مقدمه
انقلاب اسلامی ایران، که بزرگ ترین تحول در قرن اخیر است، با ارزش های اصیل و ناب اسلامی همراه است. سرچشمه ارزش های انقلاب اسلامی، دین مبین اسلام است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ارزش های جامعه نیز دگرگون شد و تعلیم و تربیت الهی و توجه به معنویات و فضائل انسانی، جایگاهی ارزش مند یافت. هدف انقلاب اسلامی تلاش برای دگرگونی ارزش ها به سوی نظام اخلاقی بوده است. یکی از مهم ترین راه های حفظ و تداوم انقلاب و دورماندن از رکود این حرکت اجتماعی و فرهنگی، فهم و درک عمیق ارزش ها، بنیادهای انقلاب و انتقال آن به نسل های آینده است. همچنین برای بقای جامعه و بروز رفتارهای انسانی نیاز به اقامه ارزش ها در جامعه است؛ زیرا بدون انطباق رفتارها با ارزش ها، جامعه قدرت ادامه حیات ندارد؛ قوام هر جامعه ای به ارزش های آن جامعه بستگی دارد.
ویژگی مطلق بودن و یکپارچگی ارزش های اسلامی به ایجاد وحدت و انسجام جامعه منجر می شود. ارزش های مطلق و واحد نیز به رفتارهای هماهنگ می انجامد. این رفتارها که ناشی از عقاید و ارزش های اسلامی هستند، از یکپارچگی ارزش های اسلامی سرچشمه گرفته اند و به ایجاد وحدت و همگرایی و انسجام در جامعه کمک می کنند. این ارزش های دینی در جایگاه اهدافی که تعالی جویی جامعه را ارضا می کنند، اهمیت اساسی دارند.[1]
نقش و کارکرد مدیران نظام اسلامی مهم ترین و تاثیر گذارترین حوزه ای است که در فرآیند دستیابی به آینده انقلاب اسلامی و تحقق آرمان ها خود را نشان می دهد. البته در دیدگاه امام و رهبری نقش مردم و مدیریت نظام اسلامی همراه و همگام دیده شده است، اما بر واقع بینی و آرمان گرایی و عملکرد مفید در عرصه مدیریت کلان و جزیی نظام تاءکید داشتند؛ زیرا پس از منصب رهبری کارگزاران نظام می توانند از جنبه مثبت و منفی در تمام ابعاد زندگی مردم اثر داشته باشند.
بایسته های حوزه در اندیشه امام و رهبری برای حفظ و پویایی فقه جواهری، طراحی برنامه های دقیق آموزشی، تبلیغی و تحقیقی است تا حوزه بتواند نبض تفکر و نیاز فرهنگی و عقیدتی آینده جامعه را همیشه در دست داشته باشد.
تجربه مدیریتی بیانگر آن است که فعالیت و حضور قشر دانشگاهی در این عصر بیشتر از سایر اقشار جامعه است. از این رو امام و رهبری همواره بر تهذیب دانشجویان و اسلامی شدن دانشگاه ها و تقویت جهات معرفتی و دینی دانشجویان و دانشگاهیان تاءکید داشته و دارند. زیرا تاءثیر گذاری مدیران عالی و میانی در فرهنگ و رفتارهای جامعه بیش از دیگران و حتی در بعضی موارد از روحانیون هم بیشتر است. امام تاءثیر این قشر آینده ساز را در سعادت و شقاوت جامعه بسیار مهم می داند.
1. تعریف مدیریت
مدیریت علم و هنر، برنامه ریزی، هماهنگ کردن، رهبری و کنترل فعالیت های مختلف بمنظور نیل به هدفی مشخص است[2] و این علم و هنر در زیباترین و والاترین چهره اش در سیره نبوی و پیروان راستین این مکتب حیات بخش قابل مشاهده است.
2. اصول مدیریتی از نگاه امام خمینی رحمه الله علیه
در نظام ارزشی انبیا، انسان کون جامع و حقیقت انسان، جامع همه کمالات تمام موجودات و مخلوقات است. امام خمینی (ره) در این باره می نویسد:
«بدان که انسان تنها وجودی است که جامع همه مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هر چه در آنهاست در وجود انسان پیچیده و نهان است چنانکه خدای تعالی می فرماید: و علم آدم الاسما کلها»[3].
