در این بین، آزمونهای استانداردشده -که کنکور به عنوان نمونه ایرانی آن شناخته میشود- از آن روی که سنجهای برای تمایزگذاری بین دانشآموزان در اختیار موسسات آموزشی قرار میدهد، یکی از مولفههای حیاتی مورد استفاده در نظامهای تخصیص دانشآموزان به شمار میرود. نبود راه جایگزین و قابل پیادهسازی برای تعیین سطح تعداد بسیار زیاد دانشآموزان دلیل اهمیت بالای این آزمونهای متمرکز است. شایان توجه است که بهرهگیری از انواع این آزمونها چه در نظامهای تخصیص متمرکز (نمونه نروژ، شیلی و...) و چه در نظامهای تخصیص غیرمتمرکز (مانند آزمون SAT در آمریکا) متداول بوده و این آزمونها معمولا در راستای هدف خود از کارآیی بالایی برخوردار هستند.
در کشور ما، معمولا هزینه بالای کلاسهای آمادگی، اختلاف فاحش مدارس دولتی و غیرانتفاعی، غیرکیفی شدن آموزش دبیرستان، استرس بالای دانشآموزان در سال پیشدانشگاهی و ... به گردن آزمون کنکور افتاده و در تمامی دوران، حذف کنکور به عنوان سیاست اصلی در حوزه آموزش عالی معرفی شده است گویی که با حذف کنکور تمامی بیشمار مشکل آموزش عالی کشور در لحظه رفع میشوند. سوال اینجاست که چرا 144 کشور دیگر با معضلاتی از این دست، یا حداقل با عمقی که کشور ما دچار آن است، دستوپنجه نرم نمیکنند و اینکه اگر نظامهای تخصیص متمرکز و آزمونهای استانداردشده به این میزان مشکلآفرینند، چرا سال به سال به تعداد کشورها و بازارهای با تخصیص متمرکز افزوده میشود؟ شاید تفکر و تعمق درباره همین دو سوال ساده بتواند ما را در مسیر قضاوت درست درباره کنکور یاری کند.
نگارنده معتقد است که کنکور با وجود کاستیهایی که در مقام اجرا درباره آن وجود دارد، در انجام تنها وظیفهاش یعنی «رتبهبندی متقاضیان ورود به دانشگاه» بر اساس توانایی تا حد قابلتوجهی خوب عمل میکند. شاهد این امر هم موفقیت رتبههای بالای کنکور سالهای پیشین در دانشگاههای رده بالای دنیا و همچنین شرکتهای بزرگ کشورهای توسعهیافته است. متاسفانه اظهارنظر درباره عملکرد این دسته از افراد برتر در داخل کشور به دلیل حجم پایین نمونه امکانپذیر نیست! هر چیزی فراتر از این وظیفه یادشده از حدود اختیارات کنکور خارج بوده و مسوولیتی را متوجه آن نمیکند.
بر فرض هم اگر کنکور در تمامی موارد یاد شده گناهکار باشد-که به تنهایی نیست -آیا حذف آن مسائل بیشمار دیگر مرتبط با آموزش عالی را رفع خواهد کرد؟ آیا سیل مهاجرت افراد تحصیلکرده ازجمله پزشکان فروکش خواهد کرد؟ آیا تقاضای شرکت در دانشگاه به دلایل غیرعلمی همچون به تاخیر انداختن خدمت سربازی و بهبود قدرت چانهزنی در بازار ازدواج از بین خواهد رفت؟ آیا عدم ارتباط رشته تحصیلی و زمینه کاری برطرف شده و ارتباط دانشگاه با صنعت برقرار خواهد شد؟ آیا زندگی دشوار و آمار بالای خودکشی رزیدنتها بهبود مییابد؟ آیا تضمینی وجود دارد که در آینده با مافیای امتحان نهایی به جای مافیای کنکور مواجه نباشیم؟ خانمها و آقایان، 144 کشور دیگر از نظامهای تخصیص متمرکز در بازار آموزش بهره میبرند و قلیلی از مشکلات یادشده را تجربه نمیکنند. کنکور مسگری است در شوشتر و گنهکاری که به دنبالش هستید، آهنگری است در جایی دیگر.
*استادیار اقتصاد موسسه پژوهشهای پیشرفته تهران