تجلی آیین سوگواری ماه محرم در فرهنگ مردم ایران (با تأکید بر مراسم پیشواز و سوگواره ها)

یکی از مهم ترین ارکان فرهنگ و جامعه شیعی ایران، هم از لحاظ دینی و هم به لحاظ فرهنگی، مقوله عزاداری ماه محرم است

تجلی آیین سوگواری ماه محرم در فرهنگ مردم ایران (با تأکید بر مراسم پیشواز و سوگواره ها)

مقدمه

یکی از مهم ترین ارکان فرهنگ و جامعه شیعی ایران، هم از لحاظ دینی و هم به لحاظ فرهنگی، مقوله عزاداری ماه محرم است. عزاداری محرم، برای شیعیان، کانون مرکزی دینداری و تجربه دینی و برای نسل جدید، مجرای جامعه پذیری دینی و بستر بازتولید جهان اجتماعی – دینی است. اشکال مختلف این گفتمان و صورتهای گوناگون آیین های عزاداری (دسته های زنجیرزنی، تعزیه و...) نظام منسجم و گستردهای از آیین های مذهبی را حول این گفتمان ایجاد کرده است که سرتاسر یا دست کم بخش اعظم عرصه های حیات دینی مردم را دربرمی گیرد.

در واقع می توان گفت فرهنگ تشیع در ایران و سایر نقاط شیعه نشین، حول محوریت گفتمان کربلا و روایت های تاریخ مند آن شکل گرفته است. برای شناخت فرهنگ شیعی ایران، یکی از مهم ترین و کلیدیترین موضوعات، شناخت حادثه عاشورا و سنت های فرهنگی – دینی شکل گرفته پیرامون این حادثه است.

آیین عزاداری به دلیل نقشی که در حیات مردم داشته، در صور مختلفی تبلور یافته و مردم آن را طی سازوکارها و صورتبندیهای متنوعی بازسازی کردهاند. شکل سنتی تئاتر ایرانی یعنی تعزیه و نیز روضه، سفرههای نذری، دسته های زنجیرزنی، هیئت های سینه زنی یا عزاداری و مجالس مکرر و متعددی که تحت تأثیر این گفتمان، حیات دینی مردم را تشکیل می دهند، همه بیانگر تکثر تجلیات گفتمان کربلا در زندگی مردم هستند.

در محرمالحرام سال ٦١ هجری، کاروان حضرت امام حسین (ع) وارد کربلا شد و سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده می شد، در روزهای تاسوعا و عاشورا که روز نهم و دهم محرم بود امام حسین (ع) و یارانش را به شهادت رساندند. پیشوای هشتم شیعیان امام رضا(ع) درخصوص این ماه فرموده اند:

«در جاهلیت، حرمت این ماه نگه داشته می شد و در آن نمی جنگیدند، ولی در این ماه، خونهای ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمه ها را آتش زده و غارت کردند و حرمت پیامبرص را درباره ذریه اش رعایت نکردند.» (بحارالانوار، ج٢٦: ٢٨٣)

پیشواز ماه محرم

با نزدیک شدن ماه محرم، تمام شهرها و روستاهای ایران آکنده از حزن و اندوه می شود و همه مردم خود را برای مراسم عزاداری ماه محرم آماده می کنند. آماده سازی مساجد، تکایا و حسینیه ها و سایر مراسم پیشواز در پهنه ایران با ویژگی های فرهنگی و جغرافیایی متفاوت، در هر منطقه و هر شهر و روستایی به شکل های مختلف برگزار می شود.

آماده سازی مساجد، تکایا و حسینیه ها

نخستین گام در این زمان، نظافت و آماده سازی مساجد، حسینیه ها و تکایاست. در راه اندازی این اماکن شریف، همه مردم از زن و مرد و پیر و جوان با شور و شوق شرکت می کنند.

در آستانه محرم خیمه ها و چادرهای حسینیه ها و تکایا برافراشته و در و دیوار و صحن این اماکن غبارروبی، نظافت و سیاهپوش می شود. ستونها و دیوارهای حسینیه ها را با اشعار و نوحه هایی در عزای شهدای کربلا می پوشانند. بر سر در حسینیه ها و تکایا بیرق و علم نصب می کنند و صحن حسینیه ها را با فرشهای اهدایی و وقفی می پوشانند. فضای این اماکن با چلچراغ ها و لامپ های رنگی و مهتابی نورباران می شود و بانیان عزای حسینی آنچه را برای ایام محرم و عزاداری نیاز است، تدارک می بینند.

در خصوص کارکردهای مراسم استقبال از ماه محرم می توان گفت که همکاری و مشارکت جمعی با شاخص هایی چون آماده سازی تکایا، حسینیه ها، برپاداشتن چادرها، غبارروبی و نظافت حسینیه ها، تقسیم کار، احترام به بزرگتر در قالب ریش سفید تکیه، الگودهی به کودکان در قالب تقسیم کار در تکیه و جمع آوری نذورات و پول برای برپایی تکیه، در این بخش از آیین خودنمایی می کند.

در مشهد مقدس، غبارروبی و نظافت حرم مطهر امام رضا(ع) در آستانه محرم با دقت و وسواس بیشتری به منظور استقبال از عزاداران حسینی انجام می گیرد. ابتدا خدام حرم، فرشهای کف حرم و صحن ها را جارو و شستشو می کنند و آنگاه به نظافت و تمیز کردن صحن ها، دیوارها، ستونها و درهای حرم می پردازند. چلچراغها را هم با دقت گردگیری و تمیز می کنند تا با درخشش خود بیش از پیش حرم را نورانی کنند و سرانجام ضریح را گردگیری می کنند و با گلاب خالص قمصر شستشو می دهند. پس از فراغت از غبارروبی، خدام حرم با لباسهای سیاه و خدام سادات با حمایل کردن شال سبز، آماده استقبال از زایران و عزاداران می شوند.

امروزه نیز مقدمه عزاداری در مشهد از روز عرفه آغاز می شود. در این روز، دسته ها و هیئت های عزادار در صحن حرم حضور می یابند و به نوحه خوانی و سینه زنی می پردازند و مشرف شدن امام حسین (ع) از مکه به کربلا را محترم می شمارند. (رضایی، مشهد،١٣٧٧) در دستجرد قم، مقدمه مراسم عزاداری، برپاداشتن تکایا بود. به طور معمول ١٠-٥ روز قبل از محرم دست اندرکاران و متولیان هر تکیه، گروهی از نوجوانان را با بیرقی، مأمور جمع آوری نخ و پارچه کرباس می کردند. این گروه که ٤-٣ نفر بودند، از کوچه های محله عبور می کردند و با چاووش «حسین حسین، شهید کربلا حسین» خبر آمدن محرم را به مردم می دادند و اهل هر محله بویژه زنان وسایل لازم را در اختیار آنها می گذاشتند. این کار چندین روز به طول می انجامید.