انبیای الهی امانتدارانی هستند که امانتشان انسان است. آنان با مدیریتی الهی انسانها را به سوی حقیقتشان سیر می دهند که اگر آدمیان در مدار توحید قرار گیرند واجد همه ارزشها و اگر در مدار شرک قرار گیرند واجد همه ضدارزشها می شوند.
چنین مدیریتی از اصولی پیروی می کند که این سیره در پیروان پیامبر و ائمه و در کلام و عمل امام خمینی به وضوح قابل مشاهده است.
اصل اول: قلوب دست خداست
حضرت امام خمینی می فرماید:
«راه بدست آوردن قلوب ملت این است، دل مردم مسلم، با اسلام به دست می آید. رگ خوابشان را ما فهمیدیم. قلوب مسلمین را باید توسط اسلام جلب کرد. «الا بذکرالله تطمئن القلوب.»[4] تمام قلوب دست خداست. مقلب القلوب خداست. به خدا متوجه شو تا دل های مردم به تو متوجه شود».[5]
اصل دوم: اصلاحات خود با سیر عبودیت
حضرت امام خمینی در این باره می فرماید:
«کسی که با قدم عبودیت سیر کند و داغ ذلت بندگی را در ناحیه خود گذارد وصول به عز ربوبیت پیدا می کند. طریق وصول به حقایق ربوبیت سیر در مدارج عبودیت است و آنچه در عبودیت از انیت و انانیت مفقود شود در ظل حمایت ربوبیت آنرا می یابد تا به مقامی رسد که حق تعالی سمع و بصر و دست و پای او شود، چنانکه در حدیث صحیح مشهور بین فریقین وارد است و چون از تصرفات خود گذشت و مملکت وجود را یکسره تسلیم حق کرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانی در عز ربوبیت شد صاحب خانه خود متصرف در امور گردد، پس تصرفات او تصرفات الهی گردد، چشم او الهی شود و با چشم حق بنگرد و گوش او گوش الهی شود و به گوش حق بشنود»[6].
اصل سوم: رحمت و محبت در کارها
حضرت امام خمینی نیز که دست پرورده این مکتب است معتقد است همه موجودات به رحمت وجود یافته اند و به رحمت کمال می یابند و نظام عالم به رحمت برقرار است چنانکه می فرماید:
«رحمت رحمانیه مقام بسط وجود است و رحمت رحیمیه مقام بسط کمال وجود. پس با رحمت رحمانیه اصل وجود ظهور یافته، با رحمت رحیمیه هر چیزی به کمال معنوی و هدایت باطنی خود می رسد و خداوند رحمان است نسبت به همه خلق خود و رحیم است بر مومنان بطور اختصاص»[7].
اصل چهارم: سعه صدر
حضرت امام خمینی داشتن سعه صدر است و شرح صدر بود چنانکه حتی به مخالفان و دشمنان خود نیز سخت نمی گرفت چنانکه نقل شده است که:
«شبی که نیروهای کمیته استقبال از امام، چند تن از وابستگان و سرسپردگان رژیم ستمشاهی را دستگیر و به پشت مجلس سابق در میدان بهارستان منتقل کردند (امام و دیگران از همان غذایی که طبخ می شد مانند عدس پلو یا آبگوشت تناول می کردند). ما از همان غذاها برای بازداشت شدگان بردیم. یکی از آنان به من گفت: من از این غذاها نخورده ام برای من مرغ بیاورید. این مطلب را به امام گفتیم. امام فرمودند: هرچه دوست دارند نزدشان ببرید. شب بچه ها مجبور شدند برای آنها از بیرون زرشک پلو با مرغ تهیه کنند»[8].
اصل پنجم: تبعیت و اطاعت
حضرت امام خمینی در این باره می فرماید: «چون رسول ختمی عبد حقیقی فانی در حق است، اطاعت او اطاعت حق است... و عبد سالک باید از خود مراقبت کند که قصور در طاعت رسول، که طاعت الله است نکند تا از برکات عبادت که وصول به بارگاه قدس است به دستگیری ولی مطلق محروم نشود، و بداند که کسی را بی دستیاری ولی نعم و رسول اکرم (ص) به بارگاه قدس و جایگاه انس بار ندهند»[9].
