ماهان شبکه ایرانیان

مسئولیت، سنگِ‌ بنای تربیت

انسانی هم که در مجهولات غوطه می خورد و هرگز به مسئولیت نرسیده است، چگونه به تربیت خویش یا دیگران روی بیاورد و با چه معیاری و میزانی به باید و نباید برسد و مطابق آن عمل کند؟ اینجاست که ضرورت طرح مسئولیت به عنوان زیربنای مباحث تربیت معین می شود

مسئولیت، سنگِ‌ بنای تربیت

انسانی هم که در مجهولات غوطه می خورد و هرگز به مسئولیت نرسیده است، چگونه به تربیت خویش یا دیگران روی بیاورد و با چه معیاری و میزانی به باید و نباید برسد و مطابق آن عمل کند؟ اینجاست که ضرورت طرح مسئولیت به عنوان زیربنای مباحث تربیت معین می شود. علی صفایی حائری که در عمده مباحث به جا مانده از ایشان تربیت عنصری اصلی و زمینه ای است، آن گاه که درباره تربیت به ارائه نظرات خود می پردازد، نوآوری های گوناگونی از خود بروز می دهد. به عنوان مثال پیش از طرح مباحث تربیت باید بدانیم او این عرصه را به دو بخش تربیت انسان قبل از بلوغ و انسان بعد از بلوغ تقسیم می کند و معتقد است تربیت به عنوان هدف اصلی رسالت انبیاء ویژه افراد بالغ بوده و اگر آن ها از تربیت کودک غافل نبوده اند، از آن رو است که تربیت صحیح کودک زمینه تربیت انسان بعد از بلوغ را فراهم می آورد. این تقسیم بندی تربیت براساس متربی، در دو «کتاب مسئولیت و سازندگی» و «تربیت کودک»، آن گاه که به تعریف و سپس روش و عوامل تربیت می پردازد به طور واضح مشخص است.

این در حالی است که گره خوردگی مفهوم تربیت با کودک، هر چند در سالیان اخیر با گشاده دستی برخی از مسئولان آموزش و پرورش و دیگر کانون های متمرکز بر امر تربیت، دامنه اش به نوجوانان نیز رسیده، اما هنوز به کارگیری آن درباره بزرگسال رواج چندانی نداشته و به دنبال خود مجموعه ای از ابهامات را یدک می کشد.

از دیگر نوآوری های علی صفایی در شکل ارائه بحث، نحوه ورود ایشان به مسائل برای حل و فصل و پاسخگویی است که ایشان را از دیگران متمایز می کند. سوای از اینکه خروجی و ثمره بحث چه چیز است، نقطه آغاز و شروع در اندیشه صفایی اهمیتی ویژه دارد. به عنوان مثال در مباحث تربیتی سنگ بنا را از بحثی با عنوان «مسئولیت» می گذارد و در تعریف آن می گوید: «مسئولیت درختی است که زمینه اش شناخت ها و ریشه اش اعتقاد ها و بهارش بحران ها و حادثه ها و گرفتاری ها هستند. هنگامی که زمینه ها غنی و سرشار و ریشه ها محکم و زنده بودند، در هر بهاری این درخت شکوفه می دهد و بار می آورد و حتی هیچ آفتی نمی بیند، چون آفت ها از کمبود تغذیه و فقر زمینه ها مایه می گیرند.» این نحوه از تعریف یعنی نظریه پرداز تربیت، منعزل و جدا افتاده از جامعه به گوشه ای از غارعلمی نخزیده که در وسط میدان ایستاده و در مقام یک مربی در موجزترین بیان آسیب ها را عیان نموده و ریشه آن ها را نشانه می رود. او معتقد است اگر شاخ و برگ متربی و انسان با رسیدن هرحادثه و گرفتاری و وزیدن هر نسیم بلا و باد ابتلا می ریزد و به سرعت تغییر شکل می دهد و گاه تمام ریسیده مربیان را پنبه می کند و متربی در بهاری دیگر جوانه ای نمی زند و دچار آفات مختلف می شود؛ چون «زمینه ها» یعنی «شناخت و بینش» غنی نیست و «ریشه ها» یعنی «اعتقادها» محکم نیست و چرا اینگونه است؟ چون مربی تربیت را آغاز کرده و روش های گوناگون آن را به کار گرفته بدون آنکه «انسان و هستی و نقش انسان در هستی» را مشخص و روشن کند. «در زمینه ای که انسان مجهول است و هستی مجهول است و نقش انسان هم مجهول، در این زمینه، ریشه عقیده ای زنده نخواهد ماند و در این کویر اعتقادی سبز نخواهد شد و مسئولیتی نخواهد رویید.»

پس باید انسان و هستی و نقش انسان در هستی را شناخت و در حالی که هر سه هنوز ناشناخته و مبهم هستند، اگر آدمی مسئولیتی بپذیرد یا در جهت خوب بودن تلاش نماید، به تعبیر صفایی این فرد «جداً آدم مفلوکی است»؛ چراکه هیچ توجیهی برای برداشتن بار مسئولیت و خوب ماندن وجود ندارد جز رفتار بر طبق عادات و عمل بر مبنای احساسات و البته حماقت.

او معتقد بود «مسئولیت رابطه مستقیمی با شناخت ها و با شناخت حکمت و شعور در هستی دارد. مسئولیت هنگامی مفهوم پیدا می کند که در هستی خدایی و حکمتی و شعوری باشد. در هستی لش و احمق، دیگر مسئولیتی نیست. در این هستی ابله، خوبی و بدی برابر می شوند و معیاری برای خوبی و بدی باقی نمی ماند. آنجا که بصر نیست چه خوبی چه زشتی!» اینگونه انسان نه دلیلی برای بودن دارد و نه دلیلی برای انسان بودن! حتی اصل انصاف آنجا که می گوید آنچه برای خودت می خواهی برای دیگران بخواه، زیر سؤال می رود که چرا برای دیگران همان را بخواهم که برای خودم می خواهم؟

انسانی هم که در مجهولات غوطه می خورد و هرگز به مسئولیت نرسیده است، چگونه به تربیت خویش یا دیگران روی بیاورد و با چه معیاری و میزانی به باید و نباید برسد و مطابق آن عمل کند؟ اینجاست که ضرورت طرح مسئولیت به عنوان زیربنای مباحث تربیت معین می شود. جالب آنکه همه این گفته ها در حالیست که دیگران مباحث تئوری تربیت را از تعریف تربیت آغاز می کنند و سپس به طرح دیدگاه های خود می پردازند و هرگز به مبانی و زمینه های طرح بحث توجهی ندارند.

اما ایشان بحث را از ریشه ای ترین محل ممکن می آغازد و همین به تنهایی بسیاری از مباحث روبنایی را جهت می دهد و شبهات و اشکالات را پیش از آنکه طرح شوند، رفع می نماید. نحوه آغاز، در فرآیند و نتیجه کار نقش دارد و این در اندیشه صفایی بسیار پررنگ است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان