افشین هاشمی بااینکه بیشتر بهعنوان بازیگر، آنهم بازیگر تئاتر شناخته میشود، چند سالی است که وارد وادی کارگردانی هم شده است. بعد از «خسته نباشید» هاشمی نشان داد که اتفاقاً با کارگردان خوشذوقی طرف هستیم. مسیر فیلمسازی هاشمی اما باتجربه گرایی و حوزههای مختلف ادامه پیدا کرد. از «خاله قورباغه» تا «صدای آهسته»، هاشمی به ژانرهای مختلف سرکشید، با «گذر موقت» کمدی متفاوتی را تجربه کرد و حالا با خداحافظ دختر شیرازی یک عاشقانه را به تصویر درمیآورد.
خداحافظ دختر شیرازی بیشک پختهترین و کاملترین اثر هاشمی تا به امروز است. فیلمی ساده که میتواند بینندهاش را سرگرم کند، او را بخنداند و در سفر احساسی کاراکترهایش شریکش کند. هاشمی در آخرین تجربه فیلمسازیاش، لحن کمدی که در اکثر آثارش بوده است را حفظ میکند و به سراغ یک کمدی رمانتیک میرود. درعینحال، ریشههای تئاتریاش را هم حفظ میکند و با اقتباس از نمایشنامه «دختر خداحافظی» اثر نیل سایمون، یک عاشقانه ایرانی اصیل میسازد.
همچنین بخوانید:
سلانه سلانه تا موفقیت – نگاهی به بهترین نقش آفرینی های شبنم مقدمی
خداحافظ دختر شیرازی یک عاشقانه سرخوش
همانطور که اشاره شد، خداحافظ دختر شیرازی یک فیلم ساده است که عاشقانهای دوستداشتنی را با کاراکترهایی متفاوت و جذاب به تصویر میکشد. خداحافظ دختر شیرازی از آن دسته فیلمهاست که حال مخاطب را خوب میکنند و بهراستیکه چنین فیلمهایی در سینمای واقعگرا و ماتمزده ایران، غنیمت است. بهویژه آنکه این فیلم، با ساختاری بهجا و قاعدهمند و قصهای روان و شیرین و بهدوراز ابتذال و لودگی، میتواند اینچنین حال خوبی در بینندهاش ایجاد کند، قابلستایش است.
خداحافظ دختر شیرازی در روایت تمام قواعد ژانرش را رعایت میکند و به متن نیل سایمون هم وفادار میماند. زنی به نام شبنم (شبنم مقدمی) بعد از یک ازدواج ناموفق، با مردی به نام محمود آشنا میشود. محمود با وعده جدایی از همسرش و مهاجرت به دبی، تمام داروندار شبنم را میگیرد و فرار میکند و درعینحال، خانه شبنم را به یکی از دوستان دورش به نام نسیم کارونی (افشین هاشمی) اجاره میدهد. نسیم و شبنم مجبور میشوند تا مشخص شدن وضعشان در یکخانه سر کنند. همین همخانه شدن، آغاز ماجراهای شبنم و نسیم است.
آنچه در نیمه اول فیلم، لحن کمدی اثر را ایجاد میکند، تناقض میان شبنم و نسیم است. نسیم یک بازیگر آماتور است که با رویای مشهور شدن از آبادان به تهران آمده است. سبک زندگی هنری نسیم هیچ سنخیتی با زندگی شبنم که دختر کوچکی دارد و در یک کافه کار میکند ندارد. همین تناقضات هم دعواها و جدلهای بعدی را ایجاد میکند. از طریق این جدلها و کلکلها هم هست که هاشمی موقعیت مییابد زیربنای رابطه عاشقانهای که قرار است در مسیر روایتش شکل بگیرد را بسازد.
کاراکترهای متضاد اما دوستداشتنی
هاشمی بهخوبی توانسته است، رابطه پرفرازونشیب دو کاراکتر اصلی خداحافظ دختر شیرازی را پرورش دهد و درعینحال، به هر دو کاراکتر هویت مستقلی ببخشد. شبنم، زنی تنهاست که همه عمر شکستخورده و رهاشده است. خداحافظی در زندگی شبنم به معنای تنها شدن است و همین موضوع هم او را تلخ و بیحوصله کرده است. بهعلاوه زندگی یک زن تنها در شهری مثل تهران، از او شمایلی ساخته است که باید برای بقای خودش و کودکش با همه بجنگد. همین روحیه جنگجویانه است که شبنم را در مقابل نسیم قرار میدهد.