اصل ششم: مشورت و تصمیم گیری در امور
مهمترین ساز و کاری که امام برای جلوگیری از اشتباه ولی فقیه در تصمیم گیری توصیه می کند، مشورت است که از دستورات اسلامی است.[10] حضرت امام به رهبران پس از خود توصیه می کند: «در امور مهم با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید»[11].
اصل هفتم: نصیحت و انتقاد پذیری
امام معتقد بود که در جامعه اسلامی هیچکس از انتقاد بری نیست چرا که عدم انتقاد از کسی به این معناست که او از هر عیب و نقصی مبراست در حالیکه «هیچ کس و هیچ دستگاهی و هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که من هیچ نقص ندارم، اگر کسی ادعا کرد این را این بزرگترین نقصش همین ادعاست»[12].
3. شیوه های مدیریتی ارزش های انقلاب اسلامی
آشنایی با مدیریت در رهبری امام خمینی رحمه الله علیه و تدوین و تبویب این روش، از ضروریات قطعی انقلاب اسلامی است و نیاز شدیدی به آن احساس می شود. امام خمینی رحمه الله علیه در بازه زمانی 1342 تا 1368، رهبری و مدیریتی ظفر مندانه و حکیمانه از خود نشان داده است.[13]
روش های مدیریتی، حکومتی و رفتارهای سازمانی در سازمان های مختلف، متفاوت است و منشا این تفاوت ها پای بندی هر یک از آنها بر یک سری ارزش ها و بینش های خاص است. امام راحل رحمه الله علیه بینش توحیدی و آخرتی داشت و ارزش های توحیدی را پذیرفته و در چهل حدیث خود آورده بود، روشش در اداره جامعه خدمت به خلق، قانون مداری، شایسته سالاری، عزل و نصب عادلانه و برخورد کریمانه و مانند این ها گردید.[14]
اصول گرایی و اقتضاء گرایی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه در سیره مدیریتی ایشان، تماما بر دو دستگاه ارزشی و بینشی استوار بوده است. از این رو هر دو سیره، اصیل و ارزشمند و توحیدی است. لذا امام خمینی رحمه الله علیه عمداً و عمدتاً تصمیمات و احکام تکلیفی و وضعی خود را منتسب به شرع و اسلام و ارزش های اسلامی می نمود، تا ارتباط سیره مدیریتی ایشان با مبانی ارزشی و اعتقادی برای انقلابیون و امت اسلام روشن گردد.[15]
4. مدیریت حوزه ها از منظر امام راحل رحمه الله علیه
امام خمینی در 5 بهمن 1365 در سخنرانی ای در جمع شورای مدیریت حوزه علمیه قم در باره لزوم توجه به حوزه علمیه و تلاش برای حفظ فقه سنتی در حوزه می فرماید:
«من چنانچه سابقاً نیز گفته ام، راجع به حوزه علمیه، عقیده ام بر این است که باید به آن بیشتر از همه چیز توجه کرد؛ چرا که حوزه علمیه اگر درست بشود، ایران درست می شود. و اگر- خدای نخواسته - در حوزه علمیه فسادی به وجود آید - و لو در دراز مدت - در سرتاسر ایران آن فساد پیدا می شود»[16].
امام (رحمه الله علیه): در چگونگی مدیریت حوزه ها چند محور را مد نظر داشت:
- دوری از تشریفات
- حوزه فقهات محور
- زود بازدهی[17]
1-4. دوری از تشریفات
یکی از مهمترین دغدغه های امام در اصلات حوزوی این بود که حوزه نباید دچار تشریفات و زرق و برق گردد. سال 1366، شورای مدیریت حوزه از حضرت امام تقاضای مساعدت می کنند. این مطلب را حاج سید احمدآقا خدمت امام گزارش داده و می نویسند: «پدر و مراد بزرگوار. پس از سلام، زمانی که شورای مدیریت حوزه علمیه قم خدمت حضرت عالی رسیده بودند تقاضای کمک برای پیشبرد امور مربوط به حوزه را کرده بودند، حضرت عالی فرموده بودید: مسأله را به احمد بگویید تا او دنبال کند. قرار بر این شد که شورا در نامه ای به حضرت عالی مقدار احتیاجشان را بنویسند، آنان پس از بررسی، نامه ای برای حضرت عالی نوشتند... که در صورت عدم پرداخت پول از طرف شخص جنابعالی از بنیاد مستضعفان به آنها کمک گردد. نامه مذکور خدمتتان تقدیم شد. حضرت عالی فرمودید: «چنین کاری را انجام نمی دهید و از طرف شماها به بنیاد چیزی گفته نشود هر چه پول و ساختمان زیاد گردد درس و معنویت کم می شود.» و چند بار دیگر هم تقاضای برادرانمان را عنوان نمودم باز فرمودید: «من خیال می کردم آقایان پنجاه هزار تومان احتیاج دارند». خدمتتان عرض کردم: اگر چنین بود خودشان می پرداختند... برای آقایان شورا مسأله حل نشده است و عقیده شان این است که: «تو (احمد) نخواسته ای نظر مبارک حضرت امام را که با این مسأله موافق بوده است به مسئولین حوزه ابلاغ کنی و یا شما یاد امام نیاورده ای که حضرت امام در این قضیه پول مورد احتیاج شورا را بپردازند... به حضرت امام عرض کن که اگر مسئله ای را به شما محول می کند، بعد موافقت کنند که موجب این گونه حرفها نشود.»[18]
حضرت امام در پاسخ مرقوم می دارند: «نظر من همان است که قبلًا کراراً گفته ام: من با این تشریفات مخالفم، و برای حوزه علمیه مضر می دانم. اساسْ اسلام و تحصیل است که با این نحو زیاده روی ها منافی است.»[19]
در پایان این مختصر، آخرین وصیت امام در وصیتنامه سیاسی- الهی را یادآور می شویم که به حوزویان تأکید کرده اند:
«وصیت این جانب آن است که در همه اعصار خصوصاً در عصر حاضر که نقشه ها و توطئه ها سرعت و قوّت گرفته است، قیام برای نظام دادن به حوزه ها لازم و ضروری است؛ که علما و مدرسین و افاضل عظیم الشأن صرف وقت نموده و با برنامه دقیق صحیح حوزه ها را و خصوصاً حوزه علمیه قم و سایر حوزه های بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند.»[20]
2-4. حوزه فقاهت محور
محور تمام حوادث و رخداد های بشری مجتهدان و فقها هستند. و به همین دلیل همراه با پیشرفت علوم بشری فقه نیز باید پویا و جواب گوی علوم و نوآوری های بشر باشد امام رحمه الله علیه رسما خود را طرفدار فقه جواهری و سنتی می دانست (در پاسخ به نامه ی محمد علی انصاری)،[21] و در عین حال فقه را پویا می دانست.[22]
همچنین ایشان در رابطه با فقه سنتی می فرمایند:
«من چنانچه سابقاً نیز گفته ام، راجع به حوزه علمیه، عقیده ام بر این است که باید به آن بیشتر از همه چیز توجه کرد؛ چرا که حوزه علمیه اگر درست بشود، ایران درست می شود. و اگر خدای نخواسته در حوزه علمیه فسادی به وجود آید - و لو در دراز مدت در سرتاسر ایران آن فساد پیدا می شود و آنها که همیشه در فکر بوده اند که در حوزه علمیه نفوذ کنند، به همین خاطر است. نفوذ آنها، نفوذ ظاهری نیست که معلوم باشد فلان آقا نفوذی است. چه بسا بیشتر از شما اظهار دیانت بکند، مع ذلک، در موقع مناسب کارش را انجام دهد. اینها از مشکلات حوزه است. و قضیه تحصیل هم باید به نحوی باشد که فقه سنتی فراموش نشود. و آن چیزی که تا به حال اسلام را نگه داشته است، همان فقه سنتی بوده است. و همه همتها باید مصروف این بشود که فقه به همان وضعی که بوده است، محفوظ باشد. ممکن است اشخاصی بگویند که باید فقه تازه ای درست کرد که این آغاز هلاکت حوزه است و روی آن باید دقت بشود.»[23]
ایشان معتقد بودند که در فقه پویا و بالنده اصول ثابت و همیشگی حفظ می شود و تمدن و علوم بشر در راستای با آن اصول تفسیر و تحلیل می شود و نیازش را برطرف می کند.