البته به جز نخ و وسایل دوخت و پارچه، مقداری پول و وسایل دیگر هم جمع آوری می شد. متولی تکیه دو روز قبل از محرم در مسجد یا تکیه از مردم کمک می خواست تا جمع شوند و چادر را از انبار بیرون بیاورند. چادر در محوطه تکیه پهن می شد و جایی که احتیاج به وصله داشت ترمیم می شد، همچنین طناب، بازدید و در صورت احتیاج نوسازی می شد. پس از اینکه از تعمیر چادر و تیرک و طنابها و تهیه میخ های بزرگ آهنی فارغ می شدند، با فراخوان کمک بیشتر از مردم بویژه جوانان که قدرت بیشتری داشتند، در فرصتی مناسب، مراسم برپا کردن چادر برگزار می شد. ابتدا تیر بزرگ محور مرکزی در محل قرار می گرفت. البته این کار از جانب مردی مجرب کارگردانی می شد و سپس طنابهای متعدد در محل های مناسب اطراف اضلاع چادر بویژه تیرکی که متصل به چند طناب قوی و بلند و محکم بود، آماده می شد. سپس به پشت بامهای اطراف تکیه می رفتند.

اگر هم بعضی از این بامها راهرو نداشت، از خانه همسایه ها اجازه ورود می گرفتند و به پشت بام می رفتند. مراسم بر پا کردن چادر همزمان با دستور کارگردان اصلی با سر دادن «یا حسین» آغاز می شد. بعضی تکیه ها خیلی بزرگ بودند و مراسم اصلی عاشورا (تعزیه، نخل گردانی و...) در ظهر عاشورا در این مکان ها به اجرا درمی آمد. جالب اینجاست تا زمانی که محور اصلی تیرک ها (سه تیر پایه اصلی) کاملا استقرار نمی یافت و طنابهای آن بسته نمی شد، صدای «یا حسین» قطع نمی گردید. بعد از اتمام مرحله برپا کردن چادر، متولیان نفس راحتی می کشیدند و همگی به خوردن چای، نان شیرینی و... که مردم آورده بودند، دعوت می شدند. پس از آن نوبت به نظافت و تزیین و سیاهپوش کردن تکیه می رسید. پارچه های مخصوصی که روی آن اشعار محتشم کاشانی (باز این چه شورش است که در خلق عالم است) نوشته شده بود، به همراه پارچه های عزا و سیاه بر دیوارهای تکیه نصب می کردند.

برای تهیه وسایل عزاداری مثل زنجیر، چوبهای مخصوص معروف به «حسن چوب»، سپر، شمشیر، طبل، شیپور، نقاره و لباس تعزیه خوانها، انواع علم و پرچم و بیرق بویژه نخل که سمبل تابوت امام حسین (ع) بود، باید از قبل برنامه ریزی می کردند.

آماده کردن و بستن نخل کاری بسیار پر زحمت و دقیق بود. گاهی یک نخل از صدها قسمت تشکیل می شد. تزیین نخل با پارچه های متنوع مخصوص و نمای جلوی نخل و اطراف آن که گاهی فقط ٣٠ -٢٠ شمشیر، آینه و شمایل به کار گرفته می شد، کار پرزحمتی بود که باید قبل از آغاز محرم مقدمات آن انجام می شد. (سلامی، سمنان، ١٣٨٥)

در سالهای اخیر روستایی ها سنج، طبل، دهل، زنجیر، علم، پرده، پارچه های سیاه، شال، بلندگو و همه آنچه را که لازم است، از شهر خریداری می کنند و به آبادی می آورند، اما در گذشته همه این ابزارها دست ساز صنعتگران محلی بود؛ از جمله نوعی طبل یا دهل محلی به نام آگم «gama» یا آگیم «gima» که از دو یا سه تخته خمیده تشکیل شده بود. این تخته ها را در کنار هم قرار می دادند و میخ می زدند تا به شکل استوانه یا دایره درمی آمد. سپس پوست بز و بزغاله را در آب می خیساندند و پس از دباغی روی طرفین آن می کشیدند و طبلی خوش صدا می ساختند. (رجایی زفرهای، اصفهان، ١٣٨١)

همچنین در گذشته ها که مثل امروز برق نبود، برای روشنایی چند نوع چراغ آماده می شد: چراغ توری که به آن زنبوری هم می گفتند، برای داخل تکیه و راهروها، چراغ گردسوز برای داخل اتاقها و محل های کوچک تر و فانوس برای کوچه های منتهی به تکیه، همه این وسایل نیز نفت سوز بودند. برای دسته هم از مشعل استفاده می شد. (سلامی، سمنان، ١٣٨٥)

یکی دیگر از لوازم مورد نیاز تکیه یا حسینیه، وسایل گرمایشی و سرمایشی بود. وسایل سرمایشی، به دلیل نداشتن برق، فقط بادبزن بود. ضمن آنکه محوطه حسینیه را نیز آبپاشی می کردند. اما در زمستان، بخاری هیزمی و نفتی بود و در حجرهها گاهی کرسی برپا می کردند. همچنین منقل هایی که در آن آتش ذغال روشن می کردند. (همان)

یکی دیگر از اشیای جانبی حسینیه ها در تابستانها بادبزنهای بزرگ سقفی بود که به جای کولرهای برقی امروزی استفاده می شد. به این صورت که قطعه الواری را که بر لبه های یک طرف آن از دو سو پارچه های زمختی را چین داده بودند، از زیر چادر می آویختند و طنابی به آن می بستند و آن را به یک طرف بام می رساندند و مرد زورمندی آن را می کشید و بعد رها می نمود که از آن نسیم و بادی جریان پیدا می کرد. سپس می ایستاد و دو مرتبه آن را می کشید. این نیز از جمله ثوابها بود که دسته ای بالای بام به نوبت می ایستادند و این کار را مدام تکرار می کردند. (قومی، سمنان، ١٣٤٩) پس از آماده کردن وسایل و نظافت حسینیه ها و تکیه ها، آنها را سیاهپوش می کردند.

سیاهپوشی این مکانها چنان بود که حتی به مقدار نیم آجر سیاهپوش نشده باقی نمی گذاشتند؛ همه جا از سر تا پا سیاهپوش و زیورپوش می شد و به انواع پرچم ها و کتل ها و علامت ها و سه شاخه و دوشاخه و پنج شاخه[1] آراسته می گردید.

این تکایا با کتیبه[2] هایی حاوی اشعار جانسوز شعرای مرثیه سرای نامی مانند محتشم، جودی و جوهری چنان صورت عزاخانه می گرفت که اگر هیچ یک از تجملات دیگر در آن به کار نرفته بود، همین کتیبه های سیاه کافی بود تا آن را به صورت عزاخانه درآورد، چنانچه در هر زمان از ایام سال هم بر سردر و جرزهای هر خانه و مکان که از این سیاهی نصب می شد، نشاندهنده آن بود که در آن مکان روضه و تعزیه برپاست، اگرچه در داخل آن هیچ گونه تشریفات و تشکیلات دیگر دیده نمی شد. شیواترین اشعار در این زمینه از آن محتشم کاشانی بود که به لحاظ استحکام و انسجام شعری و قدرت بیان بی نظیر بود:

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز جهان

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

***

کشتی شکست خورده طوفان کربلا

در خاک و خون فتاده به میدان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

***

بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند

اول صلا به سلسله انبیا زدند

نوبت به اولیا که رسید آسمان تپید

زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند

***

دعوت از روحانی یا روضه خوان هم در روزهای قبل از ماه محرم انجام می پذیرفت.

روحانی مهمان معمولا در خانه کدخدا یا در برخی مناطق در خانه یکی از اهالی اسکان می یافت. این روحانی از شب آغاز ماه محرم تا شب سوم شهادت به وعظ و روضه خوانی می پرداخت.[3] در بیشتر مناطق (شهر، روستا)، برای برپا داشتن مراسم سوگواری از یک روحانی جهت اجرای مراسم سخنرانی و روضه خوانی دعوت به عمل می آمد.

چاووشخوانی

در آران و بیدگل معمولا یک هفته مانده به شروع ماه محرم، افرادی به نام «چاووشی» با در دست گرفتن یک پرچم کوچک (چوب آن از جنس نی و گاهی هم از خیزان و پارچه آن به رنگ قرمز و مثلث شکل است) سوار بر اسب در کوچه ها و معابر به حرکت درمی آمدند و با خواندن اشعاری مناسب مردم را از آمدن ایام سوگواری مطلع می ساختند: ای اهل عزا ماه محرم شده نزدیک ایام غم و محنت و ماتم شده نزدیک ای اهل عزا خون دل از دیده ببارید چون ماتم سالار شهیدان شده نزدیک چاووش عزای شه دین می رسد از راه گوید به نوا غافله غم شده نزدیک یا:

محرم آمد و ماه عزا شد

جهان یکسر همه ماتم سرا شد

ببارید از دو دیده اشک ماتم

دلم خون بهر شاه کربلا شد

با شروع حرکت چاووشهای عزا، به دستور بابای محله، جوانان، اقدام به سیاهپوش کردن حسینیه و بستن تکیه می کردند. ضمنا بعدازظهرها، تعدادی از کودکان خردسال در دسته های ده تا بیست نفری، بعضی از نوحه های مربوط به واقعه کربلا و شهادت حضرت امام حسین (ع) را به صورت دسته جمعی می خواندند و فرارسیدن ایام عزاداری سیدالشهدا(ع) و یاران وفادارش را به مردم یادآور می شدند. (امینیان، اصفهان، ١٣٧١)

همچنین در روستای مهرجان بیابانک یک شب مانده به ماه محرم چاووشی خوان بالای گلدسته مسجد می رفت و به خواندن چاووشی می پرداخت تا مردم روستا بدانند که امشب شب پیشواز عزاداری امام حسین (ع) است و خود را برای مراسم محرم آماده کنند. (سامعی، بیابانک، ١٣٤٦) بستن سقاخانه در گذشته کسانی که سقاخانه داشتند، چند نفر از جوانان و بستگانشان را به روال هر سال به در خانه های دوستان و آشنایان و همسایگان می فرستادند و از آنها پارچه های سیاه، طلب می کردند و هر کس تمایل داشت، پارچه سیاهی را تحویل پیک ها می داد. برخی از زنان هم سربندها و پیراهن های سیاه خود را به عاریه می دادند تا سقاخانه را سیاهپوش کنند، بعد روز آخر محرم آنها را به نیت تبرک پس می گرفتند.

پس از جمع آوری پارچه چند نفر از جوانان پس از گرفتن وضو، سقف سقاخانه را سیاهپوش می کردند و سپس نوبت به سیاهپوش کردن دیوارها و ستون های سقاخانه می رسید. هنگام سیاهپوش کردن سقاخانه هم چند نفر با دود کردن اسفند و فرستادن صلوات و لعنت بر یزید و پاشیدن گلاب بر سقاخانه، خدمتگزاران امام حسین (ع) را همراهی می کردند. (کرزبر یاراحمدی، بروجرد، ١٣٨١ / خرسندی، فیروزکوه، ١٣٤٨) در بروجرد چند روز مانده به محرم مردم خود را برای بستن سقاخانه آماده می کردند.

سقاخانه به این ترتیب ساخته می شد که هر کس نذری داشت، یکی از اتاقهای خانه اش را به این کار اختصاص می داد. اول اتاق را از هر گونه وسایل اضافی خالی می کردند و فقط فرش و احیانا پردهها باقی می ماند. بعد دیوارها را از سقف تا کف اتاق با پارچه سیاه می پوشاندند. آنگاه در بالای اتاق یک منبر چند پله ای قرار می دادند و آن را سیاهپوش می کردند. در هر یک از پله های منبر هم سه تا چهار چراغ نفتی می گذاشتند که اغلب از چراغهای قدیمی بودند، به این اتاق سقاخانه می گفتند و تا آخر دهه محرم و گاهی تا بیست و هشتم صفر باقی می ماند و دوستان و آشنایان و حاجتمندان برای برآورده شدن آرزویشان در این سقاخانه به عزاداری و خواندن زیارت عاشورا می پرداختند. (وکیلی، بروجرد، ١٣٤٧)

عزاداری سقایان هم از گذشته های دور در بسیاری از شهرها از جمله کاشان مرسوم و رایج بوده است. این عزاداری بسیار ساده و بی تکلف و بیشتر در ایام عزاداری امام حسین (ع) و یارانش برگزار می شد.

عزاداری سقایی عبارت بود از خواندن مصایب حضرت سیدالشهدا(ع) که به صورت ذکر گفتن و نوحه خوانی دسته جمعی و هماهنگ انجام می گرفت. تفاوت بین ذکر و نوحه سرایی دستجات سقایی با غیرسقایی آن بود که ذکر و نوحه سرایی سقایان دارای آهنگ سنگین بود و بدون سینه زدن و طبل و سنج نواختن خوانده می شد:

در مجالس عزاداری سقایی رسم بر این بود که ابتدا مدح و منقبت اهل بیت، خاصه امام حسن (ع) و امام حسین (ع) خوانده می شد و مرثیه و نوحه خوانی خاتمه می یافت. ناگفته نماند که مجلس عزاداری سقایی با نوحه سرایی سرپرست هیئت آغاز می شد و رسمیت می یافت و در آخر با دعای او به پایان می رسید.

