند به نام Anne Ponsarde ازدواج کرد. آنها بعد از ازدواج صاحب شش فرزند شدند (سه پسر و سه دختر). نوستراداموس همچنین دو کتاب در رشته پزشکی به چاپ رساند که یکی ترجمه گالن: پزشک فرانسوی (Galen, the Roman physician) و دومی یک کتاب آشپزی پزشکی برای درمان طاعون و آماده سازی وسایل بهداشتی بود و The Traite des Fardemens نام داشت.
او سال ها در شهر سالون اقامت داشت و به تدریج از پزشکی فاصله گرفت و به علم غیب گرایش پیدا کرد. گفته شده که شب ها مدیتیشن می کرد و چندین ساعت مقابل کاسه ای مملو از آب و گیاه می نشست. او با تمدد اعصاب در واقع دید بازی نسبت به وقایع پیرامونش پیدا می کرد و این دید باز مبنا و اساس پیش بینی های آینده اش را ساخت. در سال 1550 میلادی نوستراداموس اولین سالنامه نجومی خود را نوشت و در آن پیشگویی هایش از اتفاقات سال بعد را مطرح کرد. در آن زمان سالنامه های نجومی محبوبیت بالایی داشتند چراکه حاوی اطلاعات مفیدی برای کشاورزان و بازرگانان بودند و داستان های جالب محلی و پیش بینی هایی از سال بعد در آنها تحریر شده بود. نوستراداموس به تدریج شروع به نوشتن دیدگاه های خود کرد و آنها را در نخستین جلد از سالنامه نجومی اش گنجاند. چاپ آن سالنامه با استقبال خوبی روبرو شد و نام او را در سرتاسر فرانسه بر سر زبان ها انداخت و همین مشوقی شد که نوستراداموس به نوشتن این سالنامه ها ادامه دهد.
پیشگویی های نوستراداموس
هنری دوم پادشاه فرانسه
در سال 1554 میلادی دیدگاههای نوستراداموس به بخشی جدایی ناپذیر از سالنامه هایش بدل شد و او تصمیم گرفت تمام انرژی اش را صرف نوشتن اثری کند که با نام قرن ها یا Centuries شناخته شد. او در نظر داشت ده جلد از این کتاب را به رشته تحریر در بیاورد که هر کدام شامل صد پیش بینی مهم در مورد 2 هزار سال آینده می شد. در سال 1555 میلادی نوستراداموس کتاب Les Prophesies را منتشر کرد که حاوی مهم ترین پیش بینی های دراز مدت او می شدند. او که نگران بود این پیشگویی ها مقامات کلیسا را آزرده خاطر کند روشی برای پنهان سازی معنا و مفهوم آنها ابداع کرد و همزمان ترکیبی از زبان های دیگر نظیر یونانی، ایتالیایی و لاتین را به کار بگیرد.
چندی بعد برخی از پیش بینی های نوستراداموس جنجال آفرین شد چراکه برخی باور داشتند او با شیطان در ارتباط است و برخی دیگر مدعی شدند نوستراداموس کلاهبردار یا مجنون است. با این حال بسیاری از مردم به پیش بینی های او ایمان داشتند. طولی نکشید که شهرت نوستراداموس جهانی شد و نخبگان اروپا برای بهره گیری از نظراتش به دیدار با او علاقمند شدند. Catherine de Medici همسر پادشاه هنری دوم در فرانسه یکی از هواداران اصلی نوستراداموس بود. او در سال 1555 سالنامه نوستراداموس را خواند که حاوی پیش بینی هایش در مورد ایجاد تهدید برای خاندان سلطنتی بود و از همانجا مرید او شد. کاترین در ادامه نوستراداموس را به پاریس فراخواند تا طالع بینی را برای فرزندانش توضیح دهد. چند سال بعد همسر پادشاه نوستراداموس را به سمت مشاور و پزشک معالج دربا منسوب کرد. در سال 1556 میلادی نوستراداموس پیش بینی دیگری را در کتاب Centuries I مطرح کرد که گفته می شود به پادشاه هنری مربوط می شد. طبق آن پیش گویی شیر جوانی یک شیر پیر را در میدان نبرد شکست می دهد، چشمان شیر پیر را از حدقه در می آورد و در نهایت شیر پیر مرگ دردناکی را تجربه می کند. نوستراداموس به پادشاه هشدار دارد که از برپایی جنگ های تفریحی میان سربازان خودداری کند اما پادشاه توجهی به آن هشدارها نکرد. چند سال بعد وقتی پادشاه 41 ساله شد در جریان یکی از این جشن ها نیزه یکی از جنگجویان به چشم او برخورد کرد و وارد مغز او شد. او ده روز سخت را گذراند و در نهایت به خاطر عفونت جانش را از دست داد.
نوستراداموس ادعا می کرد که پیشگویی هایش برپایه اخترشناسی و مطالعه وضعیت ستارگان اتفاق می افتاد؛ منظور در واقع هنر پیش بینی آینده با محاسبه فاصله سیارات و اجرام آسمانی نسبت به زمین است. او برای این منظور از متون بر جای مانده از مورخان کلاستیک نظیر پلوتارک کمک می گرفت.
مرگ و میراث
نوستراداموس در بخش عظیمی از دوران بزرگسالی اش به نقرس و آرتروز مبتلا بود. در سال های پایانی عمر بدن او دچار ورم شدید شد تا جایی که مقدار غیر عادی از مایعات زیر پوستش یا درون حفره های بدنی او جمع شد. هیچ درمانی برای شرایط او وجود نداشت و در نتیجه او دچار حمله قلبی شد. در اواخر ژوئن سال 1566 میلادی نوستراداموس برای آنکه وصیتنامه اش را تنظیم کند از وکلیش دعوت کرد که به دیدنش برود و بخش اعظمی از ثروت خود را برای همسر و فرزندانش گذاشت. در بعد از ظهر یکم جولای همان سال نوستراداموس رو به منشی خود Jean de Chavigny کرد و گفت تا طلوع خورشید دیگر مرا زنده نمی بینی. صبح روز بعد بدن بی جان نوستراداموس در بسترش پیدا شد.
اغلب رباعیات نوستراداموس در دوران جدال او با بلایایی نظیر طاعون، زمین لرزه ها، جنگ ها،سیل ها، تهاجم های دشمن و خشکسالی ها سروده شدند. همانطور که در ابتدای این مطلب اشاره کردیم او بسیاری از وقاع مهم تاریخی را پیش بینی کرده بود که از انقلاب فرانسه و قدرت یافتن ناپلئون و هیتلر گرفته تا ساخت بمب اتم و حوادث یازدهم سپتامبر را شامل می شد. محبوبیت نوستراداموس ظاهرا به خاطر مبهم بودن نوشته هایش و فقدان تاریخ مشخص در پیشگویی های اوست که کاربرد آنها را در مورد هر رویداد بزرگ ممکن می کند و این ذهنیت را در افراد ایجاد می کند که پیشتر نوستراداموس آنها را درست پیش گویی کرده است. روش و تمایلات نوستراداموس هرچه که باشد، پیشگویی های بدون تاریخ او همچنان بر محبوبیتش نزد ملت ها اضافه می کند؛ مردمی که تلاش می کنند پاسخی برای پرسش های دشوار زندگی بیابند.