اصل و اساس حوزه علمیه فقه و فقاهت و فقیه هست و این به معنای حذف و از بین رفتن تخصص و علوم بشری نیست بلکه پایه و اساس فهم و علم، فقه و روش فقیهانه است به عبارت دیگر مفسر، متکلم، مدیر و دیگر متخصصان علوم ملزم به داشتن علمی اساسی به نام فقه هستند و الا به نهایت کمال و آسیب گریزی و نیل به اهداف عالیه و رشد بشر پیدا نمی کند.و اگر فقاهت از حوزه جدا شود مغز و قلب و باطن حوزه از آن جدا شده و ظاهر آن باقی مانده که ناقص هست و دیگر قدرت اداره انسان و جامعه را نخواهد داشت.[24]
3-4. زود بازدهی
امام (ره) معتقد بودند که بازدهی حوزه نباید خیلی طولانی شود. میگفتند کسانی که در آرزوی اجتهاد به سر می برند و جامعه نیاز به امامت و قضاوت آن ها دارد و توان این امور را هم دارند اگر اجابت نکنند باید منتظر عذاب الهی باشند.[25]
حوزه به عنوان ریشه و اساس جامعه باید نیاز های جامعه و بشر را برطرف کند پس دیر بازدهی نقطه مقابل این وظیفه اصلی و آرمان هست بر این اساس حوزه علمیه باید فقیه و عالمان کارآمد را به سرعت و کمال به بطن جامعه منتقل کرده تا احساس نیاز نشود و در امورات جامعه بشری نقصان راه نیابد و روشن فکر مآب ها جایگزین فقیهان کارآمد نشوند.
5. مدیریت دانشگاه از منظر امام راحل رحمه الله علیه
امام خمینی(ره) در بیانات متعدد خویش با عبارات گوناگون این مطلب را متذکر شده اند که «دانشگاه، مبدأهمه تحولات است»[26] همچنین در مواردی دیگر با به کارگیری اصطلاحات «مقدرات» و «سرنوشت»، دانشگاه را منشأ این سرنوشت جامعه میدانند و آن را در رأس امور میخوانند؛ از جمله: «مقدرات این مملکت، دست این دانشگاهیهاست».[27]
دانشگاه از دیدگاه امام خمینی(ره) آنقدر اهمیت دارد که اگر نقش واقعی خود را نداشته باشد، همه چیز مملکت از دست خواهد رفت. ایشان در جمله ای این اهمیت را گوشزد کرده اند: «اگر دانشگاه را ما سست بگیریم و از دست ما برود، همه چیزمان از دستمان رفته است»[28] بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که دانشگاه هم منشأ دردها و فسادهای موجود و هم منشأ اصلاح کشور است و بسته به این که دانشگاهها، استادان و دانشجویان چه جهت گیریهایی داشته باشند، ثمرات آن نیز مشخص خواهد شد.
6. نقش دانشگاه و انقلاب فرهنگی
دانشگاه و دانشجویان دست پر قدرت انقلاب اسلامی بودند و دانشگاه یکی از ارکان و اتاق فکرهای بنیادی انقلاب بود و بستری که هم چشم انقلابیون و دشمنانش به آن دوخته بود، بعد از پیروزی بر دشمن این اتاق فکر، با افراد قدرتمند دارای شورو فکر و قدرت پیشبرد اهداف، برای همه طمع برانگیز بود در ضمن انقلابی که محور آن اسلام بود نیاز داشت به چنین دست قدرتمندی که محافظ و پیشبرنده اهداف اسلام و انسانیت و انقلاب باشد که تا آن زمان به علت بی کفایتی مسئولین و دشمنی کفار فراموشی دست داده بود و نیازبه پالایش داشت و همه گروه ها در پوشش دلسوزی برای سهم خواهی به میدان رقابت آمده بودند که بخاطر تعارض اهداف انقلاب و رویکرد فعلی دانشگاه بعضی ازهمین گرگ صفت های دلسوز با فشار باعث تعطیلی دانشگاه ها شدند که معمار انقلاب اسلامی دست این خبیثان راقطع کرده و با دستور به مرحوم باهنر شورایی راتشکیل دادند موسوم به ستاد انقلاب فرهنگی و با این تدبیر دیگر گرگ صفت ها خانه نشین شدند و دانشگاه به روال معمول که همان تحصیل و انقلابی پروری بود سوق داده شد وبعد از آن واقعه ای بزرگ و گامی استقلال طلبانه و فتح الفتوح و یوم الله تسخیر لانه و قطع دست های پشت پرده بود که در آبان 58 با دستان پرقدرت اسلام و انقلاب که دانشجویان پیرو خط امام بود به وقوع پیوست و فصل زرین انقلابمان گشت و در ادامه این تحولات تشکیل دانشگاه آزاد بود که به محیط دانشگاه وسعت بخشید.
7. وحدت حوزه و دانشگاه
وحدت حوزه و دانشگاه یکی از راهبردهای مهم فکری و رفتاری حضرت امام خمینی(س) برای اعتلاء و پیشرفت ایران اسلامی بود، که از همان ماه های آغازین نهضت اسلامی و تأسیس نظام از سوی ایشان طرح و تعقیب شد. یکی از نیازهای مبرم جامعه ی ما اکنون و همچنان پس از این، تحلیل و بررسی موشکافانه ی این آرمان است.
امام خمینی(ره) اهمیت زیادی برای وحدت حوزه و دانشگاه قائل بودند. آنچه در ادامه این مطلب می آید گوشه ای از سخنان ایشان در این رابطه است:
«با وحدت این دو قطب متفکر،کشور عزیز به رشد واقعی و ترقی و تعالی حقیقی می رسد. علما و دانشمندان این دو مرکز لازم است کوشش کنند در پیوند دادن این دو قشر عزیز. و باید بدانند که نه دانشگاهی بدون روحانی می تواند به استقلال برسد و نه روحانی بدون دانشگاهی. عزیزان من! اگر اسلام را می خواهید و کشور را، به فرمان خدای متعال گوش فرا دهید و اطاعت کنید که می فرماید:
و اطیعواالله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم اختلاف و نزاع، شما را به شکست می کشد و قدرت را از شما سلب می کند، و رنگ و بوی شما را در جوامع بشری می برد. واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا. شما این را بدانید که هدفی که برای اینها هدف صحیح است روحانیت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اینها الان وحشت دارند از اینکه دانشجو با روحانی می روند، با هم می خواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف کنند. این یک وحشتی است الان از برای اینها. ائتلاف این دو قشر یعنی، ائتلاف همه ملت.اینها سالهای طولانی زحمت کشیدند و این دو قشر را از هم جدا کردند، نقشه بود، نه اینکه همین طور من باب اتفاق در دانشگاه، به روحانی فحش می دادند و در محیط روحانی، به دانشگاهی. مسئله اتفاقی نبود، مسئله ای بود که در گوشها خواندند. هی تمام رسانه ها که به خدمت آنها بود، در مقابل روحانیون ایستاد و هی فحاشی کرد. شعرایشان آن شعرها را گفتند: تا آخوند در این مملکت هست، این مملکت درست نمی شود مقصد این بود که این دو تا طایفه از هم جدا بشوند، دانشجو پهلوی آخوند ننشیند. اینها را مقابل هم قرار دادند؛ برای اینکه می دیدند که اگر اینها با هم باشند، کارشان زار است. حالا هم از آن خیال، اینها منصرف نشدند. شما خیال نکنید که حالا عمال آنها منصرفند. الان هم مثل همان اوایل زمان رضاخان، شروع شده است به حمله کردن به روحانی، در هرجاهست.
شما دو قشری هستید که اگر اصلاح بشوید، اصلاح می شود ملتها. و اگر خدای نخواسته شما اصلاح نشوید، یا منزوی بشوید، مملکتتان و کسانی که می توانند در مملکت کاری بکنند منزوی خواهند شد، و قدرتهایی که منافع خودشان را از دست داده اند به میدان می آیند و یک حکومت وجیه المله می آورند روی کار، و آن حکومت وجیه المله تمام چیزهای ما را به باد فنا خواهد داد.[29]
سیره مدیریتی امام راحل رحمه الله علیه در وحدت حوزه و دانشگاه بر چند محور زیر دور می زند:
1. نهادینه کردن شعار وحدت حوزه و دانشگاه به عنوان یک آرمان
2. ایجاد نمایندگانی در دانشگاه به عنوان سیره عملی مدیریتی.
3. تاکید بر تهذیب و اخلاق در دانشگاه و عدم دخالت در متن علوم دانشگاهی.
4. گزینش اساتید و پاکسازی دانشگاه
5. تاکید بر استقلال دانشگاه[30]
نتیجه گیری
بنابر آنچه در مباحث پیشین گذشت، رکن اصلی شکوفایی استعدادهای بشری در مسیر کمال یابی، مدیریت منابع و شیوه های آن است که امام خمینی رحمه الله علیه در حیات پر برکتشان بیان فرمودند. ایشان حوزه و دانشگاه را چشم و قلب انقلاب می دانستند، و این دو محیط باید جامع افراد و مانع اغیار باشد. و همان طور که در حوزه همراه بودن همه اقشار و فهول بود، و پاکسازی و دور کردن دست سست عنصرها و خشک مقدس ها بود، در دانشگاه هم به عنوان تیغ کارآمد انقلاب تاکید بر پاکسازی افکار و اقشار دانشجو و اساتید باشندتا در آبراه انقلاب و پیشرفت قرار بگیرند.
منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم
2. اقتداری، علی محمد، سازمان و مدیریت، انتشارات دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی دانشگاه، چ هفتم، تهران، بی تا.
3. خمینی، روح الله، صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، تهران، 1368ش.
4. ---------، صحیفه نور، انتشارات طبع و نشر، تهران، 1379 ش.
5. ---------، آداب الصلوة، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، تهران، 1394ش.
6. ذوعلم، علی، انقلاب و ارزش ها. قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، 1379 ش.
7. رجائی، غلامعلی، برداشتهایی از سیره امام خمینی ویژگی های فردی، موسسه چاپ و نشر عروج، بی جا،1393 ش.
8. غریبی اندبیلی، رشید، وحدت حوزه ودانشگاه در اندیشه حضرت امام خمینی رحمه الله علیه، بی جا، 1390ش.
9. فهری زنجانی، احمد، پرواز در ملکوت (اسرار الصلوة): شرح و تفسیر آداب الصلوه حضرت امام خمینی (ره)، انتشارات فیض کاشانی، تهران، 1391 ش.
10. قوامی، صمصام الدین، مدیریت امام خمینی رحمه الله علیه، انتشارات یاس نبی، 1393ش.
11. محمد بن علی ابن عربی، نجیب مایل هروی، حسین بن حسن کمال خوارزمی، شرح فصوص الحکم، انتشارات مولی، 1393ش.
پی نوشت ها:
[1] ذوعلم، علی، انقلاب و ارزشها، ص 30.
[2] علی محمد اقتداری، سازمان و مدیریت، چ 7.
[3] قرآن کریم، بقره، آیه 31.
[4] قرآن کریم، رعد، آیه 28.
[5] صحیفه نور، ج 1، ص: 121 - 122.
[6] صحیفه نور، ج 1، ص: 274 - 268؛ امام روح الله خمینی، پرواز در ملکوت(اسرار الصلوة) به اهتمام سید احمد فهری، ص 46.
[7] شرح فصوص الحکم، ص 402 - 0401
[8] غلامعلی رجائی، برداشت هایی از سیره امام خمینی ویژگی های فردی، ص 211.
[9] آداب الصلوة، ص 365، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
[10] صحیفه نور ج 20، ص 194.
[11] صحیفه نور ج 18، ص 43.
[12] صحیفه نور ج 17، ص 161.
[13] قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت امام خمینی رحمة الله علیه، ص 15.
[16] صحیفه امام، ج 20، ص 192.
[17] قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت امام خمینی رحمة الله علیه، ص 247.
[18] صحیفه امام، ج 21، ص 277.
[19] صحیفه امام، ج 21، ص 277.
[20] صحیفه امام، ج 21، ص 435.
[21] صحیفه امام، ج 18، ص 72.
[22] صحیفه امام، ج 21، ص 289.
[23] صحیفه امام، ج 20، ص 192.
[24] قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت امام خمینی رحمة الله علیه، ص 248.
[25] صحیفه نور، ج 21، ص 289.
[26] صحیفه امام، ج 8، ص 64.
[28] صحیفه امام، ج 8، ص 141.
[29] غریبی، اندبیلی، رشید، وحدت حوزه و دانشکاه، ص 11.
[30] قوامی، سید صمصام الدین، مدیریت امام خمینی رحمة الله علیه، صص 256 - 257.