پس از خواندن نوحه و رسمیت یافتن مجلس خوانندگان دیگر به ترتیب به نوحه سرایی می پرداختند. آهنگ ها و ضرباهنگ ذکرهای سقایی برگرفته از مقامهای موسیقی اصیل ایرانی بود و اغلب در مایه های شور، دشتی، ابوعطا، همایون، شوشتری و افشاری خوانده می شد.

آبی دهم به یاد لبانت حسین حسین

بر شیعیان به ماه عزایت حسین حسین

(شوشتری)

***

عمو به فدای تو شود جان سکینه

بنگر رخ زرد و لب عطشان سکینه

(افشاری)

***

چو شد سقای مظلومان روانه جانب میدان

سکینه گفت با افغان عمو جان تشنه ام تشنه

(شوشتری)

***

زهرا حسینت آمده در کربلا مهمان

آورده همراه خود هفتاد و دو قربان

(دشتی)

***

دستجات سقایی هنگام عزاداری همراه با هیئت، مشکی از آب بر دوش و جامی در دست می گرفتند و به یاد لب تشنه شهدای کربلا به عزاداران آب می دادند.

برخی از پدران و مادران نذر می کردند، اگر خداوند به آنان فرزندی عطا کند یا فرزندشان شفا یابد، او را خادم اباعبدالله الحسین (ع) و عضو هیئت سقایان کنند. از این رو در زمان معین - معمولا هفت سالگی فرزندشان - مجلسی تدارک می دیدند و از سرپرست هیئت سقایی و سقایان دعوت می کردند تا در آن مجلس شرکت کنند و فرزندشان را کسوت سقایی بپوشانند و آنها را در صف خادمان امام حسین (ع) وارد سازند.

سقایان پس از حاضر شدن در مجلس ابتدا به ستایش خداوند و مدح و منقبت خوانی پیامبرص و ائمه اطهار(ع) می پرداختند، آنگاه به مرثیه خوانی و ذکر و نوحه سرایی سقایی متوسل می شدند. در این هنگام کودک را به مجلس می آوردند و به دست سرپرست هیئت می سپردند. طبقی را هم که یک دست لباس سقایی در آن بود و در کنار آن ظرفی از گلاب و شیرینی قرار داشت، نزد سرپرست هیئت می گذاشتند و از او خواهش می کردند فرزندشان را به کسوت سقایی امام حسین (ع) درآورد. او نیز قصیدهای را که مخصوص سقا کردن افراد و پوشاندن لباس سقایی به قامت آنها بود، با همراهی سقایان می خواند و لباس یا لوازم سقایی (کلاه ترمه، کشکول و...) را به کودک می پوشاند.

ابتدا می کنم ز بسم الله بعد از آن لا اله الا الله از محمد مدد همی طلبم کرمی از علی ولی الله ما بندة لااله الااللهیم بر دین محمد بن عبداللهیم اولاد رسول هست تاج سر ما خاک قدم علی ولی اللهیم توحید که لااله الاالله است اسلام محمد رسولالله است با این دو سخن کسی به جایی نرسد گر بی خبر از علی ولی الله است پس از خواندن ابیات فوق، نوبت به خواندن ذکر و مصیبت امام حسین (ع) و یارانش می رسید و بیت آخر هر بند را همه افراد هیئت دم می گرفتند و با هم می خواندند:

باز بر سر زد مرا ای شیعه سودای حسین

شد دلم از شور غم یکباره شیدای حسین

نوشم از جام الم هر لحظه صهبای حسین

اشک حیرتبارم از یاد غم افزای حسین

شورش ماتم بیان سازم ز غم های حسین

جانم باشد فدای تو یا حسین

«کم غصه نیست و درد و عزای تو یا حسین»

پس از پوشاندن لباس سقایی به کودک و ختم قصیده، مراسم را با دعا و فاتحه خوانی پایان می دادند و بر سر و روی حاضران گلاب می پاشیدند و کام همه را شیرین می کردند.

آنگاه از طرف والدین کودک، هیئت و تمام حاضران اطعام می شدند و به سرپرست هیئت که فرزند صاحبخانه را به کسوت سقایی پذیرفته بود، هدیه ای تقدیم می کردند.

آن کودک از آن روز تا آخر عمر رسما سقا محسوب می شد و جزو اعضای هیئت سقایی به شمار می آمد و موظف بود در هر مکان و هر زمان که مجلس عزاداری سقایی برپا می شد و سقاها را دعوت می کردند، حاضر شود و ادای وظیفه کند. چنانچه سقایی بدون عذر موجه در وظیفه سقایی کوتاهی می کرد، این کار او را ناپسند و پیمانشکنی و بی حرمتی به ساحت مقدس امام حسین (ع) می دانستند.

در گذشته، کسوت سقایی آنقدر محترم بود که فرزندان سقایان هم گرچه به طور رسمی سقا نبودند، اما برای ادامه راه پدری که عمری سقای سیدالشهدا بوده است، در مراسم عزاداری امام حسین (ع) شرکت می جستند و از عمل و اعتقاد پدران خود پیروی می کردند.

سوگوارههای محرم

عزاداری در مصائب ائمه طاهرین بویژه امام حسین (ع) از دیرباز در شهرهای شیعه مذهب و در بسیاری از مناطق ایران برگزار می شد و در اشکال و قلمرو وسیع خودنمایی می کرد. در واقع، شعایر و مناسکی که در ایام محرم به کار می رود، بخشی از مجموعه آداب و رسومی است که در کل آیین های دینی دیده می شود و کارکرد آن بخشی از کارکرد کل آداب و مناسک و شعایر دینی است.

از جمله کارکرد محسوس مجالس سوگواری (نوحه خوانی، سینه زنی و...) رشد جنبه های عاطفی افراد جامعه و انگیزههای دگرخواهانه است. در مجالس حضرت سیدالشهدا(ع) رفتارها صمیمی و غیررسمی می شود و ما اغلب دیگران را مقدم بر خود می دانیم و درنتیجه انسجام و یکپارچگی بیشتری بین عزاداران پدید می آید.

مراسم روضه خوانی و نوحه خوانی

ذکر مصیبت، سنتی برای احیای یاد و نام ائمه (ع) و مطرح نگه داشتن حادثه عاشوراست. در این برنامه چه به صورت مقطع پایانی سخنرانی و موعظه و چه به صورت مستقل، حوادث کربلا و کیفیت شهادت امام حسین (ع) و یاران او و نیز امامان(ع) دیگر به صورتی سوزناک نقل می شود که سبب تحریک عواطف و گریستن بر سیدالشهداع

می گردد. معمولا نقل حوادث بر اساس مقتل ها انجام می گیرد.

در شهر کرمان اشخاصی که توانایی مالی یا نذر داشتند، از شب اول تا دهم محرم روضه خوانی برگزار می کردند. اغلب خارج از اتاقها یعنی روی صحن خانه را فرش می کردند و منبری چند پله را در صدر خانه قرار می دادند. روی پله های منبر را هم حتما با کنارههای قالی می پوشاندند. فضای حیاط با چادرهای بزرگ مخصوص سفیدرنگ که از پارچه ضخیم درست شده بود، پوشانده می شد تا از آفتاب و باران مصون بماند. قسمتی از صحن خانه با کشیدن چادرهای مخصوص برای روضه خوانی بانوان اختصاص داده می شد و معمولا این قبیل مجالس بسیار مفصل بود. یک اتاق، مخصوص روحانی ها، یک اتاق، مخصوص رجال و یک اتاق، مخصوص زنان بود. محلی هم برای آبدارخانه انتخاب می شد. این مجالس معمولا ٥ تا ١٠ روضه خوان و یکی دو نفر پامنبریخوان که پای منبر شروع به خواندن اشعار مذهبی و مرثیه می کردند، داشت. گاهی آن قدر جمعیت زیاد می شد که عدهای به پشت بام می رفتند. این مجالس ده روز طول می کشید و در شب آخر یا شب عاشورا صدقه می دادند. در دالان خانه محلی برای روشن کردن شمع در نظر می گرفتند و از گل رس ١٠٠ ظرف به شکل شمعدان درست می کردند و تمام مردم برای نذر و روشن کردن شمع به این محل می آمدند و پس از روشن کردن شمع مقداری خرمای خشک یا نقل پای شمع می گذاشتند. این مراسم تا صبح عاشورا ادامه داشت، زیرا مردم شب عاشورا نمی خوابیدند و از این مجلس به آن مجلس و از این حسینیه به آن حسینیه می رفتند. (کازرونی زند، کرمان، ١٣٥٣)

اما مراسم روضه خوانی در دشتی و کاکی بوشهر به دو صورت روضه خوانی کتابی و روضه خوانی منبری بود. روضه خوانی کتابی در ده شب محرم به وسیله کسانی که سواد کافی داشتند، از روی کتاب که بیشتر کتاب «روضه الشهدا» بود، به مدت نیم تا یک ساعت خوانده می شد. معمولا این نوع روضه خوانی پیش از روضه خوانی منبری و مراسم سینه زنی اجرا می شد. این کتاب شامل ده باب بود که از اول محرم به ترتیب می خواندند: باب اول در حالات یوسف و یعقوب، باب دوم در شهادت حمزه، باب سوم در وفات حضرت پیامبر اسلامص، باب چهارم در احوال حضرت فاطمه (سلامالله علیها)، باب پنجم در شهادت امیر مؤمنان علی ع، باب ششم در حالات امام حسن ع، باب هفتم در حالات مسلم و شهادت او، باب هشتم در احوالات فرزندان مسلم بن عقیل، باب نهم در حالات یاران و اصحاب امام حسین ع، باب دهم در احوالات امام حسین (ع) و شهادت ایشان.

روضه خوانی منبری معمولا پس از مراسم کتابخوانی برگزار می شد و روحانیون، مردم را بر سر منبر به تقوا وانجام فرایض دینی راهنمایی می کردند و آخر سر ذکر مصیبتی در ماتم شهدای کربلا می خواندند.

مرثیه و نوحه دو نوع ادبی هستند که با وجود تشابهات مضمونی و محتوایی، هر کدام ویژگی ها و کارکردهای خاص خود را دارند. مرثیه در لغت به معنی گریستن بر مرده و ذکر خوبی های اوست و در اصطلاح یکی از انواع شعر غنایی به شمارمی رود که موضوع آن تأسف و تأثر از مرگ کسی یا از دست رفتن چیزی است. می توان گفت سرودن مرثیه هنگام سوگواری برای درگذشتگان از روزگاران گذشته در بین ملت ها رواج داشته و بخش مهمی از مرثیه های شعر فارسی به صورت مشخص در رثای اولیای دین و ائمه شیعه (ع) بوده است. سرودن مرثیه های ادبی با زمینه رویداد کربلا از گذشته های تقریبا دور آغاز شده که از نخستین نمونه های مرثیه های مذهبی، اشعاری است که سنایی غزنوی در کتاب «حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه» درباره شهادت امام حسین (ع) سروده است.

با رسمیت یافتن مذهب شیعه در ایران به روزگار صفویه (٩٠٧ - ١١٤٨ ق) شعر مذهبی و مرثیه سرایی رونقی دیگر گرفت و در این زمان، محتشم کاشانی (٩٩٦ ق) با سرودن ترکیب بند معروف خود نامی جاویدان در تاریخ ادبیات ایران پیدا کرد.

نوحه نوعی از مرثیه های مذهبی است که با آهنگ و لحن خاص در مجالس سوگواری امام حسین (ع) همراه با مراسم سینه زنی و زنجیرزنی خوانده می شود. پیشینه نوحه سرایی و نوحه خوانی برای شهدای کربلا ملازم پیشینه سوگواریهای عاشورایی است. از آنجا که مراسم سوگواری با حضور تودههای مردم و به صورت یک نمایش عملی و جمعی انجام می شود، خواندن اشعار ساده آهنگین و محزون بهترین وسیله برای جلب احساسات و ایجاد یگانگی و هماهنگی در جمع بود. برای اطلاع از چگونگی اجرای این مناسک به نحوه برگزاری آن در چند قسمت از کشور اشاره می شود:

در فردوس از روز نخست محرم، در حسینیه ها و خانه های کسانی که روضه خوانی وقفی داشتند، صبح و بعدازظهر روضه خوانی تا صبح روز پنجم برپا می شد. عصرها هم مجالس روضه خوانی، یک روز در میان در محله های میدو و کرگو برپا می شد و همه اهالی فردوس در مجالس روضه خوانی شرکت می کردند.

از روز ششم محرم هم دسته های زنجیرزنی و سینه زنی به همان ترتیب، صبح و بعدازظهر برپا می شد. سینه زنان و زنجیرزنان، سر راه خود، به خانه هایی که تازه عزیزی را از دست داده بودند، سر می زدند و چند دقیقه ای در آنجا به عزاداری و سینه زنی می پرداختند.

دسته های عزاداری محله های سادات و تالار، زنجیرزن و دسته های محله های میدو و کرگو سینه زن بودند. این دسته ها پس از عزاداری و گذشتن از شهر، هر روز به یکی از حسینیه های فردوس باز می گشتند. مداحها و مرثیه خوانها بالای منبر می رفتند و با خواندن نوحه و مرثیه، عزاداری را ادامه می دادند. پس از آن از عزاداران با آبگوشت پذیرایی می شد.

ناگفته نماند که از گذشته، در هر محله، موقوفاتی مخصوص عزاداری امام حسین (ع) وجود داشت که از درآمد آنها خرج ساختمان حسینیه ها و تهیه لباس سیاه و ناهار سینه زنان و زنجیرزنان و عزاداران تأمین می شد. چون نذریها از موقوفات امام حسین (ع) بود، مردم فردوس خوردن آن را خوب می دانستند. سینه زنی و زنجیرزنی هم مانند روضه خوانی، صبح و بعدازظهر برگزار می شد و هر روز صبح و بعدازظهر با نواختن شیپور عزا مردم و عزاداران را آگاه می کنند تا به حسینیه بیایند. (هراتی زاده، فردوس، ١٣٤٦) سینه زنی و زنجیرزنی

از نمادهای مراسم سنتی عزاداری برای سیدالشهدا(ع) و سایر ائمه (ع) سینه زنی و زنجیرزنی است که همراه نوحه خوانی انجام می شود. اصل این سنت بویژه در میان عربها رواج داشت و بعدها به مرور زمان به شکل امروزی درآمد. برای انجام این مناسک، نوحه های سنگین را انتخاب می کنند و با دست یا زنجیر بر سینه و پشت می زنند.

زنجیر، مجموعه ای از حلقه های ریز متصل به هم است که به دسته ای چوبی یا فلزی وصل می شود و در ایام عاشورا، به صورت دسته جمعی و در هیئت های عزاداری، همراه با نوحه خوانی، به پشت زده می شود. اغلب در این مراسم از سنج هم استفاده می کنند. در برخی مناطق، شیوه زنجیرزنی و سینه زنی متفاوت است و با حرکات و آواهای خاصی انجام می پذیرد:

در شیراز، حرکت دسته های سوگوار در دو نوبت انجام می گرفت؛ یک نوبت قبل از ظهر و نوبت دیگر شب ها که گاهی تا نیمه شب طول می کشید. حرکت هر دسته از مسجد محل شروع می شد و هر کدام از چند خیابان و کوچه می گذشتند تا به مسجد وکیل برسند.

پس از آنکه در مسجد وکیل به حال اجتماع عزاداری می کردند، دوباره به محل های خودشان برمی گشتند و متفرق می شدند. جلوی هر دسته ای، علم ها و کتل ها و بیرقها را می بردند و بعد زنجیرزنها در دو صف مقابل هم حرکت می کردند؛ نفرات اول هر دو صف ریش سفیدها و بزرگترها بودند و زنجیرهای این اشخاص از برنج یا ورشو درست می شد و از زنجیرهای معمولی پرشاخه تر بود. وسط دسته های زنجیرزن چند نوحه خوان اشعاری را می خواندند و دسته جواب می داد. پس از زنجیرزنها، نوبت به دسته سینه زنها می رسید که به ردیف چهار حرکت می کردند و دو قسمت می شدند؛ قسمت اول یک مصراع از نوحه را دسته جمعی دم می گرفتند و گروه دوم در حالی که دست بر سر می زدند، جوابشان را می دادند. (صبحدم، شیراز، ١٣٤٦)

در روستای خمس خلخال تا روز پنجم محرم، شب ها عزاداران در هیئت های خود به عزاداری می پرداختند و از شب ششم دسته های عزاداری سینه زنان و زنجیرزنان به سمت مسجد جامع روستا حرکت می کردند. عزاداران سه هیئت از مسجد جامع، با تشکیل یک دسته بزرگ از سوگواران، اعم از سینه زن و زنجیرزن، به سمت امامزاده سیدابراهیم که در ضلع جنوبی روستای خمس واقع شده است، حرکت می کردند. بیست علمدار، دسته را همراهی می کردند که بزرگترین علم موسوم به علم حضرت ابوالفضل ع، در جلوی عزاداران قرار داشت. نخستین گروه عزادار، پیشکسوتان و ریش سفیدان بودند که در جلوی دسته حرکت می کردند و آهسته و آرام بر سینه می زدند. پس از پیشکسوتان، جوانان زنجیرزن و بعد از آن سینه زنان قرار داشتند که در صفوفی منظم به عزاداری می پرداختند و سرانجام نوجوانان و کودکان و زنان نذردار، پای پیاده و پا به پای مردان، مسیر طولانی حرکت دسته تا امامزاده ابراهیم را طی می کردند. برخی از زنان هم که نذر داشتند، با شربت از عزاداران پذیرایی می کردند.

در مسیر حرکت به سمت امامزاده آقا سیدابراهیم، عزاداران به هر محله و قبرستان و حسینیه ای که می رسیدند، صلوات می فرستادند و فاتحه می خواندند و فریاد «حسین وای» سر می دادند. شیپورزنان هم با نواختن آهنگ حزین عزا، مقدم آنان را گرامی می داشتند. در این هنگام علمداران سر علم هایشان را به نشانه احترام و تسلیت به امامزاده پایین می آوردند و عزاداران با نظم وارد صحن امامزاده می شدند و سه مرتبه دور آن می گشتند و چند دقیقه سوگواری می کردند و سوگنامه ای می خواندند. آنگاه با همان نظم و ترتیب، صحن امامزاده را ترک می گفتند و سینه زنان به مرکز و حسینیه خود بازمی گشتند.

