تحریریه زندگی آنلاین : اختلال شخصیت وابسته یکی از انواع اختلالات شخصیت است، و بسیاری از کسانی که دچار چنین اختلالی هستند از بیماری خود آگاه نیستند، و یا اینکه خود را به ندانستن میزنند. این وابستگی ممکن است اشکال و جنبههای گوناگونی داشته باشد بعضی از افراد به خانوادههایشان وابسته هستند، و بعضی دیگر به همسرانشان و بعضی دیگر وابستگی را نسبت به دوستانشان نشان میدهند. عوامل متعددی در ایجاد این نوع وابستگیها دخیل هستند که میتوان فرد را با وابستگیهایی با عمق زیاد و یا کم مبتلا سازد.
بیشتربخوانید:
چرا وابسته شدید؟
داشتن استقلال یکی از نیازهای اساسی هر انسان است.اگر شما به بهانه عشق یا ترس از تنهایی، محدودیتهای عجیب و غریبی برای شریک زندگیتان وضع میکنید و همیشه از اینکه او را از دست بدهید میترسید، باید بگوییم که به جای عاشق بودن، شما درگیر وابستگی شدهاید؛ وابستگیای که میتواند زندگیتان را از هم بپاشد.ریشه این اختلال غالباً به دوران کودکی بر میگردد و در واقع ممکن است والدین باعث شوند که احساس استقلال در کودک به وجود نیاید و یا به نحوی ناقص در آنها شکل بگیرد. کودکانی که با انجام رفتار مستقلانه و قضاوتهای نادرست از سوی والدین طرد میشوند. به کودک میفهمانند باید تابع رأی و نظر والدینش باشد، این افراد غالباً در زندگیشان وابسته میشوند. فرهنگ نیز در این مواقع تاثیرات خاص خود را دارد. پرورش ویژگیهای خاصی مانند عدم جرأتمندی، فداکاری بیش از حد، نداشتن استقلال و عدم اجازه در تصمیم گیری نقش موثری در ایجاد این نوع اختلال دارد. در بسیاری از فرهنگها این ویژگیها در دختران تقویت میگردد و شاید به همین دلیل است که زنان بیشتر دچار این اختلال میشوند.
درمان وابستگی به همسر یا شریک عاطفی
1. آگاهی و شناخت وابستگی خود و جنبههای متفاوت آن در زندگی:
باید نسبت به رفتارهای وابستهگونه خود شناخت پیدا کنیم تا همه جا آنها را تشخیص دهیم. بایستی دست از توجیه و منطقی جلوه دادن رفتارهای خود بکشیم. شناخت افکار، رفتارها و احساسات ناشی از روابط وابستهگونه باعث میشود کمکم خود را از آنها جدا کنیم و تلاش کنیم واکنشهای دیگری غیر از آنچه تا به حال انجام میدادیم، انجام دهیم.
بیشتربخوانید:
2. با باورهای غلط خود (درباره عشق) مقابله کنید:
یکی از دلایلی که باعث میشود افراد در وضعیت وابستگی باقی بمانند، شناختهای نادرست آنها از مفهوم وابستگی است. بسیاری از اوقات ما نیازمندی خود به دیگری، اطاعت از او، ترس از دست دادن او و … را به حساب عشق خود میگذاریم و این امر باعث میشود نه تنها از این وضعیت احساس انزجار نکنیم، بلکه آن را برای خود تبدیل به مایه افتخار میکنیم.
3. محل تمرکز خود را عوض کنید: بهخود تمرکز کنید. توجه خود را به حیطههای مختلف زندگی خود معطوف کنید. ورزش کنید. با دوستان خود بیشتر ملاقات کنید. خود را درگیر شغل و فعالیتهای دیگر زندگی کنید. به جنبههای دیگر زندگی خود بها بدهید و خود را متعهد به پیشرفت در سایر حوزههای زندگی کنید. به اندازه کافی برای خود وقت صرف کنید.
4. ارتباطات خانوادگی و دوستانه دیگر خود را گسترش دهید:
هنگام وابستگی به همسر، تمام وقت و انرژی خود را مصروف او میکنید. این امر باعث میگردد تا در انزوا قرار بگیرید، از دیگران جدا بیفتید و ارتباطات عاطفی و اجتماعی دیگر شما قطع شود و همه روابطتان معطوف همسر شود. ارتباطات قدیمی خود را مجدداً احیا کنید. به دوستانتان تلفن و ایمیل بزنید. روابط اجتماعی جدیدی ایجاد کنید.
5. کارها و فعالیتهایی که پیشتر از انجام آن لذت میبردید را مجدداً شروع کنید:
پس از قرار گرفتن در رابطه وابسته، فرد در طول زمان تنها به فعالیتهایی میپردازد که مطلوب همسر یا شریک زندگی خود است و در نتیجه از فعالیتهایی که از آن لذت میبرده است و یا در آن استعداد و مهارت داشته است دست میکشد. برای رهایی از وابستگی به شریک عاطفی شما باید مجدداً فعالیتهایی را که در گذشته از آنها لذت میبردید و احساس قدرت و توانایی در آنها میکردید را شروع کنید.
6. تلاش کنید برای شاد بودن و احساس خوب کردن به دیگری وابسته نباشید:
این کار نیازمند یادگیری و تمرین است. در هنگام برخورد به یک مشکل بهخود بگویید: اگرچه در کنار او بودن و به او گفتن ممکن است حال من را بهتر کند، ولی من باید راه دیگری غیر از این بیابم. من باید یاد بگیرم تا بتوانم به خودم برای آرام شدن تکیه کنم و سریعاً مانند همیشه سراغ دیگری نروم.
بیشتربخوانید:
7. به نیازهای عاطفی و روانی خود بیشتر توجه کنید:
از اوقات تنهایی خود لذت ببرید. رفتارهای خودآسیبزننده گذشتهتان را با رفتارهای مبتنی بر خوددوستی جایگزین کنید. بهطور مداوم کارهای انگیزهبخش انجام دهید. بخشها و احساسات آسیبپذیر وجود خودتان را بپذیرید. تجربه کنید، علاقه دارید روز خود را چگونه بگذرانید، شخصی که احساسات و نیازهای خود را بهتر میشناسد، زمانی که با چیزی موافق نیست بهراحتی نه میگوید؛ زیرا علایق و نیازهای او در علایق و نیازهای دیگری گره نخورده است.
8. عزت نفس خود را افزایش دهید: وابستگی عاطفی به همسر معمولاً از کمبود عزت نفس ناشی میشود. من، برنامههایم، نیازها و خواستههایم آنقدر مهم نمیباشند تا بر روی خودم تمرکز کنم، پس بر روی دیگری متمرکز میشوم.
9. برای روابط خود با دیگری چارچوب و حد و مرز تعیین کنید:
روشن و قاطع چیزهایی که برای شما مهم هستند را روشن کنید و بر سر آنها محکم بایستید. در ابتدا لازم است حد و مرزهایتان را برای خودتان مشخص کنید، کجا محدودیت قائل هستید و کجا نه، و سپس آن را به دیگران اعلام کنید.
10. کمک حرفهای بگیرید:
گاهی به تنهایی نمیتوان از وابستگی به شریک عاطفی رها شد. با یک مشاور صحبت کنید. کمک حرفهای به شما باعث میشود به نقاط قدرت و قوت خود آشنا شده و انگیزه کافی برای تغییر را در خود بیابید. با کمک مشاور میتوانید به کودکی خود برگردید و دلایل وابستگی عاطفی به همسر را در آنجا بیابید. احساس عجز، ناتوانی، شرم و حقارت خود در کودکی را مجدداً تجربه کرده و اینبار
آن تجربیات را با قدرت بزرگسالی خود تغییر داده و از آنها رها شوید. برگشت به دوران کودکی به شما اجازه میدهد تا صادقانه تاثیرات آن دوران را بر سبک رفتار خود درک کنید.وابستگی عاطفی به شریک عاطفی که شامل وابستگی به شوهر و وابستگی به زن هر دو میشود یک بازی دو طرفه است. ترک وابستگی به همسر تا زمانی که هر دوطرف بازی را ادامه دهند تداوم مییابد و زمانی که یک نفر از بازی خارج شود، این نوع رابطه عاطفی پایان میپذیرد. که موجب آزار یکدیگر میشود و همدیگر را در جایگاه مناسبی نخواهند دید. از طرفی اعتماد به نفس یکدیگر را زیر سؤال میبرند.اگر شما جزو افرادی هستید که به همسرتان وابستگی شدید دارید، و بر اساس این نکته که این وابستگی ممکن است زندگی شما را با چالشها و مشکلاتی رو به رو سازد بهتر است سعی کنید این وابستگی را به مرور از بین ببرید.