سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز 07:30 با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
ابراز تمایل کواکبیان به کاندیداتوری در انتخابات 1400
مصطفی کواکبیان، فعال چپ و دبیر کل حزب مردمسالاری به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری دولتی ایرنا گفته است: دفتر سیاسی، هیات اجرایی و همایش فصلی حزب مردمسالاری از من خواسته است برای انتخابات ریاست جمهوری نامزد شوم، ولی نپذیرفتم چون تجربه رد صلاحیت دارم.
او در عین حال تأکید کرد: البته تصمیم حزب برای من حجت است و تصمیم درباره داوطلب شدنم در انتخابات را به کنگره پیشرو حزب واگذار کردهایم.[1]
*البته باید دانست همانطور که موسوی خوئینیها نیز در بیانیه اخیر خود تأکید کرده است؛ اصلاحطلبان تا این لحظه به تکرار رفتار تحریمی خود در انتخابات 1400 میاندیشند و قصد دارند با معرفی نامزدهای بدسابقه و ناکارآمد که بیصلاحیتی آنها از پیش محرز است؛ همین عدم تأیید را بهانه کرده و از حضور در انتخابات و تشویق مردم به مشارکت امتناع کنند.
رفتاری شریرانه که البته گویا آقای کواکبیان از آن بیخبر است!
در عین حال و با رعایت احترام اما باید دانست که چهرههایی مثل کواکبیان، عارف و چند نفر دیگر از جانب هسته سخت اصلاحات بعنوان "اصلاحطلب بدلی" معرفی میشوند و اساس حرکت کلی جریان اصلاحات در انتخابات را نمیتوان با رفتار این افراد تخمین زد.
کما اینکه هسته سخت اصلاحات، انتخابات مجلس یازدهم را نیز تحریم کرد اما احزابی مثل کارگزاران که در یک رفتار عاقلانه در انتخابات شرکت کردند و لیست هم دادند اما از جانب چپها به رسمیت شناخته نشدند و از آنجا که سمت مقابل نیز چندان به ابعاد بازی شناخت پیدا نکرد، حرکت متمدنانه کارگزاران نتوانست از تأثیرگذاری خوبی در سپهر سیاسی برخوردار باشد.
***
بهزاد نبوی: ما بانیان کویدانشگاه، فتنه88 و آبان98 نبودیم!
بهزاد نبوی، فعال اصلاحطلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 در بخشی از یک مصاحبه با شماره دوشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی اظهار کرده است:
"مبنای اصلاحطلبی، اعتدال و میانهروی است و نمیتواند با انقلاب و رادیکالیسم نسبتی داشته باشد. بنابراین منافع و مضار رادیکالیسم، ارتباطی با اصلاحطلبی ندارد. من معتقدم که بعد از دوم خرداد 76 هرجا مفهوم اصلاحطلبی به مفهوم تند شدن نزدیک شده و جنبه رادیکال به خود گرفته، به ضرر اصلاحات تمام شده است. رخدادهای 18 تیر 78، خرداد88، دی ماه 96 و حوادث آبان 98 که البته طراح، بانی و ایجاد کننده هیچ کدام از آنها اصلاحطلبان واقعی نبودهاند ولی میبینیم که هزینههای زیادی بر اصلاحطلبان تحمیل شد"!
او میافزاید: ممکن است جوانانی بودهاند که فیالمثل در حوادث 78 با اصلاحطلبان هم ارتباطاتی داشتهاند، ولی جریانهای موثر اصلاحات نه در آن حوادث، نه در حوادث پس از خرداد 88، نه در حوادث 96 و نه در حوادث 98 دخالتی نداشتند. معالوصف می بینیم که مخالفان اصلاحات همه این رخدادها را به حساب اصلاحطلبان میگذارند و تندروی اصلاحطلبان معمولا به سود آنها و بهانهای برای محدودیت اصلاحطلبان بوده است."[2]
قضاوت درباره معصومیت اصلاحطلبان در قبال فتنههای رخ داده طی 30 سال گذشته در نظام جمهوری اسلامی که بهزاد نبوی مدعی آنست را بر عهده مخاطبان محترم میگذاریم و این سؤالات را نیز مطرح میکنیم...