این روال عزاداری تا شب تاسوعای حسینی ادامه می یافت. ناگفته نماند که در این ایام، روزها هم عزاداری انجام می شد. پیش ازظهر عزاداران به قبرستان امامزاده میرزمان و بعدازظهرها به بقعه امامزاده ابراهیم مشرف می شدند. (خالقی، خلخال، ١٣٧٦)

مراسم چلاب زدن

در شهر دزفول در هر تکیه یا هر مسجدی، بعد از روضه خوانی مردم جمع می شدند. جوانان به شکل دایره، زنجیروار به هم می چسبیدند؛ به طوری که هر نفر با یک دستش بند شلوار نفر جلویی را می گرفت و با یک دست دیگرش چلاب می زد. حلقه جمعیت که شکل گرفت، افراد با دست آزاد خود در حالی که یک پای خود را بلند می کردند و بر زمین می کوبیدند، سینه می زدند و باز در حالی که به سینه زنی ادامه می دادند، پا را هماهنگ با سینه به زمین می کوبیدند و دایرهوار می چرخیدند. نوحه گر نیز در وسط سینه زنان یا چلابزنان بود. به این طریقه سینه زنی، چلابزدن می گفتند. (افشاریانزاده، دزفول، ١٣٥١) مراسم سنج و دمامزنی واژه «سنج» به احتمال زیاد عربی و از نوع سازهای کوبه ای فلزی است. در متون قدیم فارسی، جزو آلات امتناعی؛ یعنی سازهای ضربی به شمارمی رفت. سنج بوشهری دو صفحه مدور فلزی با شانزده تا بیست ویک سانتیمتر طول بود و حدود ٥٠ میلیمتر ضخامت داشت و وسط آن کمی گود بود.

دمام نیز طبل بزرگی بود که دو طرف آن را پوست بز، آهو یا میش می گرفتند. اصل این کلمه در هندی «دمامه» است. دمامه در لغت معانی مختلفی دارد: کوس، نقاره و نای بزرگ که در جنگ می نواختند. سنج یکی از آلات فلزی با بدنه ای به شکل یک کاسه بزرگ با پارچه ای پوستی بود. اجرای قطعه با نواختن بوق، دمام و سنج شروع می شد.

مراسم عزاداری در بوشهر از قدمت طولانی برخوردار است و این مراسم بدون اجرای قطعه سنج و دمام معمولا با کمبود جمعیت و شرکت کننده روبه رو می شود. اجرای این قطعه و افسون صدای آن، هر شنوندهای را بی اختیار به طرف خود می کشد: همه برای دیدن نوازندهها و مراسم، به سمت محل هجوم می آورند و به دور آنها جمع می شوند؛ طوری که ازدحام جمعیت مانع دیدن نوازندهها می شود. اغلب تماشاچیان همانهایی هستند که از کودکی این رسم را بارها دیدهاند، ولی با این همه، با شور و اشتیاق به تماشا می آیند و گاه نیز با پاها، دست ها یا با دهان خود این مراسم را بی اختیار تقلید می کنند، گویی صدای آن در بند بند وجودشان ریشه گرفته است.

این رسم یکی از هیجانانگیزترین، پرتماشاچی ترین و دیدنی ترین مراسم محرم در بوشهر به شمارمی رود. یکی از صحنه های زیبای این آیین که حال و هوای خاصی نیز به آن می دهد، طریقه احساس و ارتباطی است که نوازندگان با ساز خود برقرار می کنند و در این میان نوازندگی و حالت فیزیکی نوازنده دمام اشکون [رهبر گروه] بیشتر از همه جلب توجه می کند.

بیشتر این نوازندگان در حین نواختن، حالت های مخصوصی به خود می گیرند و بعضی از آنها با چشمانی بسته آهنگ پایه سنج و دمام را برای خود تکرار می کنند و برخی نیز شعر مخصوصی را با خود زمزمه می کنند و همزمان می نوازند. عدهای چشمان خود را باز می کنند و به نقطه ای خیره می شوند، گویی که حادثه ای جلوی چشمان آنان مجسم می شود و بدون حرکت زیاد بدن، چنان ضربات سهمگینی می کوبند که گویی الآن پوست دمام پاره می شود. بعضی دیگر نیز در اوج نواختن اشک می ریزند.

مردم شهر بوشهر به اجرای این رسم اهمیت ویژهای می دهند و برای نوازندگان سنج و دمام و دسته های سینه زنی احترام خاصی قائلند، زیرا آنها از محبوبیت زیادی در بین مردم برخوردارند و مردم برای تحسین به آنها ماشاءالله و «مرواتون همی سال»[4] می گویند.

دسته دمامزنی پیشاپیش دسته های سینه زن، زنجیرزن، عزادار، علم، کتل و تعزیه گردان حرکت می کردند. در حقیقت نوعی طبل جنگی بود که دسته آن جلو لشکر حرکت می کرد و لشکریان را تهییج می نمود. برای اجرای مراسم، دسته های سنج و دمام، قطعه خود را از مکانی که مشخص شده بود، شروع می کردند؛ به طوری که همه اهالی محل صدای آن را می شنیدند.

پس از چند دقیقه نوازندگی، گروه به حرکت خود ادامه می داد و هنگامی که به پایان مسیر خود، یعنی محل برگزاری مراسم سوگواری می رسیدند، بعد از چند دقیقه قطعه را قطع می کردند. نوا و آهنگ این مراسم با توجه به اقتضای شرایط زمانی آن حزن انگیز بود.

مدت اجرای مراسم بسته به شرایط زمانی بود که دسته سنج و دمام به هنگام نواختن ساز در آن قرار داشتند. برای مثال امکان داشت گروه در حین نواختن خیلی کند حرکت کند یا مسیر خود را طولانی تر سازد یا فرصت برای شروع مراسم سینه زنی زیاد بود که در این صورت مراسم طولانی تر یا برعکس آن کوتاهتر می شد. در هر صورت اجرای این مراسم معمولا بیشتر از نیم ساعت به طول نمی انجامید.

تعداد دمامها در دسته ای که مراسم سنج و دمام را اجرا می کردند، معمولا هفت عدد بود. طریقه نواختن دمام چنین بود که به تناسب نفرات، مثلا ٨، ١٠ یا ١٢ نفر، طناب مخصوص دمام را روی دوش به طرف چپ یا راست حمایل می گذاشتند و با چوبی که در دست راست داشتند، به پوست سمت راست و با دست چپ، بدون چوب به طرف چپ می نواختند. رهبر دمام نیز که در اصطلاح به او «اشکون» می گفتند، بقیه را رهبری می کرد.