نسیم،مردی است با آرزوهای بزرگ و تعاریف ساده از زندگی. در حقیقت زندگی و زیستن برای نسیم آنقدر ساده است که هضمش برای شبنم مشکل است. ازاینروست که هاشمی در کنار روایت بهظاهر ساده و عاشقانهاش، از رنان و مشکلات آنها در جامعه میگوید. همانطور که بهواسطه کاراکتر نسیم نگاهی انتقادی به فضای کاری در سینما و تلویزیون عرضه میکند و مناسبات این حرفه را زیر سؤال میبرد.
نکته دیگری که رابطه میان شبنم و نسیم را دوستداشتنی میکند و کنش و واکنشهای این دو کاراکتر را دراماتیک میسازد، حضور کودک شبنم در این میان است. دختربچهای که با بازی خوب بازیگرش، از همان سکانسهای اولیه، بیننده را جذب میکند. این کودک، یک ناظر بیطرف است. دختربچهای که دنیای کودکانهاش شبیه نسیم است، اما در دنیای بزرگسالی مادرش هم شریک است. ناظری که افکار و گفتارش را سانسور نمیکند و برخلاف بزرگسالان اطرافش با یک واقعگرایی سادهشده به آدمها و روابط مینگرد.
تهران زیبا
آنسوی قصه شیرین عاشقانه خداحافظ دختر شیرازی با ساختاری هدفمند روبرو هستیم. هاشمی همانقدر که بهسادگی روایت میکند، بهسادگی هم این روایت را به تصویر درمیآورد. هاشمی بهجای آنکه با حرکات عجیب دوربین بینندهاش را متحیر کند، به جادوی تصاویر تکیه میکند. دنیای خداحافظ دختر شیرازی دنیای رنگ و نور و شور است. همهچیز در یک رنگینکمان زیبا میدرخشد که در حضور نسیم این درخشندگی جلوه پیدا میکند. هاشمی به خیابانهای شهر تهران میرود و از همین لوکیشنهای قدیمی و تکراری، تصاویری جذاب و زیبا بیرون میآورد.
تهران، در خداحافظ دختر شیرازی، بهمثابه لوکیشن یک فیلم عاشقانه رمانتیک که در رم یا پاریس فیلمبرداری شده است، زیبا و هوسانگیز به نظر میرسد. شبهایش پر از نور است و روزهایش پر از رنگ. این نگاه بکر هاشمی به لوکیشن به خانه مشترک شبنم و نسیم هم میرسد. پشتبام خانه قدیمی با چند گلدان و شمع، یک ستینگ عاشقانه بهتماممعنا میشود. دقت هاشمی در آراستن قصهاش با جزئیاتی ساده اما زیبا است که فضایی عاشقانه برای کل اثرش پدید میآورد و قصهاش را باورپذیرتر میکند. استفاده از قابهای درست که هم خانه و هم ساکنانش را هویت میبخشد، در کنار موسیقی جذاب و پرشور هم عناصر دیگری هستند که عاشقانه «خداحافظ دختر شیرازی» را زنده و دوستداشتنی میکنند.
کاراکترهای مکمل
با همه اینها، باید گفت خداحافظ دختر شیرازی از کاراکترهای مکملش بهخوبی استفاده نمیکند. حضور این کاراکترها بیشتر برای پر کردن قصه است و هیچکدام از این کاراکترها نمیتوانند کنش مهمی در روایت ایجاد کنند. دوست شبنم، مردی که در کافه سعی میکند با شبنم ارتباط برقرار کند و مهمتر از همه کاراکتر عمه نسیم که جذابیت دراماتیک زیادی دارد، در فیلمنامه به هدر میروند و درنتیجه در خداحافظ دختر شیرازی درامی قوی و چندلایه که با خرده روایتهایش با بیننده ارتباط برقرار میکند را طرف نیستیم.
بهعلاوه ریتم فیلم در نیمه پایانی بهشدت کند میشود و حوصله بیننده از تماشای جزئیات عشق میان شبنم و نسیم سر میرود. عشقی که شاید اگر دستنخورده باقی میماند و ادامهاش به تخیل مخاطب واگذار میشد، میتوانست تأثیرگذارتر شود و بیشتر در خاطره بماند. اصرار هاشمی برای پایان دادن قصهاش به معنای گذاشتن یک نقطه بر انتهای سرنوشت کاراکترها، نهتنها بیننده را خسته میکند که تجربه او از تماشای این روایت را هم به میل فیلمساز تغییر میدهد.
بااینوجود، خداحافظ دختر شیرازی آنقدر جذاب و دوستداشتنی است که از چند ایراد جزئیاش چشم بپوشانیم و با روایت شاد و سرخوشش همراه شویم.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
515