اگر اصلاحطلبان نقشی در فتنههای کشور ندارند پس چرا دائما مردم را به اعتراض خیابانی فرا میخوانند، چرا مردم را به اشغال مراکز حساس نظام دعوت میکنند و چرا درست در بحبوحه فتنهها و برای ایفای نقش فرماندهی خود، به ناگاه رهبری نظام را خطاب بیانیههای تند قرار میدهند؟![3]
بدیهیست اگر آنچه که بهزاد نبوی ادعا کرده، بصورت گام به گام و دقیق برای نسلهای جدیدتر تبیین نشود؛ بسا که در آیندهای نه چندان دور جای شهید و جلّادها در تاریخ نظام جمهوری اسلامی عوض شود و تغییر یابد.
***
خاتمی: اصل وجود سپاه باید به بحث گذاشته شود!
محمدرضا خاتمی، فعال چپ و کسی که گفته بود ما اصلاحطلبان تضمین روحانی هستیم، به تازگی در بخشی از یک مصاحبه که سایت اعتمادآنلاین آنرا بازنشر داد، پیرامون پاسداری سپاه از ابعاد مختلف جامعه و انقلاب اسلامی گفته است: مساله قانونی و رسمی که وجود دارد این که نیروهای مسلح در زمان صلح در عمران و آبادانی به دولت کمک کنند. این تبدیل به تشکیلات عظیم اقتصادی، عمرانی و مهندسی شد. وقتی زور هم داشته باشید، خیلی کارها میتوانید انجام دهید، بهخصوص اگر یک دولت همسو سرکار باشد که همه چیز را در اختیارتان بگذارد. مسئله اصلی این است که میگویند بی مایه فطیر است. اگر پول نداشته باشید، نمیتوانید برنامههای فرهنگی خود را نیز اجرا کنید و سازماندهیهای خاص سیاسی خود را انجام دهید. ورود در مسائل اقتصادی، به تبع آن بود. طبیعی است که وقتی با این امکانات و جایگاه، وارد مسائل اقتصادی شود، فساد هم در آن سر درآورد. این که درآورده یا نیاورده است را نمیدانم، آن را مردم باید قضاوت کنند که البته قضاوت عمومی در این مورد وجود دارد.
او سپس تصریح میکند: الان بحث جدی وجود دارد، یعنی باید وجود داشته باشد که به نظرم ظهور سپاه در مقطع خاصی یعنی جنگ، ضرورتی انکار ناپذیر بود... آن زمان ارتش از هم گسیخته بود. در حقیقت ارتشی وجود نداشت. همه فرماندهان بالای آن یا اعدام شده بودند، یا فرار کرده بودند، یا برکنار شده بودند. ارتش آن زمان ما، ارتش جنگی نبود. به تدریج و در طول جنگ، خودش را پیدا کرد. آن زمان، نیروهای مردمی بودند که میبایست در قالب تشکیلاتی منظم میشدند. ارتش نبود، سپاه این کار را کرد. سپاه تشکیل شد و انصافا از پس این کار برآمد. اما بعد از آن و وقتی کشور در مسیر خود قرار گرفت، آیا باید دو نیروی نظامی در کشور داشته باشیم یا نه؟ آیا به صلاح است یا نیست؟ اگر میخواهیم دو نیروی نظامی داشته باشیم، آیا نیروی نظامی ایدئولوژیک میخواهیم داشته باشیم، یا نیروهای نظامی که مکمل هم در دفاع از وطن و در دفاع از کشور باشند؟ اینها باید در فضای آرام به بحث گذاشته شود!
خاتمی میافزاید: علی الحساب من معتقد هستم که باید مقرر شود نیروهای نظامی به هیچ وجه حق دخالت در مسائل سیاسی را ندارند. در مسائل اقتصادی هم این صراحت در قانون اساسی وجود دارد که شما فقط در زمان صلح و اگر دولت نیاز داشت، این کار را انجام دهید، یعنی به کمک دولت بیایید. نه این که کارتل بزرگی شوند که همه چیز را در دست خود بگیرند. به نظرم اگر این را حل نکنیم، صحبت از دموکراسی و مردمسالاری خیلی جای خاصی در کشور ما پیدا نخواهد کرد.[4]
*خاتمی در حالی بر بحث پیرامون اصل وجود سپاه! و مقولاتی مثل لزوم سیاسی نبودن و یا کار اقتصادی نکردن توسط سپاه تأکید کرده است که جدای از عدم نگاه به دستاوردهای سپاه برای مردم، ایران و انقلاب اسلامی؛ درک درستی هم از مانیفست و چیستی سپاه پاسداران ندارد.
او اولا نمیداند که سیاسی بودن با کار سیاسی کردن دو مقوله متفاوت است و سپاه پاسداران نیز اگرچه مجاز به کار سیاسی نیست اما طبق گفتهای از آیتا... خامنهای در دهه 60، سپاه پاسداران بایستی 100 درصد نظامی و البته 100 درصد سیاسی باشد.
چه اینکه حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی بدون نگرش و هدایتهای سیاسی ممکن نیست. (و خاتمی هم به نیکویی این حقیقت را میداند)
مبحث کار اقتصادی نیز به شرطی تبدیل به یک عامل ملامت میشود که این تشکیلات عمل خود را در ورای روندهای اقتصادی کشور انجام دهد و از همه مهمتر اینکه بعد اصلی مسئله کمک به دولت و مردم نباشد.
سپاه پاسداران نیز در فعالیتهای سازندگی خود بر همین مبنا حرکت میکند و ادعای فسادی که خاتمی مطرح کرده است نیز صرفا یک "هدایت ذهنی" برای القای مفهوم به مخاطبان است نه یک واقعیت!
داشتن دو نیروی نظامی در یک کشور نیز اتفاقا حسن تجربهای است که نظام جمهوری اسلامی ایران آنرا به رخ تحلیلگران امنیتی در جهان کشید و مواهب این امر پس از 41 سال از وقوع انقلاب اسلامی کاملا برای مردم نیز هویداست.
آنهم یک نیروی نظامی چندکارکردی که البته به مقتضای ماهیت خود، اصلیترین دشمن براندازان نظام در طول چند دهه گذشته بوده است که توانست در تمام ابعاد سیاسی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی و... در مقابل آنها قد علم کند.
در اینجا لازم به توضیح است که ادعای دموکراسی و مردمسالاری از زبان کسی مثل خاتمی نیز از طنزهای روزگار است!
چه اینکه فردی از دموکراسی حرف میزند که خود و جریان متبوعش در سال 88 نشان دادند طاقت پذیرش رأی مردم را ندارند و یا در انتخابات مجلس یازدهم نیز دست به رفتار "تحریم انتخابات" زدند.
این قضاوت حتما بایستی از سوی مردم انجام گیرد که امثال خاتمی برای دفاع از دموکراسی صادقترند یا نهادی مثل سپاه که در جهت تقویت مردمسالاری دینی؛ از عمران و آبادانی گرفته تا امنیت نظامی و سیاسی مشغول کار کردن برای مردم است تا زمینه بهتری برای کارآمدی نظام و افزایش مشارکت مردم فراهم بیاید؟!
***
1_ www.irna.ir/news/84063609/
2_ http://www.armanmeli.ir/fa/print/main/298577
3_ mshrgh.ir/1088498
4_ https://etemadonline.com/content/436981