غمبر[5] نوازها با یک چوب به پوست راست و با دست به پوست چپ می زدند و به طور یکنواخت آهنگ ادامه می یافت، اما اشکون با چوبهای متعدد و ضربه دست، جواب همه غمبرها را می داد. در حقیقت این نوع اجرا شبیه نوعی اپرا بود که عدهای می خواندند و یک نفر بازخوانی می کرد. در این نوع ایستادن نوازنده ها، محل اجرا یعنی کوچه های تنگ و باریک محله های قدیم بوشهر بی تأثیر نبود. در واقع نوازندهها برای اینکه بتوانند کار همدیگر را ببینند و ارتباط لازم را با سایر نوازندهها برقرار کنند و نیز شیوه نواختن خود را با یکدیگر منطبق سازند تا در نتیجه بتوانند آهنگ و نوا را با کیفیتی بالاتر کنترل کنند، این گونه می ایستادند. (منصوری، بوشهر، بی تا)

جمع بندی

عاشورا، واقعه ای که در سال ٦١ هجری در صحرای سوزان کربلا روی داد و خلوص بی بدیل آن، چه در کلیت و چه در عناصر تشکیل دهندهاش، این واقعه را به ماندگارترین رخدادهای تاریخی مبدل ساخت و منشأ زنجیره حوادث و جنبش هایی در طول تاریخ ایران شد. دین و مذهب علاوه بر جنبه قدسی و الهی خود یکی از نظامهای اصلی و مهم جامعه است که وظایف و کارکردهای ویژه خود را دارد. به عبارت دیگر، دین علاوه بر آنکه جهان بینی و ایدئولوژی انسان مسلمان را تشکیل می دهد و راهنمای زندگی این جهانی و آنجهانی فرد مسلمان است، می تواند عقاید فرهنگی متعالی انسان را هم حفظ و تثبیت کند. همچنین این نظام، راهنمایی هایی برای رفتار اخلاقی فراهم می آورد و رفتارهایی نمادین را توصیه می کند. بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که دین همانند تمام نهادهای اجتماعی دیگر نیازهای افراد را تأمین می کند و کارکردهای روانشناختی و اجتماعی در جامعه امروز دارد. در باب کارکردهای اجتماعی می توان به نمونه هایی چون کمک به جامعه پذیر کردن افراد، حمایت از دیگر نهادهای اجتماعی جامعه از طریق تأمین راهنمایی هایی برای رفتار مناسب، کاستن از سرعت تغییرات اجتماعی، تقویت عقلانیت و حمایت از احساسات گروهی خاص در جامعه، تحکیم پیوند، انسجام و همبستگی گروهی و ایجاد احساس تعلق به دیگران اشاره کرد. در کل، کارکردهای دین را می توان در سه محور انسجامدهندگی، سازماندهندگی، ایمنی دهندگی خلاصه کرد. مجالس مذهبی بویژه سوگواریها در قالب های مختلفی چون روضه خوانی، نوحه خوانی، و نیز در خطابه های واعظان و سخنرانان، مقاطع برگزیدهای از زندگی امامان شیعه (ع) و اهل بیت ایشان را برای مخاطبان خود بیان می کنند. با توجه به معیار بودن سیره و منش ائمه معصومین (ع) برای شیعیان این نقل ها، کارکرد اسوهسازی هم دارند. مجالس مذهبی از طریق ارائه مستمر تصاویری واقعی و ملموس و با بهره گیری از بیانی داستانی و قابل فهم برای عموم، این امر را برای مخاطبان خود تسهیل می کنند و به نوعی این کارکرد به الگوگیری افراد شرکت کننده در مجلس از سیره فردی اهل بیت (ع) منجر می شود. این وجه اجتماعی الگوگیری گروهها و تودهها از سیره جمعی اهل بیت در کارهایی چون ظلم ستیزی، عدالت خواهی و غیره جلوهگر می شود. برای مثال تأکید بر روایت «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» و نیز شبیه سازیهایی که در دوران انقلاب از آن صورت می گرفت، به این شیوه قابل ارزیابی است. در الگوی آرمانی، تحقق کامل این دو وجه و تلفیق آنها می تواند تصویری روشن از یک جامعه شیعی (جامعه ای سازنده، آگاه و انقلابی، متشکل از افرادی خودساخته و مبارز) به دست دهد.

مجالس و هیئت های مذهبی از طریق منبرهای وعظ و خطابه نیاز مخاطبان خود به تعمیق و تعمیم باورهای دینی را برطرف می کنند. برگزاری مستمر این مجالس با یادآوری و مرور چندین باره مباحث اعتقادی، بستر مناسبی را برای گسترش، عمق بخشی و نهادینه کردن آن مفاهیم فراهم می آورد. (مظاهری، ١٣٨٧: ٢١٥)

دقت و مطالعه عمیق در قیام امام حسین (ع) نشان می دهد که این حادثه اگرچه در مکان خاصی اتفاق افتاده و محدود به زمان معینی بوده است، اما حقیقت آن، مطلق و مجرد از زمان و مکان بوده و خاصیت الگوپذیری در ذات آن نهفته است.

منابع

١. مجلسی، محمدباقربن محمدتقی (١٣٨٧) بحارالانوار، قم: اسلامیه.

٢. حساممظاهری، محسن (١٣٨٧) رسانه شیعه (جامعه شناسی آیین های سوگواری)، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی و شرکت چاپ و نشر.

فرهنگیاران

اختری، محمد، گرگان، گلستان، ١٣٤٦

افشاریانزاده، عبدالرحیم، دزفول، خوزستان، ٥١/١٢/٢٦ امینیان، سینقال، اردهال، اصفهان، ١٣٧١ خالقی، ناصر، خمس، خلخال، اردبیل، ١٣٧٦ خرسندی، مهدی، فیروزکوه، تهران، ٤٨/١٠/١٣ رجایی زفرهای، محمدحسن، اصفهان، ١٣٨١ رضایی، جواد، مشهد، خراسان رضوی، ١٣٧٧ سامعی، نریمان، خور و بیابانک، اصفهان، ١٣٤٦ سلامی، عبدالنقی، سمنان، ١٣٨٥ صحبدم، علی، شیراز، فارس، ١٣٤٦ قومی، علی اکبر، سرخه، سمنان، ٤٩/٩/٢١ کازرونی زند، عمار، اختیارآباد، کرمان، ٥٣/٣/١

کرزبریاراحمدی، غلامحسین، بروجرد، لرستان، ٨١/١١/١٨ معماریان، محمد، قم، ١٣٧٧

منصوری، غیاثالدین، بوشهر، بی تا نائینی، مهرداد، آمل، مازندران، ١٣٧٧ وکیلی، بی نام، بروجرد، لرستان، ٤٧/٢/٢٦

هراتی زاده، رضا، فردوس، خراسان رضوی، ١٣٤٦

پی نوشت ها:

[1] لاله های دیوارکوب

[2] پارچه های سیاهی در عرض پنجاه یا شصت سانتی متر که در آن نقوش و ابیاتی مهر زده شده بود و به علامت تشکیل عزاخانه آن را بر دیوار حسینیه ها و تکایا نصب می کردند.

[3] معماریان، قم، ١٣٧٧ / نائیچی، آمل، ١٣٧٧ / قریشی، ساری، ١٣٥٤ / اختری، گرگان، ١٣٤٦

[4] اصطلاحی است معادل «صد سال»

[5] «qember»: نزدیکترین شخص به اشکون نواز است که وظیفه تهییج و تحریک اشکون نواز را بر عهده دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان